ماهان شبکه ایرانیان

زن، تعزیه و زنده نگهداشتن نهضت حسینی

در تاریخ شکوهمند تشیع، حضرت زینب رشیدزنی است که در گذرگاه عهد و میثاق علم شهامت برمی افرازد و به عنوان بانویی قهرمان به دفاع از حریم امامت می پردازد و سرپرستی اسیران را عهده دار است و با خطبه های آتشین خود و فصاحت و بلاغتی که از پدر به ارث برده با زبانی همچون تیغ برّا همانند آذرخش ضمن افشای ستم بر دلهای کور اثر می گذارد و آنان را د ...

افشاگر ستم

در تاریخ شکوهمند تشیع، حضرت زینب رشیدزنی است که در گذرگاه عهد و میثاق علم شهامت برمی افرازد و به عنوان بانویی قهرمان به دفاع از حریم امامت می پردازد و سرپرستی اسیران را عهده دار است و با خطبه های آتشین خود و فصاحت و بلاغتی که از پدر به ارث برده با زبانی همچون تیغ برّا همانند آذرخش ضمن افشای ستم بر دلهای کور اثر می گذارد و آنان را دگرگون می کند. زنی غیور که از سوی خود دست می شوید و به همراه قافله سالار کربلا به دشت پربلای نینوا عزم رحیل می نماید. هموست که در مقابل حوادث شکیبایی ورزید و با استواری و استقامت مصایب را به جان خرید و از اطفال امام حسین(ع) و دیگر بازماندگان کربلا مراقبت کرد و در تمامی مراحل زندگی صبر و پایداریش اسوه عام و خاص می باشد. اما در تعزیه، زینب با عباراتی چون نشان تیر بلای سپهر دون، ستم کش فلک دون نواز، رفیق الم، غریب بیابان، غریق تعب، مبتلای افگار، زینب زار نالان، ستم کشیده ایام، مبتلای رنج، علیله بیدل، دل افسرده، محزون خسته، زار مضطر، افگار نالان، محنت کش دوران خطاب می گردد و زینبی که شبیه خوانان معرفی می کنند زنِ برادر مرده ای است که که روزگارش سیاه شده. از خیمه که بیرون می آید تا شهیدان را می بیند از خود بیخود می شود به چرخ و آسمان و فلک نیلگون بد می گوید. از روزگار شکایت می کند، ناراحت است که چرا فلک کج مدار، الم و غم نصیبش کرده است و امام به او دلداری می دهد که ناراحت نباش. از روز ازل و بر حسب حکم جبری زینب را برای محنت و غم ساخته اند و وی باید بر حسب سرنوشتی محتوم و غیر قابل تغییر که برایش رقم زده اند زار و مضطر باشد و از زبان امام می گویند: راضی گشتم که زینب خوار گردد!!؛ شهید هاشمی نژاد از این عبارت

سخت برمی آشوبد و می گوید: «آیا با این منطق سازش دارد که ما به آن حضرت و یاران عزیزش نسبت خواری و ذلت بدهیم! اگر حسین(ع) می خواست بانوی قهرمان کربلا یعنی زینب خوار گردد، در برابر یزید تسلیم می شد و با او بیعت می نمود ولی فرزند پیغمبر نه تنها برای نجات خواهر بزرگ خود از خواری بلکه برای نجات اسلام و انسانها از ذلت و ننگ آن فداکاری عجیب و فوق طاقت بشری را انجام داد (14) ». حضرت امام حسین(ع) می فرماید: این ناپاک مرا بین دو کار مخیر ساخت یا ذلت را بپذیرم و در برابرش تسلیم شوم یا آنکه کشته شوم، اما از ما خاندان، ذلت و خواری به دور است، نه خدا برای ما ذلت می خواهد و نه پیامبرش و نه مؤمنین و پاکدلان و نه دامنهای منزهی که ما را در میان خود پرورش داده است .(15) آری زینبی که رسالتی سنگین تر از رسالت حسین را بر دستهای علی وار خویش گرفته و آن ادامه نهضت کربلا علیه نظام خیانت، دروغ و وحشت است آن هم در اوضاعی که قهرمانان به شهادت رسیده اند و مردان پیشگام اسلام دم فرو بسته اند، خواهر حزین و زار و نوحه گر و نالانی شده که باید بر او نوحه کرد و از سرنوشتی که فلک غدّار برایش رقم زده محزون شد. امام خطاب به زینب در تعزیه :

منال ای خواهر محنت کشیده

تو را حق بهر محنت آفریده !!

و خود زینب در شبیه نامه وهب :

ای خدا زینب بی کس به غریبی خوار است

یک نفر نیست که در گریه کند امدادم !!

زینب در تعزیه به جای آنکه به ستمگران اعتراض کند از فلک شاکی است و با در و دیوار تکلم می کند و گاهی از آنان که در عالم غیب و یا برزخ هستند استمداد می طلبد . نقش وی در شبیه نامه ها وظایفی را هم عهده دار است: خبر دادن امام از آمدن اشقیا، رابط بین امام و سایر افراد حرم، بستر انداختن برای حریم آل اطهار،

کفن دوزی، آماده کردن اسب و استر و لباس و سلاح رزم برای برادر و فرزندان برادرانش. زینب در تعزیه سخت مراقب کودکان و نوجوانان است و همراه آنان نوحه خوان است و به شیوه هجران خوانی می گوید :

پریشان شد دگر احوال زینب

دگر برگشته شد اقبال زینب

بنجامین در خصوص شبیه حضرت زینب می نویسد: «در آغاز صحنه در حالی که روپوش سراپا سیاهی پوشیده بود در گوشه ای نشسته بود و به سرنوشت و تقدیر دردناک خود می گریست و عده ای کودک نیز که اهل بیت امام حسین(ع) را مجسم می کردند، دور او جمع شده بودند و در عزاداری با او شرکت می نمودند ».(16)

* عروسی قاسم

یکی از مجالس تعزیه که در آن زنان حضوری فعال دارند، شبیه نامه عروسی قاسم می باشد. بر اساس این نمایش که از کتاب روضة الشهدای ملاحسین کاشفی گرفته شده قاسم بن حسن(ع) نوجوانی است که پدرش آرزو داشت با دخترعمویش فاطمه ازدواج کند. امام حسین(ع) تصمیم می گیرد که به وصیت برادر جامه عمل بپوشاند و این در حالی است که علی اکبر به شهادت رسیده است. سرانجام حجله رنگارنگ عروسی را وارد صحنه ساخته و عروس و داماد را از میان راهروهای باریک به آن طرف هدایت می کنند. نوای عروسی ورودشان را همراهی می کند ناگاه از پشت سر حضار اسب علی اکبر(ع) بدون سوار هویدا می گردد. از این نشان شهادت علی اکبر همه مردم به اندوه می نشینند. قاسم صحنه اصلی ( حجله) را وا گذاشته به میدان جنگ می رود. لحظه ای بعد پیشاپیش عده ای که نعش علی اکبر(ع) را روی سپرهایی حمل می کنند به صحنه اصلی باز می گردد. سرانجام نعش بر صحنه اصلی روبه روی حجله گاه عروسی قرار داده می شود. در طرفی از صحنه مراسم عزا با گوشه هایی از غمنوا تشکیل می شود. تماشاگران موی می پریشند و بر سینه می زنند و در طرف دیگر، مراسم عروسی با همراهی نوای سرورانگیز ادامه می یابد، صداها متنافر است . حاضران از سویی به سوی دیگر می روند و مویه به خنده تبدیل می شود. مادر قاسم از این وضع تعجب می کند و خطاب به امام حسین می گوید :

که ای جناب فدای تو باد مادر قاسم

به این طریق چگونه کنم عروسی قاسم

که دیده است که بندد ز خون حنا داماد

اساس حجله او همچو گل رود بر باد

ولی امام پاسخ می دهد :

بلی در زیر چرخ آبنوسی

گهی ماتم بود گاهی عروسی

مادر قاسم بانگ برمی آورد که چون علی اکبر به خاک غلتیده و مادرش ام لیلا مکدر است انصاف نمی باشد که عروسی سر گیرد؛ با این حال و به توصیه امام نزد ام لیلا می رود و اصرار می ورزد که در تدارک عروسی با وی همکاری کند. لیلا در حالی که کاه بر سر خود می پاشد ناله کنان و بر سینه زنان عروسی را تبریک می گوید. مادر قاسم بنا به سنت ایرانی از لیلا می خواهد که کف از حنا رنگین کند و جامه عزا را از تن بر گیرد. امام حسین هم زینب را نزد ام لیلا می فرستد و از او می خواهد که دست از شیون و ماتم بردارد و دعوت مادر قاسم را پذیرا شود. همه چیز برای عروسی آماده می شود، بعد بنا به رسم باستانی ایرانیان زینب به فاطمه نوعروس می گوید سوار عقاب یا مرکب علی اکبر شود تا به حجله گاه برسد و چون از سوار شدن بر آن امتناع می کند، امام ذوالجناح خود را برایش می برد. درست در هنگامی که مراسم عروسی می خواهد خاتمه یابد و قاسم مهیای زفاف می گردد به میدان جنگ فرا خوانده می شود. لحظاتی چند می گذرد،

سپس قاسم آگاه از سرنوشت دلخراشی که در انتظار او و نوعروس اوست اقدام به ترک وی می کند. فاطمه زاری سر می دهد :

فدای جان تو این رسم بی وفایی نیست

بیا دمی بنشین موسم جدایی چیست

صحبت بر روز قیامت متمرکز می شود. عروس از داماد می خواهد که نشانی به او بدهد تا بتواند در صحرای محشر قاسم را بشناسد. قاسم می گوید که به آستین دریده و تن صد چاک و چشمان غمناک در خدمت پدر (حسین) شناخته خواهد شد. سپس قاسم به میدان جنگ می رود و بر صف اشقیا یورش می برد که آنان در برابر این جوان سلحشور و خوبروی امام حسن(ع) به وضع مسخره آمیزی پا به گریز می نهند، سرانجام او در مصاف با لشکریان زیاد اموی کشته می شود .(17)

این داستان که به مجالس تعزیه راه یافته از جمله تحریفات عاشوراست و علامه مجلسی می نویسد این قصه دامادی قاسم را در کتب معتبر ندیده ام .(18) محدث نوری صاحب کتاب مستدرک الوسایل، عروسی قاسم را جزو اخبار موهنی می داند که بزرگان علمای گذشته به آن اعتماد و اعتنا نکرده اند (19) و محدث قمی خاطرنشان نموده که حکایت مزبور صحت ندارد .(20) شهید آیت اللّه قاضی طباطبایی داستان عروسی قاسم را فاقد اعتبار می داند و می گوید آن فاطمه که در کربلا بوده به عقد ازدواج حسن مثنی (برادر قاسم) آمده است که در منابع مستند ذکر گردیده است .(21) شهید مطهری می گوید: «یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانهای ما هرگز جدا نمی شد عروسی قاسم نوکدخدا یعنی نوداماد بود در صورتی که این در هیچ کتابی از کتابهای تاریخی معتبر وجود ندارد ...»(22)

حضرت آیت اللّه خامنه ای فرموده اند: «... نباید بوی ذلت و خاکساری نسبت به ائمه و شجاعات کربلا در اشعار استشمام شود، بعضی از روضه هایی که خلاف واقع است ... انسان باید حتی المقدور از خواندن آنها خودداری کند. برای مثال روضه دامادی حضرت قاسم چیزی است که قطعا یا به احتمال زیاد رد آن ثابت شده است ...»(23)

* ابر اندوه

عروسی شهربانو با امام حسین(ع) در شبیه نامه عروسی شهربانو به نمایش گذاشته می شود. در تعزیه ای دیگر که غارت خیمه گاه یا شهربانو نام دارد به آتش کشیدن و غارت خیمه ها و اسارت بازماندگان نشان داده می شود. در این تعزیه شهربانو همسر ایرانی امام حسین(ع) بنا به وصیت امام چون ذوالجناح بی سوار بازمی گردد و برای آنکه تسلیم دشمنان نشود از معرکه فرار می کند. مجلس تعزیه ای تنظیم کرده اند تحت عنوان دُرّة الصدف که در آغاز آن دختری به همین نام از پدرش می خواهد به او اجازه دهد همراه با دخترعموی خود که مشتری نام دارد برای تفریح به سوی باغ و دشت بروند که پدر موافقت می کند اما این مرد (عبداللّه ) چون به خواب می رود در عالم رؤیا منادی حوادث کربلا را به وی یادآور می شود. جالب این که طبق نقل این تعزیه عبداللّه در خواب با شمر، ابن سعد و سنان به مکالمه مشغول می شود و بر آنها معترض است که چرا این جنایت را در کربلا مرتکب شدند. چون درة الصدف به خانه می آید احساس می کند پدرش ناراحت است. به دنبال آن عبداللّه دختر را از فاجعه کربلا باخبر می کند و می گوید همه جوانان کربلا شهید شده اند اما بازماندگان آنها در کوفه و شام وضع ناراحت کننده ای دارند. درة الصدف از این ماجرا اندوهگین می شود و تصمیم می گیرد لباس رزم بپوشد و به همراه دخترعموهای خود برای رهایی اسیران کربلا اقدام کند. در راه به جوانی به نام حنظله می رسد و مقصود خود را به او می گوید :

بدان رویم به جنگ گروه بی پروا

پی تلافی ذریه رسول خدا

که بلکه زینب و کلثوم را خلاص کنیم

به این جماعت شاهی ز کین قصاص کنیم

در، ورودی شهر حلب درة الصدف با اسیران نینوا مواجه می شود که توسط ظالمان با آنان بد رفتاری می شود. هر کدام از زنان اهل بیت نیز در حال سوگواری برای شهیدان هستند. درة الصدف به همراه دختران خویشاوند و چند نفری که در راه به قافله او پیوسته اند به صف مخالفان یورش می برد تا اسیران را آزاد کند و در این کار هم موفق می شود :

هزار شکر به درگاه قادر منان

که فتح لشکر ما شد به جنگ قوم خسان

ایا تو ابن عمم «مشتری» ز راه وفا

بیا رویم به نزد اهل بیت شیر خدا (24)

در مجلس تعزیه «دختر نصرانی» دختری از مسیحیت شیفته حضرت علی اکبر(ع) می شود و به قصد دیدار او عازم کربلا می گردد اما وقتی به این سرزمین می رسد متوجه می شود آن جوان هاشمی به شهادت رسیده است. در شبیه نامه «میهمانی یهود» زنی از دوستداران امام حسین(ع) روزی به تعزیه می رود و چنان تحت تأثیر قرار می گیرد که بیهوش نقش زمین می شود و قادر نمی باشد به خانه بازگردد و برای میهمانان خود که یهودی هستند غذا تهیه کند. از آن سوی به صورتی شگفت انگیز حضرت فاطمه(س)، زینب(س) و سکینه(س) به خانه اش می روند و تدارک تهیه غذا و پذیرایی از میهمان را برای آن زن سوگوار فراهم می کنند. این مجالس تعزیه که اجمالاً معرفی شدند از نظر منابع مستند تاریخی و روایی فاقد اعتبارند و تنها به ذوق و سلیقه تعزیه نویسان و برای جلب احساسات مردم و افزایش هیجان تماشاگران تعزیه تنظیم شده اند و هنوز هم در برخی نقاط کشور به اجرا درمی آیند .

مجلس تعزیه ای است تحت عنوان فاطمه صغرا که آن را همه ساله در اربعین حضرت امام حسین(ع) می خوانند. طبق این نقل، دختری تحت عنوان فاطمه به همراه قافله پدرش (امام حسین(ع)) به کربلا نیامده و همراه جده اش در مدینه به سر می برد، در آغاز این مجلس فاطمه صغرا می گوید :

بزرگوار خدایا نمانده تاب فراق

نماند همچو من غم کشیده در آفاق

ز دوری پدر مهربان دلم خون شد

ز خون دیده کنارم چو رود جیحون شد

در این حال مرغی از راه می رسد و خبر می دهد که امام و یارانش در کربلا شهید شده اند، فاطمه اندوهگین می شود تا آنکه به خواب می رود و در عالم رؤیا با برادرش علی اکبر مکالمه می کند و احساس می نماید که برای آن جوان اتفاقی روی داده است . فاطمه از خواب برمی خیزد و به همراه جدّه و برخی خویشاوندان قرآن بر سر می نهند و دعا می کنند که مسافران او سالم به وطن برسند در این حال خبر می رسد که اسیران کربلا به مدینه رسیده اند جدّه خطاب به فاطمه :

مژده ده فاطمه به من دیگر

عمه های تو آمدند ز سفر

آمده خواهرت سکینه زار

همرهش عابدین غمخوار

عمه ات زینب از سفر آمد

تا دلت را ز غصه بگشاید

فاطمه هنوز مطمئن نیست که اتفاق ناگواری روی داده، مسافرین هم می خواهند از او پنهان کنند تا آنکه سکینه بر اثر اصرار خواهر و سوگند دادن او به قرآن، اظهار می دارد پدر و برادران کشته شده اند. فاطمه از شدت فراق و غصه جان به جان آفرین تسلیم می کند و تعزیه با وفات وی پایان می یابد .(25)

علمای شیعه و مورخان اسلامی وجود دختری به نام فاطمه صغرا را که در کربلا بوده مورد تأمل دانسته اند و این تعزیه هم از نظر اعتبار تاریخی استحکام آنچنانی ندارد . مجلس تعزیه متوکل و پیرزن که طی آن زنی می خواهد به کربلا برود و توسط مأموران متوکل عباسی به دریا افکنده می شود و سپس حضرت عباس او را نجات می دهد نیز به لحاظ مستندات تاریخی معتبر نمی باشد .

دیگر مجالس تعزیه که در آنها زنان نقش غالب را دارند به شرح ذیل هستند: عاق والدین، وفات عیال پیامبر، شاه بلخ و تهمت زدن به زن قاضی، کارد و رسن آوردن هاجر، دخترفروشی، زن شمر، زن خاسر، چرخ ریسی زن صالحه، زن علویه، زن زرگر سُنی، کنیزکُشی، آب آوردن زنان، وفات مریم، عروسی قابیل، زن خولی، سوغاتی آوردن شمر جهت دختر، رحلت رقیه پیامبر، وفات رقیه (دختر امام حسین)، وفات سکینه، گل فرستادن فاطمه صغرا، خواب دیدن فاطمه صغرا، وداع شهربانو، هند جگرخوار، دستور دادن زنان قبیله بنی تمیم، وفات بی بی زبیده، خواهش کردن دختر قیس کوفی از پدر، زن علویه، حدیقه دختر شاه ختن، وفات مرضیه در بیابان شام، وداع نمودن زینب با همسرش، فاطمه بنت اسد، عروسی رفتن حضرت زینب در خانه ظُهری، در خواب دیدن دختر شاه مصر جمال علی اکبر را، آمدن زنان بنی اسد در کربلا، گم شدن سکینه از خرابه (شام)، مرد یهودی و آوردن دختر خود را خدمت فاطمه صغرا، شفا یافتن دختر یهودی، رخت عروسی فروختن، شانه زدن حضرت زهرا، خواب دیدن سکینه زهرا را، آمدن سیدالشهدا در خرابه شام و خواب رقیه، حرکت بی بی زینب دختر موسی بن جعفر به اصفهان، آمدن حضرت زهرا در شب عاشورا پشت خیمه ها، خطیب و فاطمه صغرا، مادر عزادار، وفات حضرت فاطمه معصومه .(26)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان