ماهان شبکه ایرانیان

نکات جالبی از داستان طالوت و ماروت

أَلَمْ تَرَ اِلَی الْمَلَأِ مِنْ بَنیآ اِسْرآئیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسیآ اِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکًا نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ اِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنآ أَلاّ نُقاتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنآئِنا فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ ...

معارف قرآنی(13)            

أَلَمْ تَرَ اِلَی الْمَلَأِ مِنْ بَنیآ اِسْرآئیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسیآ اِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکًا نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ اِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنآ أَلاّ نُقاتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنآئِنا فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا اِلاّ قَلیلاً مِنْهُمْ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ* وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ اِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکًا قالُوآا أَنّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ اِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشآءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ.

آیا ندیدی گروهی از بنی اسرائیل را که پس از موسی بودند هنگامی که به پیامبری از خودشان گفتند: برای ما فرمانروایی برانگیز تا در راه خدا جنگ کنیم. گفت: آیا چنین است که اگر جنگ بر شما واجب شد، شاید جنگ نکنید؟ گفتند: ما را چه شده است که در راه خدا نجنگیم در حالی که ما از خانه ها و فرزندانمان رانده شده ایم. پس چون جنگ بر آنها نوشته شد جز اندکی از آنها همگی پشت کردند و خدا بر ستمگران آگاه است. و پیامبرشان بر آنها گفت: همانا خدا طالوت را برای شما فرمانروا برانگیخت. گفتند: چگونه او بر ما فرمانروایی می کند در حالی که ما به فرمانروایی از او شایسته تریم و به او وسعت در مال داده نشده است. گفت: همانا خدا او را بر شما برگزید و او را فزونی در علم و جسم داد و خدا فرمانروایی خود را به هر کس که بخواهد می دهد و خدا وسعت بخش و آگاه است(آیات 246-247).

این آیات و چند آیه بعد ی تا هفت آیه، اجمالی از داستان طالوت و جالوت را بیان می کند که یک داستان جالب و عبرت انگیزی است و نکات آموزنده فراوان دارد. ما اینک خلاصه ای از این داستان را می آوریم و سپس به برخی از نکاتی که در آیات وجود دارد اشاره می کنیم:

پس از درگذشت موسی وهارون، قوم بنی اسرائیل نشیب و فرازهای بسیاری دیدند از جمله اینکه دربرهه ای از زمان دشمنان بر آنها غلبه کردند و آنها را از خانه و کاشانه شان بیرون راندند و فرزندان آنها را به اسیری گرفتند و قوم بنی اسرائیل ذلیل و آواره شدند در این هنگام خداوند پیامبری بر آنها فرستاد که نام او یا شمعون و یا یوشع و یا اشموئیل بود. آنها که از این ذلت و در بدری خسته شده بودند، گرد آن پیامبر جمع شدند و از وی خواستند که آنها را سر و سامان دهد و برای آنها فرماندهی تعیین کند که تحت فرمان او با دشمنان خود بجنگند. آن پیامبر که از سستی و ضعف نفس این گروه آگاه بود به آنها گفت: آیا شما به راستی این آمادگی را دارید؟ و اگر من کسی را به فرماندهی برگزینم شما واقعاً تحت فرمان او و به دستور او مردانه جنگ خواهید کرد؟ آنها که از شکست خود رنج می بردند، به پیامبر خود قول دادند که شجاعانه بجنگند و گفتند: چگونه تن به جنگ ندهیم در حالی به ما ظلم شده و از خانه و کاشانه خود رانده شده ایم؟

با اینکه این قول را به پیامبر دادند ولی در وقت عمل بسیاری از آنها بابهانه های واهی از جنگ سر باز زدند و این روش همیشگی بنی اسرائیل بود و آنها قومی بهانه جو بودند. ولی به هر حال پیامبرشان برای آنها فرماندهی انتخاب نمود که نام او طالوت بود. طالوت چوپان فقیری بود که از هیچ شهرت و معروفیتی برخوردار نبود ولی شخص بسیار لایق و کاردانی بود و از لحاظ جسمی و کاردانی بر دیگران برتری داشت و آن پیامبر از جانب خدا دستور داشت که طالوت را به فرماندهی برگزیند. ولی آنها گفتند: طالوت قدرت مالی ندارد و ما از او برای فرماندهی شایسته تر هستیم ولی پیامبر گفت: خدا او را بر این کار برگزیده است و او را از لحاظ جسمانی و علم و دانش فزونی داده است و یک نشانه برای شایستگی او این است که به زودی «تابوت عهد» یا همان صندوق مقدسی را که یادگارهای موسی و هارون را دارد و مایه آرامش شماست، به شما بازپس می گرداند. این تابوت را دشمنان بنی اسرائیل از آنها گرفته بودند. همانگونه که پیامبر گفته بود، طالوت صندوق عهد را به آنها برگردانید و آنها فرماندهی او را قبول کردند.

طالوت به جمع آوری نیرو پرداخت و آنها را سازماندهی کرد و برای جنگ با دشمنان آماده ساخت. طالوت با سپاه خود به سوی دشمن حرکت کرد در بین راه سپاهیان تشنه شدند طالوت به آنها گفت: به زودی به نهر آبی خواهیم رسید ولی شما حق ندارید بیش از یک مشت از آن آب بخورید و بدینگونه می خواست فرمان برداری واستقامت و قدرت اراده آنها را آزمایش کند اما وقتی به آن نهر آب رسیدند جز اندکی از آنها، همگی از آن آب سیر خوردند و بدینگونه ضعف اراده خود را نشان دادند.

طالوت آن اکثریتی را که از فرمان او سرپیچی کرده بودند رها کرد و با گروه اندکی به راه خودادامه داد. وقتی آنها با سپاه عظیم دشمن روبرو شدند، بعضی از آنها به طالوت گفتند: ما قدرت رویارویی با این سپاه را نداریم ولی بعضی از آنها گفتند: با همین تعداد اندک با آنها می جنگیم.

فرماندهی سپاه دشمن را شخصی به نام «جالوت» بر عهده داشت. او میان دو لشگر آمد و مبارز طلبید. جوانی به نام «داود» در لشگر طالوت بود او با فلاخنی که در دست داشت، جالوت را هدف قرار داد و سنگی به پیشانی او زد، جالوت درجا کشته شد و کشته شدن او رعب و وحشت فراوانی میان سپاهیان او به وجود آورد و آن لشگر شکست خورد و بنی اسرائیل پیروز شدند.

این بود خلاصه ای از داستان طالوت و جالوت که با استفاده از متن قرآن و بعضی از تفاسیر آوردیم و اینک به نکاتی می پردازیم که در آیات مربوط به این داستان قابل توجه است:

1 خداوند خطاب به پیامبر اسلام می فرماید: (آیا ندیدی...) منظور از دیدن در اینجا دانستن است و این مانند همان تعبیری است که در داستان قبلی (داستان قوم حزقیل) آمده بود و بیشتر برای جلب توجه پیامبر و مسلمانان به این داستان است.

2 خداوند پس از موسی پیامبری برای بنی اسرائیل مبعوث کرد که نام او در آیه نیامده است ولی طبق روایات نام او شمعون یا یوشع یا اشموئیل بود و این پیامبر با اشراف و سران بنی اسرائیل درباره جنگ با دشمن مکالمه کرد. چون «ملاء» به معنای اشراف و سران قوم است.

3 این جنگ یک جنگ دینی بود چون از آن به جنگ در راه خدا تعبیر آورده شده است و پیامبر از اینکه آنها به راستی فعالانه در جنگ شرکت کنند، نگران بود چون سابقه بنی اسرائیل را می دانست و لذا از آنها قول گرفت که فعالانه در جنگ شرکت کنند و آنها قول دادند و چنین دلیل آوردند که چگونه با دشمن نجنگیم در حالی که دشمن، ما را از خانه ها و فرزندانمان رانده است و منظور این است که آنها ما را از خانه هایمان بیرون کرده اند و فرزندانمان را اسیر نموده اند.

4 وقتی جنگ بر آنها فرض گردید و قرار بر جنگ شد، برخلاف وعده های خود بسیاری از آنهاپشت کردند و تنها اندکی از آنها باقی ماندند. در آیه شریفه پس از بیان این مطلب اضافه می کند که خدا به ستمگران آگاه است و آنها را ستمگرانی نامید که به هدف جامعه خیانت کرده اند.

5 پیامبر آنها طالوت را به عنوان فرماندهی برگزید ولی آنهامعیارهای خاصی را که برای یک فرمانده لازم می دانستند، در او ندیدند آنها می پنداشتند که فرمانده باید یک فرد ثروتمند باشد ولی پیامبر آنها معیارهای دیگری را برای فرماندهی مشخص کرد و آن دو چیز بود یکی قدرت جسمانی و دیگری علم و کاردانی که هر دو در طالوت بود. دیگر اینکه پیامبر به آنها گفت: خدا طالوت را انتخاب کرده است و خدا هر کس را که بخواهد به پادشاهی و فرمانروایی انتخاب می کند و او وسعت دهنده و آگاه است.

6 به عنوان نشانه پادشاهی و فرماندهی طالوت، پیامبر معجزه ای کرد و آن اینکه به آنها گفت: صندوق عهد را که میان آنها مقدس بود و آن را از دست داده بودند، به آنها بر می گرداند و چنین کرد و آنها دیدند که تابوت به خودی خود پیش آنها آمد و در واقع فرشتگان آن را حمل می کردند.

7 تابوت یا همان صندوق، مایه آرامش و سکون بنی اسرائیل بود و در آن یادگارهایی از خاندان موسی و هارون جای داشت. طبق روایات این همان صندوقی بود که مادر موسی موسی را بر آن گذاشت و به آب انداخت و حضرت موسی الواح را که نسخه تورات در آن نوشته شده بود، در آن صندوق گذاشت و نیز ودایع نبوت و آثار الهی را که پیش او بود در آن صندوق گذاشت. بعدها این صندوق در میان بنی اسرائیل قداست ویژه ای یافت و رمز استقلال آنان به شمار می آمد و در جنگها آن را پیشاپیش لشگر حرکت می دادند و آن را مایه پیروزی می دانستند.

بازپس آمدن صندوق مزبور را خداوند نشانه و معجزه ای معرفی می کند و از قول پیامبر خطاب به بنی اسرائیل می فرماید: اگر ایمان داشته باشید، این؛ معجزه ای برای شماست.

8 طالوت به آنها خبر داد که در ادامه راه، به نهر آبی خواهیم رسید که مایه امتحان شماست و خداوند شما را با آن امتحان خواهد کرد هر کس از آن نخورد از من است و هر کس بخورد از من نیست مگر اینکه به اندازه کف دست بخورد که مانعی ندارد. این سخن از طالوت ارتباط او را با عالَم وحی نشان می دهد حال یا او خود پیامبر بود و یا با پیامبری ارتباط نزدیک داشت همان پیامبری که او را به فرماندهی سپاه بنی اسرائیل منصوب کرد.

9 لشگریان، به وسیله نهر آبی که به آن رسیدند، لشکریان امتحان شدند چون همگی تشنه بودند بیشترشان از آن آب سیر خوردند و تنها گروه اندکی به دستور طالوت عمل کردند و فقط به اندازه کف دست خوردند. خداوند می خواست به این وسیله صبر و استقامت آنها را آزمایش کند و افراد با ایمان و با استقامت را از بقیه جدا کند و چنین شد. آنها پس از عبور از آب دو دسته شدند گروهی که اکثریت بودند گفتند: ما توان رویارویی با سپاه جالوت را نداریم و گروهی دیگر که در اقلیت بودند ولی به خدا و روز قیامت اعتقاد داشتند، گفتند: چه بسا که گروه اندکی با اذن خدا بر گروه بسیاری غلبه کرده اند و خدا با صابران است و با گفتن این سخن به بقیه نیز روحیه می دادند.

10 همین گروه با ایمان و با اراده، وقتی با سپاه دشمن روبرو شدند و انبوهیِ آن سپاه را دیدند، به جای اینکه خود را ببازند، از خدا برای خود یاری خواستند و گفتند: خدایا صبر و استقامت ما را بیشتر کن و گامهای ما را استوار ساز و ما را بر کافران پیروز گردان. دعا در این گونه موارد علاوه بر تأثیری که ممکن است در تعیین سرنوشت جنگ داشته باشد ، روحیه افراد را بالا می برد و توان رزمی آنها را چندین برابر می کند ومی دانیم که بالا بودن روحیه افراد یکی از عوامل بسیار مهم در پیروزی است.

11 به خاطر همین روحیه ایمانی بالا، بالاخره سپاه طالوت ، سپاه دشمن را شکست دادند و پیش بینی مؤمنان که می گفتند: چه بسا گروه اندک که به خواست خدا بر گروه بسیار پیروز می شوند، درست از آب در آمد و جالوت سرکرده سپاه دشمن به دست کودکی از سپاه طالوت که داود نام داشت، کشته شد و با کشته شدن او لشگریانش تارومار شدند.

12 پس از تمام شدن قصه ، خداوند مطلبی را درباره داود بیان می کند و آن اینکه خداوند به همین داود نوجوان که جالوت را کشت، بعدها سلطنت و حکمت داد و از آنچه می خواست به او آموخت. منظور بعضی از علوم و صنعتهاست که داود از آنها خبر داشت و مثلاً از ذوب آهن خبر داشت، زره آهنی می بافت و زبان بعضی از حیوانات را می دانست و صدای خوب داشت وقتی زبور می خواند همه را واله و حیران می کرد او پیامبری از نسل یعقوب بود که به سلطنت هم رسید و در عهد او و پسرش سلیمان بنی اسرائیل در اوج قدرت بودند.

13 در پایان آیه ، یکی از سنتهای الهی را که حاکم بر تاریخ است و در جریان طالوت و جالوت به خوبی روشن شد، بیان می کند. آن سنت تاریخی الهی این است که خداوند همواره به وسیله بعضی از مردم، از شرّ و فساد بعضی دیگر از مردم جلوگیری می کند و چون جمعیت و گروه فاسدی به قدرت رسیدند و باعث فساد و تباهی در جامعه بشری شدند ، خداوند گروهی دیگر را بر می انگیزد تا در مقابل آن گروه ایستادگی کنند و آنها را از بین ببرند و جامعه را از شر آنها آسوده سازند و این یک نوع تضاد و تقابل میان نیروهای فعال جامعه است البته ممکن است همین گروه دست به فساد بزنند که گروه جدیدی در مقابل آنها قرار خواهد گرفت و اگر چنین نباشد مسلم است که روی زمین را فساد می گیرد.

امروز بسیاری از جامعه شناسان و دانشمندان فلسفه تاریخ نیز همین عقیده را دارند و جامعه و تاریخ را صحنه نبرد نیروهای متخاصم و درگیری می دانند که باعث ایجاد تعادل در جامعه و جلوگیری از گسترش تباهی و فساد در جامعه می شود.

این است که در آیه متذکر می شود: اگر خداوند گروهی از مردم را با گروهی دیگر دفع نمی کرد، فساد روی زمین را فرا می گرفت ولی خدا بر جهانیان احسان می کند و با تقابل نیروها جلو فساد در زمین را می گیرد.

در آیه دیگری همین مطلب را، با تعبیر دیگری بیان می کند:

«و لَوْلا دَفْعُ الّلهِ النّاسَ بَعْضهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ و صَلواتٌ و مساجِدَ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ کَثیرا و لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنصُرُه»(حج: 40).

«و اگر خداوند برخی از مردم را با برخی دیگر دفع نمی کرد، هر آینه دیرها و کلیساها و کنشتها و مسجدها که در آنها نام خدا بسیار یاد می شود، ویران می گردید و البته خداوند کسانی را که او را یاری کنند، یاری می کند».

این آیه به خوبی روشن می سازد که این رویارویی ، میان نیروهایی مؤمن به خدا از یکسو و نیروهای کافر و مفسد از سوی دیگر است و نیروهای مؤمن همواره باید در مقابل کافران مبارزه کنند و گرنه معبدهای آنها ویران خواهد شد و مظاهر توحید از میان خواهد رفت.

14- خداوند در پایان آیات مورد بحث پس از بیان این سنت الهی که بر تاریخ بشری حاکمیت دارد، خطاب به پیامبر اسلام(ص) می فرماید: این آیات را به تو تلاوت می کنیم و تو از رسولان هستی. و بدینگونه خداوند با یاد آوری برخی از داستانهای پیشینیان روحیه پیامبر خود را تقویت می کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان