در اعماق قلب هر مردی این آرزو وجود دارد که همسرش با تمام وجود به او اعتماد داشته باشد. چند بار شده مردی را ببینید که به همسر خود می گوید:« فقط اگر به من اعتماد داشتی...» بیشتر آقایان در عجب هستند که چرا انجام چنین کار ساده ای برای بیشتر خانم ها دشوار است. پاسخ این سؤال در تفاوت های فیزیولوژیک موجود میان جنسیت های مختلف نهفته است.
این امر از همان آغاز تولد معنا پیدا می کند. پسر بچه ها دارای هورمون تستسترون هستند، مزیتی که دختربچه ها فاقد آن می باشند. با توجه به دارا بودن تستسترون، آقایان می توانند به راحتی در برابر مشکلات از خود دفاع کنند و در صورت نیاز، هنگام مواجهه با خطر پا به فرار بگذارند.
بیشتر دختر خانم ها دارای چنین توانایی نیستند. آنها نمی توانند از لحاظ بدنی در مواقع خطر از خود دفاع نمایند. اگر پسرها به فردی اعتماد کنند که نهایتاً به آنها صدمه بزند، باز هم توانایی دفاع کردن از خودشان را دارند ( یا می توان گفت که از هیچ تلاشی در این زمینه مضایقه نمی کنند). از سوی دیگر دختر خانم ها در شرایط مشابه خلع سلاح شده و قدرت برخورد فیزیکی را ندارند.
از آنجایی که اعتماد تنها از جایگاه قدرت ایجاد می شود، در آینده که این دختر بچه ها تبدیل به خانم های بالغ می شوند، باز هم جایگاه آسیب پذیر خود را حفظ می نمایند و زمانی که احساس می کنند ممکن است از جایی به آنها آسیب برسد، ترجیح می دهند که به طرف مقابل اعتماد نکنند.
بنابراین آقایان باید بدانند زمانی که از همسر دلخواه خود تقاضا می کنند تا به آنها « اعتماد» نماید، نباید تصور کنند که آنها توانایی انجام چنین کاری را ندارند، بلکه باید درک کنید که بانوان قدری آسیب پذیرتر از آقایان هستند. اگر از او انتظار دارید که اعتمادش نسبت به شما جلب شود، باید کارهایی انجام دهید که به واسطه آن به ایجاد چنین حسی کمک کرده باشید.
البته ابزار و موقعیت هایی هستند که می توانید برای گسترش اعتماد، روی آنها حساب کنید. خوشبختانه اکثر خانم ها با چنین ابزار و موقعیت هایی آشنا هستند و به راحتی آن را قبول می کنند. امری که سبب می شود خانم ها راحت تر به آقایان اعتماد کنند این است که آقایان طبق گفته های شان عمل کنند. قول دادن در شرایطی که به آن عمل نکنید، برای خانم ها بی معناست.
یک خانم باید ببیند که همسرش به قول هایش عمل می کند، زیرا همیشه دیدن تأثیر بیشتری نسبت به شنیدن از خود باقی می گذارد. به عنوان مثال تصور کنید کسی به شما می گوید من بدجنس ترین آدمی هستم که تا به حال دیده اید. برای ماه ها تنها چیزی که به گوش شما می رسد، این است که من تا چه اندازه با خانواده و دوستانم بدرفتاری می کنم. یک روز با من قرار ملاقات می گذارید و طی این جریان، متوجه می شوید من آن قدرها هم که تصور می کردید، وحشتناک به نظر نمی رسم و در عین حال کمی خوش مشرب هم به نظر می رسم. آیا تنها یک ملاقات کافی است تا عقیده کلی شما نسبت به من تغییر پیدا کند؟ البته که نه! اما اگر به طور مکرر با خوش رفتاری ها و فروتنی های من نسبت به خودتان آگاه شوید، کم کم نظرتان در مورد من شروع به تغییر پیدا کردن می کند.
مهربانی ای که شما طی چند هفته آخر از جانب من دریافت کرده اید با چیزهایی که قبلاً در مورد من شنیده بودید، مطابقت ندارد. تمام شایعاتی که در مورد بدجنسی من شنیده بودید، رفته رفته از ذهن تان محو می شود. با گذشت زمان از طریق اعمال من، افکار منفی شما در مورد شخصیت من عوض خواهد شد.
آقایان مطلع باشید که وقتی خانم ها ببینند رفتارتان دقیقاً مطابق با گفته هایی است که بیان می کنید، حس اعتماد، خود به خود رشد پیدا می کند. همان گونه زمانی که به گفته های تان عمل نکنید، همسرتان از شما بیمناک می شود. او از دیدگاه خودش احساس می کند که شما را دوست می دارد و می خواهد به شما اعتماد پیدا کند. فقط نیازمند کمک است تا چیزی را که شما می خواهید نثارتان کند.
منبع:کوچه ما، شماره 11