اخلاق و عرفان اسلامی / ارتباط با خدا

در ادامه سلسله مباحث اخلاقی استاد مصباح یزدی، در این شماره نیز شرح بخش دیگری از وصایای امام جعفر صادق علیه السلام خطاب به عبداللّه بن جندب را به محضر اهل معرفت تقدیم می داریم:

اشاره

در ادامه سلسله مباحث اخلاقی استاد مصباح یزدی، در این شماره نیز شرح بخش دیگری از وصایای امام جعفر صادق علیه السلام خطاب به عبداللّه بن جندب را به محضر اهل معرفت تقدیم می داریم:

«یا ابن جندب قال اللّه جل و عزّ فی بعض ما اوحی: انما اقبل الصلاة ممّن یتواضع لعظمتی و یکف نفسه عن الشهوات من اجلی و یقطع نهاره بذکری و لایتعظم علی خلقی و یطعم الجائع و یکسو العاری و یرحم المصاب و یؤوی الغریب فذلک یشرق نوره مثل الشمس اجعل له فی الظلمة نورا و فی الجهالة حلما اکلأه بعزتی و استحفظه ملائکتی یدعونی فالبّیه و یسألنی فاعطیه فمثل ذلک العبد عندی کمثل جنّات الفردوس لا یسبق اثمارها و لاتتغیر عن حالها.»(1)

راه های تقویت ارتباط با خدا

انسان برای پیمودن را صحیح تکامل و سعادت باید از یک سو، رابطه خود را با خدا و از سوی دیگر، با خلق خدا تقویت نماید. بهترین راه تقویت رابطه با خدا، نماز است. البته، مسأله عمل به تکالیف دینی و از جمله اقامه نماز و پرداخت زکات، بحثی است و رسیدن به مراتب عالی کمال بحثی دیگر. نماز و زکات یک ظاهر و مرتبه ای دارد که انجام آن موجب اسقاط تکلیف می شود؛ یعنی انسان با عمل به آن از عذاب الهی نجات می یابد. اما این بدان معنا نیست که لزوما موجب سعادت اخروی گردد. رسیدن به مقام قرب الهی از طریق گزاردن نماز، مستلزم رعایت نکات خاصی است که با صِرف عمل به تکلیف، آن هم از روی عدم توجه به مفاهیم بلند آن، محقق نمی گردد.

امام صادق علیه السلام در این بخش از سخنان خود با بیان حدیثی قدسی، برخی از شرایط قبولی نماز را یادآور می شوند: اولین شرط این است که نمازگزار در هنگام نماز، عظمت خدا را به یاد آورد و به این نکته توجه داشته باشد که هر چه بیش تر موفق به درک عظمت خدا گردد، خود را در برابر آن کوچک و ناچیز شمارد: «یا ابن جندب، قال اللّه جل و عزّ فی بعض ما أوحی انما اقبل الصلاة ممّن یتواضع لعظمتی.»

در این جا برای درک بهتر عظمت خدا، داستانی را از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنیم. در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله ، زنی زندگی می کرد به نام زینب عطاره که به شغل عطرفروشی اشتغال داشت. آن زن عطرهای خوبی را که تهیه می کرد، ابتدا خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله می آورد و حضرت نیز آن ها را خریداری می کردند. آن زن یک روز از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله خواست تا عظمت خدا را برایش تشریح نمایند. حضرت فرمودند: تو نمی توانی عظمت خدا را درک کنی، مگر این که ابتدا به عظمت مخلوقات خدا پی ببری. پیامبر صلی الله علیه و آله درباره عظمت آفرینش آسمان و زمین فرمودند: این زمین پهناور با تمام دریاها و کوه ها و شهرهای بزرگی که دارد، نسبت به آسمان اول به مانند حلقه ای است که در یک بیابان بی کران افتاده باشد. همین طور نسبت آسمان اول به آسمان دوم تا برسد به آسمان هفتم، و آسمان هفتم نیز نسبت به عرش خدا، همچون حلقه ای است در یک بیابان بسیار وسیع.

امروزه کیهان شناسان، کهکشان هایی را کشف کرده اند که میلیاردها سال نوری با کهکشان ما فاصله دارند؛ یعنی کل منظومه شمسی با همه عظمتش در برابر کهکشان راه شیری و نیز این کهکشان در برابر کهکشان های دیگر بسیار ناچیز هستند. حضرت به زینب عطاره فرمودند: وقتی به این مسائل خوب بیندیشی،

نمازگزار، باید روز خود را با یاد خدا سپری کند. هستند کسانی که همیشه و در تمام حال به یاد خدا هستند و هرگز از یاد خدا غافل نمی شوند.

متوجه می شوی که تازه در برابر عظمت مخلوق خدا هیچ به حساب نمی آیی تا چه رسد به عظمت خدا. وقتی انسان با چنین دیدی به این مسائل بنگرد، خودش را در برابر عظمت بی نهایت خداوند بسیار کوچک می شمارد و حالت تواضع برای او پیش می آید.

شرط دوم از شرایط قبولی نماز این است که نمازگزار به خاطر خدا از هوا و هوس های باطل خود دست بردارد؛ یعنی بگوید: خدایا! به خاطر این که تو را دوست دارم، دنبال شهوترانی و گناه نمی روم. همان طور که انسان به خاطر دوستان خود از برخی خواسته هایش صرف نظر می کند، به خاطر خدا هم، باید از شهوات نامشروع خود چشم بپوشد. بین نمازِ خوب خواندن و دنبال شهوات نامشروع رفتن نسبت معکوس وجود دارد؛ به این معنا که انسان هر قدر نمازش را بهتر بخواند، به همان میزان از شهوات نامشروع دور می شود و به عکس، هر چه بیش تر شهوترانی کند، از نماز دور می شود. قرآن کریم درباره برخی اقوام گذشته این مطلب را به زیبایی بیان فرموده و پس از ذکر نام تعدادی از انبیا علیهم السلام می فرماید: «اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خرّوا سجّدا و بکیّا.» (مریم: 58)، هرگاه آیات رحمت ما بر آن ها تلاوت شود، با گریه روی اخلاص بر خاک نهند. سپس در ادامه می فرماید: «فخلف من بعدهم خلق اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات.» (مریم: 59)؛ سپس جانشین آن مردم خداپرست، قومی شدند که نماز را ضایع گزارده و از شهوت نفس پیروی کردند. انسان اگر بخواهد بداند چرا آن طور که باید و شاید نمی تواند در نماز با خدا انس بگیرد، باید ببیند چقدر به شهوات نامشروع و افکار باطل دل بسته است. بنابراین، شرط دوم قبولی نماز، کنار گذاشتن شهوات نامشروع است: «و یکف نفسه عن الشهوات من اجلی.»

شرط سوم این است که نمازگزار، روز خود را با یاد خدا سپری کند. هستند کسانی که همیشه و در تمام حال به یاد خدا هستند و هرگز از یاد خدا غافل نمی شوند: «رجالٌ لا تُلهیهم تجارةٌ و لا بیعٌ عن ذکر الله.» (نور: 37)؛ پاک مردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند. خداوند چنین مردانی دارد که حتی اشتغالات مادی دنیا، آنان را از یاد خدا بازنمی دارد. مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در این باره که چگونه انسان هم می تواند به یاد خدا باشد و هم به امور زندگی خود بپردازد، می فرمودند: اگر انسان به این دو مطلب توجه داشته باشد که هیچ گاه از دست دادن عزیزی و یا محبت داشتن به دوستی، مانع از کار و فعالیت روزانه او نمی شود و انسان علی رغم این که به امور دنیوی خود مشغول است، به یاد عزیز از دست رفته و یا دوست خود نیز می باشد، همواره و در تمام حالات به یاد خداست: «و یقطع نهاره بذکری.»

ارتباط سالم با خلق خدا و آثار آن

انسان باید همان گونه که در پیشگاه الهی متواضع است، به بندگان خدا هم بزرگی نفروشد و اگر گرسنه ای را دید که توان سیر کردن شکم خود را ندارد، او را اطعام کند. این خود یکی از مصادیق زکات است. زکات در اصطلاح قرآن، فقط آن زکات واجبی که به اموال خاصی تعلق می گیرد نیست، بلکه مفهوم زکات در قرآن، انفاق در راه خداست. سفارش خداوند به حضرت عیسی علیه السلام نیز صرفا شامل زکات و نماز واجب نمی شود. قرآن کریم از زبان حضرت عیسی علیه السلام که تازه متولد شده و در گهواره بود، می فرماید: «انّی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصانی بالصلوة و الزکوة ما دمتُ حیّا.» (مریم: 30 و 31)؛ همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرمود و مرا هر کجا باشم برای جهانیان مایه برکت و رحمت گردانید و تا زنده ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد. در اسلام، هم زکات واجب داریم و هم زکات مستحب؛ زکات واجب، فقط به برخی اموال تعلق می گیرد، اما زکات مستحب، شامل صدقات و انفاقات و مواردی نظیر آن می شود. زکات و نماز هیچ گاه از یکدیگر جدا نمی شوند؛ نماز که هست، زکات هم باید باشد. بنابراین، پرهیز از فخرفروشی به خلق خدا و نیز انفاق به نیازمندان، از دیگر شروط قبولی نماز است: «ولا یتعظم علی خلقی و یطعم الجائع.»

شرط دیگر قبولی نماز این است که انسان اگر برهنه ای را دید که توان پوشاندن خود را ندارد، او را بپوشاند. البته، این سخن بدین معنا نیست که فرد حتما باید برهنه باشد، یعنی ساتر عورت هم نداشته باشد، تا ما به او لباس بدهیم، بلکه منظور این است که اگر کسی احتیاج به لباس داشت، برای او لباس تهیه کنیم و نیز اگر کسی به مصیبتی دچار شده است، به کمک او بشتابم و اگر سرپناهی ندارد، تا آن جا که برایمان مقدور است، برای وی مسکن تهیه کنیم: «و یکسو العاری و یرحم المصاب و یؤوی الغریب.»

کسی که شرایط قبولی نماز را رعایت کند، چهره اش در عالم معنا و ملکوت همچون خورشید می درخشد و این درخشش را کسانی که چشم باطن بین داشته باشند می بینند. ممکن است امثال من و شما این درخشش را نبینیم، اما هستند کسانی که چشم دلشان به آن عالم باز است و به محض نگاه کردن به چهره کسی متوجه می شوند که وی اهل معصیت است یا اهل عبادت. نورانیّت دل و روح، یکی از آثار تکوینی عبادت است: «فذلک یشرق نوره مثل الشمس.» خداوند ظلمت های زندگی را برای بنده ای که نمازش را قبول کرده است، روشن می سازد: «اجعل له فی الظلمة نورا.» خداوند در قرآن می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به و یغفر لکم والله غفورٌ رحیم.» (حدید: 28) ای کسانی که به حق گرویدید، اینک خداترس و متقی شوید و به رسولش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نیز ایمان آورید تا خدا شما را از رحمتش دو بهره نصیب گرداند: یکی بر ایمان رسولان پیشین و یکی بر ایمان بدین رسول و نوری از پرتو ایمان به قرآن شما را عطا کند که بدان نور راه بهشت ابد پیمایید و از گناه شما نیز در گذرد که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. انسان های خداترس و متقی هنگامی که دچار ظلمت های مادی می شوند، خداوند حتی نور حسّی هم به ایشان عطا می فرماید. بوده اند افراد نابینایی که قرآن را از رو تلاوت کرده اند. یکی از این موارد که خود من از افراد مورد اعتماد شنیده ام این است که یک شب خادم مدرسه مروی تهران در یکی از حجره ها دو شعاع نور می بیند. وقتی نزدیک می رود، مشاهده می کند که فرد نابینایی مشغول تلاوت قرآن است و از دو چشمش، دو شعاع نور بر قرآن می تابد.

انسان در دنیا خواه ناخواه با کسانی مواجه می شود که با برخوردهای نابخردانه شان، صبر و تحمل را از انسان می گیرند. بسیار مشکل است که انسان بتواند در این شرایط خودش را کنترل نماید. اما خداوند به کسانی که نمازشان را پذیرفته است، بردباری و حلمی عطا می فرماید که در مقابل افراد نابخرد بتوانند خودشان را کنترل کنند: «و فی الجهالة حلما.» خداوند مادامی که ادامه حیات به نفع چنین بنده ای باشد، او را به وسیله فرشتگانش حفظ می کند: «اکلأه بعزتی و استحفظه ملائکتی» و درخواست او را اجابت می کند: «یدعونی فالبّیه و یسألنی فاعطیه» چنین بنده ای همچون گل ها و میوه های بهشتی که هیچ گاه پژمرده و پوسیده نمی گردند، همیشه با طراوت و سرزنده است: «فمثل ذلک العبد عندی کمثل جنات الفردوس لا یسبق اثمارها و لا تتغیر عن حالها.»

تفسیر عقلانی این مطلب این است که بنده آن چنان با آموزه های دینی خو گرفته است که هیچ گاه این حالت او تغییر نخواهد کرد؛ یعنی این حالات در او ملکه شده و به صورت صفت ثابتی برای نفس و روحش درآمده است.

ادامه دارد

1 محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 285، روایت 1، باب 24

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر