- ای ابن مسعود! آرزویت را کوتاه کن و هرگاه صبح کنی بگو که شام نخواهم کرد، و اگر شام کردی، بگو که صبح را درک نمی کنم، و بر جدایی از دنیا مصمم باش و لقای خدا را دوست بدار...! (1)
پیامبر اکرم(ص)
- ای بندگان خدا! از خدا بترسید و از خدا به سوی خدا بگریزید، و به راهی که برای شما قرار داده بروید و به چیزی که شما را مکلف ساخته قیام کنید; پس اگر در دنیا موفق نشدید، علی ضامن پیروزی شما در آخرت است. (2)
امام علی بن ابی طالب(ع)
- ده روز پیش از مرگ حکیم آلمانی «کانت »، طبیب او به عیادتش رفت. فیلسوف کهنسال با وجود ضعف و چشمان تقریبا نابینا به خود جنبید و به احترام تازه وارد به پا خواست، و وقتی با اعتراض پزشک مواجه شد، گفت: «حس انسانیت هنوز از من برنخاسته است.»
- در شرح حال امام محمد غزالی آورده اند که لحظاتی قبل از مرگ او، یارانش از وی تقاضای توصیه کردند، گفت: «فقط اخلاص »، و همواره این کلمه را تکرار می کرد تا اینکه جان به جان آفرین تسلیم نمود. (3)
- گفتم: من نیز به گفتگو با سالخوردگان اشتیاق خاصی دارم; زیرا آنان راهی را که ما نیز باید برویم، پیش از ما رفته اند و لذا میل دارم از آنان درباره این راه خبری به دست آورم و بپرسم که هموار است یا ناهموار، و رفتنش آسان است یا دشوار.
سقراط گفت: «گوش فرادار تا عقیده ام را فاش گویم; بسا پیش می آید که سالخوردگانی گرد هم می آیند و بیشتر آنان ناله و شکایت می آغازند، و چون به یاد خوشیهای دوران جوانی می افتند، افسرده و غمگین می شوند و می گویند: پیری بزرگترین نعمت زندگی را از آنان گرفته است. گروهی هم از بدرفتاری خویشان و نزدیکان گله می کنند و به پیری نفرین می فرستند; ولی اعتقاد من این است که آنان مقصر حقیقی را نشناخته اند، چون اگر پیری سبب آن وضع بود، من و همه کسانی که به سن من رسیده اند می بایست دچار همان حال باشند. همه سختیهای پیری ناشی از یک منشا است و آن پیری نیست، بلکه وضع روحی خود هر کس است. آنان که درونی منظم و بی تشویش دارند، رنج پیری را به آسانی تحمل می کنند; ولی برای کسانی که درونشان بی نظم و مشوش است، پیری و جوانی هر دو قرین مشقت است. (4)
- هان! بدان که تو می توانی در اندک زمانی، در یک شبانه روز، بل در یک ساعت و یک لحظه، به خشنودی و رضای او، بل به قرب و وصال او دست یابی. آری، اگر تو در ترک جز او و طلب لقای او، صدق نیت و خلوص طینت از خود نشان دهی، می توانی در اندک زمانی به وصال و لقای او برسی، که او همیشه و همه جا حاضر و گواه است و هم بر هر چیز و هر کس بینا و آگاه است، و هم دوستدار و خواهان و پذیرای بندگان خویش، دوستداری که هرگز از بندگان خود روی نمی گرداند، و خواهان و پذیرایی که هرگز کسی را از خود نمی راند.
آیا سخن مشتاقانه او را نشنیده ای که به عیسی فرمود: «ای عیسی! نمی دانی که چقدر مشتاق بندگان خویشم و چقدر چشم انتظار آمدن آنان به سوی هستم، و نمی دانی که چسان و چگونه با نیکویی، آنان را می جویم. اما آنان باز نمی گردند و رو به سوی من نمی کنند؟» آیا این حدیث قدسی را نشنیده و به یاد نداری که فرمود: «اگر آنان که از من روی گردانده اند و به جز من دل خوش کرده اند، می دانستند که چقدر بازگشتشان را انتظار می برم و چقدر به توبه شان اشتیاق دارم، از شوق می مردند و از بیقراری کالبدشان از هم می گسست.» آیا این سخن او را نشنیده ای که فرمود: «سوگند به حقی که بر من داری، تو را دوست دارم و تو را به حقی که بر تو دارم سوگند می دهم که مرا دوست داشته باش؟» (5)
میرزا جواد ملکی تبریزی
پی نوشتها:
1 . مکارم الاخلاق; باب 12، فصل 4.
2 . نهج البلاغه; خطبه 24.
3 . ابن جوزی; المنتظم، ج 17، ص 127.
4 . با اندکی تلخیص از: افلاطون; مجموعه آثار (جمهوری); ج 2، ص 869.
5 . المراقبات; ص 8.