لحظه های نورانی

پیمبری که شکوه و صفای دیگر داشت

حدیث جلوه او ماجرای دیگر داشت

شب ولادت آن شاهد قبیله نور

بسان قدر، مقام و بهای دیگر داشت

طلیعه خوش آن لحظه های نورانی

تفاوتی دگر از روزهای دیگر داشت

سپیده مژده صبح امید را می داد

در آن زمانه که صحرا فضای دیگر داشت

پیمبران همگی گرچه با صفا بودند

ولیک خاتم آنها صفای دیگر داشت

دمی که بود حرا شاهد تجلی نور

صفا و منظره جانفزای دیگر داشت

فرشته ره نبرد بر مقام دلبر ما

که او عروج دگر، اعتلای دیگر داشت

چگونه می رود از دل وِلای او بیرون

ز اول آنکه در این سینه جای دیگر داشت

«ترابیا» نرسد فیض حق بر آنکه به سر

به جز هوای محمد صلی الله علیه و آله هوای دیگر داشت