ماهان شبکه ایرانیان

عرضه حدیث بر امام صادق (ع)


تاریخ حیات فکری مسلمانان نشانگر استفاده از رهنمودهای پیشوایان دینی در همه عرصه های دانش است. دانشوران مسلمان همواره کوشیده اند تا رهآورد گشت و گذار خود در بوستان حکمت الهی و گلزار زیبای نبوی و علوی و جعفری را به شکلی متناسب با عصر و زمان، کارا و کارساز ارائه نمایند. در پس این کوشش سترگ، تلاشی بزرگتر و همزاد آن جهت اطمینان از درستی آنچه عرضه می کنند، صورت گرفته است. این تلاش دیرینه، در طول تاریخ تحمّل، نقل و عرضه حدیث مشاهده می شود و تابعی از تغییرات آن بوده است و به جز برهه ای آن هم فقط به دست اخباریان حنبلی و شیعی که به هر چه حدیث نامیده می شد، اطمینان می کردند کنار گذارده نشده است. وجود شیوه های گوناگون دستیابی به درستی حدیث، گواه گستره پهناور این تلاش است. عرضه احادیث بر قرآن، عقل و سنّت قطعی و یا نسبت سنجی آنها با واقعیتهای خارجی، عملی و تاریخی، هر یک فصلی از تاریخ تدوین و عرضه حدیث را به خود اختصاص داده اند.

