ماهان شبکه ایرانیان

ابو هریره و نشر اسرائیلیات و احادیث موضوع

عن النبی(ص): ستکون عنی رواه یروون الحدیث فاعرضوه علی القرآن، فان وافق القرآن فخذوه و الا فدعوه. پس از من، راویانی خواهند بود که حدیث مرا نقل می کنند هرگاه حدیث من به شمارسید، آن را بر قرآن عرضه نمایید چنانچه بین آن و نصوص (و مفاهیم) قرآن وفاق وهم خوانی یافتید، به آن عمل کنید

عن النبی(ص): ستکون عنی رواه یروون الحدیث فاعرضوه علی القرآن، فان وافق القرآن فخذوه و الا فدعوه. پس از من، راویانی خواهند بود که حدیث مرا نقل می کنند هرگاه حدیث من به شمارسید، آن را بر قرآن عرضه نمایید چنانچه بین آن و نصوص (و مفاهیم) قرآن وفاق وهم خوانی یافتید، به آن عمل کنید. در غیر این صورت، حدیث را رها کنید (و دورافکنید). (کنز العمال، ج 1، ص 196، ح 994) ابو هریره، از چهره های وضاع و جعال در تاریخ صدر اسلام است. علاوه بر تنوع وکثرت اخبار و روایات مصنوع که پرداخته و منتشر نموده است، نامش نیز دستخوش چندگانگی و تعدد شده است و از او نامهای فراوان به جای مانده است. گاه در کتب رجال و حدیث، اسامی یی یافت می شود که پس از تحقیق و ریشه یابی، معلوم می شود که بازگشت همه آنها به شخص واحدی است. مرحوم محمود ابو ریه در خصوص تعدد و تنوع اسامی ابو هریره، چنین توضیح می دهد: در باره شخصیت های موجود در بین اعراب قبل و بعد از اسلام، نام هیچ کس جزابو هریره، مورد اختلاف نیست. واقعا نام درست و اصلی او، یعنی همان اسمی که اطرافیان و نزدیکان او را با آن مورد خطاب قرار می دادند، مشخص نیست به گونه ای که نام پدرش هم در بوته ابهام و گمنامی قرار گرفته است. این در حالی است که اعراب، خصوصا شخصیت های ادبی وقومی آنها، تلاش زیادی در حفظ نام و شجره نامه خودداشتند حتی به انساب و گذشتگان و بلکه مردگان خود نیز افتخار می کردند و برای پیوستن به ایل و تبار خود، نام و نسبتی را که با قبیله و قوم خود داشتند و نیزنام آبا و اجداد خود را ضبط می کردند. نواوی، شارح صحیح مسلم، اظهار نموده که در باره نام ابو هریره و نام پدرش، سخن به اختلاف گراییده و بیش از سی نام (و بلکه بیشتر) از او باقی ماند. به اعتقادبرخی تاریخ نگاران، مجموعا 44نام برای ابو هریره وپانزده نام برای پدرش شمارش شده است. ابن حجر عسقلانی در الاصابه، متعرض این نامها شده است. 1 ابن عبد البر در استیعاب، چنین می گوید: در باره نام ابو هریره و پدرش، اختلاف نظر، فراوان است. احاطه بر همه نامهایی که به آن دو، نسبت داده شده، امکان ندارد. این در حالی است که سابقه نداشته فردی از اعراب جاهلی یا اعراب پس از اسلام، در چنین مشکلی فرو رفته، کثیرالاسم باشد. بر هیچ کدام از اسامی او، اعتمادی نیست. هر اسمی که از او به گوش می رسد، تا دل،قصد آن را دارد، لحظه ای نمی پاید که نام دیگری از او به ذهن خطور می کند لذاچاره ای در این خصوص نبوده که حداقل به کنیه او اشارت شود و همه بر آن متفق گردند زیرا تعدد جهات، در کنیه او متوقف شده است هر چند شهرت فردی در کنیه وتعدد اسامی او، نشان از هویت نامستقل او خواهد بود. صاحبان کتب تراجم و تاریخ،نام او را در قسمت کنیه ها ضبط نموده اند و در قسمت اسامی، یادی از آن نشده است[مگر اندک]. 2 ابن اثیر، عزالدین ابو الحسن علی بن محمد جزری (630555ق) در اسدالغابه چنین می گوید: در خصوص نام مشخص و قطعی ابو هریره، اختلاف فراوان دیده می شود. این اختلاف، به گونه ای است که در باره هیچ کدام از اعراب قبل و بعد او مشاهده نشده و همواره،هاله ای از ابهام و تردید، نامهای او را فراگرفته است حتی در زمان او، کسی چنین وضعیتی پیدا نکرد. این اختلاف، دامن پدرش را نیز گرفت اما لطمه ای بر نام مادرش وارد نشد. وقایع نگاران، نام مادر ابو هریره را (با اندکی اختلاف در قرائت)امیمه ذکر نموده اند. 3 برخی دیگر از نسب شناسان و تاریخ نگاران، نام مادر ابو هریره را میمونه بنت صخردانسته اند. 4 فیروزآبادی در القاموس المحیط، بیش از سی واندی اسم برای ابو هریره یاد می کند.ابن اثیر می گوید: از مجموع اسامی و کنیه هایی که برای ابو هریره یاد شده، کلمه ابو هریره، بدون تردید به او نسبت داده شده و همگان او را با این کنیه می خوانند، و لو اینکه ازاو به نامهای متعدد، یاد شده باشد. این کنیه هم در زمان حیاتش و هم پس از فوت او، شهرت کامل داشت و علت اشتهار او به این کنیه آن بود که ابو هریره، خوداعتراف نموده: من مدتهای مدیدی از عمر را به بردن گوسفندان به چرا و سیراب نمودن آنها از آب و علف بیابانی گذراندم. گربه کوچکی داشتم که به هنگام چرا،آن را با خود همراه می کردم. هر جا که بودم، گربه نیز همدم من بود و با هم بازی می کردیم. شبها نیز او را کنار درختی می بستم. بدین جهت، مرا به این کنیه خواندند ابو هریره یعنی پدر گربه کوچک. 5 برخی دیگر گفته اند: در دوران امامت پیامبر(ص) در مدینه، همواره دیده می شد که ابو هریره، گربه خودرا در دست دارد و با او بازی نموده، اوقات را می گذراند. روزی پیامبر خدا(ص) اورا در همین حال مشاهده کرد که گربه ای در آغوش داشت. به او فرمود: یا اباهریره و از آن پس، ابو هریره به این نام شهرت یافت. 6

گزارش تفصیلی اسامی ابو هریره

دلیل اینکه اسامی ساختگی بسیاری در کتب حدیث دیده می شود به گونه ای که درظاهر به افراد مختلف و متعددی اشارت دارد اما وقتی تحقیق می شود، شخص واحدی بیش از آنها مستفاد نمی گردد- این است که وضاعان حدیث و دروغ پردازان تاریخ،برای آنکه در نقل اخبار کثیر از راوی واحد، دچار ملامت و سرزنش مردم وجویندگان اخبار و احادیث نشوند، اخبار و روایات منقول از فرد واحد را به نامهاو اسامی مختلف، نقل کرده اند. نامهای ابو هریره نیز از این قبیل است. اینک به ذکر اسامی متعدد ابو هریره می پردازیم: 1- ابو هریره بن عامر بن عبد ذی الشری بن طریف بن عتاب 7 بن صعب بن منبه 8 بن سعدبن ثعلبه بن سلیم بن فهم بن غنم بن دوس بن عدنان بن عبد الله بن زهران بن کعب الدوسی. ابن الکلبی، چنین اسمی را برای ابو هریره برگزیده و دمیاطی نیز احتمال آن رابسیار قوی دانسته است. البته یادآور این نکته می شود که دولابی از طریق ابن لهیعه از یزید بن ابی حبیب نقل کرده که گفته است: اسم واقعی و درست ابو هریره، عبد نهم بن عامر دوسی است او هم پیمان (حلیف) ابو بکر بوده است. ابن برقی در صحت نسبت و تیره اجدادی او اظهار نظر دیگری نموده و گفته است که نسب صحیح ابو هریره، چنین بوده است: ابو هریره بن عامر بن عبد شمس بن عبد الساطع بن قیس بن مالک بن ذی الاسلم بن الاخمس بن معاویه بن المسلم بن الحارث بن دهمان بن سلیم بن فهم بن عامر بن دوس. 2- عمیر بن عامر بن عبد ذی الشری بن طریف بن عتاب... الدوسی. ابو علی بن سکن به نقل از برخی عالمان عرب، نام عمیر را برای ابو هریره برگزیده است. 3- عبد شمس بن صخر این نام را ابن اسحاق به نقل از همفکران خود، یاد نموده واز قول ابو هریره نقل می کند: نام من در دوران جاهلیت، عبد شمس بن صخر بود. پیامبر اکرم، نام مرا تغییر دادو از آن پس، نام من عبد الرحمن و کنیه ام ابو هریره گردید. 9 اما واقدی گفته: ابو هریره پس از پذیرش اسلام، به عبد الله تغییر نام داد. ازهیثم بن عدی نیز چنین نقل شده است. 4- ابو هر در صحیح بخاری آمده که روزی پیامبر اسلام(ص) ابو هریره را به ابو هریاد کرد و به وی گفت: یا ابا هر! این سخن را بغوی از طریق ابراهیم بن فضل مخزومی نقل کرده است. پابن حجر پس از نقل سخن بالا، این روایت و تسمیه را ضعیف می داند بلکه نام او رادر دوران جاهلیت، عبد شمس می داند و می گوید: در آن زمان، کنیه عبد شمس،ابو الاسود بوده است که پس از اسلام آوردن، پیامبر(ص) نام و کنیه او را به ترتیب به عبد الله و ابو هریره تغییر داد.

شری چیست؟

در باره اینکه مراد از عبد ذی الشری چیست، در کتاب الکنی والاسماء، سخنی با سندحسن، توسط دولابی از اسامه بن زید لیثی و او از عبید الله بن ابی رافع و مقبری نقل شده که آن دو گفته اند: نام ابو هریره در دوران جاهلیت قبل از اسلام، عبدشمس بن عامر بن عبد ذی الشری بوده و شری، نام بتی در بین قبیله دوس بوده است که در مقابل آن، کرنش می کردند. پس از اسلام آوردن ابو هریره، به او عبد الله بن عامر گفته شد. البته، به عبد الله بن ادریس هم نامبرده شده است. گروهی دیگر از علما، نام او را در دوران جاهلیت، عبد شمس دانسته اند: شعبه ویحیی بن معین و احمد بن صالح مصری و هارون بن حاتم، چنین، نظر داده اند. ابوزرعه و ابو نعیم بن دکین نیز با این رای و نام، موافق بوده اند. 5- عبد الله بن عامر 6- عبد الله بن ادریس 7- عبد الرحمن بن الصخر ابن حجر در الاصابه گفته است که نواوی، شارح صحیح مسلم،در چند جای از شرح خویش، از ابو هریره به عبد الرحمن بن صخر یاد نموده است و نیزگفته است که از بین سی اسمی که برای او دیده ام، این نام (عبد الرحمن بن صخر)صحیح ترین نام برای ابو هریره است. ابن اثیر (م 630ه) از قول محمد بن اسحاق نقل می کند که عبد الله بن سعد زهری،ابو هریره را عبد الرحمن بن صخر نامید. ابن منده و ابو نعیم اصفهانی نیز این نام را برای ابو هریره نقل نموده اند. 10 8- ابن غنم 9- عبد الله بن عائذ 10- عبد الله بن عمرو ابن اثیر و واقدی گفته اند: او همان ابو هریره است. فوت او به سال 59 هجری بود و مرتب به دار الخلافه رفت وآمد داشت. خانه ای در مدینه داشت که به موالی خود بخشید. ابو موسی نیز این نام را برای ابو هریره ذکر نموده و گفته شده که در باره اسم او، بیست نظر، مطرح شده است. 11 11- سکین بن رزمه بن هانی 12- ابن ثرمل 13- عامر بن عبد شمس ابو احمد حاکم، با سند صحیح خود از صالح بن کیسان نقل می کند که اسم ابو هریره، عامر است. البته هیثم بن عدی نیز از قول ابن عباس،چنین نامی را برای او نقل نموده است و اضافه کرده که نام کامل او عامر بن شمس بن عبد غنم بن عبد ذی الشری بود. ابو مسهر نیز از قول سعید بن عبد العزیز، چنین نقل نموده است. 14- ابن عمیر 15- یزید بن عشرقه 16- عبد نهم یا عبد تیم ابن حجر در الاصابه بن نقل از ابن البرقی گوید که به او عبد تیم نیز گفته اند. 17- غنم 18- عبید بن غنم 19- عمرو بن غنم عمرو بن علی فلاس گفته است: صحیح ترین نام ابو هریره از نظر من،عبد عمرو بن عبد غنم می باشد. 12فرزند ابو هریره (المحرر) نیز پدر خود را عبدعمرو بن عبد غنم نامیده است. 13 20- سعید بن حارث (سعد بن حارث) بغوی گفته است: حدیث نمود ما را محمد بن حمید،حدیث نمود ما را ابو نمیله، حدیث نمود ما را محمد بن عبیدالله که نام ابو هریره،سعد بن حارث بود. بغوی اضافه می کند که نام دیگری از او به گوش من رسیده و آن،عبد یلیل است. 14 21- عمیر بن عامر بن ذی الشری بن طریف بن غنم بن دوس هشام بن کلبی این اسم رانقل کرده است. 22- ابن عامر بن عبدشمس بن عبد الساطع بن قیس بن مالک بن ذی الاسلم بن اخمس بن معاویه بن مسلم بن حارث این نام را ابن البرقی انتخاب نموده است. 23- ابن عتبه بن عمرو بن عیسی بن حرب بن سعد بن ثعلبه بن عمرو بن فهم بن دوس 24- عبد عمرو 15 25- ابو هریره سکین 16 26- عامر بن عبدغنم 17 27- سکین بن دومه بغوی از عبد الله بن احمد نقل می کند که شنیدم یکی از استادان کهنسال ما می گفت: اسم واقعی ابو هریره، سکین بن دومه است. حسن بن سفیان با سندخود از ابو عمر ضریر نیز چنین نامی را برای او نقل کرده است. 28- سکین بن مل، ابن هانی، ابن عبدنهم ابو نعیم اصفهانی از طریق اسحاق بن راهویه نقل کرده که ابو هریره دارای نامهای متعدد و مختلف بود و از جمله نامهای وی، اسامی مذکور است. 29- سکین بن جابر عباس الدوری از ابو بکر بن ابی الاسود نقل کرده که نام صحیح ابو هریره، سکین فرزند جابر است. 30- برید (یزید) بن عشرقه 31- عبد العزی، سکن ابو نعیم گفته همچنین به ابو هریره، عبد العزی و سکن (با فتحه سین و کاف) نیز گفته شده است. 32- عمرو بن عبد شمس.

تحلیل ابن حجر از تعداد اسامی ابو هریره

اسامی یی که برای ابو هریره، این مرد سی چهره تاریخ عرب نقل کردیم، در منابع معتبر رجال و تاریخ ذکر شده است، از جمله در: الاستیعاب فی تمییز الصحابه،الاصابه فی معرفه الصحابه، تاریخ ابن عساکر، طبقات ابن سعد، تهذیب التهذیب و. ابن حجر در الاصابه معتقد است که برخی از اسامی ذکر شده برای ابو هریره، مربوطبه حیات قبل از اسلام او می باشد، از جمله: عبدشمس، عبدنهم، عبدتیم، عبدغنم،عبد العزی و عبد یلیل که به جهت افاده بر شرک و ناسازگاری با عقاید اسلام، دیگربا آن نام ها از او یاد نشد. گویی پس از پذیرش اسلام، زندگی دوباره ای یافت وحیات خود را با نامها و اسمهای متعددی که برای خود بر می گزیده، جلوه و شهرت خاصی می داد و به تعداد اسامی قبل از مسلمان بودنش و بلکه چند برابر آن، عنوان و اسامی جدید برای خود گرفت. البته بعید به نظر می رسد که واضع تمام اسامی سی گانه، خود ابو هریره بوده باشدبلکه دیگران که راوی و مبلغ هفوات و بافته های او بودند، هراز چند گاهی، روایات و اخبار او را به اسامی مختلف نقل می کردند. دلیل دیگر در تعدد اسامی او، تصغیربرخی اسامی او بوده است که یا به منظور ایجاد لبس و اشتباه مستمعان روایات اوو یا از سر تواضع بوده که مورد اخیر با روحیه شهرت طلبی و نفاق افکنی او درعالم اسلام و محدثان، بعید به نظر می رسد. برخی اسامی او که معادل مصغری داشته، بدین ترتیب است: سکن و سکین، عمرو/عامر و عمیر، سعد و سعید، عبد الله و عبید الله، بر و بریر. تسمیه او به این نامها قبل از پذیرش اسلام، بعید به نظر نمی رسد. برخی اسامی (مثل عبد الرحمن) که بر او نهاده شد، قطعا به دوران حیات پس از اسلام او بازمی گردد.

تغییر نام ابو هریره به وسیله پیامبر(ص)

در برخی منابع تاریخی، چنین آمده که از جمله عواملی که در تغییر نام ابو هریره موثر بوده است، نظر و خواست پیامبر اسلام(ص) است مانند آنچه در قبل به اعتراف ابو هریره نقل کردیم. برخی دانشمندان علم رجال از جمله ابن حجر عسقلانی و نیزپیشوای مذهب حنبلی، احمد بن حنبل، و ابو عبیده حداد، احتمال این را که تغییرنام ابو هریره از عبدشمس به عبد الرحمن توسط پیامبر(ص) صورت گرفته باشد، مردوداعلام می دارند. ابن حجر در این باره می گوید: من، این احتمال را که نام ابو هریره (از اسمی که قبل از اسلام داشته) توسطپیامبر(ص) به عبد الرحمن تغییر یافته باشد، انکار می نمایم. 18

اختلاف در نام پدر ابو هریره

یکی از ریشه های اصلی اختلاف و تعدد در نامهای ابو هریره، نسبتهای مختلف پدری است که به او داده شده است به گونه ای که امر بر خواننده مشتبه می شود که اومنسوب به چند پدر است و یا اینکه نام واقعی پدر او چیست. قطعا هیچ فرد عاقل وسلیم النفسی اگر چه برای خود، نامهای متعدد ذکر نماید- علاقه مند نیست که خودرا در انتساب پدری، به چند فرد منسوب نماید. در باره نامهای پدر ابو هریره،اسامی زیر در منابع تاریخی و رجالی دیده می شود: عائذ، عامر، عمر، عمیر، غنم،دومه، هانی، مل، عبدنهم، عبدغنم، عبدشمس، عبدعمرو، حارث، عشرقه و صخر. 19

تصحیف و تحریف در نام او

دلیل دیگر در تعدد نامهای او، وقوع تصحیف یا تحریف است، مثل بر که برید و یزید،نوشته و خوانده شده است یا سکن که سکین قرائت شده است. برخی از مردم وخوانندگان آثار و اخبار ابو هریره، بین نام او و نام پدرش که هر یک، چندین مورد را در بر می گیرد- خلط نموده اند لذا اسامی چندگانه ای برای او برشمرده اند.

عدد احادیثی که ابو هریره نقل نموده است

ابن حزم گوید که بیش از پنج هزار و سیصد و اندی حدیث از ابو هریره به جای مانده است. این اخبار، تماما در مسند بقی بن مخلد آمده است و در صحیح بخاری، بیش از446 مورد از آن دیده می شود.20 دانشمندان علم رجال و حدیث، اظهار داشته اند که ابو هریره، بیش از همه صحابه از پیامبر و دیگران، خبر نقل نموده و این در حالی است که بیش از یک سال و نه ماه از زمان پیامبر اسلام(ص) را در حال اسلام، درک نکرده است. 21 بیشتر اخبار و احادیثی که به روایت ابو هریره در بین عامه منتشر شده، به ایام پس از وفات خلیفه دوم بازگشت پیدا می کند. دانشمند پرآوازه و مفسر نوگرای سرزمین مصر، علامه سید محمد رشید رضا، شاگرد شیخ محمد عبده، می گوید: اگر ایام حیات عمر به قدری طولانی می شد که مرگ ابو هریره اتفاق می افتاد، اوجرات وضع و نشر این همه اخبار موضوع را نمی داشت. 22 گفته شده که خلیفه دوم، مدتی او را به زمامداری بحرین گماشت اما پس از مدتی اورا عزل نمود.23 دروغ پراکنی، خلاف گویی و تنبلی ابو هریره، در این عزل زود هنگام،بی تاثیر نبوده است. عمر دوباره او را به نمایندگی خویش در بحرین فراخواند امااو نپذیرفت و تا زمان مرگش در مدینه اقامت نمود. علمای حدیث گفته اند که ابو هریره، پیوسته در نقل اخبار، تدلیس می نمود. از کسانی که معاشرتی و دیداری با آنها داشته، سخنی نقل می کند که اصلا از آنها نشنیده است و یا اینکه از محدثان و حدیث شناسان معاصر خویش، سخنان را به اسم حدیث نقل می کند، در حالی که اصلا ملاقاتی بین آنها صورت نگرفته است. در یکی از روایات جعلی ابو هریره، راز کثیر الروایه بودنش این گونه توضیح داده شده است: روزی به پیامبر گفتم: سخنان زیادی از شما می شنوم اما نمی توانم همه آنها راحفظ کنم. پیامبر فرمود: ردای خود را باز کن! و من بالاپوش خود را گشودم. آنگاه پیامبر خدا حدیث فراوانی برایم خواند. از آن پس، هر چه حدیث و سخن از پیامبرشنیدم، در خاطرم ریشه دواند و هرگز فراموشم نشد. تدلیس به هر شکل و صورتی که بوده باشد، مذموم است.

اولین راوی متهم به وضع حدیث

در تاریخ صدر اسلام، خصوصا در دوره گسترش خلافت غاصبانه امویان و اندکی پس ازآن در دوره عباسیان، چهره های وضاع و دروغ پردازی ظاهر شدند که به جعل و نشراحادیث ساختگی، شهرت پیدا کردند و برخی نیز در نقل اسرائیلیات و مسیحیات واشاعه آن در بین نومسلمانان، همت خود را مصروف داشتند. از بین این افراد، برخی از دیگران سبقت جستند و در واقع، پله های نخستین جعل و نشر اخبار موضوع را بنانهادند. بنا بر گفته بسیاری از دانشمندان علم رجال، ابو هریره از نخستین وضاعان حدیث بود. ابن قتیبه دینوری در کتاب تاویل مختلف الحدیث در این خصوص می گوید: در بین روایاتی که ابو هریره نقل کرده، اخباری دیده می شود که احدی از صحابه پیامبر(ص) آن را نشنیده و نقل نکرده است. و لذا بسیاری از صحابه متقدم از او،وی را مورد ملامت و سرزنش قرار داده اند و اظهار داشته اند که او متهم به وضع حدیث و دروغ پردازی است و انکارش نموده اند و به او گفتند: تو چگونه توانستی به تنهایی، این همه حدیث از پیامبر(ص) بشنوی؟ چه کسی را همراه خود داری که شهادت دهد اینها را از پیامبر(ص) شنیده ای؟ و حتی عایشه، شدیدترین موآخذات و انکارهارا نسبت به او به عمل می آورد و از همه مهمتر، خلفای راشدین، ابو هریره را تکذیب نموده اند و او را واضع حدیث می دانستند. 24 از جمله چهره های سرشناس تاریخ اسلام که معاصر ابو هریره بودند و کاملا افکار واندیشه پوچ او را می شناختند و او را متهم به وضع حدیث نمودند، عمر، عثمان،علی ابن ابی طالب(ع) و دیگران (از بزرگان آن عصر)اند. بر اساس این گونه برخوردهاو انکارهایی که از جانب صحابه پیامبر(ص) نسبت به ابو هریره به عمل آمده، برخی نویسندگان حاذق و سرشناس معاصر (همچون مصطفی صادق رافعی) در باره او گفته اند: ابو هریره اولین مردی بود که در تاریخ اسلام، متهم به وضع و جعل حدیث شد.25سخنی معروف نیز از ابن قتیبه نقل شده که «اول راویه اتهم فی الاسلام » را در باره ابو هریره گفته است.

شیوخ اخبار ابو هریره

اخباری که از ابو هریره رسیده، مشحون از التقاط و وهن است. او از افراد مختلفی اعم از صالح و طالح، روایت نموده که در اینجا به برخی شیوخ روایی او اشاره می شود: 26 - ابو بکر، عبد الله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مره بن کعب بن لوی قرشی تیمی(13ه) - عمر بن خطاب بن نفیل بن عبد العزی بن ریاح بن عبد الله قرشی عدوی(23ه) - فضل بن عباس بن عبد المطلب بن هاشم(13ه) - ابی بن کعب بن قیس بن عبید(21ه) - اسامه بن زید بن حارثه بن شرحبیل بن کعب بن عبد العزی(58ه) - عائشه بنت ابی بکر (58ه) همسر پیامبر(ص) - نصره بن ابی نضره الغفاری 27 - کعب الاحبار(34ه) که در ایام خلافت عثمان و قبل از وفات عثمان هلاک شد - بصره بن ابی بصره الغفاری. 28

شاگردان و ناقلان اخبار ابو هریره

افراد زیر، دانسته و یا نادانسته، اقدام به نقل اخبار و موضوعات ابو هریره نموده اند. متاسفانه از آنجا که شخصیت ابو هریره و اخبار ظاهرفریب او مورد توجه تابعین و اتباع تابعین قرار گرفت و در آن روزگار، تفحص و تحقیق پیرامون سند ومتن حدیث چندان مهم به نظر نمی رسید و صرفا اگر کسی ادعای سماع حدیثی از پیامبرمی نمود، از او می پذیرفتند و هیچ گونه تردیدی در آن روا نمی داشتند، لذا برخی ازجهت تعبد و تقدس، اخبار مسموع را بی چون و چرا می پذیرفتند و برخی دیگر ازتابعین، حوصله تحقیق و تفحص را نداشتند و اساسا به خاطر رواج روحیه غیر علمی در نزد برخی تابعین، تمییز اخبار غیر صادق از صادق و صحیح برای آنان غیر ممکن بود لذا آنها را می شنیدند و سینه به سینه منتشر می نمودند. دسته ای نیز به خاطرکسب شهرت یا افتخار در نقل اخبار پیامبر(ص) گفته ها و بافته های اصحاب دروغین رامی شنیدند و به پخش و نشر آن در پیکره امت محمد(ص) اقدام می نمودند و گروه اندکی بودند. که اخبار صحیح او را شناسایی و نقل می نمودند. تعداد کسانی که بدون تحقیق و تعقل از ابو هریره روایت نموده اند، فراوان است. برخی از روایت کنندگان اخبار ابو هریره به شرح زیراند: از بین صحابه،عبد الله بن عمر، ابن عباس، جابر، انس بن مالک و مائله بن اسقع. 29 از بزرگان تابعین، مروان بن حکم، شریح بن هانی، قبیصه بن ذویب، حباب، عبد الله بن ثعلبه، ابو سعید مقبری، سعید بن مسیب، سلیمان بن یسار (سعید بن یسار)، عروه بن زبیر، سنان بن ابی سنان، سلمان الاغر، ثابت بن عیاض، و نود نفر از تابعین واتباع تابعین. 30 صاحب کتاب صحیح بخاری می گوید: حدود هشتصد نفر از اهل علم (اعراب) از ابو هریره حدیث و خبر نقل کرده اند.ابو هریره بیشتر از هر کس دیگری در دوران معاصر خویش، حدیث از حفظ داشت و نقل نمود. شافعی گوید: در روزگاری که ابو هریره می زیست، کسی به اندازه او حدیث منتشر نکرد. 31 همچنین، در صحیح بخاری آمده که وهب بن منبه از برادرش (همام) نقل کرده که ابو هریره گفته است: هیچ یک از اصحاب پیامبر به اندازه من، حدیث و خبر نقل نکرد،غیر از عبد الله بن عمر. دلیل فراوانی احادیث او این بود که عبد الله بن عمر، هرچه به گوش او می رسید، می نوشت اما من نمی نوشتم. 32

اسلام آوردن ابو هریره

او در سال هفتم هجری بین صلح حدیبیه و فتح خیبر (و به قولی بعد از فتح خیبر)به مدینه رفت و اسلام آورد و همراه دیگر فقیران، در زمره اصحاب صفه، در کنارمسجد النبی سکنی گزید. 33 برخی محققان با استناد به اخباری که از ابو هریره باقی مانده، چنین گزارش داده اند که ابو هریره به محض اینکه از بعثت پیامبر(ص) و ورود او به مدینه آگاه شد، برای اسلام آوردن و تبلیغ دین جدید و غلبه بر دشمنان او به سمت مدینه رفت و در محضر پیامبر حضور یافت. ورود او به محضر پیامبر، همزمان با فتح خیبر بود.ابو هریره در آن وقت، سی سال از عمرش سپری شده بود. 34

لقب مشهور ابو هریره

ابو هریره، مشهور به «شیخ المضیره » بود. این لقب در زمان معاویه به او داده شد.مضیره نام غذایی مخصوص، لذیذ و منحصر به فرد بود که از طرف دستگاه خلافت اموی برای نویسندگان و شاعران وقت که با حکومت همکاری داشتند و به دعوت معاویه درسفره های دربار حضور می یافتند، ترتیب داده می شد و آن، ترکیبی از گوشت تازه گوسفند یا بره و شیر و روغن و ادویه جات رایج آن روزگار بود که اشراف زادگان می خوردند. شاعران درباری با خوردن آن غذاهای خوشمزه، به وجد می آمدند و در مدح امرا و خلفا اشعاری می سرودند. روایتگران نیز به جعل حدیث می پرداختند. این غذاآنقدر لذیذ بود که مردم بیچاره و توانگر، غذاهای خوشمزه خود را تمثیل به مضیره معاویه می نمودند. ابو هریره، بنا به ملاحظاتی چند از سوی خواندگان سفره های رنگین معاویه و نیز شوق و اشتیاقی که به مشروبات و ماکولات دربارخلافت داشت، به شیخ المضیره معروف گشت. 35 زمخشری در ربیع الابرار گفته است: ابو هریره، مضیره را بسیار دوست می داشت و هم غذای معاویه می شد و آن هنگام که وقت نماز می شد، سفره را ترک می کرد و پشت علی(ع) به جماعت می ایستاد. وقتی از اوعلت را جویا می شدند که چگونه است غذا را با معاویه می خوری و نماز را با علی می خوانی؟ پاسخ می داد: غذای معاویه و سفره او چرب تر است و نماز خواندن با علی، افضل. 36 بدین خاطر، به او شیخ المضیره می گفتند. از زمان معاویه به بعد، هنگام شنیدن عنوان شیخ المضیره، چشمهای خرد و کلان از اعراب متوجه نام و اسم ابو هریره می شد.این لقب، آمیخته با نام او شد، به گونه ای که هرگاه کسی نام ابو هریره را برزبان می آورد، شنونده می گفت: مقصود، شیخ المضیره است؟ و هرگاه عنوان شیخ المضیره را می شنیدند، می گفتند: این، همان ابو هریره است.

مرگ ابو هریره

یحیی بن معین در کتاب تاریخ خود، فوت ابو هریره را در سال 58ه، زمان خلافت معاویه، دانسته و گفته است که در همین سال، سعید بن عاص، سعد بن مالک و عایشه نیز وفات یافتند. 37 دانشمند ژرف اندیش جهان اسلام، شیخ محمود ابو ریه، از قول شارح صحیح مسلم (نواوی) آورده که: ابو هریره در سن هشتادسالگی در سال 59 هجری در سرزمین عقیق 38 وفات یافت. جنازه او را به مدینه بردند و توسط ولید بن عتبه بن ابی سفیان -که از جانب معاویه،امیر مدینه بود- بر او نماز خوانده شد. سپس ولید، طی نوشته ای از معاویه خواست تا تکلیف او را در چگونگی رفتار با ورثه ابو هریره مشخص سازد. معاویه در پاسخ نوشت: در اموال و دارایی هایی که او از خود به جا گذاشته بنگرید ده هزار درهم آن را به ورثه اش بدهید و با کنیزان و همسایگانش به نیکی رفتار کنید. 39

ملاحظه کردید سرگذشت فردی را که به عشق و شوق دیدن پیامبر(ص) به مدینه رفت امامیل به گردن کشی و شهرت و مقام حکومتی، او را که صفه نشینی بیش نبود، به دربارخلافت کشاند و در قصرهای آذین شده زندگی کرد از سفره معاویه ارتزاق نمود واعتبار سنت و احادیث رسول الله را مخدوش کرد. چهره معروفی که او به سبب حمایت دستگاه خلافت به دست آورده بود و نیز سابقه فقیر مآبانه ای که پشت سرنهاده بود،از او زاهدی درباری ساخت و هر بار که اراده می کرد، هفوات کلامی و هوسهای شیطانی خود را در قالب اخبار واحد، و با سرآغازی چون حدثنی رسول الله(ص) هذا وهذا، سمعت عن رسول الله(ص) هذا و هذا و در بین مردم منتشر می ساخت. این در حالی بود که صحابه مخلص پیامبر و محدثان عهد تابعین، هرگاه اراده نقل خبری می کردند،تا زمانی که دلیلی از قرآن بر وفاق محتوای متن حدیث با قرآن نمی یافتند، آن رارها می کردند و از نقل آن اجتناب می نمودند. عبد الله بن مسعود، صحابی مومن رسول الله(ص)، می گفت: هرگاه حدیثی از رسول الله برای شما نقل کردم، موید آن را از کتاب خدا برایتان خواندم تا تصدیقش نمایید.40 و از ربیع بن خیثم آمده است که: حدیث (صادق)، جلوه ای روشن و نورانی چون درخشش روز دارد که هرگاه آن را ببینید، می شناسیدش اما حدیث موضوع، در هاله ای از ظلمت و تیرگی فرو رفته، مانند تاریکی شب که اگر توجه نمایید، محتوای آن را انکارمی نمایید و دروغ آن برایتان آشکار خواهد بود. 41

دلیل دیگر بر بی اعتباری احادیث ابو هریره

پیش از این گفته شد که ابو هریره سی چهره، تا سن سی سالگی بر آیین شرک جاهلی به سر می برد و در سال هفت هجری به مدینه رفت و اسلام آورد. لذا سه سال از آخرین سالهای حیات پیامبر(ص) را درک نمود و کمتر از یک سال و چند ماه در اطراف پیامبر، آمد و شد داشت اما احادیثی که از پیامبر(ص) نقل نمود، بیش از اخبار وروایاتی است که صحابه دیگر پیامبر خصوصا آنها که جزو السابقون السابقون درتشرف به دین اسلام می باشند- نقل نموده اند. 5374 روایت به ظاهر نبوی از ابو هریره نقل شده که این رقم در مقایسه با تعداداحادیثی که صحابه افضل و اقدم و اعلم پیامبر نقل نموده اند، رقم بالایی راتشکیل می دهد. علی ابن ابی طالب(ع)، اولین مرد عرب بود که به پیامبر خدا ایمان آورد و در دامن او رشد یافت و تحت عنایات و توجهات آن حضرت، زندگی نمود. این در حالی بود که سالها قبل از بعثت پیامبر(ص)، علی(ع) در خاندان پیامبر(ص) آمد و شد داشت و شمع وجود خود را با استضائه از انوار کریمانه و خالصانه محمد امین، پر فروغ نمودهرگز از پیامبر(ص) جدا نمی شد و در سفر و حضر، همراه او بود. او پسر عموی پیامبر(ص) بود و سرانجام شوی دخترش فاطمه الزهراء گردید. در همه جنگها، جز واقعه تبوک، همراه پیامبر و ملتزم رکاب او بود. فقط درواقعه تبوک، به فرمان پیامبر در مدینه باقی ماند تا به امور شهر و حفظ نظام سیاسی نوپا، چاره ساز باشد. وقتی علت را از پیامبر جویا شد، حضرت به او فرمود:اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی، الا انه لانبی بعدی؟ او چند صباحی بعد در واقعه غدیر به امر جبرئیل امین، به مقام ولایت رسید ومسلمین حجاز و آنان که از یمن و دیگر کشورها در حجه الوداع حضور داشتند، با اوبیعت نمودند و حضرت رسول(ص) برای حکومت و دولت علی و یاران علی(ع) دعا نمود ودشمنانش را نفرین فرمود. آری، علی(ع)، بزرگ مرد اعلم، افضل، اتقی و امین صحابه پیامبر بود که کسی همسنگ او در علم، شجاعت و تقوی نبود اما با این همه فضائل، احادیثی که او از پیامبرخدا نقل نموده، به شمارش سیوطی (م 911ه)، 58 حدیث است. ابو بکر، دومین مرد عرب که پس از علی(ع) اسلام آورد و همواره در مکه و مدینه درکنار پیامبر حضور می یافت و از نسب شناسان زبده قبایل عرب بود، بنا به گفته نواوی در تهذیب، 142 حدیث از پیامبر نقل کرد که سیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء،104مورد آن را ذکر کرده و بخاری نیز در صحیح، 22 حدیث نبوی را از ابو بکر نقل کرده است. عمر بن خطاب، دومین خلیفه مسلمین که در سال ششم بعثت اسلام آورد، 42 و تا پایان عمر پیامبر(ص) در زمره صحابه آن پیامبر رحمت و صداقت بود، تقریبا پنجاه حدیث از پیامبر(ص) نقل کرده است. 43 عثمان، بنا به روایت های مختلف، بین پنج الی نه حدیث از پیامبر نقل کرده است. زبیر بن عوام، نه حدیث، طلحه بن عبیدالله، چهار حدیث، زید بن ثابت، هشت حدیث وسلمان فارسی، چهار حدیث از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده اند و این روایات در کتب معتبر حدیث اهل تسنن مثل صحاح سته، گزارش شده است. 44 حال، شما داوری کنید که چگونه ممکن است ابو هریره طی یک سال و اندی آمد و شد درمحضر پیامبر(ص)، بیش از پنج هزار حدیث شنیده باشد؟! آیا غیر از این است که سخنان دروغی را به پیامبر(ص) نسبت داده است؟ و برای اجتناب از افشا شدن خدعه ونیرنگش، هر بار به اسم و رسم خاصی اقدام به نقل روایات می نمود (به گونه ای که بیش از 32 اسم از خود به جای گذارد)؟ معلوم است که اقدام ابو هریره و چهره های کذاب و جعال و تحریف گر صدر اسلام، قطعا ضربه های جبران ناپذیری بر پیکره احادیث نبوی و اندیشه اسلامی وارد ساخت و راه را برای ورود اسرائیلیات و غرض ورزی های یهودیان و نیز مسیحیات به مجموعه احادیث اسلامی هموار نمودند. سالها طول کشیدتا دانشمندان با تاسیس علوم حدیث و تبیین اصول و قواعد علمی برای بازیابی وبازشناسی احادیث صحیح و تصفیه رجال و اسناد صالح از دروغ پردازان، اخبار واحادیث صحیح را گردآوری نمودند و در کتب معتبر چون کتب اربعه و صحاح سته جای دادند و اندکی بعد، دیگر جوامع حدیثی و مسانید و مستدرکات را تدوین نمودند.البته ذکر این نکته ضروری است که به موازات ورود احادیث موضوع و ممنوعیت موقت برخی نویسندگان از نگارش حدیث در قرن اول هجری، برخی اصحاب،حفظ و نگارش حدیث را ادامه دادند و در بین بزرگان شیعه و امامان(ع)، حضرت علی بن ابی طالب(ع) درنگارش احادیث نبوی و نیز یافته ها و تحلیلهای خویش از احکام و مفاهیم و ابو اب دینی، از معاصران خود سبقت گرفت و مجموع احادیث نبوی را به همراه برخی احکام حقوقی، گردآوری نموده، در مجموعه ای تحت عنوان الصحیفه الجامعه 45 جای داد. همسرگران قدر آن حضرت، دختر گرامی نبی مکرم اسلام، فاطمه(س) نیز حدیث لوح و مصحف فاطمه را گردآوری کرده، به رشته نگارش درآورد. 46 آری، نقل بی رویه اخبار و احادیث توسط ابو هریره، تاثیر منفی در کارنامه حدیث نگاری نهاد. خیانت او صرفا به ترویج و نشر عقاید پوچ و بی اساس خودش ودستگاه خلافت اموی محدود نشد بلکه آنجا که هفوات و وسوسه هایش فروکش می نمود، به دامان یهودیان پناهنده می شد و سخنان آنان را که همواره نسبت به مسلمین کینه توزی می نمودند، گرفته، در قالب الفاظ و سبک ادبی احادیث نبوی و به نام احادیث پیامبر(ص) و اطلاعات جدید در باره مسائل علمی و اجتماعی، منتشر می ساخت. بسیاری از علما و محدثان در کتابهای خویش، فصلی تحت عنوان روایه الصحابه عن التابعین و روایه الاکابر عن الاصاغر گشوده اند و در آن فصل به معرفی آن دسته از صحابه و بزرگان و کهنسالان که به نقل روایات تابعین و افراد کوچکتر از خوداقدام نموده اند، پرداخته اند. در این کتابها آمده است که ابو هریره و تنی چند از صحابه و تابعین (عبادله ثلاث 47 ، معاویه و انس و) از شخصی یهودی، کینه توز و معاند به نام کعب الاحبارکه به ظاهر، اسلام آورده بود، اخبار و روایاتی شنیده و نقل کرده اند و در بین مسلمین منتشر ساخته اند. کعب الاحبار و وهب بن منبه وعبد الله بن سلام، سه تن ازشخصیتهای علمی نیمه نخست قرن اول هجری بودند که به دلیل یهودی الاصل بودن،تمایل به تحقیر و تضعیف دین اسلام داشتند و برای این کار با سیمای اسلام خواهی،وارد حوزه حکومت اسلامی شدند و پس از کسب شهرت به نشر اسرائیلیات در بین مسلمین پرداختند. متاسفانه به خاطر بی احتیاطی مسلمین، حوزه احادیث اسلامی باورود این گونه اخبار بی اساس، سلامت خود را از دست داد. شرح حال مختصر این سه یهودی به اختصار چنین است: 1) کعب الاحبار (م 32/38ه) کعب بن ماتع حمیری از خاندان ذورعین، کنیه اوابو اسحاق و از بزرگان و عالمان قوم یهود بود. در زمان عمر، اسلام آورد و درهمان زمان، ساکن مدینه گردید. در زمان عثمان به شام رفت و به خاطر دانش وزیرکی خاصی که داشت، به مستشاری معاویه برگزیده شد و ماموریت یافت که قصه های تورات و یهودیان را برای شامیان بازگوید. گفته ها و اسطوره پردازی های او با برخی احکام و تعالیم اسلامی که بیان می کرد، آمیخته شد. ذهبی در تذکره الحفاظ گوید که کعب در زمان خلافت عمر، از یمن به مدینه رفت.صحابه و برخی تابعین از گفته ها و پردازش های بی پایه او جملاتی در قالب اخباردینی و اسلامی نقل نمودند و آنها را به منزله تعالیم اسلام منتشر نمودند. کعب در باره انگیزه اسلام آوردنش، قصه عجیبی ساخت تا عوام و ناآگاهان مسلمان رافریفته خود سازد و جایگاه خاصی در دل آنها باز نماید بلکه بدین ترتیب، قداست ظاهری برای آیین و اسلام گرایی اش ایجاد نماید. آن قصه، این چنین بود: روزی عباس (ظاهرا ابن عبد المطلب) به کعب گفت: چرا در زمان پیامبر(ص) یا ابو بکر،اسلام نیاوردی؟ او گفت: پدرم نامه ای و نوشته ای از تورات برایم آورد و گفت:شتاب کن تا به محتوای آن برسی و این آخرین نامه پدرم بود. ضمنا او مرا به حقی که هر پدر بر فرزند خود دارد، سوگند داد و از من خواست (تا زمان موعود) هرگزآن را باز نکنم و راز آن را نزد کسی فاش نکنم. همین که از ظهور دین اسلام خبردار شدم، با خود گفتم: شاید پدرم علمی را از من پنهان نگه داشته ست سریع نامه را گشودم و در آن توصیف محمد(ص) و پیروانش را مشاهده کردم. به سوی محمد(ص)شتافتم و اینک من اسلام را پذیرفته و در جرگه شما قرار گرفته ام.! بدین گونه، آغاز خوشی از اسلام گرایی خود ایجاد نمود و خود و پدر خویش را به عنوان منتظران پیامبر اسلام(ص) جا زد.

2) وهب بن منبه (یمن 34 صنعا110ه) مورخین گویند که او ایرانی الاصل بود و جدبزرگش در زمان کسری به یمن رفت و در آنجا اقامت گزید و همانجا صاحب فرزندانی شد که در بین اعراب یمنی به فرزندان فارس، مشهور شدند. طاووس بن کیسان، تابعی مشهور، از این خاندان بود. پدر و اجداد وهب، زردشتی بودند. او در یمن و بین یهودیان زندگی نمود وآداب و عقاید یهود را فراگرفت و اندکی نیز از تعالیم نصرانیان آموخت و از عالمان دین یهود شد. صحابه، خصوصا ابو هریره و عبد الله بن عمر و دیگران، پرسشهای زیادی نزد او مطرح می کردند تا پاسخ بیابند. گفته های وهب،توسط این دو نفر در بین مسلمین منتشر شد و به تدریج چهره موثقی گردید به طوری که صحابه به او رجوع می نمودند.

3) عبد الله بن سلام (م 40ه) او ابو الحارث عبد الله بن سلام اسرائیلی بود. وی پس از ورود پیامبر(ص) به مدینه، اسلام آورد و قبل از آن از دانشمندان یهود به شمار می رفت و داناترین یهودی زمان خویش بود. پس از پذیرش اسلام، به جهت اطلاعاتی که از دین یهود و اخبار مربوط به مسائل آفرینش و تاریخ گذشته داشت،مرجع پاسخگویی به ابهامات نو مسلمانان گردید گفته های او با ظاهر اسلامی، بین اعراب منتشر شد و بخشی از اسرائیلیات را تشکیل داد. ابو هریره از او سخنان بسیار نقل کرده است. نکته مهم اینکه ابو هریره، نسبت به دیگر فریب خوردگان، بیشترین رقم اسرائیلیات را بین مسلمین منتشر ساخت و در این اقدام، از آبشخور کعب الاحبار، بیشترین بهره را گرفت. ذهبی در شذرات الحفاظ، آنجا که شرح حال ابو هریره را می نگارد، از قول کعب الاحبار آورده که او گفت: کسی را چون ابو هریره ندیدم که تورات نخوانده باشد اما داناتر از هر کسی به محتوای آن باشد. 48 مثلا ابو هریره یکی از سخنان کعب الاحبار را چنین بازسازی کرد که پیامبر(ص)گفته است: رودهای نیل و سیحون و جیحون و فرات، از رودهای بهشتی است. خداوند، از بین رودهای بهشتی، چهار رود را در دنیا قرار داد. رود نیل در قیامت، سیلاب عسل رادر خود جای خواهد داد. رود فرات، حاوی شراب بهشتی خواهد بود و به روز قیامت دررودهای سیحون و جیحون، آب و شیر جریان خواهد یافت. همچنین، گفته است: خداوند را مرغی است که پاهایش در زمین و گردنش در عرش است و پیوسته به خداوندمی گوید: بار پروردگارا! شان و مقام تو چقدر عالی و بلند مرتبه است!49 و بسیاری دیگر از این گونه اخبار و موهومات که قلم از بیان آن شرم دارد.

ابو هریره، رو در روی علی بن ابی طالب(ع)

معلوم است که بزرگترین هدف در نشر اکاذیب، توسط دستگاه خلافت اموی و فریب خوردگان آگاه و مقصر، چون ابو هریره، تضعیف پیکره اسلام و سپس توهین به مقام شامخ ولایت و وصایت و تحقیر علی بن ابی طالب(ع) بود لذا برای طعن و تحقیر اواز هیچ کوششی دریغ نمی کردند. آن قدر پرده دری نمودند تا معاویه، خشنود گردد. ابو جعفر اسکافی در این خصوص گوید: معاویه گروهی از صحابه و تابعین را استخدام نمود تا با جعل و نشر اخبار وگزارش های زشت و دور از حیا و ادب، به طعن و تحقیر علی بن ابی طالب بپردازند ومردم را به تبری از آن مرد بزرگ فراخواند و برای آنان، هر آنچه از مزد و پاداش که می طلبیدند، قرار داد. 50 این قلم به دستان اجیر، ابو هریره، عمرو عاص و مغیره بن شعبه و از تابعین نیز عروه بن زبیر بودند. 51

دسته بندی منقولات ابو هریره

ذکر این مطلب ضروری است که بیشتر اخبار و احادیثی که ابو هریره نقل کرده،شنیده های او از صحابه و تابعین و نیز ساخته ها و پرداخته های خود او بوده و آنچه مستقیما از زبان مبارک پیامبر(ص) شنیده، بسیار اندک و ناچیز بوده است لذاچنانچه بنا به فرض قبول سخن جمهور محدثان، عدالت صحابه را بپذیریم، قطعاتابعین همگی عادل نبودند و عدالتی که اهل سنت برای پیامبر(ص) و صحابه معتقدگشتند، شامل حال تابعین و تابع تابعین نبوده است اگرچه برخی از علمای اهل تسنن،با استناد به آیه 100 سوره توبه 52 و احادیثی از پیامبر(ص)53 در فضیلت و حجیت از تابعین نقل کرده، مطلقا فاقد حجیت است و آنچه که از سخنان کعب الاحبار نقل اخبار تابعین، آرایی داده اند. 54 معلوم است که آن دسته احادیث آحاد که ابو هریره نموده، فاقد اعتبار است و بیشتر احادیث وی، معنون می باشد و به دروغ، ادعای سماع از پیامبر(ص) نموده است. به عنوان مثال، جمله ای را ابو هریره بدین شکل نقل نموده است: خلق الله التربه یوم السبت پیامبر(ص) فرمود: خداوند، خاک زمین را در روز شنبه آفرید. دانشمندان علم حدیث، یقین دارند که این سخن از پیامبر(ص) نبوده، بلکه ازگفته های کعب الاحبار است. علامه سید محمد رشید رضا، علاوه بر ذکر مطلب بالا، اعتقاد دارد اخباری که ابو هریره نقل نموده، اغلب نقل به معنا و مرسل است و هر روایتی که نقل به معناشده باشد، زمینه ای برای پیدایش مشکلات فراوان اعتقادی و دینی است.55 تحلیل دیگر، آنکه ابو هریره در نقل اخبار، طریق منفردی دارد و اخبار او را قبل از وی، کسی نقل نکرده است و بعضی از آنها در نگاه اول یا محکوم به بطلان وانکار است و یا به خاطر در برگرفتن موضوعات عجیب و غریب (مثل اخبار مربوط به فتنه ها و اخباری که دلالت بر گزارش پیامبر از عالم غیب و پیش بینی رخدادهای پس از حیات آن حضرت می نماید و..) کاملا مردود می باشد و علل و نواقص و ایرادهایی درمتن اخبار و احادیث او وجود دارد که از دید علمای جرح و تعدیل، پنهان نیست.بدین ترتیب، احتیاط توام با تامل و تعقل در نقل اخبار ابو هریره، ضروری است واصل بر عدم صحت روایات اوست مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.

پی نوشتها

1.الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 7ص، 425-445 2. الاستیعاب فی اسماء الاصحاب، ج 4، ص 1170-1171،ط مصر. 3. اسد الغابه، ج 5 ، ص 315-316 4. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج 12، ص 263 5. تحفه الاحوذی (ابو اب المناقب باب مناقب ابی هریره)،حدیث 3929 اسد الغابه،ج 5، ص 320. ترمذی گوید:، این وایت حسن است. 6. القاموس المحیط، فیروزآبادی (817ه) (به نقل از: شیخ المضیره، ص 44). 7. در طبقات ابن سعد (ج 4، ص 52 ) ابن غیاث ذکر شده و نیز در جمهره (ص 382 )ابن عیاد و در تهذیب التهذیب (ج 12 ، ص 262) به ابن عیان نام برده شده است. 8. در طبقات و جمهره، ابن هینه و در تهذیب التهذیب، هنیدیب ذکر شده است. 9. ابن سعد از واقدی چنین نقل کرده است. به نقل از: الاصابه، ج 7 ، ص 229 10. اسد الغابه، ج 3، ص 357 11. همان، ص 249 12. الاصابه، ج 7 ، ص 229 13. اسد الغابه، ج 5 ، ص 319 14. الاصابه، ج 7، ص 229 15. همان، ص 427 و تهذیب التهذیب، ج 7، ص 428 16. همان. 17. همان. 18. همان، ص 428 19. همان. 20. اضواء علی السنه المحمدیه، محمود ابو ریه، ص 200 21. شیخ المضیره، محمود ابو ریه، ص؟؟. 22. مجله المنار، ج 10، ص 851(به نقل از: اضواء علی السنه المحمدیه). 23. تحفه الاحوذی، حدیث 3923، ج 10، ص 334(به نقل از اسد الغابه، ج 5، ص 320). 24. اضواء علی السنه المحمدیه، ص 204 25. تاریخ آداب العرب، مصطفی صادق الرافعی، ج 1، ص 278 اضواء علی السنه المحمدیه، ص 204 26. الاصابه فی معرفه الصحابه، ج 7، ص 431 تهذیب التهذیب، ج 12 ، ص 263 27. تهذیب التهذیب، ج 12 ، ص 263 28. الاصابه، ج 7، ص 431. ظاهرا همان نضره باشد. 29. اسد الغابه، ج 5، ص! 32 30. الاصابه، ج 7 ، ص 431 31. الاصابه، ج 7، ص 433 32. همان. 33. شیخ المضیره، ص 50 34. همان، ص 45 35. همان، ص 55 36. همان. 37. تاریخ یحیی بن معین، ج 1 ، ص 23 38. به شهرها و روستاهایی که به خاطر به راه افتادن سیلابها ویران شده و ازمسیر حرکت سیل به دو نیم تقسیم شده و از هم جدا باشند، عقیق گفته می شود. درسرزمین حجاز، منطقه ای به نام عقیق هست و در بلالاد عرب چهار منطقه به نام عقیق،به وجود آمد که در موقعیتهای زیر قرار گرفته اند: حجاز، مدینه، تهامه، نجد ر.ک:لسان العرب، ج 9 ، ص 322. 39. شیخ المضیره، ص 264 40. همان. 41. همان. 42. طبقات ابن سعد، ج 3، ص 193شرح ابن ابی الحدید، ج 12، ص 182 (به نقل از:الصحیح فی السیره النبویه). 43. اضواء علی السنه المحمدیه، ص 224 44. همان. 45. ینابیع الموده، ص 20 60 بصائرالدرجات،ص 39، 40، 43، 44، 85، 144، 255صحیح بخاری، کتاب العلم و کتاب الدیات، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 151 46. اصول کافی، ج 1، ص 241الغیبه، نعمانی، ص 62 47. عبد الله بن عمر بن خطاب (سوم بعثت 77ه) عبد الله بن زبیر بن عوام (اول هجری 73ه) عبد الله بن عمرو بن عاص (م 65ه)، صاحب الصحیفه الصادقه. 48. اضواء علی السنه المحمدیه، ص 207 49. همان، ص 208 50. شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 358(به نقل از: اضواء علی السنه المحمدیه، ص 216). 51. اضواء، ص 216 52. و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه. 53. طوبی لمن رای من رآنی و خیر القرون قرنی ثم الذین یلونهم. 54. علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص 354-357 55. مجله المنار، ج 19، ص 97 ج 29، ص 43

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان