خودسازی و اصلاح جامعه، دو توصیه أکید در آئین مقدس اسلام است.
در واقع نه چنان است که انسان فارغ از اصلاح خویش، درصدد ایجاد تحول در جامعه برآید، که:
ذات نایافته از هستی بخش |
کی تواند که شود هستی بخش |
و نه اینکه آدمی فقط به فکر اصلاح نفس خود باشد و نسبت به محیط اطراف بی تفاوت بماند، که چنین فردی در ساختن خویش نیز توفیق نیافته است. زیرا طی طریق در مرتبه ای، جز با تحقق فریضه ی «امر به معروف و نهی ازمنکر» حاصل نمی شود. امر کردن دیگران به نیکی ها و باز داشتن آنان از زشتی ها، عملی است که هر مسلمانی از سر سوز و با زبانی نرم و خلقی مهربان همچون طبیبی مشفق باید عهده دار آن گردد.
به دلیل اهمیت این فریضه، خداوند در یازده آیه قرآن، مردم را به امر به معروف و نهی از منکر سفارش کرده است. در این خطابهای عام که تفاوتی بین زن و مرد در آنها وجود ندارد، خداوند خطاب به زنان و مردان امت اسلامی می فرماید: «ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر(1)» «باید از شما امتی دعوت کننده به خیر و بازدارنده از زشتی ها باشد» اهل بیت علیهم السلام نیز در تأکید بر ثقل اکبر مکررا این واجب الهی را به مردم گوشزد نموده اند. تا بدانجا که پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را که در مقابل بدیها و پلیدیها سکوت کرده و نهی از منکر نمی نماید بی دین و منفور نزد خداوند معرفی کرده و می فرمایند: «انّ اللّه لیبغض المؤمن الضَعّیف الّذی لا دین له.... الذی لا ینهی عن المنکر»(2) «همانا خداوند، مؤمن ضعیفی را که دین ندارد یعنی مؤمنی را که از منکرات باز نمی دارد، دشمن می دارد». اساسا مطابق کلام حضرت علی علیه السلام هر مرد و زنی که حقیقتی را آموختند، خداوند با آنان میثاق می بندد تا آن حقیقت را به دیگران تعلیم دهند، «ما اخذ اللّه علی اهل الجهل ان یتعلموا حتی اخذ علی اهل العلم ان یعلّموا»(3)
«خدا با جاهلان عهد نکرد تا بیاموزند مگر آنکه با عالمان میثاق بست که تعلیم دهند»
1- از نگاه قرآن
به رغم خطاب عام قرآن بر این امر واجب الهی، خداوند در سوره توبه با ذکر جنسیت (مرد و زن)، به طور جداگانه تأکید بیشتری می نماید و می فرماید: «والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و یهنون عن المنکر و یقیمون الصلاة و یؤتون الزکوة و یطیعون اللّه و رسوله اولئک سیرحمهم اللّه ان اللّه عزیز حکیم»(4) «مردان مؤمن و زنان با ایمان، برخی ولیّ برخی دیگر می باشند. امر به معروف ونهی از منکر می نمایند و نماز را به پا می دارند و زکات را می پردازند و از خدا و رسولش اطاعت می کنند. ایشان بزودی مورد رحمت الهی قرار می گیرند، بدرستی که خداوند صاحب عزت و دارای حکمت است.»
2- از دید احادیث
برای تغییر افکار و آرمانهای یک امت و به تبع آن، تغییر مسیر جامعه، همیشه انسانهای کم شماری که در هدایت از دیگران سبقت گرفته و مصداق «السابقون السابقون اولئک المقربون» گردیده اند، راهنمای دیگران بوده اند. آنان که هر کدام یک تن بیش نیستند، به امتی تبدیل می گردند که خود پیشقدم می باشند و سایر مردم در پی آنان به سوی قرب الهی گام بر می دارند. این گروه، هرچند خود، راهنمای امت هستند ولی با نظر به مقامی دیگر، شیعیانی بیش نیستند که سعی وافر دارند تا در پیروی از امام علیه السلام ، قدمی به یمین و یا به یسار نگذارند چراکه طریق هدایت، راه میانه ای است که معیار سنجش آن نیز، قول و فعل معصوم است.
هرچند هدف از خلقت انسان، خلق خلیفه الهی بوده است. ولی بدان جهت که لازمه رسیدن به آن مقام قرب، اختیار کمال در پرتو اراده و غلبه بر شهواتی است که نفس خاکی را بدان می خواند، تنها معدودی توانستند با سعی تمام بواسطه حصول یقین و اطمینان تام، به مقامی رسند که از امت نیز دستگیری کنند. در ایفای این نقش، آنچه اهمیت دارد، کمال معنوی فرد است که فارغ از جنسیت می باشد. لذا زنان بسیاری همپای مردان، منشاء تغییر افکار و احوال شدند. نام دهها تن از این بانوان در کتب حدیث ذکر شده است. که نمونه ای از آنان، زنان راوی بودند که به بیان احادیث معصومان علیهم السلام می پرداختند و در وصف این گروه، امام صادق علیه السلام می فرماید: «اعرفوا منازل شیعتنا بقدرمایحسنون من روایاتهم عنا»(5) منزلت شیعیان ما را با میزان تلاش نیکوی آنان برای روایت احادیث ما، بشناسید.»
تلاش این گروه از زنان، گاه در محدوده خانواده بوده که حضرت علی علیه السلام در تفسیر آیه «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»(6)، فرموده اند: «علّموا اهلیکم الخیر»(7) «به خانواده تان خیر بیاموزید.» گاهی هم در محدوده ای فراتر از خانواده به وسعت جامعه اسلامی مطرح می شد، لذا از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل شده است که «لایزال اربعون رجلاً من امتی قلوبهم علی قلب ابراهیم، یدفع اللّه بهم عن اهل الارض یقال لهم الابدال، انهم لم یدرکوها بصلاة و لابصوم و لاصدقة قالوا: یا رسول اللّه فبم ادرکوها؟ قال صلی الله علیه و آله : بالسخاء والنصیحة للمسلمین»(8) همواره چهل نفر از امت من می باشند که قلبهایشان بر قلب ابراهیم علیه السلام ]منطبق ] است وآنان سبب دفع فتنه و عذاب از اهل زمین می گردند، به این گروه ابدال گفته می شود. آنان به دلیل نمازها یا روزه ها یا صدقه هایشان به این مقام خاص نرسیده اند بلکه در پرتو سخاوت و ارشاد مسلمانان به این مرتبت نایل آمده اند.» در این کلام شریف، بیان می شود این افرادی که به آنها «ابدال» گفته می شود و از انسانهای کمیاب روزگار می باشند، به واسطه آنکه سخی و ناصح مردم بوده اند و آنان را دعوت به خیرات نموده و از منکرات باز داشته اند، بدین مقام عالی دست یافته اند. نکته قابل توجه آنکه، در حدیثی دیگر این مضمون این گونه بیان می شود که «الابدال اربعون رجلاً و اربعون امرأة.... کلما ماتت امرأة ابدل اللّه مکانها امرأة»(9) «ابدال چهل مرد و چهل زن می باشند.... که هرگاه برخی از آن زنان می میرند، برخی دیگر جایگزین آنان خواهند شد.» که این کلام، تأکیدی دیگر بر نقش زنان در هدایت امت می باشد.
3- در عصر معصومین
تاریخ صدر اسلام، آکنده از نقش فعال سیاسی زنان است. زنانی که اسوه آنان حضرت فاطمه (س) می باشد، بانویی که خطبه های بلیغ او در حمایت از مقام ولایت در تاریخ جاوید مانده و خطابه های پر ارزش دخت او، زینب کبری (س)، نیز در دربار ابن زیاد، و یزید اثر ماندگار دیگری در تاریخ اسلام گردیده است که به دلیل آشنایی بسیاری با این خطبه ها، از ذکر آن صرف نظر می شود و به تلاش زنان دیگر در این بخش اشاره می گردد.
در عصر رسالت یا امامت، همواره فیض فیاض الهی به واسطه پیامبر صلی الله علیه و آله یا امام علیه السلام به سوی مردم جاری بوده است ولی در دریافت این فیض، افراد به تناسب وسع وجودی خویش، برخی زودتر و بعضی دیرتر، بعضی بیشتر و برخی کمتر بهره برده اند و از آنجا که بنای دین اسلام در زمان خاص یا مکان خاصی محصور نمی شود، همواره به مؤمنان گوشزد می شد که با دریافت هر حقیقتی، وظیفه دارند آن را ترویج دهند. لذا مؤمنان مخلص به تبعیت از پیامبر خود که چون طبیبی دلسوز به دنبال مداوای بیماران بوده است، هرگاه نفسی را مستعد هدایت می یافتند، بر خویش واجب می دیدند او را با بشارتی یا انذاری ، به معروفی امر، یا از منکری نهی نمایند. در این امر مقدس، زنان همان مقدار مسؤول بودند که مردان.
الف) عصر رسالت
از جمله زنان ره یافته که راهبر جاهلان گمراه بودند، می توان از سفانه دختر حاتم طایی نام برد که راهنمای برادر خود، عدی می گردد و سبب می شود تا برادرش نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بیاید و دین اسلام را اختیار کند تا آنجا که عدی از اصحاب خاص و حامیان پرتوان حضرت علی علیه السلام در عهد خلافت آن امام همام می شود.(10)
و یا فاطمه بنت خطاب که زمینه را برای اسلام آوردن برادرش عمربن خطاب فراهم می نماید، یا....
در پایان عمر پیامبر صلی الله علیه و آله که نزدیک بود جامعه اسلامی از مسیر اصلی هدایت منحرف گردد، زنانی وارسته و هوشیار در برابر انحرافات قد علم کردند:
- در ماجرای قلم و کاغذ، آنگاه که در واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، ایشان دستور می دهند قلم و کاغذی بیاورند تا حضرت وصیتی بنماید و با ثبت آن، مردم پس از پیامبر صلی الله علیه و آله گمراه نشوند، یکی از اصحاب (که به تصریح برخی مورخین خلیفه دوم بوده) می گوید: بیماری بر پیامبر غلبه کرده و قرآن ما را بس است. بدین ترتیب با اهانت این فرد، پیامبر صلی الله علیه و آله از نوشتن وصیت، منصرف می شوند. در این هنگام، برخی زنان پیامبر صلی الله علیه و آله اعتراض می کنند که چرا از دستور پیامبر صلی الله علیه و آله سرپیچی می نمایید. او آنان را مسخره می کند و کلامشان را بی اثر می نماید.(11) نکته قابل تأمل اینکه ندای اعتراض نسبت به اولین انحرافات سیاسی، توسط زنان برمی خیزد.
ب) پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله
- ام سلمه از زنانی است که درصدر مؤمنان و راهنمایان جامعه، قرار دارد. او پس از شهادت همسر دلبندش، با پیامبر صلی الله علیه و آله ازدواج می نماید تا در جوار آن حضرت، به مقام قرب الهی نایل آید. از عایشه درباره مقام و منزلت ام سلمه نقل شده است: «جبرییل در خانه ام سلمه بیشتر نازل می شد.» ام سلمه سعی می کرد تا معارفی که پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه می داشتند، بخوبی دریابد و به ذهن و روح خود بسپارد. تعداد احادیث نقل شده از ام سلمه از پیامبر صلی الله علیه و آله را، بالغ بر 378 حدیث بیان نموده اند. اهتمام او بر دریافت معارف، آنقدر بوده است که می گویند هرگاه مشغول کاری در خانه بود چون صدای آن حضرت را می شنید با عجله کار را بر زمین می گذاشت و با اشتیاق فراوان، برای شنیدن کلام حضرت می شتافت.
ام سلمه خود می گوید: یک بار نزد زن آرایشگری مشغول آرایش موهایم بود که شنیدم پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «ایها الناس» ای مردم! با شتاب برخاستم تا کلام پیامبر صلی الله علیه و آله را به وضوح بشنوم. آرایشگر به من گفت: توچرا برخاستی؟ پیامبر فرمود: ایها الناس! من به او گفتم: از تو در تعجبّم مگر ما جزو مردم نیستیم؟ آنگاه شنیدم که پیامبر می فرماید: «ایها الناس انا علی الحوض جی ء بکم زمرا....
«ای مردم هنگامی که من در کنار حوض کوثر باشم شما را در دسته هایی می آورند. در حالی که راههای گوناگون شما را از یکدیگر متفرق کرده است. پس من شما را ندا می دهم، هان به سوی این راه بشتابید. منادی ندا در می دهد که: «آنها پس از تو راه خود را تغییر دادند.» پس من گویم: هان، پروردگار شما را دور کند، دور سازد». ام سلمه راوی این روایت، در زمانه ای که یاران صمیمی پیامبر صلی الله علیه و آله در مقابل انحرافات لب فرو بسته بودند، با یادآوری این کلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، امت را هشدار می دهد. ام سلمه، نزدیکان خود را چنان تربیت نمود که اهل ولایت گردند. لذا فرزندش عمربن ابی سلمه را با حبّ علی علیه السلام بزرگ می نماید و با شروع اولین جنگ بر علیه ولی خدا، او را جهت حمایت از علی علیه السلام به جبهه نبرد اعزام می کند. عمربن ابی سلمه در تمام جنگهای حضرت امیر علیه السلام شرکت داشت و آن حضرت نیز او را به جهت فضایلش، حاکم بحرین نمود.
دختر او درّه نیز در دامان مادر چنان تربیت یافته بود که از فقیه ترین زنان عصر خود بود. دختر دیگرش زینب از کسانی است که در مقابل مخالفان علی علیه السلام ، با اشعار خود از رهبری آن حضرت دفاع می نمود.
کنیز ام سلمه به نام نضیرة نیز از زنانی است که نام او در تاریخ با عنوان زن اهل ولایت ثبت شده است.
پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ، حکومت وقت برای به فراموشی سپردن سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله در فضیلت علی علیه السلام ، از این توجیه استفاده نمود که گسترش احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله سبب غفلت مسلمانان از قرآن می شود، لذا در این دوران نوشتن احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله ممنوع شد و کسی به نقل آن نمی پرداخت. مسلمانان نیز در چنین شرایطی تغافل را بر اعتراض، ترجیح دادند و اهل بیت علیهم السلام را در مظلومیت خویش، خار در چشم و تیغ در گلو رها ساختند و عافیت دنیا را طلبیدند. در چنین برهه ای از تاریخ، ام سلمه مکررا احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله را در فضایل حضرت علی علیه السلام به مردم گوشزد می نمود. حداقل دوازده حدیث از ام سلمه در فضیلت علی علیه السلام در کتب روایی ضبط است؛ احادیثی چون حدیث ثقلین که در آن رسول خدا صلی الله علیه و آله امت را بر تبعیت و پیروی از قرآن و اهل بیت علیهم السلام سفارش نموده است. و یا روایت آیه تطهیر که مراد و منظور قرآن را از «مطهّرین» آنان که از هر ناپاکی مطهرند، اهل بیت علیهم السلام معرفی می کند و یا روایت «من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه».
پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و در اولین روزهای غصب خلافت، آنگاه که حضرت زهرا (س)، در مسجد در اعتراض به غصب فدک، خطبه ای بلیغ را ایراد نمود، خلیفه غاصب بر منبر رفت و به تنها بازمانده پیامبر صلی الله علیه و آله جسارت و اسائه ادب نمود. در تمام این لحظات در مسجد هیچ یک از مهاجران وانصار، اعتراض نکردند. در میانه این همه مردان نامرد، ام سلمه جوانمردانه برخاست و فریاد برآورد که: «آیا به بانویی چون فاطمه چنین سخنی گفته می شود؟ سوگند به خدا که او در میان انسانها از زنان بهشتی است. او در دامن انبیاء تربیت شده و به بهترین شیوه، پرورش یافته است. آیا گمان می کنید که پیامبر صلی الله علیه و آله ارث خود را بر او حرام نموده و به او نگفته است؟ حال آنکه خداوند فرمود: «وانذر عشیرتک الاقربین» (خویشان نزدیکت را انذار کن). او بهترین زنان، مادر سرور جوانان و معادل دختر عمران و همسر شیر پهلوانان است و پدر او، خاتم پیامبران الهی است. سوگند به خدا، پدرش او را از آسیب گرما و سرما محفوظ می داشت پیامبر دست راستش را زیر سر او می نهاد و دست چپش را روانداز او قرار می داد. آهسته بروید چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله جلوی دیدگان شماست و شما بر خداوند وارد می شوید. وای بر شما به زودی خواهید دانست». این کلام متهورانه ام سلمه، قطع مقرری یک ساله او را از بیت المال به همراه داشت. ام سلمه کسی است که در ماجرای نزول آیه تطهیر پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمودند: «یرحمک اللّه انت علی خیر و الی خیر» خداوند تو را که بر خیر و نیکی هستی و به سوی خیر ونیکی حرکت می کنی، رحمت کند.
در زمان تخلفات خلیفه سوم نیز ام سلمه چون مولای خود، علی علیه السلام با درایتی ظریف، نه مؤیّد گمراهان بود و نه چون بسیاری، مرکب راهوار فتنه ها، که زمام عقل را به دست غضب سپارد و حق و باطل را با هم بیامیزد. او نزد عثمان رفت و خلیفه را نصیحت نمود. و چون مادری صبور، خطاب به خلیفه گفت: «فرزندم! چرا می بینم که امت از توکناره می گیرند و از تو انتقاد می نمایند؟... آتشی را که پیامبر صلی الله علیه و آله خاموش ساخته، تو بر نیفروز.»
ام سلمه هرگاه به جاهل خفته ای برخورد می کرد، وظیفه خود می دانست تا با ذکر احادیث نبی صلی الله علیه و آله یا با استدلال و گاه با استفاده از موقعیت ام المومنین بودن خویش او را بیدار و آگاه سازد.
نقل شده که زنی از انصار به نام حسرة، به دنبال اهل بیت علیهم السلام می گشت تا حق آنان را ادا کند و با آنان تجدید عهد نماید. غاصبان خلافت به او گفتند که اهل بیت فقط در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بر سایر مسلمانان حق داشتند و اکنون دیگر از جانب آنان حقی بر ذمّه مسلمانان نمی باشد. ام سلمه پس از آگاهی از این واقعه، حسرة را راهنمایی کرد و به او گفت: «آگاه باش که این کلام حقیقت ندارد و حقوق اهل بیت تا ابد بر مسلمانان واجب می باشد پس بکوش تا در ادای حق آنان کوتاهی نکنی.»(12)
به جهت تلاش وسیع ام سلمه در دریافت حقایق و تعلیم آن به دیگران، پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان حیات خویش او را از فتنه های آینده مطلع ساخته و به او رهنمود می دادند. از جمله ام سلمه برای آگاه سازی غلام خود که تحت تأثیر تبلیغات فراگیر مخالفان اهل بیت علیهم السلام ، نسبت به علی علیه السلام ، ذهنیت نامناسبی پیدا کرده بود، گفت: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله قرار بود در منزل من بسر برند، همراه با علی علیه السلام دست در دست یکدیگر به منزل من وارد شدند. من از اطاق خارج شدم و پس از مدتی که حضرت اجازه فرمودند، بر آن حضرت وارد شدم. آنگاه حضرت به من فرمودند: ام سلمه اکنون توسط جبرییل (امین وحی الهی)، از اخبار آینده مطلع شدم و به امر خداوند، علی را نیز از آن اخبار مطلع ساختم. عظمت ام سلمه به آن حدّ است که پیامبر صلی الله علیه و آله از آنچه که امین وحی بر آن حضرت عرضه کرده بود و به امر الهی، علی علیه السلام نیز از آن مطلع گردیده بود، ام سلمه را نیز با خبر می سازد. آن حضرت صلی الله علیه و آله می فرماید: ام سلمه بدان و شاهد باش که «هذا علی بن ابیطالب اخی فی الدنیا و اخی فی الاخرة» این علی، برادر من، در دنیا و آخرت می باشد....
«هذا علی ابن ابی طالب سیدالمسلمین و امام المتقین و قائد الغرالمحجلین» این علی مولای مسلمانان و رهبر پرهیزکاران و امام مؤمنانِ درخشنده پیشانی است. ام سلمه سپس نقل می کند که چگونه پیامبر پس از ذکر فضایل دنیوی و اخروی حضرت علی علیه السلام ، او را از اخبار سیاسی آینده مطلع می سازند. پیامبر صلی الله علیه و آله علیرغم ذهنیت منفی بسیاری که می گویند: زن را با سیاست چه کار؟ به ام سلمه می فرمایند: ام سلمه بدان و شاهد باش که علی قاتل ناکثین، قاسطین و مارقین است. ناکثین کسانی هستند که در مدینه با علی علیه السلام بیعت می کنند و در بصره آن بیعت را می شکنند. قاسطین، معاویه و اصحاب او از اهل شام و مارقین نیز اهل نهروان می باشند. با این کلام ام سلمه، غلام او هدایت یافت و راه خویش را تغییر داد.(13)
- اسماء از دیگر زنانی است که در زمانه ممنوعیت نوشتن و نقل احادیث در فضیلت اهل بیت علیهم السلام ، سعی می نمود تا احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله را که بر امامت و ولایت علی علیه السلام دلالت می کرد، برای دیگران نقل کند. از جمله این احادیث، حدیث منزلت است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الّا انّه لا نبیّ بعدی». ای علی تو برای من به منزله هارون برای موسی می باشی، با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود.(14)
ام ایمن، زنی است که پس از شهادت همسر اولش، بر شهادت همسر دوم خویش نیز شاهد بود و پیامبر صلی الله علیه و آله او را «زنی از اهل بهشت» نامید. او در حمایت از حضرت زهرا (س)، درجریان غصب ظالمانه فدک بر مالکیت زهرای مرضیه (س)، گواهی و شهادت داد با وجود آنکه می دانست چنین شهادتی، خطراتی برای او به همراه دارد. چرا که فدک سخت ترین چیزی است که مخالفان بعد از غصب خلافت، بر غصب آن، همت گمارده بودند. فدک، پشتوانه مالی امام علیه السلام بود. این شهادت ام ایمن در زمانی بود که یاران پیامبر صلی الله علیه و آله سر در گریبان فرو برده و عافیت را بر گرفتاری در حمایت از مولا علیه السلام ترجیح داده بودند یا به بیراهه های جهل افتاده و یا در گرداب تغافل فرو رفته بودند. «در زمانی که خلیفه اول و دوم، علی علیه السلام را با تهدید وادار به بیعت می نمودند، ام ایمن و ام سلمه جلو آمدند و گفتند: «ای آزاد شده چه زود حسادت خود را بر آل پیامبر ظاهر کردید.» عمر دستور داد تا آن دو را از مسجد خارج کردند و گفت: ما را با زنان کاری نیست.»(15)
- فاخته یا ام هانی نیز از معدود زنانی است که با شجاعت تمام، احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله را که گواه بر امامت علی علیه السلام بود، برای روشنگری اذهان بیان می نمود. از جمله احادیث نقل شده از ام هانی، حدیث ثقلین(16) و حدیث غدیر(17) است.
- ام مسطح، زن با ایمان دیگری است که وقتی ابوبکر و عمر، علی علیه السلام را به زور برای بیعت با ابوبکر به سقیفه بنی ساعده می بردند، شتابان بر سر قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و با اشعاری چند به این فاجعه اعتراض نمود.(18)
- میمونه از دیگر زنانی است که در هدایت مردم تلاش بسیار کرد. در سال هفتم هجرت زمانی که مکه هنوز در تسلط کفّار و مشرکان بود و در آن فضا هیچ کس جرأت ابراز ایمان نداشت، پیامبر صلی الله علیه و آله با جلب موافقت کفّار، به همراهی تعدادی از مسلمانان در سفری کوتاه به مکه آمدند تا ظرف سه روز، مناسک حج را به جا آورند، میمونه که شیفته مقام معنوی پیامبر صلی الله علیه و آله بود علیرغم اختناق شدید در مکه، ولایت خویش را نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله ابراز داشت و پیامبر صلی الله علیه و آله او را که به مرحله عظیمی از معرفت رسیده بود، به عقد ازدواج خویش درآوردند.
میمونه در تلاش جهت رشد و تعالی خویش تا به آنجا رسید که مفهوم ولایت نسبت به علی علیه السلام را که نزد بیشتر مسلمانان نامفهوم بود، به خوبی دریافت. در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله عذاب دردناک کسانی که ولایت علی علیه السلام را ترک نمایند و با دشمنان علی علیه السلام دوستی کنند، بیان می فرمود، میمونه می گوید: ای رسول خدا من در میان اصحاب توجز اندکی چون ابوذر و مقداد و سلمان، دیگران را دوستدار علی علیه السلام نمی یابم و سپس اضافه می نماید که: «یا رسول اللّه تو بخوبی می دانی که من دوستدار علی علیه السلام هستم و نسبت به او ولایت دارم». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «صدقتِ انکِ امتحن اللّه قلبکِ للایمان» راست می گویی بدرستی که خداوند قلب تو را جهت ایمان امتحان نموده است.
ج) عصر خلافت علی علیه السلام
پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله با وجود اصرار فراوان پیامبر صلی الله علیه و آله به تعیین ولی برای مردم، امت در ضلالت خویش، از دیگران تبعیت نمودند، ولی پس از آنکه حوادث روزگار به آنان فهماند که عدم تبعیت از رهبری چه عواقبی را بدنبال دارد، با رهبریِ بر حق علی علیه السلام بیعت نمودند اما این بیعت چندان استوار نبود زیرا گمراهی سابق، تأثیر خویش را بر اذهان مردم گذارده بود. این امر به ضمیمه چشیدن طعم لذایذ دنیوی در بدست آوردن درهم و دینار در میدانهای جنگ با عنوان غنایم و بهره وری از کنیزکان اسیر و چشیدن طعام گوارای ایرانی و رومی، سبب شد تا در برخورد با هر سختی، در تبعیت از رهبر، شکّ و تردید بر وجودشان چنگ اندازد و آنان را به سوی باطل سوق دهد. در این موقعیت، میمونه، این زنِ صاحب معرفت، هادی و راهنمای زنان و مردان گمراه زمان خود شده بود.
جری بن کلیب عامری می گوید: آنگاه که علی علیه السلام عازم جنگ صفین شد من از کوفه به مدینه آمدم تا خود را از معرکه جنگ لشکر علی علیه السلام و معاویه دور بدارم. در مدینه هنگامی که ام المؤمنین (میمونه) از این رفتار من مطلع شد، ابتدا به من یادآوری کرد که فراموش مکن تو با علی علیه السلام و خلافت آن حضرت بیعت نموده ای و سپس به من هشدار داد: «فارجع الیه فکن معه فواللّه ما ضلّ و لا ضلّ به» ای جری! به سوی علی بازگرد. قسم به خدا، علی هرگز به جز راه حق نپیموده و هیچ کس با پیروی از علی علیه السلام ، گمراه نخواهد شد. میمونه از جمله زنان پیامبر صلی الله علیه و آله است که پیامبر در وصف او و دو خواهرش فرمودند: که این سه خواهر هر سه مؤمنه می باشند.(19) عایشه در شأن او می گوید: «میمونه، باتقواترین زنان پیامبر بود».(20)
نمونه دیگری از حمایت های زنان از مقام امامت و ولایت در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام است، آنگاه که به جهت جنگهای پشت سرهم و مکر و حیله دشمن، روحیه سپاهیان حضرت علی علیه السلام تضعیف شده بود، زنانی چند با خطابه های حماسی خود یا با اشعار خویش، روحی تازه در جانها می دمیدند و آنان را به حمایت جوانمردانه از مولا ترغیب می نمودند.(21) به عنوان نمونه می توان از سوده همدانی، بکاره هلالیه، زرقاء دختر عدی بن غالب، ام البراء، عکرمة، ام الخیر بارقیه نام برد. خطابه ها و اشعار هر یک از این زنان صاحب فرازهای بلندی می باشد که نمایانگر معرفت و فضل گوینده آن است که به جهت اختصار فقط به بخشی از یک نمونه از این خطابه ها اشاره می شود.
- در روز جنگ صفین، ام الخیر بارقیه در حالی که سوار بر شتر شده بود، خطاب به سپاه علی علیه السلام فریاد می زد: «ای مردم! تقوای الهی را پیشه کنید. همانا قیامت امر مهمی است بدرستی که خداوند حق را آشکار نموده و دلیل را روشن قرار داده و راه را نورانی و پرچم هدایت را رفیع ساخته است و شما را در کوری ابهام و در تاریکی ظلمانی واقع نساخت. پس به کجا می روید؟ خدا شما را رحمت کند. آیا از امیر مؤمنان فرار می کنید؟ آیا از جنگ با دشمنان اسلام فرار می کنید؟ آیا از اسلام رویگردان شده اید یا از حق برگشته اید؟ مگر نشنیده اید که خدای عزّوجلّ فرماید: «و لنبلونّکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین و نبلو اخبارکم؟» ما شما را می آزماییم تا از بین شما مجاهدان و صابران معلوم گردند و اخبار شما را بیازماییم. آنگاه سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! صبر مغلوب گشته و یقین سست شده و رعب و وحشت پراکنده گشته است. ای پروردگار من! سررشته دلها به دست توست، پس سخنان آنها را بر اساس تقوا گردان و دلها را بر هدایت الفت ده و حق را به صاحب حق بازگردان. خدا رحمتتان کند، به سوی امام عادل و وصی با وفای رسول خدا صلی الله علیه و آله و صدیق اکبر بشتابید، .... با پیشوایان کفر بجنگید که پیمانی ندارند، شاید دست بردارند. ای گروه مهاجر و انصار! ثابت قدم و بردبار باشید .... آنان آخرت را به دنیا و گمراهی را به هدایت و بینایی را به کوری فروخته اند و بزودی پشیمان خواهند شد در آن روزی که پشیمانی سودی ندارد..... ای مردم! آنها که زیرک بودند عمر دنیا را اندک شمردند و رهایش کردند و مدت آخرت را طولانی دانستند و برای آن کوشش نمودند. ای مردم! به خدا اگر خطر پایمالی حق ها و تعطیلی حدود و تسلّط ستمکاران و نیرومندی مکتب شیطان نبود هیچگاه با رفتن در کام مرگ آن را بر زندگی آسوده، ترجیح نمی دادیم پس به کجا می روید؟ خداوند شما را رحمت کند. آیا از پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و شوهر دخترش و پدر دو فرزندش می گریزید؟ کسی که از گل رسول خدا صلی الله علیه و آله آفریده شده و از چشمه او جدا شده و به اسرار او مخصوص گشته و او را در شهر علم خود قرار داده و محبت او را به مسلمانان اعلام فرموده و به واسطه دشمنی اومنافقان را مشخص نموده است... من در گفتار، بیشترین کوشش خود را کردم و نصیحت و خیرخواهی خود را تاجایی که می توانستم نسبت به شما انجام دادم و توفیق با خداست و درود خدا و رحمت و برکاتش بر شما باد».
سخنان زنان سخنور دیگری چون امّ الخیر، کلامی بلیغ است که از بارقه نور الهی بر ذهن و قلب آنان تابیده است.
به رغم تلاش یاران با اخلاص حضرت علی علیه السلام ، سستی و ضعف ایمان شیعیان سبب می شود تا حکومت حضرت علی علیه السلام رو به ضعف نهد تا اینکه علی علیه السلام در نهایت به ضربه شمشیر دشمن، شهد شهادت را می نوشد.
د) دوران اقتدار معاویه
پس از شهادت امیرمؤمنان علی علیه السلام ، مسلمانان به سوی امام حسن علیه السلام رو نمودند و بر خلافت ایشان بیعت کردند. ولی بیعت کنندگان با امام حسن علیه السلام همان کسانی بودند که سستی آنان در تبعیت از رهبری، آه از نهاد علی علیه السلام برآورده بود. لذا چندی نگذشت که نزدیکترین یاران آن حضرت که تاب عدالت امام علی علیه السلام را نمی آوردند، برق زر معاویه، هوش از عقلشان برد و آنان را در صف دشمن قرارشان داد و کار را به آنجا کشید که سپاه امام حسن علیه السلام به سوی او حمله نمودند، زیرانداز او را به عنوان غنیمت از زیرپایش ربودند و خنجر بر وی زدند. در این هنگام امام علیه السلام با این همه یار جفا پیشه، چاره ای جز صلح با معاویه نیافت.
با تسلیم شیعیان در مقابل معاویه، دشمن زخم خورده از حضرت علی علیه السلام و فرزندش، از بذل کوشش در محو تشیع فروگذار نکرد. از اولین سیاستهای معاویه با شروع خلافتش، اجبار بر لعن امام علی علیه السلام و جعل احادیث در مذمت و نکوهش آن حضرت بود. او به حاکمان خود در سرزمین پهناور اسلامی فرمان داد: «متوجه باشید! نام هرکس را که ثابت شد علی علیه السلام را دوست دارد از دفتر حقوق بگیران بیت المال حذف کنید وهر کس متهم به دوستی علی علیه السلام شد، به زندان بیفکنید و خانه اش را ویران سازید.»(22)
معاویه گفت: من ذمّه خود را از کسی که فضیلتی از علی علیه السلام نقل کند، بر می دارم».
لذا تمام خطیبان، علی علیه السلام را لعن می کردند(23) تا جایی که سیوطی می گوید: «در روزگار بنی امیه بر هفتاد هزار منبر، علی علیه السلام را لعن می کردند. معاویه به کارگزاران خود نوشت: «ببینید در میان شما چه کسانی شیعه و دوستدار علی علیه السلام می باشند، ایشان را از بین ببرید و دلیل آن را حتی با حدس و گمان، در زیر هر سنگی هست بیرون بکشید».(24)
معاویه می گفت: «لعن بر علی علیه السلام باید آنقدر گسترش یابد تا کودکان با این شعار بزرگ گردند و جوانان با آن پیر شوند.»(25)
با وجود این همه تهدید، مخلصان بسیار کمی، بی هراس از غیر خدا، ولایت خویش را به طور علنی اظهار می نمودند و خطرات آن را نیز به جان می خریدند.
نمونه آن مسلمانان، زنی به نام غانمه بنت غانم است. او در موقعیتی مناسب و در میان جمع بسیاری از مسلمانان سخنرانی نمود و با اشعار طولانی و مفصلی، فضایل بنی هاشم بویژه حضرت علی علیه السلام و حسنین علیهماالسلام را برای مردم بیان کرد و به مردم هشدار داد که معاویه لایق امارت بر مؤمنان نیست. پس از سخنرانی، جاسوسان دولت بنی امیه، به معاویه خبر دادند که این شیرزن چه گفته است و قصد دارد به مدینه بیاید و در آنجا نیز سخنانی را ایراد نماید. معاویه برای آنکه این زن از موضع حق خود دست بشوید و به او بپیوندد، سعی کرد تا با شیوه همیشگی اش در جذب یاران امام علیه السلام ، دین او را با عطایای پَست دنیوی بخرد. لذا دستور داد مجلس باشکوهی ترتیب دهند و جایگاه مناسبی را برای غانمه در نظر بگیرند. وقتی که غانمه به مدینه آمد، خدمتکاران معاویه او را به مجلس بردند و از او استقبال بسیار گرمی نمودند. غانمه در بدو ورود برای آنکه به معاویه بفهماند که از جمله نامردمانی نیست که به طمع دنیا، به ولیّ خدا پشت می نمایند، با اولین کلام، موضع خویش را مشخص نمود. او نه تنها به معاویه سلام ننمود، بلکه در جواب سلام وی گفت: «سلام بر مؤمنان و ذلت و خواری بر کافرین» و سپس شروع به بیان فضایح بنی امیه و فضایل بنی هاشم کرد. او آنچنان با تهور سخن گفت که معاویه برای ساکت نمودن او، قسم خورد که دیگر به علی علیه السلام دشنام نخواهد داد.(26)
- ام سلمه نیز در موسم ایام حجّ، به دشنام دهندگان هشدار می داد که پیامبر صلی الله علیه و آله مکرر فرموده است: «هر که علی را دشنام دهد، مرا دشنام داده و هر کس به من دشنام دهد، خدا را دشنام داده است.» او علاوه بر آن، نامه ای نیز برای معاویه نوشت و او را از عاقبت لعن علی علیه السلام بیم داد.
- سخنان زنانی چون بکاره هلالیه، سوده همدانی، ام الخیر بارقیه، ام البراء، زرقاء، دارمیه و عکرشه در دربار معاویه، همه نشانگر تلاش این شیعیان با اخلاص و روشن ضمیر در بیداری اذهان خفته، آن هم در مرکز جور، می باشد.(27)
- نمونه ای از این زنان، جروة است؛ زن فاضلی که وقتی معاویه او را به دربارش احضار نمود، با شجاعت تمام از ظلم معاویه شکایت کرد و وقتی معاویه از او درباره علی علیه السلام سؤال کرد، با دلی آرام و قلبی مطمئن گفت: «جازواللّه فی الشرف حدّا لایوصف وغایة لاتعرف» به خدا قسم! علی علیه السلام در شرافت بدانجا رسید که نه قابل توصیف است ونه حتی قابل شناخت و معرفت».(28)
- نمونه دیگر، اروی، دختر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله است، که در ایام کهولت نزد معاویه رفت و خطاب به معاویه سخنان مفصلی را گفت و فضیحت های بنی امیه را گوشزد نمود. او به معاویه گفت: «تو آنچه را که حق تو نبود، غصب کردی..... شما از جمله کفّار، نسبت به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله بودید.... ما پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، در میان شما چون موسی در میان آل فرعون، شدیم که فرعون پسرانشان را می کشت و زنان آنان را زنده باقی می گذاشت. پسرعموی پیامبر نیز در بین شما چون هارون بود آنجا که خطاب به موسی گفت: برادر، بدرستی که این قوم مرا ضعیف نمودند و نزدیک بود که به قتل رسانند... آری ای معاویه! پایان کار ما بهشت است و نهایت راه شما، دوزخ.»(29)
PAGEPAGE
پی نوشت ها
1- آل عمران، 104
2- وسائل ج 11 ص 399
3- نهج البلاغه حکمت 478
4- توبه، 71
5- بحار ج2 ص82
6- تحریم 6
7- ترغیب ج1 ص121
8- معجم احادیث المهدی ج1 ص475
9- همان
10- مغازی واقدی ج3 ص988
11- کنزالعمال ج3 ص138 طبقات ابن اسعد ج2 ص244
12- بحار الانوار ج 22 ص 223
13- اعلام النساء المؤمنات ص 660 - 631
14- اعیان الشیعه ج 8 ص 390
15- اسرار آل محمد - سلیم بن قیس - ص247
16- «کانّی دعیت فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر کتاب اللّه عزوجل جعل ممدودةٌ من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما» گویا دعوت شده ام و اجابت نموده ام (مرگ من فرا رسیده) در حالی که همانا دو ثقل و وزنه برایتان به جای گذارده ام که یکی بزرگتر از دیگری است. کتاب خدای عزوجل که ریسمان متصل بین آسمان و زمین است (اتصال بشر خاکی با عالم ملکوت) و عترت من، اهل بیتم. پس بنگرید پس از من با آندو چه می کنید.
17- «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و اخذل من خذله و انصر من نصره» هر که من مولای اویم علی نیز مولای اوست، خدایا دوستانش را دوست بدارد و دشمنانش را دشمن باش و خوار گردان آن که او را حقیر دارد و یار باش، آنکه او را یاری نماید.
18- ام کلثوم فرزند حضرت علی علیه السلام نیز هنگامی که برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله درصدد توطئه عظیمی بر علیه امام زمان خود بودند در مجامع آنان حضور می یابد و باکلامی بلیغ به آنان هشدار می دهد که شما امروزه با ولی خدا همان می کنید که دیروز با برادر او پیامبر صلی الله علیه و آله کردید و خداوند در سرزنش شما آیاتی نازل فرمود.
19- الاخوات المؤمنات: میمونه و ام الفضل و اسماء الطبقات الکبری ج 8 ص 132
20- المستدرک علی الصحیحین ج 4 ص 30
21- اصول کافی ج 1 ص 300 ح 7
در فضیلت این زنان که حبّ به علی علیه السلام سراپای وجودشان را فراگرفته بود، این حدیث امام باقر علیه السلام را یادآور می شویم فرمودند: «انّ الروح والراحة والفلج والعون والنجاح والبرکة والکرامة والمغفرة والمعافاة والیسرو البشری والرضوان والقرب والنصر والتمکن والرجاء والمحبة من اللّه عزّ وجلّ لمن تولیّ علیا و ائتمّ به وبری من عدوّه وسلّم لفضله ولأوصیاء من بعدة»
بدرستی که آسودگی و سبکباری و پیروزی و یاری و کامیابی و برکت و بزرگواری و آمرزش و ایمنی و توانگری و بشارت و رضوان و قرب و پیروزی و بی نیازی و امید و محبت به خدای عز و جل، مخصوص کسی است که ولایت حضرت علی علیه السلام را داشته و پیرو او می باشد و از دشمنان او برائت جسته و به جهت فضل او و اوصیاء مابعد، او را تصدیق نماید.
22- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج3 ص28 چاپ بیروت - الغدیر ج11 ص29
23- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج11 ص44 بحار ج 44 ص125
24- انساب الاشراف ج2 ص154
25- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج4 ص57
26- ریاحین الشریعه ج 4 ص 389
27- اعلام النساء المومنات ص 130، 144، 256، 333، 366، 450، 473
28- اعیان الشیعه ج4 ص70 ریاحین الشریعه ج4 ص122
29- اسدالغابة ج5 ص227 اعیان الشیعه ج3 ص245