شیوه ای که این نوشته بدان می پردازد، عرضه حدیث بر امامان و عالمان است که بیشتر در دوره نخستین تدوین حدیث یعنی «دوره حضور»، جلوه کرده است. این شیوه که در روایات آن را «عرض الحدیث» می نامند چیزی غیر از مقابله و نسخه خوانی است که در میان استاد و شاگرد رایج بوده است.
عرضه مجموعه های متعدد روایی و احادیث متفاوت فراوان بر امام صادق (ع) نشانگر تشدید این جریان در عصر امام جعفر صادق (ع) است. با نگاهی به کشمکشهای سیاسی و فرقه ای این دوره حسّاس تاریخی می توان راز تعمیق و تشدید عرضه را در این دوره یافت؛ دوره ای که هویت تشیع، تثبیت شد و شیعه جعفری از شیعه زیدی، بتری و فرقه های مختلف دیگر تمایز یافت. اصحاب و راویان تربیت یافته در این مکتب به عنوان شاخصهایی برای محک زدن درستی هر آنچه به شیعه و امامان او نسبت داده می شد، مطرح شدند و آنان نیز با عرضه مجموعه های حدیثی نوشته و یا نقل شده، خود، امنیت میراث شیعی را تضمین کردند.
این عرضه موجب گشت، ساده اندیشی از دایره حدیث شیعه رخت بربندد و دست جاعلان کوته اندیش که کم نبودند از دامان حدیث کوتاه گردد. تنها احساس هولناک ردّ امام نسبت به حدیثی کافی بود که بسیاری از منافقان داخل شده در صفوف شیعه را از کرسی نقل حدیث، پائین کشد و آنان را از حریم پاک آن دور سازد، گرچه بکلی کنار نرفتند.
از مهمترین جریانات نادرست این دوره، خط غلوّ است. غالیان که در پی کسب ریاست، جلوتر از دیگران می دویدند و امامان معصوم را برتر از جایگاه حقیقی خود می نشاندند و سپس خود را جانشین ایشان می خواندند، مورد بیشترین هجوم امام صادق (ع) و یاران راست اندیش ایشان قرار گرفتند؛به گونه ای که نمونه های متعددی از آن را در کتابهای اصلی رجال و بخصوص رجال کشی در احوال غالیانی چون «ابوالخطاب» و «یونس بن ظبیان» می یابیم.[1]
در این راستا امام صادق (ع) از اصحاب خود، اندیشه ها و گفته های سرکردگان خطّ غلوّ را جویا می شود و به ردّ و انکار شدید آنان می پردازد. برای نمونه، امام از «عنبسة بن مصعب» می خواهد که شنیده هایش از «ابوالخطاب» را بازگوید و آنگاه که او گفته ها را به پایان می برد، امام با قسم جلاله به ردّ آنها می پردازد.[2]
در نمونه ای دیگر، «حمادی» حدیثی مرفوعه را نقل می کند که حکایت از عرضه ای دیگر دارد. راوی، گفته ها و حدیثهای غالیان را که به امام منتسب ساخته اند، باور نکرده و آنها را به امام عرضه می کند.
روی عنکم أنّ الخمر والمیسر والأنصاب والأزلام رجال؟ فقال: ما کان اللّه عزّوجلّ لیخاطب خلقه بما لایعلمون؛[3]
از شما روایت شده است که شراب و قمار [و تمام گناهان بزرگ] مثالها و تمثالهایی از افراد هستند. امام فرمود: خداوند به گونه ای که مردم نفهمند، سخن نمی گوید.
اینگونه معنی و تأویل کردن احکام و آیات، بیشتر با اغراضی شیطانی انجام گرفته است و به تعبیر قرآنی مصداق یرید الانسان لیفجر أمامه[4] بوده است تا هم خود از شهوت حیوانی بهره ببرند و هم خیل پیروان دنیا پرست را به دور خود انبوه کنند.
عرضه حدیثی دیگری نشان می دهد که این تأویل در احادیث امام باقر(ع) هم صورت گرفته است:
فضیل بن عثمان: سئل أبوعبداللّه(ع) فقیل له: إن هؤلاء الأخابث یروون عن أبیک یقولون: إنّ أباک(ع) قال: إذا عرفت فاعمل ماشئت، فهم یستحلّون بعد ذلک کلّ محرّم، قال: مالهم لعنهم اللّه؟! إنّما قال أبی(ع): إذا عرفت الحقّ فاعمل ما شئت من خیر یقبل منک؛[5]
فضیل بن عثمان می گوید: از حضرت صادق (ع) سؤال شد که: این خبیثها از پدرت روایت می کنند که ایشان فرمود: «چون معرفت پیدا کردی هر کار خواهی بکن»، و بر این اساس هر حرامی را حلال می شمرند. امام صادق (ع) فرمود: چطور؟! خداوند ایشان را لعنت کند! منظور پدرم این بود که پس از شناخت حق، هر کار خیری خواستی انجام ده که از تو قبول می شود.
گزارش این واقعه که خود یک عرضه حدیثی است، در بخش «انگیزه های عرضه» خواهد آمد.
غلو و افراط غالیان در علم امام نیز، زمینه را برای تردید راویان شیعه در احادیث مربوط به این موضوع، فراهم آورد و آنان را ناگزیر از عرضه هرگونه حدیثی مربوط به علم امام نمود.
«کشی» تعدادی از این احادیث را گزارش کرده است.[6] نمونه هایی دیگر نیز در بحارالانوار یافت می شود که به یک مورد اشاره می کنیم:
أبو ربیع شامی می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم که حدیثی از «عمرو به حمق» به من رسیده است حضرت فرمود: آن را عرضه کن.
[گفتم:] عمرو می گوید که بر حضرت امیرمؤمنان وارد شد، حضرت زردی چهره او را دید و علّت آن را جویا شد؛ عمرو بیماری خود را می گوید. حضرت علی(ع) می گوید: ما از شادی شما، شاد و از اندوهتان، اندوهناک و از ناخوشیتان، ناخوش می شویم و برایتان دعا می کنیم و به دعای شما آمین می گوییم. عمرو می گوید: آنچه گفتید فهمیدم ولی چگونه به دعای ما [نشنیده و ندیده] آمین می گویید؟
حضرت علی(ع) فرمود: حاضر و غایب بر ما یکسان است.
امام صادق (ع) پس از شنیدن حدیث فرمود: عمرو راست می گوید.[7]
         
عرضه احادیث فقهی بر امام صادق (ع)
با فرصتی که در اثر درگیریها سیاسی امویان و عباسیان پیش آمد، امام باقر و امام صادق (ع) توانستند، افزون بر عقاید، فقه شیعه را نیز رشد داده و آن را دقیقتر و صحیحتر سازند.
پیدایش این مجموعه مرکب از فقه و فقیه و امام، و استاد و شاگردان و کتاب، شاخصی برای نقد و ارزیابی شنیده ها و فتاوی و آرای متفاوت که بیشتر رنگ حدیث داشت به دست داد و حدیث نگاران فقیه و خردورز، چون «زرارة» و «محمد بن مسلم» و «ابان بن تغلب» از آن برای قبول و یا رد حدیث سود می بردند. آنان افزون بر حفظ تعداد فراوانی از احادیث، توانسته بودند در پرتو تعالیم دو امام، قواعدی برای فهم کتاب و سنت و محک زدن اخبار و روایات بیابند. از این رو راویان بزرگی همچون «عمر بن اذینه» با عرضه نوشته ها و دانسته های خود به «زرارة» اکتفا می کنند و حتی کسی چون «سلمة بن محرز» حدیثی که خود شنیده بر او عرضه می کند[8] که در بحثهای بعدی مقاله به آنها اشاره می شود.48[9] اما بسیاری از راویان به عرضه مستقیم بر امام، علاقه داشتند، علاقه ای که گاه به حدّ و سواس می رسید و ما نمونه هایی از آن را در بخش «انگیزه های عرضه» خواهیم آورد.
اینک احادیث منفرد:
 
یک: عامر بن عمیره: قلت لأبی عبداللّه(ع): بلغنی عنک أنّک قلت: لو أنّ رجلاً مات ولم یحجّ حجّة الاسلام فحجّ عنه بعض أهله أجزأ ذلک عنه. فقال: نعم…؛[10]
عامر بن عمیره می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: به من چنین رسیده است که فرموده اید اگر مردی مُرد و حجّ نگزارد و فردی از خانواده اش از جانب او حجّ گزارد، کفایت می کند. حضرت فرمود: آری.
امام سپس در ادامه به حدیث حضرت رسول(ص) استشهاد می کند.
 
دو: زرارة: قلت لأبی عبداللّه(ع): ما یروی الناس إن الصلاة فی جماعة أفضل من صلاة الرجل و حده بخمس و عشرین صلاة. فقال: صدقوا؛[11]
زراره می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: حدیثی که مردم درباره برتری نماز جماعت نقل می کنند و ارزش آن را بیست و پنج برابر نماز فرادا می دانند، چگونه است؟ فرمود: راست می گویند.
 
سه: عرضه حدیث دیگری که مرتبط با این بخش است، احادیث کامل بودن ماه مبارک رمضان است که مورد انکار بیشتر محدثان و فقیهان شیعی است. از این روی بعضی چون کلینی، تنها به یکی دو حدیث و آن هم در باب نوادر اشاره می کنند،[12] و کسانی چون شیخ در تهذیب، آنها را به همراه معارضها و با بیانی برای حلّ و فهم معنایشان عرضه کرده اند.[13] تنها شیخ صدوق روایتها را قبول کرده است. در هر دو کتاب شیخ صدوق و طوسی، گزارشی از عرضه این احادیث بر امام صادق (ع) آمده است.[14]
 
چهار: علی بن مغیرة می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت گردم! آیا از لاشه حلال گوشت مرده چیزی قابل استفاده است؟ فرمود: نه؛ گفتم: به ما چنین رسیده است که رسول الله(ص) به گوسفندی مرده گذشت و گفت: چه می شد اگر صاحبان این گوسفند که از گوشت آن سود نبردند، از پوستش بهره می بردند؟
امام صادق (ع) فرمود: آن گوسفند از آنِ سوده دختر زمعه و همسر حضرت رسول(ص) بود و بسیار لاغر به گونه ای که گوشتی برای استفاده نداشت، از این رو رهایش کردند تا مرد. حضرت رسول(ص) فرمود: حال اگر نمی توانستند از گوشتش استفاده کنند حداقل او را ذبح می کردند و از پوستش سود می بردند.[15]
افزون بر احادیث فقهی، احادیثی با مضمونهای مختلف بر امام صادق (ع) عرضه شده است که به بعضی در قسمت «ترغیب امامان به عرضه» اشاره کردیم و برخی نیز در بخش «انگیزه های عرضه» می آید. در اینجا نمونه های متفاوتی را ذکر می کنیم.
 
یک: قال رجل لأبی عبداللّه(ع): حدیث یروی ان رجلا قال لأمیر المؤمنین(ع): إنّی أحبّک. فقال له: أعدّ للفقر جلبابا. فقال: لیس هکذا قال. إنّها قال له: أعددت للفقر جلباباً، یعنی یوم القیامة؛[16]
مردی به امام صادق (ع) عرض کرد: روایت می شود که فردی به امیرالمؤمنان گفت: من تو را دوست می دارم. حضرت فرمود: پوششی در مقابل فقر آماده کن.
امام صادق فرمود: این گونه نگفت؛ حضرت امیر این گونه فرمود: پوششی برای فقر و نیازت آماده ساخته ای؛ یعنی در روز قیامت.
 
دو: عبدالأعلی مولی آل سام: قلت لأبی عبداللّه: إنّا نروی عندنا عن رسول اللّه(ص) أنّه قال: إنّ اللّه تبارک و تعالی یبغض البیت اللحّم. فقال: کذبوا، إنّما قال رسول اللّه: البیت الذی یغتابون فیه الناس ویأکلون لحومهم وقد کان ابی لحماً ولقد مات یوم مات و فی کفّ امّ ولده ثلاثون درهما للّحم؛[17]
عبدالاعلی می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: روایتی نزد ماست که رسول اللّه فرمود: خداوند تبارک و تعالی از اهل خانه ای که در آن گوشت می خورند، ناخرسند است.
حضرت فرمود: دروغ می گویند: رسول خدا فرمود: اهل خانه ای که در آن غیبت مردم را می کنند و گوشت مردم را می خورند، [نه خانه ای که گوشت مصرف می شود]. همانا پدرم به گوشت علاقه داشت و در روز فوتش، سی درهم در دست کنیز امّ ولدش برای خرید گوشت بود.
 
سه: از عرضه این حدیث گزارش دیگری در دست است:
مسمع ابو سیار می گوید: مردی به امام صادق (ع) عرض کرد: پیشینیان ما روایت می کنند که خداوند از اهل خانه ای که گوشت در آن مصرف می شود ناخرسند است. امام فرمود: راست می گویند، ولی معنایی که از آن دریافته اند، درست نیست. خداوند از اهل خانه ای که گوشت مردم در آن خورده می شود، ناخرسند است.
گزارش دوم نشان می دهد که در معنای حدیث تحریف رخ داده و از این رو امام اصل حدیث را تأیید می کند، ولی معنای فهمیده شده از آن را انکار می نماید. شبیه این رد و انکار را در عرضه حدیث بر امام رضا(ع) خواهیم آورد.
چهار؛ عبداللّه بن سنان، عن ذریح المحاربی: قلت: لأبی عبدالله(ع): إنّ الله أمرنی فی کتابه بأمر فأحبُّ أن أعمله، قال: وما ذاک؟ قلت: قول الله عزّوجلّ : «ثمّ لیقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم» قال(ع): «لیقضوا تفثهم»: لقاء الإمام؛ و«لیوفوا نذورهم»: تلک المناسک.
قال عبداللّه بن سنان: فأتیت أبا عبدالله(ع) فقلت: جعلت فداک قول اللّه عزّوجلّ : «ثمّ لیقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم»، قال: أخذ الشارب وقصُّ الأظفار وما أشبه ذلک. قلت: جعلت فداک إنّ ذریح المحاربیّ حدّثنی عنک بأنّک قلت له: «لیقضوا تفثهم» لقاء الإمام و «لیوفوا نذورهم» تلک المناسک؛ فقال: صدق ذریح وصداقت، إنّ للقرآن ظاهراً وباطناً ومن یحتمل مایحتمل ذریح؟[18]
عبداللّه بن سنان از ذریح محاربی می شنود که او به امام صادق (ع) عرض کرد: خداوند در کتابش مرا بدر کاری امر کرده است که دوست دارم آن را انجام دهم.
حضرت درباره آن می پرسد و ذریح می گوید: این گفته خداوند: «سپس آلودگیهای خود را بزدایند و به نذر خود وفا کنند»؛
حضرت فرمود: زدودن آلودگی، «دیدار امام» است و وفای به نذر، «مراسم حجّ» است.
عبداللّه بن سنان می گوید: به خدمت امام صادق (ع) رسیدم و از مفهوم آیه پرسیدم. حضرت گفت: گرفتن موی پشت لب، چیدن ناخن و مانند اینها. گفتم: فدایت شوم ذریح محاربی از شما این گونه نقل کرده است که منظور از «زدودن آلودگی»، دیدار امام، و «وفای به نذر»، مراسم حج است.
حضرت فرمود: ذریح راست می گوید و تو هم راست می گویی؛ قرآن ظاهری دارد و باطنی و چه کس می تواند آنچه را که ذریح تحمل می کند، تحمل کند؟
عرضه های حدیثی بر امام صادق (ع) بیش از این تعداد است و منحصر در کتابهای حدیث نیست. کتابهای رجال نیزگاه از این عرضه ها خبر داده اند.[19] ما در بخش «انگیزه های عرضه» نمونه های دیگر ارائه خواهیم داد.
 
عرضه حدیث توسط راویان سنّی
همان طور که در آغاز این بخش آمد، امام صادق (ع) برای عالمان بیرون از حوزه شیعی نیز به صورت پیشوایی بزرگ جهت تأیید و ردّ حدیث، جلوه نموده بود و دگراندیشان بر اثر مراوده و گفتگوی علمی با اصحاب ایشان و دیگر شیعیان، شنیده هایشان را برای امام بازگو می کردند و پاسخ می گرفتند. از جمله این عالمان که گزارشی از عرضه حدیث آنان به دست رسیده، «ابن جریح» و «صندل» هستند که اوّلی از سنّیان علاقمند به امام جعفر صادق (ع)[20] و دوّمی از سنّیان صوفی مسلک همچون سفیان ثوری است.[21] این دو، یک حدیث را عرضه کرده اند و آن حدیث مشهور امام صادق (ع) از حضرت رسول(ص) است که به فاطمه(س) می فرماید:
اِنّ اللّه لیغضب لغضبک ویرضی لرضاک.[22]
شکل هر دو عرضه نشان می دهد که معنی حدیث را مشتمل بر غلوّ می دانسته اند و از این رو انتساب آن را به امام صادق (ع) بر نمی تابیده اند. امام صادق (ع) هم افزون بر اینکه انتساب حدیث را می پذیرد، وجه آن را بر طبق روایات مورد قبول این دو که خداوند به خاطر خشم و رضای هر بنده مؤمن به خشم و رضا می آید، بیان می کند و حضرت فاطمه(س) را از مصداقهای آن می داند.
افزون بر این، می توان سؤال سفیان ثوری از امام صادق (ع) مربوط به خطبه حضرت رسول(ص) را در منی نیز نوعی عرضه حدیث دانست.[23] او با وجود نقلهای مکرّر این خطبه[24]، با اصرار فراوان خواستار شنیدن آن از دهان مبارک امام صادق (ع) می گردد، گویی که به صحت و کامل بودن نقلها و روایتهای وارد شده اطمینان زیادی ندارد.
 
عرضه مجموعه های روایی بر امام صادق (ع)
یک: با توجه به جایز دانستن کتابت حدیث در نزد شیعه، مجموعه های روایی، تدوین و از طریق استنساخ و قرائت، تکثیر و رایج شد. از جمله، اصحاب حضرت علی(ع) فتواها و قضاوتهای متعدد ایشان را جمع آوری کردند و حضرت آن را به مثابه دستورالعمل حکومتی و اجرایی برای امیران و فرمانداران خود فرستاد. این کتاب را «عبداللّه بن سعید بن حیّان بن أبجر» مشهور به «ابوعمرو المتطبّب» به حضور امام صادق (ع) عرضه می کند و امام آن را تأیید می کند. این کتاب به جهت اشتمال بر قضاوتهایی که بیشتر به احکام دیات مربوط بوده به کتاب دیات معروف است و چون در طریق نقل آن شخصی به نام «ظریف بن ناصح» وجود دارد که به کتاب ظریف هم نامبردار است.[25] گرچه بنا به گفته نجاشی به همان اسم عرضه کننده یعنی عبداللّه بن ابجر مشهورتر است.
دو: کتاب دیگری که بر امام صادق (ع) عرضه شده، کتاب عبیداللّه بن علیّ بن أبی شعبة مشهور به «حلبی» است. عبیداللّه از راویان بزرگ شیعه و از اصحاب و خواصّ امام صادق (ع) است. او روایتهایی را گرد آورده، سپس بر امام صادق (ع) عرضه می کند. امام آنها را صحیح می داند و به هنگام قرائت آن می فرماید:
أتری لهولاء مثل هذا؛
آیا برای اینان، مانند این هست؟[26]
استحسان امام نسبت به این مجموعه را شیخ طوسی نیز نقل کرده است.[27]
 


[1]- رجال الکشی، شماره های 673، 674،1033

[2]- همان، شماره 515

[3]- همان، شماره 513

[4] - سوره قیامت، آیه 5

[5] - معانی الاخبار، ص181، ح1

[6] - نمونه هایی از آن را در پاورقی های 40 42 نشان داده ایم.

[7] - بحارالانوار، ج26، ص140، ح12

[8] - عرضه بر اصحاب خاص امام نمونه های دیگر نیز دارد، از جمله برهشام بن الحکم. (بنگرید به: بحارالانوار، ج10، ص296، ح5).

[9] - الکافی، ج4، ص277، ح13

[10]-الکافی، ج4، ص275، ح13؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص404، ح53

[11] - الکافی، ج3، ص371، ح1

[12] - الکافی، ج4، ص78

[13] - تهذیب الاحکام، ج4، ص167 176

[14] - الفقیه، ج2، ص170، ح2042؛ تهذیب الاحکام، ج4، ص167، ح49

[15] -الکافی، ج3، ص398، ح6

[16] - بحارالانوار، ج72، ص40، ح37

[17] - الکافی، ج6، ص308، ح5

[18] - الکافی، ج4، ص549، ح4. برای نمونه هایی دیگر بنگرید به الکافی، ج5، ص330، ح4 و ج6، ص343 ، ح4؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص486، ح379.

[19] - برای نمونه بنگرید به: رجال الکشی، شماره 425

[20] - معجم رجال الحدیث، ج11، ج18،شماره 7289

[21] - تنقیح المقال، ج2، ص102

[22]- بحارالانوار، ج43، ص22، ح5 و ص20، ح8 و ص21، ح12

[23] - الکافی، ج1، ص403، ح2

[24]- نقلهای ابن عمر در کنزالعمال، ج16، ص236، ج10، ص220، 226 228، 258، 288، 291 و نقل ابن عباس در ج16، ص135 آمده است.

[25] - الکافی، ج7، ص330، ح2

[26]- رجال النجاشی، ص217، شماره 565

[27] - همان، ص230، شماره 612
 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان