آیا تاریخ با همه عوامل وانگیزه های تحریف حجت است؟
در مقاله قبل به یکی از عوامل تحریف تاریخ اشاره شد، اینک بقیه عوامل:
2 - شیوه نگارش و نقلی بودن آن
آنچه به دست مورخان می رسید، بدون آنکه تحلیل و حق یا ناحق بودن و صحیح یا سقیم بودن آن را بررسی کنند، و فقط قصدشان ثبت و حفظ منقولات بود. چنانچه طبری نیز در مقدمه تاریخ خود به این حقیقت اعتراف می کند. (1)
3 - اختلاف امت اسلام و گرایشهای فرقه ای
پس از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله امت اسلام نخست به دو شاخه شیعه و سنی تقسیم شدند. سپس به طرق گوناگون به گروههای مختلف تقسیم گردیدند . هر گروه آنچه به نظرش حق می دانست بیشتر ضبط می کرد و توجهی به مطالب مربوط به گروه مخالف نداشت و احیانا آن را وارونه نقل می کرد.
4 - انگیزه ها و گرایشهای غیر واقعی
بسیاری از مورخان برای تثبیت حکومت یا حزب و گروه مورد نظر خود مطالب را وارونه و به نفع خود به رشته تحریر درمی آوردند «کل حزب بما لدیهم فرحون »(روم، 32).
5 - به سبب تقرب به خلفا و حکام
برخی از مورخان حقائق تاریخی را به نحوی ثبت می کردند که خوشایند خلفا و سلاطین و حکام باشد.
6 - فشار و جلوگیری خلفا و حکام از نگارش حقایق
حکام و خلفا به ویژه در دوران بنی امیه و بنی عباس نقش عمده ای در تحریف تاریخ داشته اند به طوری که معاویه و کارگزارانش دستور دادند نام کسانی را که از علی علیه السلام حدیث و فضیلتی نقل می کنند، از دیوان حذف و او و خاندانش را از مزایای جامعه اسلامی محروم کنند و برعکس اگر فضیلتی درباره عثمان و دیگران بنویسند از همه مزایا برخوردار شوند.
«هشام بن عبدالملک » به «اعمش » که یکی از علمای اهل سنت بود، نوشت که برای من کتابی درباره فضائل عثمان و زشتیهای علی علیه السلام تالیف کن. بدیهی است که آنها مانع از نوشتن مظالم و حوادث تلخ تاریخی که علیه آنها بود، می شدند. بنابراین در چنان جو فشار و خفقان کمتر مورخی جرات می کرد تا به نگارش حقائق تاریخی ناخوشایند خلفا و امراء بپردازد.
«ابن ابی الحدید» از «ابوجعفر اسکافی » نقل می کند که معاویه قومی از صحابه و قومی از تابعین را به جعل اخبار قبیحه درباره علی علیه السلام و طعن و برائت از او، وادار کرد. (2)
7 - تاثیرپذیری مسلمانان از روش علمای اهل کتاب
برخی از علمای اهل کتاب که مسلمان شده بودند و با کسب اطلاعات تاریخی و دینی، نفوذ واعتباری نزد خلفا پیدا کرده بودند (برخی از آنها بی غرض نبودند) از کمی اطلاعات خلفا و اطرافیان آنها استفاده می کردند و به نقل افسانه ها و داستانهای جعلی می پرداختند. به همین سبب مطالب بی اساس و به اصطلاح اسرائلیات توسط ابو هریره ها و کعب الاحبارها و... وارد تاریخ اسلام شده بود.
8 - تعصبات قومی و مذهبی
با توجه به اینکه در آن زمان خلفا بیشتر به فتح دروازه های کشورها همت می گماشتند نه دروازه های دلها، و به آگاهی و معرفت عمومی کمتر توجه می کردند، قهرا در چنین جوامعی تعصبات قومی و نژادی و مذهبی بیشتر است به همین دلیل در نقل فضائل یا رذائل افراد، راه افراط و تفریط را می پیمودند و گاهی نیز این شیوه بر علما و مورخان هم عصر خویش تحمیل می کردند (3) و مورخان و محدثان درباری نیز به مردم شام تفهیم کرده بودند که معاویه و یزید تنها خویشاوند و ذریه پیامبرصلی الله علیه وآله هستند. (4)
«نسائی »، عالم بزرگ اهل سنت و صاحب کتاب معروف سنن نسائی، که از صحاح سته است، در سال 302 هجری وارد دمشق شد و حدیثی درباره فضیلت علی علیه السلام نقل کرد. گفتند: «حدیثی در فضائل معاویه نیز نقل کن » گفت: «از فضائلش چیزی نمی دانم جز آنچه پیامبرصلی الله علیه وآله درباره اش فرمود: خداوند هیچ گاه شکم او را سیر نکند» مردم شام برسرش ریختند و آن قدر او را زدند تا اینکه بر اثر ضربات در زیر دست و پای آنها کشته شد. (5)
فشار حاکمان و خلفا به حدی بود که هرکس حدیثی درباره فضیلت علی علیه السلام نقل می کرد او را متهم به تشیع یا رفض می کردند. از جمله این افراد حاکم نیشابوری، صاحب مستدرک، بود که به دلیل نقل حدیث طیر و موالات، او را شیعه خواندند و محکوم کردند. (6)
«ابن سکیت »، معلم فرزندان متوکل، نیز به جرم اظهار فضیلت درباره علی علیه السلام با فجیع ترین وضع کشته شد و شیخ ابی عمر نصر بن علی » به هزار ضربه، از طرف متوکل محکوم شد. (7) و «صولی » را به همین جرم تا بغداد تعقیب کردند، ولی او موفق به فرار شد (8) و «ابن عبدربه »، صاحب «عقدالفرید» نیز با همه تعصبی که علیه شیعه و نقل روایات ضد شیعه داشت متهم به تشیع شد (9) حتی طبری اهل سنت به خاطر نوشتن کتابی در طرق حدیث غدیر از طرف حنابله متهم به رافضی شد.
9 - دشمنی و انتقام از اسلام
برخی از علمای یهود، نصاری، مجوس و سایر فرقه ها به دلیل کینه توزی، قصص غیر واقعی را به اسلام نسبت می دادند. مانند کعب الاحبار، وهب بن منبه یهودی، ابن جریح، تمیم داری مسیحی و سیف ابن عمر همچنین ابن ابی العوجای مانوی می گفت من و حماد بن زید حدود چهار هزار حدیث که حلال را حرام و حرام را حلال می کرد، وارد دین کردیم. (10)
10 - عوامل سیاسی و قومی حکام
این عوامل در تغییر چهره گزارش تاریخ بسیار مؤثر بود مسعودی در مروج الذهب از مطرف (محمد) بن مغیره نقل می کند که من با پدرم در شام میهمان معاویه بودیم. پدرم ارتباط نزدیکی با معاویه داشت. شبی پدرم از نزد معاویه برگشت ولی بسیار ناراحت و اندوهگین بود علت را پرسیدم. گفت: «این (معاویه) نه فقط بسیار بی دین است، بلکه یکی از پلیدترین مردم روزگار است » پرسیدم چرا؟ گفت: پیشنهاد کردم اکنون که تو به مراد خود (خلافت) رسیدی بهتر است که در آخر عمر به عدالت رفتار کنی و با بنی هاشم این قدر بدرفتاری نکنی. چون آنان ارحام تو هستند و چیزی برایشان باقی نمانده است که بیم داشته باشی بر تو خروج کنند» گفت: هیهات، هیهات، ابوبکر خلافت کرد و عدالت نمود و مرد و نامش هم از بین رفت. عمر و عثمان نیز همینطور. حال آنکه این برادر هاشمی، رسول خداصلی الله علیه وآله هر روز نج بار نامش را در دنیای اسلام فریاد می زنند (اشهد ان محمدا رسول الله) (11) فای عمل یبقی مع هذا لا ام ء لک لا والله الا دفنا دفنا (12) ای بی مادر، با این کاردیگرچه عملی باقی خواهد ماند. نه هرگز، مگر آنکه نام محمد دفن شود.
معاویه گروهی از صحابه رسول خداصلی الله علیه وآله را اجیر کرد که در مذمت علی علیه السلام حدیث جعل کنند و در مدح دشمنان آن حضرت فضیلت بتراشند.
ابن ابی الحدید می نویسد: استاد ما ابو جعفر اسکافی گفته است که معاویه با پاداش و حقوق و جایزه جمعی از صحابه و تابعین را وادار کرد تا اخبار نادرستی در مذمت علی ابن ابیطالب علیه السلام جعل کنند که از جمله آنها، ابوهریره، عمروبن عاص، مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر و... را می توان نام برد». (13)
وی قسمتی از این روایات جعلی را نقل می کند و می افزاید که معاویه یکصدهزار درهم به سمرة بن جندب داد تا روایتی جعل کند که آیه شریفه «و من الناس من یعجبک قوله فی الحیاة الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام ». (14) که درباره یکی از مشرکان و منافقان به نام «اخنس بن شریق »، متحد و شریک ابوسفیان نازل شده بود بگوید که در مورد علی بن ابیطالب علیه السلام است و این آیه نیز «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤف بالعباد» (15) که درباره علی علیه السلام و ایثار او در لیلة المبیت و هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله است، در شان «ابن ملجم مرادی » می باشد. ابتدا سمره حاضر نشد بپذیرد ولی بعد از گرفتن چهارصدهزار درهم چنین حدیثی را جعل کرد. (16)
از مدائنی نیز نقل شده است که معاویه به کارگزاران خود در همه نقاط نوشت تا شهادت هیچ یک از شیعیان علی بن ابیطالب علیه السلام را نپذیرند. آنها نیز به عمال خود بخشنامه کردند که بنگرید تا هرکس از طرفداران عثمان نزد شماست و فضائل او را نقل می کند، پیدا کنید و آنها را گرامی دارید. همچنین هرکس که در فضیلت عثمان حدیثی نقل کرد، نام او و نام پدر و فامیلش را برای ما بنویسید.
ارسال جوائز و عطایا و باغ و زمین سبب شد که سیل حدیث و کاروان خبر به دربار معاویه سرازیر شود. جعل خبر آن قدر زیاد بود که معاویه بخشنامه جدیدی نوشت که حدیث درباره فضیلت عثمان زیاد شد و از حد گذشته است. وی دستور داد از این پس درباره سایر صحابه و خلفا حدیث بگویند. و به احدی از مسلمانان اجازه ندهند تا حدیثی درباره ابوتراب نقل کند.
پی نوشتها:
1 ) مقدمه تاریخ طبری.
2 ) النص والاجتهاد، ص 508 به نقل از منابع معروف اهل سنت.
3 ) رجوع کنید به کتابهای اضواء علی السنة المحمدیة، محمود ابوریه، ابوهریره، علامه شرف الدین، و دراسات و بحوث فی التاریخ والاسلام ، جعفر مرتضی.
4 ) کتاب امام چهارم علیه السلام پاسدار انقلاب، به قلم نگارنده.
5 ) برگ به مقدمه سنن نسائی.
6 ) الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج 1، ص 261.
7 ) الذریعة، ج 1، ص 314.
8 ) الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج 2، ص 39- الذریعة، ج 1 - اضواء علی السنة المحمدیة، ص 144.
9 ) تاریخ ابن کثیر، ج 1، ص 21 - امام صادق علیه السلام ج 2، ص 29.
10 ) امین، فجرالاسلام، ص 211 و اضواء علی السنة المحمدیة، ص 144.
11 ) او ایمان به قرآن نداشت که خدا درباره پیامبر فرمودند: و رفعنا لک ذکرک) ما یاد تو و نام تو را بالا بردیم.
12 ) مروج الذهب، ج 3، ص 454 - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 5، ص 130.
13 ) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 358 - والنص والاجتهاد، ص 508 - ابوهریره بیش از 3300 حدیث در صحاح دارد.
14 ) سوره بقره، آیه 204 - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، و حدیقة الشیعة، ص 368.
15 ) سوره بقره، آیه -207 النصایح الکافیة، ص 72، و73 - الصیحیح من السیرة، ج 2، ص 284 و 285.
16 ) الاخبار الدخیلة علامه تستری.