4/10/ 1382
بسم الله الرحمن الرحیم
به جوانان و فرزندان عزیز و گرامی ام که امروز رسماً وارد عرصه ی رزمندگان و مدافعان میهن و ارزشهای نظام اسلامی شدند، خوشامد عرض می کنم و یکایک شما عزیزان را به چشم فرزندان ارزشمند این آب و خاک و کسانی که می توانند نقشهای برجسته یی را در این کشور ایفا کنند، نگاه می کنم.
نظامیگری در همه ی ارتشهای جهان به معنای قدرت قهرآمیز است، منتها بسته به این که تعریف و هدف از قدرت چه باشد، بار مثبت یا منفیِ معنا و مفهوم نظامیگری تفاوت می کند.
از دورانهای قدیم و مختلف تاریخ تا امروز، چنگیزها و نرون ها و صدام ها و بوش ها؛ آدمکشان حرفه یی، تعریف و هدفشان از قدرت، تعریفی غلط و ضدانسانی و هدفی نامعقول و ناپسندیده بوده است. تعریف آنها از قدرت عبارت است از سلطه بر انسانها و هدفشان از قدرت هم عبارت است از بی اعتنایی به جان و آبرو و ارزش انسانها؛ تسلط و سیطره ی هرچه بیشتر بر جان و مال بشر. این با هدف و روشهای قدرت در اسلام بکلی و از بُن و بنیاد متفاوت است. قدرت در فرهنگ اسلامی یعنی خدمت به انسانیت و انسانها و خدمت به ارزشهای بشری از موضع قوی، نه از موضع ضعف. به همین نسبت، روشهای نظامیگری و قدرتمداری هم از دید اسلام بکلی با دید فرهنگ جاهلی و زورمداریِ زورمداران گذشته و امروز متفاوت است.
پیغمبر و ابوجهل هر دو شمشیر می زدند، هر دو نیروی نظامی فراهم می کردند، هر دو می جنگیدند؛ اما ماهیت این دو جبهه، این دو صف و این دو جنگنده بکلی با هم متفاوت است. این هدف با آن هدف، زمین تا آسمان فرق می کند. تربیت انسانهایی که در نیروهای مسلح خدمت می کنند هم به همین نسبت تغییر پیدا می کند. آن ارتش و نیروی مسلحی که در خدمت سلطه گری کمپانی ها و زورمداران و زرمداران جهانی است که بر انسانها و کشورها و منابع مالی و انسانی سلطه دارند، هرچه قسی القلب تر و کورتر باشد، مطلوبتر است. اما آن ارتشی که در خدمت هدفهای پاک و والاست و با ابزارهای مردمی و تکیه ی بر ارزشها می خواهد قدرت خود را نشان دهد، هرچه آگاه تر و مردمی تر باشد، مطلوبتر است.
نظام جمهوری اسلامی نیروهای مسلح را برای دفاع از یک شخص یا یک طبقه، یا وسیله یی برای زورگویی و سلطه گری و تسلط بر منابع انسانهای دیگر نمی داند. هدف نیروی مسلح در نظام اسلامی احیاء انسانیت و ارزشهای انسانی و آرمانهای الهی است؛ مجاهدت فی سبیل اللَّه است. وقتی مرد مؤمن و شجاع با هدف جهاد فی سبیل اللَّه وارد میدان شد، جان دادن در این میدان را افتخار می داند؛ ارزش والای شهادت در اسلام بر این پایه است. آن وقت است که شهید ستاره یی همیشه درخشان در آسمان زندگی و تاریخ آن ملت می شود. آن کسی که در خدمت زورمندان و زرمندان می جنگد، مرگ برایش گودال وحشت انگیز و تاریکی است که از آن باید بگریزد؛ برای او مردن و افتادن در آن حفره ی هولناک نه شوقی دارد و نه افتخاری. به همین دلیل است که اگر در هر نقطه یی از دنیا میان نیروهای رزمنده ی هدفدار و آرمانگرا با نیروهایی که برای کمپانی ها و زرمندان و زورمندان و برای پول می جنگند، مبارزه یی رخ دهد، پیروزی با مجاهدانی است که شهادت و جان دادن در راه خدا را برای خود افتخار می دانند.
جوانان عزیز! دوران دفاع هشت ساله یک درس همیشگی نه فقط برای ما، بلکه برای همه ی جوانان غیور در سرتاسر دنیاست. ارتش و سپاه و بسیج و سایر نیروهای رزمنده در این هشت سال توانستند در مقابل ارتشی که از همه سوی دنیا تجهیز و تقویت می شد، بایستند؛ آنها را ناکام کنند و بارها ضربه های کوبنده ی مکرر بر آنها وارد کنند، در حالی که در آن روزها نیروهای ما از لحاظ سلاح و تجهیزات و امکانات مادی بسیار کمبود داشتند؛ این معجزه ی ایمان و معجزه ی آگاهی است.
عزیزان من! میان شما و ارتشهایی مثل ارتش صدام و ارتش بوش تفاوتهای بنیانی است؛ قدر خودتان را بدانید. شما در راه آرمانهای والا حرفه ی نظامیگری را انتخاب کرده اید. در این راه هر حرکت و تلاشی برای انسانهای باوجدان، هیجان انگیز و زیباست. آنها در خدمت زرسالاران جهانی و زورسالاران زورگو و سلطه طلب و همسو با رسانه های تزویرگر هستند و در راه هیچ آرمانی مبارزه نمی کنند. دیدید ارتش صدام با همه ی آن تجهیزات مثل برف آب شد و نه تنها از میهن و مردمش، بلکه حتّی از خود هم نتوانست دفاع کند. انسانهای بی آرمان، با وجود داشتن تجهیزات و سلاح هم درواقع هیچند. ارتش بوش هم همین طور است؛ آنها هم وقتی در مقابل کوه ایمان و صلابت و عزم و اراده ی مردم مؤمن قرار بگیرند، همین طور خواهند بود.
ما معتقد به انضباط آهنین، نظم منطقی، کار علمی، آموزش به روز و سلاح در حد ممکن برای نیروهای مسلح خود هستیم؛ اما همه ی اینها را در کنار تقوا، توکل و دلدادگی به آرمانها و مردم معتبر می دانیم. الگوی ما مالک اشتر است؛ برترین سردار بلندپایه ی جنگهای پُرماجرای امیرالمؤمنین؛ شجاعترین مرد عرب. جوانی در کوچه های مدینه او را نشناخت؛ به او اهانت کرد، حتّی آب دهان به طرف او انداخت. این سردار بلندمرتبه و امیر والامقام نه تنها به او اخم نکرد، بلکه به مسجد رفت، برای او نماز خواند و استغفار کرد که خدا از جهالت این جوان بگذرد. بعد از آن که مالک اشتر را به آن جوان معرفی کردند، آمد که از او عذرخواهی کند، گفت عذرخواهی لازم نیست، من آمدم تا برای تو پیش خدای متعال استغفار کنم. آن صلابت، آن شجاعت، آن عظمتِ در میدان نبرد همراه است با عظمت در میدان معنویت؛ عظمت روح.
جوانان عزیز! آخرین محصول لیبرال دمکراسی غرب، جهانگشایی و سلطه گری است که در مقابل چشم مردم دنیاست. می بینید؛ زورگویی و قانون جنگل. در ظرف یک سال ونیم دو ملت مسلمان افغانستان و عراق را تارومار کرد