ماهان شبکه ایرانیان

حدیث عشق

;هیچ رهبر در جهان چون عشق نیست         ;در زمین و آسمان چون عشق نیست

;هیچ رهبر در جهان چون عشق نیست         ;در زمین و آسمان چون عشق نیست

;رو سوار عشق شو آنگه بران             ;تا بُری صد ساله ره در یک زمان

;عشق چون پر بخشدَت تا بر پری       ;چون مسیح از چرخ چارم بگذری

;عشق یار رهبر است ای راه جو        ;عشق را گیر و مدام از عشق گو

;وای بر جانی که در وی عشق نیست           ;اُف بر ایمانی که عشقش رزق نیست

;عشق باشد چشم بینا ای پسر        ;هیچ بی چشمی نبیند خیر و شر

;زشت را از خوب نشناسد یقین         ;آن که او را نیست چشم ای راه بین

;عشق را پرهاست همچون جبرئیل   ;پیش مدلولت برد خوش بی دلیل

;بگذراند روح را از آسمان         ;تا شود در خوان وحدت میهمان

;گر ترا بخت ست و طالع، عشق جو ;جز حدیث عشق در عالم مگو

;هست ها را بی گمان از عشق دان   ;از زمین و آسمانْ وز انس و جان

;جمله را از خواست پیدا کرد حق       ;وز عدم اندر وجود آورْد حق

;نیک و بد در علم حق پنهان بُدَند        ;تا نیامد خواست کی پیدا شدند

;خواست یزدان کرد پیداشان چنین     ;جمله را بر آسمان و در زمین

;گر نبودی خواست کی چیزی شدی             ;در جهانْ نی دون و نی والا بُدی

لطف حق

;عشق را جو سال و ماه و روز و شب            ;زآن که در عشق است راحت بی تَعَب

;عشق جان و مغز جمله ذوق هاست             ;اصل اصل سوزها و شوق هاست

;عشق معشوق ست اگر خوش بنگری          ;این دو را زان پس بجز یک نشمری

;گر تو بی عشقی یقین کن مرده ای    ;نیستی صافی سراسر درُده ای

;در تو گر عشق است عشقی بی شکی       ;از دویی چون بگذری گردی یکی

;هر که از خود بگذرد این جا تمام        ;در خدا ره یابد آن جا والسلام

;هم چنین می بین در این نقش جهان            ;در زمین و بحر و کوه و آسمان

;در مه و خورشید و در اِستارگان        ;دم به دم لطف و جمال حق عیان

;دایما در خَلق و خُلقِ نیک و بد           ;می نگر بی پرده ای روح احد

;قدرت و علم خدا را بین عیان             ;در پری و دیو و اندر مردمان

;زان هنرمندان نمایندت هنر    ;تا ببینیشان و گردی با خبر

;دوستدارآن مَهان گردی ز جان           ;وصف خوبیشان کنی روز و شبان

;هر که را هوش و خرد افزون بود        ;کی ازو خلاّق پوشیده شود

;هر زمان از چون سوی بی چون رود   ;هر نفس از سو سوی بی سون دود

;بیند اندر نقش ها نقاش را      ;هم درون فرش ها فراش را

;دایما بینا بود در راه حق          ;علم اسما مر ورا گردد سَبَق

;در نظر هرچ آیدشَ از نیک و بد            ;جمله گویندش که بنگر در احد

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان