سرویس سبک زندگی فردا: خودتان را گول نزنید. شما میتوانید رویای تبدیل شدن به بهترین مادر را در ذهن تان داشته باشید و در عمل به مادری اعصاب خرد کن تبدیل شوید. در ادامه این مطلب را به نقل از فرادید بخوانید.
مادرهایی که خودشان را فرشته نجات میدانند، حاضر نیستند بپذیرند که دامهای ریز و درشتی پیش پای شان پهن شده و گاهی برای بهترین مادر بودن، ممکن است با آینده فرزند شان بازی کنند.
خودتان را گول نزنید. شما میتوانید رویای تبدیل شدن به بهترین مادر را در ذهن تان داشته باشید و در عمل به مادری اعصاب خرد کن تبدیل شوید. مادر بودن، میتواند انگیزه قویتر شدن، مهربانتر بودن و فداکارتر شدن را به شما بدهد؛ اما اگر فکر کنید که روی هر تصمیمی که میگیرید مهر استاندارد میزند، کاملا در اشتباهید.
مادرهایی که خودشان را فرشته نجات میدانند، حاضر نیستند بپذیرند که دامهای ریز و درشتی پیش پای شان پهن شده و گاهی برای بهترین مادر بودن، ممکن است با آینده فرزند شان بازی کنند.
زیاد نصیحت میکنید؟
اگر از شیوه غذا خوردن فرزندتان گرفته تا رفتارش با شما و شیوه اش برای انتخاب دوست، همه و همه را میخواهید با بیان کردن قانونهای کلی اصلاح کنید، باز هم در اشتباهید. چیزی که میتواند شما را به یک مادر همیشه غرغرو که حرف هایش به هیچ نتیجهای نمیرسد تبدیل کند، صادر کردن همین قانونهای کلی است.
شما نمیتوانید فرزندتان را با حرفهای تان به آدم بهتر و کم اشتباه تری تبدیل کنید، بلکه برای نجات او از مخمصه ها، اصلاح کردن اشتباهات و یاد دادن راه و رسم زندگی به او، باید به جای حرف زدن وارد عمل شوید. اگر شما با دهان پر صحبت نکنید، فرزندتان هم چنین عادتی را پیدا نخواهد کرد و اگر به او و همسرتان احترام بگذارید، فرزندتان هم راه و رسم احترام گذاشتن را یاد خواهد گرفت.
این مادرها، عاشق نصیحت کردن هستند. این مادرها در ذهن شان یک دنیا قانون کلی دارند که به جای عمل کردن به آنها، ترجیح میدهند هر روز و هر ساعت برای فرزندشان تکرارشان کنند.
میخواهید به هر قیمتی بهترین باشید؟
آرزوی هر پدر و مادری است که فرزندش بدرخشد و از همسالانش یک سر و گردن بالاتر باشد؛ اگر شما هم چنین آرزویی در سر داشته باشید، میتوانیم درکتان کنیم، اما همه شیوه هایی را که ممکن است مثل والدین دیگر برای رسیدن به این آرزو امتحان کنید، نمیتوانیم درک کنیم. کمک به پیشرفت فرزندتان با مدام سرزنش کردن یا سرگردان کردنش در کلاسهای مختلف، نمیتواند راه درستی برای بالا فرستادنش از پلههای ترقی باشد. گذشته از این، اگر تصور میکنید فرزندتان در همه زمینهها باید یک سر و گردن از دیگران بالاتر باشد، در اشتباهید.
برای تبدیل نشدن به مادرهای آزاردهنده، باید بپذیرید که میزان توانایی فرزندتان در زمینههای مختلف میتواند متفاوت باشد و اگر برادر بزرگ ترش خوب نقاشی میکند، الزاما دختر کوچولوی شما هم قرار نیست نقاش توانمندی شود.
این مادرها، فکر میکنند فرزندشان باید یک دایره المعارف سیار باشد که از همه چیز سر در میآورد و هر مهارتی را به بهترین شکلِ ممکن یاد میگیرد.
در میان اخبار حوادث گیر افتادهاید؟
همان روزی که میگویند قرار است چند ماه دیگر مادر شوید، نگرانیهای تان شروع میشود. از سالم به دنیا آمدنش گرفته تا باهوش و با تربیت شدنش، همه و همه میتوانند فکر شما را مشغول کنند. این نگرانیها با هر سال بزرگتر شدن فرزندتان چند برابر میشوند و زمانی که به اجتماع وارد میشود و از جلوی چشم تان دور میشود هم به تعدادشان افزوده میشود.
حالا در این دنیای پر از نگرانی، اگر مثل خیلی از مادرهای همیشه مضطرب لابلای اخبار حوادث به دنبال اتفاق هایی که به شما ثابت میکنند حق دارید نگران باشید میگردید، قطعا زندگی سختی را برای خودتان و فرزندتان میسازید. مادرهایی که بیش از حد خودشان را میترسانند، مثل سایه همراهش میروند و فکر میکنند تنها در حضور خودشان است که فرزندشان میتواند امنیت و آرامش داشته باشد.
این مادرها، فکر میکنند همه دامهای دنیا پیش روی فرزندشان پهن شده و اگر او را به خودشان نچسبانند، زندگی اش را به خطر میاندازند. این مادرها نمیگذارند فرزندشان چیزهای جدید را تجربه کنند، چون میترسند با چند قدم برداشتن، در چالهای که مقابلش پهن شده بیفتد.
از روی کتاب، بچه بزرگ میکنید؟
زنانی که همیشه نگران تبدیل شدن به مادری بی خبر از همه جا و ناآگاه را دارند، برای برداشتن هر قدمی به کتابهای روانشناسی کودک پناه میبرند. این مادرها نه تنها در دام برچسب زدن روی کودک شان با دیدن چند نشانه میافتند، بلکه تصور میکنند هر نکتهای را که نویسنده کتابهای تربیت کودک بنویسد، باید مو به مو و بدون هیچ تغییری رعایت کنند.
آنها حاضر نیستند تفاوت مادرها و تفاوت بچهها را با هم بپذیرند و قبول کنند که گاهی نمیتوان با در نظر گرفتن اصول کلی و بدون همساز کردن شان با شرایط محیطی و ویژگیهای شخصیتی کودک برای تربیتش قدم برداشت.
این مادرها، شیوه فرزندپروری شان را از روی کتابهای علمی یا حتی روشهای والدین دیگر کپی میکنند. آنها نمیتوانند با توجه به ویژگیهای فرزندشان و شرایطی که در آن قرار دارد، طرحی متفاوت، اما ثمربخش را برای حل مشکلات اجرا کنند.
جاده را صاف میکنید؟
مادرهای همیشه نگران، مدام در حال صاف کردن جادهای هستند که فرزندشان قصد عبور از آن را دارد. آنها حاضر نیستند کودک شان طعم هیچ شکست و حتی سختی را بکشد و برای این که به اعتماد به نفس کاذبی که برای فرزندشان ایجاد کرده اند خدشهای وارد نشود، فرصت تجربه کردن را به او نمیدهند.
آنها کاردستیهای کودک شان را درست میکنند تا در مدرسه بهترین باشد، وقتی حوصله درس خواندن ندارد، خودشان با صدای بلند برایش کتاب را میخوانند تا آن را به خاطر بسپرد و وقتی قرار است با کودکان دیگر مسابقه دهد، برای این که شکست نخورد، به او راههای میان بری را یاد میدهند.
این مادرها میدانند فرزندشان کاستی هایی دارد؛ اما مدام از او تعریف میکنند و برای این که تعریفهای شان درست از آب دربیاید، فرصت تجربه کردن و تنها وارد گود شدن را از او میگیرند.
بچهای را که آرزو دارید، بزرگ میکنید؟
دوست داشتید موسیقی یاد بگیرید، اما به هر دلیلی چنین فرصتی برای تان فراهم نشده. حالا میتوانید از الگوی مادرهای روی اعصاب پیروی کنید و کودکی را که هیچ علاقهای به ساز زدن ندارد، مجبور به چند ساعت در روز موسیقی تمرین کردن کنید.
اگر میخواهید به یکی از این مادرها تبدیل شوید، میتوانید کودکی را که عاشق ریاضی است، به مدرسه هنر بفرستید یا بچهای را که استعداد صخره نوردی و اشتیاق بالا رفتن دارد، مجبور به تمرین یوگا کنید. مادرهایی که میخواهند فرزندشان برآورده کننده آرزوهای ناکام شان باشد، فرصت رسیدن به آرزوها را از کودک خود میگیرند و او را به وادی هایی میکشانند که همیشه با خواستهها و تواناییهای فرزندشان منطبق نیست.
این مادرها، قبل از آن که فرزندشان به دنیا بیاید، میدانند قرار است چه کاره شود و چطور زندگی کند. برای آنها مهم نیست که کودک شان با چه توانایی هایی به دنیا میآید و در جریان زندگی چه آرزوهایی پیدا میکند. آنها یک بار در مسیر رسیدن به آرزوهای شان شکست خورده اند و حاضر نیستند شکست دوباره را بپذیرند.
آرزوهای تان را فدا میکنید؟
زنانی که بی قید و شرط فداکاری میکنند، همیشه محبوبترین مادرها نیستند. آنها گاهی میتوانند به یکی از مادران روی اعصاب تبدیل شوند که تمام زندگی شان را تنها و تنها به فرزندپروری اختصاص داده اند و حالا خود را قربانی و آسیب دیده میدانند. این مادرها به محض بچه دار شدن، همه آرزوها، کارها و فعالیتهای شان را کنار میگذارند و به بیست و چهار ساعته مادر کردن مشغول میشوند.
حتی اگر چنین کاری آنها را به گلوله خشم و نا امیدی تبدیل نکند، بعد از مدتی آنها را به زنانی تنها تبدیل میکند که جز فرزندی که دیر یا زود حضورش در خانه کمرنگ میشود، چیزی ندارند. این مادرها، با فرزندشان بده و بستان دارند. فکر میکنند یک عمر همه زندگی شان را وقف فرزندشان کرده اند و حالا نوبت اوست که زندگی اش را وقف والدینش کند.