نژاد پرستی در اروپا
مبارزه با تبعیض نژادی، از جمله مباحث و موضوعاتی همچون: حقوق بشر، آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی است که غربیها روی آن زیادتکیه می کنند. سال 1997، در اروپا سال مبارزه با تبعیض نژادی اعلام شده بوداما با سپری شدن این سال، هنوز دیوارهای بلند تبعیض نژادی در اروپا فرونریخته است. آنچه در زیر می خوانید ترجمه فارسی گزارشی در این زمینه است که در مجله «العالم » شماره 616 چاپ شده است.
اروپاییان، سال 1997 را سال مبارزه با نژادپرستی در اروپا اعلام کرده بودنداما به جای ریشه کن شدن یا کاهش نژادپرستی در این سال، احساسات ضدبیگانگان و اقلیتهای مهاجر، هم در سطح رسمی و دولتی و هم در میان ملت تقریبا درتمام نقاط اروپا اوج گرفت. در سطح رسمی و دولتی، کشورهای اروپایی معاهده «شانفان » را که چند سال پیش از طرف این دولتها به منظور از بین بردن مقررات و محدودیتهای مرزی بین کشورهای اروپایی به امضا رسیده بود، محترم نشمردند، بلکه برعکس، عملا هر یک از این کشورها به خود حق داد که از مرزهای خود در برابر مهاجران بیگانه حمایت کند و محدودیتهای مرزی برقرار سازد. دولت انگلیس که در دست حزب محافظه کاران بود، بیش از دیگر کشورهای اروپایی در سخت گیریهای مرزی از خود شدت عمل نشان می داد. حزب کارگران نیز که بعدادولت را در دست گرفت و انتظار می رفت بیش از محافظه کاران با اقلیتهای نژادی سازگاری از خود نشان بدهد، همان سیاست دولت قبلی را در پیش گرفت و تمام مقررات و محدودیتهایی را که قبلا در مورد سفر در محدوده کشورهای اتحادیه اروپایی برقرار بود، همچنان ابقاء کرد و بدین ترتیب کشور انگلیس در برابرملیتهای دیگر و به تعبیر بهتر در برابر غیر سفیدپوستان تبدیل به یک دژمحکم و نفوذناپذیر گشت به طوری که ورود به این کشور به قصد پناهندگی نزدیک به محال شد.
در آلمان
در کشور آلمان نیز دشمنی و احساسات منفی در برابراقلیت ترک به صورت خطرناکی افزایش یافت و در منطقه شرقی این کشور حوادث خشونت بار در مورد بیگانگان اوج گرفت.بعضی ازگزارشها نشان می دهد که ارتش آلمان فیلمهایی را نشان می دهد که درآنها صحنه هایی به چشم می خورد که سربازان آلمانی یهودیان را شکنجه می کنند واز کشتن آنها لذت می برند. سازمانهای حقوق بشر، پلیس آلمان را متهم به خصومت با بیگانگان و اعمال تبعیض نژادی در مورد آنها کرده است. در یک نظرخواهی که نمایندگان پارلمان اروپایی در پانزده کشور عضو این اتحادیه به عمل آوردند، اکثر شرکت کنندگان در این نظرخواهی، در پاسخ به نظرخواهی، برنژادپرستی خود تاکید کرده بودند و حتی اکثر آنها با صراحت پاسخ داده بودند که خود رانژادپرست می دانند!.
در بلژیک
براساس این نظرخواهی، چنانچه انتظار می رفت، ملت بلژیک به علت تنوع نژادی و فرهنگی که از ویژگیهای جامعه بلژیکی است، بیش از همه اروپاییان احساسات نژادپرستانه داشتند و از این نظر در میان اروپاییان پیشتاز بودند درحالی که انگلیسی ها و آلمانیها دررتبه هفتم و پرتقالیها در آخر لیست قرار داشتند. البته با آن که بلژیکیهابراساس این نظرخواهی پیشاهنگ نژادپرستی در اروپا بشمار آمده اند، اما درواقع آنها نژادپرست تر از آلمانیها نیستند زیرا نژادپرستی در آلمان به شکل چشمگیری خودنمایی می کند مثلا قوانین مربوط به ملیتها و تابعیتها در آلمان بیش از هر کشور اروپایی دیگر سخت گیرانه است و تبعیض در مورد بیگانگان به صورت آشکار و بی هیچ پرده پوشی اعمال می گردد، حتی در مسابقات ورزشی درباشگاهها و میدانهای ورزشی اگر تیم های رقیب بازیکنان مورد علاقه تماشاچیان از نژاد سفید و بور نباشند، تماشاچیان آنها را با سخنان رکیک و اهانت آمیزتحقیر می کنند و این درحالی است که بازیکنان سیاه پوست بیش از یک چهارم اعضای تیم های ورزشی آلمان را تشکیل می دهند. چنانکه اخیرا چنین حرکت اهانت آمیزی در مورد «اکبوبری »، بازیکن نیجریه ای الاصل رخ داد.
ازاین بدترآن است که بیگانه ستیزی و دشمنی با ملتهای دیگر و استهزاء و دست انداختن آنها به صورت عادت پسندیده ای در میان کمدینهای برنامه های تلویزیونی آلمان درآمده است و چنانکه مشهور است، غربی ها به طور کلی معتاد و علاقه مند به تماشای برنامه های کمدی درتلویزیون و رادیو و اجتماعات عمومی و خصوصی هستندو بازیگران کمدین تاثیر فراوانی در توده های مردم دارد چنانکه «هارالدشمت »، یکی از کمدین های آلمانی در یک برنامه کمدی، ترکها را پخمه و بولندیه را دزد نامید! و با این حرکت باتشویق و خنده انبوه تماشاگران روبرو شد، بنابراین دلیلی نداشت که کوچکترین تردیدی به خود راه دهد.
معمولا مظاهر نژادپرستی در تبلیغات انتخاباتی در اروپا بیشتر جلوه گر می شود زیرا دست راستی ها از طریق بازی با عواطف و احساسات افراد ساده لوح و شعارهای تند و تیز وطن پرستانه و ابراز نفرت از بیگانگان از آرای آنها استفاده می کنند. این شیوه، از حدود بیست سال پیش به این طرف در اکثر انتخابات انگلیس به وضوح به چشم می خورد زیرا در هر انتخابات، محافظه کاران و افراطی ها کوشش می کنند تا مردم را از سیاستهای حزب کارگران بترسانند و به آنها هشدار دهندکه اگر حزب کارگران برنده شود دروازه های کشور را به روی بیگانگان بازخواهد کرد و آنان وارد کشور شده و بر سر سفره آماده مالیات دهندگان انگلیس خواهند نشست!.
از طرف دیگر حزب کارگران نیز تلاش می کند از طریق شعارها و یک سلسله وعده ها در مورد اجرای مساوات و بهبود وضع زندگی برای همه افراد کشوربدون هیچ تبعیضی به لحاظ رنگ یا مذهب یا نژاد، آرای اقلیتهای مهاجر را جلب کند. با آن که حزب کارگران دراکثر مواقع به وعده های خود در مورد اقلیتهاعمل می کند چنانکه در سال 1974 که موفق به تشکیل دولت شد، به همه بیگانگانی که وارد آن کشور شده بودند، اجازه اقامت دائمی و جواز اشتغال به کار داد،اما در عین حال آنها نیز در بسیاری از مناطق جهت جلب رضایت طبقات محروم انگلیسی، از خود علاقه نشان می دهند زیرا بسیاری از افراد این طبقات بیگانگان را نکوهش می کنند و بر این باورند که آنان در کار و اشتغال رقبای شهروندان اصلی انگلیس هستند از این رو حزب کارگران برای جلب آرای این طبقات، درصدد جلب رضایتشان برمی آیند درحالی که این اقدام دقیقا برخلاف مبارزه با نژادپرستی است که جزء شعار آنها است.
نمونه دیگر دراین زمینه «محمد سروار»، نماینده مسلمان در پارلمان انگلیس است، وی که وابسته به حزب کارگران است، به خاطر گرایش دینی و نژادی خود مورد فشار فراوانی ازدرون آن حزب است.
ستایش همگانی در انگلیس از یک سیاستمدار نژادپرست
یکی دیگر از مظاهر نژادپرستی در انگلستان موقعیت و محبوبیت «اینوک پاول »،سیاستمدار نژادپرست مشهور انگلیسی است که اخیرا درگذشت، وی از طرف گروههاو جناحهای مختلف سیاسی در انگلستان مورد ستایش و تمجید فراوان قرار گرفته است چنان که «تونی بلر»، نخست وزیر انگلیس او را عقل برتر سیاسی نامیده است. برخی از نویسندگان، حکومت «تاچر» و حرکتی را که او در پایان دهه هفتاد به وجود آورد، به وی نسبت داده اند. برخی دیگر او را دارای نبوغ وفوق العادگی و این گونه اوصاف دانسته اند که در واقع شایسته هیچ کدام از آنهانبود. هرگز انتظار نمی رفت که درمراسم تشییع جنازه او جمعیت انبوهی ازشخصیتهای سیاسی شرکت کنند که یکی از آنها «تونی بن »، سیاستمدار چپ گرابود که به خاطر مخالفتهایش با نژادپرستی مشهور است. «اینوک پاول »نژادپرست گستاخی بود که هیچ کس جرات نکرده است اظهارات او را در موردبیگانگان و به ویژه سیاه پوستان بر زبان آورد به طوری که حزب محافظه کاران که معمولا در مورد برخی از آراء و نظریات نژادپرستی تساهل و سازگاری از خودنشان می دهد، پس از آن که پاول طی یک سخنرانی نژادپرستانه از جاری شدن سیلی از خون در انگلیس در آینده بین سیاه پوستان و سفیدپوستان پیش گویی کرد، وی را از عضویت دراین حزب طرد کرد. پر شدن صفحات روزنامه های انگلیس با ستایش از شخصی که تمام شهرت و معروفیتش به خاطر افکار و موضع گیریهای افراطی نژادپرستانه اش بود، خود دلیل روشنی بر نفوذ نژادپرستی در میان انگلیسیهااست. ستایش و تجلیل از پاول نتیجه ای جز افروختن مجدد آتش نژادپرستی وبرانگیختن خشم و نفرت اقلیتهای نژادی این کشور دربر نداشت.
با وجود همه اینها انگلیس، هم در سطح دولتی و هم در سطح ملی در نژادپرستی از اکثرکشورهای دیگر اروپایی پایین تر است.
جلوه های نژادپرستی در تبلیغات انتخاباتی
دامن زدن به احساسات نژادپرستانه در جریان انتخابات در اروپا-که قبلا به آن اشاره کردیم- نشان می دهد که ملتهای اروپایی با وجود پیشرفتهایی که در زمینه های دیگر به دست آورده اند، هنوز از نژادپرستی رهایی نیافته اند. در انتخابات محلی اخیر در آلمان که در هامبورک برگزار گردید،دموکراتها که جناح سیاسی چپ آلمان را تشکیل می دهند، تلاش کردند با عنوان کردن افزایش تعداد جنایتکاران بیگانه در آن شهر، آرای انتخاب کنندگان آن منطقه را جلب کنند اما در عین حال گویا در آن حد تندروی از خود نشان ندادند تا بتوانند آرای آن گروه از انتخاب کنندگان را جلب کنند که به نفع حزب متحد مردم رای دادند. این حزب یک حزب افراطی است که با صراحت می خواهد هر بیگانه ای که در حین ارتکاب هر جرمی در آلمان دستگیر می شود از کشور اخراج گردد. می دانیم که با طرح این شعار چگونه درهای اتهام بیگانگان به ارتکاب جرایم به سهولت باز می شود تا با طرح چنین اتهامهایی آنان را از کشور اخراج کنند.
مخالفت اتحادیه اروپا با عضویت ترکیه
سال 1997 که از طرف اتحادیه اروپا سال مبارزه با نژادپرستی اعلام شده بود، با مخالفت این اتحادیه با عضویت ترکیه در این اتحادیه به پایان رسید. اتحادیه اروپا حتی با بررسی پیشنهاد ترکیه مخالفت کردند. شکی نیست که مخالفت اتحادیه اروپابا عضویت ترکیه در این اتحادیه که از دهه شصت از طرف ترکیه مطرح شده،ریشه های نژادپرستانه دارد. پارلمان اروپا با عضویت تعدادی از کشورهای اروپای شرقی (که سابقا کمونیست بودند) در اتحادیه اروپا موافقت کرد با آن که این کشورها پیشنهاد عضویت را به تازگی و در آغاز دهه نود و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مطرح کردند. ترکیه از رهگذر دوری از جهان اسلام و تندروی در پیروی از مکتب لائیسم و شتاب در همپیمانی با اسرائیل تلاشهای وسیعی برای نزدیکی به اروپا به عمل آورده است اما با همه اینها تلاشهای او همواره از طرف اروپاییان به ویژه آلمان و یونان با مخالفت روبرو شده است(البته علت اصلی مخالفت یونان ممکن است جنبه نژادی نداشته باشد، بلکه مربوط به اختلاف دو کشور بر سر جزیره قبرس باشد) زیرا دولتهای اروپایی ترکیه را یک کشور اسلامی و از نظر فرهنگ و تمدن جدا از اروپاییان (و چه بسا عقب مانده) می دانند. اتحادیه اروپا می تواند به جای آن که پایبندی ترکیه به قوانین مربوط به حقوق بشر واجرای دموکراسی را پیش شرط عضویت این کشور قراردهد، به صورت اصولی با عضویت آن در آینده موافقت کند و از این راه توصیه هاو قوانین مربوط به این مسائل را به ترکیه تحمیل کند. درمورد وجود تبعیض نژادی در فرانسه نیز همه می دانند که جبهه ملی فرانسه به رهبری «لی بن »به انگیزه های نژادپرستی چه خشونتها و تعدی هایی در مورد بیگانگان مرتکب می شوند. اینک که کارنامه اروپاییان درمبارزه با نژادپرستی تا این حدناموفق است، درحالی که مدت یک سال را برای بازنگری قوانین و رفتارشان دراین زمینه اختصاص داده بودند، این امید که در آینده نزدیک موفق به ریشه کنی نژادپرستی گردند، بسیار بی موردتر از انتظارهایی خواهد بود که در سال 1960 در این زمینه وجودداشت. اما در هر حال خود اعتراف به وجود چنین مشکلی وکوشش برای حل آن این امید را به وجود می آورد که روزی جهان از تبعیض نژادی،هم در سطح رسمی و دولتی و هم در سطح ملی و میان توده ها رهایی یابد.