ماهان شبکه ایرانیان

سرزمین دانش و عمل

 جبل عامل ، منطقه ای است کوهستانی در جنوب لبنان که جباع ، نطبیه ، جزین و دیگر شهرک های لبنانی در آن واقع شده است . بزرگترین شهرهای آن صور و صیدا است .
جنوب لبنان و منطقه جبل عامل نامی است آشنا که در تاریخ شیعه سوابق درخشانی دارد. شیعیان این خطه در جهاد و مبارزه ، استواری و ثبات قدم در برابر دشمنان اسلام و بشریت و عشق و اخلاص نسبت به امیرالمومنین علیه السلام و فرزندان معصوم آن حضرت مشهورند.
تشیع مردم این منطقه را باید از وجود مقدس ابوذر غفاری ، صحابی با شهامت و عالی قدر پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام دانست که بذر تشیع را در دلهای پاک و با استعداد آنان افشاند و برای اولین بار مهر علی علیه السلام را در قلوب آنها جایگزین کرد. او مسجدی بنا کرد که هنوز به نام ((ابوذر غفاری )) در جبل عامل در دهی به نام ((میس الجبل )) مشهور است . مساجد دیگری نیز در این منطقه ، منسوب به ابوذر وجود دارد.
از قرنهای پیش تاکنون ، دانشمندان و فرزانگان زیادی از سرزمین مقدس جبل عامل برخاسته اند که هر یک افتخاری پس بزرگ برای اسلام و مسلمین اند. فقهای نامدار و سرشناسی همچون محقق ثانی ، شیخ لطف الله میسی ، شیخ بهایی ، شهید اول ، شهید ثانی ، علامه سید محسن امین و سید عبدالحسین شرف الدین عاملی - رضوان الله علیهم اجمعین - از آن دیارند.
شیخ حر عاملی که خود از مفاخر بنام جبل عامل است ، می نویسد:
از بعضی استادان بزرگ شنیدم که در یکی از روستاهای جبل عامل در زمان شهید اول هفتاد مجتهد در تشیع جنازه ای شرکت داشتند. شمار دانشمندان و نویسندگان این منطقه نسبت به دیگر دانشمندان و نویسندگان حدود یک پنجم است ، در صورتی که این منطقه از نظر وسعت یک صدم دیگر کشورها را تشکیل داده است .(1)
شیهد اول که به دیدارش می رویم و خوشه چین زندگی پر بارش خواهیم بود، از این خطه مقدس و فقیه پرور است .
طلوع خورشید 
سال 734 قمری است . جبل عامل ، این سرزمین مبارک و مرتبط با فلسطین و قدس به خود می بالد. گویا حادثه ای اتفاق افتاده است ، حادثه ای بس بزرگ و شادی بخش . خورشیدی از افق شهرک جزین درخشید که همه جا را نورانی کرد.
اینک به دور از پیرآیه و وصفی به روایت تاریخ گوش دل می سپاریم :
نام آسمانی اش : محمد.
لقب : شهید اول .
پدر: ابومحمد مکی ، ملقب به ((جمال الدین )) یا ((شرف الدین )).
مادر: بانویی از آل معیه ، زنی از خاندان علوی در عراق .
جد: شیخ محمد، ملقب به ((شمس الدین )).
زمان ولادت : 734 سال پس از هجرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مدینه .
مکان ولادت : شهرک جزین در جبل عامل .
تبار نامه 
شهید اول از فقهای ناموری است که پدر و اجدادش همه از دانشمندان بنام بودند. وی در خاندانی زندگی کرد و تربیت شد که همه اهل دین و دانش و فضیلت و تقوا بودند و همت بلند در نشر معارف اسلامی داشتند و از مدافعان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به شمار می آمدند.
تبارنامه شهید به چهار قبیله همدان ، اوس ، خزرج و مطلب متصل است که بزرگترین و مقدس ترین قبایل عرب درصدر اسلام بودند و به هر کدام از جهتی منتسب است .
انتساب وی به قبیله همدان و حارث همدانی ، از ناحیه جده مادری است . به قبیله ((خزرج )) از طرف جده پدری منسوب است و ممکن است از طریق سعد بن عباده باشد. از سوی پدر به قبیله ((بنی المطلب )) منسوب است . از این رو به لقبهای شریف ، مطلبی و هاشمی مشهور گشت . و از جهت مادر نیز از تبار سعد بن معاذ است ، چنانکه در نوشته دختر شهید است که : آقای ما، خورشید دین و آیین ، از جهت مادر به سعد بن معاذ رئیس قبیله ((اوس )) منتسب است .(2)
آغاز تحصیل 
((شهید اول )) دوران کودکی را در زادگاهش ((جزین )) سپری نمود و در محیطی آکنده از معنویت و روحانیت ، در موقعیتی استثنایی رشد کرد. وی از آغاز کودکی از هوش و استعداد سرشاری بر خوردار بود و بیش از اندازه به فراگیری دانش و رسیدن به فضایل اخلاقی و معنوی علاقه داشت . او تا 16 سالگی در وطنش بزیست و از محضر پدر بزرگوارش که استادی فاضل و از بزرگان اساتید اجازه به شمار می رفت ، مقدمات علوم دینی و فقه را آموخت . در این مدت نیز از محضر عموی پدرش ((شیخ اسد الدین صائغ جزینی )) بهره کافی برد و مقدمات علوم ریاضی را فرا گرفت .
علامه سید محسن امین می نویسد:
شیخ اسد الدین صائغ ، دانشمندی بزرگ بود و در سیزده رشته از علوم ریاضی تخصص و مهارت داشت .(3)
ازدواج و فرزندان 
محمد بن مکی عاملی با کنیه ((ابوعبدالله )) و لقب ((شمس الدین )) که پس از شهادت به شهید اول معروف گشته ، با دختر استاد و عموی پدرش ، شیخ اسدالدین صائغ جزینی ، ازدواج کرد.(4)
همسر وی علاوه بر اینکه دختر دانشمندی چون اسدالدین صائغ جزینی است ، بانویی فقیه و دانشمند بوده است که به ((ام علی )) مشهور و پیوسته مورد تعریف و تمجید شهید اول بود و شهید به دیگر زنها دستور می داد که در مسائل شرعی و مشکلات مذهبی به او مراجعه نمایند.(5)
ثمره این پیوند مبارک ، سه پسر و یک دختر گردید که همه آنان از ابرار و فرزانگان بنام شیعی بودند و از نسل آنها دانشوران و چهره های علمی برازنده ای برخاستند که در علم و تقوا و فضیلت و بزگواریهای اخلاق و انسانی شهرت فراوان داشتند.
رضی الدین ابو طالب محمد، بزرگ ترین فرزند شهید، دانشمندی فاضل و والامقام بود که از پدرش و ابن معیه و دیگر محدثان حدیث نقل می کند.(6)
ضیاالدین ابوالقاسم علی ، فرزند دیگر شهید، شخصیتی بزرگوار و مورد اعتماد بود و در شمار پرهیزکاران و صالحان جای داشت که از پدر و دیگر استادان حدیث ، روایت نقل می کند و محمد بن داوود موذن عاملی ، از او حدیث نقل می کند.(7)
فرزند دیگر شهید اول ، جمال الدین ابو منصور حسن است که از محققان و فقهای برجسته بود و از دست پدر به دریافت اجازه نقل حدیث مفتخر گردید.(8)
دختر شهید، ام الحسن فاطمه است که به ((استاد حدیث )) معروف است و بانویی پاکدامن و عفیف و در شمار بانوان فقیه و دانشمند یاد شده است . علما و اساتید بزرگ از او به نیکی یاد کرده اند و نیز شهید اول پیوسته از دختر دانشمندش ، ستایش می کرد و به زنان دستور می داد که او را الگو و اسوه خویش قرار دهند و در مسائل شرعی و عبادی به وی مراجعه کنند.(9)
شهید ثانی می گوید: من نوشته سید بزرگوار تاج الدین ابن معیه را دیدم که به استاد ما شمس الدین محمد بن مکی (شهید اول ) و دو فرزندش محمد و علی و نیز خواهرشان ام الحسن فاطمه ، اجازه نقل روایت داده بود.(10)
هجرت  
مدرسه و حوزه علمیه حله در قرن هشتم هجری از رونق بسزایی برخوردار بود و اندیشمندان بزرگ شیعه در آنجا حضور داشتند، به طوری که تشنگاه دانش و فقاهت از هر سو به آن سر چشمه دانش و فضیلت روی می آوردند. در این زمان حوزه درس فخر المحققین ، فرزند نابغه علامه حلی ، اهمیت فوق العاده ای داشت . از این رو شهید، آهنگ این شهر شیعه نشین و فقیه پرور را کرد و در سال 750 ق در حالی که شانزده بهار از زندگی اش گذشته بود برای تکمیل معلومات خویش و رشد فکری و علمی بیشتر و استفاده از گنجینه دانش دانشمندان بزرگ و فقهای نامی ، به عراق هجرت کرد و وارد شهر تاریخی حله شد. نقل شده است که شهید، اولین شخصی بود که از جبل عامل برای تحصیل علم به عراق مهاجرت کرد.(11)
شهید پنج سال در حله ماند و در آنجا از محضر فقهای شیعی نظیر فخر المحققین ، سید فخار موسوی ، سید عمیدالدین حسینی و برادرش سید ضیاالدین حسینی (خواهر زادگان علامه حلی )، تاج الدین ابن معیه حسنی ، نجم الدین جعفر بن نما و دیگران که همه از دانشوران و ففهای سترگ این دیار بودند، استفاده کرد و به زینت دانش ، تهذیب اخلاق و تزکیه نفس ، بیش از پیش آراسته گردید.
وی با نبوغ و پشتکار در تحصیل علوم ، در سال 751 ق . در هفده سالگی ، از دست فخر المحققین به دریافت گواهی اجتهاد و نقل حدیث موفق شد و نیز دومین و سومین اجازه را در سال 756 ق . از او دریافت کرد و نیز از دست تاج الدین ابن معیه حسنی ، به اخذ گواهی اجتهاد و نقل حدیث مفتخر گشت .(12)
شهید در زمان اقامتش در شهر حله ، به بغداد، کربلا، نجف و دیگر شهرهای عراق سفر کرد و در جوار بارگاه ملکوتی ابی عبدالله الحسین علیه السلام و امیر المومنین علیه السلام ، با استمداد از معنویت و روح بلند ائمه اطهار علیهم السلام از علمای آنجا نیز بهره ها برد.
بازگشت به وطن 
شهید پس از رسیدن به مدارج عالی علمی و مسلح شدن به سلاح علم و عمل در سال 755 ق به وطنش ((جزین )) بازگشت . چرا که وی فقیهی برازنده ، متکلم و محدثی آگاه و ادیبی گرانمایه گشته بود همچون شجره طیبه ساز بود تا از میوه و عارف بلندش ، شیفتگان و علاقه مندان زادگاهش بهره ببرند.
از نخستین خدمات فرهنگی او پس از بازگشت از هجرت علمی این بود که در جزین مدرسه ای تاسیس کرد که از بقیه مدارس جبل عمل ، پیشرفته تر و در تدریس فقه و اصول پیشگام بود. در حقیقت شهید فکر و اندیشه فقهی ، اصولی و کلامی علامه و فرزند فخر المحققین را به جبل عامل منتقل و شاگردان زیدای را تربیت کرد و به جهان اسلام تقدیم داشت که همگی از ابرار و مجتهدان بنام بودند.
از دست پروردگار مکتب فقهی او، فرزندانش به نامهای رضی الدین ابوطالب محمد، ضیاالدین ابوالقاسم علی ، جمال الدین ابو منصور حسن و دختر دانشمندش فاطمه ام الحسن ملقب به ((سنت المشایخ )) و نیز همسرش ام علی ، بودند که شیخ حر عاملی درباره وی می نویسد:
شهید پیوسته از همسرش ستایش می کرد و به زنها دستور می داد در مسائل و مشکلات مذهبی به وی مراجعه کنند.(13)
شرف الدین مقداد بن عبدالله ، مشهور به ((فاضل مقداد)) (متوفای 628. ق ) نویسنده کتاب ((کنز العرفان فی فقه القرآن )) و ((فصل القواعد))، سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به ابن نجم الدین اعرجی حسینی ، شمس الدین محمد بن عبدالعالی کرکی عاملی ، زین الدین ابوالحسن علی بن حسن ، مشهور به ((ابن خازن )) و شمس الدن محمد بن نجده معروف به ((ابن نجده ، از شاگردان و تربیت یافتگان مکتب پر بار فقهی شهید اول به شمار می آیند.(14)
شهید اول علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان و تالیف کتاب در علوم مختلف ، پاسخگوی مشکلات مذهبی ، اعتقادی ، اجتماعی و سیاسی مردم بود. به طوری که خانه مقدس و نورانی وی پناهی برای عموم مردم بویژه شیعیان بود که در مشکلات و سختیها بدانجا می شتافت و احساس امنیت و آرامش می کردند. بدین سبب به لقب ((ملجا شیعه )) مشهور گشت .
سیر در آفاق 

بیشتر سفر باید

تا پخته شود خامی

شهید به منظور دیدار و ملاقات علمای بزرگ اسلام و کسب تجارب و بهره مندی از اندوخته های آنان به سیر آفاق پرداخت و به مراکز علمی دمشق ، مصر، مفلسطین ، مکه و مدینه و دیگر شهرها مسافرت کرد.
در سال 768 ق . در دمشق به محضر فیلسوف بزرگ شیعی و حکیم فرزانه ، قطب الدین رازی ، مشرف شد و از خرمن دانش او خوشه ها چید و به گواهی نقل روایت از دست مبارکش مفتخر گشت .(15)
وی با اطلاع و آگاهی کامل از فقه غنی شیعه ، با دانشمندان بزرگ اهل سنت نیز در ارتباط بود و در حوزه های درس آنها شرکت می کرد. چنان بر نظریات فقهی آنان آگاهی و تسلط داشت که اهل سنت در اعمال عبادی و مسائل مذهبی به وی مراجعه می کردند و بر مذهب آنان فتوا می داد. خودش می نویسد:
من مصنفات و مرویات حدود چهل تن از علمای مکه ، مدینه ، بغداد، دمشق ، بیت المقدس و مقام خلیل (در فلسطین ) را از آنان روایت می کنم . من صحیح بخاری نیز صحیح مسلم ، مسند ابی داوود، جامع ترمذی ، مسند احمد و دیگر کتابهای آنان را روایت می کنم .(16)
میراث ماندگار 
شهید در مدت عمر کوتاه و با برکت خودش بیش از سی اثر در علوم و فنون مختلف مانند فقه ، اصول فقه ، کلام ، حدیث ، ادبیات و شعر از خویش به جای گذاشت . او گرچه با بصیرت و دید عمیقی که داشت در هر علمی که وارد می شد به طور بایسته از عهده آن بر می آمد، در فقه بیشترین شهرت را پیدا کرد به طوری که تا نام فقه جعفری شنیده می شود شخصیت فقهی شهید اول به ذهن خطور می کند. چرا که فقه شیعه را با قلمی محکم ، روان ، بسیار ماهرانه و ادیبانه نوشت و به ارمغان گذارد و نام مقدسش با فقه جعفری در آمیخت .
مشهورترین اثرش کتاب گران سنگ ((اللمعه الدمشقیه )) است که عالیترین منبع و متن متقن فقه شیعه ، مشتمل بر تمام ابواب فقه از بحث طهارت تا احکام دیه است . تاکنون شرحهای زیادی بر آن نوشته اند که مشهورترین آنها شرحهای است که شهید ثانی به ((الروضه البهیه )) نوشته است .
این کتاب با شرح شهید ثانی ، محور و متن درسی فقه حوزه های علمیه است و چندین قرن است که در حوزه های علمیه است و چندین قرن است که در حوزه های علوم اسلامی تدریس می شود و دانش پژوهان علاقه مند به معارف اهل بیت علهیم السلام از آن بهره مند و سیراب می شوند.
غیر از این اثر معروف و ماندنی ، بسیاری از کتابها و آثار شهید اول ، در دسترسی است که بیشتر آنها به وسیله شاگردانش و نیز علما و فقهای بعدی شرح داده شده است که اساتید، محققان طلاب حوزه های علوم اسلام از این میراث ماندگار بهره کافی می برند. در اینجا تنها به ذکر نام آنان بسنده می کنیم .
1 - المقاله الکتلیفه .
2 - المسائل الاربعنیه .
3 - العقیده .
4 - اربعون حدیثا در دو جلد.
5 - اختصار الجعفریات .
6 - مزار الشهید یا منتخب الزیارات .
7 - الدر الباهره من الاصداف الطاهره .
8 - مجموعه الاجازات .
9 - مجموعه الشهید در سه جلد.
10 - جامع البین من فوائد الشرحین .
11 - الفیه .
12 - النفلیه .
13 - القواعد الکلیه الاصولیه و الفرعیه .
14 - ذکری الشیعه فی احکام الشریعه .
15 - الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه .
16 - غایه المراد فی شرح نکه الارشاد.
17 - البیان .
18 - خلاصه الاعتبار فی الحج و الاعتمار.
19 - الباقیات الصاحات .
20 - حاشیه علی الذکری .
21 - احکام الاموات .
22 - جواز ابداع السفر فی شهر رمضان .
23 - مسائل ابن مکی .
24 - جوابا الفاضل المقداد.
25 - جوابات مسائل الاطراوی .
26 - شرح قصیده شفهینی .
27 - شعر الشهید الاول .
سیمای شهید 
شهید اول روحی بزرگ و اندیشه های بلند داشت ولی این قله فرازمند ایمان و جهاد، شهادت و فقاهت ، لاغر اندام و از نظر جسمی ضعیف بود. او بحق از پارسایان و شب زنده داران بود که به قدرت و نیروی خدایی که سرچشمه همه کرامتها و قدرتهاست ، پیوستگی داشت . در سختیها و مشکلات و حوادث روزگار، لطف و رحمت خدا شامل حالش می شد و مصایب و ناراحتی روزگار را به سادگی پشت سر می گذاشت . از او نقل شده که گفته است :
مجلس من در دمشق از دانشمندان اهل سنت به موجب نزدیکی و رابطه ای که با آنها داشتم خالی نبود ولی وقتی آغاز به نوشتن کتاب لمعه کردم بیم آن داشتم که فردی از متعصبان وارد شود و ببیند، اما از لحظه شروع تا پایان کتاب هیچ یک از آنان بر من وارد نشدند و این از الطاف غیبی الهی بود.(17)
او با تقیه شروع به نوشتن فقه شیعه کرد و با توکل به خداوند متعال و پشتکار و اطمینان به نفس در مدت هفت روز، بدون اینکه بیگانگان متوجه شوند، کتاب را به پایان رساند. با این ویژگیها و حالتهای معنوی است که محققان و اندیشمندان بر ستایش از او برآمده و به صفات پسندیده وی را ستوده اند به گواهی استادش فخرالمحققین :
من از شاگردم محمد بن مکی بیش از آنچه او از من استفاده نموده است بهره بردم .(18)
محقق خوانساری می نویسد:
شهید اول بعد از محقق حلی بزرگترین فقهای آفاق است تمام دانشمندان به بصیرت و استادی او معترف اند. برازندگی و درخشش وی در فقه و قواعد احکام همچون برازندگی شیخ صدوق ، در نقل احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام است .
چونان شیخ مفید و سید مرتضی است ، در اصول عقاید و کلام و در بحث و مناظره و کنار زدن اندیشه های انحرافی همچون شیخ طوسی است . در گستردگی دانش و فنون مختلف و زیادی استاد و شاگردانش برجسته ، چونان ابن ادریس حلی است . در تبیین و شکافتن مباحث فقهی ، چونان نصیرالدین طوسی است . در همدردی با امت و برطرف نمودن مشکلات علمی و اجتماعی ، نجم الائمه رضی است . در تنقیح علم نحو و صرف ، علامه مجلسی است . در جایگزینی فرهنگ و آداب شرع در بین دانشمندان و انسانها، امام مروج بهبهانی است . در اثبات و جایگزینی حق و عدالت و نابودی باطل و زدودن اندیشه ها از اوهام و خرافات .(19)
در دمشق 
شهید مدتی را در دمشق اقامت گزید و بیشترین زمان تحصیل ، تدریس ، تالیف آثار و اجازاتی که به شاگردانش داده است در آنجا بود. شاید بیشترین اقامت وی نسبت به مناطق دیگر شهر دمشق باشد که شهید ثانی در این باره می نویسد:
چهار فرزند شهید اول ، در شام متولد شدند. ولادت فرزندانش در شام ، دلیلی است که مدت زیادی در آنجا اقامت داشته ، در عین اینکه به زادگاهش ، شهرها و کشورهای اسلامی نیز مسافرت کرده است .(20)
آوازه دانش ، فضل و تقوای شهید، از دمشق به سراسر جهان اسلام رسید و به مثابه یگانه مرجع دین و بزرگترین فقیه شیعی مشهور گشت و پیوسته دانشمندان ، شیعیان و حاکمان گشت و پیوسته دانشمندان ، شیعیان و حاکمان شیعه با او در ارتباط بودند و ابراز علاقه و محبت می کردند. سلطان علی بن موید، آخرین زمامدار سربداران که در سال 766 ق . حکومت سربداران در خراسان را به عهده گرفت از جمله زمامداران شیعه است که با فرستادن . نامه و هدایایی نظیر نسخه ای از قرآن مجید و کتاب صحیفه سجادیه ، دوستی و اخلاص خویش را نسبت به این مرجع و عالم دین اظهار می کرد. تا اینکه به طور رسمی از شهید دعوت کرد با تشریف فرمایی خویش به خراسان (مرکز حکومت سربداران ) در دیار بارگاه ملکوتی امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام منصب ((مرجعیت و زعامت )) را عهده دار شود تا مردم و شیعیان این منطقه که تشنه حق و عدالت اند از وجود پرفیض فقیه و دانشمندان عصرشان استفاده کنند.
قسمتهایی از نامه حاکم سربداران به شهید چنین است :
سلامی چون عطرفشانی عنبری عطرفشان که به هر جا گذرد بوی خوشش به جا گذارد.
سلامی که با ماه شب چهارده در هر حال و هر منزل همچشمی نماید.
سلامی که با خورشید در هر بامداد برابری نماید، بر خورشید دین راستین باد.
محضر مبارک مولای ما، آن پیشوای بلند همت با اراده ، دانشمندان وظیفه گزار، رهرو پارسا، علامه روزگار، رهبر ملتها، سرمشق دانشمندان ژرف بین ، دارنده انواع فضایل و دانشها و هنرها، احیا کننده رسم امامان ، پیشوای ما خورشید راستی و دین که خدا سایه اش را بر دولتی خوش بنیان و نعمتی بیکران بگسترداند.
به عرض آن جناب می رسانم که شیعیان خراسان تشنه دیدار شمایند و فیض بردن از دریای فضایل و دانشتان . ما در میان خویش کسی را که به فتوایش به لحاظ علمی بتوان اعتماد کرد یا مردم بتوانند عقاید درست را از وی فرا گیرند نمی یابیم . و از خدای متعال مسالت داریم که حضرتت به ما افتخار حضور و افشاندن نور بخشد، تا از علمش پیروی کنیم و از راه و رسمش رفتار آموزیم .
ما از این نگرانیم که سرزمین ما به خاطر رهبر نداشتن و راهنمایی نشدن ، دستخوش خشم الهی گردد. هرگاه لطف فرمایید و با توکل به خدا و پرهیز از عذر آوردن به اینجا تشریف بیاورید، مزید احسان خواهد بود الحمد لله قدرتان را می دانیم و ان شاالله حقتان را می شناسیم و بزرگتان می داریم .
سلام بر ملت اسلام باد!
دوستدار شیفته ات : علی بن موید.(21)
شهید این دعوت را بدون پاسخ نگذاشت . گرچه نامه ای که در خصوص جواب نامه حاکم سربداران داده است به موجب حوادث و اتفاقات تاریخی از بین رفته است ولی دعوت حاکم سربداران باعث شد که شهید کتاب ارزشمند ((اللمعه الدمشقیه )) را که یک دوره فقه در احکام عملی اسلام است برای هدایت و راهنمایی شیعیان خراسانی در قلمرو حکومت سربداران بنویسد. شهید ثانی در این باره می نویسد:
سلطان علی بن موید در آخرین نامه شریفش که در آن شهید را با محبت و تعظیم و ترغیب بسیار مخاطب قرار داده بود از وی درخواست نمود که به خراسان رود ولی شهید از رفتن امتناع ورزید و عذر خواست و کتاب لمعه را در دمشق ، در مدت هفت روز، بنابر نقل فرزند بزرگوارش ابوطالب محمد، برای او نوشت .(22)
فتنه یالوشی 
در زمان شهید وضع سیاسی و اجتماعی کشورها و شهرهای اسلامی نابسامان بود و هر لحظه ممکن بود افرادی از این وضع آشفته سو استفاده کنند و در نهایت فکر انحرافی را در بین مسلمانان منتشر نمایند. اما در عین حال چون شهید اول ، از مقام بلند و نفوذ کلام عجیبی برخوردار بود و حتی حاکمان و زمامداران برای سخنان و دستورهای وی اهمیت بسزایی قائل بودند، نمی گذاشت افرادی در جامعه اسلامی با افکار انحرافی ، بدعت در دین جامعه اسلامی با افکار انحرافی ، بدعت در دین اسلامی به وجود بیاورند و از قدرت حاکمان برای جلوگیری از بدعتها و انحرافات استفاده می کرد.
در عصر او شخصی به نام محمد یالوشی عاملی ، پرچم مخالفت برداشت و به دنبال فتنه و آشوب در بین امت اسلامی برآمد. وی گر چه در آغاز شاگردان شهید اول بود و در سخنوری برازنده و بیانی شیرین و جذاب داشت ولی از راه شعبده و تردستی ، مسیر سحر و کهانت را پیمود و کم کم به جایی رسید که ادعای نبوت کرد و از راه نیرنگ ، مردم را به مذهب جدیدی فراخواند.
شهید اول ، سحر او را از طریق سحر باطل نمود و در برابر این شخص و دعوتش ایستاد و فتوای قتل او را صادر کرد و برای جلوگیری از نشر این بدعت مجدد و در نطفه خفه کردن این فتنه حکومت دمشق را وادار کرد که لشکری را آماده کند. آنگاه که لشکر آماده شد، به فرمان شهید به مقر محمد یالوشی و پیروانش به نبطیه در جبل علمی حرکت کرد. بین آنها در آن نقطه جنگ و درگیری شروع شد و سرانجام محمد یالوشی کشته شد و بسیاری از نیروهایش از بین رفتند.
در زندان 
خانه محقر فقه نگار نهضت سربداران ، کعبه مقصود دانش پژوهان و عموم مردم بود. عاشقانش از راههای دور و نزدیک بدانجا می شتافتند و پروانه وار به گرد شمع فروزان و مشعل هدایت می چرخیدند و خدا را پیوسته شاکر بودند که چنین شخصیتی را با آنان ارزانی داشته است .
مدتی این گونه گشت ولی این بهار پربار چندان طولانی نبود، تا اینکه سال 784 ق . فرا رسید. حکومت دمشق در اختیار فردی به نام ((بیدمر)) بود که از طرف برقوق ، اولین سلسله پادشاهان جراکسه ، به حکومت شامات منصوب گردیده است .
آری ! چهره زمان عوض شد و شهید این تجسم دانش ، تقوا و عدالت در این سال به زندان افتاد و خورشید در این مدت یک سال در زیر ابرهای مخوف تعصب و حسد قرار گرفت و از دید شاگردان و علاقه مندانش پنهان شد.
جای مردان خدا در زندان ...؟! آری ! آنگاه که ظلم و ناجوانمردی حکمفرماست و نیرنگ و فریب و جهالت و نادانی حاکم است باید فقه و دانش ، زهد و تقوا، عدالت و فضیلت در بند باشد. در موقعیتی که رو به صفتان مکاران و حسودان به صحنه آمده اند بایستی بزرگواری و آزادمنشی در گوشه زندان به سر برد. چه آنکه امام کاظم علیه السلام برگزیده معصوم پروردگار نیز سالهایی را در زندان هارون الرشید سپری کرد.
مگر فقیه ترین و اعلم علمای شیعه چه جرمی را مرتکب شده است که در گوشه زندان جای گیرد؟ طومار و شکایتی که پیروان محمد یالوشی ، با امضا و تایید دانشمندان و قضات درباری ، به حاکم دمشق علیه شهید داده بودند و مدعی بودند که او از اسلام برگشته و نستبهای زشت دیگر و اتهام به ارتباط داشتن و کار کردن برای نهضت سربداران در ایران و از همه مهمتر حسادتی که در دل بعضی از دانشمندان و قاضیان وابسته به حکومت بویژه در ((ابن جماعه ، قاضی القضاه دمشق )) بود، شهید را به زندان انداخت و حوادث تلخ بعدی را به وجود آورد.
دفاعیه 
تمامی دنیا را اگر با یک متن همراه باشد نمی خواهم و نعمتهای گران را با ذلت نمی خرم . به دلبری که سیه چشم به دنیا آمده باشد عشق می ورزم ، از ترس آنکه در چشم نگارم متن سورمه نبینم .(23)
اولین فقیه 
مرد تقوا و دانش در گوشه زندان از خویش دفاع کرد و در ضمن اشعاری که برای شاه فرستاد چنین نوشت :
به جانم قسم ! هیچ گاه جنایتی را مرتکب نشده ام و کسی که ظلم و جنایتی را مرتکب نشده است ، چرا عذر خواهی کند. شما نباید به گفتار سخن چینان که از دروغ و دشمنی گفته شده است ، گوش دهید.
خدا را، خدا را گواه می گیرم که من از این اتهامات به دور هستم . عقیده خالص من دوستی و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و عشق ورزیدن به کسانی است که پیامبر را دوست دارند و دوستدار صحابه همراهان پیامبر می باشیم . فقه ، نحو، تفسیر، اصول فقه ، اصول دین ، قرآن و حدیث مرا می شناسد.
او سپس آزادی خویش را در خواست می کند که مورد موافقت قرار نمی گیرید.(24)
... عاقبت مجلس محاکمه ایمان ، تقوا و فقاهت شیعی با حضور شاه و ابن جماعه ، قاضی القضاه دمشق و دیگر قضات درباری آراسته گردید و سخنان شهید در جلسه محاکمه هم اثری نبخشید و حکم از پیش تعیین شده قاضی چنین اعلام شد:
من ریختن خون او را واجب می دانم !!!(25)
شهادت  
پس از محاکمه و فتوای قتل اعلم فقهای شیعی ، حکم اجرا شد!
چه زمانی ؟
روز پنجشنبه 9 جمادی الاول 786 ق . (در 52 سالگی ).
در کجا؟
در قلعه دمشق ، شهر شام ، مرکز طرفداران بنی امیه .
شهری که در طول تاریخ برای خاندان رسالت و نبوت و پیروان دلباخته آنان خاطرات تلخ داشته است . جایی که معاویه و سایر خلفای بنی امیه و بنی عباس ، با اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به گونه ای رفتار نمودند که چهره تاریخ را سیاه کرده است . شهری که به علمای شیعه ، حاملان رسالت نبوی و پاسداران اسلام ناب ، ستم شد و به جرم تشیع به شهادت رسیدند. آری پیشتر از شهید، شیخ بزرگوار، حسن همدانی دمشقی سکاکینی ، از مردان سرشناس شیعی را در سال 744 ق . در بازار اسب فروشان دمشق گردن زدند. دمشقی که در آن علی بن ابی الفضل حلبی را به شهادت رسانده و پس از شهادت جسدش را آتش زده اند و سر بریده اش را در شهر گرداندند.
در همین دیار شوم شیخ والا مقام ابن محمد شیرازی را به اتهام شیعه بودن در سال 766 ق . به شهادت رساند.
آری ! در شهری که به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بی احترامی و به دانشمندان معاصر شهید ستم گردد، باید با فقیه نامی شیعه و مدافع واقعی اهل بیت علیهم السلام این گونه برخورد شود.
حقیقت این است که شهر شام ، پایتخت معاویه و یزید و پیروان آنها، تحمل زنده ماندن اعلم فقهای شیعه را ندارد.
لباس او را از بدن مقدسش در آوردند و بر او لباس شهادت پوشاندند و پرشقاوت ترین شخص او را به شهادت رساند!
بعد از شهادت بدن مقدسش را به دار زدند! سپس سنگسار کردند! و آنگاه جسم بی جانش را سوزاندند! که آثاری از او باقی نماند. ولی بسی کوراندیشی ! گر چه از بدن مقدس شهید اول اثری نیست و آرامگاهی ندارد که از تربت پاکش تبرک جویند، روحش و فقه دانشش در قلب شیعیان و شاگردانش در طول تاریخ جای دارد و نام مبارکش بر منابر و کرسیهای درس در حوزه های علوم اسلامی پیوسته یاد می شود و هر مسجد و مدرسی آرامگاه و مزار اوست .
سلام بر او که مظلوم زیست و مظلومانه به شهادت رسید.
سلام بر فقه نگار نهضت سربداران ، که به جرم همدردی با سربداران ، بدن بی جانش بر دار رفت .
سلام بر خورشید فقاهت گلگون که با خون مطهرش افق فقاهت را سرخ فام کرد.
سلام بر شهید اول ، که با شهادتش به فقه و دانش حیات مجدد بخشید.
سلام بر او روزی که در آستان قدس ربوبی بر انگیخته می شود.
پینوشتها:
1-امل الامل ، شیخ حر عاملی ، ج 1، ص 15، چاپ ایران ، 1362 ق .
2-حیاه الامام الشهید الاول ، محمد رضا شمس الدین ، ص 9 و 27.
3-اعیان الشیعه ، علامه سید محسن امین ، ج 3، ص 281، تحقیق سید حسن امین ، 1403 ق .
4-اعیان الشیعه ، ج 3، ص 281.
5-امل الامل ، ج 1، ص 193.
6-همان مدرک ، ص 179.
7-امل الامل ، ج 1، ص 134.
8-همان مدرک ، ص 67.
9-همان مدرک ، ص 193.
10-همان مدرک ، ص 179.
11-حیاه الامام الشهید الاول ، ص 57.
12-همان ، ص 41.
13-امل الامل ، ج 1، ص 193.
14-روضات الجنات ، محمد باقر خوانساری ، ج 7، ص 7؛ بحار الانوار، ج 107، ص 194؛ حیاه الامام الشهید الاول ، ص 56.
15-مقدمه ((اللمعه الدمشقیه ))، محمد مهدی آصفی ، چاپ ده جلدی ، ج 1، ص 94.
16-مستدرک الوسائل ، محدث نوری ، ج 3، ص 437.
17-مقدمه لمعه ، ص 24.
18-حیاه الامام الشهید الاول ، ص 38.
19-روضات الجنات ، ج 7، ص 4.
20-حیاه الامام الشهید الاول ، ص 72.
21-شهیدان راه فضیلت ، علامه امینی ، جلال الدین فارسی ، ص 168، چاپ چهارم ، 1363 ش ، روزبه .
22-مقدمه ((اللعمه الدمشقیه ، ص 24.
23-شهیدان راه فضیلت ، ص 168.
24-روضات الجنات ، ج 7، ص 19.
25-شهیدان راه فضیلت ، ص 139.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان