رسالهء جهادیه / حاج ملارضا همدانی متوفی ۱۲۴۷ق

رسالهء حاضر یکی از چند رساله ای است که در دوران جنگ های ایران و روس نوشته شده اند جنگ های مذکور به دو دوره تقسیم می شود: دوره اول از سال 1218ه.ق آغاز و در سال 1229ه.ق با امضای عهدنامه گلستان پایان یافت.
دورهء دوم در سال 124ه.ق شروع شد. طولانی شدن جنگ در دورهء اول و تحریک و تهییج مردم برای حضور در جنگ در دورهء دوم سران حکومت و فرماندهان ایرانی را با مشکلات عدیده ای از جمله مشروعیت جنگ مواجه ساخت. برای رفع شبهات عده ای مامورشدند تا نظریات و فتاوای علمای اعلام را جمع آوری نمایند. علما نیز واکنش مناسبی در برابر تجاوزات آشکار روس نشان داده و رسائل متعددی جهت ترغیب مردم به حضور در جنگ نگاشتند.
در اندک مدت رسائل عدیده از اطراف و جوانب دررسید, در رسالهء شیخ جعفر و آقاسید علی که راس و رئیس مجتهدین بودند صراحتا تعیین نیابت امام و وکالت فقهای ذوالعز والاحترام درین مقام نگاشته و به دلایل واضحه و براهین ساطعه تصریح نموده که امروز محاربات با جماعت روسیه جهاد است.1
رسالهء حاضر از جمله رسائل جهادیه است که در دورهء دوم جنگ ایران و روس نگاشته شده و در آخر رساله سال 1238 به عنوان تاریخ تالیف درج شده است, به نظر می رسد این رساله در زمانی نوشته شده که دولت ایران در حال آمادگی برای جنگ بوده است.
مولف رساله, حاج ملارضا بن محمد امین همدانی است2 وی از علمای بزرگ و فقهای مشهور عصر فتح علی شاه قاجار بوده و در وادی ادب و عرفان نیز زبانزد خاص و عام بوده است3 و ید طولایی در علوم اسلامی خصوصا تفسیر و کلام داشته و تفسیری بر قرآن کریم به فارسی از او به چاپ رسیده با نام الدر النظیم4, و مفتاح النبوه و ارشاد المضلین از دیگر تالیفات اوست5. در ادب و عرفان نیز اشعار عارفانه ای دارد که شمار آن به 8000 بیت می رسد و تخلص شعری اش کوثر بوده است.6 وفاتش به سال 1247ق اتفاق افتاد, از آثار وی در مجموعهء شماره7571 کتاب خانهء مجلس چندین رساله را یافتیم که یکی از رسائل مجموعهء مذکور, رسالهء جهادیه است که تقدیم می داریم.
هدف اصلی مولف در این رساله ترغیب و تشویق مسلمین به جهاد مسلمین در برابر متجاوزین روس است و ضمنا به شرح وظایف فرماندهان و رتبه های مختلف نیروهای اداری و رزمی می پردازد و نکات مهمی را در مورد نظارت و جلوگیری از تخلفات دولت مردان متذکر می شود و حکام را از تعدی و ظلم بر رعایا برحذر می دارد. رساله بیش تر آهنگ اجتماعی و سیاسی داشته و کم تر متعرض مسائل فرعی فقهی می گردد, این دست رسائل جهادی به جهت این که نشانگر حوادث برهه ای از تاریخ سرزمین اسلامی ماست و نیز بیانگر نحوهء نگرش علمای دین به مسائل اجتماعی و سیاسی است, حائز اهمیت می باشد.><

lang="AR" style="">بسمه تعالی
رساله جهادیهء جناب استادی حاجی
ملارضای همدانی سلمه الله
بسم الله تبارک وتعالی الحمد لله بنواله
والصلوه علی محمد وآله><

lang="AR" style="">بدان که در این جزء از زمان که کفرهء روسیه خذلهم الله هجوم بر سر مسلمانان آورده اند و بعضی از ولایات اسلام را با اهالی آن ها در حوزهء تصرف و دست تعدی برایشان باز نموده اند و اغلب شعائر و احکام مسلمانی را معطل و مهمل گذاشته اند, با ایشان به شریعت خود راه می روند و یوما فیوما استعداد ایشان زیاد می شود ولهذا خوف بر بیضهء اسلام به هم رسیده.
اصناف مجاهدین فی سبیل الله و اقسام مکلفین به مقاتله با معاندین دین مبین بر سه گونه اند: اخص و خواص و عوام.
مراد ما از اخص, فرمانفرما و صاحب امر مقاتله و مجاهده است و به حکم و فرمان وی امر قتال و جهاد صورت پذیرد, مانند شاه اسلام پناه شید الله ارکانه - و هرکه را که او امیر و نایب خود گرداند چون نواب شاه زادهء والاتبار, که به حفظ ثغور, مامور و به تشمیت امر عباد مشغول اند.
و مقصود از خواص, مباشرین و عمال تجهیز عساکر و اجنادند که انتظام امور مقاتله و مهام مجاهده در کف کفایت و حسن درایت ایشان است, مانند ارباب خبرت و اصحاب مشورت که به تدبیر و تقدیر آن ها امر غزا انجام گیرد, مانند: وزرا و وکلا و اهل دیوان و غیر ذلک.
و صنف سیم, عسکر و لشگر و سایر ایشان است از مردمان دین دار که در بند شریعت و دین و حفظ رسوم (و امین؟) حضرت سید المرسلین می باشند و خود را مهیا و آمادهء جهاد و مقابله نموده اند.
و هریک از این سه صنف را از جانب شرع شریف تکلیفی مقرر و حکمی لازم است, اگر چه تکلیف همهء اصناف ثلاثهء ارشده و ضعیف بر وجه واحد و تیرهء واحده نباشد. صنف اول اشد از ثانی و ثانی اشد از ثالث است, اما هرکدام از وجهی, زیراکه حقیقت مقاتله فی المثل به صورت شخص آدمی است و هریک از اصناف مرقومه جزوی از اجزا و عضوی از اعضای اویند مثلا امیر و فرمانفرما به منزلهء قلب و وزرا و صاحبان تدبیر و تصرف به مثابهء تتمهء اعضای رئیسه, و مابقی لشگریان به جای سایر اعضای آن شخص اند. یا آن که امیر به منزلهء قوا و لشگریان به مثابهء بدن, یا آن که امیر به جای سر و صاحبان تدبیر به جای ارکان و عسکر به جای گوشت و سایر اعضای بدنیه اند و هم چنان که هرگاه قلب و روح یا قوای آن و هم چنین راس و ارکان دقیقه از شغل خود بازمانند یا در افعال متعلقهء به خود اندک اهمالی ورزند امر بدن مختل بلکه ضایع و نابود شود. کذلک اگر العیاذ بالله اولو الامر و فرمانفرما یا وزیر و صاحبان تدبیر در امور متعلقه به ایشان فی الجمله تسامح و تکاهل رود امر قتال و جهاد ضایع و مختل شود و حال آن که مجاهده و مقابله که امروز بر همه مسلمانان واجب و لازم است تکاهل در آن نه همین مختص بعض دون بعض است و فسادش نه همین متعلق به قتل نفوس محترمه و نهب اموال و هتک عرض و ناموس مسلمین است بلکه موجب شکست بیضهء اسلام و انهدام بنیان دین و شریعت سید انام علیه الصلوه والسلام - است و فساد آن عالم گیر و ضررش به صغیر و کبیر, برنا و پیر همگی خواهد رسید و بلاشبهه این باعث بر خسران ابدی است, معصیت این مانند معاصی دیگر نخواهد بود بلکه این مانند قتل حضرت امیرالمومنین و سایر پیشوایان و ائمهء دین است, چراکه از قتل, ضرری به نفس نفیس آن بزرگواران نرسید فساد آن همان بود که امر دین مختل و شریعت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم از نسق و نظام افتاد و بدان جهت قاتل را خسران ابدی حاصل گشت و همان ضرر بل اشد از آن در این صورت نیز حاصل خواهد شد.
پس بر عاقل دین دار لازم است که در امر مجاهده اهتمام نماید و دقیقه ای بی جهت نیاساید و آرام نگیرد, زیراکه چنان که تکلیف اخص و خواص اشد است اجر و ثوابش نیز زیاده از دیگران است.
پس خوشا به حال آن که در این امر لازمه جد و جهد نماید و سعی بلیغ کند تا از عهدهء تکلیف خود برآید و چون تکلیف هر سه فریق را داعی و هم چنین سایر علمای عصر و فضلای دهر کثرالله امثالهم و رسائل متعدده نوشته ایم دیگر ضرورتی به بیان تفاصیل تکالیف هریک نیست.
و اجمالا آن که واجب و لازم است که هریک از شغلی و عملی که محول به اوست دقیقه ای خود را معاف ندارد و یقین بداند که اهتمام به این تکلیف زیاده از صوم و صلوه و زکاه و حج واجبه است از آن که العیاذ بالله بعد از انهدام بنیان اسلام این دورکعت نماز به چه کار خواهد آمد یا آن که در آن وقت احدی متمکن از اقامهء هیچ یک از احکام شرعیه نخواهد شد.
پس بر هر کس لازم است که آن چه در پیش او می رود تقصیری ننماید و هرکسی را شغلی است و متوجه شدن به امر جهاد نه همین است که شمشیر بندد و به قتال رود بلکه بر بعضی لازم است که متوجه تهیهء اسباب قتال باشند. عالم, عالم اسباب است و هر مسببی به سببی منوط و به شرطی مربوط است: واذا فقد السبب والشرط فقد المسبب و المشروط.
و ایضا بدان که آن چه امر جهاد را مضبوط و منتظم می نماید به پاداشتن امر شریعت است و لاسیما پادشاه و امیر لشگر. از آن که فرموده اند: الناس علی دین ملوکهم.
بعد از آن که پادشاه و فرمانفرما در امور متعلقهء به خود بر وفق ضابط شرع رفتار نمود در همه کار طریق عدالت را رعایت کرد, سایر ناس نیز در امور متعلقهء به خود به طریق شرع و عدل جاری خواهند شد. و این معنا با قطع نظر از آن که ولایت را آبادان و رعیت را معمور می سازد و بلاشبهه مورث محبت و اتحاد می شود و قلوب را به یکدیگر مهربان و مایل می گرداند و همگی خود را شریک دولت سلطان می دانند و این موجب می شود که لشگریان به اخلاص خدمت کنند و به شوق تمام قدم جلادت در میدان مقاتله نهند و در این صورت منظور نظر رحمت الهی گردند و قوت قلب ایشان را حاصل شود و لهذا بر دشمن مظفر و منصور آیند و اجر و ثواب عمل نیز زیاده گردد. و اهم از همه ملاحظهء احوال رعایا و زیر دستان است که حکام و عمال به ایشان ظلم و تعدی ننمایند بلکه به عدل رفتارکنند از آن که فرموده اند: بالعدل قامت السموات والارض. و اگر مطلع شوند که نسبت به آن ها جبری شده موافق قانون شرع از روی بازخواست عظیم و مواخذه کلی کنند, تا من بعد کسی پیرامون ظلم نگردد و مطلقا مسامحه و اهمال را در آن جایز ندانند, چه مسامحه موجب جرات دیگران شود و رفته رفته اخلاص رعیت نسبت به پادشاه کم گردد, بلکه مظلومین بد دعایی کنند و آه یتیمان را تاثیرهاست و تیر دعای بیوه زنان به هدف اجابت مقرون و نفس پیران شکسته احد از سیف قاطع است و بالضروره در این صورت کار پادشاه و امیر لشگر از نظام می افتد, امر رعیتی مختل شود و رعایا پاره ای فقیر شوند و متمکن از امر کاسبی خود نگردند و پاره ای که متمکن باشند از شوق کاسبی افتند و مقاسمهء سلطان به عمل نیاورند و در اختلال آن, امر جهاد خلل پذیر گردد و از تهیهء اسباب قتال بازمانند و عوام الناس میل به ولایت و حمایت دشمن کنند و بدان جهت شوکت امیر لشگر شکسته شود و زیاده در آن چه بیش تر مراعات آن واجب و لازم است و باید به دقت متوجه شد ملاحظهء کیفیت سلوک مباشرین وجوهات. دیوان دولت که اغلب اوقات باعث خرابی ولایات و اضمحلال امر سلطنت و انهدام بنیان شوکت تعبیر دولت در مسامحه و مساهله در این امر خطیر بوده و مشهور است که دولت با کفر جمع می شود و با ظلم نمی شود. پس حاکم حکیم آن است که اهتمام در این امر زیاده از امور دیگر نماید, وقتی که در ظلم عمال نفع دنیوی عاید صاحب کار نگردد و نفع آن با عامل باشد چه مسامحه در این ضرر رسانیدن به خود و غیر هر دوست, بلکه در این صورت فی الحقیقه ظلم کلی به صاحب کار و امیر ذوالاقتدار شده, زیرا که جناب رب الارباب البته چاره ای از برای عجزه و مظلومین از بندگان خود خواهد کرد بی چاره آن صاحب اختیار است و همین که خدای عزوجل دید که آن, متوجه احوال زیردستان و مظلومان نمی شود دولت را از او خواهد گرفت و به دیگری محول خواهد فرمود کارگزاران او بسیار است, پاسبانان وی بی شمار است و گمان نکند که چون اسباب ظاهر من آنکه و غیر مرا علی الظاهر اسبابی مهیاست پس بزرگی و سلطنت الله مخصوص من خواهد بود چه بسیار اتفاق افتاد که در آن واحد بزرگی را از صاحبان اسباب گرفته و به کسی داده که وی را مطلقا اسبابی نبود و می شود که سبب کلی این اختلال در سلطان باشد به این که بعد از اطلاع به ظلم اهمال در مواخذه کند یا آن که اوقات را به لهو و لعب صرف کند و از احوال رعایا غافل شود و می شود که به طمع جزئی باعث بر این ضرر کلی گردد و می شود که از باب کم دماغی دقت در محاسبهء اهل دیوان نکند و بدان جهت مطلع از وضع و اوضاع نگردد و لازم است که جمعی از امینان عادل را بر مباشرین عامل گمارد و رعایا را بدیشان سپارد و در حین محاسبه جمعی را حاضر سازد که امین رعیت باشند نه هواخوه ظلمه و نفس اماره و بر صاحب کار نیز لازم است که خود را بی خبر وانمود نکند که عمال و مباشرین بفهمند که وی را از اخذ اموال رعیت به هر نحوی که باشد خوش نمیآید از آن که ایشان در این صورت حسن خدمت خود را در این دانند که اخذی به جهت صاحب کار کرده باشند از هر ممری که ممکن شود. بلکه صاحب مملکت خود از جانب رعیت دقت کند و متوجه شود که مبادا در محاسبهء رعایا حیف و میلی روی دهد چنان داند که آن چه رعایا در خانهء خود دارند همه و تمامی از اوست و ایشان به منزلهء خزانه داران اویند و تفاوتی ندارد در این که آن اموال جمع در خزانه یا در خانهء رعیت باشد و اگر خود دماغ این نحو از دقت و غوررسی در امور نداشته باشد البته وزیر با تدبیری که امین دولت و خیر خواه رعیت و خدا ترس و دین دار و غیر راغب بر ذخایر زخارف و صاحب وقوف به وجوه مصارف باشد تعیین نماید و زمام مهام امور را به وی محول دارد و عامهء رعایا و کافهء برایا را بدو سپارد و خود نیز مراقب احوال او باشد و به حسن عدالت و دیانت او فریفته نشود که شیطان قوی و دام های آن بسیار است و از این بوده که سلاطین را همیشه همچو کسی از مردمان عاقل و حکیم کامل بوده, زیرا که شغل متعلق به سلطنت بسیار و ارباب رجوع بی شمارند یک نفر مشکل از عهدهء تمام آن امور بر میآید.
اما بعد از آن که وزیر مشیر را مشخص نمود و زمام مهام را به کف کفایت او نهاد بر آن وزیر واجب است از کارهای متعلقهء به وی, دقیقه ای خود را معاف ندارد و به مشاغل غیر متعلقه نپردازد و هر کاری را به اهلش واگذارد و بدان بسپارد به دقت مراقب احوال ایشان باشد که خیانتی به هیچ وجه من الوجوه نکنند و هم چنین لازم است که امیر و وزیر در دقایق شرعیه به علمای عامل و صلحای عادل رجوع کنند و ایشان را به امر به معروف و نهی از منکر اعانت نمایند و در حدود و دیات و قصاص به حکم ایشان جاری شوند و سیاست مدن را مخصوص به تدابیر عقلیهء خود رها مگردانند, چه صاحب شریعت مقدسه - صلوات الله علیه - از همه کس عاقل تر و صاحب وقوف تر است و بعد از مراعات آن چه گفتیم پس بلا شبهه در این وقت رعیت به رفاه و همگی خیرخواه دولت و دین گردند و امر جهاد مضبوط شود و علما نیز مباشر امر مقاتله شوند و خدای عزوجل البته نصرت خواهد داد و دین خود را ضایع و محمل نخواهد گذاشت.
این بود آن چه علی العجاله به نظر قاصر آمد. والله الموفق والمعین به اتمام رسید شهر ذی حجه الحرام سنه 1238 من الهجره النبویه.


پی نوشت ها:
1. عبدالرزاق دنبلی, مآثر سلطانیه, ص145. نمونه هایی از این رسائل در کتاب دین و سیاست در دورهء صفوی نگاشته رسول جعفریان (ص330334) معرفی شده است و چند رسالهء جهادیه نیز در دفتر اول و دوم میراث اسلامی ایران به چاپ رسیده است.
2. وی غیر از شیخ محمد رضا همدانی است که رساله ای به نام ترغیب المسلمین الی دفاع المشرکین از تالیفات اوست (نک: میراث اسلامی ایران, دفتر دوم) و غیر از شیخ محمد رضا تهرانی همدانی است که شرح حالش در دایره المعارف تشیع, ج5, ص190 آمده است.
3 . الکرام البرره, علامه تهرانی, ج2, ص549.
4 . الذریعه, علامه تهرانی, ج8, ص83.
5 . الذریعه, علامه تهرانی, ج2, ص352 و ج, ص522.
6 . الذریعه, ج9, ص923.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان