علی مرادخانی - کارشناس فرهنگی - در یادداشت ارسالیاش به ایسنا نوشته است: قصه از سال گذشته آغاز شد. از حسینیه حضرت امام و دیدار دانشجویی. از جایی که از فرمایشات رهبری انقلاب کاملا این حس منتقل میشد که رهبری از دستگاههای فرهنگی رسمی کشور ناراضی و بلکه ناامید هستند و چشم امیدشان به اتفاقات غیردولتی است. رهبری که نشان داده موضوع فرهنگ برایش جزو نخستین اولویتهاست و تا آنجا که بتواند نسبت به این موضوع دغدغهمند و جدی وارد میشود. رهبری که علیرغم تسلط قدیمی و احاطه کامل به کتابخوانی و ادبیات، دو سه سالی هست که به نمایشگاه کتاب سر نزده است تا قریب به اتفاق فعالان حوزه فرهنگ، این نیامدن را به خاطر ناامیدی و نارضایتی معظم له از شرایط موجود این عرصه تحلیل کنند.
امسال اما در حسینیه حضرت امام و دوباره در دیدار دانشجویی ماه مبارک رمضان، رهبر انقلاب فرمان جدیدی صادر کردند که گویی یک قدم رو به جلو نسبت به دغدغههای سال گذشتهشان است: آتش به اختیار. عین کلام رهبر این بود: البتّه خطاب بنده در غیر از این جلسه به همه است؛ من به همه آن هستههای فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتش به اختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور میدهد، امّا اگر چنانچه رابطه قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتش به اختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید - قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید - آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریت کند، آنجا آتش به اختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید. گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالاند، دچار تعطیلاند؛ واقعاً آدم گاهی اوقات احساس میکند. حالا مثلاً فرض بفرمایید اینهمه ما مسئله فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ده مسئله اصلیِ فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است... مثلاً فرض کنید ده مسئله اینجوری میشود پیدا کرد، [امّا] ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئله اصلی؛ نامهنگاری میکنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیداکرده که مسئله اصلی را از مسئله فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئله اصلاً بیاعتبارِ بیاهمیت فرعی را بهعنوان یک مسئله اصلی، درشت میکنند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتش به اختیاری است که عرض کردم.
طبیعی بود که بعد از تحلیلهای خاص و شاذ از این فرمایش رهبر انقلاب و جبهه یمین و یسار، و بعد از آنکه این کلام ذقیق و منجز رهبر انقلاب توسط افراطگرایان و تفریطکاران، مصادره به مطلوب شد، ایشان در خطبههای نماز عید فطر، حد و مرز جدی قائل شوند میان افراط و بدبین کردن مردم به جبهه انقلاب و پوچاندیشی و تفریط.
اما واقعیت کجاست؟ آیا فریادهای غوغاسالارانه الله کرمها به خاطر حضور زنان در بازی والیبال یا بیانیه صادر کردن و تهدید قوه قضائیه به غوغا آن هم با امضای دانشجویان حزبالله، مصداق آتش به اختیار است؟ یا داد و بیداد کردن برای ربنای شجریان معنای آتش به اختیار است؟
قرار است آتش به اختیار به بیقانونی و افسارگسیختگی لجام بزند یا بنزین بشود بر آتش بیقانونی و اولویتنشناسی فرهنگی؟ تحلیل رسانههای جهتدار که عموما نگاه سیاسیشان نفس فرهنگ را گرفته کنار بگذارید. واقعیت کدام است؟ اصل معنا را چه کسی فهمیده و دارد عمل میکند؟
***
چند روز پیش و در دیدار شاعران با رهبری، ایشان برای چندمین بار پیاپی در سالهای اخیر توجهات را به سمت موضوعات روز جلب کردند: «شعر را هرچه میتوانید دقّت کنید، هم برای مضمونیابیاش، هم برای پیراستن الفاظش، هم برای کشاندن بیشتر به سمت مفاهیم مورد نیاز امروز؛ این مفاهیم را پیدا کنید. انصافاً ما ایرانیها در گزارش حقایق و حوادث و شخصیّتهای خودمان، آدمهای تنبلی هستیم؛ واقعاً اینجوری است... حالا فرض کنید که همین قضایای شام، همین قضایای مدافعین حرم، خب جا دارد که درباره این، مثلاً صدها شعر گفته بشود... خب درباره این[ها] صدها بلکه هزارها شعر باید گفت، باید منظومه گفته بشود.
چند روز بعد بود که حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مواضع گروه تکفیری صهیونیستی داعش را در سوریه در هم کوبید. اتفاقی که به شدت موجب جوشش غرور ملی و اتحاد و همبستگی اجتماعی شد و تقریبا همه مردم از این اتفاق در نهایت غرور و خوشحالی بودند. تنها چند روز بعد از این اتفاق و در روزهایی که هنوز این موضوع، یک موضوع داغ و جذاب قلمداد میشد، شب شعر «قیام موشکها» با حضور اهالی فرهنگ و هنر و ادب برگزار شد. محفلی که در امتداد محافل شب شاعر که به پاسداشت شاعران معاصر میپردازد، بود و همان سیاق. تنها تفاوتش اما حضور فرمانده عملیات لیله القدر و فرمانده نیروی هوافضاس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار حاجیزاده بود در این مراسم. سردار به جمع شاعران آمده بود، شاعران شعرهایشان برای موضوع اخیر و هجوهایی علیه داعش و سعودیها و... را برای ایشان خواندند. سردار هم برایشان صحبت کرد، از عملیات گفت و از شاعران دعوت کرد که سر فرصت به دفترش بیایند تا مفصلتر گپ بزنند. و آنقدر سر ذوق آمده بود که وقتی داشت از محل برگزاری مراسم خارج میشد، در پاسخ به خبرنگاری که پرسید: حضور در این مراسم ادبی، برای شما که یک چهره نظامی هستید، چه حسی داشت؟ پاسخ داد: عالی بود، عالی. بسیار لذت بردیم انصافا.
برگزارکننده مراسم که بود؟ سازمان اوج، سازمانی که هیچ ارتباطی به دولت ندارد. مراسم چه بود؟ شب شعری که در دورههای برگزاری پیشینش علیرغم تحسین رهبر انقلاب (مانند تحسین رسمی ایشان از تقدیر از زکریا خلاقی در همین مراسم)، و علیرغم دعوت از آقایان، هیچیک از مقامات دولتی حضور پیدا نکردهاند. در برنامه کسی به اسم انقلابیگری فریاد و بیداد کرد؟ کسی به اسم انقلابیگری، به بقیه فحاشی کرد؟ کسی به اسم انتقاد از وضعیت فرهنگی دولت، دولتیها را به باد فحش و بد و بیراه گرفت؟ یک کلام؛ کسی در این مراسم، تندروی کرد؟ پاسخ روشن است.
شعر شعر «قیام موشکها» در کمال احترام برگزار شد. با حضور انقلابیهایی که طبعشان را در خدمت فکر و آرمانشان درآوردهاند و به کلام رهبرشان گوش کردهاند. شاعرانی که خودجوش (واقعا خودجوش) برای این موضوعات شعر گفتند و سازمانی که خودجوش (واقعا خودجوش) به کلام رهبری وقع نهاد و تنها چند روز بعد از یک اتفاق بزرگ، شب شعری گرفت درباره یک مساله مهم روز.
***
هرکس در مفهوم «آتش به اختیار» تردید دارد، نگاهی به شب شعر «قیام موشکها» بیندازد. تا اقدام انقلابی بههنگام، بهاندازه و دقیق را ببیند. اسیر افراط و تفریط چپ و راست نباید شد، انقلابیهای واقعی بیادعا دارند به بهترین شکل ممکن و بدون فوت وقت و قیطاسبازی و سخنرانی و جنجال، کلام رهبرشان را اطاعت میکنند. مثل سردار حاجیزاده، مثل شاعرهای این مراسم، مثل برگزارکننده «قیام موشکها».