آنک آواز نبی از در بطحا شنوید
ذکر حق را ز در افتادن بتها شنوید
نو اسلام بر آمد ز کران تا نگرید
بانگ توحید در آمد به جهان تا شنوید
سخنی از سر مهر و خبری از در صدق
گر ز جایی نشنیدید، از اینجا شنوید
بس شنیدید سخنها ز خدا بی خبران
اینک آیید و سخنهای خدا را شنوید
خاتمه بندگی از کعبه والا پرسید
زمزمه زندگی از زمزم گویا شنوید
زد نسیم از جبل ال رحمه به سوی عرفات
عرف طیب از نفس رحمت کبری شنوید
صوت حق بانگ برآورد به آزادی و گفت
نشنوید از دگری، آنچه که از ما شنوید
نگرید آن همه انوار تجلی نگرید
شنوید آن همه گلبانگ تسلا شنوید
سخنی روح فزا می شنوم ها شنوید
شنوید آن سخن روح فزا را شنوید
آمد از بحر وجود آن در یکتا که شما
قیمت گوهر خود زان در یکتا شنوید
هم به چشم از رخ وی نور هدایت بینید
هم به گوش از لب وی بانگ مساوا شنوید
چشم گردید به اعضا، و به اعضا نگرید
گوش باشید سراپا و سراپا شنوید
شنوید از وی، رمز شرف و عز و وقار
که از او، حاشا، کلا که جز اینها شنوید
بانگ او دعوت آزادی و آزادگی است
بانگ آزادی و آزادگی اینجا شنوید
یک طرف نامه «لبیک » ز یثرب خوانید
یک طرف نعره «سعدیک » ز صنعا شنوید
کوس فرمانبری از سفله ادنی مزنید
نغمه برتری از عالم بالا شنوید
آنچه در بردگی از غیر شنیدید بس است
این زمان مژده آزادی خود واشنوید
همه جا قائمه ظلم در افتاده به خاک
همه را قاعده عدل مهیا شنوید
یک طرف کاخ مظالم را ویران بینید
یک طرف خانه ظالم را یغما شنوید
از بلال حبشی کبر و ضلال قرشی
رخت در قاف عدم برده چو عنقا شنوید
بانگ تکبیر قبا خاست ز بنگاه قباد
اینک آن بر شده گلبانگ معلا شنوید
بنده را خواجه صفت عزت و حرمت بینید
خواجه را هم به ادب آدمی آسا شنوید
ظلم را رفته ز جا تا درک الاسفل مرگ
از نهیب خطر «ربی الاعلی » شنوید
نشنوید اینجا از هیچ در آوازه ظلم
کز در قیصر، آواز «اطعنا» شنوید
بنده را حکم گزار از خط حریت نفس
بر سر قیصر و هرقل به مدارا شنوید
هم به ادنی سخن از فضل و مروت گویید
هم ز اعلی سخن از رفق و مواسا شنوید
هم به تن نعمت آسایش امروز برید
هم به جان مژده آمرزش فردا شنوید
هم به عقبی ثمر از رحمت دنیا یابید
هم به دنیا خبر از راحت عقبی شنوید
آنک آوازه عدل از در بطحا برخاست
گوش باشید سراپا و سراپا شنوید