از یک سو دائما کلیسا رو به پیشرفت و تقدم بود، و از سوی دیگر امپراطوری روم موردحمله امتهای شمالی و عشایر صحرانشین اروپا قرار گرفت، و جنگهای پی در پی و فتنه ها این امپراطوری را تضعیف می کرد.تا آنجا که بومیان روم و اقوام حمله ور که بر روم استیلاء یافته بودند، بر این معنا توافق کردند که کلیسا را بر خود حکومت داده، زمام امور دنیا را هم بر اوبسپارند، همانطور که زمام اموردین را در دست داشت.در نتیجه کلیسا هم دارای سلطنت روحانی و دینی شد و هم سلطنت دنیایی و جسمانی.و در آن ایام یعنی سال 590 میلادی، ریاست کلیسا بدستپاپ گریگواگربود که باز در نتیجه کلیسای روم ریاست مطلقه بر همه عالم مسیحیت یافت.(ونه تنها کلیساهای روم بلکه تمامی کلیساهای دنیا از کلیسای روم الهام می گرفت.)چیزی که هست چندی طول نکشید که امپراطوری روم به دو امپراطوری منشعب شد، امپراطوری روم غربی که پایتخت آن روم بود، و امپراطوری روم شرقی که پایتخت آن قسطنطنیه(استانبول)بود، و قیصرهای روم شرقی، خود را رؤسای دینی مملکت می دانستند،ولی کلیسای روم زیر بار این حرف نرفت، و همین مبدا پیدایش انشعاب مسیحیت به دو مذهب کاتولیک(پیروان کلیسای روم)و ارتودوکس(پیروان کلیسای استانبول)گردید.
امر به همین منوال گذشت، تا آنکه قسطنطنیه بدست آل عثمان فتح گردید، و قیصر رومبالی اولوکوساز آخرین قیصرهای روم شرقی، و نیز کشیش آن روز درکلیسای ایاصوفیه کشته شدند.و بعد از کشته شدن قیصر روم این منصب دینی، یعنی ریاست کنیسه را قیصرهای روسیه ادعانموده، گفتند ما آنرا از قیصرهای روم به ارث می بریم، برای اینکه با آنهاخویشاوندی سببی داریم، دختر به آنها داده، واز آنها دختر گرفته ایم، و در این ایام که قرن دهم میلادی بود، روس ها هم مسیحی شده بودند.و در نتیجه پادشاهان روسیه سمت کشیشی کلیساهای سرزمین خود را بدست آورده، تا از تبعیت کلیسای روم درآمدند، و این در سال 1454میلادی بوده است.
جریان تا حدود 5 قرن بهمین حال باقی ماند تا آنکهتزارنیکولاکشته شد و او آخرین قیصر روسیه بود که خودش و تمامی خانواده اش در سال 1918 میلادی بدست کمونیستهابقتل رسیدند.در نتیجه کلیسای روم تقریبا بحال اولش یعنی قبل از انشعابش برگشت.(و دوباره به همه کلیساهای روم غربی و شرقی مسلط شد.)لیکن از سوی دیگر دچار تیره روزی شد و آن این بود که کلیسا در بحبوحه ترقی و اوج
صفحه : 505
قدرتش(در قرون وسطی)بر تمامی جهات زندگی مردم دست انداخته بود، و مردم بدون اجازه کلیسا هیچ کاری نمی توانستند بکنند.کلیسا از هر جهت دست و پای مردم را بسته بود، و وقتی کارد به استخوان مردم رسید طائفه ای از متدینین به انجیل، علیه کلیسا شورش کردند و خواستارآزادی شده، در آخر از پیروی رؤسای کلیسا، و پاپ ها درآمده، تعالیم انجیلی را طبق آنچه مجامعشان می فهمیدندو علماء و کشیش ها در فهم آن اتفاق داشتند، اطاعت می کردند، این طائفه را ارتدوکس خواندند.
طائفه ای دیگر نه تنها از اطاعت رؤسا و پاپ ها درآمدند، بلکه در تعلیم انجیلی بکلی ازاطاعت کلیسای روم سر باز زده، اعتنائی به دستورات صادره از آنان نکردند.اینهارا پروتستان نامیدند، در نتیجه، عالم مسیحیت در آنروزها به سه شاخه منشعب شد: 1 - کاتولیک که پیرو کلیسای روم و تعلیمات آنهایند.2 - ارتدوکس که تابع تعلیمات کلیسای نام برده بودند، اما خود کلیسا را فرمان نمی بردند که قبلا گفتیم این شاخه بعد ازانقراض امپراطوری روم و مخصوصا بعد از انتقال کلیسای قسطنطنیه از روم شرقی به مسکو پیداشد.3 -پروتستانت که بکلی از پیروی و هم تعلیم کلیسا سر باز زد، و طریقه ای مخصوص به خودپیش گرفت.و در قرن پانزدهم میلادی موجودیت خود را اعلام نمود.
این بود اجمالی از سیر تاریخی مسیحیت، در زمانی قریب به بیست قرن و اشخاصی که به وضع این تفسیر بصیرت و آشنائی دارند، می دانند که منظور ما از نقل این مطالب، قصه سرائی نبود، بلکه چند نکته در نظر داشتیم، اول اینکه خواننده عزیز این کتاب نسبت به تحولات تاریخی که در مذهب مسیحیان رخ داده آشنا باشد، و خودش بتواند حدس بزند که فلان عقیده ای که در آغاز مسیحیت، در این دین وجود نداشته، از کجا بسوی آن راه یافته؟آیا از این راه بوده که اشخاصی که دنبال دعوت کشیشها به دین مسیح در می آمدند، قبلا دارای مثلاعقیده تثلیث یا فداء و امثال آن بوده اند؟و در کیش مسیحیت هم همچنان آن عقاید را حفظکرده اند؟وخلاصه عامل وراثت آنها را بداخل تعلیمات انجیل ها راه داده؟ و یا از خارج مسیحیت بداخل آن سرایت کرده؟ویا در اثر معاشرت و خلط مسیحی با غیر مسیحی، و یا در اثراینکه یک مبلغ مسیحیت نمی خواهد کسی را از خود برنجاند،قهرا و بطور عادی با عقاید یک وثنی مذهب هم موافقت می کند، و یا اینکه داعیان مسیحیت دیده اند، جز با قبول آن عقایدنمی توانند دعوت مسیحیت را پیش ببرند؟دوم اینکه قدرت نمائی کلیسا و مخصوصا کلیسای روم، در قرون وسطای میلادی به نهایت درجه اش رسید بطوریکه هم بر امور دین مردم سیطره داشتند، و هم بر اموردنیای آنان، آنهم سیطره ای که تخت های سلطنتی اروپا به اشاره کلیسا
صفحه : 506
اداره می شد، شاه نصب می کردند، و شاه دیگر را عزل می نمودند.(1) می گویند پاپ بزرگ، آنقدر قدرت یافته بود که وقتی یکی از پادشاهان نزدش آمده بود تا وی ازگناهش بگذرد.(چون یکی از کارهای کلیسا گناه بخشیدن است)اوبا پای خود تاج آن پادشاه را پرت کرد. (2) و باز همان کتاب می نویسد:وقتی امپراطوری آلمان خطائی کرده بود و پاپ برای اینکه او را بیامرزد، دستور دادسه روز پای برهنه در جلو قصرش بایستد، با اینکه، فصل، فصل زمستان بود.
اتهامات و دروغ پردازی های کلیسادر باره مسلمین در زمان جنگ های صلیبی و حتی پس از آن
حکومت کلیسا مسلمانان را طوری برای مریدان خود توصیف و معرفی کرده بودند که بطور جدی معتقد شده بودند که دین اسلام دین بت پرستی است، این معنااز شعارهای جنگهای صلیبی و اشعاری که در آن جنگ برای شوراندن نصارا علیه مسلمانان می سرودند، کاملا بچشم می خورد.آری در طول این جنگ، که سالهای متمادی ادامه داشت، کلیسا شعرای خود راوادار می کرد، برای به هیجان آوردن سربازان خود علیه مسلمانان اشعاری مبنی بر اینکه مسلمانان چنین و چنانند و بت می پرستند، بسرایند.
هنری دوکاستریدر کتاب خودالدیانة الاسلامیهدر فصل اولش می نویسد: مسلمانان بت می پرستند، و خود دارای سه اله اند که اسامی آنها بترتیب:1 - ماهوماست کهبافومیدوماهومندنیز نامیده می شود، و این اولین الهه ایشان است که همانمحمداست.2- در رتبه دوم الهایلیناست که خدای دوم ایشان است.3 - و در رتبه سوم الهترفاجانخدای سوم است.و چه بسا از کلمات بعضی مسلمانان استفاده شود که غیر این سه خدادو خدای دیگر به نام هایمارتبانوجوبیندارندلیکن این دو خدا در رتبه ای پائین تراز آن سه خدا قرار دارند، و مسلمانان خودشان می گویند، که محمد دعوت خود را بر دعوی الوهیت خود بنا نهاده، و چه بسا گفته اند: او برای خود، صنمی و بتی از طلا دارد.
و در اشعاری که ریشار برای تحریک سربازان مسیحی فرانسه علیه مسلمین سروده، آمده: قیام کنید و ماهومند و ترفاجان را سرنگون ساخته و در آتش اندازید تا در بارگاه خدای خودتقرب جوئید.و در اشعاررولاندر تعریفماهوم خدای مسلمانان آمده: در ساختن این خدادقت کاملی بکار رفته، اولا آنرا از طلا و نقره ساخته اند.و ثانیا آنقدر زیبا ساخته اند که اگر آنرا
............................................ (1 و 2)نقل از کتاب فتوحات اسلامی.
صفحه : 507
ببینی یقین می کنی که هیچ صنعتگری ممکن نیست صورتی زیباتر از آن در خیال خود تصورکند، تا چه رسد به اینکه از عالم خیال و تصور بخارجش بیاورد، و چنین جثه ای عظیم و صنعتی زیبا را که در سیمایش آثار جلالت هویدا باشد، بسازد. آری ماهوم از طلا و نقره ریخته شده و آنقدر شفاف است که برقش چشم را می زند.آنگاه این خدا را بر بالای فیلی نهاده اند که از جواهرات ساخته شده، آنهم از زیباترین مصنوعات است، بطوریکه داخل شکمش از ظاهرپیداست مثل اینکه بیننده از باطن آن فیل، نور و روشنائی احساس می کند وتازه همین فیل کذائی را جواهرنشان نیز کرده اند بطوریکه هر یک از جواهرات، لمعان خاص بخود را دارد،آن جواهرات هم آنقدر شفاف است که باطنش از ظاهرش پیداست و در زیبایی صنعت، نظیرش یافت نمی شود.
و چون این خدایان مسلمین در مواقع سختی و جنگ بایشان وحی می فرستد، لذا دربعضی از جنگها که مسلمانان فرار کردند، فرمانده نیروی دشمن دستور داد تا آنان راتعقیب کنند، تا شاید بتوانند اله ایشان را که در مکه است(یعنی محمد ص)را دستگیرسازند.
بعضی از کسانی که شاهد این تعقیب بوده، می گوید: اله مسلمانان(یعنی محمدص)به نزد مسلمین آمد، در حالی که جمعیتی انبوه از پیروانش، پیرامونش راگرفته بودندو طبل و شیپور و بوق و سرنا می نواختند، بوق و سرنائی که همه از نقره بود، آوازمی خواندند و می رقصیدند، تا او رابا سرور و خوشحالی به لشکرگاه آوردند، و خلیفه اش درلشکرگاه منتظر اوبود.همینکه او را دید بزانو ایستاد و شروع کرد به عبادت او و خضوع و خشوع دربرابرش.و نیز همینریشاردر وصف اله ماهومکه وصفش را آوردیم، می گوید:ساحران یکی از افراد جن را مسخر خود کرده، او را در شکم این بت جای دادند، و آن جن، اول نعره می زند، و عربده می کشد، وبعد از آن با مسلمانان سخن می گوید، و مسلمین هم سراپا گوش می شوند.
امثال این اتهامات در کتب کلیسا، در ایامی که تنور جنگهای صلیبی داغ بود، و حتی کتابهائی که بعد از آن جنگها تاریخ آنها را نوشته بسیار است، هر چند که آنقدردروغهایشان شاخدار است که خواننده را هم به شک و شگفتی وا می دارد، بطوریکه غالبا صحت آن مطالب را باور نمی کند،برای اینکه چیزهایی در آن کتابها می خواند که هیچ مسلمانی خوابش را هم ندیده، تا چه رسد به اینکه در بیداری دیده باشد.
صفحه : 508
افول کلیساو رشد الحاد و بی دینی، در اثر تعلیمات غلط مسیحیت
سوم اینکه: خواننده متفکر، متوجه شود که تطورات چگونه بر دعوت مسیح مستولی گردید.و این دعوت در مسیرش در خلال قرون گذشته تا به امروز چه دگرگونیهایی بخود گرفته، و چگونه ملعبه هوسبازان شده، و بفهمد که عقاید بت پرستی را بطوری مرموز و ماهرانه وارد دردعوت مسیحیت کردند، اولا در حق مسیح، غلو نموده، او را موجودی لاهوتی معرفی نمودند وبعدا بتدریج سر ازتثلیث و سه خدائی در آوردند.خدای پسر و پدر و روح، و در آخر مساله صلیب و فدا را هم ضمیمه کردند، تا در سایه آن عمل به شریعت را تعطیل نموده، به صرف اعتقاد اکتفاکنند.همه اینها در آغاز بصورت دین و دستورات دینی صادر می شد، و زمام تصمیم گیری در آنها بدست کلیسا بود.کلیسا بود که تصمیم می گرفت، برای مردم نماز و روزه و غسل تعمیددرست کندو مردم هم به آن عمل می کردند، ولی بی دینی و الحاد، همواره رو به قوت بود، چون وقتی قرار شد عمل به شرایع لازم نباشد، روح مادیت بر جامعه حکم فرما می شود که شد و به انشعابها منجر گردید تا آنکه فتنه پروتستانها بپاشد.و بجای احکام و شرایع دینی که هیچ ضابطه ای نداشت و هرج و مرج در آن حکمفرما بود، قوانین رسمی و بشری که اساس آنرا حریت در غیر مواد قانون تشکیل می داد، جانشین احکام کلیسا شد، و قرار شد، مردم تنها رعایت قوانین کشوری رابکنند و در غیر موارد قانون، آزاد آزاد باشند و این باعث شد که تعلیمات مسیحیت روزبروز اثر خود را ازدست بدهد، و در نتیجه بتدریج ارکان اخلاق و فضائل انسانیت متزلزل گردد.
در اثر گسترش یافتن روح ماده پرستی و آزادی حیوانی،مساله شیوعیت و اشتراک پیداشد و فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک - یعنی مادیگری بدلیل منطق تحول- از راه رسید، و با چماق سفسطه خود، خدا و اخلاق فاضله و اعمال دینی را بکلی از زندگی بشر بیرون راند، و انسانیت معنوی جای خود را به حیوانیت مادی داد که خوئی است ترکیب شده از درندگی و چرندگی.ودنیاهم با گامهائی بلند به سوی این تازه از راه رسیده بشتافت.
خواهیدپرسید، پس این همه نهضت های دینی که همه جای دنیا را فرا گرفته چیست. (1) در پاسخ می گوئیم: همه اینها بازیهایی است، سیاسی که بدست رجال سیاست راه می افتد، تا آنها به اهداف و آرزوهای خود برسند، چون امروز مثل قدیم کشورگشائی با شمشیرانجام نمی شود، امروز فن و دانشی روی کار آمده بنام سیاست (2).پس یک سیاستمدار حلقه هر
............................................ (1)(که می بینیم بر سر مسجد اقصی، سیل خون راه می اندازند، و مردم یک کشور مثلا اتیوپی بر سراسلام و مسیحیت بجان هم می افتند، و در جای دیگر نهضتهایی دیگر می کنندمترجم). (2)(که یکی از حروف الفبای آن، این است که از وضع موجود باید بهره گرفت، هر چه می خواهدباشد و حرف دیگرش، این است که هدف وسیله را توجیه می کندمترجم).
صفحه : 509
دری را می کوبد و به هر سوراخ و پناهگاهی دست می اندازد.
دکترژوزف شیتلراستاد علوم دینی در دانشگاهلوترانشیکاگو می گوید: نهضت دینی که اخیرا در آمریکاپیدا شده، چیزی جز تطبیق دین بر مظاهر تمدن جدید نیست، این سیاستمداران هستند که این نهضت را از پشت پرده هدایت و اداره می کنند، و می خواهند به مردم بفهمانند و بقبولانند که تمدن جدید هیچ تضادی با دین ندارد.
چون احساس خطر کرده اند که اگر این معنا را با تلقین و بصورت یک نهضت دینی به مردم بقبولانند.فرداست که خود مردم متدین به دین واقعی(اگر فرضا روزی فرصت پیداکنند)علیه این تمدن قیام می کنند.و اما اگر این نهضت دروغی و قلابی درست انجام شود، و فرضاروزی درگوشه ای از کشور، زمزمه نهضتی براه بیفتد، دیگر مردم به آن زمزمه اعتنائی نمی کنند، چون خودشان نهضت کرده اند، و دین خود را باتمدن روز تطبیق نموده اند. (1) دکترجرج فلوروفسکی بزرگترین مدافع روسی کلیسای اورتودوکس هم درآمریکاگفته بود: تعلیمات دینی در آمریکا، تعلیمات جدی دینی نیست، بلکه دلخوشی گنگی است(که مردم را از ننگ بی دینی برهاند.)دلیلش هم این است که اگر براستی نهضت حقیقی دین بود، باید متکی بر تعلیمات عمیق و واقعی می بود.(2) پس خواننده عزیز، باید متوجه باشد که کاروان دین از کجا سر برآورد و در کجا پیاده شد.در آغاز بنام احیای دین(عقیده و اخلاق و اعمال)و یا به تعبیر دیگر(معارف و اخلاقیات و شرایع)سر برآورد و در بی دینی و لا مذهبی و لغو شدن تمامی احکام دین و روی آوری به مادیات و حیوانیت خاتمه یافت.و این تطور و تحول نبود.مگر بخاطر اولین انحرافی که ازبولس سر زد، کسی که مردم قدیسش می خوانند، یا بولس حواریش می گویند آری، اگر مسیحیان این تمدن عصر حاضر را که به اعتراف دنیا انسانیت را به نابودی تهدید می کند، تمدن بولسی نام بگذارند، شایسته تر است.و بهتر می توان تصدیقش کرد، تا اینکه مسیح را قائد و رهبر این تمدن بشمارند و آن جناب را پرچمدار چنین تمدنی بدانند. |