صدسال اول حکومت عبّاسیان حوادث سیاسی، آشوب های فرقه ای و قیام های خونینی را به دنبال داشت. در این میان بررسی شرح حال اعضای این خاندان و آشنایی بیشتر با جزئیات حیات سیاسی ایشان محقّق را با روند حوادثِ دوره عباسی آشناتر می کند. با لحاظ این مسأله که زنان در طول تاریخ جایگاه و سهم خاصی داشته اند این مقاله بر آن است تا به بررسی نقش و مقام یکی از مشهورترین زنان این دوره (زبیده خاتون) بپردازد. وی به عنوان عامل پشت پرده در بسیاری از حوادث سیاسی نقش ایفاء کرد. همچنین مطالعه حیات اجتماعی، فرهنگی، علمی و ادبی وی ما را در شناخت شخصیت و طرز فکر و جایگاه او در دربار عباسی یاری می کند. اخبار راجع به زبیده در متون متعدد پراکنده است. منابع اعلام و فرهنگنامه ها هم کمک زیادی در شناسایی کامل حیات زبیده نمی کنند. در این مقاله بر آنیم تا جوانب مختلف حیات وی را مورد بررسی و تحقیق قرار داده و شرح حال نسبتا کاملی از وی ارائه دهیم.
واژه های کلیدی: عباسیان، زنان، هارون، مأمون، زبیده، بغداد.
مقدمه
زنان در تاریخ دولت عباسیان جایگاه عظیم و مهم و گاه هم ردیف خلفا داشته اند، اما چون قسمت اعظم کتب تاریخی به ذکر حوادث سیاسی پرداخته اند بررسی شأن، جایگاه و نقش زنان در ادوار حکومتی این دولت مجهول مانده است. با وجود این، اخبار و اطلاعات راجع به آنان کم نیست بلکه دستی قدرتمند باید، تا آنها را مدوّن و مکتوب کند. در میان زنان مشهور این خاندان، نام زبیده، از لحاظ شأن و مقام گاه هم ردیف هارون عباسی در داستان های خیال انگیز بغداد و افسانه های هزار و یکشب می درخشد.1 در بسیاری از حوادث تاریخ عباسی، مقارن حکومت هارون و بعد از او ردپایی از اِعمال نظر و دخالت مستقیم و غیر مستقیم زبیده، مشاهده می شود. این نوشتار سعی دارد تا به شناسایی جنبه های حیات این زن بزرگ بپردازد و یک زندگینامه ی جامع و مجمل از وی ارائه دهد.
زبیده
أمَه العزیز، دختر جعفر بن منصور عباسی ملقّب به زبیده، یکی از زنان معروف و ممتاز عصر عباسی است. علّت شهرت زبیده، به این لقب به دوران کودکی وی، زمانی که منصور خلیفه ی عباسی وی را در آغوش خود می رقصاند و او را زبیده صدا می زد، برمی گردد و این صفت از همان زمان بر نام او غالب شد.2 زبیده، در لغت به معنای هر آنچه که از شیر حاصل شود (سرشیر و کف و...) و اسم تصغیر از ماده ی زَبَدَ است.3 بنابراین علّت آن سفید پوستی، طراوت و درخشانی صورتش بود.4 در برخی متون از وی با کنیه ی ام جعفر و ام واحد نیز یاد شده است.5 درباره ی اشتهار زبیده به کنیه ی ام واحد مطلب خاصی یافت نشد. اما ظاهرا شهرت وی به کنیه ی ام جعفر، به دلیل انتساب به نام پدرش (جعفر بن منصور) می باشد، زیرا در ذیل نام فرزندان وی اسم جعفر یافت نشد.6
برخی گمان می کنند زبیده، تنها لقب او است.7 در حالی که در بسیاری از متون تاریخی از زبیده با عنوان ام جعفر یاد می شود.8 در کنار این القاب، عناوینی چون الهاشمیه، القرشیه زوجه هارون الرشید، بنت عّمه (هارون)، اّم الامین و... در کنار نامش مشاهده می شود.9
در خصوص پدر و مادر زبیده، اطلاعات کاملی در دسترس نیست، جز این که مادرش کنیزی (سلسبیل) متعلّق به جعفر بن منصور بود که در سال (145ه ) در موصل محل حکومت جعفر در قصر الحرب، زبیده، را به دنیا آورد.10 ظاهرا او تنها همسر جعفر نبوده، زیرا زبیده خواهر و برادر ناتنی فراوان داشته که درباره آنها نیز اطلاع خاصّی در دست نیست. لُبابه خواهر زبیده، بعد از مرگ پدرش به موسی بن مهدی سپرده شد. ابراهیم برادرش دنباله و عقبی نداشته است؛ عیسی بعدها والی بصره و مناطق اطراف شد و از سرنوشت جعفر، یحیی، عبداللّه و صالح، پسران دیگر جعفر بن منصور اطّلاع دقیقی در دست نیست. زبیده در سال (148ه) در سن سه سالگی پدر خود را از دست داد و بعد از آن تحت حمایت منصور دوانقی (پدر بزرگش) قرار گرفت.11
از زبیده، در منابع تاریخی به عنوان زنی دیندار، اصیل زاده، زیباروی، محبوب، نیکوکار، خَیِّر و با نفوذ یاد شده است.12 انتساب وی به خاندان سیاسی حکومتی توجّه نویسندگان را برانگیخته است، به طوری که در این زمینه وی را در میان عباسیان یگانه و بی همتا می دانند. او فرزند جعفر، نوه ی منصور، همسر هارون الرشید، عروس مهدی عباسی و همسرش خیزران، مادر امین خلیفه ی مقتول عباسی به سال (198ه) و نیز مادر ناتنی مأمون و معتصم عباسی است. واثق و متوکّل نیز نوادگان پسران ناتنی وی هستند. در تاریخ دوره ی اموی و عباسی فقط دو زن در مسئله ی انتساب سببی و نسبی خاندان حکومتی مشهور هستند. یکی زبیده، در میان عباسیان و دیگری عاتکه، دختر یزید بن معاویة بن ابی سفیان در بین اموی ها.13
از دیگر موارد شهرت زبیده، در خلافت امین است، تنها خلیفه ای که بعد از علی بن ابی طالب علیه السّلام و به روایتی بعد از حسن بن علی علیه السلام دومین یا سومین خلیفه ای بود که تبار هاشمی داشت.14 یعنی این که پدر و مادرش هر دو نسب به هاشم بن عبد مناف می بردند. در تاریخ عباسیان این شهرت فقط از آن امین فرزند زبیده، شد.
درباره ی مذهب زبیده اطّلاعی در دسترس نیست. امّا اعلمی، وی را شیعه می داند و معتقد است، بزرگان شیعه (که از نام آنها ذکری به میان نیاورده) مذهب زبیده را از شخصیتش جدا ندانسته اند.15
نویسندگان، زبیده را زنی عاقل، هنرمند، آگاه به فنون ادب و شعر، همنشین با علما و شعرا و شاعره معرفی کرده اند. رحم، شفقت، کرامت، بخشندگی و کیاست جزو صفات بارز وی بوده است. در باب این صفات و ویژگی ها حکایت های فراوان وجود دارد. داستان ملاقات وی با مردی عابد و جوانمرد و پیمودن راهی طولانی برای زیارت او و آزمودن میزان جوانمردی و بخشندگی آن مرد از جمله ی این حکایت هاست.16 درباره ی بخشندگی و شفقت زبیده هم حکایت دلنشین آزاد کردن مردی که به زبیده مقروض بود، خواندنی است.17
محفل زبیده، محل اجتماع هنرمندان، علماء، اطبّا، شعرا و ادبا بود، و همگی از عطایای بانو بهره می بردند. گفتنی است کمک های زبیده، شامل حال زاهدان، نیکوکاران، فقرا و بیچارگان هم می شد.18
ازدواج
ورود زبیده به بغداد نقطه ی عطفی در زندگانی وی محسوب می شود. بغداد، مرکز خلافت عباسی، محلّ تحولات سیاسی اجتماعی و فرهنگی در تاریخ اسلام بود. ثروت و مکنت دولت عباسی در صد ساله اول حکومتشان، زندگی تجملاتی را به وجود آورد که در تاریخ، بغداد را محلّ داستان ها و افسانه ها و اسطوره های کهن قرار داد.
زبیده، در سن هفده سالگی در عنفوان جوانی در بغداد با پسر عموی خویش، هارون الرشید عباسی ازدواج کرد.19 تاریخ این ازدواج به سال (165ه)20 و در محلّ قصر الخلد در بغداد بود. البته در برخی منابع محلّ ازدواج زبیده، در خانه ی محمد بن سلیمان که بعدها از آنِ عباسه خواهر هارون شد و نیز دیرسوسی در قادسیه و... بیان شده است.21
ظاهرا بر پایی مراسم ازدواج با شکوه و عظمت در میان خاندان عباسی مرسوم بوده است. ماجرای ازدواج خیزران و مهدی عباسی، هارون و زبیده، مأمون و پوران خود شاهدی بر این مدّعاست. مهدی عباسی مراسم با شکوهی برای ازدواج هارون و زبیده برپا کرد و مخارج فراوانی در حدود 000/380/1 درهم خرج کرد. مراسمی که نظیر آن را کسی به یاد نداشت. روایت است خلیفه جام هایی آکنده از جواهرات و سکه های زر و سیم به میهمانان می بخشید. زبیده، هنگام حرکت به سوی خانه ی بخت آراسته و مزین به جواهرات فراوان و سنگین بود، به طوری که توان راه رفتن نداشت. تلاش فراوانی برای روشنایی قصر انجام شد به طوری که دود حاصله از سوختن شمع ها و عطر شمع های عنبرین عروس را ناراحت کرده بود و زبیده دستور داد، آنها را بیرون بردند برای جلب نظر عروس انواع هدایا، جواهرات، عطرهای خوشبو، وسائل آرایش و لباس های فاخر به وی هدیه شده بود.22 هنگامی که زبیده، به خانه ی هارون وارد شد امیرزاده ی جوان دانه های مروارید را که در آستین داشت بر سر و روی عروس پاشید و با اجازه زبیده، حُضّار به جمع آوری مرواریدها برای خویشتن، پرداختند.23 طبق روایتی مبالغه آمیز هارون برای مراسم عروسی خویش ولیمه ای داد که مصارف آن 55 میلیون درهم خرج برداشت.24 نقل است هارون بعد از مراسم ازدواجش بار عام داد و مردم، به خصوص بنی هاشم را مورد محبت خویش قرار داد و به آنان هدایایی گرانبها از جمله، پارچه های زربفت و... عطا نمود.25 روایات نشان می دهد، هارون سخت به زبیده دلبسته بود و لذّت بودن در کنار زبیده را با هیچ چیز عوض نمی کرد. زبیده نیز به هارون علاقه ی فراوان داشت و هرگز غم و اندوه وی را تحمّل نمی کرد. این مسائل از داستان تصمیم هادی عباسی، برادر هارون برای خلع وی از ولایتعهدی و ابراز نگرانی یحیی برمکی از این مسئله و بی توجهی هارون نسبت به امور حکومت و خوشگذرانی با همسرش کاملاً مشهود و هویدا است.26 با وجود این، نشان از علاقه و عشق متقابل میان هارون و زبیده است.27 وجود ارتباط صمیمانه و شوخی و مزاح میان هارون و زبیده را می توان از داستان های همنشینی آن دو با قاضی ابویوسف در سال (182ه) و شیطنت های هارون جوان و طنازی های زبیده و حسن ختام های قاضی که به خوبی از پس آن دو برمی آمد و رضایت هارون و زبیده را فراهم می کرد، مشاهده نمود.28
زبیده، مانند هر زن دیگری خواهان شوهرش بود و هرگز تحمّل نمی کرد فرد دیگری، محبّت هارون را به سوی خویش جلب نماید. داستان اهدای کنیزکی به هارون که سخت مورد توجّه هارون قرار گرفت و زبیده به دلیل نگرانی نسبت به این موضوع با خواهر هارون (علّیه) مشورت کرده و به اتفاق او تصمیم گرفتند کنیزکانی زیباروی و آوازخوان به قصر هارون بیاورند تا خلیفه را از توجه به آن کنیزک باز دارند و با تحریک کنیزکان آوازه خوان که ترانه هایی از بی وفایی هارون و عشق و وفاداری زبیده بخوانند و بدین ترتیب احساس و عاطفه ی هارون را تحریک نمایند، همه حکایت از توجه زبیده به حفظ همسرش برای خود، دارد. ترفند زبیده و علّیه مؤثر واقع شد و هارون سریع به نزد زبیده آمد و در صدد جلب رضایت وی برآمد.29
زبیده، اگرچه اولین بانوی هارون و سوگلی حرم وی بود، امّا هارون بعدها همسران دیگری نیز اختیار نمود. برخی از این همسران کنیزانی بودند که زبیده خود به محفل هارون فرستاده بود. مراجل، مادر مأمون و مارده، مادر معتصم از این گونه اند. درباره ی چگونگی آشنایی مراجل با هارون روایات متعددی بیان شده است. برخی در پی داستان تنهایی و گوشه نشینی هارون از جمله کنیزانی که زبیده به محفل هارون فرستاده مراجل را ذکر کرده اند.30 گروهی نیز وی را کنیز قصر هارون دانسته اند، در زمانی که هارون شیفته ی کنیزکی زیباروی متعلق به جعفر برمکی شده بود، زبیده، کنیزک (مراجل) را زینت کرده و نزد هارون فرستاده بود تا از این طریق توجه هارون را به سوی خود جلب کند.31 روایت عجیب دیگر در این زمینه (آشنایی هارون با مراجل) وجود دارد که، زبیده در اوایل ازدواج با هارون صاحب فرزند نمی شد. هارون به توصیه ی طبیبی با مراجل کنیز خود، هم بستر شد و از او مأمون متولد شد و این مسئله طبق پیش بینی طبیب سبب تحریک حسادت زنانه ی زبیده شد و بعدها از هارون، امین را بار گرفت.32 گرچه این روایت در برخی منابع تاریخی و ادبی ذکر شده، ولی باید با دیده ی تردید به آن نگریست. روایت عجیب دیگر در این زمینه داستان قمار بازی زبیده و هارون است که در حین بازی شطرنج، هارون شرط گذاشت در صورت باخت زبیده، بانو تن به یک عمل غیر اخلاقی دهد، زبیده باخت و با تمام خواهش و اصرار نتوانست نظر هارون را تغییر دهد و ناچار آن را انجام داد. در نوبت بعدی بازی، زبیده شرط گذاشت در صورت باخت هارون، وی با زشت ترین و کثیف ترین کنیز قصر هم بستر شود. هارون با کراهت تمام این شرط را پذیرفت و مأمون حاصل این بازی شوم بود!!؟33
گرچه این داستان ها را باید با تأمّل و دقّت نگریست، لکن روایتی تأیید می کند که مراجل از سوی خود زبیده، به هارون پیشکش شد و او بعدها از این کار پشیمان شد و ابراز ندامت می کرد.34
یکی از حوادث مهم زندگی زبیده، بعد از ازدواج با هارون، به خلافت رسیدن هارون در سال (170ه) بود. با آغاز خلافت هارون و مرگ خیزران، مادر قدرتمند او به سال (173ه)، زبیده، زن صاحب قدرت و نفوذ در دربار عباسی شد و سررشته ی امور را به طور غیرمستقیم به دست گرفت. علت این امر شاید نفوذ و قدرت خاندان برمکی در امور کشور بود.
از دیگر حوادث مهم زندگی مشترک هارون و زبیده، مسافرت های آن دو به سرزمین وحی و انجام مراسم حج بوده است.35 مشخص نیست زبیده، در کدام سفرها همراه وی بوده است. لکن در یکی از سفرهای زیارتی، زبیده همراه هارون در اطراف سرزمین مکه با پای پیاده حرکت می کرد و اقدامات فراوانی در خصوص بنای قنات ها، منازل، پُلها و... در فاصله ی راه عراق تا حجاز انجام داد ظاهرا زبیده در این گونه خدمات عمرانی مصارف فراوانی خرج نموده است.36 همراهی زبیده در سفر حجّی که هارون به سال (186ه) انجام داد و در آن طومار ولایتعهدی پسرانش را در کعبه آویزان نمود حتمی است.37
تولّد امین
زبیده در سال (170ه) در رصافه، محمد الامین را به دنیا آورد. برخی مرگ هادی عباسی (170ه)، آغاز حکومت هارون و تولّد امین را در یک شب دانسته اند.38 تولد امین در حالی روی داد که مراجل، کنیز هارون شش ماه قبل مأمون را به دنیا آورده بود.39 حوادث عجیب فراوانی هم زمان با ایجاد نطفه ی امین، بارداری زبیده، و تولد امین نقل شده است. به موجب این روایات زبیده هر سه بار فرشتگانی را در خواب می دیده که به کودک وی اشاره می کنند و آرزوی بقاء و جاودانگی حکومت وی و یا بشارت تولد پادشاهی که سرانجام خطاهایش وی را به عاقبتی سوء می کشاند، کرده اند. زبیده، گر چه از این رؤیاها سخت اندوهناک می شد و برای تعبیر آنها به خوابگزاران مراجعه می کرد لکن آنها از سعادت و طول عمر فرزندش خبر داده اند. این گفته ها زن هوشمندی چون زبیده را قانع نمی کرد و لیکن او سعی می کرد آن رویاها را فراموش کند و جدی نگیرد.40 مسعودی، مورّخ نامدار، این اخبار را دچار تردید و شک فراوان می داند و آنها را ساخته و پرداخته ی دوستداران خاندان عباسی و راویانی چون عتبی و مدائنی می داند.41
امین تنها فرزند زبیده بود، لذا او پسرش را بی نهایت دوست می داشت. تربیت امین در کودکی به کسایی، استاد بزرگ علم نحو در کوفه در سال (189ه) سپرده شد. ظاهرا کسایی در تربیت امین کمی سخت می گرفت و این مسئله رأفت مادرانه ی زبیده را تحریک کرد و به کسایی پیام داد که در رفتار با نور چشم و ثمره ی قلبش امین تجدید نظر نماید.42 این رفتار دلسوزانه ی زبیده، در مقابل معلم دیگر امین که احمر نام داشته نیز صورت گرفته و اوج احساسات، عواطف و نازک دلی زبیده را نسبت به امین می رساند.43
امین در آغوش پر مهر مادر و در میان ثروت دوره ی عباسی و رفاه کامل بزرگ شد و این زمینه بستر مناسبی برای شکل گیری شخصیتی سبک سرانه و بی توجّه به مسائل و لاقید و خودخواه فراهم نمود. این موضوع سبب شده برخی نویسندگان چنین استنباط کنند که «امین در آغوش زبیده پرورش یافت و هرکس زبیده را بشناسد درمی یابد امین تا چه اندازه در میان خوشگذرانی و تفریح بوده است».44 ناگفته نماند زبیده، به عنوان مادر امین، جایگاه و مقام والایی داشت به طوری که، شخصیت امین را تحت الشعاع قرار می داد. این مسئله سبب شد، گاهی امین را ابن زبیده بخوانند.45 این مورد حتّی در سروده ای از شاعری که کنیززادگی مأمون را مورد نقد قرار می دهد، قابل مشاهده است.46
دوران تنعّم و رفاه
ورود به قصر هارون در بغداد و ازدواج با وی آغاز دوران رفاه، تجمّل و تنعّم زبیده بود. ثروت حاصله از خراج، جزیه و... در سرزمین های اسلامی به بغداد فرستاده می شد که اسباب خوشگذرانی، رفاه و عیش و نوش درباریان را فراهم می کرد. شواهد نشان می دهد زبیده، تحت تأثیر همین جریان شروع به جمع آوری ثروت و مال اندوزی کرد. با توجه به خصوصیت و سلیقه ی زنانه زبیده، دست به اقداماتی می زد که به تعبیر بعضی، از حوصله ی شاهان و امرا بیرون بود. نقل شده زبیده فرشی داشت که تصاویر حیوانات و پرندگان با طلا بر آن منقوش و دیدگانِ حیوانات با گوهرهایی چون یاقوت، زمرد و... مزیّن شده بود، اثاث و ظروف زبیده به طور عمده از جنس طلاهای مرصّع و لباس هایش از پارچه های زربفت گرانبها تهیه می شد. سراپرده هایی در اتاق های قصر نصب کرده بود که آویز آن پرده ها از جنس نقره و قلاّب آنها صندل و آبنوس و جنس خود پرده ها از حریرهای سرخ، زرد، سبز و آبی (به صورت مجزا) بود. برای روشنایی قصر دستور داده بود تا شمع های عنبرین در اتاق ها و سالن ها بیافروزند. به هنگام راه رفتن از کفش مرصّع جواهرنشان استفاده می کرد. برخی وی را در این زمینه ها نوآور می دانند. لباس های او شامل عباهایی بلند بود که روی زمین کشیده می شد و انتهای آن به جواهرات مزیّن بود. زبیده، انگشترهای مرصّع و زرین به دست می کرد و معتقد بود باید در بین زنان آن دوره نمونه باشد. وی از تقلید کردن در پوشش و آرایش بیزار بود، به طوری که وقتی عباسه خواهر هارون در تاج تزیینی روی سرش مرصّع و جواهر به کار برده بود او از این عمل خودداری کرد.47
زبیده، کنیزان زیادی داشت که آنها در میان مردم به زیبایی شهره بودند. مشهور است وی دستور داد لباس مردانه برتن کنیزان کنند و مردم آن زمان به خصوص طبقه ی اشراف در این کار از وی تقلید کردند و کنیزان مردنما را غلامان زن، صدا می زدند. علت این کار زبیده معلوم نیست.
در همین رابطه نقل شده زمانی که زبیده دانست کنیزان آوازه خوان و زیباروی، توجّه امین را به سوی خود جلب کرده اند و به معاشرت با آنها مشغول است، کنیزان را می آراست و لباس های فاخر و ابریشمین بر تن آنها می کرد و به نزد امین می فرستاد. تا آنها توجه امین جوان را به سوی خود جلب نمایند. شاید همین مسئله (هر چیزی که امین طلب می کرد سریع برایش مهیّا می شد) در شکل گیری خصوصیات اخلاقی وی تأثیر گذاشت و او را که بعدها خلیفه ی مسلمین شد از امور مهم حکومتی و سیاسی به سوی لهو و لعب کشاند و موجبات سقوط دولتش را فراهم کرد. کنیزان زیباروی زبیده، ظاهرا توجه برخی درباریان را به سوی خود جلب کرده بودند. در همین رابطه نقل شده، آوازخوانی از صنف خوانندگان دربار عاشق نَمار، کنیز زیباروی زبیده شده بود و صبح و شام بر کناره ی سرای او می ایستاد و اشعاری در شرح عاشقی و حرمان و... می سرود. زبیده دستور به اخراج وی از کاخ داد. مدتی بعد آوازه خوان سر راه زبیده می ایستاد و اشعاری در شرح بدبختی و رنج اخراجش از قصر می سرود. این امر توجه زبیده را به خود جلب نمود و آوازه خوان عاشق را با کنیزک خود پیوند زناشویی داد.48
مقدار حقوق و مقرری زبیده از بیت المال را پنجاه هزار درهم و در روایتی پنجاه میلیون درهم ذکر کرده اند.49 مخارج سفره ی غذا و خوراک زبیده و هارون ده هزار درهم ذکر شده است. ظاهرا آن دو غذاهای متنوع و جدید تناول می کردند.50
با همه ی این تفاصیل باید در اعداد و ارقام این آمارها اندکی دقّت کرد. در این باره زیدان معتقد است، روایات پیرامون کفش های مرصّع و... مربوط به زبیده، نقل قول مسعودی است و وی از نظر زیدان زن پرهیزگاری است. وی با استناد به قول ابن خلدون بیان می کند عباسیان بالطّبع بدوی بوده و هرگز این اندازه لوازم و اثاث نداشتند؛51 هر چند ممکن است در اخبار، در مورد اموال، ثروت و مستمری زبیده افراط شده باشد، امّا اصل مطلب که تنعّم و رفاه مطلق دربارهادی عباسی است، نباید نادیده گرفته شود. چنان که از ثروت افسانه ای زبیده در اشعار و متون ادبی یاد شده است.52 در کنار همه ی این مسائل، زبیده اموال و ثروت خود را صرف مصارف شخصی و تجمّل نکرد بلکه در کنار زندگی با شکوه خویش به جلب و جذب شاعران، ادیبان و عالمان و... و نیز به ایجاد بناهای عام المنفعه و موقوفه ها و... در سرزمین های اسلامی پرداخت.
دخالت در سیاست
زبیده به عنوان ملکه ی جهان اسلام در مرکز خلافت (بغداد) از حوادث سیاسی آن دوره در امان نبود. با وجود این، گمان می رود تا زمان حیات خیزران، مادر مقتدر هارون، وی نقش اساسی در امور سیاسی آن زمان نداشته است. با مرگ خیزران، وی به عنوان دومین شخصیت سیاسی بعد از هارون در امور سیاسی نظارت و گاهی دخالت مستقیم داشت. نقش زبیده در امور سیاسی برای اولین بار در داستان سقوط برمکیان آشکار می گردد؛ گرچه آنها در به قدرت رساندن هارون و طرفداری از حکومت امین تلاش فراوان کرده بودند، اما گاهی میان آنها و زبیده اختلاف نظر به وجود می آمد. اختلاف هایی که نمی توان نسبت به آن به عنوان یکی از دلایل سقوط برمکیان، بی اعتنا بود. اولین مورد اختلاف میان زبیده و خاندان برمکی به آشنایی هارون با کنیز زیبا و آوازه خوان متعلق به جعفر برمکی بر می گردد. دنائیر، کنیز مزبور بود که توجه هارون را به سوی خود جلب نموده بود، هدایای فراوانی از خلیفه دریافت می کرد و هارون سعی می کرد هر روز برای دیدار وی در قصر جعفر، بشتابد. با آگاهی زبیده از این موضوع، وی خشمگینانه کنیزانی زیباروی به نزد هارون فرستاد تا توجه وی را به سوی خود جلب نماید.53 دومین مورد اختلاف میان زبیده و برمکیان به داستان ولایتعهدی پسران هارون برمی گردد. زمانی که هارون به همراه زبیده و پسرانش امین و مأمون و وزیرش جعفر برمکی به مکه آمدند تا پیمان ولایتعهدی فرزندانش را در کعبه بیاویزند و سوگند یاد کنند که به آن وفادار باشند. به دنبال این جریان، امین وارد کعبه شد تا بر طبق رسم سوگند یاد کند که ناگهان جعفر برمکی در این مسئله دخالت کرد و بیان نمود که امین باید سه بار سوگند یاد کند، زیرا در صورت خیانت به دیگر فرزندان هارون خداوند او را رسوا خواهد نمود. امین با اکراه دستور جعفر را انجام داد و زبیده خشمگینانه، جعفر را مشاهده می کرد و به قولی به دلیل این مسئله از او، رنجید و کینه ی وی را به دل گرفت.54 جرجی زیدان معتقد است به همین دلیل، زبیده ی عرب تبار در نابودی برمکیان ایرانی تبار کوشید.55 در توضیح این مسئله باید متذکر شد گرچه امین نزد زبیده محبوب بود و او تحمّل مشاهده ی ناراحتی و رنج فرزندش را نداشت، امّا این رفتار برمکیان نباید آن قدر مهم بوده باشد که خشم زبیده را تحریک کند، مگر این که زبیده، به خصوصیات اخلاقی فرزندش کاملاً آگاه باشد و بداند که امین دیر زمانی نخواهد گذشت که خلف وعده نموده و طبق گفتار جعفر رسوا خواهد شد.
از دیگر موارد اختلاف میان زبیده و برمکیان، دخالت های آنان در امور خصوصی خلیفه بود، به صورتی که هارون بازیچه ی فرمان ها و خواسته های آنها شده بود و این موضوع زبیده، زن بانفوذ و قدرتمند دربار را می رنجاند، از نمونه ی این دخالت ها کار مراقبت از حرمسرای خلیفه توسط یحیی بن خالد برمکی بود که زنان خلیفه را در حرمسرا محصور و زندانی و رفت و آمد خدمه ی مرد و غلامان را به حرمسرا محدود کرده بود. به علّت این مسئله زبیده، نزد خلیفه شکایت بُرد. هارون، یحیی را توبیخ کرد و یحیی با زیرکی تمام اعتماد خلیفه را به خود جلب نمود و حتّی مراقبت از حرم را بیشتر کرد، به صورتی که شب ها درهای حرمسرا را قفل می کرد و کلید را با خود به خانه می برد. این کار که آزادی های فردی زنان حرمسرا را محدود می کرد زبیده را رنجاند و او به انتقام این عمل راز ارتباط عباسه و جعفر را فاش کرد و محل اختفای فرزندان آن دو را به هارون نشان داد و هارون را متوجّه این مطلب کرد که به عنوان خلیفه از امور سیاسی اجتماعی دربار آگاه نیست و در حالی که برمکیان از جزئی ترین امور مطلع اند. رشید با شنیدن این خبر و مشاهده ی دخالت های برمکیان در امور، تصمیم به نابودی خاندان ایشان گرفت.56
این داستان اگر درست باشد به تنهایی عامل اساسی سقوط خاندان برمکی نیست، چنان که مورّخان دلایل زیادی را برای سقوط آنها برمی شمارند.57 با وجود این، نقش زبیده در تحریک هارون نسبت به برمکیان قابل انکار نیست، وی ظاهرا زمانی که هارون از مسئله ی ارتباط عباسه و جعفر آگاه شد؛ از طریق جاسوسی مطلع شد که جعفر قصد دارد به خراسان فرار کند هارون را متوجّه این موضوع کرد که نمی توان از کنار آن بی اعتنا گذشت.58
با وجود این، ارتباط میان خاندان برمکی، و امین فرزند زبیده بسیار محکم بود. آنها ظاهرا امین را در رسیدن به قدرت یاری کردند. این مسئله خیلی مهم بود، زیرا سلم شاعر، آن را در قالب شعر آورده است.59 ناگفته نماند، امین برادر شیری یحیی بن جعفر بود و در میان خاندان آنها بزرگ شده و با فضل بن یحیی همنشین بوده.60 مأمون نیز با جعفر بن یحیی برمکی مراوده و ارتباط داشت و شاید این مسئله در کدورت میان زبیده و جعفر مؤثر بوده. با تمام این مسائل، زبیده بعد از سقوط خاندان برمکی به درخواست امین نزد هارون وساطت کرد و نامه ای در این باب به خلیفه نوشت، اما درخواست زبیده مورد قبول واقع نشد.61
با سقوط خاندان برمکی اعراب گُمان می کردند از زیر نفوذ ایرانیان رها شده اند و تسلّط مجدد اعراب بر اقوام دیگر حاصل می شود، اما این موضوع با مرگ هارون و دولت نافرجام امین، رؤیایی بیش نبود.62
از دیگر موارد نفوذ زبیده در امور سیاسی، قضیه ی ولیعهدی امین فرزند اوست. شرط قریشی بودن خلیفه در انتخاب امین که پدر و مادرش هر دو هاشمی نسب بودند بی تأثیر نیست؛ زیرا فرزند اول هارون، مأمون بود و در سیاست، علم و حکمت از امین شایسته تر و بهتر بود. هارون گرچه این مسئله را به خوبی می دانست، اما اصرار زبیده در انتخاب امین به ولایتعهدی بی تأثیر نبود. رفاعی معتقد است در مسئله ی ولایتعهدی امین، برمکیان، قاضی ابویوسف و زبیده، هارون را دوره کرده بودند.63
روایات همه نشان از توجه هارون به مأمون دارند و این موضوع یکی از موارد اختلاف میان هارون و زبیده بود. هارون برای این که به زبیده بفهماند پسرش امین صلاحیت خلافت ندارد و مأمون از او بهتر است، جاسوسی استخدام کرد و احوال دو ولیعهد جوان را زیر نظر قرار داد. گزارش ها نشان از اتلاف وقت، خوشگذرانی و مجالست با ندیمان و کنیزان توسط امین و در عوض مطالعه و بررسی امور سیاسی از سوی مأمون بود. هارون بعد از شرح این ماجرا برای زبیده، تأکید کرد که اگر به خاطر مقام و منزلت زبیده نبود، به طور یقین امین را از ولایتعهدی عزل می کرد. این مسئله تأثیر نفوذ زبیده را در امور سیاسی نشان می دهد.64
مجادله های فراوانی میان هارون و زبیده درباره ولایتعهدی امین صورت گرفته است. خلیفه اواخر عمر از این تصمیم پشیمان شد و قصد کرد، مأمون را به جای امین به خلافت برساند؛ این کار با مرگ هارون تحقق نیافت. دینوری در این زمینه داستان جالبی را ارائه می دهد: «هارون قصد عزل امین کرد و این مسئله زبیده را به شدّت خشمگین نمود. گفت وگوی هارون و زبیده، دلالت بر عدم شایستگی امین نسبت به امر سیاست و خلافت و شایستگی مأمون بدان مقام بود. هارون حتی برای اثبات این موضوع از امین و مأمون به صورت جداگانه دعوت کرد تا به محضر خلیفه آیند. مأمون و امین هر کدام جداگانه بر هارون وارد شدند. ورود امین همراه با تکبّر و غرور بود و بر پدر و مادر خویش سلام نکرد و خود را به مسئله ی جانشینی از همه سزاوارتر دانست و برعکس مأمون با تواضع و احترام به نزد خلیفه آمد و هارون را سپاس گفت و در پاسخ به سؤال هارون درباره ی ولایتعهدی، امین را به عنوان خلیفه پیشنهاد کرد و از پیش هارون با ادب و احترام بیرون رفت. این جلسه نشان داد که فرزند زبیده برای امر خلافت صلاحیت و لیاقت و تربیت کافی ندارد و زبیده خود نزد هارون به این مسئله اقرار کرد و رشید خطبه ی خلافت برای مأمون و بعد برای امین خواند!!»65
از دیگر موارد دخالت زبیده در مسائل سیاسی، داستان نزاع میان مأمون و امین بر سر خلافت بود. با مرگ هارون، فصل جدیدی در زندگی زبیده آغاز شد، فصلی که در نهایت به مرگ پسرش امین و انزوا و گوشه گیری زبیده منجر شد. در آغازِ حکومت امین، زبیده در رقه بود و به درخواست امین به بغداد آمد تا در جشن خلافت وی شرکت نماید. در ابهت و شکوه جایگاه زبیده در میان سیاستمداران آن زمان همان بس که به هنگام حرکت به سوی بغداد، امین با همه ی امرا، کارگزاران، اعیان و اکابر دولت به استقبال زبیده آمد.66 این آخرین صحنه ی با شکوه زندگی زبیده بود. زبیده در بغداد ثروت و مکنت هارون و امور بیت المال را به دست گرفت و بعد از مدتی آن را به امین داد. این مسئله (سپردن امور بیت المال به امین) و حمایت مالی زبیده، امین را در برانداختن نام مأمون از خلافت و منازعه با او تحریک و تقویت کرد. طرفداری دایی های امین از حکومت وی و شرط قریشی بودن خلیفه و پشتوانه ی محکم مالی تأثیر بسزایی در تحریک امین مبنی بر عزل مأمون از ولایتعهدی و انتصاب فرزندش موسی بن امین داشت. این مسائل باید خیلی مهم بوده باشد که فضل بن سهل، وزیر مأمون وی را بدان متذکر ساخته بود.67
بنابر روایات زبیده در نزاع بین دو برادر دخالت مستقیمی نکرد و نیز هیچ واکنشی در قبال عزل مأمون از سوی امین از خود نشان نداد، اما زبیده زن سیاستمداری بود و سرانجام امور را مد نظر داشت. هنگامی که علی بن عیسی بن ماهان از طرف امین، مأمور مبارزه با سپاه مأمون و دستگیری وی به سوی خراسان حرکت می کرد به هنگام ترک بغداد برای خداحافظی نزد زبیده آمد68 و زبیده، درباره ی رفتار علی بن عیسی با مأمون بسیار سفارش نمود.69 این سفارش ها درباره ی مسئله رقابت امین و مأمون بر سر قدرت است. وی از این که مأمون مورد آزار قرار بگیرد، بسیار بیمناک بود. علّت این که آیا این سفارش ها از روی دلسوزی یا تدبیر سیاسی صورت گرفته، مشخص و معلوم نیست. متن این سفارش با اندک اختلاف هایی در تاریخ ثبت شده است.70 رفاعی معتقد است، این داستان احتمالاً کار قُصاص (داستانگویان) است و برخی موارد سفارش زبیده به علی بن عیسی، با هم در تضّاد است. اما بعدها که مأمون به قدرت رسید به جریان سفارش زبیده به علی بن عیسی درباره ی مأمون، اشاره داشته است.71 فرجام این توصیه ها را زبیده به هنگام شکست امین از مأمون و فتح بغداد توسط سپاه طاهر بن حسین و غارت بغداد دریافت کرد، چنان که به روایتی خانه، قصر و حرم زبیده از هجوم سپاه مأمون در امان ماند و نوادگان زبیده تحت نظارت و سرپرستی وی قرار گرفتند.72 با وجود این در نامه هایی که زبیده بعد از خلافت مأمون به وی نگاشته است مطالبی خلاف موارد مذکور بیان شده است.73
سرانجام، نبرد میان مأمون و امین به نفع مأمون خاتمه یافت. امین مفتضحانه شکست خورد و به قتل رسید. مرگ امین تأثیر بسیار بدی بر زندگی زبیده گذاشت. فتح بغداد تجدید سلطه ی ایرانیان بر اعراب بود و زبیده ی عرب تبار را محزون و گوشه گیر کرد. زبیده، بعد از این دیگر در هیچ مسئله سیاسی دخالت نکرد یا حداقل، کسی در این باره از وی نظرخواهی نکرد. زبیده اگر چه می توانست حمایت اعراب را برای خود فراهم نماید، اما وی در مخالفت با مأمون هیچ اقدامی انجام نداد. روایت شده شخصی به هنگام قتل امین نزد وی رفت و او را به خونخواهی تحریک کرد. زبیده گفت هرگز مانند عایشه، همسر پیامبر که به خونخواهی عثمان قیام کرد رفتار نخواهد کرد و با تندی آن شخص را از خود راند و آن گاه در سوگ پسرش امین نشست.74
در دوران حکومت امین، حوادث سیاسی سختی بر زبیده گذشته است از نمونه ی این حوادث شورش داخلی سرداران امین، خلع کوتاه مدت او از مقام خلافت، حبس امین و مادرش در زندان به سال (195 یا 196ه) بود، که به سرعت توسط حامیان و طرفداران حکومت امین، دفع شد.75
زبیده و ادب
زبیده در مرکز خلافت عباسی (بغداد) رشد و تربیت یافت و به همین دلیل از جریان های علمی و فرهنگی و ادبی آن روزگار بی تأثیر نبود. حیات وی همزمان با دوران طلایی حکومت عباسی بود که شهرت و شکوه، جلال و ثروت، علم و ادب آن نام آور بود. آورده اند که جدش، منصور عباسی (148ق) وی را تربیت کرد. زبیده مشغول فراگیری علم قرائت، کتابت، حفظ شعر و اخبار و سِیَر شد و در شعر و ادبیات چنان غرق شد که به روایتی دیوارهای اتاقش را با اشعار می آراست.76 ظاهرا زبیده، خود نیز سروده هایی داشته است. توجه و علاقه او به شعر سبب شد که شعرا در محضر او جایگاه ویژه ای برای خود بیابند. در تاریخ نمونه های فراوان از مجالست زبیده با شاعران و اعطای جایزه وصله به آنان وجود دارد. از جمله ی این نمونه ها، جایزه ی زبیده به مروان بن ابی حفصه به دلیل تولد امین یا به خاطر تبریک ولایتعهدی او در مکه است. زبیده به سبب این مدح دستور داد دهان شاعر مذکور را از مروارید پرکنند.77 شاعر دیگر نیز (ابو العتاهیه) به دلیل اشعاری که در رثای امین سروده بود چنین مورد لطف بانو قرار گرفت78 و بیست هزار درهم جایزه دریافت کرد. به موارد مشابه دیگر با مروان بن ابی حفصه درباره ی سَلم خاسر که به هنگام ولایتعهدی امین وی را مدح کرد باید اضافه نمود.79
از دیگر شعرا که مورد توجّه زبیده، قرار گرفت داود بن رزین بود که با ذکر اشعاری رابطه ی تیره ی هارون و زبیده را بهبود بخشید و صد هزار درهم جایزه گرفت.80 ابو السری شاعر سجستانی نیز جایگاه ویژه ای نزد زبیده داشته است.81
مشهورترین شاعر دربار زبیده، ابوالعتاهیه است. وی ندیم و همراه محافل و مجالس ادبی زبیده بود که در کاخ برگزار می شد. مواجب و مقرّری که زبیده سالیانه به وی پرداخت می کرد صد هزار درهم بود. وی که سال ها جیره خوار زبیده بود زمانی که مواجبش از دربار زبیده به علت غفلت کارکنان، قطع شد سریع این مسئله را در قالب شعر به بانو یادآوری کرد و مورد محبّت وی قرار گرفت و صله اش را دریافت کرد.82 جایگاه ابوالعتاهیه نزد زبیده بس والا بود به طوری که زمانی که از سوی قاسم بن رشید مورد بی اعتنایی قرار گرفت، وی را هجو کرد و به دلیل آن هجو، صد ضربه شلاق خورد و در زندان محبوس شد. آن گاه از زندان اشعاری برای زبیده سرود و فرستاد که رقت بانو را تحریک نمود و زبیده درباره ی او با هارون صحبت کرد. سفارش زبیده درباره ی ابوالعتاهیه اثر کرد و هارون وی را آزاد کرد و جایزه داد و مقرب درگاه خود ساخت و تا زمانی که قاسم، فرزندش از ابوالعتاهیه عذرخواهی نکرد از قاسم راضی نشد.83 این مسئله علاوه بر نفوذ زبیده بر هارون نشانگر جایگاه مهم شاعران در دربار عباسیان است. درباره ی محاورات ادبی زبیده و ابوالعتاهیه نقل شده که زبیده از وی خواست تا او را هم سطح و هم شأن هارون مدح کند. ابوالعتاهیه شعری سرود و زبیده که خود، دستی در شعر داشت شاعر را مورد خطاب قرار داد که این شعر را قبلاً درباره ی مهدی عباسی و هارون سروده ای شعری دیگر بُسرای، ابوالعتاهیه ابیاتی چند سرود و صدهزار درهم جایزه دریافت کرد.84
داستان های دیگری نیز درباره ی مراوده ی زبیده با شاعران نقل شده است. در همین زمینه ارتباط زبیده با عباس بن اخنس مورد توجه قرار می گیرد. وی حتّی با کسانی که در شعرشان به نیکی از زبیده یاد نکرده اند، رفتار توأم با تسامح داشت. در این رابطه نقل شده که روزی شاعری ابیاتی درباره ی شخصیت زبیده سرود و دیگران احساس کردند که آن شاعر قصد اهانت به زبیده را دارد و تصمیم گرفتند او را مجازات کنند، اما بانو با درایت تمام آنها را از کارشان بازداشت و توضیح داد که آن شاعر منظوری جز خیر و نیکی نداشت و اشتباه کرد و او در نزدش محبوبتر از کسی است که قصد و نیت سوء داشته باشد. آن گاه به شاعر جایزه داد، این رفتار زبیده مورد توجّه حضار مجلس واقع شد و وی را مدح و تعریف کرده و در دوراندیشی و دقت، وی را هم طراز جدش عباس بن عبدالمطلب، معرفی کردند.85
ظاهرا زبیده، خود نیز استعداد سرودن شعر داشت. مرثیه ای که او در هنگام مرگ امین سرود یکی از بهترین سروده های وی محسوب می شود. در این شعر زبیده احوال خود و امین مقارن فتح بغداد و حرمان و غمش به دلیل مرگ امین را بیان می کند.86 البته روایتی هم در این زمینه هست که زبیده از ابوالعتاهیه خواست تا در رثای امین شعری بسراید.87 ظاهرا این اشعار در متون ادبی به زبان فارسی هم نقل شده است که احتمال می رود آن ابیات از عربی به فارسی ترجمه شده باشد، زیرا وزن شعر کمی مخدوش به نظر می رسد.
ای جان جهان، جان ناخوش، بی تو |
بغداد پریشان و مشوّش بی تو |
رفتی تو و من بماندم، فریاد |
تو در خاکی و من در آتش، بی تو |
این شعر (به زبان فارسی) گر چه به زبیده منسوب است، لکن هیچ یک از منابع قدیمی در این باره مطلبی ارائه نمی دهند.
در کنار دنیای شعر و شاعری از زبیده، گفتارها و وصایای جالب و خواندنی در تاریخ بر جای مانده است. گفتار نصیحت آمیز وی به امین که هنگام غم و اندوهش به علت مرگ همسرش بیان شده، عقل و درایت زبیده را نشان می دهد.88
از زبیده در کنار شعر و ادب، توقیعات جالبی به یادگار مانده که این توقیعات قابل تعریف و تمجید از سوی بزرگانی چون، عمرو بن مَسعده کاتب مأمون واقع شده و هم طراز و هم شأن توقیعات جعفر بن یحیی برمکی معرفی شده است.89 نمونه هایی از این توضیحات کامل و پرمعنی که سرشار از صنایع ادبی است در لابه لای نامه ها و رسائل در متون تاریخی و ادبی قابل مشاهده است.90
علاوه بر این، منابع از دیدار زبیده با عارف، مستجاب الدعوه آن زمان، دانشمند معروف از موالی علی بن موسی الرضا علیه السلام و رد و بدل شدن گفتارهای زیبا و جالب ادبی میان آن دو حکایت می کنند.91
زبیده و علم
زبیده، علاوه بر توجه به شعر و ادب به علم و دانش هم علاقه داشت. در این زمینه روایتی البته نه مستند به متون و منابع کهن نقل شده است که در محضر زبیده، علما و دانشمندان و فقهاء مورد توجه بوده اند. از جمله ی این دانشمندان امام شافعی است که از کمک مالی زبیده، همسر هارون الرشید برخوردار بوده است.92
از دیگر علما و دانشمندان که مورد توجه و لطف زبیده بوده اند، جبرائیل بن بختیشوع، طبیب دربار عباسیان است که با نظر زبیده از بیت المال، پنجاه هزار درهم حقوق می گرفته است.93
اصمعی، دانشمند علم لغت و ادب نیز در نزد زبیده عزیز و محترم بود و بانو گاهی درباره ی معانی لغات و واژگان از وی سؤال می کرد.94 قاضی ابویوسف، فقیه دربار هارون نیز یکی دیگر از دانشمندانی بود که با زبیده هم نشینی داشت و گاهی فتواهایی درباره ی مشکلات و سؤالات فقهی زبیده ارائه می کرد که بانو را راضی می کرد و به وی جوایز گرانبها می داد.95 در کنار تمام این نشست های علمی و ادبی، زبیده خود، در قصرش کنیزانی تربیت کرد که قاری و حافظ قرآن بودند. جلسات حفظ و قرائت قرآن در محضر او برگزار می شد و نویسندگان و مورّخان، زمزمه ی کنیزان زبیده که قرآن را تلاوت می کردند به صدای زنبورها تشبیه کرده اند. تعداد این کنیزان صد نفر ذکر شده که هر کدام جزئی از قرآن را حفظ بودند، یا به روایتی هر روز یک ساعت همراه با کنیزان قرآن می خواند، یا در قصر وی هر شب یک جزء قرآن ختم می شد.96
اقدامات عمرانی
قسمت اعظم اقدامات عمرانی و اصلاحی زبیده در سفرهای زیارتی (حج) وی، صورت گرفته است. اخبار و گزارش ها در این باره فراوان و گاه متضاد است. اصل داستان، قضیه ی کم آبی و قحطی در مکّه است که سبب نارضایتی مردمان شده بود. زبیده با آگاهی از این موضوع دستور داد نهر آبی تعبیه نمایند و آب دیگر مناطق را به منطقه مکه روان کنند. برخی روایات حاکی از این مطلب است که زبیده زمانی که به مکه رسید، دستور داد مهندسان، معماران و کارگران از اطراف سرزمین های اسلامی جمع شده و کانال آبی برای مکه بسازند. اگر چه معماران حفر کانال را بسیار پر هزینه تخمین زدند، زبیده از تصمیمش منصرف نشد و دستور داد کانال حفر شود اگر چه برای هر ضربه چکش یک دینار صرف شود.97 چشمه ای در منطقه ی حنین ایجاد شد و آب از طریق یک کانال به حرم رسانده شد. برخی روایات مکان این چشمه را مشاش (مشلش) می نامند98 و می گویند این آب از منطقه ی کوه های طائف به کوه های عرفات جریان داده شده است. برخی روایات این کار را مربوط به زمانی می دانند که زبیده برای انجام مراسم حج به مکه آمد و دستور بنای حوضچه ها و سقاخانه ها و... را داد.99 در همین زمینه گفته شده نهر مذکور از وادی نعمان در شرق مکه به سمت شهر جاری شده و چند قنات دیگر هم بدان پیوسته است.100 برخی هم گسیل آب چشمه مذکور را از رود دجله در عراق ذکر می کنند که صحیح به نظر نمی رسد.101 این چاه ها و آب ها در تاریخ به میاه زبیده معروف است.
پیرامون این چشمه، اخبار و روایات فراوان است ظاهرا مخارج این چشمه 000/700/1 دینار شده و در تاریخ به چشمه ی زبیده، معروف شده است. درآمدهایی که به تبع آن چشمه، عاید مردم و حکومت می شده بسیار فراوان بوده به طوری که همگان ابراز شگفتی می کردند و زبیده در پاسخ شگفتی آنان گفته بود که ثواب خدا قابل شمارش نیست. این چشمه تا قرن هشتم جاری بوده و حُجاج خانه ی خدا از آن استفاده می کرده اند.102
از سوی دیگر، برخی حفر مجدد چاه زمزم در مکه را به زبیده منسوب می کنند. وی در سفر حج خود به مکه متوجه نارضایتی مردم به دلیل بی آبی شد و لذا وی دستور حفر مجدد (ته زنی) زمزم را داد و طول چاه را که ظاهرا هجده ذراع بود نه ذراع دیگر افزایش داد. یعقوبی (در سال 284 ه) آن را نخستین ته زنی چاه زمزم می داند، اما در حفر مجدد زمزم عبدالمطلب نخستین کسی است که این کار را انجام داده است.103
اقدامات عمرانی زبیده، در سفر حج از عراق تا حجاز بسیار فراوان بوده و در متون جغرافیایی از آن یاد شده است.104 ابن جبیر در سفر خود، برکه ها، چاه ها و ابنیه ای که به زبیده منسوب است یا وی شخصا دستور ساخت آنان را داده در فاصله راه بغداد تا عرفات در مکه مشاهده کرده و می گوید این آثار هنوز تا زمان وی مورد استفاده بوده است.105
سفر حج زبیده برای مردم حوزه ی عراق تا حجاز باید خیلی پرمنفعت بوده باشد. وی بسیاری از اموال و ثروتش را در ایجاد بناهای عام المنفعه صرف کرد. هم چنین روایت شده، هنگام مسافرت هارون و زبیده به مکه، ایشان خانه ی ارقم، صحابه بزرگ پیامبر و خانه ای که محل تولد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود، خریداری و به مسجدالحرام ملحق کردند.106 گرچه منابع تجدید بنای خانه ی ارقم و الحاق آن به مسجد الحرام، را به خیزران مادر هارون نیز منسوب می دانند.107
البته برخی روایات وجود ابنیه و آثار منسوب به زبیده در مکه و اطراف مسجدالحرام را تأیید می کنند. از آن جمله، آورده اند در دوره ی حکومت معتمد (256 279 ه) قسمتی از دیوارهای شبستان غربی رواق های مجاور مسجد الحرام فرو ریخت که علت آن، ریزش خانه ی زبیده دختر جعفر بن منصور عباسی بر روی سقف شبستان مسجد بود.108
در شهر مکه و راه های مجاور آن بناهای فراوانی به زبیده منسوب است که درباره صحت انتساب آنها به وی مدرک و سند خاصی در دست نیست. از آن جمله، بنای قصری در حدود مکه به نام قصر بلور109 یا بنای دو منزلِ استراحت گاه کاروانیان در میانه ی راه های مکه به نام های محدث در شش کیلومتری منزل النقره، با یک قصر، مسجد، برکه و عنایه است.110 دو برکه ی ثعلبیه و خریمیه در مکان منازل کاروان های زیارتی و تجاری مکه با مساجد و قصور اطرافش نیز به زبیده منسوب است.111
درباره ی بنای برخی شهرها نیز روایاتی وجود دارد که نشان می دهد، زبیده آنها را بنا کرده است.112 برخی روایات بنای شهر تبریز واقع در استان آذربایجان را به تاریخ (175ه) به زبیده منسوب می کنند. تاریخ های کهن در این زمینه، اطّلاع خاصی نداده اند جز آن که بعد از سقوط امویان و تقسیم املاک آنان، ایالت آذربایجان جزو تیول و املاک خالصه ی زبیده درآمد. با وجود این، هیچ جا مطلبی در مورد این که زبیده خود به آن جا آمده باشد در دست نیست.113 در باب وجه تسمیه شهر، نقل است که زبیده به علّت بیماری دچار تب بالایی شد که توسط یک پزشک درمان شد و به درخواست وی، شهری به نام تبریز (تب = ریز) بنا گردید. برخی این داستان را به یکی از سرداران زبیده منسوب می دانند.114
در منطقه ی اران بنای ایالت ورثان نیز به زبیده منسوب شده است. در همین زمینه نقل شده ورثان نام پلی در این سرزمین بوده که وکیلان امور مالی زبیده، حصار آن منطقه را خراب کرده و به دستور زبیده آن را از نو ساختند.
علاوه بر این موارد، بنای شهر کاشان نیز به وی منسوب است البته احتمال می رود، بسیاری از این شهرها توسط زبیده تجدید بنا شده باشند.115 هم چنین ایجاد بسیاری از اماکن و بناها به زبیده نسبت داده شده است. حوزه این اماکن از حدود عراق تا ایران، حجاز و لبنان و... را در برمی گیرد. بناها و اماکنی که به نام زبیده است، روایت صریحی در دست نیست که بنای آنها به دستور زبیده بوده است.116 اماکنی چون، محله ای در جانب غربی بغداد نزدیک مشهد موسی بن جعفر صلی الله علیه و آله در قطعیه ی زبیده ام جعفر یا محله ای دیگر در پایین شهر بغداد یا برکه ی زبیدیه بین مغثیه و عُذیب در منطقه نجد.117
درباره ی دیگر اقدامات زبیده، نقل شده پل هایی در وادی مکلس به دستور وی ساخته شده که قناطر زبیده نام گرفت. اما در این که این پل ها به دستور او ایجاد شده یا ملکه زنوبیا (ملکه تدمر)، تردید بسیار وجود دارد.118 حفر نهری به نام میمون در موصل119 و نیز حفر چشمه ای به نام عرعار از کوه های لبنان و جریان دادن آب آن به بیروت در سفر حج زبیده، صورت گرفت.120 هم چنین پرکردن معبر نهر اُبلّه به دجله با سنگ به دلیل گرداب های سهمگین و خطرناک که اغلب کشتی ها به علّت طغیان رود در آن غرق می شدند، به زبیده منسوب است.121 تمامی این اقدامات چه آنها که به دستور صریح زبیده، صورت گرفته چه آنها که به وی منسوب است، حاکی از وجود تدبیر و سیاست زنی است که از ثروت و تنعم خود، صرفا برای خوشگذرانی و عیاشی استفاده نکرد و مقدار فراوانی از اموالش را در راه رفاه عمومی صرف کرد. شاید همین اقدامات عمرانی بود که تاریخ از وی شهرتی عظیم به یادگار گذاشت.
ایام انزوا و عزلت
دوران شکوه و جلال زندگی زبیده با مرگ امین خاتمه یافت، اگر چه تلاش هایی از سوی مأمون برای بقاء شأن و مقام زبیده صورت گرفت. لکن با پیروزی مأمون بر امین، از نقش زبیده ی عرب تبار در حکومت نیمه ایرانی مأمون کاسته شد. روایت شده بعد از مرگ امین در سال (198ه)، از سوی حکومت دستور داده شد زبیده و نوادگانش (پسران امین) به منطقه ای در جانب غربی دجله دو فرسخی جنوب شرق دیر عاقول فرستاده شوند و تحت نظر باشند.122 معلوم نیست این دستور از سوی مأمون یا طاهر بن حسین فرمانده ی سپاه صادر شده است. درباره ی حفظ مقام، جایگاه و اموال زبیده، بعد از حکومت امین اخبار متواتر و متضّادی در دست است، اما قدر مسلّم این که زبیده هیچ گاه شهرت و اعتبار گذشته را به دست نیاورد. معلوم نیست رفتارهای خشن و تندی که با زبیده صورت می گرفت، معلول سیاست های مأمون بوده یا خودسری های طاهر. در کنار همه ی این مسائل برخی روایات از وجود احترام متقابل میان زبیده و مأمون خبر می دهند. نقل است، عمال طاهر بعد از قتل امین بر زبیده و کارگزارنش بسیار سخت می گرفتند. زبیده طی نامه ای به مأمون، از بی وفایی روزگار و احوال خود و رفتارهای خشن طاهر سخن گفت: مأمون بلافاصله دستور داد قصری در بغداد برای زبیده و اقامت وی فراهم گردد و از انواع نعم و خدم و حشم برخوردار شود123 و نیز پسران امین به نزد عمویشان (مأمون) به هنگامی که هنوز در مرو بود، رهسپار گردند.124 زبیده طی نامه ای دیگر به مأمون، از رفتار طاهر که اموال و املاکش را ضبط نموده بود شکایت برد و در نامه ی خود از خلیفه تقاضای عفو و رحمت بر یک زن بیوه ی جوان از دست داده، کرد. مأمون با قرائت آن نامه ی رقت بار گریست و تأکید کرد که وی دستور ضبط اموال و املاک زبیده را نداده است. وی در پاسخ نامه زبیده دستور ارجاع اموال و املاک و نیز توبیخ طاهر را صادر کرد.125
روایات تاریخی نشان می دهد، زبیده بعد از قتل امین، بسیار محزون بود و همواره می گریست. امین تنها فرزند زبیده بود و بعد از مرگ هارون، تنها نقطه ی امید و آرزو و حیاتش محسوب می شد. غم و اندوه زبیده به علت مرگ امین، از لابه لای نامه هایی که به مأمون می نوشت یا اشعاری که خود می سرود، یا از شاعران درخواست سرودن آنها را می کرد، کاملاً مشهود است.
زبیده از طاهر بن حسین، فرمانده سپاهیان مأمون متنفر بود و به روایتی نامه ای نوشته و مأمون را به قتل طاهر ترغیب کرد، لیکن مأمون به درخواست وی توجهی نکرد. تدبیر سیاسی مهم تر از آن بود که وی سردار نظامی اش را که با قتل امین، مقام خلافت را برای وی به ارمغان آورده بود، آن هم صرفا به خاطر درخواست یک بیوه زن نابود کند. نامه های مکرّر زبیده به مأمون که معمولاً مزیّن به اشعار ابوالعتاهیه و مبتنی بر مسائلی چون بلایای گیتی، شادمانی از حیات مأمون، تبریک خلافت به وی و مقایسه میان هارون و مأمون و مشابهت های او به پدرش و اندوه از بابت مرگ امین و...126 بود، همگی از خشم و اندوه زبیده به قتل امین، حکایت دارد. لکن زبیده با تدبیر تمام در مقابل مأمون مقاومت کرد و توانست بایستد و سکوت پیشه کرد، اما هرگز فراموش نکرد که دست مأمون به طور غیر مستقیم به خون امین آلوده است و این نکته را هر از گاهی در نامه ها و اشعارش به مأمون متذکر می شد.127 در این رابطه نقل است، زبیده کنیزانی به نزد مأمون فرستاد تا اشعاری در رثای امین بخوانند، این صحنه مامون را خشمگین کرد و زبیده را بازخواست نمود و وی با زیرکی تمام مشخص کرد که او از این ماجرا بی خبر است.128
گرچه مأمون به هنگام ورود به قصر زبیده به سال (204ه) به ملاقات وی رفت و با مشاهده ی حزن و سوگواری او در غم مرگ برادر گریست و به زبیده تسلیت گفت و طاهر را که بی اذن خلیفه امین را کشته بود لعن کرد129 و زبیده نیز از وی به خوبی استقبال کرد و او را فرزند خویش خواند که خدا بجای امین به وی داده است130 لکن از رفتارها و عکس العمل های زبیده به دلیل فاجعه ی قتل امین، بسیار پشیمان و بیمناک بود و یا حداقل تظاهر به پشیمانی می کرد.
در همین زمینه روایت شده که مأمون از کنار زبیده می گذشت و متوجّه حرکت لبهای زبیده شد، اما حرف های او را نشنید و به وی گفت: «منظورت من هستم که پسرت را کشتم و حکومت را از وی گرفتم»، زبیده منکر شد و مأمون اصرار کرد که جمله را به وضوح تکرار کند. زبیده پاسخ داد: «خودم را لعنت می کردم که وسیله ی آشنایی با مادرت (مراجل) شدم و تو به دنیا آمدی.»131
تمام گفتارهای مأمون نسبت به قتل امین، حکایت از ندامت وی از قتل امین و ترس از متهم شدن به این که شخصا و مستقیما به قتل امین مبادرت ورزیده است، دارد. وی زیرکانه در پاسخ به نامه ی زبیده که به مأمون از سختی های روزگار و بدعهدی زمانه و غم از دست دادن امین و شکایت از رفتارهای توهین آمیز طاهر و تذکر به برادری امین و مأمون و این که اگر تمام مصائب به خاطر فرمان مأمون صورت گرفته او بر همه ی بدبختی ها صبر خواهد کرد، گفته بود: «من آن گویم که علی بن ابی طالب به هنگام قتل عثمان گفته بود: به خدا من نکشتم و دستور ندادم و به این امر راضی نبودم، خدایا دل طاهر را پر از غم کن.132» این نامه ها بارها مأمون را به نوعی محکوم می کرد و سبب می شد او همواره بر این مسئله تأکید کند که من صاحب امین بودم نه قاتلش.133 با همه ی این مسائل روابط مأمون و زبیده، گاه رو به بهبودی می رفت. منابع از همنشینی مأمون و زبیده و گاه مزاح خلیفه با وی سخن گفته اند، در این باره از عباد، کنیز شوخ طبع مأمون که به قصد تفریح و خندانیدن زبیده نزد وی رفته بود اخبار جالبی در دست است.134
در این سال های انزوا و گوشه نشینی زبیده، دو مورد مهم در حیات وی هم زمان با خلافت مأمون ثبت شده است، یکی ازدواج مأمون و پوران، دختر حسن بن سهل که زبیده به همراه حمدونه خواهر هارون، به عنوان یکی از زنان سرشناس در آن مراسم شرکت داشت و دیگری اجازه ی سفر حج به تاریخ (210ه) از سوی مأمون بود.135 در این مراسم مخارج هنگفتی صرف تهیه جواهرات و زیورآلاتی که به عروس هدیه شده، گشت. روایت شده مرواریدهای گرانبها بر سر عروس پاشیده شد و زبیده با برداشتن یکی از آنها به درخواست مأمون، اجازه ی استفاده عمومی از آن مرواریدها توسط حضار مجلس را داد.136 حضور زبیده در این مراسم در محل فم الصلح روایاتی را که محل ازدواج و ولیمه ی عروسی مذکور را در شهر مرو می دانند مردود می کند، زیرا زبیده تا پایان عمر در بغداد ماند و جز مسافرت به حوزه ی حجاز و عراق هرگز به ایالات شرقی ایران و منطقه ماوراءالنهر نیامده است.137 مقام زبیده، در این مراسم فوق العاده و والا بود، زیرا میزان نفقه ی پوران را با نظر وی تعیین کردند و حتی نظر زبیده مورد تأیید حسن بن سهل قرار گرفت.
زبیده به هنگام عقد مأمون و پوران حضور داشت و بعد از آن جواهرات و زر و سیم بر سر عروس افشاند و لباس های فاخر بر تن او کرد.138 این آخرین صحنه ی با شکوه زندگی زبیده است که به عنوان یک بانوی سرشناس در آن حضور داشت و اعمال نظر کرد.
درگذشت زبیده
سرانجام زبیده، در جمادی الاولی سال (216ه) قمری در سن 69 سالگی در بغداد درگذشت.139 تاریخ درگذشت وی به اختلاف سال (215ه) و به غلط (210ه) ثبت شده است.140 مسلم (سلم) بن عمرو عمرو الخاسر الخاسر، شاعر بصری مرثیه ای در فقدان او سرود.141 احتمالاً زبیده در بغداد به خاک سپرده شد. کحاله وقتی درباره ی مسجد شیخ معروف کرخی در کنار مسجد زبیده، صحبت می کند، آن را بنای محکمی می داند که در جانب سور غربی بغداد قرار گرفته است و زبیدیه نام دارد و بیان می دارد این بنا در اثر تخریب و... فقط مقبره و گنبدش بر جای مانده است.142 این بنا در تاریخ هنر، به مقبره ی زبیده معروف و منسوب است، لکن نام کنونی بنا معروف به مقبره ی زمرد خاتون، همسر خلیفه مستضی عباسی می باشد.143 ظاهرا این بانو بعدها در محل مدفن زبیده به خاک سپرده شد. طبق این روایات، اخباری که مقبره ی زبیده را در شهر موصل می دانند غلط است. این بنا هم اکنون مزین به گنبد مخروطی زیبایی است.144
یاد زبیده در مجالس علم و ادب همواره زنده بود و حکایات عطایای بی شمار او و گفتارها و اشعار و تعابیر وی، فصول جالب توجهی را در منابع تاریخ و ادب به خود اختصاص داده است. اقدامات عمرانی و اصلاحات و بناهای عام المنفعه منسوب به او در تاریخ شهرتی عجیب برایش به یادگار گذاشت.
پی نوشت ها:
1. زرین کوب، کارنامه اسلام، ص 15.
2. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 14، ص 433، 434.
3. فواد افرام بُستانی، منجدالطلاب، ص 277، 276.
4. فواد صالح السید، معجم الالقاب و الاسماء، ص 150.
5. ابن عبدربه، العقد الفرید، ج 5، ص 117.
6. قدریه حسین، شهیرات النساء، ص 204.
7. فواد صالح السید، همان، ص 150.
8. خطیب بغدادی، همان، ج 14، ص 433؛ ابن تعری بردی، النجوم الزاهره، ج 2، ص213 و...
9. زرکلی، الاعلام، ج 3، ص 73؛ فواد صالح السید، همان، ص 150.
10. ابن اثیر، الکامل، ج 5، ص 20.
11. دینوری، المعارف، ص 379، 383؛ ابن اثیر، همان، ج 5، ص 20.
12. زرکلی، همان.
13. سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 330 331.
14. ابن اثیر، همان، ج 3، ص 199؛ دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج 2، ص 333.
15. کحاله، اعلام النساء، ج 2، ص 17.
16. الشابشتی، الدیارات، ص 45.
17. ابن طقطقی، الفخری، ص 255 256.
18. کحاله، همان، ج 2، ص 27.
19. قدریه حسین، همان، ص 199.
20. ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج 10، ص 271.
21. طبری، تاریخ طبری، ج 12، ص 5196؛ شابشتی، همان، ص 156.
22. حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج 2، ص 351.
23. شابشتی، همان، ص 156.
24. حسن ابراهیم حسن، همان، ج 2، ص 338.
25. محمد مناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ص 69.
26. طبری، همان، ج 12، ص 5196؛ کحاله، همان، ج 2، ص 26.
27. ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج 3، ص 173 ه.
28. همان، ج 2، ص 316، 317.
29. تنوخی، نشوارا للمحاضره، ج 5، ص 72 151.
30. همان، ج 5، ص 151 152.
31. زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج 5، ص 890.
32. مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 392.
33. پیشوایی، سیره پیشوایان، ج 2، ص 473 474.
34. دمیری، حیاه الحیوان، ج 1، ص 109 110.
35. ابن اثیر، همان، ج 5.
36. ابن عبدربه، العقد الفرید، ج 6، ص 228؛ حتی، تاریخ عرب، ص 382.
37. جرجی زیدان، همان، ج 5، ص 790 79.
38. قدریه حسین، همان، ص 200.
39. مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 473.
40. همان، ج 2، ص 390.
41. همان، ص 390.
42. کحاله، همان ج 2، ص 20، دینوری، همان، ص 387.
43. رفاعی، عصرالمامون، ج 1، ص 195.
44. پیشوایی، همان، ج 2، ص 473 474.
45. عمرانی، الابناءِ فی التاریخ الخلفاء، ص 56.
46. ابن طقطقی، همان، ص 295.
47. زیدان، همان، ج 2، ص 977؛ حسن ابراهیم حسن، همان، ج 2، ص 343.
48. زیدان، همان، ج 2، ص 977.
49. خطیب بغدادی، همان، ج 14، ص 433 434؛ زیدان، همان، ج 2، ص 73.
50. ابراهیم حسن، همان، ج 2، ص 377.
51. زیدان، همان، ج 5، ص 980.
52. زرکلی، همان، ج 3، ص 73.
53. جرجی زیدان، همان، ج 5، ص 890.
54. همان، ج 5، ص 790 791.
55. همان، ج 4، ص 790 791.
56. مسعودی، همان، ج 2، ص 379.
57. حسن ابراهیم حسن، همان، ج 2، ص 69 74.
58. زیدان، همان، ج 4، ص 794.
59. رفاعی، همان، ج 1، ص 191.
60. همان.
61. دینوری، الامامه و السیاسه، ص 391.
62. زیدان، همان، ج 2، ص 350.
63. رفاعی، همان، ج 1، ص 134 120.
64. عمرانی، همان، ص 59 60.
65. دینوری، همان، ص 397.
66. قدریه، همان، ص 209.
67. ابن اثیر، همان، ج 5، ص 127؛ جرجی زیدان، همان، ج 2، ص 242؛ رفاعی، همان، ج 1، ص 191.
68. ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج 2، ص 19؛ ابن کثیر، همان، ج 10، ص223.
69. دینوری، اخبار الطوال، ص 396؛ ابن طقطقی، همان، ابن اثیر، الکامل، ج 5، ص143.
70. ابن اثیر، همان، ج 5، ص 143؛ عمرانی، همان، ص 51.
71. رفاعی، همان، ج 1، ص 247.
72. ابن اثیر، همان، ص 171.
73. مسعودی، همان، ج 2، ص 415 416.
74. همان.
75. بی نا، العیون و الحدائق، ج 3، ص 328.
76. قدریه، حسین، همان، ص 198.
77. ابن عبدربه، همان، ج 1، ص 313 314؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 2، ص314315.
78. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 261 262؛ ابوعلی قالی، امالی، ج 2، ص 191.
79. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 351.
80. همان، ج 2، ص 315 316.
81. همان، ج 5، ص 221.
82. کحاله، همان، ج 2، ص 23 24.
83. همان.
84. عاملی، درالمنثور، ص 316.
85. مرزبانی، الموشح، ص 316 336؛ حصری، همان، ج 1، ص 340.
86. مسعودی، همان، ج 2، ص 415.
87. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 314 315.
88. مسعودی، همان، ج 2، ص 395.
89. جاحظ، البیان و التبین، ج 1، ص 101؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج 1، ص 64.
90. همان، ص 64؛ کحاله، همان، ج 2، ص 27.
91. قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص 444.
92. غنیمه، تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ص 199.
93. قفطی، تاریخ الحکماء، ص 198.
94. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 314 315.
95. خراسانی، حکومت عباسیان، ص 147؛ قزوینی، همان، ص 317.
96. ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج 10، ص 241؛ ابن کثیر، همان، ج 10، ص 271؛ زیدان، همان، ج 3، ص 595.
97. مستوفی، نزهه القلوب، ص 4؛ قره چانلو، جغرافیای تاریخ سرزمین های اسلامی، ص187؛ اعلمی، تراجم اعلام النساء، ج 2، ص 17.
98. دمشقی، نخبه الدهر فی عجائب البر و البحر، ص 215.
99. یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 447.
100. زرکلی، همان، ج 3، ص 73.
101. دهخدا، لغتنامه، ج 8، ص 3، 127 و 12704.
102. حسن ابراهیم حسن، همان، ج 2، ص 342.
103. ابن هشام، السیره النبویه، ج 1، ص 142، 143؛ یعقوبی، همان، ج 2، ص 444.
104. مستوفی، همان، ص 166.
105. ابن جبیر، رحله، ص 150 185.
106. قره چانلو، همان، ص 187.
107. ابن کثیر، همان، ج 14، ص 164؛ هروی، الاشارات، ص 87.
108. قره چانلو، همان، ص 190.
109. قدریه، همان، ص 206.
110. کحاله، همان، ج 2، ص 28.
111. همان، ص 28.
112. مستوفی، همان، ص 75.
113. مینورسکی، تاریخ تبریز، ص.
114. الگود، تاریخ پزشکی ایران و سرزمین های خلافت شرقی، ص 352.
115. بلاذری، فتوح البدان، ص 16؛ ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، ص 284، مستوفی، همان، ص 67؛ لسترنج، جغرافیای تاریخی، ص 173 ه، 226.
116. ابن خردادبه، مسالک و ممالک، ص 18؛ ابن حوقل، صورة الارض، ص 103؛ مقدسی، التقاسیم، ص 37؛ یاقوت، المشترک، ص 247.
117. یاقوت، معجم البلدان، ج 37، ص 149 150.
118. دهخدا، همان، ج 8، ص 12703.
119. بلاذری، همان، ص 98؛ لسترنج، همان، ص 85.
120. دهخدا، همان، ج 8، ص 10274.
121. قره چانلو، همان، ص 286.
122. لسترنج، همان، ص 39.
123. زرکلی، همان، ج 3، ص 73.
124. بی نام، العیون و الحدائق، ج 3، ص 341.
125. قدریه، همان، ص 216.
126. حنبلی ابن عماد، شذرات الذهب، ج 2، ص 460.
127. ابن عبدربه، همان، ج 3، ص 261 262.
128. عمرانی، همان، ص 62.
129. همان، ص 62.
130. ذهبی، همان، ج 10، ص 241.
131. دمیری، همان، جزءالاول، ص 109 110.
132. مسعودی، همان، ج 2، ص 416.
133. کحاله، همان، ج 2، ص 23 24.
134. شابشتی، همان، ص 186.
135. ابن اثیر، همان، ج 5، ص 210.
136. زیدان، همان، ج 5، ص 1019.
137. قدریه، همان، ص 218.
138. همان.
139. شابشتی، همان، ص 158 159؛ دمیری، همان، ج 3، ص 366.
140. قدریه، همان، ص 219 220.
141. ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج 2، ص 213؛ ابن کثیر، همان، ج 10، ص 271؛ یافعی، مراة الجنان، ج 2، ص 47.
142. کحاله، همان، ج 2، ص 29.
143. همان، ص 28.
144. الحدیثی، القباب المخروطیه، ص 27، 28، 29.
منابع:
ابن اثیر، ابوالحسن علی بن واحد شیبانی؛ الکامل فی التاریخ؛ بیروت: انتشارات دارالفکر، 1398ه .
ابن تغزی بردی، جمال الدین ابی محاسن یوسف؛ النجوم الزاهره فی ملوک المصر والقاهره؛ المؤسسه المصریه العامه 1363 م.
ابن جبیر، ابوالحسین محمد بن احمد؛ رحله؛ دارصادر للطباعه و نشر، 1964 م.
ابن حوقل، محمد؛ صوره الارض؛ ترجمه ی جعفر شعار؛ بنیاد فرهنگ ایران.
ابن خر داذبه، ابی القاسم عبیداللّه بن عبداللّه ؛ مسالک و ممالک؛ ترجمه ی حسین قره چانلو؛ 1370ش.
ابن خلکان، ابی عباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر؛ وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان؛ تحقیق احسان عباس.
ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا؛ الفخری فی الادب السلطانیه؛ ترجمه وحید گلپایگانی، تهران: بنگاه نشر کتاب، 1350ش.
ابن عبدالرحمن، محمد بن مراد؛ آثار البلاد و اخبار.
ابن عبدربه، احمد بن محمد؛ العقد الفرید؛ بیروت: دار حاوی، 1951م.
ابن عماد حنبلی، ابن فلاح عبدالحی؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب؛ بیروت: مکتبه التجاری للطباعه و النشر، 1089ه.
ابن فقیه، ابوبکر، احمد بن ابراهیم؛ مختصر کتاب البلدان؛ مکتبه المثنی، 1302ه.ق.
ابن قتیبه دینوری، محمد عبداللّه بن مسلم؛ الامافه و السیاسه؛ ترجمه ی سید ناصر طباطبایی؛ ققنوس، 1380ه.ق.
ابن قتیبه دینوری، محمد عبداللّه بن مسلم؛ المعارف؛ منشورات شریف رضی.
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر؛ البدایة و النهایة؛ بیروت: مکتبه المعارف.
ابوالفداء، عمادالدین اسماعیل؛ المختصر فی اخبار البشر؛ طبقه الاولی، مطبعه الحسین المصریه.
اعلمی حائری، محمد حسین؛ تراجم اعلام النساء؛ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1408ه .
الگود، سیریل؛ تاریخ پزشکی ایران و سرزمین های خلافت شرقی؛ ترجمه ی باهرفرقانی؛ انتشارات امیرکبیر، چ 1، سپهر 1356 ش.
پیشوایی، مهدی؛ سیره پیشوایان؛ انتشارات عماد، تابستان 1380ش.
تنوخی، ابوعلی محسن بن علی؛ نشوارالمحاضره و اخبارالمذاکره؛ 1972م.
جاحظ، ابی عثمان عمر بن بحربن محبوب؛ البیان و التبین؛ مکتبه التجاری الکبری، 1351ه.ق.
حتی، فلیپ خلیل خوری؛ تاریخ عرب؛ ترجمه ابوالقاسم پاینده؛ چ 3، 1380 ه.ش.
حسن ابراهیم، حسن؛ تاریخ سیاسی اسلام؛ ترجمه ی ابوالقاسم پاینده؛ انتشارات امیرکبیر.
حسین، قدریه؛ شهیرات النساء فی العالم الاسلامی؛ دارالکتاب العربی.
حسینی دشتی، مصطفی؛ معارف و معاریف؛ انتشارات اسماعیلیان قم، 1369 ه.ق.
حضری قیروانی، ابی اسحاق ابراهیم بن علی؛ زهرالاداب و ثمره الالباب؛ داراحیاء الکب العربیه، 1953 م.
خاقانی، افضل الدین، ابراهیم بن علی؛ دیوان تصصیح علی عبد رسولی؛ شرکت چاپخانه سعادت.
خطیب بغدادی، ابوبکر احمد بن علی؛ تاریخ بغداد؛ بیروت: دارالکتاب العربی.
دمشقی، شمس الدین ابی عبداللّه محمد بن ابی طالب انصاری؛ نخنه الدهر فی عجائب البر و البحر؛ مکتبه المثنی.
دمیری، زکریا بن محمد بن محمود؛ حیاه الحیوان؛ انتشارات ناصرخسرو.
دوری، کارل جی؛ هنر اسلامی؛ ترجمه ی رضا بصیری؛ نشر فرهنگ سرا، چ 1، 1363 ش.
دهخدا، علی اکبر؛ لغتنامه، دانشگاه تهران، چ 2، 1377 ه.ش.
دیاربکری، حسین بن محمد بن حسن؛ تاریخ الخمس فی احوال النفس النفیس؛ بیروت: دارصادر.
دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود؛ اخبارالطوال؛ قاهره: منشورات الشریف رضی، طبقه الاولی، 1960م.
ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد؛ سیر اعلام النبلاء؛ صلاح الدین منجد، طه حسین قاهره، معهد مطبوعات العربیه، دارالمعارف.
زرکلی، خیرالدین؛ الاعلام قاموس تراجم لاشهر النساء والرجال من العرب المستعربین و المستشرقین؛ طبعه الثانیه.
زرین کوب، عبدالحسین؛ تاریخ ایران بعد از اسلام؛ انتشارات سپهر، 1362 ه ش.
زیدان، جرجی؛ تاریخ ایران بعد از اسلام؛ انتشارات امیرکبیر.
سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، جلال الدین؛ تاریخ الخلفاء؛ دارالثقافه.
الشابشتی، ابی حسن علی بن محمد المعروف؛ الدیارات؛ تحقیق جور جیس عواد، مطبعه الثانیه، منشورات بمکتبه بغداد، 1386 ه.ق.
شاه جهان بیگم، تذکره الخواتین؛ طبع بمبئی، 1360 ه.ق.
الشریشی، احمد؛ شرح المقامات؛ مصر، 1314 ه.ق.
صالح، سید فواد؛ معجم الالقاب و الاسماء المستعاره فی التاریخ العربی الاسلامی؛ دارصادر الملائین، طبقه الاولی، 1990 م.
طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الرسل و الملوک؛ ترجمه ی ابوالقاسم پاینده؛ بنیاد فرهنگ ایران، 1354.
عاملی، زینب بنت فواز؛ دارالمنثور فی طبقات ربات الخدور؛ لبنان: دارالمعرفه، 1312ه ق.
عبدالخالق، هنا؛ حدیث عطاء؛ بغداد: القبات لصخر وطیه فی العراق، وزاره الاعلام مدیریه الاثار العامه، 1974.
عمرانی، محمد بن علی بن محمد؛ الانباء فی تاریخ الخلفاء؛ دفتر نشر کتاب، به اهتمام تقی بینش، 1363 ه ش.
غنیمه، عبدالرحیم؛ تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی؛ ترجمه نوراللّه کسایی، انتشارات دانشگاه تهران، 1377 ه ش.
قالی بغدادی، ابوعلی اسماعیل بن قاسم؛ امالی؛ بیروت: المکتب التجاری.
قره چانلو، حسین؛ جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی؛ انتشارات سمت، 1380ه.ش.
قزوینی، زکریا بن محمد بن محمود؛ آثار البلاد و اخبار العباد؛ بیروت، 1389ه.ش.
قفطی، جمال الدین ابی الحسن علی بن یوسف؛ تاریخ الحکماء؛ دانشگاه تهران 1347ه.ش.
کحاله، عمر رضا؛ اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام؛ مطبعه الهاشمیه بدمشق، 1377هش.
گای، استرنج؛ جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی؛ ترجمه محمود عرفان؛ نشر.
مجهول المؤلف، العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق؛ مکتبه المثنی.
مرزبانی، ابی عبیداللّه محمد بن عمران؛ الموشح فی مآخذ العلماء و الشعراء؛ قاهره: مطبعه السلفیه، 1385 ه. ق.
مستوفی، حمداللّه ؛ نزهه القلوب؛ دنیای کتاب، 1362 ه.ش.
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ ترجمه ی ابوالقاسم پاینده؛ انتشارات علمی فرهنگی.
مصاحب، غلامحسین؛ دائره المعارف؛ انتشارات فرانکلین، 1345 ه.ش.
معتمد خراسانی، دانشمند؛ حکومت عباسیان در پیشگاه تاریخ؛ سازمان چاپ و نشر هجرت.
مقدسی، ابوعبداللّه محمد بن احمد؛ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم؛ بیروت: داراحیاء التراث العربی.
مناظر احسن، محمد؛ زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان؛ ترجمه ی مسعود رجب نیا.
مینورسکی، ولادیمیر؛ تاریخ تبریز؛ ترجمه ی عبدالعلی کارنگ؛ کتابفروشی تهران.
یافعی، ابومحمد عبداللّه بن سعد بن علی؛ مراه الجنان و عبره الیقطان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان؛ دارالکتب العلمیه.
یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه یاقوب بن عبداللّه ؛ معجم البلدان؛ دارالکتب العلمیه.
یعقوبی، احمد بن یعقوب؛ تاریخ یعقوبی؛ ترجمه محمد ابراهیم آیتی؛ تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1378ه.ش.
یونس، عبدالحمید، افندی، ثابت، شنتاوی، احمد زکی خورشید، ابراهیم؛ دائرة المعارف الاسلامیه.
1 عضو هیت علمی گروه تاریخ و تمدن، دانشکده الهیات، دانشگاه فردوسی مشهد.