ماهان شبکه ایرانیان

سیا و جنگ سرد فرهنگی

آنچه از نظرتان خواهد گذشت، چکیده ای از کتاب «جنگ سرد فرهنگی؛ سیا و جهان هنر و ادب» است که به نقش سیا در هدایت امور فرهنگی در دوران جنگ سرد می پردازد

اشاره:

آنچه از نظرتان خواهد گذشت، چکیده ای از کتاب «جنگ سرد فرهنگی؛ سیا و جهان هنر و ادب» است که به نقش سیا در هدایت امور فرهنگی در دوران جنگ سرد می پردازد. نگاه بدبینانه به این نوشته، سر از نظریه توطئه در می آورد که همه امور را در چنبره قدرت زورمداران می بیند و بسیاری امور را به آن نسبت می دهد. نگاه خوش بینانه، بر این نکته تأکید می کند که استعمار نو در قالبهای جدید و با هدایت سرمایه ها و هزینه ها به سوی منافع خود، همچنان در تلاش و تکاپوست. از آنجا که این نوشته جنبه اطلاع رسانی دارد و زوایای ناگفته بسیاری را روشن می سازد، بر آن شدیم که این مطلب را با اندکی تصرف و پیرایش به چاپ برسانیم. بدیهی است که همه مطالب، مورد تأیید و بیان کننده دیدگاه مجله نباشد.

«جنگ سرد» به دوران تاریخی ای اطلاق می شود که از اواسط دهه 1940 میلادی، با پایان جنگ دوم جهانی، آغاز شد و تا سال 1991 و فروپاشی اتحاد شوروی دوام آورد.

شاخص این دوران، رقابت و نبرد آشکار و پنهان سیاسی، اقتصادی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و فرهنگی بلوک غرب، به رهبری ایالات متحده امریکا و بلوک شرق، به رهبری اتحاد شوروی، بود. در این دوران روشنفکران نیز به دو جبهه اصلی کمونیست و ضد کمونیست تقسیم شدند؛ و اگر مواضع روشنفکران مستقل و میانه رو با نگرش یکی از این دو جبهه اصلی روشنفکری تعارض می یافت، به وابستگی به جبهه دیگر متهم می شد. پژوهش هایی که در باره سرویس های اطلاعاتی صورت گرفته، ثابت می کند که در دوران جنگ سرد در عرصه های روشنفکری نیز، مانند سایر عرصه ها، این نبرد به شدت جریان داشت؛ این، پدیده ای است که جنگ سرد «جنگ سرد فرهنگی» نام گرفته است. اینک، در غرب، نسلی پرشور و دقیق از محققین پدید آمده اند که بر پایه اسناد علنی شده سیا، گروهی از برجسته ترین نظریه پردازان و مبلغان لیبرال دمکراسی را به همکاری با سیا و اینتلیجنس سرویس بریتانیا متهم می کنند؛ این، جنجالی است که برخی مطبوعات آن را «بحران روشنفکری لیبرال پس از جنگ سرد» نامیده اند.

جنجال کتاب

مهم ترین این تحقیقات، کتاب خانم فرانسس ساندرس، پژوهشگر و روزنامه نگار انگلیسی، است که نخستین بار درسال 1999 در لندن منتشر شد و غوغایی به پا کرد. خانم ساندرس نشان می دهد که کورد مه یر، رئیس بخش عملیات بین المللی سیا، و دوست او، آرتور شلزینگر (پسر)، طبق طرحی که ملوین لاسکی ارائه داد، حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد شبکه فرهنگی غول آسایی در سراسر جهان انجامید. خانم ساندرس این شبکه را «ناتوی فرهنگی» می نامد. بودجه این عملیات در سال 1950 یعنی در زمان دولت ترومن، 34میلیون دلار در سال بود. سیا در چهارچوب عملیات جنگ سرد فرهنگی، شبکه مطبوعاتی جهان شمولی ایجاد کرد که از ایالات متحده تا لندن و اوگاندا و خاورمیانه و امریکای لاتین گسترش داشت. در تمام این دوران، مطبوعات روشنفکری با نفوذی مانند پارتیزان ریویو، کنیان ریوریو، نیولیدر، انکاونتر، درمونات، پرووه، تمپوپرزنته و کوادرانت، از سیا کمکهای مالی مستقیم و یا غیر مستقیم دریافت می کردند.

www.shahbazi.org//:D http

وزارت فرهنگ بلوک غرب

به تعبیر خانم ساندرس، سیا در مقام «وزارت فرهنگ بلوک غرب» عمل می کرد. مثلاً از جکسون پولاک و نقاشی آبستره به شدت حمایت می کرد، با این هدف که در عرصه هنر، رئالیسم سوسیالیستی را شکست دهد.

در هالیوود، مأموران سیا کارگردانان را ترغیب می کردند که در فیلم های خود سیاه پوستان را هرچه بیشتر نمایش دهند و آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند؛ و از این طریق ایالات متحده را جامعه ای آزاد و دموکرات بنمایانند. فیلم «مزرعه حیوانات» جرج ارول با سرمایه سیا تهیه شد. فیلم 1984 ارول نیز با بودجه سیا ساخته شد.

بسیاری از کتب کمپانی پراگر با بودجه سیا چاپ می شد. کتاب «طبقه جدید» میلوان جیلاس با بودجه سیا در شمارگان بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا پنجاه هزار نسخه از یکی از کتاب های ایروینگ کریستول را برای توزیع مجانی در سراسر جهان خریداری کرد. سیا در سال 1950 با ده میلیون دلار بودجه، رادیوی اروپای آزاد را تأسیس کرد.

سیا و کنگره آزادی فرهنگی

مهم ترین اقدام سیا تأسیس کنگره «آزادی فرهنگی» بود که در ژوئن 1950 با حضور بیش از صد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. در این اجلاس، روشنفکران برجسته ای چون آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت کردند. کوستلر در نطق خود اعلام کرد: «دوستان، آزادی تهاجم خود را آغاز کرده است.» وی رابطه ای نزدیک با سیا داشت و راهنمایی های او در فعالیتهای سیا در میان روشنفکران بسیار مؤثر بود.

سیدنی هوک در 1949 به مقامات امریکایی گفته بود: «به من صد میلیون دلار و هزار انسان مصمم بدهید، تضمین می کنم که چنان موجی از ناآرامیهای دمکراتیک در میان توده ها، بلکه حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد کنم که برای مدتی طولانی، تمام دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود

از نخستین اقدامات کنگره، صرف پول های کلان برای ایجاد نشریات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن بود. هدف اولیه آنها تقویت چپ گرایان غیر کمونیست و مارکسیستهای مخالف شوروی بود. هدف دوم مقابله، با روحیات ضد امریکایی در میان روشنفکران اروپای غربی با ارائه تصویری زیبا از ایالات متحده امریکا به عنوان اوج شکوفایی تمدن غرب.

هدایت کنگره «آزادی فرهنگی» را مایکل یسلسون، کارمند واحد جنگ روانی سیا، به عهده داشت. او بعدها به نویسنده ای سرشناس تبدیل شد. دستورها به شکل رمز از واشنگتن به آپارتمان محل زندگی یسلسون و همسرش در پاریس انتقال می یافت. این سازمان تا زمان انحلال (1976) دهها میلیون دلار از سیا دریافت کرد.

سیا و نهادهای دانشگاهی

تعدادی از دانشگاه های سرشناس ایالات متحده، مانند کلمبیا، استانفورد، نیویورک وهاروارد، زیر نفوذ مستقیم سیا بود. مثلاً بنیاد فارفیلد در دانشگاه کلمبیا، از مهم ترین مراکزی بود که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال می یافت. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودی به نام جولیوس فلیشمن ایجاد کرده بود، ولی در واقع، با بودجه سیا تأمین می شد. هدایت این بنیاد را جک تامپسون، مأمور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا، به دست داشت.

دیویدگیبس در مقاله «متفکران و جاسوسان: سکوتی که فریاد می زند» از رسوایی بزرگی سخن می گوید که به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سیا با نهادهای دانشگاهی در دوران جنگ سرد پدید آمده است. گیبس به رابطه تنگاتنگ سیإ؛ّّ با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره می کند.

با انتشار کتاب خانم ساندرس و تحقیقات مشابه، نام گروهی از سرشناس ترین روشنفکران جهان غرب در فهرست «شوالیه های جنگ سرد فرهنگی» ثبت شده است. در فهرست این جنگجویان فرهنگی، نامه ایی بزرگ دیده می شود: سرکارل پوپر، توماس کوهن، آرتور شلزینگر (پسر)، سرآیزایابرلین، والت ویتمن روستو، جیمز برنهام، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، ایروینگ کریستول، سیدنی هوک، آرتور کوستلر، هنری لوس، رینهولدنیبور، رابرت کانکوئست.

اینان متفکرانی بودند که در دوران جنگ سرد، روشنفکران مخالف کمونیسم را در سراسر جهان تغدیه فکری می کردند. مثلاً توماس کوهن، کتاب ساختار انقلاب های علمی خود را، که یکی از نامدارترین و با نفوذترین کتب سده بیستم به شمار می رود، به سفارش جیمزبریان کانانت، رئیس دانشگاه هاروارد، نوشت و آن را به او اهدا کرد. کانانت، شیمیدان برجسته و از طراحان بمب اتمی ایالات متحده بود و با زرسالاران وال استریت و سرویس اطلاعاتی پیوندهای استوار داشت.

نقش سیا در هدایت این فعالیت های فرهنگی در زمان خود چندان پوشیده نبود. به نوشته دیوید گیبس، متفکران اجتماعی و سیاسی یادشده، کاملاً به رابطه خود با سیا واقف بودند؛ مانند رابرت جرویس، استاد دانشگاه کلمبیا و رئیس سابق انجمن علوم سیاسی امریکا، جوزف نی، استاد دانشگاه هاروارد، برادفورد وسترفیلد، استاد دانشگاه ییل. خانم ساندرس نیز با ادله و اسناد محکم ثابت می کند که برخی از این روشنفکران برجسته، از جمله سِرآیزایابرلین و سِر استفن اسپندر وآرتور کوستلر، از همکاری خود با سیا کاملاً مطلع بودند.

این ترویج «فرهنگ آزاد»، همپای سیاست ترور و کشتار روشنفکران دگراندیش، در تمام دوران جنگ سرد جریان داشت. طبق برخی تخمین ها، سیا در این دوران حدّاقل صد و پنجاه هزار آموزگار، استاد دانشگاه، رهبر اتحادیه کارگری و کشیش و روحانی را به قتل رسانید. برخی تخمین ها این رقم را تا سیصد هزار نفر نیز افزایش می دهد.

حدود سی هزار عنوان کتاب در ردیف فهرست سیاه سیا شامل کتب نویسندگانی می شد که متهم به هواداری از کمونیسم بودند. در این فهرست، اسامی نویسندگان نامداری چون داشیل هامت، لنگستون هیوز، جان رید و هرمن ملویل دیده می شود.

روشنفکران یهودی و جنگ سرد فرهنگی

عجیب تر اینکه اکثریت مطلق این شوالیه های جنگ سرد فرهنگی، یهودی بودند. پل بوهل، استاد تاریخ جنبش های رادیکال در دانشگاه براون، مقاله ای با عنوان «سیا و لیبرالهای یهودی» در مجله تیکون منتشر کرده است. تیکون نشریه روشنفکری یهودی است که در ایالات متحده امریکا چاپ می شود. بوهل به نقش فائقه روشنفکران یهودی در جنگ سرد فرهنگی سیا توجه می کند و خصوصیت دوم این روشنفکران یهودی را پیشینه چپ ایشان می یابد. او می نویسد: «وجه اشتراک جنگجویان فرهنگی سیا این است که تقریباً تمام آنان جداشدگان از چپ هستند.» به نوشته بوهل، اکثر آنان تروتسکیست های سابق و اعضای حلقه ای بودند که به «روشنفکران نیویورک» معروف است.

میراث نو محافظه کاران

جریانی که به عنوان نو محافظه کاری در سال های اخیر در ایالات متحده امریکا سر بر کشیده و سیاست های نظامی گرایانه دولت جرج بوش دوم را تغذیه و هدایت می کند، ادامه مستقیم همان کانونی است که عملیات فرهنگی سیا را در دوران جنگ سرد هدایت می کرد. از ایروینگ کریستول، روشنفکر سرشناس یهودی و تروتسکیت سابق، به عنوان بنیان گذار جریان نو محافظه کاری نام می برند.

هم اکنون، پسر او، ویلیام کریستول، از رهبران سرشناس نو محافظه کاران است. ویلیام کریستول به صراحت می نویسد: «آینده بشر منوط به سیاسیت خارجی راسخ، آرمان گرا و خوش بنیان از سوی ایالات متحده امریکاست ... امریکا نه تنها باید پلیس وکلانتر جهان شود، بلکه باید راهنمای آن نیز باشد

ویلیام باکلی، نظریه پرداز با نفوذ نومحافظه کار دیگر، در زمانی که دانشجوی دانشگاه ییل بود، از سوی استادش، جیمز برنهام (جامعه شناس معروف)، به سیا معرفی شد و به عضویت این سازمان در آمد. نشریه ویلیام باکلی، نشنال ریویو، نیز به کمک برنهام تأسیس شد و در اوایل کار نام برنهام به عنوان دبیر ارشد تحریریه در آن درج می شد. دانیل پایپز، روزنامه نگار جنجالی نو محافظه کار از کسانی است که در سالهای اخیر مفهوم «توهم توطئه» را رواج داد و آن را به ابزاری تبلیغاتی برای تخطئه پژوهش های تاریخی در باره نقش کانون های استعماری بدل کرد.

مایکل پایپر در مقاله «امپریالیستهای محافظه کار دولت بوش را اداره می کنند» (امریکن فری پرس، 23 مارس 2003) از ویلیام کریستول به عنوان عامل روپرت مردوخ نام می برد. کریستول سردبیر روزنامه ویکلی استاندارد است که مالکیت آن به روپرت مردوخ تعلق دارد. مردوخ به عنوان چهره علنی شبکه زرسالاران یهودی روچیلد، برونفمن واوپنهایمر شناخته می شود. برخی مطبوعات امریکا این سه خانواده و خانواده مردوخ را «باند چهار میلیاردر» می نامند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان