مقدمه:
از آنچه گذشت دانستیم که روش و نقشه عباسیان و سیاست آنان در برابرپیشوایان از اهل بیت(ع)این بود که امام را در دستگاه حکومت سهیم کنندتا برای از بین بردن روشها و برنامه های آنان و دور کردنشان از پایگاههای مردمی،مقدمه ای فراهم آورده باشند و هر یک را دچار قهر و بیم و عذاب سیاست ددمنشانه خود کنند.
سیاست فشار و اختناق،امامان(ع)را وادار کرد تا فعالیت خود رادر نهان انجام دهند و گفتار و کردار خویش را در پوشش کتمان و رمز حفظکنند و از مرحله امتداد و گسترش افقی،به مرحله نگاهداری برای باقی بودن منتقل شوند و بکوشند با یاران یکدل-پس از آنکه قوت و قدرت اراده ومقاومت و پایداری آنان را در برابر فشار حوادث دشوار آزمودند-رابطه شخصی و تماس مستقیم داشته باشند.این مرحله مرحله ای بود برای روشن کردن جرقه امید در دل انقلابیان،از گذرگاه اندیشه مهدی منتظر در دل شیعیان و ادامه مخالفت جدی و قاطع در برابر حملات انحرافی بر ضد خط مکتب بطوریکه با نرمش در عمل سیاسی و برانگیختن مردم در برابر دولت منافات نداشته باشد.
این مرحله فعالیت مثبت،دولت را واداشت که پیوسته آماده باشد وپیوسته از گرفتاری حذر کند و در مقابل کلیه اقوال و افعال امام و یارانش مراقبت دائمی بعمل آورد.یکی از وسایل متفرق کردن طرفداران امام و ازبین بردن پایگاهها و یارانش،زندان و شکنجه و طرق قلع و قمع و جلوگیری از تماس امام(ع)با طرفدارانش بود.
غالبا،کار به زندانی شدن یاران امام و به دستگیری شخص امام(ع)
منجر میگردید.او(ع)مدتها در ظللمت زندان باقی می ماند و سپس بیرون می آمد تا باز به زندان افکنده شود.
با وجود همه این تنگناها و سیاست فشار و نظارت دائمی،امام هادی(ع)و امام عسکری(ع) توانستند،مخفیانه فعالیت کنند و اموال و تعلیماتی که از جانب آندو ابلاغ می گردید در پرده بدارند.در محیطی چنان سرشاراز کینه و رشک و بدخواهی نسبت به نهضت و پیشوایان از اهل بیت(ع)،دولت عباسی در برابر افکاری که ذهنیات عموم مسلمانان،بخصوص افکاردوستان نزدیک امام(ع)به علت اخبار متواتر از زمان رسول الله(ص)تا زمان امام عسکری(ع)از اعتقاد به وجود مهدی(ع)لبریز بود،وسائلی تدارک میدیدتا با آن افکار روبرو شود.دولت و حکمرانان بطور کلی میدانستند که زمان مهدی(ع)تقریبا نزدیک است.اما تاریخ تولد او را-که مراقبت بی اندازه بکار رفته بود تا پنهان ماند-نمی دانستند.
از آنجا بود که دستگاه حاکم فرمانها صادر کرد که پس از فوت امام(ع)،از ترس اینکه مبادا مهدی(ع)بصورت جنین در شکم یکی از همسران امام(ع) باشد،همه زنان باردار او را مراقبت کنند و بپایند.
در چگونگی ولادت امام مهدی(ع)
امام عسگری(ع)با کنیزی که بواسطه یکی از فتوحات اسلامی،به اسلام گرویده بود،ازدواج کرد.همسر امام(ع)از سوی ایشان به نامهای گوناگون نامیده میشد (1).امام(ع)در تغییر نام آن بانو هر چند مدت برنامه ای مخصوص داشت و از آن رو بود که میدانست وی بزودی مادر مهدی(ع)خواهد شد واز طرف حکومت تحت تعقیب قرار خواهد گرفت و مدتی در زندان خواهدگذراند.به این جهت امام برای او طرحی محتاطانه اندیشید و برای محافظت آن بانو و فرزندش و برای اینکه مساله را در ذهن مقامات دولتی و دولتمردان دگرگون جلوه دهد و نگذارد بفهمند که بانوی زندانی صاحب کدامیک ازآن نامها است،کدامیک از بانوان باردار است و کدامیک مادر طفل موعوداست،مسئولان امر را دچار این تصور کرده بود که آن نامها متعلق به بانوان متعدد است و ازین غافل شدند که این اسامی مختلف،همه از آن یک نفرمی باشد.
تولد او(ع) .
امام مهدی(ع)در نیمه شعبان سال 255 هجری (2) متولد گردید.پنجسال از زندگانی او در حیات پدر بزرگوارش گذشت و در آن مدت،فعالیت مهم و اساسی پدر بزرگوارش(ع)بر دو امر مهم متمرکز گردید:
1-احتیاط کامل از دستگاه حاکم.
2-آشنا کردن او با یاران نزدیک خود.
امام مهدی(ع)پس از پدر،مسئولیت امامت را بر عهده گرفت و آنروز پنجسال داشت(260 هجری).خردسالی امام پدیده ای شگفت آور نیست،آنسان که در گفتار خود راجع به امام جواد(ع)گفتیم،امامت موهبتی است که خداوند به هریک از بندگانش که بخواهد عطا می فرماید.مانند یحیی پیامبرکه حکم نبوت را در دست گرفت حالیکه کودک بود (3).
مسئولیت امام عسکری(ع)در برابر فرزندش
پس از ولادت امام مهدی(ع)پدر در قبال فرزند با دو وظیفه هماهنگ روبرو گردید:
1-ثابت کردن وجود مهدی(ع)در برابر تاریخ و در برابر امت اسلام و مقابل طرفداران و پیروانش،با احتیاطی که در مقابل حکومت مرعی میداشت بی آنکه این پنهانکاری و احتیاط طوری باشد که وادار به مخفی کردن کامل او باشد و به محو کردن نامش و انکار وجودش منجر گردد.و بالاخره به استدلال و اقامه حجت به وجود مهدی(ع)نزد پیروان خاص و عموم مسلمانان و رد کردن ادعاهائی که مبتنی بر عدم وجود مهدی(ع)بود یا مدعی بود که امام عسکری(ع)را فرزندی نیست.
2-برنامه ریزی و طرح نقشه برای پشتیبانی از مهدی(ع)در مقابل کوششهائی که برای تعقیب و قتل او از طرف مقامات دولتی که توجه بسیاربه او معطوف میداشتند،می شد.نیز مقابله با کوششهای مرگزای دولت وبسیج همه نیروها و جاسوسان و خبر گذاران برای ست یافتن به او.زیرا،ولادت او(ع)به معنای حکم مرگ نظام موجود و رسوا کردن و فاش ساختن برنامه های آنان و نشان دادن انحرافشان از فرمانهای اسلام به شمار میرفت.
هر اندازه دقت و احتیاط امام عسکری(ع)برای صورت تحقق دادن به دوهدف مزبور یا دو وظیفه مشروح رویاروی فرزندش افزایش می یافت،بیشتر در معرض تعقیب دولت و مراقبت دائمی آنان قرار میگرفت و به این اعتبارکه قائد اسلام بود و پایگاههای مردمی گسترده مسلمانان را زیر نظر و فرمان داشت و نماینده جبهه معترض و مخالف با قدرت حاکم آنروز بود،دائم زیر نظر و توجه دولت و جاسوسان او بسر می برد.
از اینجا بود که برنامه ریزی امام(ع)در پشت سر گذاشتن آن تنگناهابه سلامت،یا ترک کردن علنی نمودن و آشکار ساختن تولد فرزندش(ع)بود.
ولادت امام مهدی(ع)طوری اتفاق افتاد که گوئی اصولا-هیچ چیز روی نداده است حتی خدمتکار خانه امام(ع)نیز متوجه نشد و هیچ نفهمید (4).
توفیق امام(ع)به پنهان کردن مساله تولد فرزندش مساله ای مهم بود.
ولادت وی را پنهان داشت و او را از یاران و دوستان جز بوسیله مراسله،در پرده نگاه داشت. پایگاهها و دوستان،با اندیشه در پرده بودن و پیوندداشتن با امام از راه نظام نوابی و تسلسل هرمی که از راس به قاعده می رسید،عادت کردند.
نیز سرگرم شدن دولت به مساله جنبش «زنگ »(صاحب الزنج)به سال 255 هجری،به امام عسکری مساعدت کرد تا این قضیه را مستور بدارد.
تا اینجا امام عسکری(ع)توانست فرزندش را از حمله و قهر و غضب حکومت و از هر که در حول و حوش آن وجود داشت حمایت فرماید.
امام(ع)هر کس را که از امر ولادت فرزندش مهدی(ع)آگاه میگردید،ملزم می ساخت که قطعا آن را کتمان کند.امام عسکری به احمد بن اسحاق نوشت:«ما را مولودی متولد شده است.باید این امر را نزد خود پوشیده بداری و از همه مردم مکتوم نمائی » (5).و تاکید میفرمود که هیچکس نباید ازنام او(ع)و آگاه شود و آگاهی بر آن حرام است.
عثمان بن سعید عمری به هر کس که از نام امام(ع)می پرسید،میگفت:
«زنهار که درین باب پی جوئی کنی » (6)
امام(ع)بسی احتیاط میکرد و نام او را نمی برد و به اسم تصریح نمی فرمودو تنها به این گفته بس میکرد که:«هذا صاحبکم ».اما نام او را به عده بسیاراندکی از اصحاب گفته بود.
به نظر امام،آن اندازه اطلاع کافی بود،اگر چه نام مجهول و غیر علنی بود.بعلاوه کافی بود که به وجود امام ایمان داشته باشند تا بتوانند در احکام و مشکلات به او رجوع کنند و این امر وقتی به وجود شخص امام آگاه بودندو رابطه با امام از طریق سفیران امام ممکن بود،به دانستن نام او(ع)احتیاج نبود.
امام عسکری(ع)چند روز پیش از وفات،بین دوستان خود در مجلسی که چهل تن از یاران وفادارش حضور داشتند و از جمله آنان محمد بن عثمان و معاویة بن حکیم و محمد بن ایوب... بودند به بزرگترین اعلان و افشاگری درباره ولادت فرزندش اقدام کرد و به آنان چنین گفت: «او بعد از من صاحب شما و خلیفه شماست.او قائمی است که گردنها در انتظار،به سوی او کشیده شده است.پس وقتی زمین از ستم و ناروائی پر شد،خروج میکند و زمین رااز قسط و عدل سرشار میسازد. (7)
جعفر بن علی دولت را آگاه میسازد
جعفر،پسر امام علی الهادی(ع)بود،کتابهای تاریخ،زندگانی او راچنین توضیح میدهند:«به جوانی رسید و از تعالیم اسلام بیگانه و منحرف بودو راه لهو و شرابخوارگی و فسق و فجور در پیش گرفت ».
پدر او،امام(ع)به یاران خود فرمان داد که از او دوری جویند و با او آمیزش نکنند و درباره او فرمود:«او نسبت به من به منزله نمرود است به نوح که «خدای عز و جل فرماید که نوح گفت: همانا که فرزندم از خاندان من است و خدا گفت:ای نوح او از خاندان تو نیست،او عمل نا صالح است ». (8)
از اخبار چنین بر می آید که جعفر در سه زمینه فعالیت انحرافی داشت و باامام مهدی(ع)در تضاد بود و آن عبارت بود از:
1-ادعای امامت پس از برادرش امام عسگری(ع)
2-انکار هر وارث شرعی برای امام عسگری(ع)و ادعای اینکه اوامامت را به ارث می برد.
3-وقتی امام مهدی(ع)به او اعتراض کرد،ماموران دولتی را از احتمال وجود او آگاه ساخت و دولت را وادار کرد تا برای تعقیب و بازرسی گسترده خانه او عمل کنند.کارگزاران حکومت، بازماندگان امام را زیر فشار قرار دادندولی در پایان از یافتن امام مهدی(ع)نا امید شدند.
و از اینجاست که می بینیم خلیفه-المعتمد-وقتی بوسیله جعفر از وجودمهدی(ع)و از پنهان بودن او آگاه شد،بیدرنگ سواران و پیادگان خود را برای بازرسی سرای امام عسگری(ع) گسیل داشت اما آنان پس از بازرسی دقیق چیزی نیافتند و هنگامیکه از خانه بیرون می آمدند کوشیدند که وسایل خانه راچپاول کنند و در حینی که به غارت و بردن اموال سرگرم بودند،مهدی(ع)
فرصت یافت تا از خانه بیرون رود و در آن هنگام کودکی شش ساله بود.
هیچکس او را ندید تا پنهان گردید». (9)
آنان نمیدانستند که حقیقة از چه کسی سخن میگویند و در پی کیستند.
اندیشه آنان درباره امام تاریک و مبهم بود.این مساله بعید نیست زیرا وقتی سرمست غارت و یغماگری بودند،توجهی نداشتند که کودکی با نهایت سادگی و آسانی،بی آنکه جلب توجه کند از دستشان بدر رود.
در پایان غارت،«صقیل »را که مادر مهدی(ع)بود دستگیر کردند وبرای بازجوئی نزد مسئولان امر بردند تا درباره کودک استفسار کنند و اطلاعات لازم را بدست آورند.این بانو گفته آنان را انکار کرد و مدعی شد که طفلی نیاورده است و پافشاری کرد تا سر نهان آشکار نگردد،و فرزندش را دور ازدسترسی تعدی،در پرده نگاهداشت.
مادر مهدی(ع)فشار و شکنجه را با کمال اخلاص و استقامت تحمل کرد و کوشید که بازپرسان و تحقیق کنندگان را در وهم و شک نگاه دارد.
لذا ادعا کرد که باردار است »
این ادعا در ذهن حکام این احتمال را بوجود آورد که بسا جنینی که اوادعا میکند،همان مهدی(ع)مطلوب باشد بخصوص که دولت از زمان حضورامام عسگری(ع)منتظر ولادت مهدی(ع)بود.اما زندگی امام عسگری(ع)
به پایان رسید و فرزندی از آن امام ندید.وقتی دولت از تولد او اطمینان حاصل نکرد،تصمیم گرفت مواظب آن بانو باشند تا وضع حمل کند،سپس کارکودکش را یکسره کنند و از او خلاص گردند.
ماموران،بیدرنگ آن بانو را زیر نظر و مراقبت شدید و دائمی قرار دادندو او را در بین زنان «معتمد و موفق »و زنان قاضی «ابن ابی الشوارب »قراردادند.همچنان مراقب او بودند تا مدت به درازا کشید و کودکی نیاورد.
آن بانو بیش از دو سال در همان حال زندانی بود تا دولت در جبهه های گوناگون گرفتار دشواریهای جنگی بسیار شد،و مساله آن بانو را از یاد بردند و اوتوانست به سلامت از چنگ آنان برهد. (10)
غیبت صغری
غیبت صغری از سال 260 هجری تا سال 329 هجری به طول انجامید.
غیبت امام(ع)را نمی توان به دوری امام مهدی(ع)از جامعه و دشواریهای پیچیده آن تفسیر کرد،بلکه مهدی(ع)رهبری بود بی همتا که با شعور سرشار،دردها و آرزوهای امت خود و پایگاههای مردمی خویش را احساس میکردو با فکر و عمل و اندیشه به آنها پاسخ میگفت و آن، بنا به مقتضیات وضع ومصلحت اسلام بود.
امام مهدی(ع)با بعضی از یاران نزدیک خود بطور مستقیم تماس میگرفت و به آنان توصیه می فرمود که مشاهدات خود را در میان مردم تبلیغ کنند و سفارش میکرد که مکان و سایر خصوصیاتی را که راه وصول به سوی او را برای مقامات دولتی آسان میساخت،پنهان دارند. او(ع)بیشتر مسایل را که به او میرسید از طریق وکیلان و سفیران خود که مورد اعتماد او بودند،پاسخ میداد،فقط با کسانی که اخلاص شان محرز میشد و یقین میکرد که رازاو را فاش نمیکنند تماس می گرفت.
برای کسانی غیر از نواب و سفیران او مشکل بود که به دیدار او(ع)
دست یابند و توصیه می فرمود که مبادا نام او را به صراحت بر زبان آورندبلکه با اسم مستعار،و بی آنکه به وی اشارتی شود،از او نام برند،مانند:
قائم،عزیم،حجت،صاحب الزمان و مانند اینها.زیرا اگر به نام او پی می برند،آن را افشاء و اعلام میکردند و اگر مکان او را می یافتند دیگران را به آن مکان راهنمائی می نمودند.امام(ع)در هر فرصتی مکان خود را تغییر میداد،بی آنکه نظرها را جلب کند.
پی نوشتها:
1- برای آگاهی از نامهای ایشان به کتاب تاریخ غیبت نوشته صدر و دیگر مصادری که از آنها نام بردیم مراجعه شود.
2- ارشاد ص 326 و اعلام الوری ص 293.
3- سوره مریم آیه 12:یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا.
4- تاریخ غیبت از صدر به نقل از اکمال الدین مخطوط.
5- همان مدرک ص 276.
6- مدرک سابق ص 278.
7- مدرک سابق ص 283.
8- تاریخ سامرا ج 2 ص 251 نقل از کتاب مدینة المعاجز.
9- الجرایح و الجرایح ص 164.
10- کامل ج 6 ص 15 و نیز تاریخ طبری.