ماهان شبکه ایرانیان

ریشه های علوم ولوی (۵)

در شماره های گذشته بخشی از منابع و مصادر پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام برشمرده شد. قرآن، سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، کتاب علی علیه السلام، صحیفه جامعه، مصحف فاطمه علیها السلام وبالاخره مقام تحدیث و محدث بودن اهل بیت علیهم السلام از سرفصلهایی بود که به عنوان ریشه های دانش ولوی مطرح شده بود.

در شماره های گذشته بخشی از منابع و مصادر پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام برشمرده شد. قرآن، سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، کتاب علی علیه السلام، صحیفه جامعه، مصحف فاطمه علیها السلام وبالاخره مقام تحدیث و محدث بودن اهل بیت علیهم السلام از سرفصلهایی بود که به عنوان ریشه های دانش ولوی مطرح شده بود.

این همه، در پی پندار غلط برخی از دانشیان اهل سنت بود که ریشه های دانش شیعی را از سرمایه های بی مایه فقه و دانش شافعی پنداشته بودند.

به فضل پروردگار، در این نوشتار روشن گردید که نه تنها فقه و دانش شیعی بر استوانه های پوشالی علم اهل سنت استوار نیست بلکه این دانشمندان و سردمداران علمی اهل سنت بوده اند که در طول دو سده اول اسلامی با واسطه و یا بدون واسطه از دانش اهل بیت علیهم السلام و پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام بهره جسته اند.

شایان ذکر است که ریشه های دانش ولوی تنها در امور مذکور محدود نبوده و همان گونه که دانش آنان که در قالب روایات و احادیث تبلور یافته با عقول بشری قابل سنجش نیست، ریشه های این دانش نیز با هر عقلی قابل درک نیست. از این رو، تنها به ذکر گوشه ای از ریشه های علوم ولوی که محسوس و یا نزدیک به حس بود بسنده گردید.

اینک بر آنیم تا با مطرح کردن تعدادی از شخصیتها و راویانی که اهل بیت و پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام از طریق آنان نقل روایت و درایت کرده اند به این سؤال پاسخ دهیم که آیا اهل بیت علیهم السلام از چنین شخصیتها و راویان غیر معصوم کسب علم کرده اند یا خیر؟

بدون شک هرکس با جوامع روایی شیعه و اهل سنت آشنا باشد، کم و بیش به این حقیقت رسیده است که در پاره ای از موارد اهل بیت علیهم السلام و امام معصوم از افراد غیر معصوم به صورت مرسل، یا غیر مرسل نقل حدیث کرده اند. این گونه اسناد اختصاص به جوامع روایی معتبر و غیر معتبر، شیعه و سنی نداشته و در همه آنها دیده می شود.افزون بر آن، افرادی چون جمال الدین معزی در «تهذیب الکمال »، رازی در «الجرح والتعدیل »، ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» و ابن حجر در «تهذیب التهذیب » در شرح حال پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام، افرادی را به عنوان مشایخ روایی آنان برشمرده اند.

نام تنی چند از آنان عبارت است از: هند بن ابی هاله تمیمی، عمر بن خطاب، ذکوان مولی عایشه، سعید بن مرجانه، سعید بن مسیب، عبد الله بن عباس، عمرو بن عثمان بن عفان، مروان بن حکم، مسور بن مخرمه، ابو رافع مولی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، ابوهریره، زینب بنت ابی سلمه، صفیه بنت حیی، عایشه،ام سلمه، عبد الله بن عمر، ابوسعید خدری، جابر بن عبد الله انصاری، عبدالله بن جعفر، محمد بن حنفیه،سمرة بن جندب، انس بن مالک، عطاء بن یسار، یزید بن هرمز، سلمان، ابوذر، عروة بن زبیر، عطاء بن ابی رباح، قاسم بن محمد بن ابی بکر، محمد بن مسلم بن شهاب زهری، نافع مولی ابن عمر، عبد الله بن دینار، عبید الله بن ارطاة و .... ()

در پاسخ به این پرسش باید گفت: اگر پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام در دوران عمر با برکت خود از چنین افرادی نقل روایت یا درایت کرده اند به خاطر جهاتی است که اینک به برخی از آنها اشاره می شود.

دلایل نقل معصومین علیهم السلام از افراد غیر معصوم

دلیل اول. اصالت دادن به سنت پامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از قرآن: از آنجا که سنت، مفسر و مبین کلام خداوند و حاصل وحی الهی است و در حقیقت پشتوانه عظیم اصول اعتقادی و منبع غنی معارف اسلامی به شمار می رود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از همان آغاز به اهمیت و نقش بنیادین سنت عنایت خاصی داشته و در این راستا، هریک از امامان معصوم علیهم السلام بر اهمیت و گسترش آن اهتمام فراوانی داشتند.

متاسفانه در صدر اسلام وحتی در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برخی به بهانه هایی چون جلوگیری از اختلاط قرآن با سنت و یا احتیاط در نقل سنت، تمام همت خود را برای جلوگیری از نشر سنت و از بین بردن آن به کار بردند. عبد الله بن عمر گوید: من هر آنچه را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می شنیدم می نوشتم و آن را حفظ می کردم. قریش مرا از این کار بازداشتند و گفتند: پیامبر چون ما بشری است که حالات روانی غضب و رضایت دارد; آیا صلاح است که سخنان او را حفظ کرده و بنویسی؟ ابن عمر گوید: این مطلب را خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرضه داشتم، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«ای عبدالله! هر آنچه از من می شنوی بنویس، به خدا قسم! از من مطلبی جز حق صادر نمی شود». (2)

با رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور رسمی وعلنی ممنوعیت «سنت » وجلوگیری از تدوین، حفظ و گسترش آن از سوی خلیفه اول صادر گردید. ذهبی به نقل از ابن ابی ملیکه می نویسد:

«خلیفه اول پس از رحلت پیامبر، مردم را جمع کرد و گفت: شما از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حدیث نقل می کنید در حالی که با هم اختلاف هایی دارید و پیدا خواهید کرد و به طور مسلم بعد از شما مردم به اختلافات بزرگتری خواهند افتاد; بنابراین، از رسول خدا چیزی نقل نکنید، هر کس از شما سؤالی کند، بگویید در میان ما و شما قرآن است، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بشمارید». (3)

این شیوه در زمان خلیفه دوم از شدت بیشتری برخوردار گردید و او سردمداران سیاسی را مامور جلوگیری از رواج سنت می کرد. قرظه بن کعب صحابی می گوید:

«آنگاه که عمر ما را برای فرمانروایی عراق فرستاد، ما را پیاده تا حومه شهر مدینه (صرار) بدرقه کرد و سپس گفت: می دانید چرا شما را بدرقه کردم؟ گفتیم به جهت احترام. گفت: علاوه بر آن منظوری داشتم و آن این که: شما به محلی می روید که مردمش مانند زنبوران عسل در کندو و زمزمه قرآن دارند، آنان را با حدیث گفتن از رسول خدا باز دارید. برایشان حدیث نگویید من در ثواب این کار با شما شریک هستم. قرظه می گوید: بعد از شنیدن این دستور سری خلیفه، دیگر برای مردم عراق حدیث نگفتم. وقتی مردم عراق از او می خواستند که برایشان حدیث بگوید او جواب می داد: خلیفه، مرا از حدیث گفتن نهی کرده است ». (4)

خلیفه دوم قبل از مرگش چندتن از صحابه را که در نقاط مختلف اسلامی سکونت داشتند به مدینه فرا خواند و به آنان گفت: این احادیث چیست که در دنیا منتشر ساخته اید!

وی، عده ای از صحابه (مانند: عبدالله بن مسعود، ابوذر و ابو درداء) را از نقل احادیث نهی کرد. این گروه از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از شهر مدینه بیرون رفتند و از طرف خلیفه در این شهر محبوس ماندند و تا هنگام مرگ خلیفه تحت نظر بودند. (5)

پس از خلیفه دوم، عثمان و دیگر حکام اموی بر اساس سیاست از قبل طراحی شده و در هر زمان با رنگی و شکلی از نشر سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جلوگیری کردند. عبد الله بن عامر گوید: از معاویه بر بالای منبر شنیدم که می گفت: «ای مردم از احادیث رسول خدا بپرهیزید وآنها را نقل نکنید مگر آن احادیثی را که عمر اجازه داد و در زمان او نقل می شد». (6)

در مقابل این ایده و سیاست، اهل بیت علیهم السلام و پیروانشان به هر شیوه ممکن از سنت و محتوای غنی و ارزشمند آن پاسداری کردند. آنان با تسلط بر سنت رسول خدا، بسیاری از سؤالهای مردم را با حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جواب می دادند و نه تنها در مقابل سؤال، بلکه در مناسبتهای گوناگون کلمات گهربار خود را مسندا و یا مرسلا از رسول گرامی اسلام نقل می کردند و در این زمینه تاکید می کردند که ما هرچه داریم از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. (7)

در پاره ای از موارد چون حدیث شریف سلسلة الذهب امامان معصوم علیهم السلام، سلسله سند را از طریق پدران معصوم خودبه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رسانده و گاه از طریق دیگران به این مقصود می پرداختند و بدین وسیله سعی می کردند تا احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به فراموشی سپرده نشود.

دلیل دوم. مبارزه با تبلیغات مسموم: روشن است که قرن دوم و سوم اسلامی و کمی پیش از آن، دوران بروز روایت و نقل و مذاکره حدیث به شمار می رود. این حالت که تا حدودی عکس العمل ممنوعیت نقل سنت و روایت در قرن اول اسلامی به حساب می آید باعث شده بود تا همگان به ویژه آنان که در مدینه بودند در این محیط قرار گرفته و آنان که صاحب درایت بودند را غیر عالم و گمراه تلقی کنند.شخصیتهای بی نظیری چون امام باقر وامام صادق علیمها السلام بر اثر تبلیغات مسموم دستگاههای حاکم به ویژه در کوفه و شام به جهالت وضلالت متهم می شدند; چرا که مجالس درسی خود را با نقل روایت سپری نمی کردند. یحیی بن عبدالله گوید: روزی جمعی از کوفه در محضر امام صادق علیه السلام بودند; امام علیه السلام خطاب به آنان فرمود: «شگفت از این مردم که بر این باورند تمام دانش خود را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گرفته اند و بدان عمل کرده و خود را هدایت شده می پندارند ولی ما را عالم این درگاه نمی دانند. ما خاندان و فرزندان او هستیم و در خانه های ما وحی نازل شده و از نزد ما علم به آنان رسیده است. آیا آنان می پندارند که خود می دانند و هدایت شده اند ولی ما جاهل و گمراهیم؟! این محال است ». (8)

جامعه و محیط فرهنگی آن زمان چنین اقتضا می کرد که درایت منهای قالب روایت، هیچ انگاشته شود و روایت هرچند بی درایت مایه کمال علم و دانش به شمار رود. این برداشت همچنان تا قرنهای بعدی ادامه داشت و از این رو، القاب «حافظ » و «حاکم » رایج گردید.ذهبی در توجیه کم رنگ کردن شرح حال امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام می نویسد:

«محمد بن علی چون پدر و فرزندش جعفر، روایت زیادی نداشتند و روایات هرکدام از لحاظ کمیت قابل اعتنا نیست; بلکه آنان فقط پاسخ به سؤالات و فتاوایی از خود به یادگار گذاشته اند». (9)

ازاین رو، پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام مجبور بودند تا درایات گهربار خود را در قالب روایات بیان کرده و کلمات خود را در ظاهر به راویان و امامان قبل از خود مستند سازند.

دلیل سوم. رفع اتهام از ارسال سند: از آنجا که دوران اهل بیت علیهم السلام و امامان معصوم شیعه علیهم السلام مواجه با حدیث گرایی ونقل اثر به ویژه در مدینه بود و از طرفی از همان آغاز قرون اسلامی فن نقد اسناد و احادیث به وسیله مسلمانان ابداع شده بود، هر شخصیتی خود را مقید به این شیوه می دید و برآن بود تا احادیث خود را به گونه ای مسند و متصل بیان کند.

در واقع، نقل احادیث و روایات از افراد ثقة و مورد اعتماد و منطبق با شرایط ویژه، به گونه ای که اتصال دقیق برقرار شود و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یا ابتدای سند برسد، از امتیازاتی است که اختصاص به مسلمانان داشته و دیگر فرهنگها و ملل دنیا از این نعمت محرومند.

خطیب بغدادی در کتاب «شرف اصحاب الحدیث » به نقل از ابوعلی جبانی می نویسد:

«خداوند سه چیز را در انحصار این امت قرار داده و دیگران پیش از آن محروم بوده اند، اسناد یا سند شناسی، علم انساب و نسب شناسی، علم ادبیات چون صرف و نحو و معانی ».

از این رو، محدثان و کاتبان حدیث رنجها بر خود هموار کرده و با تحمل مشقتها از شهری به شهر دیگر می رفتند تا با شنیدن احادیث از زبان خود دانشمندان و ناقلان حدیث، این مهم را به انجام رسانند. اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام معصوم شیعه علیهم السلام با آن که خود در اوج قله علمی قرار داشتند و هیچ گونه نیازی برای به کار بردن این شیوه در حقشان نبود، باز خود را در این دایره محدود، می دیدند و گاه و بی گاه به خاطر عدم رعایت این شیوه متهم به ارسال سند و یا عدم اسناد می شدند.

روزی عباد بن کثیر بصری که از زاهدان دروغین زمان امام صادق علیه السلام بود خدمت امام صادق علیه السلام رسید در حالی که لباس غیر متعارف و به اصطلاح تزهدانه بر تن داشت. حضرت او را نصیحت کرده و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر کس لباس شهرت وغیر متعارف در دنیا بپوشد خداوند لباس ذلت و پستی در روز قیامت بر تن او خواهد کرد».

عباد بن کثیر، گفته حضرت را مورد شک قرار داد و از روی اتهام به این کلام نگریست. امام صادق علیه السلام فرمود:

«یا عباد تتهمنی! حدثنی آبائی عن رسول الله »; (10) ای عباد! آیا گفته من را بدون سند می پنداری. این روایت را از طریق پدرانم از پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم برای تو نقل کردم.

در روایت دیگری آمده است: جابر به امام باقرعلیه السلام عرض کرد: هرگاه کلامی برایم فرمودید سند آن را بازگو کنید. حضرت درجواب فرمود: هرآنچه را من برای تو بگویم از طریق پدرانم از رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم و جبرئیل و در نهایت از خدا نقل می کنم. (11)

از این رو، پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام برای رفع این اتهام و در نهایت، رساندن پیام معارف الهی به گوش تمامی مسلمانان از هر فرقه و طایفه، کلمات خود را در بسیاری از موارد از طریق پدران معصوم خود و یا دیگران نقل می فرمودند.

البته این بدان معنا نبود که پیشوایان معصوم علیهم السلام با هرگونه ترفندی هرچند باطل در صدد نشر افکار خود باشند بلکه گاه برای به کار گرفتن شیوه اسناد افزون بر آن که خود از پدرانشان شنیده و یا به ارث برده بودند از دیگران که ائمه علیهم السلام از آنان شنیده بودند، این گونه روایات را نقل می کردند.

دلیل چهارم. معرفی الگو: در پاره ای از موارد، پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام از افرادی نقل روایت کرده اند که دارای موقعیت ویژه ای در میان مردم بوده اند. افرادی چون ابوذر و سلمان که زهد و پارساییشان زبانزد خاص و عام بود از چهره هایی بودند که در این زمینه مورد تکریم و تمجید همگان قرار گرفته بودند.

گرچه اهل بیت علیهم السلام سرآمد واقعی ارزشهای اسلامی بوده و هستند; اما با توجه به حساسیتی که جمع زیادی از مردم بر اثر تبلیغات مسموم و گمراه کننده، نسبت به آنان پیدا کرده بودند و حتی جمعی آنان را در حد عامه مردم و پایان تر از آن می دانستند، چنین موقعیتی در بین توده مردم نداشتند.

در صدر اسلام آوازه زهد ابوذر و سلمان به یقین بیشتر از زهد و پارسایی اهل بیت علیهم السلام طنین انداز شده بود. از این رو، امامان اهل بیت علیهم السلام برای تبیین حقایق ارزشی انسانی و اسلامی و تبیین معارف اخلاقی به فعل یا قول این گونه افراد وجیه المله ای استناد کرده و یا سلسله سند خود را از طریق آنان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می رساندند.

بررسی روایاتی که اهل بیت علیهم السلام از طریق افرادی چون ابوذر و سلمان نقل کرده اند این حقیقت را به خوبی آشکار می سازد. (12)

دلیل پنجم. زدودن نقاب از چهره برخی از شخصیتهای برجسته: چهره های تابناکی در طول تاریخ به خاطر حمایت از مکتب اهل بیت علیهم السلام مورد بی مهری حزب مخالف قرار گرفته و شخصیت آنها یا تحریف شده و یا کمتر نام و نشانی در متون اهل سنت از آنان دیده می شود. برخی از این افراد به جرم نقل حتی یک روایت در فضیلت اهل بیت علیهم السلام به انواع و اقسام تهمتها متهم شده و نامشان از ردیف اسامی راویان و عالمان حذف گشته است. مثلا «احمد بن ازهر بن منبع نیشابوری » که بسیاری از دانشمندان رجالی او را ستوده اند از سوی «یحیی ین معین » رجالی بزرگ اهل سنت به خاطر نقل روایت «یا علی انت سید فی الدنیا و سید فی الاخرة » بایکوت گردید و یحیی ین معین او را غالی، افراطی و کافر به ولایت فقیهان وعالمان زمان دانست.

در این شرایط بود که پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام، سعی در معرفی چنین شخصیتهایی داشته و نامشان را به طور مکرر در طریق روایات ذکر می کردند.

شاید یکی از علل ذکر نام جابر بن عبدالله در طریق اسناد روایات به معصومین علیهم السلام زدودن نقاب ازچهره این شخصیت عظیم و برجسته اسلامی بود و او در پرتو این معرفی توانست بسیاری از حقایق اسلامی را برای دوستان ودشمنان مکتب خود بیان کند.

دلیل ششم.مقایسه و نقد آرای سران مذاهب: در اواخر ایام تابعین واوایل ایام تابعان تابعین بر اثر اختلاف نظر فقیهان جامعه اسلامی، در مسائل نظری پدیده مذاهب به وجود آمد. این اختلاف فتوا درمسایل نظری که به طور کلی به خاطر دور شدن از آرا و نظرات اهل بیت علیهم السلام وحدیث زدگی به ویژه در عراق به وجود آمده بود مایه سردرگمی جمعی از مسلمانان گردیده بود.

از این رو، پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام با طرح نظرها و آرای فقیهان نامی دوران معاصر خود، شاگردان مکتب خود را با سستی مبانی آنان آشنا می کردند و گاه شیوه بحث و نقادی را از این طریق به آنان می آموختند. به عنوان نمونه می توان گفت در کتب اربعه شیعه به نقل از حضرات معصومین علیهم السلام در حدود 95 مورد اسم «ابن ابی لیلی » (محمد بن عبد الرحمان بن ابی لیلی انصاری 74 148ق) و نقد آرای او دیده می شود. (13)

همچنین در کتب اربعه شیعه در حدود 37 مورد اسم «ابن شبرمه » (عبد الله بن شبرمة بن طفیل 72 144 ق، قاضی و فقیه) و نقد آرای او توسط امامان معصوم شیعه علیهم السلام دیده می شود. (14)

بنابراین نقل فتوا و روایت از سران مذاهب هرگز به معنای استفاده از آنها نیست و در اکثر موارد این مطالب به نقل کشیده می شود و هیچ گونه دلالتی بر استفاده علمی اهل بیت علیهم السلام از آنها ندارد. (15)

دلیل هفتم. جدال احسن با مخالفان مذهب اهل بیت علیهم السلام: گاهی برای تسلیم کردن طرف مقابل باید به قیاسی تمسک کرد که صغری یا کبرای آن مورد پذیرش او باشد. هرچند مورد قبول استدلال کننده نباشد; این نوع قیاس را جدل نامند.

این شیوه از سوی اهل بیت علیهم السلام برای مجاب کردن مخالفان خود گاه و بی گاه به کار گرفته می شد. در مجلس بحثی که مامون برای علمای مذاهب و ادیان تشکیل داده بود و حضرت رضا علیه السلام نماینده مسلمانان به شمار می رفت; بین حضرت رضا علیه السلام و عالم مسیحی در باره الوهیت یا عبودیت عیسی علیه السلام اختلاف نظر شد. عالم مسیحی برای حضرت عیسی مقام الوهیت و فوق بشری را ادعا می کرد. حضرت رضا علیه السلام فرمود:

عیسی همه چیزش خوب بود جز یک چیز و آن این که بر خلاف سایر پیامبران به عبادت علاقه ای نداشت. عالم مسیحی گفت: این سخن عجیب است، او از همه مردم عابدتر بود.

حضرت رضا علیه السلام با گرفتن این اعتراف ازاین شخص، فرمود: عیسی چه کسی را عبادت می کرد؟ آیا عبادت دلیل عبودیت نیست؟ و آیا عبودیت دلیل عدم الوهیت نیست؟

و به این ترتیب حضرت رضا علیه السلام با استدلال به امری که مورد قبول طرف مقابل بود او را محکوم کرد. (16) پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام با استفاده از صنعت جدل بسیاری از مطالب حق و مقامات اهل بیت علیهم السلام را برای دیگر مذاهب اسلامی تبیین می فرمودند.

اهل سنت عنوان صحابی را برای اثبات جلالت قدر و درستی افکار و کردار اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کافی دانسته و به این دلیل هر نوع لغزش از آنان را بر خطای سهوی و یا اجتهاد حمل می کنند.

پیشوایان شیعه علیهم السلام با استفاده از این مطلب نادرست ولی مورد پذیرش عامه برای اقناع مخالفان و اثبات مذهب اهل بیت علیهم السلام برخی از اصول اساسی شیعه و معارف والای اسلامی را از طریق صحابه و یا دیگر شخصیتهای مورد قبول عامه نقل می کردند.

گزافه نیست اگر گفته شود اکثر قریب به اتفاق راویانی که اهل بیت علیهم السلام از طریق آنان نقل روایت و درایت کرده اند از شخصیتهای مورد قبول عامه بوده اند.

شخصیتهایی چون عایشه، عبد الله بن عمر، ابو سعید خدری، مالک بن انس، ابن شهاب زهری و... که مورد پذیرش اهل سنت بوده و هستند واسطه در نقل بسیاری از اصول تشیع ومکتب اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته اند.

امام باقر علیه السلام از طریق سالم بن عبدالله بن عمر از پدرش گوشه ای از ماجرای معراج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را که مایه اثبات امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام و فضیلت و برتری امیر مؤمنان علیه السلام می باشد برای دیگران نقل می کند. (17)

در خاتمه شایان ذکر است: هر یک از امامان معصوم علیهم السلام از پدران معصوم خود روایات و یا درایاتی را نقل فرموده اند که باید گفت این نیز یکی از راههای کسب علوم اهل بیت علیهم السلام بوده است. (18)

پی نوشت ها:

1.بنگرید: تهذیب الکمال:6/220، 396و 20/383و 5/75; الجرح والتعدیل: 3/73، 249و 6/977و 8/117، 625و 2/1987; سیر اعلام النبلاء: 4/386، 401و 6/255و 9/387; تهذیب التهذیب: 2/103، 295، 345و 7/304، 387و 9/350و 10/399; کافی: 1/472، روایت 1;کافی 2/49، روایت 1و ص 152، روایت 11; کافی 4/35، روایت 2; کافی 5/529، روایت 5; کافی 6/269، روایت 5; کافی 7/113، روایت 3; الطبقات الکبری لابن سعد: 2/177، سطر 13; صحیح مسلم: 4/1903، روایت 96.

2. سنن ابی داود: 2/124[باب فی کتاب العلم].

3. تذکرة الحفاظ:1/32.

4. تذکرة الحفاظ: 1/7; شرف اصحاب الحدیث، ص 88.

5. المستدرک علی الصحیحین: 1/110; شرف اصحاب الحدیث، ص 87.

6.شرف اصحاب الحدیث، ص 91.

7. بنگرید: وسائل الشیعة: 18/58،باب 8، ابواب صفات القاضی، روایت 26.

8. کافی: 1/398، حدیث 1.

9. سیر اعلام النبلاء:4/401.

10. اختیار معرفة الرجال، ص 392، روایت 737.

11. وسائل الشیعة: 18/69، روایت 67.

12. بنگرید کافی: 2/152، روایت 11; 6/269، روایت 5 ; امالی صدوق، ص 275، روایت 15 و ص 411 روایت 7.

13. بنگرید: المعجم المفهرس لالفاظ احادیث الکتب الاربعة: 1/21 22.

14.همان: 1/23.

15. در برخی از کتب عمومی اهل سنت مطالبی نقل شده که خلاف مدعای مذکور است. این گونه مطالب افزون بر آن که از اخبار آحاد بوده و مبتلا به ضعف سند است با حداقل اعتقادات مبرهن و روشن شیعه ناسازگار است.ر. ک: تاریخ دمشق لابن عساکر، [ترجمة الامام زین العابدین ] روایت 32و33.

16.بحار الانوار:10/303.

17.غیبت نعمانی، ص 93و 94.

18. در این زمینه روایات زیادی در کتابهای روایی شیعه دیده می شود; ازجمله کتاب بصائر الدرجات، ص 377، باب 3.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان