ماهان شبکه ایرانیان

بلقیس اشارتی بر زن از دیدگاه قرآن

قرآن کریم در بیش از ده سوره درمورد زن بحث می کند و حتی دو سوره به نام نساء نامگذاری شده است. (۱) ازدیدگاه دین مقدس اسلام و بر طبق آیات قرآن کریم زن و مرد بر حقیقت واحدی آفریده شده اند و جز بانزدیکی به خداوند و انجام عمل نیک و شایسته بر یکدیگر مزیتی ندارند وهرگز نژاد، پوست، جنس و رنگ باعث برتری نیست.

  -  - ورودی 74 معارف اسلامی

قرآن کریم در بیش از ده سوره درمورد زن بحث می کند و حتی دو سوره به نام نساء نامگذاری شده است. (1) ازدیدگاه دین مقدس اسلام و بر طبق آیات قرآن کریم زن و مرد بر حقیقت واحدی آفریده شده اند و جز بانزدیکی به خداوند و انجام عمل نیک و شایسته بر یکدیگر مزیتی ندارند وهرگز نژاد، پوست، جنس و رنگ باعث برتری نیست.

مساله اینکه زن در قرآن از چه پایگاه عظیمی برخوردار است، مبتنی بر این است که انسان در قرآن چه پایگاهی دارد. قرآن کریم تنها برای هدایت مرد نیامده، بلکه برای هدایت"انسان" آمده است، لذا وقتی هدف اساسی خود را بیان می کند،می فرماید: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس" (2)

کلمه "ناس" که در این آیه بیان شده است، جنس خاصی را در نظر ندارد،بلکه شامل زن و مرد به طور یکسان می شود چرا که قرآن کریم برای هدایت روح آدمی است، و روح از آن جهت که موجودی مجرد می باشد، نه مذکر است و نه مؤنث. (3)

حقیقت انسان نه مذکر است و نه مؤنث

قرآن کریم وقتی مساله زن و مرد رامطرح می کند، می گوید: این دو را ازچهره ذکورت و انوثت نشناسید; بلکه از چهره انسانیت بشناسید. به عبارت دیگر حقیقت انسان روح اوست نه بدن و نه مجموع جسم و جان. اگرجسم نقشی در انسانیت انسان داشت- به عنوان تمام ذات یا جزء ذات سخن از مذکر و مؤنث بودن در بین بود، و باید بحث می شد که آیا این دوجنس مساویند یا متفاوت، ولی از آن جهت که حقیقت هر کسی را روح اوتشکیل می دهد و جسم او ابزاری بیش نیست، قهرا بحث از تساوی یا تفاوت زن و مرد نیز لازم نمی باشد. (4)

بلقیس ملکه قوم سبا

در داستانهای قرآنی به زنانی برگزیده و ممتاز برمی خوریم که درفراست و هوش سرشار و توانایی بردرک حقایق بسیار دشوار و در حل مسائل و رویدادهای اجتماعی وسیاسی بدان پایه و منزلت رسیده بودند که حتی بزرگترین مغزهای متفکر آن روزگار نمی توانستندکوچکترین ایراد و اشکالی به پیشنهادو نظر آنها وارد آورند، و می توان ادعاکرد که در مسائل اجتماعی و سیاسی مافوقی نداشتند.

از آن جمله بانویی است به نام"بلقیس" دختر "شرحبیل" از دودمان پادشاهان کشور "سبا" که در قلمروبسیار وسیع و گسترده ای حکمرانی می کرد. برای این بانو در تاریخ، تاج وتخت افسانه ای ذکرکرده اندو گفته شده که او وقومش خورشیدرا می پرستیدند.

یکی از ماموران حضرت سلیمان «علیه السلام » بر این مطلب آگاه شد،و پس از تحقیقات کامل تصمیم گرفت جریان را به حضرت سلیمان گزارش دهد. قرآن کریم گزارش او را اینگونه بازگو می کند:

"زنی را دیدم که بر مردم آن سامان سلطنت و حکومت می کرد و دارای همه چیز بود; دستگاهی عریض وطویل و تاج و تختی بس بزرگ داشت.ولی شیطان بر او و قومش چیره شده وکارهایشان را در دیدگاهشان آراسته وخوب جلوه داده واز راه حق منصرفشان کرده است و خورشید را به جای خداسجده می بردند و هدایت نشده اند." (5)

حضرت سلیمان فرمود:

"در این باره تحقیق خواهیم کرد که آیا این گزارش براستی تهیه شده است یا به دروغ؟!" (6)

از این رو، برای دریافت حقیقت،نامه ای نوشت و به جایگاه حکومت آن زن فرستاد. بلقیس نامه را گشود وپس از آگاهی از مضمون آن حاضرنشد مستبدانه رای خود را بر اطرافیان و مردم کشورش تحمیل کند، لذا رجال دولت و مشاوران خود را گرد آورد تا ازتدبیر آنان نیز استفاده نماید.

پس از گرد آمدن رجال و مشاوران،نامه سلیمان «علیه السلام » را به آنان ارائه دادو گفت: «ای بزرگان! نامه بزرگ ومهمی به دستم رسیده است.» ازجانب سلیمان و به نام خداوند رحمان و رحیم. در نامه فرمان داده که ازدعوتش سرپیچی نکنم و از سر تسلیم به سوی او رهسپار شوم"«ای بزرگان! در این باره نظربدهید، چون من هیچگاه بدون دخالت شما در کاری تصمیم نمی گیرم.»

رجال دولت و مشاوران همه با هم گفتند: « ما مردانی پیکارگر و مبارزانی دلیر هستیم (برای کارزار با او آمادگی داریم) ولی در عین حال هرچه دستوربفرمایی مطیع فرمانیم" (7)!

این تهور و بی باکی مشاوران که - دم از نیرو و لشکر می زدند فکر ملکه رادگرگون نکرد، بلکه به خود اجازه دادباصراحت کامل رای خود را ابراز کند:

" پادشاهان هرگاه به قصد جنگ به شهری درآیند آن را تباه کرده و به دست ویرانی می سپارند، و بزرگان وشرافتمندانش را به خواری می نشانندو پست و زبونشان می سازند، این است سیاست آنها". (8)

از جمله بالا به خوبی بر می آید که ملکه سبا از روزگار خود و یا ازجریانهای تاریخی، این تجربه گرانبهارا آموخته بود; لذا برای رفع مشکل راه حل دیگری پیشنهاد کرد تاحضرت سلیمان «علیه السلام » را بشناسد که آیا مرد دین است یا دنیا.

" من پیشکشی برایش می فرستم تا ببینم فرستادگان چه خبر می آورند." (9)

آزمایش ملکه نتیجه مثبت داد وفهمید که سلیمان «علیه السلام » پیامبر خدا ومرد حق است که هرگز زر و زور او رااز انجام وظیفه باز نمی داد. لذاسلیمان «علیه السلام » را به عنوان پیامبر خداتصدیق کرد. او می دانست که اگر دربرابر پیامبر خدا بایستد در برابر حق ایستاده، مانع حق پرستی مردم شده وآنان را در جهل و نابخردی خرافات سرگرم نگه داشته است .

بلقیس تصمیم گرفت با تمام قوم ورجال مملکت تسلیم دعوت سلیمان «علیه السلام » شود. او هنگام حرکت می گفت : "پروردگارا! من به خویش ستم کردم و اینک چون سلیمان تسلیم پروردگار جهانیان شدم." (10)

نکات مستفاد

1- بلقیس ملکه قوم سبا علیرغم گفته کسانی که زن را ذاتا سفیه و نادان می دانند و معتقدند زن از دیدگاه اسلام به طور ناچیزی، طرف توجه قرار گرفته زنی است خردمند و فرزانه که در کارهای اجتماعی و سیاسی واداره مملکت دارای اطلاعات کاملی است تا آنجا که از همه مشاورین خودبهتر توانست از آن نیروی فعال و مؤثروجودی خود استفاده کند.

2- داستان ملکه سبا بر خلاف نظرکسانی که می گویند زن موجودی عاطفی است و احساسش را بیش ازعقل در امور اجتماعی دخالت می دهدو باید از این امور برکنار باشد به مامی فهماند که اگر محیطی در جامعه اسلامی برای پرورش او ایجاد شودبدانسان که او را به ارزشهای انسانی خود واقف کند، می تواند در اینگونه امور با حفظ عفت و عصمت دخالت کند.

بنابراین مطالبی که با دست بیگانگان در اخبار و روایات ، واردشده قابل پذیرش نیست و نباید زن راازدخالت دراموراجتماعی دور بداریم.

3- داستان مزبور نشان می دهد که زن خردمند همانند مردان خردمندمی تواند در امور، مآل اندیشی کند.پس باید در مشورتها و امور از استعدادو افکارش استعانت جوییم. (11)

4- داستان قرآنی این نکته را روشن می سازد که زن ذاتا سفیه و یا ناقص العقل نیست، وگرنه شخصیتی چون سلیمان بن داوود«علیه السلام » کار عبث وبیهوده انجام نمی داد تا ببیند که آیابلقیس از زنان خردمند ست یا نه؟ (12)

سلامت رای و روشن بینی وی نیزاز اینجا روشن می شود که نخست کسانی را برای آزمایش نزدسلیمان «علیه السلام » فرستاد تا از حال وقدرت آن حضرت، آگاهی یابد، وحاضر نشد پیش از بررسی کامل وروشن شدن وضع، تصمیم به صلح یاجنگ گیرد.

5- ملکه سبا، زنی است که امورمملکت خود را مطابق حکم عقل اداره می کند و می داند که اگر بر خلاف خرد حکمرانی نماید، به زیانش تمام خواهد شد; لذا هنگامی که نامه سلیمان «علیه السلام » را خواند بی درنگ مجلس شورا تشکیل داد و بزرگان ملت را از این امر آگاه کرد.

6- بلقیس همین که به واسطه نامه حضرت سلیمان «علیه السلام »، برگرداندن هدیه اش و رسیدن به دربار آن حضرت و دیدن کاخ خود در آنجا،عظمت و بزرگواری حضرت سلیمان «علیه السلام » را دید، یقین کرد که اوپیامبر است و دیگر جای تامل و درنگ نیست; لذا با سرافکندگی وشرمساری رو به درگاه خدا کرد و گفت:

" رب انی ظلمت نفسی و اسلمت مع سلیمان لله رب العالمین" (13)

پس :

1- نخست اقرار و اعتراف کرد که بر خود ستم کرده است.

2- تصریح به توحید کرد.

3- توحید خود را، بر رویه و اعتقادسلیمان «علیه السلام » قرار داد.

4- بر ایمان خود تاکید کرد که ایمان به پروردگار جهانیان است.

از این نکات نیز استفاده می شودکه زن ذاتا موحد و تسلیم حق است.

پی نوشتها:

1) یکی "النساء الکبری" مشهور به سوره"نساء" ، دیگری "النساء الصغری" مشهور به سوره طلاق

2) بقره ،آیه 185

3) دنیای غرب حقیقت آدمی را دو چیزمی داند: زن و مرد، و معتقد است این دو مسایل تعلیمی و تربیتی مساوی هم هستند یعنی زن همسان مرد و مرد همتای زن است. این قضیه به نحو سالبه به انتقای محمول ست یعنی زنی هست و مردی هست ولی با هم فرق نمی کنند;اما اسلام می گوید: حقیقت آدمی جان است وهدف از نزول وحی تعلیم و تربیت و تزکیه نفوس است و زن و مرد در این خطاب تفاوتی ندارند، در اینجا قضیه به نحو سالبه به انتفای موضوع است نه به انتفای محمول، یعنی محورتعلیم روح است و اصلا مذکر یا مؤنث بودن دراین تعلیم دخالتی ندارد و گویا زن و مردی درکار نیست. (نه اینکه زن و مردی هست ولی باهم مساویند، چنانکه غرب می گوید.)

4) در اینجا ذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه گرچه حقیقت انسان روح اوست، لیکن انسان در هر نشئه ای با بدن همراه است;هم دردنیا بدن دارد، هم در برزخ و آخرت. سخن دراین نیست که انسان در نشئه ای بدون بدن می باشد بلکه در این است که بدن نه تمام حقیقت انسان است و نه جزئی از حقیقت او،بلکه ابزار محض است.

ما در دنیا دارای جسم و جان و بدنیم ولی تمام کارها را روح می کند، و تمام دردها و رنجها و یالذت و نشاط را روح می برد، اگر به دست صدمه ای وارد شود آن نیروی لامسه است که احساس می کند، نه جرم دست. هنگام غذاخوردن دندان می جود ولی ذائقه لذت می برد.ذائقه از شؤون روح است. در جهنم نیز مساله به همین منوال است، قران کریم در آیه 56سوره نساء می فرماید: کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب. می فرماید:" آنها عذاب بچشند و نمی فرمایدپوست و گوشت.

5) نمل ، آیه 24

6) نمل ، آیه 27

7) نمل ، آیات 31- 33

8) نمل، آیه 34

9) نمل، آیه 35

10) نمل ،آیه 44

11) روایاتی از قبیل "مشاورهن و خالفوهن "را از نظر مدرک و سند مطرود بدانیم، و اگرروایت مدرک درستی دارد بکوشیم تا معنی آنرادرست بدانیم تا با آنچه قرآن کریم می فرمایدمخالفتی نداشته باشد.

12) اشاره به آزمایش حضرت سلیمان «علیه السلام » که ساختمانی شیشه ای ساخت و در زیر آن آب قرار داد.(نمل، آیه 44)

13) نمل، آیه 44

منابع:

1- زن درآیینه جلال و جمال: آیة الله جوادی آملی 2- چهره زن در آیینه اسلام وقرآن : مرتضی فهیم کرمانی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان