ماهان شبکه ایرانیان

روشهای تربیتی در نهج البلاغه

در دوره ای از تاریخ تاریک بشری و در زمانی از عقب ماندگی اجتماعی، در بخشی از زمین که بدترین نوع معیشت در آن حاکم بود و فقر و نداری و بدبختی و عقب ماندگی، خصلت اجتماعی و ذهنی افراد آن را تشکیل می داد

در دوره ای از تاریخ تاریک بشری و در زمانی از عقب ماندگی اجتماعی، در بخشی از زمین که بدترین نوع معیشت در آن حاکم بود و فقر و نداری و بدبختی و عقب ماندگی، خصلت اجتماعی و ذهنی افراد آن را تشکیل می داد . در دوره برخورد دو تمدن بزرگ آن روز یعنی ایران ساسانی و روم شرقی که جهان را به دو بخش تحت سلطه خود تقسیم کرده بودند و در تصرف سرزمین های دیگران با همدیگر رقابت می کردند و بر سر یکدیگر می زدند، درست در همین دوران پر اضطراب و آشفتگی، قومی عاری از فرهنگ متعالی و هدایت خداوندی، زندگی خفت بار و جهالت آلود خود را در گوشه ای از جنوب غربی آسیا، سپری می کردند . این قوم همان جماعت عرب بود که نا از تبار روم بود و نه از نژاد فارس . آنان جمعیتی بودند که طبیعت، آنها را به گوشه ای از خود پرت کرده بود و در یک عزلت و و انزوای اجتماعی به سر می بردند . جهالت در میان آنان، آنچنان حاکم بود که جنگ و خونریزی به صورت خصلت طبیعی آنها درآمده بود و بردگی با عصبیت خاصی که بافت اجتماعی آنها را تشکیل می داد، مغرورانه از افتخارات نژادی خود می گفتند و بر آن بودند که رقیب را از هر گروهی باشد از صحنه اجتماع، بیرون کرده و بر آنان غلبه نمایند .

اینها همان عرب جاهلیت بودند که مثل سائر و زبانزد خاص و عام بوده اند و گفتار و رفتارشان مورد انتقاد جهانگردان و دیگر اندیشمندان ملل مترقی بوده است .

دقیقا در میان چنان اوضاع آشفته و سیاهی، یکمرتبه صدای بیدارباشی آغاز شد و طلیعه انقلاب عظیمی را نوید داد . آری این صدا، صدای محمد بود و انقلاب، انقلاب نور . تاریخ بافت خود را تغییر می داد و برای خود چهره خاصی می گرفت . نسیم تحول، مغزها را تکان می داد و روان ها را نیز . محمد صلی الله علیه و آله پیامبر نور، پیام وحی را برای تغییر دلها و ذهن ها و هدایت جامعه ها، از سوی خداوند دریافت می کرد و با این پیام به سرعت، تار و پود جامعه را تغییر می داد .

کودکی به عنوان اولین دانش آموز مدرسه وحی که بعدها یکی از ارکان تبلیغ اسلام را به وجود آورد، پا به عرصه اجتماع نهاد . علی بن ابیطالب علیه السلام آغاز تحصیل و کمالات خود را در آغوش پیامبر در مدرسه وحی آغاز کرد . او فرهنگ دوره جاهلی را به یاد داشت اما هرگز رنگ آن را به خود نگرفته بود . او به سرعت به فراگیری آموزش های اسلامی بال گشود و به زودی تمایز و مرز میان دو فرهنگ را درک کرد و ممیزات و ویژگیهای عصر جاهلی و فرهنگ آن را تشخیص داد . و بارها به آن در ضمن خطابه های خود اشاره کرده است .

او با این سخنان، نظر خود را درباره محیط آشفته و جامعه منحط و اجتماع نظام گسیخته را بیان کرد . او خواست سلمان را مخاطب قرار دهد که ره به سوی کمال بپیماید و جامعه بانشاط و پرطراوت و رشدیابنده ای را در پیش گیرند . او می خوااست نسل جدید، فرهنگ جامعه جاهلی را به فراموشی بسپارد و با تلاش و کوشش خستگی ناپذیر، آینده درخشانی را طرح ریزی نماید و جامعه ای پاک و مترقی به وجود آورد . جامعه ای آکنده از محبت، احترام و کرامت انسانی، توام با همکاری و همبستگی اجتماعی . او می خواست عقل آنها را ارتقا دهد و فطرت پاک انسانی را زنده کند و توحید خالص را احیا کند .

از نظر علی علیه السلام جامعه باید بت پرستی و انسان پرستی را کنار بگذارد و با آرامش ضمیر و اطمینان خاطر، انسانی خدایی به بار بیاورد و هوای نفس خود را نیز معبود، قرار ندهد .

امام در نهج البلاغه از دوران تربیتی خود در آغوش پیامبر، سخن می گوید و خاطره آن روزها را در دوران امامتش چنین یاداوری می کند:

«آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویشم جا داد، و مرا در بستر خود می خوابانید چنانکه تنم را به تن خویش می سود و بوی خوش خود را به من می بویانید . و گاه بود که چیزی را می جوید، سپس آن را به من می خورانید . و من در پی او بودم - در سفر و حضر - چنانکه شتر بچه در پی مادر . هر روز برای من از اخلاق خود نشانه ای برپا می داشت و مرا به پیروی آن می گماشت . هر سال حراء خلوت می گزید، من او را می دیدم و جز من کسی او را نمی دید» (1) .

به این ترتیب علی علیه السلام دانش طلبی و کمال را در مدرسه پیامبر ادامه می دهد و او از دوره جاهلیت، چندان متاثر نیست، بلکه از آن فرهنگ انتقاد می کند و در زدودن آثار و رسوبات آن پافشاری می کند . او اولین تربیت یافته مکتب محمدی است . او شریک پیامبر است و در همه عرصه های زندگی، همراه اوست و گام به گام، پیش می رود و در اجرای اوامر او با جان و دل همکاری کرده و فداکاری می کند . او در همه صحنه های تکان دهنده تاریخ اسلام در کنار پیامبر جهاد می کند، تجربه می آموزد، تمرین می نماید و تکامل می یابد . پیامبر او را برای رهبری و مدیریت جامعه اسلامی تربیت می کند می پروراند .

امام علی علیه السلام تنها شخصیت بارزی بود که در همه عرصه های نبرد با دشمن، حضور داشت و در این جنگ ها او به خوبی، شایستگی خود را نشان داده بود و در همه عرصه ها بر دشمن، پیروز می شد .

علی علیه السلام با ذهنیت خالص اسلامی تربیت یافته بود و انواع معارف و آموزش های اسلامی را از معلم خود، رسول خدا فراگرفت . انگار که پیامبر او را; آری تنها او را برای ارشاد و مدیریت و رهبری جامعه اسلامی تربیت کرده می کرد . او هم آنچنان شایستگی از خود نشان داد که در همه عرصه های عمل و اخلاق، نمونه بارز مکتب اسلام گردید .

ابن ابی الحدید، شارح مشهور و نامدار نهج البلاغه می گوید:

«علی علیه السلام از میان صحابه، تنها کسی بود که با رسول خدا خلوتها داشت که احدی به جز او و پیامبر اطلاع نمی یافت که چه سخنانی میان آنها گفته می شود و چه اسرار نهفته ای، مکشوف می گردد» .

او بیشتر، از معارف و معانی قرآن می پرسید . و اگر احیانا سکوت می کرد پیامبر سخن را آغاز می کرد و از آموزه ها و معارف اسلامی سخن می گفت . اما دیگر صحابه، چنان نبودند بلکه آنها حالات گوناگون داشتند . برخی در اثر هیبت و متانت پیامبر، سؤال نمی کردند . آنها انتظار داشتند که گاهی عربی از راه برسد و از پیامبر سخنی بپرسد تا از خلال آن، اینها نیز بهره ای بگیرند و سخنی بشنوند . برخی هم تیزهوش نبودند و حتی از فهمیدن سخن ساده ای نیز ناتوان بودند . گروهی هم اصلا کاری به علم و دانش طلبی نداشتند یا به عبادت (بی دانش) مشغول بودند و یا به کار دنیایی می پرداختند . کسانی هم بودند که آنچنان از خصومت، سرشار بودند که کاری به دین و دینداری نداشتند تا به زعم خود وقت خود را با پرسش از اسرار و دقایق آن، تلف نمایند . آری تنها علی علیه السلام بود که ریز و درشت معارف را از پیر معارف فرا می گرفت و بسان قهرمانی بلندآوازه بر ضد فرهنگ جاهلی می شورید .

او می خواست به مانند یک انقلابی، اوضاع تاریک اجتماعی را تغییر دهد و آن را به یک زندگی بانشاط، عادلانه و باانصاف، تبدیل کند .

آری، ما، علی علیه السلام را در همه صحنه های حیات اجتماعی اسلام، چنین می شناسیم . او نخستین مؤمنی است که به آیین محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورده است و اولین مدافعی است که در کنار پیامبر از حریم او دفاع کرده است .

آن روزی که بتها را شکست، فهمیدیم که او طرفدار عقل است و در راه آیین خردورزی فداکاری می کند . شبی که پیامبر به مدینه هجرت کرد، او در جایگاه پیامبر خوابید و جان خود را مخلصانه در راه محبوب به خطر انداخت . هنگامیکه پیامبر به مدینه رسید و اساس دولت خود را در این پایگاه جدید، پی ریزی کرد و بنا نهاد، علی علیه السلام یکی از ارکان اصلی این دولت جدید بود . آن روزی که پیامبر به دیدار خدا شتافت و به جوار رحمت حق پیوست، علی بهترین انتخابی بود که پیامبر او را برای مدیریت و لافت برگزیده بود . راه علی علیه السلام استوارترین و معقول ترین راهی است که نمایانگر مکتب رسالت است و روش و کارهای او عالیترین اسوه و الگویی است که باید از آن پیروی کرد .

او چهار سال و اندی، زمام خلافت را در دست داشت . در این مدت کوتاه، روشها و متدهایی را در انسان سازی تنظیم نمود که بحق، الگوی نمونه ای در تربیت و هدایت جامعه می باشد .

جایی که سخن می گفت و خطبه ایراد می کرد، مخاطبان خود را در آن روز و همین طور در این روز در روابط اجتماعی و تعلقات فرهنگی و روحی و ارشاد می کرد . این روش علی علیه السلام را می توان برجسته ساخته و از آن سخن ها آموخت .

او والیان خود را دستور می داد که راه عدل و انصاف را در میان مردم و بدون تفاوت و تبعیض در پیش گیرند و به عدالت رفتار کنند . این روش را نیز می توان شعار زنده ای در تربیت انسانی و ساختن جامعه ای ارزش مدار به حساب آورد .

وآنجا که برای امرار معاش و زیستن خود در مزرعه ای بسر می برد و درخت می کاشت و نهالی می نشاند که از محصول آن برداشت کند و زندگی خود و خانواده خود را تامین کند، بی آنکه سنگینی هزینه خود را بر گرده اجتماع انداخته و کل دیگران شود، راه و رسمی را ترسیم می کرد که می توان آن را متد تربیت فنی و کاری، تلقی کرد .

و آنجا که با زن و فرزند و افراد خانواده خود، خلوت می کند و آنها را در مسیر زندگی هدایت می کند و احکام و ارشادات اسلامی را تلقین می کند، راهی را ترسیم می کند که می توان آن را متد تربیت خانواده، نامگذاری کرد .

و روزی که با مردم روبرو می شزد و برای آنها از خصوصیات شخصی و حقایق آفرینش انسان می گوید، در واقع او از طبیعت انسانی و قابلیت تغییرپذیری و امکان تحول یابی انسان، حرف می زند که این روش را نیز می توان، روش زندگی به حساب آورد .

آری اینها نمونه هایی از چهره زیبای علی بن ابیطالب علیه السلام است که آیینه شخصیتی او را نشان می دهد و انسانها و مسلمانان را در پیمودن راه او یاری می طلبد .

اینک ما برآنیم که به یاری خداوند در خلال این سلسله مباحث در هر شماره، فصلی از روش های تربیتی او را مورد بحث، قرار دهیم و در پیمودن این راه، همراه او باشیم و در ترسیم خطوط زندگی و برنامه ریزی تربیتی و پیمودن راه اعتدال در ایمان و عمل و در همه زمینه های اجتماع، فرهنگ، سیاست و دین، از سرچشمه معرفتی لایزال علی بن ابیطالب علیه السلام، اقتباس نماییم و از زلال اندیشه و علم امام علی علیه السلام، بهره بگیریم .

ادامه دارد

پی نوشت:

1) وضعنی فی حرة و انا ولد یضمنی الی صدره و یکنفنی فی فراشه و یمسنی جسده و یشمنی عرفه و کان یمضغ الشی ء ثم یلقمنیه .. . و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه . یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به و لقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فاراه و لا یراه غیری » . (نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، خطبه 192 (قاصعه) ص 222، سازمان انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی، تهران 1368) .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان