ماهان شبکه ایرانیان

حدیث کارآمدی و دانش گستری

ری شهری مردی است با قامتی معتدل، ظریف، نظیف، لاغر اندام، تکیده، مصمم، گشاده رو و با چهره ای روشن. دوست دارد هر صحبتی را در جای خود مطرح کند

عبای نازک و تابستانی اش را به نرمی از دوش برمی گیرد. آرام و آهسته در کنارمان روی مبل ساده اتاق بزرگی که محل ملاقاتمان در سازمان حج و زیارت است می نشیند. دستار سپیدش را از سر برمی دارد، دستی بر سرش می کشد، به ساعت بزرگ دیواری اتاق نگاه می کند، با مهربانی و خنده، ضمن خیرمقدم به ما، می پرسد: از کجا آغاز کنیم؟ و ما درمی یابیم که در گفت و گو با او نباید به عنصر زمان بی توجه باشیم!

ری شهری مردی است با قامتی معتدل، ظریف، نظیف، لاغر اندام، تکیده، مصمم، گشاده رو و با چهره ای روشن. دوست دارد هر صحبتی را در جای خود مطرح کند. اگر محدودیت وقت و مسئولیت های متعددش اجازه دهند، بسیار پرحوصله است. گرچه در بازگویی برخی از خاطرات سیاسی گذشته، کلامش شتاب می گیرد و احساس خوشی ندارد. اهتمامش به «نماز بهنگام » در گرماگرم گفت و گو، درس آموز است. از کسانی است که اگر چندین و چند بار دیگر نیز به وزارت و وکالت فراخوانده شود، همچنان وجه غالب شخصیتش فرهنگی است.

ری شهری به دانش مردان اهل دولت چون بوعلی سینا، خواجه نظام الملک، خواجه نصیرالدین طوسی و خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی تاسی کرده است. رجالی که در عین اشتغال به امور وزارتی و دیوانی، در گسترش دامنه دانش و تولید علم و فرهنگ نقشی به سزا ایفا کردند و در ایجاد بناهای آموزشی - پژوهشی اهتمامی بلیغ داشتند. همت ری شهری در تاسیس مؤسسات علمی - آموزشی در کشورمان چنان است که به جرات می توان او را «شیخ مؤسس » لقب داد! او کارگزاری امین و پژوهنده و پرکار است. از کسانی است که در دو حوزه «مدیریت » و «معارف » خوش درخشیده اند. نگاه او به اسلام و تشیع، نگاهی جهانی است و اهتمام ویژه اش در گسترش دامنه دانش حدیث و توسعه معارف اهل بیت (ع) ستودنی است و «میزان الحکمه » او کاری ماندگار در این زمینه است.

آنچه پیش رو دارید حاصل سه دیدار و گفت و گوی ما با وی در ساختمان حج و زیارت در تهران است که می خوانید.

حجت الاسلام والمسلمین محمد محمدی نیک، مشهور به «ری شهری » در آبان سال 1325 در شهرری در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی، در سال 1339 وارد حوزه علمیه شهرری (مدرسه برهان) شد و در سال 1340 برای ادامه تحصیل به قم رفت و تا پیروزی انقلاب اسلامی، مدارج تحصیل را تا سطوح عالی در حوزه علمیه قم طی کرد.

حجت الاسلام ری شهری، سطوح عالیه را نزد اساتید بزرگی چون حضرات آیات عظام: حاج میرزاعلی مشکینی، حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی و حاج سیدمحمد باقر طباطبایی تلمذ نمود و دروس خارج فقه و اصول را در سال 1347در شرایطی آغاز کرد که حوزه علمیه قم از فیض حضور امام خمینی (ره) بی بهره بود، بنابراین خارج اصول را از محضر حضرات آیات عظام: مرحوم حاج شیخ محمدعلی اراکی و حاج شیخ حسین وحید خراسانی استفاده کرد و خارج فقه را از محضر حضرات آیات عظام: حاج میرزاعلی مشکینی، حاج شیخ جواد تبریزی، مرحوم حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی و مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری بهره برد.

حجت الاسلام ری شهری از ابتدای نهضت اسلامی، بویژه تحت تاثیر جریان 15 خرداد 1342 با اهداف و دیدگاههای حضرت امام (ره) آشنا شد و در تاریخ 20/4/1344 توسط ساواک مشهد دستگیر و زندان محکوم شد. وی در سال 1345 ضمن تمرد از شرکت در جلسه دادگاه تجدیدنظر ساواک، به نجف اشرف رفت و پس از مدت یکسال به ایران بازگشت و حدود 18 ماه در حوزه علمیه مشهد به تحصیل پرداخت. در همین زمان مجددا تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و در دادگاه تجدید نظر بار دیگر به زندان محکوم شد. حجت الاسلام ری شهری در سال 1356 به دلیل سخنرانی علیه رژیم شاه در حسینیه اصفهانی های آبادان توسط ساواک ممنوع المنبر شد. وی به دلیل سخنرانی علیه رژیم در نهاوند، آبادان، مشهد، هرمزگان و زابل مورد تعقیب ساواک بود و تظاهرات مردم هرمزگان و زابل در رابطه با قیام سراسری مردم ایران علیه رژیم، پس از سخنرانی های او صورت گرفت. حجت الاسلام ری شهری پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سمت حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی دزفول، بهبهان، گچساران، بروجرد، رشت و گنبدکاووس خدمت کرد و سپس با توجه به اهمیت حفظ و اصلاح نیروهای مسلح، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به منظور مقابله با توطئه های ضدانقلاب در این رکن مهم، در اواسط سال 1358 به ریاست دادگاه انقلاب ارتش منصوب شد. وی با توجه به شرایطی که قانون اساسی برای تصدی وزارت اطلاعات معین کرده بود، (بویژه شرط اجتهاد)، نخستین وزیر اطلاعات در جمهوری اسلامی ایران بود که با کسب آراء اکثریت قاطع نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال 1363 به این سمت منصوب گردید.

حجت الاسلام ری شهری در سال 1368 به دادستانی کل کشور منصوب شد و تا اوایل سال 1370 در این سمت خدمت کرد و همزمان در تاریخ 13/10/1368 از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان دادستان ویژه روحانیت منصوب شد. حجت الاسلام ری شهری همچنین در سال 1369 به فرمان رهبر فرزانه انقلاب به تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) منصوب گردید. انتصاب وی در این سمت، آغاز تحول اساسی در عمران و توسعه این مجموعه مهم مذهبی بوده است. وی در انتخابات دومین دوره مجلس خبرگان رهبری، به عنوان داوطلب منفرد شرکت کرد و از سوی مردم استان تهران برگزیده شد، همچنین در سومین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری، کاندیداتوری او از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز و سایر گروههای سیاسی مورد حمایت قرار گرفت و با رای قاطع مردم بار دیگر به نمایندگی این مجلس انتخاب گردید.

حجت الاسلام ری شهری در سال 1370 به سمت نماینده مقام معظم رهبری و سرپرست حجاج منصوب شد که این مسوولیت هنوز ادامه دارد. حجت الاسلام ری شهری بنیانگذار اولین و بزرگترین مجموعه فرهنگی در زمینه حدیث و علوم مربوط به آن است. وی در اواسط سال 1374 به همراه جمعی از شخصیت های صاحب نام سیاسی و مذهبی، جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی را بنیان نهاد. این جمعیت پس از طی مراحل قانونی رسمیت یافت و هیات مؤسس آن به اتفاق آراء حجت الاسلام ری شهری را به سمت دبیرکل جمعیت انتخاب کردند. این جمعیت پس از چند سال حضور مؤثر خیلی زود عرصه سیاسی کشور را ترک کرد. اوج فعالیت جمعیت دفاع از ارزش ها به هنگام نامزد کردن دبیرکل خود برای ریاست جمهوری دور هفتم بود.

حجت الاسلام ری شهری هم اکنون، ضمن تحقیق و تدریس و تولیت آستان حضرت عبدالعظیم (ع)، عهده دار نمایندگی ولی فقیه و سرپرستی حجاج ایرانی است. از وی تاکنون بیش از 30 کتاب پژوهشی در 59 جلد منتشر شده است.

حجت الاسلام والمسلمین محمد محمدی نیک، مشهور به «ری شهری » در آبان سال 1325 در شهرری در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی، در سال 1339 وارد حوزه علمیه شهرری (مدرسه برهان) شد و در سال 1340 برای ادامه تحصیل به قم رفت و تا پیروزی انقلاب اسلامی، مدارج تحصیل را تا سطوح عالی در حوزه علمیه قم طی کرد.

حجت الاسلام ری شهری، سطوح عالیه را نزد اساتید بزرگی چون حضرات آیات عظام: حاج میرزاعلی مشکینی، حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی و حاج سیدمحمد باقر طباطبایی تلمذ نمود و دروس خارج فقه و اصول را در سال 1347در شرایطی آغاز کرد که حوزه علمیه قم از فیض حضور امام خمینی (ره) بی بهره بود، بنابراین خارج اصول را از محضر حضرات آیات عظام: مرحوم حاج شیخ محمدعلی اراکی و حاج شیخ حسین وحید خراسانی استفاده کرد و خارج فقه را از محضر حضرات آیات عظام: حاج میرزاعلی مشکینی، حاج شیخ جواد تبریزی، مرحوم حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی و مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری بهره برد.

حجت الاسلام ری شهری از ابتدای نهضت اسلامی، بویژه تحت تاثیر جریان 15 خرداد 1342 با اهداف و دیدگاههای حضرت امام (ره) آشنا شد و در تاریخ 20/4/1344 توسط ساواک مشهد دستگیر و زندان محکوم شد. وی در سال 1345 ضمن تمرد از شرکت در جلسه دادگاه تجدیدنظر ساواک، به نجف اشرف رفت و پس از مدت یکسال به ایران بازگشت و حدود 18 ماه در حوزه علمیه مشهد به تحصیل پرداخت. در همین زمان مجددا تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و در دادگاه تجدید نظر بار دیگر به زندان محکوم شد. حجت الاسلام ری شهری در سال 1356 به دلیل سخنرانی علیه رژیم شاه در حسینیه اصفهانی های آبادان توسط ساواک ممنوع المنبر شد. وی به دلیل سخنرانی علیه رژیم در نهاوند، آبادان، مشهد، هرمزگان و زابل مورد تعقیب ساواک بود و تظاهرات مردم هرمزگان و زابل در رابطه با قیام سراسری مردم ایران علیه رژیم، پس از سخنرانی های او صورت گرفت. حجت الاسلام ری شهری پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سمت حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی دزفول، بهبهان، گچساران، بروجرد، رشت و گنبدکاووس خدمت کرد و سپس با توجه به اهمیت حفظ و اصلاح نیروهای مسلح، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به منظور مقابله با توطئه های ضدانقلاب در این رکن مهم، در اواسط سال 1358 به ریاست دادگاه انقلاب ارتش منصوب شد. وی با توجه به شرایطی که قانون اساسی برای تصدی وزارت اطلاعات معین کرده بود، (بویژه شرط اجتهاد)، نخستین وزیر اطلاعات در جمهوری اسلامی ایران بود که با کسب آراء اکثریت قاطع نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال 1363 به این سمت منصوب گردید.

حجت الاسلام ری شهری در سال 1368 به دادستانی کل کشور منصوب شد و تا اوایل سال 1370 در این سمت خدمت کرد و همزمان در تاریخ 13/10/1368 از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان دادستان ویژه روحانیت منصوب شد. حجت الاسلام ری شهری همچنین در سال 1369 به فرمان رهبر فرزانه انقلاب به تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) منصوب گردید. انتصاب وی در این سمت، آغاز تحول اساسی در عمران و توسعه این مجموعه مهم مذهبی بوده است. وی در انتخابات دومین دوره مجلس خبرگان رهبری، به عنوان داوطلب منفرد شرکت کرد و از سوی مردم استان تهران برگزیده شد، همچنین در سومین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری، کاندیداتوری او از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز و سایر گروههای سیاسی مورد حمایت قرار گرفت و با رای قاطع مردم بار دیگر به نمایندگی این مجلس انتخاب گردید.

حجت الاسلام ری شهری در سال 1370 به سمت نماینده مقام معظم رهبری و سرپرست حجاج منصوب شد که این مسوولیت هنوز ادامه دارد. حجت الاسلام ری شهری بنیانگذار اولین و بزرگترین مجموعه فرهنگی در زمینه حدیث و علوم مربوط به آن است. وی در اواسط سال 1374 به همراه جمعی از شخصیت های صاحب نام سیاسی و مذهبی، جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی را بنیان نهاد. این جمعیت پس از طی مراحل قانونی رسمیت یافت و هیات مؤسس آن به اتفاق آراء حجت الاسلام ری شهری را به سمت دبیرکل جمعیت انتخاب کردند. این جمعیت پس از چند سال حضور مؤثر خیلی زود عرصه سیاسی کشور را ترک کرد. اوج فعالیت جمعیت دفاع از ارزش ها به هنگام نامزد کردن دبیرکل خود برای ریاست جمهوری دور هفتم بود.

حجت الاسلام ری شهری هم اکنون، ضمن تحقیق و تدریس و تولیت آستان حضرت عبدالعظیم (ع)، عهده دار نمایندگی ولی فقیه و سرپرستی حجاج ایرانی است. از وی تاکنون بیش از 30 کتاب پژوهشی در 59 جلد منتشر شده است.

کیهان فرهنگی: در کتاب «دانشنامه امیرالمومنین » تالیف شما، جمله ای از امام علی (ع) نقل و ترجمه شده، که بسیار زیباست. آن حضرت فرموده اند:

«تبار مردمان، نشان دهنده چگونگی شخصیت، اندیشه و فرهنگ آنان است.» به سیاق این کلام مولا، از جناب عالی تقاضا می کنیم ابتدا گفت وگو را از تبار، خانواده و کودکی خودتان آغاز کنید.

حجت الاسلام ری شهری: بسم الله الرحمن الرحیم. ضمن تشکر از شما و دوستانتان که در کیهان فرهنگی همت گماشته اید برای احیاء فرهنگ و اگر به شخصیت های فرهنگی هم می پردازید در حقیقت از این باب است. باید عرض کنم، بنده در چهارم آبان سال 5231 در شهرری در یک خانواده مستضعف به دنیا آمدم.

پدرم حاج اسماعیل محمدی نیک، نانوا بود و در میان مردم و کسبه، به تدین و تقید به مسایل شرعی معروف بود. پدرم از مریدان مرحوم حاج آقا حسین اثنی عشری صاحب تفسیر اثنی عشری بود و سعی می کرد در خانواده، تعالیم ایشان را از واجبات و مستحبات دین اجرا و عمل کند، مادرم «بدرالسادات شکرآبی » ، از نواده های امامزاده شکرآب در «آهار» ، اطراف اوشان فشم تهران است. مادرم معلم قرآن بود و در منزل به دختران و پسران قرآن می آموخت و جالب است که بعضی از اهالی شهرری، خانم ها و آقایانی که حالا سالمند هستند، می گویند: ما قرآن را پیش مادر شما یاد گرفته ایم.

کیهان فرهنگی: دورترین خاطره ای که از دوره کودکی تان به خاطر دارید مربوط به چه موضوعی است؟

حجت الاسلام ری شهری: دورترین خاطره ام مربوط به زمانی است که پدرم از سفر کربلا برگشته بود. یادم هست که ما برق نداشتیم و پدرم جلو چراغ گردسوز توی اتاق نشسته بود و من خوشحال پیش او رفتم. حالا وقتی این موضوع را برای اقوام تعریف می کنم، میگویند این موضوع مربوط به دوسالگی تو بوده!

کیهان فرهنگی: آیا خودتان هم در کودکی برای آموزش به مکتب خانه رفته بودید؟

ری شهری: بله، حدود چهار سالگی مرا به مکتب خانه خانگی گذاشتند و بعد هم به مکتب خانه آقای موسوی رفتم. ایشان حالا در باقرآباد امام جماعت هستند، این مکتب خانه کمی با برنامه بود. بعدها شخصی به نام آقای فضیلت یک دبستان ملی در محل ما تاسیس کرد. من دقیقا نمی دانم چند ساله بودم که آنجا رفتم، اما می دانم بدون آن که کلاس های اول و دوم و سوم را خوانده باشم، بعد از مکتب به کلاس چهارم رفتم و تا کلاس ششم هم آنجا بودم.

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! اجداد شما اصالتا هم از اهالی شهرری بودند؟

حجت الاسلام ری شهری: جد ما «ملاعلی » سمنانی و از دوستان مرحوم حاج محمد تقی بافقی روحانی مبارز زمان رضاخان بوده که می شناسید. جدا ما مدتی هم تولیت امامزاده ابوالحسن را داشته و گویا املاکی هم در سمنان داشته و بعد به شهرری می آید.

کیهان فرهنگی: ایشان در کسوت روحانیت بودند؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، چون باسواد بوده به او «ملا» می گفتند. او آدم عجیبی بوده و حدود 031 سال عمر کرده و موقع خواندن قرآن از دنیا رفته است، یعنی قرآن را زمین می گذارد و از دنیا می رود.

کیهان فرهنگی: رحمة الله علیه، بفرمایید از دوره دبستانتان چه خاطره جالبی دارید؟

حجت الاسلام ری شهری: یادم هست در دوره دبستان به دلیل آن که در مکتب حساب نخوانده بودم، این درس برایم خیلی مشکل بود و اوایل نمره های بدی می گرفتم و مجبور شدم حساب را پیش دانش آموزان کلاس بالاتر بخوانم. یک روز با کسی که به من درس می داد قهر کردم و از آن به بعد نمره حسابم از آنچه بود بدتر شد. به همین جهت تلاش کردم و تصمیم گرفتم حساب را خوب یاد بگیرم و در فاصله کوتاهی ریاضیاتم خوب شد، حتی بهتر از سایر درسهایم، طوری که در کلاس پنجم و ششم شاگرد اول مدرسه شدم و به من جایزه دادند!

کیهان فرهنگی: منزل شما در کدام منطقه شهرری بود؟

حجت الاسلام ری شهری: خانه ما آخرین خانه عظیم آباد شهرری بود که آن موقع «سرکوره » می گفتند. بعد از کوره های آجرپزی، خانه های کوچکی طرف جنوبی کوه بود و در جنوبی ترین نقطه شهرری، آخرین خانه، پشت مسجد امام حسن مجتبی (ع) خانه ما بود و بعد از آن دیگر باغ بود. مسکن ما خانه ای خشت و گلی بود که سه اتاق داشت، در یک اتاقش ما می نشستیم - پدر و مادرم، مادربزرگم و بچه ها - و یک اتاقش دست یکی از عمه هایم بود که با شوهرش آنجا بود و اتاق دیگر هم دست عمه دیگرم بود که با شوهر و بچه هایش آنجا زندگی می کردند.

کیهان فرهنگی: طبعا خاطرات کودکی شما مربوط به همان خانه است.

حجت الاسلام ری شهری: بله، یادم هست یک شب دزد دیوار باغ جنب خانه ما را سوراخ کرده بود که از خانه ما چیزی ببرد و متاسفانه چیزی برای بردن پیدا نکرده بود!

کیهان فرهنگی: آن خانه به صورت ارث به پدرتان رسیده بود؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، پدرم بعد از به دنیا آمدن من، وقتی که کمی دست و بالش باز شده بود آن را ساخته بود و چون خواهرانش زندگی فقیرانه ای داشتند، به هرکدام اتاقی داده بود و به آنها کمک می کرد. پدرم در 12سالگی پدرش را از دست داده بود، یک مقدار هم در سمنان و تهران و شهرری ارث داشتند که اقوام برده بودند و چیزی به او نرسیده بود. پدرم هرچه داشت از کارگری به دست آورده بود; بعد یک نانوایی در شهرری اجاره کرده بود و دیگر کارگری نمی کرد، بعد هم مغازه را خریده بود.

کیهان فرهنگی: ایشان در قید حیات اند؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، پدر و مادرم هر دو در تصادف اتومبیل از دنیا رفتند.

کیهان فرهنگی: همزمان؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، مادرم قبل از پیروزی انقلاب، زمانی که چهل و چند سال داشتند همراه با چند خواهر و برادر کوچکترم در سفری که به قم می رفتند، به خاطر آنکه در جاده قم مانور بوده، از جاده ساوه به قم می روند و در محل «شاه جمال » تصادف کردند. آنجا مادرم و برادر کوچکترم از دنیا رفتند. پدرم هم زمانی که من در وزارت اطلاعات بودم، تصادف کردند و فوت شدند.

کیهان فرهنگی: خداوند آنها را رحمت کند.

حجت الاسلام ری شهری: مرحوم مادرم به من می گفت: زمانی که تو را در شکم داشتم، روزی در کنار خانه ایستاده بودم، عابری که از آنجا می گذشت به من گفت: این بچه ای که در شکم داری پسر است و از یکی از بچه هایت هم خیر می بینی. به همین صورت مبهم گفته بود. حالا او چه کسی بوده، مشخص نیست.

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! چطور شد که به درس طلبگی و لباس روحانیت علاقه مند شدید؟

حجت الاسلام ری شهری: این موضوع یک مقدمه ای دارد. همانطور که قبلا اشاره کردم، پدرم به روحانیون و مخصوصا به آقای اثنی عشری بسیار علاقه داشت. مرحوم اثنی عشری از روحانیون بسیار متدین، باسواد و از شاگردان و دست پروردگان مرحوم بافقی بود و مثل آن مرحوم، اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. ایشان در منبرهایش از دستگاه انتقاد می کرد و من زمانی که بچه بودم پای منبر او می رفتم. آقای اثنی عشری در جریان 15 خرداد دستگیر شد و طولی نکشید که از دنیا رفت. پدرم می گفت: یک روز آقای اثنی عشری در مسجد مرا خواست و ضمن اشاره به تو گفت: این پسر توست؟ گفتم: بله، چطور؟ گفت: من دقت کردم دیدم موقعی که سر منبر صحبت می کردم، فقط این بچه بود که با دقت به حرف من گوش می داد; و بعد گفته بود: هرچه خرج طلبگی اش می شود، من می پردازم. پدرم گفته بود: نیازی نیست و تشکر کرده بود. به هرحال پدرم به روحانیت خیلی علاقه داشت، گاهی با همان وضعی که داشتیم چند روحانی ناشناس را که مثلا شب از ماشین جا مانده بودند، به منزل می آورد و پذیرایی می کرد.

کیهان فرهنگی: واقعا کسانی مثل آقای بافقی حقشان با این صحبت ها ادا نمی شود.

حجت الاسلام ری شهری: یک خاطره ای هم از آقای بافقی بعدا برایتان خواهم گفت که خیلی جالب است. به هرحال، همانطور که قبلا گفتم، وقتی در امتحانات کلاس پنجم و ششم نمرات خیلی خوبی آوردم و شاگرد اول شدم، معلمین مدرسه به من توصیه کردند که به دبیرستان بروم ولی پدرم تحت تاثیر مرحوم اثنی عشری و وضعیتی که در دبیرستان های آن زمان حاکم بود، مخالف ادامه تحصیل ام در دبیرستان بود و به من می گفت: یا باید طلبه بشوی یا کار کنی؟ من علاقه زیادی به تحصیل علم داشتم ولی به خاطر جو خاصی که در آن زمان علیه روحانیت در مدارس وجود داشت، به هیچ قیمتی حاضر نبودم طلبه بشوم و پدرم هم مرا بر سر دوراهی گذاشته بود و تاکید شدیدی داشت که من طلبه بشوم. به هرحال، به خاطر این که می دیدم آدم در حوزه ها چیزی یاد می گیرد، به خاطر اصل یادگیری و علم قبول کردم که بروم و درس طلبگی بخوانم، اما با پدرم شرط کردم که تنها «درس طلبگی » بخوانم ولی لباس نپوشم! پدرم قبول کرد و گفت: نمی خواهد لباس بپوشی، اما درس طلبگی را بخوان.

کیهان فرهنگی: درس طلبگی را در همان شهرری شروع کردید؟

حجت الاسلام ری شهری: بله، در مدرسه برهان شروع به خواندن دروس حوزوی کردم. آن زمان مسوول مدرسه مرحوم حاج محمدرضا بروجردی بود. ایشان فردی عالم و مجتهد و بسیار وارسته بودند. من یک سال آنجا بودم، یعنی سال تحصیلی 39 - 40 را در شهرری بودم. مقداری از «سیوطی » را آنجا خواندم و بعد به قم رفتم.

کیهان فرهنگی: وقتی به قم رفتید آیت الله بروجردی هنوز در قید حیات بودند؟

حجت الاسلام ری شهری: بله، حتی من دو بار نماز جماعت را پشت سر ایشان خواندم. تازه حمد و سوره را یاد گرفته بودم و تقلید و این گونه مسایل را هنوز درست نمی دانستم. از حدود 12 یا 14 سالگی نماز می خواندم و روزه می گرفتم وقتی که از شهرری به قم رفتم، بچه سال بودم و به این خاطر، پدرم، مادربزرگم «سارا خاتون » را همراه من فرستاد. ما در محل پنجعلی حیاط خلوت منزل حاج آقا عباس اربابی را به ماهی 20 تومان اجاره کردیم. پدرم آن زمان ماهی 051 تومان ماهانه برایم می فرستاد، شاید می خواست ما در قم در رفاه باشیم. به هر حال، در قم شروع به تحصیل کردم. سارا خاتون - مادر پدرم - خیلی به روضه امام حسین علاقه داشت و در مجالس روضه گریه عجیبی داشت. وقتی در روضه ها گریه می کرد همه می دانستند که سارا خاتون در آن مجلس شرکت کرده؟ صدایش خیلی بلند بود و با همان صدا و خیلی سوزناک گریه و شیون می کرد.

کیهان فرهنگی: به نسبت آن زمان، پدرتان پول خوبی برای شما می فرستاده، یکی از روحانیان از خاطرات زمان طلبگی اش می گفت: ما با مکافات ماهی پنج تومان شهریه می گرفتیم و باید یک ماه با آن سر می کردیم. می گفت: ما با این پول یک کیسه اسفناج می خریدیم و می پختیم و آن را به تدریج تا پایان ماه، با نان می خوردیم. البته اگر گاهی پولی هم باقی می ماند، ماست هم می خریدیم و با اسفناج می خوردیم. وضع شما نسبت به آنها خیلی خوب بوده.

حجت الاسلام ری شهری: بله، گاهی 20 یا 30 تومان هم اضافه می آوردیم و من با پول اضافی کتاب می خریدم.

کیهان فرهنگی: کتاب های خارج از درس طلبگی؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، کتاب هایی که برای آینده درسی ام لازم بود، کتاب هایی که مورد نیاز طلبگی ام بود. کتاب های عربی مثل «مطول » و از این قبیل.

کیهان فرهنگی: در آغاز ورودتان به حوزه علمیه قم چه چیزی به نظرتان جالب بود؟

حجت الاسلام ری شهری: یکی از مطالب جالبی که در قم برایم افتاق افتاد، آشنایی ام با مقام عارف بزرگوار جناب شیخ رجبعلی خیاط بود. داستان این بود که من در قم، مثل سایر طلبه ها تقریبا هر وقت فرصت می شد به مسجد جمکران می رفتم. یک شب که به آنجا رفته بودم، پس از نماز و دعا، وقتی از در مسجد بیرون آمدم، یک بنده خدا پیش من آمد و سلام و احوالپرسی گرمی کرد و گفت: من به نماز و دعای شما توجه داشتم و علاقه مند شده ام با شما دوست بشوم، چه کار کنم!؟ او از جناب شیخ رجبعلی خیاط صحبت کرد و گفت: شیخ شخصیتی دارای ویژگی های عجیب است و من به واسطه سخنان آن شخص با شخصیت و حالات جناب شیخ آشنا شدم.

کیهان فرهنگی: آن زمان جناب شیخ هنوز در قید حیات بودند؟

حجت الاسلام ری شهری: بله، ایشان چند ماه بعد در شهریور 0431 فوت کردند. من متاسفانه ایشان را ندیدم اما به وسیله همان شخص با سخنان و حالات ایشان و همینطور با شاگردانشان آشنا شدم. یکی از بهترین شاگردان جناب شیخ که من با او آشنا شدم، مرحوم شیخ عبدالکریم حامد بود. این شیخ عبدالکریم حامد خودش هم چیزهایی داشت و خیلی اهل مطالعه و مسلط بر آیات و احادیث بود. آقای سیدان هم از دوستان نزدیک شیخ عبدالکریم حامد بود و خاطرات بسیار خوبی از او نقل می کرد و می گفت: یک روز با شیخ عبدالکریم حامد به مجلس جناب شیخ رفتیم. مردم پشت سر او رو به قبله نشسته بودند و جناب شیخ با صدای بلند دعا می خواند: اللهم انی اسئلک الامان... من در دلم گفتم خدایا اگر این شیخ از اولیاء توست، امسال سخنرانی و منبر من بگیرد!

تا این نیت از دلم گذشت، جناب شیخ همان طور که مشغول دعا خواندن بود گفت: من به او می گویم فکر پول نباش، او آمده با پول مرا امتحان کند!

کیهان فرهنگی: نظیر چنین حکایتی از آقای شجاعی هم شنیده شده.

حجت الاسلام ری شهری: بله، آن یک خاطره دیگری است. خاطره ایشان را هم بنده در کتاب کیمیای محبت آورده ام. خاطره آقای شجاعی راجع به نماز است. می گفت: یکی دو ساعت به غروب مانده بود و من نمازم را نخوانده بودم. کسی هم خبر نداشت. کم سن و سال بودم و منبر می رفتم. جناب شیخ تا مرا دید نگاهی به من کرد و گفت: آخر نوکر امام حسین که تا این وقت نمازش نمی ماند. گفتم: چشم!

کیهان فرهنگی: حالا که بحث جناب شیخ و آشنایی حضرت عالی با ایشان پیش آمده، خوب است درباره نحوه تدوین کتاب «تندیس اخلاص » هم صحبت بفرمایید. ظاهرا شما اولین کسی هستید که کتاب مستقلی درباره جناب شیخ نوشته اید و او را به جامعه معرفی کرده اید.

حجت الاسلام ری شهری: همانطور که گفتم، آشنایی بنده با جناب شیخ و بعضی از شاگردان ایشان، در قم و به صورت اتفاقی توسط شخصی انجام گرفت که بهتر است اسم او را اینجا نیاورم. به هر حال، از آن طریق با آقای شیخ عبدالکریم حامد و آقای سیدان آشنا شدم. سخنان جناب شیخ برای من جاذبه خاصی داشت و نکات معرفتی بسیاری در صحبت های نقل شده از ایشان وجود داشت. من مدت ها فکر می کردم که چه خوب است این صحبت ها و نقل قول ها یک جا جمع بشود تا دیگران هم از آنها استفاده کنند، احساسم این بود که جامعه ما و بویژه نسل جوان به این گونه صحبت ها نیاز دارند و کاربرد تبلیغی و سازندگی این کلمات بسیار زیاد است. روزی به ذهنم رسید که شاگردان جناب شیخ، همه پیر هستند و یکی پس از دیگری از دنیا می روند و چقدر خوب است که ما قبل از اینکه دسترسی به آنها ناممکن بشود، ترتیبی بدهیم که خاطرات آنها ضبط شود. با یکی از دوستان که هم انگیزه این کار را داشتند صحبت کردم و از او خواستم که کار جمع آوری خاطرات شاگردان جناب شیخ را به عهده بگیرد او هم با تک تک کسانی که آن زمان در دسترس بودند و حالا بعضی هایشان فوت کرده اند تماس گرفت و خاطرات آنها را جمع آوری کرد. البته من به او محورهای بحث و سؤالات مصاحبه را داده بودم. به هر حال، پس از ضبط خاطرات، آنها را پیاده کردیم و برای هر مصاحبه پرونده ای جدا تشکیل دادیم. آن زمان به علت اشتغالات فراوان کار تنظیم مصاحبه ها و خاطرات را به جناب الهی خراسانی مسؤول پژوهشگاه آستان قدس رضوی که از دوستان صمیمی و خوب من هستند سپردم و خواهش کردم اگر در پژوهشگاه کسی هست که بتواند پرونده ها را تنظیم و ارایه کند، به من معرفی کند. آقای خراسانی هم یکی از دوستان را خواسته بود و کار را به او سپرده بود. بنده هم مقدمه ای بر آن نوشتم و کتاب به نام «تندیس اخلاص » منتشر شد.

کیهان فرهنگی: با وجود استقبال بسیار خوبی که از این کتاب شد و چاپهای متعدد از این اثر گواه این امر است، چرا پس از آن کتاب «کیمیای محبت » را در همان موضوع منتشر کردید؟

حجت الاسلام ری شهری: درست است، وقتی که تندیس اخلاص چاپ شد استقبال خوبی از آن شد، از طرفی وقتی که من مجددا به اصل آن پرونده ها مراجعه کردم دیدم آنطور که باید و شاید خاطرات شاگردان جناب شیخ آنجا مورد استفاده قرار نگرفته و بعضی از آن خاطرات هم کاستی هایی داشت. این بود که با تمام ضیق وقتی که داشتم، احساس کردم که باتوجه به استقبال خوبی که از کتاب «تندیس اخلاص » شده، بهتر است خودم کار را مجددا شروع و تنظیم کنم.

کیهان فرهنگی: یعنی بازخوانی پرونده ها و فصل بندی جدید و نکات تازه...

حجت الاسلام ری شهری: بله بازخوانی پرونده ها، فیش برداری از آنها، ارایه نکات برجسته و قالب بندی جدید و این بار در چارچوب قرآن و حدیث و روایات اسلامی برای سازندگی بیشتر.

ما انشاءا... در آینده بازهم پیرامون جناب شیخ و مسایل عرفانی با شما حبت خواهیم کرد. اکنون اجازه بدهید به مبحث طلبگی شما برگردیم، در قم نزد چه کسانی درس های حوزوی را شروع کردید؟

حجت الاسلام ری شهری: همانطور که قبلا گفتم، من در مدرسه برهان شهرری طی یک سال تا «سیوطی » را خوانده بودم و بعد که در سال 1340 به قم رفتم، مجددا سیوطی را نزد شیخ رحمت الله فشارکی از فضلای قم خواندم. در قم به مدرسه آیت الله گلپایگانی می رفتم. آقای بهشتی و آقای مشکینی و آقای ربانی هم برای ساماندهی و برنامه ریزی به آن مدرسه آمده بودند. آن مدرسه اولین مدرسه ای بود که تحت برنامه بود و من آنجا را می پسندیدم. وقتی برای ثبت نام آنجا رفتم، آقای بهشتی و آقای ربانی هر دو از من امتحان گرفتند. من همانجا احساس کردم که آقای بهشتی خیلی تیز است و در ادبیات هم خیلی قوی تر از دیگران است. به هر حال فکر می کنم پس از یک هفته، آقای بهشتی را در مدرسه فیضیه پس از نماز دیدم و از نتیجه امتحان خودم پرسیدم. فرمودند: آقا! شما از پایه اول یک مقدار بالاتری و از پایه سوم یک مقدار پایین تر، بیا یک بار دیگر پایه دوم را در مدرسه ما بخوان، و اضافه کردند: شما مطمئنا پس از پانزده سال تحصیل در این مدرسه، مجتهد خواهی شد. درست می گفتند، آنجا برنامه های مختلفی داشتند، فقط ادبیات نبود.

کیهان فرهنگی: از هم دوره هایتان چه کسی بیشتر به یادتان مانده است؟

حجت الاسلام ری شهری: آقای دکتر روحانی و آقای محمدی گلپایگانی و آقای عبداللهی که حالا در جامعه مدرسین هستند از شاگردان آن مدرسه بودند.

کیهان فرهنگی: شهریه هم می گرفتید؟

حجت الاسلام ری شهری: شهریه نمی دادند یا اگر می دادند خیلی مختصر بود. من اولین شهریه ام را از امام گرفتم. فکر می کنم مبلغ آن ده یا پانزده تومان بود. البته تا رتبه او را نمی خواندیم به شهریه نمی رسیدیم، اما چیزی که در آن مدرسه برای من جالب بود این بود که مدیریت مدرسه و تدبیر آقای بهشتی چنان بود که اگر طلبه ها از مدرسی به دلیل تدریس نامطلوب یا رفتار نامناسب شکایتی می کردند با دقت و سرعت رسیدگی می شد و گاهی استاد را عوض می کردند. مدیریت آنها هرگز از نوع مدیریت به اصطلاح رفاقتی، یا مدیریت رودربایستی نبود.

کیهان فرهنگی: درجریان وقایع قیام پانزده خرداد قم شما در همان مدرسه بودید؟

حجت الاسلام ری شهری: بله، آن زمان ما در مدرسه آیت الله گلپایگانی بودیم. بعد از جریان انقلاب، به دلیل اختلافی که بین آقایان با آقای گلپایگانی بر سر مسایل انقلاب پیش آمد، رفتند و مدرسه حقانی را تاسیس کردند و یک سال بعد هم مدرسه ه تدریج سامانش به هم ریخت و من به مدرسه حجتیه رفتم و در همان مدرسه سال 24 معمم شدم و لباس پوشیدم. از سال 34 به بعد، تا چند سال تابستان ها برای ادامه تحصیل به مشهد می رفتم چون هوای آنجا خنک بود و ازطرفی آقای نیشابوری که استاد ادبیات خوبی بود آنجا تدریس می کرد. من «مطول » را در مشهد نزد همین آقای نیشابوری خواندم و همانجا سال 4431 و دقیقا در بیستم تیر توسط ساواک مشهد دستگیر شدم.

کیهان فرهنگی: به خاطر فعالیت های سیاسی؟

حجت الاسلام ری شهری: حالا عرض می کنم. تنها چند روز بود که من به مشهد رفته و در حجره ای به صورت مهمان سکنی داشتم آن روز غروب من در حجره تنها بودم چراغ حجره را خاموش کرده بودم که هم اسراف نباشد و هم موقع خواندن نماز مغرب، حضور قلب داشته باشم. ناگهان دیدم کسی جلو اتاقم فندک زد و رفت. من فکر کردم شاید کسی با من کاری دارد. نمازم که تمام شد، چراغ را روشن کردم که اگر کسی کاری دارد داخل بیاید، بعد دیدم که چند مرد داخل حجره ام شدند و شروع به تفتیش اتاق کردند. من نمی دانستم آنها دنبال چه چیزی هستند. بعد دیدم از لای صفحات یکی از کتاب ها چند اعلامیه در آوردند و خطاب به من گفتند: برویم! من اصلا نمی دانستم چه شده و چرا باید با آنها بروم؟ در راه که می رفتیم صاحب حجره، آقای سلیمی را هم دیدم، آنها صاحب حجره را هم با خودشان همراه کردند، چند دقیقه ای در یکی از حجره ها صحبت هایی کردند و بعد ما را سوار اتومبیلی کردند و به ساواک مشهد بردند و بازجویی ها شروع شد آنها 54 روز مرا در سلول انفرادی ساواک نگهداشتند. بعد معلوم شدکه وعاظ اصفهانی در ارتباط با محکوم کردن حکم اعدام مرحوم بخارایی و یارانش درجریان ترور منصور، اطلاعیه ای داده بودند و ماموران دنبال آن اطلاعیه می گشتند و چون من تازه از قم آمده بودم و آنها روی قم حساس بودند، تصور کرده بودند که من حامل آن اطلاعیه هستم و برایم تعقیب و مراقبت گذاشته بودند. درحالی که آن اعلامیه هایی که از اتاق من بردند، راجع به آقای قمی بود. بعد هم مرا به دو ماه زندان محکوم کردند.این زندان، مقدمه رفتن من از ایران به نجف بود.

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! اصولا آشنایی شما با سیاست و مسایل سیاسی چگونه و از کجا آغاز شد؟

حجت الاسلام ری شهری: آشنایی من با مسایل سیاسی و انقلاب، درحقیقت از سخنرانی های حضرت امام شروع شد. آنطور که یادم هست، در تمام سخنرانی های حضرت امام حاضر بودم و تنها سخنرانی را که تقریبا از نیمه رسیدم، سخنرانی مدرسه فیضیه ایشان در روز عاشورا بود. وقتی که من آنجا رسیدم، تقریبا همه راهها را بسته بودند. من آن زمان در مدرسه آقای گلپایگانی بودم. از خیابان منوچهری تا مدرسه فیضیه پیاده آمدم. مردم یک عده را به پشت بام مدرسه هدایت می کردند. من به مسجد اعظم رفتم و ازطریق راه پله های مسجد به پشت بام مسجد رفتم و از آنجا شنیدم که امام می فرمودند: منبری ها را سازمان امنیت خواسته و گفته درباره سه چیز صحبت نکنید، شاه و آمریکا و اسراییل. من آنجا شنیدم که امام خطاب به شاه فرمودند: مگر تو اسراییلی هستی!؟ موضوع دیگری که خیلی برای من آموزش و سازندگی داشت، مساله آن زندان دو ماهه در مشهد بود. در همان سال در مشهد حدود پنجاه نفر از طلبه ها را هم دستگیر کرده بودند و پیش ما آوردند. آقای هادی خامنه ای و آقای طاووسی را هم گرفته بودند. همان سالی بود که قبای طلبه ها را از کمر می بریدند و آنها را به بیگاری می بردند.

کیهان فرهنگی: درباره آموزش ها و سازندگی هایی که زندان مشهد برای شما داشت توضیح بفرمایید.

حجت الاسلام ری شهری: ببینید! من اصولا در زندگی فشار ندیده بودم، فشارها انسان را می سازند. در خانواده، من فرزند اول بودم و نازک نارنجی بار آمده بودم. شرایط زندان برای من شرایط دیگری بود. آنجا با سختی و فشار و کمبود مواجه، آشنا و عملا وارد سیاست شدم. زندان برای من مثل کلاس درس بود. در زندان تجربه های مختلفی آموختم. بعضی افراد را انسان تنها در زندان می شناسد. اجازه بدهید در همین ارتباط خاطره ای را برایتان بگویم. همانطور که قبلا عرض کردم، من در مسجد جمکران دوستی پیدا کردم که جناب شیخ رجبعلی خیاط را به من معرفی کرد. او تنها کسی بود که در مشهد موقع دستگیری مرا می شناخت. ایشان در مدرسه نواب بود و من در مدرسه میرزاجعفر بودم که دستگیر شدم. آن زمان حدود 300 تومان پول و مقداری لباس داشتم. در زندان هرچه به آن دوست نامه نوشتم که آن پول و لباس هایم را برایم بیاور، نیاورد و جوابی نداد، پس از آزادی از زندان، وقتی او را دیدم پرسیدم: مگر نامه های من به تو نمی رسید؟ چرا پول و لباس ها را برایم نفرستادی؟ گفت: استخاره کردم بد آمد!

کیهان فرهنگی: آن زمان پدر و مادرتان از جریان دستگیری شما در مشهد باخبر بودند؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، من به آنها نگفته بودم، چون مشخص نبود تا چه مدت در زندان خواهم ماند.

کیهان فرهنگی: اوضاع زندان مشهد در آن سال چگونه بود؟

حجت الاسلام ری شهری: در زندان به ما لباس نمی دادند. تنها یک شلوار، یک پیراهن و قبایی داشتم که از کمر قیچی کرده بودند و آنقدر چرک شده بود که قابل پوشیدن نبود. حمام رفتن آنجا شرایط خاصی داشت، آب همیشه سرد بود و بعد هم باید لباس خیس را در سایه می گذاشتیم، چون آفتاب نداشتیم و سلول انفرادی بود. تنها کسی که در آن شرایط به من سر می زد آقای عباسی بود که حجره اش را به من داده بود. او مرا نمی شناخت و وقتی فهمید در مشهد جای را ندارم، گفت: بیا و در حجره من بمان. بعد هم که به زندان عمومی آمدم، مرتب به من سر می زد و برایم لباس و غذا می آورد. این هم یک تجربه دیگر از زندان بود; از کسی که مرا نمی شناخت و آن همه لطف کرد و کسی که مرا می شناخت و ادعای دوستی داشت ولی در عمل چنان کرد.

کیهان فرهنگی: در انفرادی شکنجه هم در کار بود؟

حجت الاسلام ری شهری: تا زمانی که در ساواک بودیم خیلی اذیت کردند. برخورد ساواک خیلی خشن بود، اما دادگاه ارتش که آمدیم وضع بهتر بود و حرف سرشان می شد. در زندان، آقا هادی خامنه ای را خیلی شلاق زدند و علاوه بر شلاق او را در آفتاب نگه می داشتند. آقای طاووسی را یک بار 300ضربه شلاق زدند که خون از بدنش می آمد. اما مرا نزدند، البته من مساله ای هم نداشتم. یک سال پس از آزادی از زندان، سال 1345 موقعی که در قم بودم، نامه ای از دادگاه تجدیدنظر مشهد برایم آمد و مجددا مرا خواسته بودند. من با خودم گفتم وقتی دادگاه اولیه آن طور بود، حتما در این دادگاه وضع بدتر می شود، به همین خاطر به پدر و مادرم گفتم که می خواهم به نجف بروم و درسم را آنجا ادامه بدهم. آنها هم موافقت کردند و من در سن نوزده سالگی اول به مدرسه آقای قائمی در آبادان رفتم و یک شب آنجا بودم و از آنجا به نجف رفتم.

کیهان فرهنگی: قبل از آن که به نجف بروید، چه درس هایی را در قم خوانده بودید؟

حجت الاسلام ری شهری: تا سال 44 که در قم بودم، به مرحله رسائل مکاسب رسیده بودم.

کیهان فرهنگی: لمعتین را پیش چه کسی خواندید؟

حجت الاسلام ری شهری: لمعتین را پیش آقای صلواتی خواندم. مقداری از قوانین را پیش آقای اعتمادی و آقای نوری خواندم و درس حاشیه آقای آدینه وند هم رفته بودم.

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! کدامیک از شخصیت ها و اساتید حوزوی تاثیربیشتری روی شخصیت شما داشتند؟

حجت الاسلام ری شهری: من در حوزه به مسایل اخلاقی و عرفانی علاقه بیشتری داشتم. اولین جرقه این گرایش را هم درس اخلاق حاج آقا حسین فاطمی در من زد. ایشان از شخصیت های تاثیرگذار بود. من پنجشنبه ها به درس اخلاق آن بزرگوار می رفتم و شاید علت علاقه من به جناب شیخ رجبعلی خیاط هم نتیجه آموزش های ایشان بود. آقای مشکینی هم از اساتید تاثیرگذار بر شخصیت من بود. من نزد ایشان رسائل مکاسب را خواندم.

کیهان فرهنگی: در قم؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، در نجف. دقت و برنامه ریزی و نظم آقای مشکینی در استفاده از وقت، برای همه سرمشق بود. ایشان از هر فرصتی ولو کوتاه، استفاده علمی می کردند، حتی زمانی که برای تفریح همراه با اصغر آقاکنی کنار شط کوفه می رفتیم، در فاصله ای که غذا حاضر می شد، آقای مشکینی کتابشان را در می آوردند و مطالعه می کردند.

کیهان فرهنگی: از حال و هوای نجف در آن سال ها بفرمایید، نجف را چگونه دیدید؟

حجت الاسلام ری شهری: وقتی من به نجف رفتم، حضرت امام تازه به آنجا آمده بودند. آقای مشکینی هم چند ماه پس از من و به صورت قاچاقی به نجف آمده بود. اصغر آقاکنی هم که از شاگردان باسواد امام بود، آنجا بود و به ما ادبیات درس می داد. در نجف، من با آقای مشکینی، اصغر آقاکنی، آقای رحیمیان سرپرست فعلی بنیاد شهید هم سفره بودیم و در حجره آقای متقی غذا می خوردیم. بعد من به مدرسه آقای بروجردی رفتم و حجره گرفتم. سیزده ماه در نجف بودم. آن زمان حضرت امام در مدرسه آقای بروجردی نماز می خواندند و آقای قدیری که حالا در شورای نگهبان است، آنجا اذان می گفت. یادم هست که آقای حلیمی که حالا در پاکستان است، از آقای مشکینی دعوت کردند که در ماه رمضان در نجف منبر بروند و آقای مشکینی گفته بود: به شرطی منبر می روم که امام پای منبرم ننشینند. نکته عجیبی برایتان بگویم، در نجف از طرف حوزه به آقای مشکینی انتقاد می کردند که چرا به منبر می رود؟ ! می گفتند: آدم باسوادی که مکاسب درس می دهد و این قدر شاگرد دارد، نباید منبر برود، منبر کار آدم های بی سواد یا کم سواد است! این دیدگاه نجف در آن زمان بود. اصلا می گفتند: روحانی باسواد نباید منبر برود و این فکر خطرناکی بود. به همین دلیل وقتی که ما به یکی دو کیلومتری نجف می رفتیم، می دیدیم شیعیان آنجا نماز بلد نیستند و این خیلی عجیب بود! آن موقع معروف بود که شیعیان شهر شیعه نشین نجف، نه نماز می خوانند و نه روزه می گیرند! آنها از شیعه بودن تنها زیارت دوره را می دانستند که پنج بار به زیارت امام حسین (ع) بروند و حوزه آنجا هیچ کاری برای آنها نمی کرد. آنها معتقد بودند که کار تبلیغی باید به دست افراد کم سواد یا بی سواد باشد!

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! ازدواج شما در قم صورت گرفت یا در نجف؟

حجت الاسلام ری شهری: این موضوع هم برای خودش داستانی دارد. من در سن 20سالگی احساس کردم که دیگر باید ازدواج کنم. در عراق یک روز که به زیارت امام حسین (ع) رفته بودم، گفتم: یا اباعبدالله، من می خواهم ازدواج کنم، کمکم کن! یکی دو روز بعد، این موضوع را سر صبحانه با اصغر آقاکنی در میان گذاشتم و گفتم: به فکر افتاده ام که ازدواج کنم. گفت: می خواهی دختر آقای مشکینی را رایت خواستگاری کنم؟ گفتم: نه ما با ایشان هم غذا هستیم و اگر چنین صحبتی بشود و بعد موافقت نکند، بد می شود. اصغر آقاکنی گفت: نه، من می گویم. به هرحال، هرچه من اصرار کردم او قبول نکرد. اتفاقا آن موقع، حاج آقا مرتضی تهرانی برای زیارت به نجف آمده بود و ایشان هم با آقای مشکینی دوستی و ارتباط داشت. اصغر آقاکنی موضوع ازدواج مرا به ایشان هم گفته بود و در حقیقت خواستگاری از جانب من توسط حاج آقا مرتضی تهرانی صورت گرفت. آقای مشکینی در پاسخ فرموده بودند که باید استخاره کنم و چند روز مهلت بدهید. بعد از چند روز فرمودند: استخاره خوب آمده و حرفی ندارم، تا ببینیم بعد چه می شود. من آن زمان نامه ای به پدر و مادرم نوشتم و از آنها خواستم که به قم بروند و اگر پسندیدند، به من هم خبر بدهند. آنها رفتند و برایم نامه نوشتند که خوب است، ولی دختر آقای مشکینی بچه است! من هم برایشان نوشتم; صبر می کنم تا بزرگ بشود. به هرحال، ما صحبت ها و قرارهایمان را در نجف با آقای مشکینی گذاشتیم و بعد، وقتی که از نجف به مشهد رفتم، عقد کردیم.

کیهان فرهنگی: مگر آیت الله مشکینی در مشهد بودند؟

حجت الاسلام ری شهری: آقای مشکینی آن موقع به مشهد تبعید شده بود.

کیهان فرهنگی: مهریه را چقدر تعیین کردید؟

حجت الاسلام ری شهری: وقتی درمشهد صحبت مهریه پیش آمد، آقای مشکینی موضوع را به خود من واگذار کردند و فرمودند: هر قدر شما تعیین کنید! من آن موقع زندگی سطح بالایی نداشتم، پدرم هم زندگی متوسطی داشت. فکر کردم مبلغی را مشخص کنم که قدرت پرداختن آن را داشته باشم. به همین خاطر، در نامه ای به آقای مشکینی نوشتم، مهریه 5000 تومان باشد. ایشان 5000 تومان را 500 تومان خوانده بود و پیام دادند که اشکالی ندارد، اگر می خواهند 500 تومان باشد حرفی ندارم، ولی چون خواهر عروس مهریه اش هزار تومان است، همان هزار تومان را قبول کنند، من کاری می کنم که ایشان همان پانصدتومان را بیشتر بدهکار نباشند!

کیهان فرهنگی: به پول آن زمان تقریبا می شود پنج سکه طلا، نفرمودید اختلاف سن شما با همسرتان در آن زمان چند سال بود؟

حجت الاسلام ری شهری: من 22سال داشتم و همسرم 11سال. به هرحال، آقای مشکینی حدود 18ماه در مشهد ماندند و بعد ساواک موافقت کرد که به قم بروند. وقتی که به قم رفتند، من هم به قم رفتم. البته قرار ما این بود که بگذارم همسرم بزرگتر بشود، ولی من احساس کردم که باید زودتر ازدواج کنم و بالاخره با اصرار زیاد من، موافقت کردند و جشن ازدواجی در منزل خودشان گرفتند و تقریبا همه مراجع و آقایانی که آن زمان زنده بودند، در جشن شرکت کردند. این را هم بگویم که وقتی از نجف به مشهد برگشتم، یک ماه بعد از عقد ازدواجمان دوباره مرا دستگیر و زندانی کردند.

کیهان فرهنگی: پس از ازدواج از نظر معیشتی مشکلی نداشتید؟

حجت الاسلام ری شهری: پس از ازدواج ابتدا خانه ای نزدیک منزل آقای مشکینی اجاره کردم به ماهی 120 تومان و خانم صاحب خانه هم همانجا می نشست. بعد از مدتی نزدیک همان جا دو اتاق اجاره کردم و بعد هم مدتی منزل آقای طاهری خرم آبادی بودم. هزینه زندگی مرا قبل از ازدواجم پدرم می داد. من جز مدتی که در نجف بودم و شهریه گرفتم، در قم شهریه نمی گرفتم، اما بعد از ازدواج کمک مالی پدرم قطع شد و مستقل شدم و درآمدم منحصر شد به شهریه ای که می گرفتم به اضافه پولی که محرم و صفر و رمضان از تبلیغ می گرفتم و خداوند هزینه زندگی ام را از آن طریق تامین می کرد. البته ابتدای زندگی مشکلات زیادی داشتیم ولی بحمدالله به تدریج مشکلات حل شد. پس از مدتی در حدود سال 5531 دوهزار تومان پول تهیه کردم و حدود چهارده هزار تومان هم قرض کردم و خانه کوچکی در پنجعلی خریدم. مدتی بعد، نزدیک پیروزی انقلاب، 120 متر زمین در باغ قلعه نزدیک منزل امام خریدم و ساختم. بعد از پیروزی انقلاب، این خانه در خیابان افتاد و به من یک معوض دادند و با آن معوض که دویست و چند متر است، دارالحدیث را ساختم. در حقیقت تولد دارالحدیث از زیرزمین آن خانه شروع شد. البته برای دارالحدیث، آن مساحت جای تنگی بود و به همین خاطر دو خانه کناری آن را هم خریدم و ضمیمه دارالحدیث کردم.

کیهان فرهنگی: بنابراین زمینی از دولت برای دارالحدیث نگرفتید؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، در مدتی هم که مسوولیت های وزارت و غیره را داشتم، هیچوقت زمینی نگرفتم. حالا هم همین خانه چهارطبقه ای را که دارم، هبه کرده ام به حضرت عبدالعظیم (ع) و این هم مربوط به قبل از انقلاب است و حالا خودم در یک طبقه از همان خانه ای که هبه کرده ام، می نشینم. طبقه زیرزمین خانه را هم حسینیه کرده ام.

کیهان فرهنگی: به مناسبت طرح موضوع دارالحدیث، حتما سوالاتی درباره این موسسه و همینطور کار گرانسنگ شما «میزان الحکمه » از حضورتان خواهیم داشت، اجازه بدهید حالا از اولین اثرتان سوال کنیم و اینکه موضوع آن چه بود و در چه سالی منتشر شد؟

حجت الاسلام ری شهری: اولین اثر بنده یک کتاب جیبی است به نام «بحث هایی درباره خدا» این کتاب را آقای مصطفی زمانی که آن زمان انتشارات پیام اسلام را در قم داشت، در حدود سال 1931 قمری چاپ کرد. یعنی تقریبا 33سال پیش. حدود سال های 94 یا 05 شمسی و چندین بار هم به چاپ رسید و استقبال خوبی از آن به عمل آمد. ما در شهرری جلسه ای به نام مکتب قرآن داشتیم و آنجا مسایل اعتقادی را بحث و گفت وگو می کردیم. این کتاب محصول آن زمان و آن جلسات است، ولی خود من حالا این کتاب را ندارم.

کیهان فرهنگی: این کتاب را همان سال ها خوانده بودم و حالا هم در منزل دارم. نکته جالبی که آنجا هست این است که در پسوند فامیلی شما آن زمان عبارت «شاه عبدالعظیمی » آمده بود که بعدها در دیگر آثارتان به جای آن، عبارت «ری شهری » قرار گرفت که البته هر دو به یک مفهوم است. چرا این پسوند را به دنبال فامیلی تان اضافه کرده اید؟

حجت الاسلام ری شهری: درست است، به دلیل فراوان بودن شهرت «محمدی » ، پسوند «شاه عبدالعظیمی » را به فامیلی ام اضافه کردم. این موضوع بود تا این که یک بار آقای مشکینی در نامه ای که برای من نوشته بود مرا «ری شهری » خطاب کرده بود. من از این ترکیب خوشم آمد و از آن به بعد از شهرت محمدی ری شهری استفاده کردم که بعد هم در تداول عمومی به عنوان «خاص » ری شهری شناخته شدم.

کیهان فرهنگی: البته علاقه به زادگاهتان هم در آن مستتر است.

حجت الاسلام ری شهری: بله

کیهان فرهنگی: اجازه بدهید به «موسوعه میزان الحکمه » برگردیم. این اثر در میان دیگر کارهای شما از برجستگی خاصی برخوردار است و کاری ماندگار در حوزه حدیث پژوهی به صورت موضوعی است. اندیشه پرداختن به چنین موضوعی چگونه و چه زمانی به ذهنتان رسید؟

حجت الاسلام ری شهری: فکر می کنم نقطه شروع این کار در سال 7431 بود. بعد از آن که از نجف به قم رفتم، آقای مشکینی را هم به مشهد تبعید کرده بودند. من هم بنا به دوستی و علاقه ای که به ایشان داشتم، به مشهد رفتم و حدود 81 ماهی که آقای مشکینی آنجا تبعید بود، من هم در مشهد ماندم و همان زمان بود که ساواک دنبال پدرم آمده بود تا او مرا به دادگاه معرفی کند. قبلا هم برایتان گفتم که وقتی نجف بودم از طرف دادگاه تجدیدنظر ارتش نامه ای برایم آمده بود که برای محاکمه به مشهد بروم و خودم را معرفی کنم. من اعتنایی به آن نامه نکردم اما ماموران ساواک در تهران و قم و مشهد دنبال من بودند. تصور آنها این بود که من از فعالین سیاسی هستم و نرفتن من به دادگاه هم شک آنها را بیشتر کرده بود. بالاخره رفتم و خودم را به سرهنگ مصباحی معرفی کردم. آنها مرا مجددا به دادگاه فرستادند. در دادگاه من به آنها تند شدم و انتقاد کردم، آنها هم عصبانی شدند و سه ماه دیگر برایم زندانی بریدند و از همانجا دستبند به دستم زدند و پیاده مرا به زندان عمومی مشهد بردند. یادم هست وقتی آقای مشکینی مرا با دستبند زندان دید، گریه اش گرفت و اشک می ریخت. به هر حال، در آن مدتی که در زندان بودم از آقای مشکینی خواستم که برایم کتاب بیاورد و ایشان هم جلد هفدهم «بحارالانوار» چاپ قدیم را با مقداری کاغذ برایم فرستادند و در حقیقت تالیف «میزان الحکمه » از آنجا آغاز شد، از یادداشت هایی که در زندان مشهد نوشتم.

کیهان فرهنگی: اندیشه این کار هم از همانجا بود؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، اندیشه این کار مربوط به یک سلسله یادداشت هایی بود که از نجف آورده بودم. آن زمان کتاب های اخلاقی برایم خیلی جاذبه داشتند، وقتی روایات شیرین و جالب را می خواندم، تعجب می کردم که چرا این روایات نباید در دسترس باشد تا همه مردم بتوانند از آن استفاده کنند؟ واقعا احادیث ناب، مثل گوهرهایی بودند که کسی از آنها خبر نداشت. با مطالعه آن احادیث ناب در نجف، یک ذهنیتی برایم فراهم شده بود و دلم می خواست به وسیله ای آن احادیث را از غربت درآورم. در زندان که بودم روایات خاص را از روی کتاب های دیث یادداشت می کردم. بعد از زندان، این یادداشت ها را تکمیل کردم، جلدهای دیگر «بحارالانوار» را مطالعه و فیش برداری می کردم.

کیهان فرهنگی: آن زمان دوره کامل بحار را داشتید؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، اتفاقا یکی ازمشکلات من همین بود که پولی برای خریدن دوره کامل بحار نداشتم و آرزویم این بود که بتوانم یک دوره بحار داشته باشم. به هر حال مجبور بودم به تدریج بحار را در کتابخانه ببینم و فیش برداری کنم. بعد از چند سال روایات انتخابی ام را به صورت الفبایی تنظیم کردم ولی هنوز نمی دانستم چه کاری در نهایت باید انجام بدهم. بعد از چند بار تغییر شکل و سازمان کار، یک مرتبه جرقه ای در ذهنم زده شد که کتابی تالیف کنم که شامل مباحث اخلاقی، اعتقادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باشد. یادم هست یک بار هم با آقای مصطفی زمانی در این باره صحبت کردم، گفت: چیز جالبی از آب درنمی آید! اما نظر من این بود که خلاء بزرگی در جامعه فرهنگی ما هست که با این کتاب پر می شود و دنباله کار را گرفتم. در پی این بودم که ببینم چه روایاتی پاسخگوی چه نیازهایی در جامعه امروز ماست. دوره بحار را با همین دید مطالعه کردم و فیش برداشتم.

کیهان فرهنگی: در مورد «بحارالانوار» مرحوم مجلسی حرف و سخن بسیار است. تصور ما این است که مرحوم مجلسی اتفاقا در مقام یک گردآورنده تمام احادیث شیعه از منابع و مآخذ گوناگون و پراکنده، واقعا کار عظیمی انجام داده است. اسم کتاب را هم «بحارالانوار» به مفهوم «دریای نورها» گذشته که اسم بامسمایی است به نظر شما به عنوان پژوهشگری غواص با این مجموعه عظیم چه باید کرد؟

حجت الاسلام ری شهری: ببینید! همانطور که فرمودید، بحارالانوار یک مجموعه عظیم است و بسیاری از منابعی که علامه مجلسی از آنها استفاده کرده، حالا در دسترس نیست و قطعا اگر این کار هم انجام نمی شد، ما به بسیاری از احادیث دسترسی نداشتیم. «بحارالانوار» یک سلسله مکررات دارد و مکررات باید حذف شود، روایات مشابه هم باید کنار همدیگر قرار بگیرند، استدلال های احادیث درباره اعتقادات، اخلاقیات و مسایل اجتماعی و سیاسی باید کنار هم دیده شوند و چیز تازه ای مطابق با نیاز زمان از آنها بیرون بیاید و ما این کار را در «موسوعه میزان الحکمه » کرده ایم.

کیهان فرهنگی: حضرت عالی در «میزان الحکمه » از احادیث اهل سنت هم استفاده کرده اید، لطفا در این باره هم توضیح بفرمایید.

حجت الاسلام ری شهری: وقتی که آیات و احادیث مربوط به موضوعات مختلف را کنار هم قرار می دادم، در عمل مشاهده کردم که بسیاری از روایات ما در کتاب های اهل سنت هم آمده است. به خودم گفتم چرا از آنها استفاده نکنیم؟ همان استدلال هایی که در منابع اصلی حدیثی شیعه هست، در منابع اصلی اهل سنت هم هست و من معتقدم که ذکر آنها، کار ما را تقویت می کند و چرا ما برای جهان اسلام کار نکنیم؟ در عین حال، این کنار، خودش به نوعی عرضه حدیث بر حدیث هم هست. احادیث به این وسیله پالایش می شوند.

کیهان فرهنگی: معیار شما برای انتخاب احادیث اهل سنت بر بنیان سند آن حادیث بوده یا ملاک های دیگری مورد نظر قرار گرفته است؟

حجت الاسلام ری شهری: البته سند هم یکی از معیارهای ماست، ولیکن عمده کار ما روی قرائن است، یعنی عرضه احادیث به قرآن و عقل. در مورد احادیث اخلاقی بحار هم همینطور عمل کردیم. خود پیامبر (ص) فرموده اند اگر حدیثی از من روایت کردند و دیدید صددرصد خلاف عقل است نپذیرید، زیرا من سزاوارتر هستم که آن سخن را نگفته باشم.

کیهان فرهنگی: چرا با استناد به همین ملاک ها به پالایش احادیث نمی پردازیم تا شاهد پالایش فرهنگ دینی و وحدت بیشتر فرهنگی اهل تشیع و اهل تسنن باشیم.

حجت الاسلام ری شهری: من اخیرا در مورد اذان تحقیق می کردم، این که چرا اذان ما با اذان اهل سنت تفاوت دارد؟ در اذان ما حی علی خیرالعمل و شهادت ثالث هست و در اذان آنها «الصلاة خیر من النوم » آمده است. من تحقیق کردم ببینیم در زمان پیامبر (ص) اذان چگونه گفته می شده؟ آیا زمان پیامبر (ص) هم «الصلاة خیر من النوم » می گفتند، یا نه؟ من برای این کار احادیث اهل سنت در این باره را به دقت مورد بررسی قرار دادم، هم از نظر سند و هم از نظر عرضه به قرآن و عقل; البته بجز «صحیح مسلم » و «صحیح بخاری » ، چون آنها این را نقل نکرده اند، معلوم می شود که در این مورد حرف داشته اند. بعد دیدم آمده اند مبنای اذان را «خواب » نقل کرده اند و گفته اند که عبدالله بن زید درباره اذان خوابی دید و آن را برای پیامبر (ص) نقل کرد. عده ای گفتند: ناقوس بزنیم، عده ای دیگر گفتند: جار و شیپور بزنیم. عبدالله بن زید گفت: من خواب دیده ام باید به این شکل اذان بگوییم که : «الصلاة خیر من النوم » در آن باشد. این جمله که معنای آن می شود: «نماز از خواب بهتر است » ، از خواب عبدالله بن زید درآمده ما ریشه یابی کردیم و سند روایات را بررسی کردیم، دیدیم که بر مبنای اهل سنت هم این سخن سند ندارد.

کیهان فرهنگی: همانطور که مستحضرید یکی دیگر از مسایل جدی حدیثی در تاریخ اسلام، جریان منع حدیث در سده نخستین اسلام بود که ثمره نامبارک آن، دور افتادن مسلمانان از معارف اهل بیت پیامبر (ص) و نقل تعداد بسیار کمی از احادیث ائمه اظهار در مجامع حدیثی اهل سنت بود، آنچنان که کسی مثل محمد ابوزهره در کتاب «الام الصادق » می نویسد: شایسته است اعتراف کنیم که آنچه از فقه و فتوا و داوری های علی در منابع اهل سنت آمده، نه با مدت خلافت ایشان سازگار است، نه با روزگاری که علی به تعلیم و افتاء می پرداخت.

این نسبت ها را ملاحظه کنید، در دو کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری، از حضرت امام حسن مجتبی (ع) تنها 13 حدیث آمده، از امام حسین (ع) 8 حدیث و از حضرت فاطمه (س) تعداد کمتری! در حالی که از کسانی که از اهل بیت پیامبر (ص) نبودند، یا مدت بسیار کمی از اسلام آوردن آنها می گذشت، احادیث فراوانی نقل شده است. موضوع دیگر، نقل احادیث اخلاقی بی سند است. وقتی ابوالقاسم پاینده «نهج الفصاحه » را در ترجمه سخنان پیامبر (ص) نوشت، بسیاری بر او خرده گرفتند که چرا در آن مجموعه، از احادیث اهل سنت هم استفاده شده است؟ و او پاسخ گفته بود: اینها احادیث اخلاقی است و سر به سر دعوت به خیر و نیکی است و احادیث احکامی و فقهی نیستند. از نظر حضرت عالی این استدلال درست است؟

حجت الاسلام ری شهری: ببینید! یک وقت مطالبی در احادیث هست که فوق عقل و علم است. یک وقت هم مطلبی در روایتی هست که هماهنگ با عقل و علم است. ولی اگر دیدیم حدیثی صددرصد با عقل و علم مخالف است، قطعا باید بگوییم دروغ است و اشکال دارد، زیرا پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) چیزی را که خلاف عقل و علم است نمی گویند; اما فوق علم عقل چرا. بسیاری از احادیث هستند که بعد از 1400 سال، تازه علم به آنها رسیده است و خیلی ها قبلا فکر می کردند که آن احادیث علمی نیست. مثل زوج بودن گیاهان یا چیزهای دیگر.

کیهان فرهنگی: در مورد احادیث آمده در «نهج الفصاحه » چطور؟

حجت الاسلام ری شهری: «نهج الفصاحه » هم مثل «غررالحکم » است، سند ندارد، باید یکی یکی احادیث اش را بررسی کرد و به قرآن و عقل عرضه کرد. باید مصدریابی بشوند. ای کاش گردآورنده «نهج الفصاحه » مصادر احادیث را ذکر کرده بود. اول باید مصادر احادیث مشخص بشود. بنابراین، نه می شود گفت احادیث «نهج الفصاحه » صددرصد درست است و نه می توان گفت صددرصد نادرست است. هر حدیث باید به قرآن و عقل و قرائنی از سخنان اهل بیت (ع) عرضه شود.

کیهان فرهنگی: یک مساله دیگر در عرصه احادیث ما این است که گاهی حدیثی مدت ها در منابر و مجامع خوانده می شود و در کتاب ها راه می یابد و در ذهن مردم می نشیند، آن وقت محققی پس از چندین دهه می گوید: آن حدیث سند ندارد! نمونه آن همین حدیث مشهور «ان الحیاة عقیدة و جهاد» منسوب به سیدالشهداء است که سال ها نقل شده و حالا معلوم شده که سند درستی ندارد. چرا در جایی این گونه احادیث را قبل از رواج کامل، بررسی نمی کنند؟

حجت الاسلام ری شهری: بله، از این نمونه ها بسیار است. خیلی از احادیث مطرح است که ریشه ای ندارند. از باب مثال می خواهم بگویم، مثل «حدیث کساء» ، این حدیث کسائی که حالا در خانه ها می خوانند و در آخر مفاتیح هم هست و نوشته شده «به سند صحیح » از آن نوع است. اما اولین کسی که در قرن اخیر نوشته که این حدیث سند و مبنایی ندارد، خود مرحوم حاج شیخ عباس قمی است. علاوه بر این، در همان مفاتیح اش لعنت کرده کسی را که به کتابش چیزی اضافه کند. ولی برای فروش بیشتر، به کتاب او اضافه کرده اند. من این موضوع را در کتاب «اهل بیت در قرآن و حدیث » به طور مفصل تحلیل کرده ام.

کیهان فرهنگی: منظورتان اصل حدیث کساء است یا نحوه ای که در مفاتیح الجنان آورده اند؟

حجت الاسلام ری شهری: ببینید! حدیث کساء از احادیث صحیحه است که حضرت رسول (ص) آن عبای خیبری را بر سر اهل بیت (ع) انداختند و آیه تطهیر نازل شد.

این حدیث صحیح را شیعه و سنی هر دو نقل کرده اند و شکی هم در آن نیست. ولی این متنی که به عنوان که به عنوان حدیث کساء در مفاتیح آمده است، هم از نظر متن و هم از نظر سند، اشکال دارد. اصولا به آن صورت، تا 200سال پیش در هیچ کتابی نیست، حتی علامه مجلسی که احادیث ضعیف را هم ضبط کرده، آن را نیاورده، اصولا بسیاری از احادیث عرفانی هست که بعد از قرن ششم وارد جامعه اسلامی شده، یعنی تا سال 600 هجری در هیچ ماخذی نیست، بعدا به کتب حدیثی وارد شده است. حدیث کساء هم به اتفاق شیعه و سنی در خانه «ام سلمه » بوده، ولی روایت جدید می گوید در خانه حضرت فاطمه (س) بوده! اتفاقا مهم این است که حدیث کساء در خانه «ام سلمه » باشد و پیامبر (ص) ام سلمه را راه ندهد. مهم این است که اعلام شود ازدواج پیامبر (ص) جزء اهل بیت نیستند. اصولا فلسفه تاسیس دارالحدیث برای بررسی این گونه احادیث هم هست.

کیهان فرهنگی: لطفا درباره احادیث اخلاقی و مبانی احادیث «من بلغ » هم توضیح بفرمایید.

حجت الاسلام ری شهری: احادیث اخلاقی چون منطبق با عقل و فطرت است، محدثین دنبال آن نبودند که سندش را بیاورند، چون یک دستورالعمل های استحبابی است. حث سازندگی فردی و اجتماعی است. مساله وجوبی نیست. درباره «اخبار من بلغ » دونظر هست، عده ای از آقایان می گویند اگر کسی کار را به رجاء ثواب انجام بدهد، ثواب آن کار به او می رسد، ولو آن که روایت درست نباشد، خداوند به فضل خودش به شخص نواب کارش را می دهد.

کیهان فرهنگی: بنابراین با توضیحاتی که فرمودید همیشه تنها راه اثبات رست بودن حدیث، صحت سند حدیث نیست.

حجت الاسلام ری شهری: همین طور است. این که اگر سند حدیثی درست باشد حتما آن حدیث صادر شده از پیامبر (ص) یا امام (ع) است، درست نیست. ببینید! گاهی پیش آمده که راویان حدیث، همه آدم های خوبی بوده اند، ولی اشتباه کرده اند. مطلب چیز درستی بوده، آنها طوری دیگری فهمیده بودند. بنابراین، صحت سند دلیل درستی حدیث نمی شود. ضعف سند هم دلیل عدم صدور نیست، بلکه آن چیزی که می تواند به پژوهشگران اطمینان بدهد، قرائن و عرضه حدیث به قرآن است.

کیهان فرهنگی: آیا هماهنگ بودن حدیث با قرآن، حتما دلیل این است که حدیث از پیامبر (ص) یا از ائمه (ع) صادر شده است؟

حجت الاسلام ری شهری: همان طور که اشاره کردم: «غررالحکم » منصوب به امیرالمؤمنین (ع) است، ولی سند ندارد. اما اگر بخواهیم آن را به قرآن عرضه کنیم، می بینیم که صددرصد منطبق با قرآن است. بنابراین، سند نمی خواهد و آن را قبول می کنیم، چون مفهوم اش دقیقا همان چیزی است که در قرآن آمده است و قرآن قطعی الصدور است و تردیدی در آن نیست. اگر ما بخواهیم با سند روایات را بررسی و ارزیابی کنیم باید بسیاری از احادیث غرر و روایات دیگر را کنار بگذاریم.

کیهان فرهنگی: در مورد احادیثی که مبنایی تجربی و کاربردی دارند چطور، مثلا بسیاری از احادیث پزشکی وجود دارند که در گستره احادیث اخلاقی یا عرفانی قرارنمی گیرند، یعنی نمی شود قرینه ای برای آن در قرآن پیدا کرد و با نظر ساده هم نمی توان به صحت یا عدم صحبت آنها پی برد. آیا برای این گونه احادیث هم تدبیری اندیشیده اید؟

حجت الاسلام ری شهری: یکی از کارهای ما در دارالحدیث بررسی این گونه احادیث هم هست.

ما کتابی در دست انتشار داریم به نام «احادیث الطبیه » - روایت های پزشکی - البته مخاطبین اصلی ما در این کتاب، دانشگاههای پزشکی هستند. ما احادیث طبی را جمع آوری کردیم و به همان شکلی که در پزشکی مطرح است، آنها را مصدریابی و پاپبندی کردیم، مثلا احادیث مربوط به جهاز تنفسی، یا چشم و مغز. درمان هایی را هم که در احادیث برای بیماری ها گفته شده، همه را آورده ایم. این یک بخش از کار است. بخش دیگر، درباره خواص میوه ها و غذاها از نظر احادیث است که آنها را در پنج بخش آورده ایم. در مقدمه کتاب هم نوشته ایم که چون احادیث پزشکی مثل احادیث اخلاقی سند ندارند، دانشجویان رشته پزشکی و داروسازی و اهل تحقیق باید آنها را مورد تحقیق و پژوهش علمی و عملی قراربدهند. این گونه احادیث باید به علم و آزمایشگاهها عرضه شود تا درستی آنها مشخص شود. اگر دیدیم یک حدیث طبی جواب نداد، آن را کنار می گذاریم، چون سند هم ندارد. ما چند نمونه از این گونه احادیث را قبل از انتشار در اختیار دانشگاه علوم پزشکی کرمان گذاشتیم و مدت ها روی آنها فکر کردند و دیدند درست است و یک مقاله علمی هم در همین ارتباط تهیه کردند که من خلاصه آن را در مقدمه کتاب احادیث طبی آورده ام. به هر حال، یکی از کارهای ما در دارالحدیث این است که از راههای مختلف، صحت نسبت احادیثی که سند ندارند مشخص کنیم.

کیهان فرهنگی: این کار را می شود درباره احادیث مربوط به روانشناسی، یا علوم تربیتی هم انجام داد، هرچند کار تجربی روی علوم انسانی بسیار دشوارتر از امور پزشکی است.

حجت الاسلام ری شهری: درست است. ما یک سری از روایات را در کتاب «خردگرایی در قرآن و حدیث » آورده ایم که مربوط به رشد عقل و نوسان قدرت تفکر در انسان در طول زمان است. اینکه یک مدتی عقل و تفکر در انسان رشد می کند، بعد کاهش پیدا می کند، یا در یک سنینی، رشد عقلی انسان متوقف می شود. خب، در بعضی روایات مقطع سرنوشت ساز انسان از این نظر، به صورت های مختلف 18، 28 یا 35 سالگی ذکر شده، از طرفی در بعضی از روایات، سن فرسودگی عقل 60 سالگی آمده است. قرآن هم که مدت تعیین نکرده است; در این گونه موارد، ما به پژوهش میدانی رو آورده ایم.

کیهان فرهنگی: حالا که بحث فعالیت های دارالحدیث مطرح است، درباره بخش های دارالحدیث هم توضیحاتی بفرمایید.

حجت الاسلام ری شهری: البته شرح کامل درباره مؤسسه دارالحدیث و دانشکده علوم حدیث و همینطور بخش های مختلف آن را باید در محل به شما بدهیم تا از نزدیک با کار آشنا بشوید. آقای مهریزی; مسوول مرکز تحقیقات در آنجا توضیح کاملی را به شما خواهند داد. اجمالا این که بخش های «اطلاع رسانی » ، «واحد پاسخگویی » ، «پایگاه اینترنتی » و «کانون حدیث » متشکل از تدوین متون، بانک اطلاعات و بخش نرم افزاری در دارالحدیث فعال است. بخش منابع و کتابخانه هم از دیگر بخش های دارالحدیث است. امسال اولین دوره دانشجویان دانشکده علوم حدیث، فارغ التحصیل شدند. سال اول هم دانشجویان ما درگروه معارف و قرآن و حدیث در المپیاد سراسری علوم قرآن و حدیث اول شدند.

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! در آغاز گفت وگو وعده کردید که خاطره جالبی از مرحوم شیخ محمدتقی بافقی برایمان نقل کنید، ما آماده شنیدنیم.

حجت الاسلام ری شهری: این خاطره را یکی از دوستان برای رئیس کتابخانه آستانه نقل کرده بود. گفته بود: زمانی که من بچه بودم، به خانه مرحوم حاج محمدتقی بافقی می رفتم. وقتی که ایشان نماز می خواند، من می دیدم که به شخص دیگری که جلو او ایستاده است اقتدا می کند. من بچه بودم و نمی دانستم که آن شخص کیست، یک روز به آقای بافقی گفتم: مگر شما پیشنماز اینجا نیستید؟ گفت: چرا، گفتم: پس چرا موقع نماز به شخص دیگری اقتدا می کنید؟ آن آقا کیست؟ گفت: مگر تو می بینی؟ گفتم: بله، گفت: خیلی خب، تو شیرینی دوست داری یانه؟ گفتم: چرا، دوست دارم. گفت: بیا این پول را بگیر و برو از فلان مغازه بازار شیرینی بخر و بخور. من خیلی خوشحال شدم، رفتم شیرینی خریدم و خوردم. پس از چند روز آقای بافقی به من گفت: فلانی! باز هم چیزی می بینی؟ گفتم: نه، دیگر آن آقا را ندیدم. خانم آقای بافقی که حاضر و شاهد گفت وگوی ما بود، پرسید: موضوع چیست؟ آقای بافقی گفت: هیچ، این پسر جز غذای حلال از منزل ما، چیزی نمی خورد و چشم هایش یک چیزهایی را می دید. من دیدم که با این حال صدمه می خورد و اذیت می شود، گفتم برود از غذای بازار بخورد و با این کار راحتش کردم.

کیهان فرهنگی: با توجه به اشرافی که حضر تعالی به روایات اهل بیت (ع) دارید، مناسب است درباره تاثیر غذای حلال در معنویت انسان توضیح بیشتری بفرمایید.

حجت الاسلام ری شهری: در روایات آمده است که اگر کسی 40 روز غذای حلال واقعی بخورد، چشم بصیرتش باز می شود. این خیلی مهم است. البته جدای از کسب و کار حلال، یکی از راه های حلال کردن مال، خمس دادن است. یکی از شاگردان جناب شیخ رجبعلی خیاط می گفت: شخصی را می شناسد که این کار را کرده بود، یعنی از هرچه می خواست استفاده کند ولو بین سال اول خمسش را پرداخته و به این طریق مدتی فقط غذای حلال خورده بود و در نیتجه حالت «طی الارض » در او پیدا شده بود. می گفت: او در حرکت از هواپیما سبقت می گرفت، یعنی مثلا به جزیره ای دوردست می رفت و یک ساعت صبر می کرد تا هواپیما برسد! تا این که یک روز در قهوه خانه ای غذا می خورد و این توفیق از او سلب می شود.

کیهان فرهنگی: در اکثر شرح حال های عارفان، به این موضوع برمی خوریم که چنین حالت هایی برایشان پیدا شده و بعد براثر خوردن غذایی شبهه ناک، آن حالت یا کرامت از آنها گرفته شده، حتی درموردجناب شیخ رجبعلی خیاط هم این اتفاق افتاده بود. آقای الهی مطلق طی نامه ای به کیهان فرهنگی از خانم طیبه الهی قمشه ای همسر حکیم الهی قمشه ای نقل کردند که: روزی جناب شیخ رجبعلی خیاط حسب المعمول به دیدار آقای الهی قمشه ای می رود و خانم طیبه الهی قمشه ای از پس پرده شنیده است که جناب شیخ به آقای الهی قمشه ای گفته بود: من امروز از بازار مسجد شاه که می آمدم بعضی از مردم را به شکل جانورانی وحشتناک دیدم و دچار وحشت شدم، رفتم و انگشت به نمک باقالی فروش آنجا زدم و چشیدم تا آن حالت از من سلب شود.

حجت الاسلام ری شهری: به هر حال، غذای حلال تاثیر فراوانی در کسب کمالات معنوی دارد.

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! شما کار تبلیغ و سخنرانی را از کجا آغاز کردیدو آن زمان چه احساسی داشتید؟

حجت الاسلام ری شهری: من در اولین سفر تبلیغی ام همراه با آقای محمدی گلپایگانی بودم، آن زمان ما در مدرسه آیت الله گلپایگانی بودیم، البته کسان دیگری هم بودند.

به هر حال برای اولین سفر تبلیغی ام به اهواز رفتم. یادم هست که مرحوم حاج محسن تهرانی هم بودکه بعد در نجف در آب غرق شد. من برای اولین بار در دهه محرم در اهواز منبر رفتم و بعد به تدریج به اطراف اراک و کاشان رفتم و برای منبرهای درون شهر آماده شدم.

کیهان فرهنگی: ولی شما که قبلا به اهواز رفته بودید.

حجت الاسلام ری شهری: درست است، اما بعد از آن دیگر در شهر منبر نرفتم، یعنی خیلی آمادگی سخنرانی در شهر را نداشتم. من در منبر رفتن خیلی خجول بودم و اصلا هم فکر نمی کردم روزی آمادگی رفتن به منبر راه پیدا کنم. البته دو سه سال قبل از پیروزی انقلاب، دیگر در شهرهای مختلف به منبر می رفتم، از جمله به نهاوند رفتم که آقای فاکر هم آنجا منبر می رفتند.

کیهان فرهنگی: روال سفرهای تبلیغی آن زمان چگونه بود. شما محل را انتخاب می کردید یا از طرف حوزه جایی پیشنهاد می شد؟

حجت الاسلام ری شهری: از جاهای مختلف کشور می آمدند و دعوت می کردند. انتخاب خودم هم بود. مثلا منبر نهاوند را شهید قدوسی برایم تدارک دید.

کیهان فرهنگی: چه خاطره جالبی از سفرهای تبلیغی تان دارید؟

حجت الاسلام ری شهری: خاطره بسیار است، اما یک خاطره از سخنرانی امام در حسینیه اصفهانی ها در آبادان قبل از پیروزی انقلاب و در اوج خفقان دارم که بسیار جالب است. ساواک به خاطر همین سخنرانی، مرا ممنوع المنبر کرد. پس از پیروزی انقلاب با آنکه خودم موضوع سخنرانی را فراموش کرده بودم. دیدم در گزارش ساواک آمده است، فلانی در صحبت هایش می گوید: طبق روایات صحیح، قبل از ظهور امام زمان، در ایران حکومت اسلامی تشکیل می شود و آن حکومت برای امام زمان، سرباز تربیت می کند. در حالی که در آن زمان کسی با تحلیل سیاسی، پیروزی انقلاب اسلامی را باور نمی کرد.

کیهان فرهنگی: ماخذ این روایت به یادتان مانده است؟

حجت الاسلام ری شهری: من منبع این روایت را بعد از پیروزی انقلاب در جزوه ای به نام «تداوم انقلاب اسلامی ایران تا انقلاب مهدی (ع)» نوشتم. احادیث زیادی لالت به این امر دارند و قابل انطباق با انقلاب اسلامی ماست، اما ماخذ این روایت که گفتم، در کتاب «غیبت نعمانی » است و می دانید که ایشان در سال 490 فوت کرده و متعهد شده که من تنها احادیث صحیح را در کتابم نقل می کنم وهمانجا روایتی را از امام باقر (ع) نقل می کند که فرموده اند: عده ای از شرق قیام می کنند و حق را از حکومت طلب می کنند، ولی به آنها نمی دهند. بعد از مدتی دوباره قیام می کنند و این بار حکومت حاضر می شود هرچه آنها می خواهند، به آنها بدهد، ولی مردم قبول نمی کنند، تا اینکه مردم حکومت تشکیل می دهند. حضرت می فرمایند: کسانی که در راه این حکومت کشته می شوند، شهید هستند. و در آخر روایت می فرمایند: اگر من آن زمان را درک کنم، خودم را حفظ می کنم، برای اینکه ظهور حضرت مهدی (عج) نزدیک است. و عجیب این است که من این روایت را در احادیث اهل سنت هم دیدم. آنها هم این حدیث را با اندکی تفاوت در مقدمه، از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده اند، اما شیعیان آن را از طریق امام باقر (ع) نقل کرده اند. در کتب اهل سنت از قول پیامبر (ص) آمده است: که ما اهل بیتی هستیم که خداوند آخرت را برای ما انتخاب کرده و بچه های مرا شهید و تبعید می کنند و چه و چه، تا می رسد به اینکه یک قومی از مشرق قیام می کنند که در آن زمان مهدی (ع) خواهد آمد. این حدیث با یک تفاوت هایی همینطور است و یک حدیث و دو حدیث هم نیست، روایات زیادی با محتوا موجود است. من آن موقع از مجموع آن احادیث، اطمینان برایم حاصل شد که بالاخره در ایران یک چنین اتفاقی خواهد افتاد. در شرایطی که زمان ما مساعد با این استنباط من نبود و بسیاری از بزرگان ما، به پیروزی انقلاب، امیدی نداشتند و می گفتند که امام با آمریکایی ها تند برخورد می کند و با این روش، مشکل پیدا می کنیم! یعنی کسی پیش بینی نمی کرد که انقلاب با آن سرعت و قدرت پیروز شود. تنها، امام مطمئن بود. البته در آن زمان حضرت امام 1تصویر روشنی از آنچه در ذهن داشت، بیرون نمی داد، اما محکم می دانست که حکومت تشکیل می دهد و به شهید بهشتی فرموده بودند که شما حکومت اسلامی را سازمان دهی کنید. البته این هم گفتنی است که آقای نصرالله شاه آبادی نقل می کنند که مرحوم شاه آبادی بزرگ به امام گفته بودند که شما شاه را ساقط می کنید و حکومت تشکیل می دهید و بعد جنگ می شود.

کیهان فرهنگی: از مرحوم سیدعلی قاضی استاد عرفان علامه طباطبایی هم چنین چیزی نقل شده است. از برکات سروکار داشتن با حدیث هم یکی این بوده که به هر حال شما را به چنان استنباطی رهنمون شده. جناب ری شهری! اطلاع داریم که شما از حافظین قرآن هم هستید، در پیوند با این موضوع چند سؤال ممکن است در ذهن جوانان مطرح شود. اول اینکه در قرن بیست و یکم و عصر ارتباطات و چاپ و وسایل دیجیتالی و در شرایطی که می توانیم به راحتی کل قرآن مجید را در یک لوح فشرده) اا (جا بدهیم و از طرفی دیگر شبهه تحریف قرآن هم در این شرایط نیست تا با کمک حافظه، قرآن را از تحریف مصون کنیم، اصولا حفظ قرآن کریم چه ضرورتی دارد، کاربرد آن چیست و خود شما با کثرت گرفتاری و کارهای اجرایی، چگونه موفق به حفظ کامل قرآن کریم شدید؟

حجت الاسلام ری شهری: این خودش سه سؤال است. اجازه بدهید اول، روند حفظ قرآن را برایتان بگویم. حقیقت این است که من از همان زمان که قم رفتم، به فکر حفظ قرآن افتادم. مساله ارتباط با قرآن و حدیث، احساسی بود که خودم می دیدم و بیش از هرچیز دیگری با این دو مانوس ومرتبط بودم.

آن زمان هم حفظ قرآن رسم نبود، ولی من از همان زمان که در پنجعلی قم خانه ای اجاره کردم، به فکر حفظ قرآن بودم و همانجا شروع به حفظ یکی دو جزء قرآن کردم. بعد وسوسه ای برایم پیش آمد که نکند انگیزه های خودنمایی یا انگیزه های غیرالهی دیگر مرا وادار کرده که قرآن را حفظ کنم. به خاطر همین وسوسه ها این کاررها شد تا سال 1347 که با آقای مشکینی به مشهد رفتم. یک روز موقع صرف صبحانه، مساله حفظ قرآن مطرح شد. من به آقای مشکینی گفتم: حافظه من طوری است که می توانم شش ماهه قرآن را حفظ کنم. ایشان گفتند: اگر شش ماهه این کار را کردی من پنج هزار تومان به تو جایزه می دهم! خب، این مبلغ آن زمان برای خودش پول زیادی بود. گفتم: نه، ده هزارتومان بدهید!

فرمودند: ندارم، اگر داشتم می دادم. به هرحال، برسر مبلغ قرارمان به هم خورد. چندماهی ازاین موضوع گذشت. با خودم گفتم حالا بیا برای خدا، قرآن را حفظ کن، نه برای جایزه! و شروع به حفظ قرآن کردم والبته این بار برای آنکه دیگر وسوسه ای برایم پیش نیاید، نذرکردم که قرآن را حفظ کنم و حفظ کردم. البته من به کسی توصیه نمی کنم که برای این کار نذرکند.

کیهان فرهنگی: به طور کلی دوره حفظ کردن قرآن برای شما چقدر طول کشید؟

حجت الاسلام ری شهری: دقیقا یادم نیست چقدر طول کشید، ولی به دلیل اینکه نمی توانستم محفوظاتم را تکرار کنم، پنج جزء آن را فراموش کردم.

کیهان فرهنگی: آن زمان هم مثل حالا نبود که کسی دراین زمینه تجربه یا راهنمایی ویژه ای داشته باشد.حالا تجربه های متنوع ثبت و ضبط شده و روش های حفظ قرآن دردسترس علاقه مندان است. آن زمان به دلیل فقدان تجربه و آموزش تصور می کردیم یکبار که قرآن را حفظ کنیم، دیگر کار تمام است!

حجت الاسلام ری شهری: درست است، ما آن زمان مربی نداشتم و نمی دانستیم که نگه داشتن قرآن درذهن، خیلی مهمتر از حفظ اولیه آن است. به هرحال، آن زمان من قرآن را با شماره آیه حفظ نمی کردم و به همین دلیل قرآن را حفظ هستم ولی شماره آیات را نمی دانم. من آن زمان 25جزء قرآن را شکسته بسته حفظ بودم و با پنج جزء آن را حفظ نداشتم. تا اینکه پس از پیروزی انقلاب به وزارت اطلاعات رفتم. وقتی که برای شرکت درجلسات هیات دولت رفت و آمد می کردم، به ذهنم آمد که از فرصت بین راه استفاده کنم و از آن به بعد درفواصلی که به هیات دولت می رفتم و برمی گشتم، دراتومبیل شروع به حفظ قرآن کردم و به تدریج کل قرآن را حفظ شدم.

کیهان فرهنگی: شیوه تکرارتان به چه صورت است؟

حجت الاسلام ری شهری: من درگذشته روزی دوجزء قرآن می خواندم و حالا هر وقت فرصتی پیدا می کنم و درراه منزل به محل کار یا بالعکس، و موقع قدم زدن، برای محفوظ ماندن قرآن در ذهنم، بدون آن که وقت مستقلی برای این کار داشته باشم، محفوظاتم را تکرار می کنم.

کیهان فرهنگی: لطفا اگر تجربیات دیگری هم دراین زمینه دارید بفرمایید.

حجت الاسلام ری شهری: مساله اول درحفظ قرآن، تمرکز است. من این را به تجربه آموخته ام که پراکند خوانی، نامنظم خوانی و عدم تکرار منظم باعث می شود که انسان از حفظ قرآن منصرف شود. باید با تمرکز برای این کار وقت گذاشت و به صورت تهاجمی جلو رفت. استفاده از یک نوع قرآن هم برای حفظ قرآن خیلی مهم است. استفاده از چند قرآن با چاپ های مختلف ذهن را دچار تشتت می کند.

استفاده از قرآن هایی که آخرش به یک آیه ختم می شود خیلی مهم است. گوش دادن به ترتیل قرآن هم از مواردی است که درحفظ قرآن و تلفظ صحیح آن بسیار مؤثر است استفاده از شیوه های جدید و ابزارهای سمعی و بصری هم مفید است

کیهان فرهنگی: درباره سودمندی های حفظ قرآن با توجه به شرایط امروز هم بفرمایید.

حجت الاسلام ری شهری: حفظ داشتن قرآن به پژوهشگر کمک می کند که ریشه احادیث را در قرآن بیابد و از کاوش های دیگر بی نیاز شود.

برکات حفظ قرآن برای اهل علم در زندگی علمی و تحقیقی آنها بسیار زیاد است و این جدای از معنویت و روحانیتی است که حفظ قرآن برای انسان مسلمان ایجاد می کند. اصولا نفس حفظ قرآن برای انسان، نورانیت دارد. کسی که قرآن را برای خدا حفظ می کند، برای این که قرآن در قلب او باشد، بسیار ارجمند است. در روایات هست: کسی که حافظ قرآن باشد، گویی که نبوت را در درون خویش جای داده است. این مضمون حدیث است.

البته حافظ قرآن باید زمینه نورانیت را در درون خودش فراهم کند. حافظ قرآن باید توجه کند که اگر ظرف پاک وجود انسان آلوده شود، نه تنها حفظ قرآن نورانیتی برای او نخواهد داشت، بلکه برای او زیبانبار هم خواهد بود.

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! حضرتعالی پس از انقلاب، مسوولیت های متعددی را متقبل شده اید، لطفا از مشاغل و مسوولیت های پس از انقلابتان بفرمایید و این که اصولا چه شد که به کارهای اجرایی روآوردید؟

حجت الاسلام ری شهری: همانطور که می دانید پس از پیروزی انقلاب، حضرت امام، مساله دادگاهای انقلاب را به جامعه مدرسین محول کرده بودند. از طرفی، احکام قضات را هم آقای مشکینی و آقای منتظری امضا می کردند. آن زمان، درسال 1358 از من خواستند که به تهران بیایم و دادگاه انقلاب ارتش را برای مقابله با توطئه هایی که در ارتش بود، تاسیس کنم. من مایل نبودم قم را رها کنم و به تهران بیایم، چون آنجا هم تحصیل می کردم و هم تدریس داشتم.

گفتند شما برای مدت شش ماه به تهران بیا و این دادگاه را ایجاد کن و برگرد.

من هم پیش خودم گفتم برای مدت شش ماه به تهران می روم و مجددا به قم برمی گردم; اما رفتنم به تهران همان بود که تا امروز، هنوز هم ادامه دارد.

کیهان فرهنگی: با توجه به حضور طولانی تان در مسوولیت های حساس، مهمترین واقعه سالهای نخست کارتان را چه چیزی می دانید؟

طی 25سال حضورم در دادگاه انقلاب ارتش از اواسط سال 58 و بعد تاسیس وزارت اطلاعات درسال 63 اتفاقات بسیار مهمی در کشور افتاد که مهمترین آن، مساله توطئه حزب خلق مسلمان در تبریز بود. آن زمان من همراه شهید فلاحی به تبریز رفتم، آنجا عده ای از نظامیان پایگاه هوایی تبریز را تصرف کرده بودند. رادیو تلویزیون هم در تصرف حزب خلق مسلمان و نیروهای آنها بود. البته مردم با آنها مقابله کرده بودند و آنها را گرفته بودند. ما برای محاکمه ضدانقلابیون به آنجا رفتیم و قضیه خاتمه پیدا کرد.

همچنی در هوانیروز اصفهان و بوشهر هم مسایلی بود. عده ای از نظامیان پایگاه آنجا تحصن کرده بودند و پایگاه را به تعطیلی کشانده بودند. آنجا با برخوردهای قضایی متعادل جلو توطئه ها را گرفتیم.

کیهان فرهنگی: مقصود نظامیان از تحصن ها و بی نظمی ها در پایگاه ها چه بود؟

حجت الاسلام ری شهری: آن توطئه ها برای به هم ریختن ارتش بود.

کیهان فرهنگی: در آن زمان تشکیلاتی هم برای پیشبرد کارهایتان وجود داشت.

حجت الاسلام ری شهری: وقتی که به ارتش رفتم تنها یک اتاق در همین سازمان نیروهای مسلح به من دادند. آنجا بنا به ضرورت، تشکیلاتی تاسیس کردم، اصولا هرجا رفته ام تشکیلاتی را تاسیس کرده ام که ماندگار باشد. مهمترین مساله ای که در سال 59 داشتیم، کودتای نافرجام نوژه بود که جمع کردن آن هم با ما بود. من در کتاب خاطراتم که هنوز چاپ نشده، جزئیات آن را شرح داده ام.

کیهان فرهنگی: چند سال پیش کتاب ویژه ای هم با عنوان کودتای نوژه چاپ شد.

حجت الاسلام ری شهری: درست است، آن کتاب هم با استفاده از خاطرات من نوشته شده بود اما خاطرات کامل من یک اثر پنج یا شش جلدی است.

جلد اول آن را آقای حسینیان چاپ کرده که حدود 500 صفحه است و مطالب آن تا محاکمه سران حزب توده است. من آن زمان مصاحبه های متعددی درباره کودتای نوژه با مطبوعات داشتم.

کیهان فرهنگی: ماهیت این کودتا چه بود و حامیان خارجی آن چه کسانی و کدام کشور یا کشورها بودند؟

حجت الاسلام ری شهری: در جریان کودتای نوژه، شرق و غرب با هم متحد بودند. البته کودتا، آمریکایی بود، طراحی آن در آمریکا و با همکاری سازمان سیا بود ولی آن طور که کودتاچیان اعتراف کردند - و این قابل تامل است - می گفتند: آمریکایی ها، روس ها را هم درجریان گذاشته بودند. این ادعای آنها بود.

کیهان فرهنگی: از نیروهای داخلی چه کسانی با کودتاچیان همکاری داشتند؟

حجت الاسلام ری شهری: اطلاعات زیادی که از کودتاچیان به دست آمد نشان می داد که کودتاچیان موضوع را با آقای شریعتمداری در میان گذاشته بودند و در صحبت های حضرت امام هم به این موضوع اشاره شده است.

کیهان فرهنگی: کشف کودتای نوژه از کجا و چگونه صورت گرفت؟

حجت الاسلام ری شهری: قبل از کشف کودتا، یک روز نزدیک غروب آفتاب، من در دفترم نشسته بودم که آقای سعید حجاریان به دفترم آمد. ایشان آن زمان با اطلاعات کمیته اداره دوم همکاری می کرد. آقای حجاریان آن روز با حالتی هیجان زده پیش من آمد و گفت با شما یک کار خصوصی دارم و در مورد کودتاچیان مطالبی گفت. آن زمان هیچیک از افراد مؤثر قوه قضائیه از کودتا خبر نداشتند. آقای قدوسی هم دادستان دادگاه انقلاب بود، ولی ظاهرا از موضوع خبر نداشت، اگر خبر داشت قطعا به من می گفت. من آن موقع فورا خانواده را منزل پدرم فرستادم که کسی آنجا نباشد و متمرکز شدم روی برخورد با آن قضایا. گروههای مختلفی را هم در قصر فیروزه از نیروهای نظامی آنجا تشکیل دادیم و اولین گروه کودتاچیان را همان شب دستگیر کردیم و کار ادامه پیدا کرد تا ضربه زدن به همه افرادی که در ایران با کودتاچیان بودند. البته سران کودتا و رده های اداره کننده آن، از جمله سرهنگ بنی عامری همه به خارج فرار کرده بودند. به هر حال، بقیه کودتاچیان در دادگاه انقلاب ارتش محاکمه شدند. مساله دیگر توطئه قطب زاده بود که آن هم رسیدگی اش با دادگاه انقلاب ارتش بود. همینطور رسیدگی به اتهام سران حزب توده که در آن محاکمه، سران سیاسی حزب تودهه در جلسه شرکت کرده بودند ولی محاکمه نشدند.

کیهان فرهنگی: لطفا از چگونگی ورودتان به وزارت اطلاعات بفرمایید؟

حجت الاسلام ری شهری: مسئوولیت بعدی من وزارت اطلاعات بود. ابتدا آقای مهندس موسوی در سال 62 آقای فردوسی پور را برای این مسئوولیت در نظر گرفته بودند، ولی ایشان رای نیاورد. شرایط برای وزیر اطلاعات در آن فضا به دلیل مسایل سیاسی وشرعی این بود که این مسئوولیت باید تحت نظارت کسی باشد که قابل اعتماد باشد; و شرط کردند که وزیر اطلاعات باید اجتهاد داشته باشد و همین جا مشکل پیدا شد و این قضیه تا سال 63 طول کشید. بعد با بنده صحبت کردند. آقای مهندس موسوی گفتند: امام فرموده اند که من به سایر وزارتخانه ها کار ندارم ولیکن هر کسی خواست وزیر اطلاعات بشود، من نظر دارم و به من اطلاع بدهید. در آن شرایط من احساس تکلیف کردم و آن مسئوولیت را پذیرفتم.

کیهان فرهنگی: بعد از انتخاب تان به وزارت اطلاعات با حضرت امام هم ملاقاتی داشتید؟

حجت الاسلام ری شهری: چرا، اتفاقا یکی از خاطرات جالب من همان ملاقات است. روزی که هیئت دولت با حضرت امام دیدار داشت، من هم همراه با آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب که آن زمان رئیس جمهور بودند، خدمت امام رفتیم. صحبت های ایشان که تمام شد، وزرا یکی یکی دست حضرت امام را بوسیدند و رفتند. من ایستاده بودم و نگاه می کردم. امام دوبار اشاره کرده بودند که من بمانم، اما من متوجه نشده بودم، دفعه بعد، حاج احمد آقا به من گفتند: امام می گویند شما بنشینید و نروید. من نشستم. آنجا امام با لحن خاصی فرمودند: فلانی! وزارت اطلاعات است، وزارت کشاورزی نیست! حواست را جمع کن، هر کسی را نیاور، دقت کن. با آقایان هم کارها را هماهنگ کن. من فوری فهمیدم که اگر بخواهم قول بدهم که با آقایان هماهنگ ومشورت کنم چه اتفاقی ممکن است بیافتد ومی دانستم که بین دیدگاهها هماهنگی وجود ندارد. آقای خامنه ای (رهبر معظم انقلاب)، آقای هاشمی و آقای موسوی هر کدام دیدگاه خاصی داشتند و دیدم اگر بخواهم با آنها هماهنگ کنم، مشکل پیش می آید، آقای موسوی هم گفته بودند که معاونت هایت را با من هماهنگ کن. به همین دلیل بود که به حضرت امام عرض کردم چشم، من مشورت می کنم ولی شما اجازه بدهید بعد از مشورت، خودم تصمیم بگیرم، چون ممکن است این آقایان نظریات مختلفی داشته باشند و چون مسئوولیت با من است، خودم افراد را تعیین می کنم و به نظر کسی عمل نمی کنم. چون می دانستم که ممکن است ذهن امام را نسبت به بعضی افراد یا مسایل حساس کنند، به امام (ره) عرض کردم: شما بدانید که بعد از این، درباره من زیاد صحبت خواهد شد، چون مجموعه ای که می خواهیم راه بیناندازیم هفت خط است! خطها را هم برای حضرت امام مشخص کردم: یک خط از سپاه، یک خط از کمیته، یک خط ازاطلاعات دادگاه انقلاب ارتش، یک خط از اطلاعات نخست وزیری و خلاصه هفت جریان را برایشان شرح دادم که قرار است همه این هفت جریان در وزارت اطلاعات متمرکز بشوند و ما آنها را گزینش کنیم. امام فرمودند: نه، تا به حال کسی چیزی به من نگفته، فقط اظهار کرده اند که آقای ری شهری برای این کار مناسب است و باز در ادامه خطاب به بنده فرمودند: اگر شما در این وزارتخانه باشید، عمدا کار خلاف انجام نمی شود. بعد هم خداحافظی کردم و رفتم.

کیهان فرهنگی: با توجه به ترکیب هفت جریانی که اشاره فرمودید، در عمل مشکلی به لحاظ اعمال سلیقه شخصی یا سیاسی افراد وجریان ها در کار وزارت پیش نمی آمد؟

حجت الاسلام ری شهری: سلیقه سیاسی را نمی شود از افراد دور کرد اما من در مدیریت، از همه نیروهای کارآمد، با سلیقه های مختلف استفاده می کردم. البته، شرط بود که افراد وزارت، عضو هیچ حزب و گروه سیاسی نباشند، اما اختلاف سلیقه سیاسی امری طبیعی است; درعین حال، نمی گذاشتم کسی سلیقه سیاسی خودش را اعمال کند و کار تصمیم گیری ها همه اش به خود من باز می گشت، یا به مجموعه ای که نمی توانست دخالت سیاسی بکند.

کیهان فرهنگی: معمولا وزارت اطلاعات به دلیل اشراف بر مسایل افراد و گروههای سیاسی، از طرف رجال و جناح های سیاسی به نوعی تحت فشار قرار می گیرد آیا شما در دوران وزارت با فشارهایی از این دست مواجه نشدید؟

حجت الاسلام ری شهری: چرا، بعضی از نمایندگان مجلس در زمان انتخابات تماس می گرفتند و سعی می کردند از راه وزارت اطلاعات چیزی بگیرند که کسی را بیاورند یا ببرند. اما من به هیچ وجه نپذیرفتم. مثلا درجریان مهدی هاشمی، یکی از جریان های سیاسی، اسامی افرادی را می خواست که در پرونده او آمده بود. حتی مصوبه ای را در مجلس گذارندند که ما پرونده مهدی هاشمی را به مجلس ببریم و طرح کنیم. من دیدم اگر این پرونده به مجلس برود، افرادی بی جهت متهم می شوند و آبروی عده ای می رود. از طرفی بعضی ها، مصوبه ای از مجلس گرفته بودند که پرونده به مجلس برود. من خدمت حضرت امام نامه دادم و جریان را به ایشان نوشتم که گروهی می خواهند از این پرونده سوءاستفاده کنند و بی جهت عده ای را متهم کنند. حضرت امام در پاسخ نوشتند که ارسال این پرونده و امثال آن به مجلس، خلاف شرع و قانون اساسی است.

به هرحال، تا من در وزارت اطلاعات بودم نگذاشتم ازهیچ پرونده ای در وزارت، استفاده نامطلوب بشود. با قاطعیت می گویم که هیچ اقدام سیاسی تا آن موقع که من در وزارت اطلاعات بودم، صورت نگرفته است.

کیهان فرهنگی: در اوایل کارتان در وزارت اطلاعات با فعالیت های مهدی هاشمی آشنا نبودید؟

حجت الاسلام ری شهری: من آن زمان شناخت زیادی از ایشان نداشتم، یعنی با توجه به این که با آقای منتظری متصل بودند، به عمق کارهایش آشنا نبودم و وزارت اطلاعات هم کاری با او نداشت. مهدی هاشمی در پوشش نهضت ها کار می کرد و ما هم به نهضت ها کاری نداشتیم. او یک پوشش طبیعی برای خودش درست کرده بود.

کیهان فرهنگی: اولین بار از کجا پی به فعالیت های خرابکارانه مهدی هاشمی بردید؟

حجت الاسلام ری شهری: اولین باری که من متوجه شدم که جریان مهدی هاشمی یک جریان خطرناک است، اطلاع از پرونده او در اصفهان بود. آنجا مطلع شدم که او در قتل مرحوم شمس آبادی نقش داشته، بعد من اوراقی از این پرونده را پیش آقای منتظری بردم که مهدی هاشمی را از بیت خودشان طرد کنند. بعد از چند روز دیدم که تمام آن اوراقی که من برایشان داده بودم، به مهدی هاشمی داده شده بود! من از آنجا به اصطلاح قدری مساله دار شدم و خیلی هم کوشش کردم که آقای منتظری حساب خودشان را از حساب مهدی هاشمی جدا کنند که متاسفانه نشد. من مطلب را خدمت حضرت امام عرض کردم. ایشان آن موقع چیزی نگفتند و دستوری ندادند، حالا چه حکمتی داشت، نمی دانم. آن زمان معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات یک جریانی را تعقیب می کرد که در ادامه به یک خانه تیمی رسیدند. خانه ای که در آن انواع سلاح ها و مواد سمی سرطان زا و کشنده و چیزهای دیگر وجود داشت. آنجا بود که ما جریان آن خانه و ارتباط آن با مهدی هاشمی را به امام خبر دادیم. جاج احمد آقا گفتند: امام فرموده اند: بروید کار را دنبال کنید. خانه را که گرفتیم، امام محکم ایستاد و گفت: باید این قضیه دنبال شود و عمق جریان در بیاید و آن قضیه کشف شد: قتل مرحوم شمس آبادی، قتل شیخ قنبرعلی و افرادی که توی چاه انداخته بودند. این بود که رفتیم و جنازه ها را در آوردیم و کار از آنجا آغاز شد.

کیهان فرهنگی: مطالب مربوط به ماجرای مهدی هاشمی را هم در خاطراتتان آورده اید؟

حجت الاسلام ری شهری: همانطور که می دانید، بخشی از کتاب آقای منتظری به من مربوط می شود ومن هم در کتاب خاطراتم همه آنها را که به من مربوط بوده پاسخ داده ام. آقای منتظری یک سلسله مسایلی را راجع به قطب زاده و آقای شریعتمداری مطرح کرده اند که واقعا تحریف واقعیات و تاریخ است و صحت ندارد.

کیهان فرهنگی: درمورد شرایط سیاسی - اجتماعی انقلاب در زمانی که وزارت اطلاعات را تاسیس کردید، چیزی نفرمودید.

حجت الاسلام ری شهری: خب، آن زمان شایعه ها فراوان بود و گروهک های سیاسی فعال بودند. ما در شرایط و فضای خیلی بدی کار را شروع کردیم، امکانات ما در وزارت اطلاعات اندک بود، گروهک ها هرروز ماجرایی داشتند. مرتب در جاهایی مثل نمازجمعه، ناصرخسرو و جاهای دیگر بمب گذاری می شد.جنگ همچنان ادامه داشت، صدام و منافقین فعال بودند و ما در شرایطی که از هرطرف مشکلات و شایعه بود، باید عمل می کردیم و واقعا خوب عمل شد. مساله دیگر، مساله چپها و فدائیان و گروه کشتار بود و دستگیری جاسوس های آمریکایی که فعال بودند و بعضی از آنها حتی به لباس روحانیت وارد شده بودند.

کیهان فرهنگی: آیا توجه ویژه حضرت امام به شما به عنوان وزیر اطلاعات ادامه پیدا کرد و همچنان نسبت به کار شما مراقبت و پیگیری داشتند؟

حجت الاسلام ری شهری: بله، این توجه تا آخر بود، مثلا وقتی در نماز جمعه تهران بمب گذاری شد، فردایش، یعنی روز شنبه اعلام کردیم که بمب گذاران دستگیر شده اند، یادم هست همان موقع که خبر را اعلام کردیم، صبح، حاج احمدآقا با من تماس گرفت و گفت: امام می فرمایند: شما که اعلام می کنید بمب گذاران نماز جمعه را گرفته اید، واقعا همه را گرفته اید؟ یک وقت فرار نکنند، و چرا این قدر زود خبر دادید؟ ممکن است افرادی باشند که هنوز دستگیر نشده باشند و فرار کنند. گفتم: نه، همه را جمع کرده ایم. کیهان فرهنگی: از چه طریق به آن سرعت بمب گذاران را شناسایی و دستگیر کردید؟

حجت الاسلام ری شهری: آن هم موضوع جالبی داشت. بمب گذاران نمازجمعه به سنندج رفته بودند تا با پول هایی که برای بمب گذاری گرفته بودند طلا بخرند و از کشور خارج کنند. یکی از نیروهای اطلاعات که آنجا بوده به آنها مشکوک می شودن که این همه طلا را می خواهند چه کنند؟ پس از دستگیری، معلوم می شود که آنها همان بمب گذاران نمازجمعه تهران هستند.

کیهان فرهنگی: مردم غالبا پس از مدتی شرایط عجیب سال های آغاز انقلاب را فراموش می کنند. یادشان می رود که چه فتنه هایی را در گذشته ازسر گذرانده ایم و هرموقع فکر می کنند که همین حالا مهمترین فتنه ها در کار است، درحالی که اینطور نیست. هریک از آن فتنه ها درآن سال ها می توانست انقلابی را به نابودی بکشاند، اما مردم و امام محکم ایستادند و همه توطئه های رنگارنگ را خنثی کردند. ما در جنگ هم از گزند جاسوسان درامان نبودیم، در زمان دفاع مقدس، کسانی بودند که علیه کشور و نظام با دشمن همکاری داشتند.

حجت الاسلام ری شهری: واقعا هریک از آن توطئه ها و فتنه های اول انقلاب می توانست انقلاب بزرگی را بشکند. مسایلی مثل جنگ، مساله آقای شریعتمداری، مساله قبول قطعنامه، مساله تجدیدنظر در قانون اساسی و شهادت 72تن از یاران صمیمی انقلاب در فاجعه انفجار حزب جمهوری یا ماجرای شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر - باهنر و رجایی - من فکر می کنم اگر هفتصد نفر هم از بزرگان کشور شهید می شدند، امام مجددا نیرو به میدان می آورد.

کیهان فرهنگی: یا انفجار دادستانی انقلاب.

حجت الاسلام ری شهری: بله، آن هم مهم بود.

کیهان فرهنگی: در سال های پایانی دهه شصت وقایع مهمی د رکشورمان به وقوع پیوست، از جمله پذیرش قطعنامه و رحلت جانگداز امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران; ازطرفی، تحولاتی هم در مدیریت نظام صورت گرفت. حضرت آیت الله خامنه ای به رهبری انقلاب برگزیده شدند، آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور شد، آیت الله یزدی به ریاست قوه قضائیه منصوب شد. درآن شرایط، شما را در مسؤولیت دادستانی کل انقلاب دیدیم و بعد هم استعفای زودهنگام شما، لطفا درباره این موضوع هم توضیح بفرمایید.

حجت الاسلام ری شهری: البته قبل از آنکه در مسؤولیت دادستانی کل انقلاب قرار بگیرم به من پیشنهاد شد که یا رئیس دیوان عالی کشور بشوم یا دادستان کل کشور، می دانید که مقام رئیس دیوان عالی بالاتر از دادستان کل کشور است، اما آن زمان دیدگاه من این بود که اگر دادستان کل کشور در جایگاه واقعی خودش قرار بگیرد، بهتر می تواند خدمت کند و ترجیح دادم که دادستان باشم، ولیکن در عمل اینطور نشد; بعد از یک سال دیدم در آن جایگاه کاری نمی توان کرد و استعفا دادم. و به سرپرستی حجاج ایرانی منصوب شدم و این بعد از آن بود که حاج احمد آقا استعفا دادند.

کیهان فرهنگی: استعفای حاج احمدآقا از سرپرستی حجاج، بحث هایی را آن زمان دامن زد.

حجت الاسلام ری شهری: حاج احمد آقا به خاطر رعایت احترام مادرشان که موافق این کار نبودند. از سرپرستی حجاج استعفا دادند. حتی وقتی من خصوصی با حاج احمدآقا صحبت کردم، گفتم: مگر شما نگفتید که من آقای خامنه ای را آنقدر قبول دارم که هرچه بگویند انجام می دهم، چرا سرپرستی حجاج را نپذیرفتید؟

حاج احمدآقا گفتند: من قبول دارم ولی حالا مساله من، مساله مادر است و نمی توانم این کار را بکنم.

کیهان فرهنگی: مرحوم حاج احمد آقا نامه ای به رهبر معظم انقلاب نوشته بودند که اگر شما نامه ای بدهید وحکم ولایی بدهید، من این مسوولیت را می پذیرم.

حجت الاسلام ری شهری: به هرحال، بعد ازآن که سرپرستی حجاج مطرح شده از دادستانی کل استعفا دادم و سرپرست حجاج شدم.

کیهان فرهنگی: گویا دادسرای ویژه روحانیت هم در زمان شما ایجاد شد، همینطور است؟

حجت الاسلام ری شهری: بله، این هم برای خودش داستانی دارد. زمانی که در وزارت اطلاعات بودم، یک بخش ویژه برای روحانیت درست کردیم که به مسایل روحانیت و اتهاماتی که روحانیون داشتند به صورت ویژه ای رسیدگی کنند. بعضی ها تصور می کردند دادسرای ویژه برای این است که با روحانیون راحت تر برخورد شود! ولی درواقع عکس این قضیه بود، چون تاثیری که تخریب روحانیون فاسد و روحانی نمایان فاسد درجامعه و اذهان دارند، خیلی زیاد است و به همین جهت فکرکردیم برخورد شدیدتری باید با آنها بشود و دادگستری توان لازم را برای برخورد با آنها ندارد. به همین جهت به حضرت امام پیشنهاد دادم که یک بخش ویژه برای روحانیون در وزارت اطلاعات ایجاد شود و گفتم: شما هم یک بخش ویژه دیگر در قوه قضائیه ایجاد کنید.

چند بارهم مقام معظم رهبری ریاست جمهوری وقت دراین رابطه با حضرت امام صحبت کردند. حضرت امام (ره) هم به آقای موسوی اردبیلی گفته بودند که این کار را انجام بدهید. آن زمان یک اتفاقی دررابطه با یکی از روحانیون معروف افتاد که قابل رسیدگی در دادسراهای عمومی نبود، درعین حال برخورد شدیدی با او می شد. من جریان را به جناب آقای خامنه ای رساندم و گفتم: پرونده این است. آیا دادسرا می تواند به این مساله رسیدگی کند؟ ایشان هم همین مطلب را خدمت امام گفتند. امام فرموده بودند: چه کار کنم؟ من چند بار به شورای عالی قضایی گفته ام که دادسرای ویژه تاسیس کنید و اضافه کرده بودند: من چند بار گفته ام که خود آقای ری شهری بیاید تاسیس کند. من حکم می دهم ایشان تاسیس کند. جناب آقای خامنه ای به من فرمودند: اما حکم می دهند و شما دادسرای ویژه روحانیت را تشکیل بدهید.

گفتم: چون وزیر اطلاعات هستم، مصلحت نیست که من این کار را انجام بدهم. آن موقع آقای فلاحیان قائم مقام وزارت اطلاعات بود. حضرت امام حکم را به آقای فلاحیان دادند و قضیه دادسرای ویژه روحانیت از آنجا که آغاز شد.

کیهان فرهنگی: واقعا یکی ازچیزهایی که انقلاب را نجات داد، همین دادسرای ویژه روحانیت بود. جدای از رسیدگی به جرایم، باید قبول کنیم که بسیاری از جرایمی که واقع نشده، به خاطر ترس از این دادسرا بوده. البته بعضی ها خیال می کنند دادسرای ویژه روحانیت برای این است که سرپوشی روی جرم ها بگذارد، درحالی آنجا سخت گیری و دقت بیشتری اعمال می شود.

حجت الاسلام ری شهری: همینطور است. اصولا دادسرای ویژه برای این بود که با قاطعیت و حتی شدیدتر از موارد دیگر با روحانی نماها برخورد شود، چون در اسلام مقرر شده که مثلا اگر کسی درماه رمضان مرتکب مناهی بشود، تغلیظ می شود. روحانی هم همینطور است. مثلا قانونی برای خلع لباس روحانی دردادگستری وجود ندارد.

بهرحال، وقتی من به قوه قضائیه آمدم، پیشنهاد دادند حالا که به اینجا آمده ای خودت مسوولیت بپذیر و پذیرفتم. آنجا از طرف مقام معظم رهبری به دادستانی ویژه روحانیت منصوب شدم. بعد به دلیل اینکه به کارهای فرهنگی می پرداختم، و تاسیس دانشکده علوم حدیث وکارهای فرهنگی دیگر وقتم را کاملا گرفته بود، سال 1376 خدمت مقام معظم رهبری نامه ای نوشتم و استعفا دادم. ایشان هم پذیرفتند و از آن پس دیگر متمرکز در مسایل فرهنگی شدم.

کیهان فرهنگی: به فعالیت هایتان در مسوولیت تولیت آستانه حضرت عبدالعظیم اشاره ای نفرمودید. لطفا دراین مورد هم توضیح بفرمایید.

حجت الاسلام ری شهری: درست است، بنده اواخر سال 1369 از طرف مقام معظم رهبری به تولیت آستان قدس حضرت عبدالعظیم منصوب شدم و بحمدالله از آن زمان تا به حال کارهای بسیار مهم و ارزنده ای درآنجا انجام شده که خودش یک فصل جداگانه ای است و باید به صورت و، فعالیت ها بررسی شود. وقتی تولیت آستانه به بنده محول شد، آنجا 60میلیون تومان درآمد داشت، با کوهی از مشکلات فرهنگی و اخلاقی.

کیهان فرهنگی: ماهی 60میلیون تومان؟

حجت الاسلام ری شهری: نخیر، سالی 60 میلیون تومان. کل نذورات و هدایا و موقوفات درسال این مبلغ بود.

بعضی ها تصور می کردند این مبلغ پول زیادی است، درحالی که این پول تنها خرج آب و برق و خدمات آنجا می شد. خداوند متعال لطف کرد و ما توانستیم برای احیاء موقوفات و توسعه آنجا میلیاردها تومان خرج و سرمایه گذاری کنیم. امکانات فرهنگی بسیاری برای آنجا فراهم شده، با ایجاد امکانات سرمایه گذاری در زمینه های مختلف آستانه، توسعه را پیش برده ایم و از کرامات حضرت عبدالعظیم این که بحمدالله هیچوقت در اداره این تشکیلات نمانده ایم. من حتی برای پیشبرد کارها گاهی قرض کرده ام. یک بار رهبرمعظم انقلاب به من فرمودند: این همه قرض را چگونه پرداختی؟ اما باور کنید هروقت مشکلی پیش آمده، سر یک هفته حل شده، حالا یا کسی به ما قرض داده، یا از یک جایی کمکی رسیده است. به هرحال، مسوولیت دیگر من نمایندگی مردم تهران درمجلس خبرگان رهبری در دوره دوم و سوم بود.

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! با توجه به تجارب ارزنده ای که شما طی سال ها مسوولیت در زمینه مسائل امنیتی کشور کسب کرده اید، مطلبی هم درباره خطر عوامل نفوذی در مراکز رسمی و سازمان های دولتی بفرمایید که بسیار سودمند است. متاسفانه گاه برخی از مسوولان آنچنان دچار خوش خیالی می شوند که همه چیز را فراموش می کنند.

حجت الاسلام ری شهری: در دهه 60 چند انفجار مهم درتهران رخ داد که مسبب آنها عوامل نفوذی بودند. یکی انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری توسط کلاهی، یکی دیگر انفجار دفتر نخست وزیری توسط کشمیری و یکی هم انفجار دفتر دادستانی کل انقلاب توسط مهران اصدقی که منجر به شهادت آقای قدوسی شد. ما در انقلاب بیشترین ضربه را از اعتماد بیش از حد مسوولین نسبت به عوامل نفوذی خوردیم. معروف بود که می گفتند شهید رجایی پشت سر کشمیری نماز می خوانده! و دیدید که برای کشمیری جنازه هم درست کردند و رسما تشییع جنازه شد! درحالی که او فرارکرده بود و هنوز هم فراری است و درخارج از کشور بسرمی برد. این کشمیری آنقدر مورد اعتماد آقای رضوی بود که وقتی فرارکرده بود من به ایشان تلفن کردم و گفتم: می گویند انفجار کار کشمیری بوده و فرارکرده آقای رضوی گفت: من اصلا باور نمی کنم! یعنی این اندازه مورد اعتماد بود. یکی از منافقین به نام مهران اصدقی کسی بود که در دفتر دادستانی انقلاب بمب گذاشت و من احتمال می دهم این شخص همان کسی بود که خیلی تلاش می کرد که در تیم محافظین من بیاید، اما من به خاطر احتیاطهایی که دارم، نپذیرفتم. از آنقدر در دادستانی کل انقلاب نفوذ کرده بود که درطبقه زیرین آقای قدوسی بمب گذاشته بود و اعدام شد. یکی دیگر از نفوذی ها، قدیری بود که در کمیته اداره دوم اطلاعات ارتش، مسوول اطلاعات منافقین بود و منافقین کودتای نوژه را کاملا درجریان بودند. کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش، ستاد خنثی سازی بود و او هم نفوذی آنجا بود.

کیهان فرهنگی: به نظر حضرت عالی برای پیشگیری از تکرار چنان وقایع تلخی چه باید کرد؟

حجت الاسلام ری شهری: به نظر من باید از وقایع و حوادث عبرت گرفت. این وقایع باید به ما درس هوشیاری و آگاهی بدهند. مسوولین امنیتی باید برای مقابله با نفوذی های دشمن برنامه ریزی کنند.

کیهان فرهنگی: بعضی ها با ذهنیتی ساده نفوذی ها را منحصر در نفوذی سیاسی می کنند درحالی که این طور نیست.

حجت الاسلام ری شهری: درست است، نفوذی ها تنها نفوذی های سیاسی یا نظامی نیستند، نفوذی های فرهنگی، اقتصادی و حتی نفوذی های علمی هم هستند. باید هوشیار بود. به نظرمن منافقین خیلی زود نفوذی ها را خرج کردند و این البته لطف خداوند نسبت به ما بود وگرنه در درازمدت می توانستند لطمه های بزرگی به ما بزنند. نفوذی های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و علمی ممکن است همه جا باشند، از دانشگاه گرفته تا حوزه های علمیه، از محافل روشنفکران گرفته تا بیوت علما، همه درمعرض خطر نفوذی های فرهنگی هستند. هیچکس نمی تواند بگوید از نفوذی ها مصون است.

کیهان فرهنگی: از چگونگی ترفندهای دشمنان برای نفوذ در مراکز حساس بفرمایید و این که توصیه شما برای پیشگیری از پدیده نفوذی ها چیست؟

حجت الاسلام ری شهری: چیزی که آیت الله بهجت مکرر به ما توصیه می کنند این است که کاری کنید که مسوولین را با قیمت های مختلف نخرند. تلاش کنید که دشمنان آنها را نخرند! دشمنان شگردهای مختلفی دارند. سازمان های جاسوسی دنیا برای جاسوس کردن افراد خوشنام و با فکر و استدلال، تله های متعددی دارند. تله زن، تله پول، تله وعده های شیرین و چیزهای دیگر. آنها عوامل موردنظر خودشان را به دام می اندازند، از آنها عکس و فیلم می گیرند و پل های پشت سرشان را خراب می کنند و بعد آنها را وادار به همکاری با خودشان می کنند. زمانی که در وزارت اطلاعات بودم و مجلس بودجه زیادی برای کارها به ما نمی داد. یکروز یکی از دوستان به شوخی می گفت: سازمان های اطلاعاتی دنیا از دو راه کسب اطلاعات می کنند، یکی از راه زن و یکی هم از راه پول. استفاده از زن را خدا حرام کرده، پول را هم که شما حرام کرده اید، پس ما اطلاعات را از کجا به دست بیاوریم؟

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری از لطف و حوصله ای که کردید بسیار سپاسگزاریم.

حجت الاسلام ری شهری: پدرم جاج اسماعیل محمدی نیک، نانوا بود و در میان مردم و کسبه، به تدین و تقید به مسایل شرعی معروف بود.

مادرم «بدر السادات شکر آبی » از نواده های «امامزاده شکراب » در «آهار» است.

حجت الاسلام ری شهری: جد ما «ملاعلی » سمنانی و از دوستان مرحوم حاج محمد تقی بافقی روحانی مبارز زمان رضاخان بود.

حجت الاسلام ری شهری: وقتی که از شهری به قم رفتم، بچه سال بودم و به این خاطر، مادر بزرگم «سارا خاتون » همراه من به قم آمد.

حجت الاسلام ری شهری: آشنایی بنده با جناب شیخ رحبجای خیاط توسط یکی از نمازگزاران مسجد جمگران صورت گرفت بعد با یکی از شاگردان موفق شیخ به نام عبدالکریم حامد و سپس با آقای سیدان آشنا شدم.

کیهان فرهنگی: ما ان شاءالله در آینده باز هم پیرامون جناب شیخ و مسایل عرفانی با شما صحبت خواهیم کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان