ماهان شبکه ایرانیان

حماسه حسینی و ظهور هویت آدمی

عاشورا امتحان بزرگ و در زمان و مکان خود بی نظیر بود، روزی که پرده ها به کنار رفت، حقیقت و جوهره انسان ها برملا گردید

عاشورا امتحان بزرگ و در زمان و مکان خود بی نظیر بود، روزی که پرده ها به کنار رفت، حقیقت و جوهره انسان ها برملا گردید. عاشورا به نوعی «یوم الفصل» بود، چرا که حدفاصلی بین دو دسته از آدم ها شد؛ یک عده فرسنگ ها به جلو رفتند و از خاک تا ملکوت اوج گرفتند و عده ای دیگر سیر قهقرایی طی نموده و مصداق «تعبیر« قرآن کریم شدند: «اولئکَ کَالأنعامِ بَل هُم اَضَلّ(1)».

عاشورا وقتی لب به سخن می گشاید و محفل عاشقانه آن تعداد اندک را به تفسیر می نشیند، آنها را متصلان به حقیقت توصیف می نماید؛ زیرا مقدمه یافتن حقیقت، واقع بینی و حقیقت جویی است، تا واقع جو نباشی، حقیقتی را درنخواهی یافت. و امام که آنها را با حقایق آشنا کرد، چون زمینه حقیقت جویی و واقع بینی را در آنها یافته بود.

«هر گاه انسانهای واقع بین و حقیقت طلب هر چند اندک باشند به حد نصاب برسند، آن روز می شود از حقایق سخن گفت»(2).

در این حماسه عظیم و خصوصاً آن شب بزرگ تاریخ انسان(3)، یعنی شب عاشورا عده ای در ساحل سپیده، تن شستند و در زیر بزرگ ترین محراب زمین، یعنی آسمان نماز گذاردند و حماسه را اقامه بستند. آنان چون وصل به معبود بودند، آن روز بزرگ را رقم زدند، چون آن شب عظیم را پشت سرگذارده بودند چنان روزی را آفریدند. روزهای بزرگ، محصول شبهای بزرگ است و آنانکه شب بزرگ نداشته باشند، روز بزرگ ندارند؛ چرا که انسانهای بزرگ توشه و توان خویش را از شب می گیرند. امام علی(ع) در توصیف انسانهای بزرگ می فرماید:

«زُهّادُ اللَیل وَ اُسُدُ النَهار؛ زاهدان شب و شیران روزند». کسی که در سپیده دمان شیر باشد، یقیناً زهد شب را تجربه کرده است؛ کسی که شبانگاهان شانه هایش بلرزد و میان خویش و معبود پل ارتباطی برقرار نماید، اشک در چشمانش بی قرار می گردد و شخص آسمانی می شود و زمین، آسمان می گردد.

حقیقت آدمی در کربلا برای عده ای اینگونه بود؛ چرا که در آن دگرگونی معنوی، مسیرهای سلوک را یک شبه طی کردند و از تن و جان و مال و دنیای فانی گذشته و دنیا را به سان یک منفذ نگاه کردند؛ نه از چشم انداز.

اگر کسی به اقتضای توحید، دل دادن به یک محبوب و یا حل شدن در یک آمان را بطلبد و آن را وسیله رسیدن به محبوب اصلی، یعنی خدای تعالی قرار دهد، بینا می شود ولیکن کسی که شؤون دنیایی و ارزشهای مادی و زودگذر آن را هدف، قلمداد کند و آن را در عرض خداقرار دهد، کور می گردد. این همان معنایی بود که در واقعه عاشورا، بین سپاهیان دو طرف، خود را به خوبی نمایان ساخت. عارفان واقعه و عاشقان دلداده با لمحه ای از نگاه دوست، بینایی یافتند که دارای سه افق بود: «افق باز»، «افق دور» و «افق روشن» و این سه، افقهای عارفانه هستند؛ افق باز، انسان را محو جمال محبوب می کند و به قول حلاج در این افق فقط معشوق می ماند و بس؛ چرا که «المَحَبَّهُ نارً تَحرِقُ ماسوی المحبوب»(4).

در افق دور، انسان فراتر از سطح موجود، ابعاد دورتر و وسیع تر را می بیند و جمال محبوب، او را در دنیای دیگر سیر می دهد و تا مرحله غرق در دریاهای خون پیش می رود؛ و این یعنی عشق عارفانه و ازلی به آرمان، عشق به هدف و خدای تعالی. به قول منصور حلاج به مرحله «رَکعَتان فِی العِشقِ لا یَصِحَّ وُضوهُما اِلاَّ بالدَّمِ»(5) می رسد.

در افق روشن، نوعی مکاشفه است. نوعی احساس اتصال و ملاقات و چشم بصیرت یافتن. امام علی(ع) در خصوص اوصاف پارسایان (متقین) تعبیر بسیار زیبایی از این افق دارد، می فرماید: «فَهُمِ والجَنَّهُ کَمَن قَدرَآها فَهُم فِیها مُنَعَّمونَ، و هُم و النَّارُ کَمَن قَدرَآها فَهُم فِیها مُعَذَّبون؛(6) بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمتهای آن به سر می برند، و جهنم را چنان باور دارند و می بینند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتارند».

حسین(ع) معلّم تمام انسانها

وقتی حقیقت آدمی و آرمان اصیل او که خلیفه اللهی است ظهور کند، یک الگوی تمام عیار برای کسانی می شود که بخواهند مسیر آرمان سازی را طی کنند، نقش «کتاب باز» را ایفا می کند؛ خواه آنان مسلمان باشند یا غیر مسلمان. این اعجاب بزرگ را در حماسه کربلا به خوبی شاهد هستیم، با آن که فرعونیان اجساد خندان آیینه ها را به ظاهر شکستند. قرنها بعد زبان منصف بعضی مستشرقان از آن الهام می گیرد؛ به یقین این الهام گرفتن، چیزی جز ظهور حقیقت انسان به عنوان جانشین محبوب نیست و این درس بزرگ را در قالب یک حماسه عظیم مولا به انسانها یاد داد. اگر بگوییم کربلا یک دانشگاه بزرگ است، شاید در حق کربلا و حماسه حسین(ع) اجحاف کرده باشیم؛ بلکه باید گفت دانشگاهی بزرگ برای همه اعصار که واقعیت انسان بودن انسان را در جنبه های مختلف ظلم ستیزی، آزادی طلبی و شکستن یوغهای غیر الهی و زمینی به بشریّت می آموزد. این حقیقت عظیم انسانی به حدی است که در نگاه مستشرقان، بعد از قرآن و مراسم عظیم حج، پایه و اساس قدرت مسلمانان به شمار می آید، چنانچه در کلام وینستون از مستشرقان غربی به این واقعیّت اشاره شده است:

«مادامی که مسلمانان قرآنی داشته باشند که تلاوت شود و (فراموش نگردد) و کعبه ای که مراسم آن با انسجام و همدلی صورت گیرد و حسینی که یاد شود، هیچ کس قدرت تسلط و سیطره را بر آنان نخواهد داشت».(7)

فردی مانند «مهاتماگاندی» در منشور انقلاب خویش، بعد از اینکه با نظریه معروف «مبارزه منفی»، انگلیس استعمار را در هندوستان زمین گیر می کند و اقتصاد آن گرگ پیر را به مخاطره می اندازد، اعلام می دارد:

«ای ملت هند! من هیچ گونه الگو و روشی از هیچ کس در دنیا برای شکست استعمار پیر برنگزیدم مگر از حسین شیعه!»(8).

لذا وقتی ظهور حقیقت در آستان سپیده دم خدایی تبلور پیدا می کند و نور امنیتِ شعاعِ آن از فراز تاریخ می گذرد و قرنها را در می نوردد و تاریخ را می فشرد و هوای اندیشه انسانها را تلالؤ می بخشد و حقیقت را بر جهازی از پرچم و قیام و شهادت ترسیم می سازد، مشاهده می کنیم که مرزها شکسته می شود. وینستون مستشرق، آن را حقیقتی انکارناپذیر جهت منع سلطه بر مسلمانان می شمرد و یاد حسین را قرنطینه ای بر ضد سلطه گری بر پیروانش به شمار می آورد. و بولس سلامه مسیحی قیام و شکوه و عظمت آنرا یک «لوا» و «پرچم» و «رایت» به شمار می آورد تا ثابت کند هر ملتی که دنبال استقلال طلبی و رهایی است، باید ملاکش عملکرد اباعبدالله باشد.(9) و گاندی غیر مسلمان نیز قیام خویش را وامدار درس مولا امام حسین(ع) می داند.

این سه بُعد را می توان در یک مثلثی، ترسیم کرد که اضلاع آن بیانگر تاثیر قیام مولا اباعبد الله است.

1. بُعد مصونیت: تنظیم و تکریم واقعه طف و جانبازی اباعبدالله و یاران وفادارش مصونیت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی مسلمانان را تضمین کرده و همسان تلاوت قرآن و مراسم حج تفسیر شده است. البته حدیث ثقلین از پیامبر اسلام (ص) نیز در این خصوص گویاترین است؛ چرا که تمسک به کتاب خدا (قرآن) و توسل به عترت پیامبر که امام حسین(ع) نیز از آن شجره طیبه است، مصونیت مسلمانان را از هر خطر به همراه دارد و شاید یکی از علل ذلیل شدن بعضی ممالک اسلامی در قبال توطئه ها و کینه ها و فتنه ها، عدم رویکرد درست به قرآن و دوری از اهلبیت(ع) و اکتفا به مراسم صوری حج است.

2. بُعد موجودیت و احساس حضور: ملتی که پایگاه واقعی خود را طلب کند و در پی کسب جایگاه شایسته و بایسته خویش باشد، با تمسک به آرمان مولا اباعبد الله (ع) مشعل راه را برافروخته، پرچم مبارزه را افراشته، موجودیت خود را اعلام داشته است.

3. بُعد مشروعیت: ایده گرفتن از انگیزه ظلم ستیزی و حق طلبی قیام مولا اباعبدالله(ع) عامل مشروعیت قیامها و مبارزات حق طلبانه است؛ چرا که تنها در این راه است که فریاد سلطه ستیزی به وسعت همه تاریخ طنین انداز شده است و چنانچه گاندی گفته است حسین می تواند زیباترین تابلوی حماسه و بهترین الگوی مبارزه با استعمار باشد.

ظهور جوهره ها در کربلا

از نظر روانشناسان افراد انسان هر کدام دارای خصائص و ویژگیهای فردی متمایز و مشترک هستند؛ اما عین هم نیستند. امام علی(ع) در خصوص این ویژگی، دگرگونی روزگار را تمثیل زده، چنین فرموده اند: «فی تَقَلَّبُ الأحوالِ عِلمُ جَواهِرُ الرجالِ.»(10)

با سنجیدن نوع تعامل جوهره ها با حقیقت مطلق می توان آنها را به دسته های زیر تقسیم کرد:

1 هویت همراه

افرادی هستند که به محض شنیدن ندا، همراه منادی می شوند؛ مانند همراهانی که از مکّه تا بزرگترین قربانگاه تاریخ، یعنی تا کربلای امام حسین همراه امام، همانند یک رود زلال جاری شدند؛ نمونه ابدی و ماندگار آن را می توان در بسیاری از کتابهای تاریخی و تحلیلی این واقعه مشاهده نمود.

در قوانین نظامی و جنگی، یک فرمانده به این مسئله توجه دارد که اگر تعداد افراد دشمن و وسایل نظامی آنها بیشتر از افراد خوی باشد به آن را افراد خود نگوید تا روحیه آنها ضعیف نگردد. او پیوسته روحیه سربازان خود را تقویت می نماید و قدرت دشمن را ضعیف جلوه می دهد و دشن را حقیر و ضعیف می شمارد تا روحیه سربازانش تقویت شود و خود را نبازد اما امام اینگونه عمل نکرد، بلکه در شب عاشورا یاران خود را فراخواند و فرمود: اگر در این سرزمین بمانید و نروید، فردا پیش از غروب آفتاب حتی یک نفر از شما زنده نخواهد ماند؛ حضرت حتی خبر قطعی شهادت آنان را صریحاً اعلام نمود. اما روحیه آنها نه تنها ضعیف نشد و به دل خود ترس راه ندادند، بلکه غرق شعف و شادی گشته و می گفتد: عجب! فردا روز پایان فراق و آغاز اوج گرفتن و فرا رسیدن هنگامه وصل است.

چنانچه حبیب ابن مظاهر می گوید: ای کاش این پرده شب بدرد و تمام شود، زیرا فاصله ما با معبود یک شمشیر است و ای کاش این شمشیر فرود آید و ما را به آن عشق ازلی متصل کند! امام وقتی به حبیب ابن مظاهر فرمود: فردا کشته خواهی شد همچنان از او می خواهد که:

اِنَّ اللیلَ هجیرٌ و الوقتُ سکیرٌ و الطریقُ غیرُ خطیرٍ...(11)، اگر مایل باشد برود، وی در پاسخ می گوید: پس از کشته شدن شما، زنده ماندن ما قیمت و سود ندارد... یابن رسول الله اگر تو را رها کنیم و برویم باید روز قیامت، هر بر هم زدن پلک چشم خود را در محضر خدا و رسول او پاسخ بدهیم؛(12) گویا دیگر عبادت ما عبادت نیست و نماز و روزه ما نماز و روزه نیست و ... .

از هویت های همراه می توان از حضرت زینب (س)، ام کلثوم، رباب. امام سجاد، فرزندان زینب، فرزندان اباعبدالله، حضرت اباالفضل و برادرانش عبدالله عثمان و جعفر و... نام برد که سخنان هر کدام از آنها تا ابدیت تاریخ و ظهور قائم آل محمّد(عج) حقیقتی بر گونه اساطیر و مشعلی مستدام تا فراختای تحلیل ها نقش خواهد بست.

2 هویت منتظر

جوهره دیگری که در کربلا خود را نشان داد، هویت منتظر و مترصد بود. افرادی که در اطراف و اکناف منتظر امام بودند و در مسیرهای مختلف از مکه، ذات عرق، حاجز، خزیمیه، زرود، تعلبیه، بطق عقبه، شراف، ذو جسم، بیضه، عذیب الهجانات، قصر بنی مقاتل، کوفه و... به امام پیوستند و به کربلا آمدند.

اینان آغاز راه را می شناختند و همراه را ارج می نهادند و در پی اتصال بودند. نمونه آنها نافع بن هلال است. وی از اشراف کوفه، قاری قرآن و راوی حدیث بود، سرداری بزرگ که در رکاب حضرت امام علی(ع) در جنگهای صفین، جمل و نهروان جانبازیها نشان داده بود. امام (ع) شب عاشورا از خیمه بیرون آمدند تا صحرا و تپه های اطراف را بررسی کنند، نافع بن هلال هم از خیمه بیرون آمده بود و حضرت را همراهی می کرد. سیدالشهداء(ع) از او سؤال کرد: چرا همراه من می آیی؟ پاسخ داد: یابن رسول الله دیدم شما به طرف سپاه دشمن می روید، بر جان شما بیمناک شدم. امام فرمود: اطراف این صحرا را بررسی می کردم تا ببینم فردا دشمن از کجا حمله خواهد کرد. نافع می گوید: پرسیدم چرا خم شدید و در روی زمین در جستجو چه هستید؟ امام فرمود: ای نافع! خارهایی را که دور خیمه هاست جمع می کردم تا کودکانم که فردا بی من و شما بین خیمه های سوخته و لهیب آتش و شلاق این طرف و آن طرف خواهند دوید در حالی که خوارهای غم و اندوه در دلشان ریشه دوانده، پاهایشان اندکی از خارهای این بیابان مصون بماند.

نافع می گوید بسیار متأثر شدم و با سید الشهداء برگشتیم در حالی که دست چپ من در دست حضرت بود، فرمود: این وعده ای است که خلافی در آن نیست. سپس فرمود: در تاریکی شب از این مسیر (راهی که میان دو کوه بود) برو و خودت را نجات بده!

نافع اضافه می کند: خود را بر قدمهای حضرت افکندم و عرض کردم: یابن رسول الله مادرم در عزایم بگرید. اگر چنین کنم و تو را رها نمایم، پروردگار جهان بر من منت نهاده که در کنار شما به شهادت برسم.(13)

3 هویت تشنه

هویت دیگری که در حماسه سراسر عارفانه کربلا خود را نشان داد هویت تشنه بود. بعضی از افراد جوهره ای تشنه اند ولیکن در آغاز دارای هدف روشنی نیستند، باید آگاه شوند و سپس سیراب گردند تا به یقین برسند. گاهی یک پیام، یک حرکت و یا یک تذکر(14)در شرایطی مناسب آنها را با هدف و آرمان ، همسو و همساز می گرداند. تجلی این ویژگی در کربلا در خصوص افرادی چون حُر و زهیر بن قین روی داد. به نقل تاریخ، زهیر حتی با منازل مسیر حرکت حضرت امام حسین از مکه تا کربلا، فاصله ای از جهت طی طریق و اطراق نداشت؛ اما در آغاز از امام فاصله می گرفت و از دیدار با حضرتش دوری می گزید و می گفت: إنَّنی عَلی دینِ عُثمانَ و هُوَ عَلی دینِ أبیه(15).

آنگاه که مقدمات اتصال او با امام به تشویق همسرش «دِلهم» دخت عمرو فراهم شد و امام به سوی ایشان آمد و دقایقی با ایشان صحبت کرد، تحولی عجیب و شگرف در روحیه او روی داد. مانند دریای به تلاطم افتاد و از فداکارترین یاران حقیقت طلب در واقعه عاشورا شد.

4 هویت منتقم

این نوع هویت شامل افرادی است که بنا به عللی از حضور در متن واقعه معذور بودند، اما بعد از رویداد عاشورا به عنوان نیروی معارض یا قدرت پنهان ظاهر شدند. بسیاری از این افراد در زمان واقعه یا بحبوحه انقلاب و اتفاقات امکان حضور نداشتند، اما اشتیاق حضور را در دل داشتند و بعد از واقعه، مثل آتشفشانی که خاموش بوده فعال شدند. نمونه آن، قیامهای پس از سال 61 هجری به مانند قیام مختار ثقفی. قیام زید بن علی (قیام زیدیه) و شهدای فخّ و امثال آن است.

5 هویت پیرو، عاشق و مرید

این نوع هویت یا واقعیت نهادینه انسانی، شامل افرادی است که سالها بعد از یک جریان یا واقعه تاریخی زاده می شوند؛ امّا از لابلای نقلها و تاریخ حقیقت را می شناسند و به آن ارادت می ورزند. آنان این عشق را درونی کرده و همواره با شجاعت از آن یاد می کنند و به صورت پیرو و عاشق باقی می مانند.

عشق آتشین به آن حقیقت دیرین، همه وجوه زندگی، حتی اخلاق و رفتار آنها را همجنس و همسو با آن حقیقت می کند؛ به طوری که آنان تشبه و تمثل به آن را جستجو می کنند؛ مانند بسیاری از مریدان اباعبدالله در زمان ائمه بعد و یا شیعیان معاصر و مخلص امام حسین(ع) که هم در پیروی شاخص بودند و هم در عشق، پایدار و هم مرید جاودانی راه مولا به شمار می روند.

6 هویت کور

این هویت شامل آن دسته از افرادی است که چراغ را می بینند، اما تاریکی را بر می گزینند، راه را می بینند ولی بیراهه را می پیمایند و جالب اینکه این حقیقت و تبلور آن در هیئت انسانی، هم در زمان واقعه، هم در اوج رویداد و هم پس از آن و حتی قرنها بعد از آن همواره کور و سطحی و نارسا باقی می ماند. بسیاری از مردم کوفه و شام در سال 61 هجری این گونه بودند.

کوفه شهری است که در سال 17 هجری، توسط سعدبن وقاص در جریان تصرف ایران ساخته شد، لذا نوعی شهر جنگی است. در جریان جنگ جمل به وسیله امام علی(ع) به عنوان پایتخت برگزیده شد و اکثریت مردم آن را یمانیان تشکیل می دادند!

نکته ای که در خصوص کوفیان قابل ذکر است آنکه؛ بسیاری از آنان دارای فرهنگ ثابت و اراده پایدار نبودند و از جهات منفی یعنی عهدشکنی و بی وفایی شهره بودند. مردم این شهر در مقاطع مختلف، مواضع متفاوتی داشته اند، گاهی موضع آنها در دفاع از اهل بیت بوده و با شجاعت بی نظیری، جانب علویان را تقویت کرده اند، چنانچه پایداری آنها باعث شکست ناکثین در جنگ جمل گردید ولیکن در جنگ صفین و یا در کنار امام حسن(ع) با معاویه کوتاه آمدند و در رویداد کربلا کاملاً عهد شکنانه عمل کردند. و جالب اینکه حضور آنان در کنار هویت منتقم، مثل مختار نیز موضع دیگری از آنها را به نمایش می گذارد.

هویت کور، گاهی به هدف می زند و گاهی نیز پا بر فک خود می گذارد و انگشت خویش دیدگان خود را از حدقه خارج می کند. در واقعه در کربلا تابلویی بسیار شیوا و گویا از حقیقت کور معاصران سال 61 هجری به نمایش گذاشته شد.

پی نوشت :

1. «و همانا آنان همچون حیوانند بلکه از آن پست تر»، سوره اعراف، آیه 179.

2. آندره ژبد، برگردان مقاله از مجله لاستامپا، کار پژوهش تعزیه، دانشگاه تهران، دانشکده علوم تربیتی 1372.

3. سخن ه س. نیبلت، از امام حسین پیشوای انسانها اثر: م. اکبرزاده انتشارات مشعل، ص25.

4. «عشق آتشی است که آنچه جز محبوب است را سوزاند» این سخن منسوب به حلاج است.

5. دو رکعت در عشق است که وضوی آن صحیح نیست مگر اینکه با خون گرفته شود.

6. خطبه 193 «خطبه المتقین».

7. «مادام لِلمسلمینُ قرآنٌ یتلی وَ کَعبهٌ تُقصد وَ حُسینٌ یُذکَر لایُسَبطر عَعَیهمِ احدٌ» الدکتور احمد الوائلی، خطابه عاشورا (از متن نوار عربی اسناد وائلی در سوریه) (شبیه این سخنان از گلارستون وزیر امور خارجه دولت استعماری بریتانیا نیز نقل شده است).

8. یادداشتهای طف، احمد ناصری، بخش شعر عربی، نسخه تایپی 1377.

9. یولس سلامه از شعرای مسیحی لبنان است و سروده ای به این مضمون دارد.

10. نهج البلاغه، کلمات قصار.

11. رجال کشی، ص 74، به نقل از مشعل هدایت، آقای حسینی قمی، ص 43.

12. رجال کشی، ص 74، به نقل از مشعل هدایت، آقای حسینی قمی، ص 43.

13. مقاتل الحسینیه، شیخ احمد ناصری.

14. به تعبیر زبان شیرین پارسی: در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

15. من بر کیش عثمانم و او بر آیین پدرش است و قرابتی نداریم، به نقل از معالی السبطین.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان