بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع اقشار مختلف مردم رشت

الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین.

 11 / 2 / 80

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین.

خدا را سپاسگزارم که بار دیگر این توفیق را یافتم که در میان مردم عزیز گیلان و جوانان پرشور و مومن این خطه ی مردپرور حضور پیدا کنم و آنچه را که در ذهن خود از گیلان و گیلانی چه در گذشته ی تاریخ این کشور, چه در دوران انقلاب و چه دوران حاضر شناخته و دانسته ام, یک بار دیگر در دیدار رویارو, آن را تجربه کنم.
از شما برادران و خواهرانی که در این مجمع عظیم گرد آمده اید, همچنین از مرد و زن پرشور و عزیزی که در خیابانها با این که دچار زحمت شدند با گل لبخند و احساسات پاکشان خدمتگزار خود را استقبال کردند, صمیمانه تشکر می کنم.
گیلان موقعیت ممتازی دارد; نه فقط از لحاظ اقلیمی و جغرافیایی, بلکه از لحاظ تاریخی و انسانی.هر چه در مد نگاه خود به این سرزمین دقت می کنیم, نشانه های عظمت بیشتری را در آن می بینیم.گیلان سرزمینی نابغه پرور است.علمای بزرگ, فقیهان, فیلسوفان, شاعران و ادیبان, صنعتگران و دانشمندان, مردان و زنان از خود گذشته ی شجاع در تجربه های گوناگون این کشور, سرتاسر تاریخ این خطه ی عزیز و پربرکت را انباشته اند.از لحاظ اعتقادات مذهبی, این منطقه ی پربرکت و پرطراوت , یکی از نخستین مناطق کشور ماست که دروازه های ناگشودنی خود را بر روی خاندان پیغمبر و آل علی گشود.سالهای متمادی بنی امیه و بنی عباس سعی کردند از این دیواره ی عظیم البرز عبور کنند و لشکریان خود را به این منطقه بیاورند; اما موفق نشدند.این معبر, با شمشیر و زور باز نشد; با عشق و ایمان باز شد.آن روزی که فرزندان مظلوم علی و فاطمه از جور بنی امیه و بنی عباس, در این کوههای سر به فلک کشیده به دنبال دلهای مهربان و دستهای کارآمد می گشتند, به مردم گیلان و خطه ی شمال کشور دست یافتند.این جا بود که دروازه ی البرز باز شد و اسلام علوی آمد.این مردم از روز اول که مسلمان شدند, آل علی را قبله ی اسلامی و معلم خود انتخاب کردند.از همین منطقه چند هزار مرد شجاع و دلاور به یاری فرزندان زیدبن علی بلند شدند و به یمن رفتند.
حکومت علوی یمن, با بازوی دلاورمردان این خطه برسر کار آمد.
زیدیها در یمن هیچ نیرویی نداشتند; گیلانیها به آن جا رفتند و حکومت فرزندان زیدبن علی شهید را سر پا کردند.این آغاز تاریخ اسلامی این منطقه است.در طول تاریخ , رنگهای گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکنده است; اما رنگ ثابت این مردم , ایمان بود.در دوران مشروطیت, در دوران استبداد صغیر, در دوران دست اندازی انگلیسیها و دیگر بیگانگان متجاوز به ایران, در همه ی این تجربه ها, گیلانیها نشان دادند که پیشروند.
میرزاکوچک شجاع جنگلی, یک نمونه و یک مسطوره است; والا وقتی مرحوم میرزا کوچک جنگلی در این منطقه دلش با احساسات شجاعانه ی اسلامی بیدار شد, آن روز نغمه ی اتحاد اسلام در سرتاسر گیلان و در بین خواص این مرز و بوم پیچیده بود.گیلانیها پیشرو مبارزات سیاسی و فعالیتهای مطبوعاتی بودند.
قدیمی ترین روزنامه های کشور و قدیمی ترین فعالیتهای سیاسی, از جمله در این منطقه بوده است.در دوران رژیم ستمشاهی چون این جا خطه ی سرسبز و با برکتی بود و آن را برای خودشان می خواستند نه برای مردم انواع و اقسام جاذبه هایی را که برای آنها جاذبه محسوب می شد, در این استان ایجاد کردند; شاید بتوانند دین را از این مردم جدا کنند.من در آن سالها به گیلان آمدم و رشت و مناطق مختلف این استان را از نزدیک مشاهده کردم; دیدم دستهای استعماری و مغرض, با فکر و دل و جان این مردم چه می کند; شاید بتواند اینها را از دین و دینداری جدا کند.اما بعد از آن که شعله ی انقلاب برخاست و انقلاب پیروز شد, همه دیدند یکی از نقاطی که آن چنان پای مردانگی و استقامت فشرد که همه را متوجه خود کردو هویت و شخصیت خود را نشان داد, منطقه ی شمال کشور, از جمله منطقه ی گیلان بود; چه در انقلاب , چه در جنگ, چه در روزهای قبل از جنگ در آغاز انقلاب; آن وقتی که هر کدام از گروهکهای گوناگون می خواستند یارگیری و سربازگیری کنند و از فضایی که با خون مردم مسلمان و با همت جوانان مومن و تحت رهبری امام بزرگوار پدید آمده بود, سواستفاده کنند.من همان روزها وارد رشت شدم, برای این که در محافل دانشeاهی و میان جوانان سخنرانی کنم.فراموش نمی کنم, در میدان بزرگ شهر آن قدر پلاکارد و اعلامیه های بزرگ و پرده های عظیم از طرف گروهکها زده شده بود که انسان متحیر می ماند.با مرحوم شهید دکتر عضدی به قبرستان شهر رفتیم تا بر مزار میرزا کوچک فاتحه یی بخوانیم; آن جا هم عناصر گروهکها خودشان را رساندند برای این که ما را تهدید کنند; برای این که میرزا کوچک خان را تحقیر کنند; برای این که حرکت عظیم اسلامی مردم ایران را یک حرکت مادی و جدای از انگیزه های معنوی بنمایانند, که البته موفق نشدند.در آن شرایط, انسان گمان نمی کرد که پنجه ی متجاوز این بیگانه پرستها از این شهر و از این استان کنده شود; اما دین و ایمان و عشق و معنویت و جوهر ذاتی مردم این منطقه دستها و انگشتان بیگانه را قطع کرد و اسلام و انگیزه های ایمانی و خواست برخاسته ی از دل و جان مردم مومن این استان را بر هوسهای فاسد و مفسد بیگانگان غلبه داد.گیلان نشان داد که از اعماق جان به اسلام و قرآن و مکتب اهل بیت معتقد است.بعد هم دوران جنگ تحمیلی شد.در این دوران , لشکر گیلان یکی از لشکرهای خط شکن بود.سرداران و شهیدان و جانبازان گیلانی ستارگان درخشانی شدند که از یادها هرگز نخواهند رفت.این یک تصویر بسیار کوچک و بسیار کمرنگ از مناقب مردم گیلان است.این جا یک خطه ی بسیار پر برکت است.
آنچه که من امروز می خواهم با شما جمعیت پرشور و مومن و زن و مرد امتحان داده وتجربه شده ی در راه خدا در میان بگذارم, مقداری به مسائل استان شما, مقداری هم به مسائل کشور و مسائل اساسی یی که تک تک مرد و زن امروز ما نسبت به آن حساسیت دارند و باید داشته باشند و مسوولیت دارند و باید آن مسوولیت را حس کنند همچنان که حس می کنند اشاره دارد.
و اما آنچه که در مورد مسائل استان است.استان شما مجموعه یی از برکات الهی و طبیعی را در خود دارد; استانی برخوردار از دریا, جنگل,از بندر, برخوردار از محصولات مهم و تعیین کننده مثل برنج و چای و ابریشم و مرکبات و غیره منطقه یی برخوردار از آبهای طبیعی, منطقه یی برخوردار از بسیاری از نعم الهی.
البته کسانی که وارد این شهر یا این استان می شوند, فضای سرسبز, دریای زیبا, کوههای پوشیده ی از درخت و چهره ی شاداب و روحیه ی با نشاط مردم را مشاهده می کنند; اینها واقعیاتی است که به این استان زیبایی می دهد; ثروت استان هم به جای خود; اما پشت سر این زیباییها و برکات عظیمی که در این استان وجود دارد, مشکلات و محرومیتها و کم کاریها و نقصهایی هست که معمولا جلوی چشم بینندگانی که از بیرون میآیند, نیست; اما دلسوزان استان و دلسوزان این استان در مرکز و کسانی که در فکر مسائل اساسی کشور هستند, به این نکات توجه دارند.در ورای برکاتی که خدای متعال به این منطقه داده است, ضعفها و مشکلاتی هم که عمدتا ناشی از کم کاری و بی توجهی است, مشاهده می شود.آنچه را که من در دل آرزو می کنم, عبارت است از این که مردم و جوانان این استان به معنای واقعی کلمه این توانایی را پیدا کنند که از امکانات عظیمی که خدای متعال در این استان گذاشته است, استفاده کنند.در این استان نرخ بی کاری به تعبیر رایج یا نسبت بی کاری به تعبیر درست نباید جزو نسبتهای بالا باشد; بلکه باید جزو نسبتهای پایین باشد; بلکه اصلا وجود نداشته باشد.
زمینه زیاد است; این همه نیروی کار, این همه جوان, این همه استعداد انسانی و این همه استعداد طبیعی در سرتاسر این استان وجود دارد; مسوولان کشور باید به کمک خدای متعال و با برنامه ریزی و تدبیر لازم, ترتیبی بدهند که از این امکانات طبیعی استفاده شود و این استعدادها و نیروها در جهت درست به کار گرفته شوند; اگر سیاستهای اجرایی در جهت این چیزها نیست, آن سیاستها تغییر پیدا کند; چه در زمینه ی واردات, چه در زمینه ی طرحهای بزرگ ملی یاطرحهای استانی.
البته آن طوری که من اطلاع پیدا کردم و اطلاع دارم , مسوولان استان, مسوولان زحمتکش و علاقه مند به مسائل و سرنوشت این استان هستند; مطمئنم که در مرکز هم مسوولان امر در قوه ی مجریه, استان بسیار پر برکت گیلان و این مردم مومن را ارج می نهند و قدر می دانند.آنچه که لازم است ما نقطه ی نگاه خود را به آن متمرکز کنیم , این است که اهتمام ویژه یی به مسائل این استان مبذول شود.امیدواریم فرصت سفر کوتاه من بتواند مسوولان را متوجه این استان کند.یکی از هدفهای من در سفرهایی که می کنم, همین است که مسوولان دولتی و ذیربط به آن نقطه متوجه شوند و به مسائل آن استان اولویت ببخشند و اهتمام ویژه یی به آن مبذول کنند.مسوولان کشور به این معنا اذعان می کنند که یکی از فواید مهم این سفرها همین است.ما مایل هستیم که به مسائل استان گیلان که کاملا حل شدنی است; این استان بحمدالله مشکلات لاینحل ندارد پرداخته شود.اگر تخریب جنگل یکی از مشکلات این استان است; اگر مشکلات مربوط به کشت برنج یا کشت چای یا ابریشم و امثال اینها جزو مشکلات این استان است; اگر مساله ی بنادر و مساله ی فاضلابهای شهری جزو مشکلات این استان است; اگر مساله ی آب شرب جزو مشکلات این استان است که هست اینها چیزهایی نیست که مسوولان دولتی در حل آنها دربمانند; اینها چیزهایی است که قابل حل است; ولی اهتمام ویژه لازم دارد.نگاهها بایستی متمرکز و متوجه بشود; همچنان که در بعضی از موارد که این کار صورت گرفته, می بینیم که آثار و برکاتی هم داشته است.البته در این سفر , همراه ما یا به ما ملحق خواهند شد عده یی از وزرای محترم که نسبت به مسائل استان ذیربط هستند, خواهند بود و این جا مسائل را مورد بحث قرار خواهند داد.من در این جا از همین تریبون به همه ی کسانی که به نحوی مسوولیت مسائل این استان به حوزه ی مدیریت آنها متوجه است, عرض می کنم; باید اهتمام کنند.این استان, استان بسیار عزیز و پر برکتی است و مردم بسیار خوب و سرزمین بسیار آماده یی دارد; (( بلده طیبه و رب غفور)).امروز, روز ولادت موسی بن جعفر (علیه الصلاه والسلام) است; به میمنت و مبارکی این ولادت, مسوولان باید به خودشان نه به مردم گیلان این مژده رابدهند که بتوانند برای حل مشکلات این استان یک اقدام جدی و پیگیرانه بکنند.
در نظام اسلامی, آن چیزی که از همه ی عناصر بیشتر اهمیت دارد و می تواند مثل کلیدی قفلهای بسته را در همه ی موارد و مسائل باز کند, عبارت است از ایمان عمیقی که هم همت را برمی انگیزد, هم بازوان و گامها را محکم می کند, و هم دلها را استحکام می بخشد و انسان امید پیدا می کند.وقتی که مسوول کشوری, وزیری که در کابینه است, مسوولی که در استان است, مدیری که در بخشی از بخشها کار می کند, قلبش با چنین ایمانی مستحکم باشد و بداند که با تلاش و کار عالمانه و مدبرانه ی او, بلاشک از سوی خدای متعال بر این کار نتیجه یی مترتب می شود , هرگز ناامید نمی شود.
البته همیشه به مسوولان کشور توصیه کرده ام, امروز هم توصیه می کنم که در مسائل کشور و گشودن گره های مردم باید جدی باشند و این را کار اصلی خود بدانند.اگر مسوولان کشور در هر نقطه یی چه در مرکز و چه در شهرستانها کار اصلی خود را رسیدگی به مشکلات مردم بدانند; سرگرمیهای سیاسی و پرداختن به مسائل شعاری, دلهای آنها را به این طرف و آن طرف نکشاند و نیروهای آنها را به هدر ندهد و هرز نبرد; مجموعه ی کاری , کابینه یکاری , وزیری کاری و مدیرکاری داشته باشیم; اگر آن ایمان با این احساس مسوولیت همراه بشود, همه ی مشکلات قابل حل است .
مملکت ما را دهها سال عقب نگه داشته بودند هم از لحاظ علمی, هم از لحاظ وضع زندگی مردم با همه ی اینها, بیداری و نشاط و سرزندگی ناشی از انقلاب اسلامی و امیدی که همین ایمان اسلامی به تک تک دلهای مردم داد, در کشور تحول ایجاد کرده است.کسانی که اوضاع دانشگاه و صنعت و مسائل علمی و تجربی کشور و اوضاع زندگی مردم را, آن روز و امروز, مشاهده و با هم مقایسه می کنند, در می یابند که انقلاب به برکت ایمان اسلامی و به برکت استفاده ی از حضور مردم در صحنه, توانسته است زندگی را در کشور ما با تحول همراه کند.ما از قافله ی زندگی, فرسنگها عقب افتاده بودیم; دور از همه ی پیشرفتهای زندگی بودیم; فقط قشر مرفهی استفاده کننده و مصرف کننده ی محصولات خارجی بودند; اما آنچه که به برکت انقلاب ایجاد شده, کشور را در جاده ی ترقی و تعالی انداخته; راه تحول را باز کرده; دلها را امید وار کرده و پایه های علمی و فکری را مستحکم کرده است; اما اینها کافی نیست.
هیچ وقت نباید تصور کرد که راههای انحراف بسته است; نخیر, ممکن است انسان امین و شرافتمندی بر اثر غفلت و بی توجهی دچار لغزش شود; اگر آن لغزش را جبران نکند به زبان دین, اگر توبه نکند آن لغزش به لغزش دیگر و لغزش بعدی منتهی می شود و او را تا دره ی سقوط می کشاند; این ممکن است; در تاریخ و در زمان ما هم اتفاق افتاده است.
این که دیشب (پریشب) خطاب به روسای محترم سه قوه آن تذکرات را دادم, به خاطر این است که من نقش فساد را در نابود کردن همه ی دستاوردها, نقش بسیار خطرناکی می بینم.در هر جایی که یک نابسامانی وجود دارد, یکی از محتملهای بسیار بالا وجود فساد است.
البته ممکن است در جایی بی تدبیری و سو مدیریت باشد; اما یکی از محتملاتی که به هیچ وجه قابل اغماض نیست, وجود فساد است.با فساد باید مبارزه شود; همه باید مبارزه کنند; مخصوص قوه ی قضاییه هم نیست; قوه ی مجریه و قوه ی مقننه هم نقش دارند; هر کدام نقش جداگانه یی دارند; منتها باید با هم همکاری کنند.
من اول سال به همه گفتم, اقتدار ملت ایران هنگامی تامین خواهد شد که دستگاههای مسوول کشور با هم همکاری کنند; اگر در جایی نقطه یی هست که برای سرنوشت کشور و ملت خطراتی را با خود دارد, مسوولیت همه ی مسوولان کشور است که با نهایت مسوولیت و باکمال اتکال و اتکا به خدا و با قدرتی که ملت به دست آنها داده است, با آن نقطه برخورد کنند.همکاری بین سه قوه, یکی از شرایط اصلی برای رفع شدن مشکلات عمومی مردم است.
ناهماهنگی هایی که گاهی دیده می شود, به ضرر مردم است.من به هیچ وجه نپسندیدم که وقتی قوه ی قضاییه براساس احساس قانونی مساله یی را تشخیص می دهد و اقدام می کند, قوه ی مقننه در مقابل او قد علم کند! معنی ندارد.ممکن است دستگاهی در کشور براساس مسوولیت خود تشخیص بدهد که در امری اقدام کند و دستگاه دیگری نداند که او بر اساس چه مصلحتی این کار را کرده است; این کاملا ممکن است; اما این نباید موجب آن شود که هر دستگاهی اگر کار دستگاه دیگری را درست نفهمید, آشکارا و علنی باآن دستگاه برخورد کند ! این که معنی ندارد.اگر این روال بخواهد در کشور ادامه پیدا کند, هماهنگی قوا مختل خواهد شد; قوا باید با هم هماهنگ عمل کنند.
مسائل سیاسی نباید جلوی چشمهایی را که باید در مسائل کشور دقیق باشند, بگیرد و آنها را از فهم و شناخت حقیقت غافل کند; همه باید با هم همکاری کنند تا اقتدار ملت ایران تامین شود.
بنده گفتم اقتدار ملی; توقعم این است که همه ی مسوولان در راه تحقق اقتدار ملی فعالیت و تلاش کنند; نه این که به لفاظی و بحثهای نظری بپردازند; یکی بگوید اقتدار ملی این است, دیگری بنویسد نخیر, آن است; این بحثها به دردمردم نمی خورد.
معلوم است اقتدار ملی چیست.ملت آن موقعی احساس اقتدار ملی می کند که ببیند مسوولانش بجا و درست عمل می کنند; درست می اندیشند و درست حرف می زنند; از منافع او در مقابل دشمنان و گرگها دفاع می کنند; برای نیازهای او وقت صرف می کنند; برای اودل می سوزانند واز خودشان توانایی و کارایی نشان می دهند.
اقتدار ملی, اقتدار ملت ایران است; اما با تلاش مسوولان.روسای قوا و مسوولان بخشهای مختلف کشور , با عمل خود اقتدار ملی را تامین می کنند و به وجود میآورند.
شما مردم آن وقتی که ببینید مسوولی در مقابله ی با متجاوزان به حقوق شما سینه سپر می کند, احساس اقتدار می کنید.وقتی ببینید کسانی نشسته اند که از منافع ملت قدرتمندانه, با گذشت, با صرف کردن همه ی توان و نیروی خوددفاع می کنند, شما احساس اقتدار می کنید.
یک ملت آن وقتی احساس ضعف می کند که ببیند مسوولانش یا نمی فهمند, یا دیر می جنبند, یا خدای نکرده به اشاره ی انگشت دیگران می جنبند; در این جا این ملت احساس بی پناهی و ضعف می کند.خدا را شکر می کنیم که مسوولان کشور سالمند.
مسوولان کشور برای انجام وظیفه, عمرشان را دارند صرف می کنند; این مسئله ی بسیار مهمی است.فرق می کند که کسانی طبق تبلیغات رادیوهای بیگانه, برای مقاصد شخصی خودشان تلاش کنند; یانه, برای خاطر خدا کار کنند.آنچه که برای یک ملت اهمیت دارد, این است که در همه ی رده ها از بالا تا پایین مسوولانی که انگشت آنها می توانند گرهها را باز کند,همین طور با احساس مسوولیت و با عقل و تدبیر کار کنند.آنچه که بنده که خدمتگزار دیگران هستم انتظار دارم, این است که وقتی بحث اقتدار ملی مطرح می شود, به جای بازی با الفاظ و به جای بحثهای تهی, همه سعی کنند به معنای حقیقی کلمه با کار و تلاش و زحمتکشی خود اقتدار ملی را تحقق و واقعیت ببخشند.وقتی بحث اشتغال جوانان در کشور مطرح می شود, آن کسانی که مسوولیت این کار را دارند, دنبال این کار را به طور جدی بگیرند; این مساله ی بسیار مهمی است.البته من با جوانها حرفهای زیادی دارم ; یک جلسه هم ان شاالله با جوانها خواهیم داشت; در آن جا آنچه که در ذهنم هست, به جوانها عرض خواهم کرد; الان نمی خواهم وارد آن مباحث بشوم; اما مساله ی اشتغال, مساله ی جوانها, مساله ی این همه سرمایه ی انسانی انباشته ی بر روی هم, یکی از مسائل بسیار مهم است; مسوولان کشور باید به این فکر باشند.
از جمله ی مسائل مهم دیگر کشور, همین مساله ی انتخابات ریاست جمهوری است.من درباره ی انتخابات ریاست جمهوری ان شاالله حرفهایی خواهم داشت و توصیه هایی خواهم کرد; اما چون این روزها فرصت ثبت نام داوطلبان ریاست جمهوری است , چند مطلب را عرض می کنم: اول, آن کسانی که خودشان این توانایی و همت را می یابند که بتوانند در آن موقعیت قرار بگیرند, باید بروند و خودشان را در معرض قرار بدهند; این هم یک وظیفه است.
وظیفه ی آحاد عظیم ملت هم این است که در این حادثه بسیار مهمی که به سرنوشت کشور مربوط می شود, به طور دلسوزانه و مسوولانه شرکت کنند.در هر نوبت انتخابات ریاست جمهوری البته انتخابات دیگر هم همین طور است; منتها انتخابات ریاست جمهوری مهمتر است بوقهای تبلیغاتی دشمنان از مدتی پیش مشغول سمپاشی و آلوده کردن و زهرآگین کردن فضا می شوند; شاید بتوانند به انتخابات لطمه یی بزنند.شما بدانید و همه ملت عزیز ایران بدانند و می دانم که می دانید; دشمن چشم دوخته است که انتخابات ریاست جمهوری, انتخابات بی رونقی بشود; برای آنها این مهم است.در درجه اول دشمن مایل است که انتخابات بی رونق شود.البته در درجه ی دوم ممکن است کسی را برکسی ترجیح بدهند; اما آن درجه ی بعدی است; در درجه ی اول می خواهند که انتخابات بی رونق شود.اما نقطه ی مقابل آن, برای دلسوزان نظام و شخص این جانب, در درجه اول این مهم است که انتخابات, انتخابات پر رونق و پرشوری شود و آحاد عظیم مردم شرکت در انتخابات را وظیفه ی خودشان بدانند.
نکته ی بعدی در باب انتخابات این است که مردم باید به فکر شناخت اصلح باشند; چون چیز کوچکی نیست.
مساله ی انتخابات, مساله ی سپردن سرنوشت بخش عمده ی امکانات کشور به یک نفر و یک مجموعه است.سر نوشت مسائل اقتصادی, مسائل فرهنگی, روابط خارجی و مسائل گوناگون دیگر تا حدود زیادی به این قضیه وابسته است.درست است که قوای دیگر هر کدام وظایفی دارند, اما مهمترین مسائل و فعالیتهایی که در بخشهای مختلف کشور به جریان می افتد, به قوه ی مجریه مربوط است که سرنوشت آن در این انتخابات معلوم می شود.البته ما هنوز درست نمی دانیم چه کسانی نامزد خواهند شد; از فردا معلوم خواهد شد.کسانی می روند نامزد می شوند; بعد هم شورای نگهبان طبق وظیفه ی قانونی خود آن کسانی را که از لحاظ معیارهای قانونی صلاحیت دارند, مشخص خواهند کرد; سپس من و شما بایستی برویم در بین این مجموعه نگاه کنیم و آن کسی را که اصلح است, انتخاب کنیم; این هم وظیفه بسیار مهمی است.
نکته ی سوم در این زمینه, خطاب به نامزدهای انتخابات است.
انتخابات در کشور ما باید مسابقه برای خدمت باشد, نه مسابقه برای کسب قدرت; انتخابات اسلامی این است.آن جایی که دعوا بر سر قدرت است, آن طوری می شود که شما در بعضی از انتخاباتهای دنیا مشاهده می کنید; یک نمونه اش را هم در انتخابات اخیر امریکا دیدید.آن جا دعوا بر سر قدرت است; دست به یقه اند; هر طرف می خواهد قدرت را به حزب و مجموعه ی خودش منتقل کند.مساله, مساله ی کسب قدرت است; صریحا هم می گویند:تلاش می کنیم تا به قدرت و مقام برسیم.در منطق اسلامی, قدرت و عزت و آبرو و خوشنامی و امکانات , فقط و فقط برای خدمت به مردم و حرکت دادن خود و جامعه و کشور در راه نظام مقدس اسلامی و رسیدن به آرمانهای بلندی است که انسانها نیازمند آنند.
این مسند, مسابقه برای خدمت و زحمتکشی است.هر کس که آماده است بیش از دیگران زحمت بکشد و توقعی را که مسوولان کشورهای دیگر از مقام و موقعیت خود دارند, نداشته باشد, بیاید داخل این میدان بشود.
نباید کسانی تصور کنند که رسیدن به ریاست فلان مقام همچنان که در دنیا معمول و رایج است باید با برخورداریهای فراوان همراه باشد.ما امسال را به عنوان سال رفتار علوی نامگذاری کردیم.ما کجا, رفتار علوی کجا؟ اما بالاخره وظیفه داریم; چاره یی نداریم, جز این که در این راه حرکت کنیم.ما باید فاصله ی خود را کم کنیم و تا آن جایی که می توانیم, جد و جهد نماییم; یکی از اولین قدمها در این راه, همین است.افزون طلبی برای مسوولان ممنوع است.مشی اشرافیگرایانه برای مسوولان کشور نقطه ی ضعف به شمار میآید.اگر دیگران این را لازمه ی رسیدن به مقامات عالیه کشور می دانند, در نظام اسلامی, اینها نه تنها لازمه اش نیست, بلکه نقطه ی ضعف هم محسوب می شود.بنابراین داوطلبان بدانند که این راه, راه خدمت است; مسابقه و رقابت در این راه هم رقابت برای خدمت کردن هرچه بیشتر است.اگر این طور شد, آنگاه در تبلیغات, در بیان مطالب به یکدیگر یا نسبت به خود, حدود رعایت خواهد شد.
آخرین نکته یی که درباب انتخابات عرض می کنم, این است که فضای انتخابات باید سالم باشد.
عده یی با قلم و بیان و مطبوعات, عده یی هم با ابراز مخالفت با فلانی یا طرفداری از این نامزد یا آن نامزد, نباید فضا را آلوده کنند.آن کسانی که به اسلام احترام می گذارند, آن کسانی که قدر و ارزش جمهوری اسلامی را ارج می نهند, آن کسانی که از ما حرف شنوی دارند, در هر جای کشور هستند, از همین اول کار مراقب باشند.
کار شکنی نسبت به دیگران, لجن پراکنی علیه این نامزد یا آن نامزد, بدگویی کردن و افشاگریهای بی اصل و پایه و اساس نسبت به اشخاص, همه ی اینها کارهای ممنوع و ضد ارزش و خلاف مشی جمهوری اسلامی و خلاف حق است; از این کارها اجتناب کنند.
البته من به شما عرض کنم, امروز در عرصه ی جهانی و در فضای بین المللی, مسائل ایران یکی از برجسته ترین مسائل و مقابل چشمهاست.اگر صهیونیستها و امریکاییها از مواضع مستقل ایران, از ایستادگی ملت ایران, از این پیوند مستحکمی که میان ملت و مسوولان وجود دارد, رنج می برند که می برند عصبانی می شوند که می شوند امابسیاری در سطح عالم, با نگاه ستایش به این ملت و مواضع این ملت و به اوضاع این کشور نگاه می کنند.
همین گردهمایی مربوط به انتفاضه ی مردم مظلوم فلسطین, یکی از آن نشانه های افتخار و سربلندی و استقلال ملت ایران بود.دیگران همین حرفها در دلشان هست, اما جرات نمی کنند بر زبان جاری کنند.در سطح دنیای اسلام, ملتها دلشان خون است از اینکه می بینند وحشیگریهای رژیم صهیونیستی مورد حمایت دولت امریکاست.می بینند که کسانی با وقاحت هرچه تمامتر ادعای طرفداری از حقوق انسان را می کنند; اما در مقابل یک رژیم سفاک که حقوق یک ملت را در خانه ی خودش این طور پایمال می کند, نه تنها سکوت می کنند, بلکه از آن متجاوز و ظالم حمایت هم می کنند و می خواهند آن ملت مظلوم را زیر پا له کنند.باور کنید که دل ملتهای مسلمان خون است از این که می بینند بعضی از دولتها ساکتند; بعضی از دولتها بدتر از سکوت, با همان متجاوزان همراهی می کنند! البته از حق نباید گذشت; بعضی از دولتهای اسلامی در این میدان شجاعانه وارد شده اند; اما همه, ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی را ستایش می کنند که با این شجاعت و صراحت , مواضع خود را بیان می کند.
آن روزی که این گردهمایی در تهران تشکیل شد, مردم مظلوم و شجاع فلسطین اشغالی در خانه های خود تلویزیونها را روشن کرده بودند و اجلاس تهران را که مستقیم از ماهواره پخش می شد تماشا می کردند.آنها احساس می کردند که از همه ی دنیای اسلام کسانی در مرکز برافراشتن پرچم حاکمیت اسلام جمع شده اند و از آنها دارند حمایت می کنند; لذا روحیه آنها بالا رفت و احساس قدرت کردند.افتخار این پدیده ی ستایش برانگیز متعلق به شما ملت عزیز, شما جوانان مومن و شما انسانهای غیوری است که در این استان و در نقاط دیگر کشور از مسوولان پشتیبانی می کنید.این پشتیبانیها, این ارتباط قلبی و عاطفی بسیار صمیمانه می تواند گره گشای بسیاری از مشکلات باشد و ان شاالله راه آینده ی این ملت را روشن و افقها را شفاف کند.
پروردگارا! به محمد و آل محمد, فضل و رحمت و خیر و حمایت خود را بر این مردم عزیز نازل کن.
پروردگارا! ملت ایران را سربلند و سرافراز کن.پروردگارا! پرچم اسلام را در همه جای جهان به اهتزاز درآور.
پروردگارا! دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی, دشمنان این مرز و بوم و این ملت, و دشمنان این جوانان مومن را منکوب بفرما.پروردگارا! به محمد و آل محمد, با همت مسوولان این کشور, آن چنان که شایسته ی این کشور و این ملت است, همه ی مشکلات را برطرف بفرما.
پروردگارا! روح مطهر شهیدان عزیز ما بخصوص شهیدان بزرگوار این سرزمین را با روح اولیای خودت محشور بگردان; جانبازان و ایثارگران عزیز را مشمول رحمت و فضل خود بفرما و روح مطهر امام بزرگوار را با اولیایت محشور کن.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر