در خجسته ایام میلاد حضرت ختمی مرتبت، پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و به مناسبت ایام هفته وحدت (12 - 17ربیع الاول)، جمعی از فضلا در محضر حضرت آیت الله سبحانی شرف حضور داشتند، سخن از وحدت اسلامی به میان آمد، و نظرهای موافق و مخالف مطرح شد. هنگامی که سخن حاضران به پایان رسید ایشان زمام سخن را به دست گرفت و با قضاوت خاص میان موافق و مخالف چنین گفت:
اصولا باید «وحدت » اسلامی به صورت منطقی تحدید و تفسیر شود تا موضوع تعریف منطقی نداشته باشد نمی توان درباره ی آن نفیا و اثباتا داوری نمود.
متاسفانه منادیان وحدت یا مخالفان آن کمتر به این موضوع پرداخته اند و غالبا پیامدهای خوب و بد آن را مطرح می کنند بدون این که روشن کنند این پیامد از آن کدام تفسیر از وحدت است.
حضرت آیت الله سبحانی افزودند: در سالهای 1327ه. ش مرحوم میرزا محمد تقی قمی که از پایه گذاران «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة » قاهره بود، در مدرسه ی فیضیه پیرامون تقریب سخن گفت، و حقا که او موضوع را به صورت واضح بیان کرد. حاصل گفتار او این بود که تقریب و یا وحدت دو معنا دارد:
1. تمام فرق اسلامی را در یکدیگر ذوب کنیم و از همگان فرقه واحدی بسازیم و به عبارت روشنتر: شیعه را سنی و یا سنی را شیعه کنیم تا اختلاف از بین برود و وحدت تحقق پذیرد.
مسلما این تفسیر مورد نظر اعضای دارالتقریب نبوده و در این اعصار این نظریه امکان پذیر نیست، زیرا علاقه و دلبستگی پیروان هر یک از دو گروه به مختصات و ویژگی های خود، آن چنان محکم و استوار است که حتی با نبرد خونین نمی توان جریان را یک طرفه ساخت تا چه رسد در پرتو مذاکره و گفتگو.
2. هر دو گروه مشترکات فراوانی در عقاید و احکام و اخلاق دارند، مشترکاتی که آنها را به صورت ملت واحدی در آورده، و در این 14 قرن تحت پوشش اسلام زندگی کرده اند،و در عین حال هر دو گروه دارای ویژگی هایی در عقاید و احکام می باشند.
منادیان تقریب می گویند: مشترکات دو گروه به قدری فراوان است که می تواند پیوند محکمی در میان پیروان هر دو گروه پدید آورد و در عین حال هر گروهی به مختصات خود علاقمند باشد و به عقیده ی مخالف نیز احترام بگذارد.
و به دیگر سخن: اختلاف در این ویژگیها مایه ی جنگ و خونریزی و مشاجره نباشد و آنها را در زندگی و یا جوامع بین المللی در مقابل یکدیگر قرار ندهد.
در گذشته اردوگاه شرق و غرب فاصله زیادی با یکدیگر داشتند، نظام حاکم بر یکی سوسیالیستی و حاکم بر دیگری سرمایه داری بود ولی در عین حال هر دو در مواضعی که با هم نفع مشترک داشتند وحدت رویه را از دست نمی دادند. و بسان تیغه های یک قیچی که از هم فاصله دارند در قطع یک ریشه مخالف با هم حرکت می کردند و ریشه را می زدند.
مسلما باید از وحدت و تقریب به شیوه یاد شده، پشتیبانی کرد، و این که امروزه شیعه در جهان به طور کامل شناخته نشده، یکی از عوامل آن، وجود بدبینی در طرف مخالف است. اگر این بدبینی از بین برود و هر دو گروه، هم دیگر را تحمل کنند شیعه در جهان به خوبی شناخته می شود، و مشترکات به صورت روشن تجلی می کند.
در اعصار گذشته خصوصا در ایام شکوفایی تمدن اسلامی همکاری میان دانشمندان دو گروه چشمگیر بود. یعنی شیعیان در حوزهی درس استاد سنی حاضر شده و از آن بهره می گرفتند و همچنین سنیان از حوزه درس استاد شیعه استفاده می کردند و در عین حال هر دو گروه با توجه به مشترکات، متمیزات خویش را حفظ می نمودند.
در اینجا حضرت والد نمونه های تاریخی از همکاری دو گروه بیان کردند برای ارزشمند بودن آنها به تنظیم گفتار ایشان می پردازیم:
1.ابن عساکر و نقل حدیث از کلینی
محمد بن یعقوب کلینی (متوفای 329) کتاب شریف کافی را به مدت 20 سال نوشت و با نگارش آن دوره جدید جوامع حدیثی شیعه آغاز گشت. او در دهه سوم قرن چهارم(1320 - 1329) ری را به عزم اقامت در بغداد ترک گفت تا کتاب کافی را بر مشایخ حدیث در عراق و سوریه و لبنان عرضه کند.
ابن عساکر (متوفای 571) می گوید: وی وارد بعلبک شد و از مشایخ خود به نامهای محمد بن علی بن جعفر سمرقندی، و محمد بن احمد خفاف نیسابوری، و علی بن ابراهیم بن هاشم نقل حدیث کرد. (1)
سپس ابن عساکر حدیثی را با سندی به پنج واسطه از کلینی نقل می کند و می گوید: کلینی نیز این حدیث را به سند خود از امیرمؤمنان نقل کرده است و آن حدیث این است : «اعجاب المرء بنفسه دلیل علی ضعف عقله ». (2)
2. شیخ مفید و حوزه کلامی بغداد
عصر شیخ مفید (336 - 413) عصر تضارب افکار و شکل گیری مکتب های کلامی گوناگون بود، ولی قوت منطق و بیان شیرین شیخ به حدی بود که در حوزه تدریس او شخصیت هایی از سنیان حاضر شده و بهره می گرفتند.
شیخ در دوران جوانی از اساتیدی مانند حسین بن علی بن ابراهیم بصری معروف به (جعل) فقیه معتزلی (293 - 369) و مفسر نیرومند علی بن عیسی رمانی متکلم نحوی معتزلی (متوفای 385) استفاده کرد و تشیع او مانع از آن نبود که در حوزه کلامی و فقهی آنان حاضر شوند همچنان که تسنن دیگران در آن عصر مانع از آن نبود که حوزه کلامی شیخ از این افراد موج زند.
ابن جوزی متوفای 597 می نویسد: خانه شیخ مفید به درب ریاح بود و در اینجا مجلس بحثی برپا می شد که دانشمندان از همه مذاهب در آن شرکت می نمودند و مفید با تمام آنان به بحث و گفتگو می پرداخت. (3)
ابن کثیر در حوادث 413 می نویسد: و کان مجلسه یحضره خلق کثیر من العلماء و سائر الطوائف. (4)
در مجلس بحث او انبوهی از دانشمندان از فرق اسلامی حاضر می شدند.
در پرتو این همکاری نزدیک بود که گروه کثیری به وسیله شیخ به تشیع مشرف شده و از چشمه زلال آن سیراب شدند، و روزی که شیخ درگذشت و در میدان «اشنان » بر جنازه او نماز گزاردند ، جا برای نمازگزاران فوق العاده تنگ شد و گریه نمازگزاران از هر طرف بلند بود. (5)
3. سید مرتضی و زعامت علمی حوزه بغداد
سید مرتضی(355 - 436) از علمای بزرگ شیعه در قرن پنجم هجری است. او دست پرورده ی فقیه بزرگ، متکلمی عالی مقام مانند مفید بود،و در عظمت علمی او همین بس که ابن خلکان می گوید: شریف، امام پیشوایان عراق بود. (6)
این جمله را درباره کسی می گویند که دانشمندان همه ی فرق در برابر علم و دانش او سر تعظیم فرود آورده و به آن از دیده ی تعظیم می نگرند.
کتاب امالی او که گاهی به آن «الغرر والدرر» نیز می گویند، دروس کلامی و تفسیری و ادبی اوست که برای جمع کثیری از فضلای بغداد از تمام فرق املا می کرد و احیانا مناقشه هایی در اثنای تدریس انجام می گرفت.
4. شیخ طوسی و زعامت علمی حوزه بغداد
شیخ طوسی (385 - 460) بسان مشایخ خود مفید و مرتضی از دانشمندان اهل سنت بهره گرفته و در عین حال گروهی از آنان از شمه زلال او سیراب شده اند، از اساتید غیر شیعی اوست ابوعلی بن شاذان، و ابو منصور سبکی. (7)
ولی در مقابل در حوزه درس شیخ در بغداد آنگاه که بر کرسی تدریس می نشست گروه کثیری از فرق اسلامی پای منبر او گرد آمده و از او بهره می گرفتند.
ابن جوزی می نویسد: در سال 449 ه به خانه ابوجعفر طوسی در کرخ حمله کردند و دفاتر و کرسی تدریس او را به غارت بردند. (8)
5. ابن ادریس و همکاری با فقیه شافعی
ابن ادریس (5453 - 598) می نویسد: یکی از علمای شافعی که با هم مانوس هستیم و نامه نگاری میان ما و او رد و بدل می شود نامه ای برای من نوشته و از حکم سه طلاق در یک مجلس از دیدگاه ائمه ی اهل بیت سؤال کرده است. وی در پاسخ او، رساله ی گسترده ای نوشته و آن را در« السرائر» آورده است. (9)
6. منتجب الدین و رافعی قزوینی
متنجب الدین(504 پس از 585) از علمای نامی شیعه در قرن ششم هجری و مؤلف «فهرست اسماء علما ء الشیعة ومصنفیهم » است. در عظمت علمی او همین بس که از 146 شیخ حدیث، روایت نقل کرده و یا اخذ علم نموده است، که در میان آنان حسن بن محمد بن احمد استرابادی حنفی و ابوبکر بن عبدالباقی بغدادی و غیره است، و او دوست نزدیک ابن عساکر در ری بوده و در سال 529 با هم، از استادی به استماع حدیث پرداخته اند.
رافعی شافعی یکی از تلامیذ اوست که در سال 585 ه نزد او درس خوانده، و او را چنین می ستاید:
«شیخ ریان فی علم الحدیث سماعا و ضبطا و حفظا و جمعا، یکتب ما یجد و یسمع ممن یجد و یقل من یدانیه فی هذه الاعصار فی کثرة الجمع و السماع و الشیوخ الذین سمع منهم، و اجازوا له ». (10)
7. همکاری در قرن هفتم
همکاری میان دو گروه در عصر خواجه و علامه حلی بسیار چشمگیر است، زیرا برخی از مشایخ هر دو را علمای اهل سنت تشکیل می دهد، همچنان که گروهی از اهل سنت به افتخار تلمذ نزد آن دو شخصیت نایل آمده اند، و مطالعه زندگانی این دو شخصیت بزرگ این حقیقت را روشن می کند.
8. فخر المحققین و فیروز آبادی
مجدالدین فیروز آبادی (729 - 827) نویسنده فرهنگ زبان عرب به نام «القاموس المحیط » در عراق از شخصیت هایی بهره گرفته که از میان آنان می توان فخر المحققین فرزند علامه حلی را نام برد.
فیروز آبادی در اجازه ای که به ابن حلوانی داده به تلمذ خود نزد فخرالمحققین تصریح کرده و صورت اجازه، حاکی از عظمت فخرالمحققین نزد اوست.
او چنین می گوید: وبعد یقول فقیر رحمة الله تعالی ابو طاهر محمد بن یعقوب بن محمد الفیروز آبادی الشیرازی سدد الله افعاله و اقواله و هداه من الامور لما هو ایقن و اقوی له.
اجزت للمولی الامام، الحبر الهمام، البحر الهلقام، زبدة فضلاء الایام فخر علماء الانام، عماد الملة و الدین عوض الفلک الابادی الشهیر بابن الحلوانی سقاه الله تعالی من الکلم الغر عذاب نطافها کما رزقه من اثمار العلوم لطاف اقطافها ان یروی عنی هذا الکتاب المسمی بالتکملة و الذیل و الصلة لکتاب تاج اللغة و صحاح العربیة بحق روایتی ایاه عن شیخی و مولای علامة الدنیا بحر العلوم و طود العلی فخر الدین ابی طالب محمد بن الشیخ الامام الاعظم برهان علماء الامم، جمال الدین ابی منصور الحسن بن یوسف بن المطهر الحلی بحق روایته عن والده. (11)
پی نوشت ها:
1. تاریخ ابن عساکر:56/297; مختصر تاریخ دمشق:23/362.
2. المنتظم:8/11.
3. البدایة و النهایة:12/15.
4. رجال نجاشی: 2، شماره 1068; فهرست شیخ ، شماره 710.
عبارت شیخ چنین است: «وکان یوم وفاته یوما لم یر اعظم منه من کثرة الناس للصلاة علیه و کثرة البکاء من المخالف و الموافق.
5. وفیات الاعیان: 3/313.
6. علامه مجلسی در اجازه کبیر خود او را از مشایخ سنی شیخ معرفی کرده است.
7. مقدمه تبیان:52 - 53.
8. منتظم: حوادث سال 449ه.
9.السرائر:2/678
10. التدوین فی اخبار قزوین:3/377.
11. الجاسوس علی القاموس، احمد فارسی افندی:129 و 130 جاپ قسطنطنیه، چاپ سال 1299 ه.