ماهان شبکه ایرانیان

منتقد آمریکایی سرشناس و خاطراتش با عباس کیارستمی

منتقد آمریکایی که ۲۵ سال درباره سینمای ایران و کیارستمی می‌نویسد گفت: «این سینماگر مولف همچنان در قلب و اذهان سینمادوستان سراسر جهان جایگاه بسیار مهمی دارد.»

منتقد آمریکایی سرشناس و خاطراتش با عباس کیارستمی

57515672منتقد آمریکایی که 25 سال درباره سینمای ایران و کیارستمی می‌نویسد گفت: «این سینماگر مولف همچنان در قلب و اذهان سینمادوستان سراسر جهان جایگاه بسیار مهمی دارد.»

گادفری چشایر منتقد سرشناس آمریکایی در یادداشتی به مناسبت اولین سال درگذشت عباس کیارستمی در نشریه «ایندی وایر» نوشت: «تصمیم دوباره به ادامه نگارش مستقل کتابی درباره سینمای ایران پس از این که سال‌های آن را که کنار گذاشته بودم و جمع‌آوری کمک‌های مالی مردمی برای تکمیل آن، اتفاقاتی بود که پس از یک رویداد وحشتناک اتفاق افتاد:‌ مرگ عباس کیارستمی.

این اتفاق روز چهار جولای سال گذشته روی داد و یک شوک عمیق بود. می‌دانستم کیارستمی چند ماهی است در بیمارستان بستری شده اما اطلاعاتی کسب کردم که از شرایط بحرانی عبور کرده و رو به بهبود است. اگرچه به نظر می‌رسید بهبودی کامل او چند ماهی به طول بیانجامد اما او از قبل طرح ساخت فیلم جدید و بلندش را در چین برنامه‌ریزی کرده بود حتی روی تخت بیمارستان آخرین تغییرات را روی آخرین ساخته‌اش «24فریم» ایجاد می‌کرد.

مرگ ناگهانی او یک ضربه و شوک بود، نه تنها به دلیل این‌ که او را یکی از بزرگترین هنرمندان قرن گذشته در هر مدیومی می‌دانم، بلکه به عنوان کسی که ربع قرن درباره آثارش می‌نوشتم. مهم‌تر آنکه او یک دوست خوب بود. زمانی که برای اولین بار در سال 1994 با او ملاقات کردم خیلی زود به هماهنگی و درک مشترک رسیدیم و فکر می‌کنم این حس مشترک به این دلیل بود که کیارستمی حس کرد ذکاوت و شوخ طبعی او را درک کردم.

زمانی که «طعم گیلاس»‌ برنده نخل طلای کن شد و فیلم «‌باد ما را خواهد برد» شیر نقره‌ای ونیز را کسب کرد با کیارستمی بودم. اغلب با او در خانه‌اش در شمال تهران ملاقات می‌کردم و با هم درباره موضوعات گوناگون از سینمای جیم جارموش تا اشعار ویلیام کارلوس ویلیامز صحبت می‌کردیم.

زمانی که برای گذراندن یک تابستان کامل در تهران انتخاب شدم، سخاوتش بی‌پایان بود و به من اجازه داد مصاحبه‌ای طولانی با او درباره تمام فیلم‌هایش داشته باشم. من و پسرش بهمن را با لندرورو درب و داغانش به یک سفر جاده‌ای چهار ساعته به روستایی ویران برد، جایی که سه گانه «کوکر» را ساخته بود. می‌دانم که او با دیگر منتقدان نیز دوستی داشت اما کاری کرده بود که حس می‌کنم دوستی‌ ما خاص است. آخرین باری که او را دیدم گفت: «تو را یکی از اعضای خانواده‌ام می‌دانم.»

تصمیمی که پس از شنیدین خبر درگذشت کیارستمی گرفتم به هیچ عنوان منطقی و با دقت نظر کامل نبود بلکه تصمیمی غریزی و لحظه‌ای بود که فکر کردم باید این کتاب را تمام کنم و این اولین و بهترین چیزی است که فکر می‌کنم بتوان به او ادای احترام کنم.

در ابتدا، نگارش کتاب را به چند دلیل عمدتا حرفه‌ای کنار گذاشته بودم. وقتی نیویورک پرس که برای بیش از یک دهه به عنوان منتقد ارشد سینمایی با آن همکاری داشتم با من قطع همکاری کرد؛ مت زولر سیتز یکی از دوستان و همکاران خوبم پیش‌بینی کرد این آغاز یک هشدار است و حق با او بود. در سال‌های پس از آن تاثیر اینترنت به رسانه‌های کاغذی موجب شد، بسیاری از نویسندگان کار خود را به عنوان منتقد سینمایی از دست بدهند.

شخصا از این اتفاق خیلی نگران نشدم، گرچه این پدیده را یک اُفت فرهنگی قلمداد می‌کردم. سال‌های پیش در آرزوی تقلید کردن از قهرمانم درموج نوی سینما فرانسه بودم تا با رسیدن به جایگاه خاصی به عنوان منتقد به فیلم ‌سازی روی بیاورم، بنابراین کار برروی پروژه‌های گوناگون تلویزیونی و سینمایی مستند و درام را آغاز کردم. اولین اثرم که خوب از کار درآمد مستند «‌Moving Midway» بود، در این حین کتاب سینمای ایران همچنان ناتمام بود و هر روز از آن دور و دورتر می‌شد … تا مرگ عباس کیارستمی.

کتابی که هم اکنون در حال نگارش آن هستم با کتابی که ابتدا قرار بود، بنویسم متفاوت است. این کتاب ابتدا قرار بود درباره سینمای ایران باشد و مصمم بودم نام کیارستمی در عنوان نباشد چرا که متوجه نظر بسیاری از ایرانیان شدم که معتقد بودند شهرت کیارستمی به شکل ناعادنه‌ای موجب در سایه قرار گرفتن دیگر فیلم سازان بزرگ ایران می‌شود.»

منبع:ایسنا

97 Total Views 13 Views Today
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان