اخلاق و عرفان اسلامی / پرتویی از کلام ولایت

هفتمین بخش از سلسله دروس اخلاقی استاد را در زمینه جهل در فرهنگ اسلامی، عامل اصلی رواج جهل در بین مردم، وظیفه ما در مقابل دین خدا به ساحت اهل معرفت تقدیم داشتیم در ادامه این مباحث، اینک بخش دیگری از وصایای امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب:

اشاره:

هفتمین بخش از سلسله دروس اخلاقی استاد را در زمینه جهل در فرهنگ اسلامی، عامل اصلی رواج جهل در بین مردم، وظیفه ما در مقابل دین خدا به ساحت اهل معرفت تقدیم داشتیم در ادامه این مباحث، اینک بخش دیگری از وصایای امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب:

پرتوی از کلام ولایت

«یاابن جندب، لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکة و لاظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا ولاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شیئا الا اعطاهم.» (1)

عبدالله بن جندب از امام صادق علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود: اگر شیعیان ما استقامت داشته باشند (یعنی: به مسائل اعتقادیشان درست عمل کنند و به آنچه معتقدند، پای بند باشند و در پیروی ما از راه صحیح خارج نشوند) فرشتگان با آنان مصافحه می کنند و (در حرارت آفتاب) ابرها بر سرشان سایه می اندازند (حتی هنگامی که قرار است باران ببارد، خداوند باران را در شب نازل می کند تا در روز هوا برایشان آفتابی باشد) و از بالای سر و زیر پا برایشان روزی می فرستد (یعنی: نعمت از اطراف بر آن ها می ریزد) و هیچ درخواستی از خدا نمی کنند، مگر این که به آن ها عطا می کند.

«سعادت »; مطلوب فطری انسان

همه مردم طالب سعادت و فطرتا دنبال خوشبختی اند، از گرفتاری ها به تنگ می آیند و در صدد نجات از آن ها برمی آیند. اما در چند زمینه با همدیگر اختلاف نظر دارند; یکی از آن ها تعیین مصداق «سعادت » - همان گمشده فطریشان - است. همه می خواهند خوشبخت باشند و هیچ وقت دچار گرفتاری و بدبختی نشوند، اما بسیاری از آن ها نمی دانند که خوشبختی واقعی کدام است.

بسیاری از مردم تصور می کنند مطلوب فطری آن هاهمین لذت های زودگذر دنیوی است. بنابراین، همه توان خود را صرف رسیدن به آن می کنند و دنبال چیز دیگری نمی روند. این ها تلاش نمی کنند تا دریابند سعادت واقعی کدام است.

دسته ای دیگر از مردم اجمالا می دانند که لذت های زودگذر لیاقت دل بستگی را ندارد، می بینند که هر روز مردم به یک چیز دل می بندند و توجهشان را صرف به دست آوردن آن می کنند ولی هر قدر هم نسبت به چیزی علاقه مند بوده و از رسیدن به آن خرسند شده باشند، برایشان باقی نمی ماند و از بین می رود، می بینند که آنچه مردم زندگیشان را صرف به دست آوردن آن کرده بودند پایدار نمی ماند و به اصطلاح، «آنچه را نپاید دل بستگی را نشاید»، در می یابند که آن ها لیاقت دل بستن ندارند، اما نمی دانند آنچه را باید دنبال کنند چیست. این قبیل افراد دو دسته اند:

یک دسته کسانی اند که به کمک عقل و راهنمایی های افرادی که از سوی خداوند آمده اند هدف اصلی شان را می شناسند و می فهمند سعادت واقعی چیست; همان که در اصطلاح، از آن به «قرب خداوند» تعبیر می کنیم. «فمنهم شقی و سعید فاما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض.» (هود:107) پس سعادت واقعی این است که انسان نزد خداوند از خوشبختی ابدی و بی نهایت بهره مند باشد.

اما دسته دیگر وقت صرف می کنند، فکر می کنند، بحث می کنند، اما در شرایطی قرار می گیرند که موفق نمی شوند بفهمند، دچار شک و شبهه های واهی و وسوسه های شیطانی می شوند; نه خدا را درست می شناسند و نه قیامت را رست باور دارند; کوتاهی نمی کنند، اما تشخیص هم نمی دهند.

کسانی که سعی می کنند و راه درست را می شناسند و می فهمند که سعادت واقعی در قرب خدا و جوار رحمت اوست باید در صدد برآیند که راه صحیح را بشناسند. اما برخی از این افراد در این زمینه، وقت کافی نمی گذارند، به قدر کافی تحقیق نمی کنند; متوجه می شوند که سعادت حقیقی در ایمان به خدا و روز جزاست، در این است که انسان نزد خداوند معزز و مقرب باشد، اما سعی نمی کنند که بفهمند راه آن کدام است. به حرف هر کس یا هر شرایطی که در جامعه حکم فرماست، هرچند درست نباشد، اعتماد می کنند و به قدر کافی به تحقیق نمی پردازند. کسانی هم که در اطراف آن ها هستند، نمی توانند راه صحیح را به آن ها نشان دهند. البته نشناختن این دسته مراتبی دارد; برخی در مسائل فردی به شناخت کافی نمی رسند و برخی در مسائل اجتماعی یا سیاسی یا غیر آن.

اما در هر صورت، برخی افراد موفق می شوند به شناخت کافی برسند. ولی پس از این، نوبت «عمل » می رسد; یعنی رسیدن چنین اشخاصی به سعادت مطلوبشان در گرو اینست که چه قدر در این راه پای مردی نمایند، از راه صحیح منحرف نشوند و افراط و تفریط نکنند.

برخورداری مؤمنان از نعمت های ویژه الهی در دنیا و آخرت

اگر کسانی تحقیق کردند، هدف را شناختند، به درستی هم عمل کردند، آیا ممکن است خدای متعال چیزی از آن ها کم بگذارد؟ آیا ممکن است چیزی به صلاحشان باشد و خدا به آن ها ندهد، چه در دنیا و چه در آخرت؟ محال است چنین باشد; زیرا خداوند بخیل نیست، عالم را هم آفریده تا انسان ها با حرکت اختیاری خودشان، راه تکامل را طی کنند و به فیوضات و رحمت های ابدی او نایل شوند و اصلا هدف الهی این است که وقتی کسی راه درست را شناخت و تمام نیرویش را صرف عمل کرد و کوتاهی ننمود خداوند درباره اش کوتاهی نکند. خداوند به کسانی که اهل عصیان و تمردند و از یاد خدا غفلت ورزیده اند نعمت های فراوان می دهد، آیا ممکن است به کسانی که توانشان را صرف هدایت خود و عمل به دستورات خدا کرده اند، عنایت نکند؟ خیر، خداوند هر چه را به نفعشان باشد، در دنیا و آخرت، به آن ها خواهد داد. از نعمت های آخرت، که هیچ تزاحمی با همدیگر ندارد، به قدری که افراد لیاقت داشته باشند، به آن ها خواهد داد; «جنة عرضها کعرض السماء والارض » (حدید: 21); بهشتی که گستره اش به اندازه تمام آسمان ها و زمین است در اختیارشان می گذارد. هر قدر بتوانند از آن استفاده کنند مضایقه ای نخواهد بود; زیرا بهشت و نعمت های آن مثل این دنیا نیست که مثلا، اگر کمی غذا خوردند سیر شوند یا اگر زیاد خوردند مریض شوند.

در آن جا، تزاحمی نیست. چنین نیست که اگر از چیزی تمتع بردند، خسته شوند یا دیگر نتوانند استفاده کنند. در آن جا، نه خستگی وجود دارد، نه ملالت، نه ضعف، نه درد،... . خدا می داند که آن جا چه عالمی است! و چه نعمت هایی در اختیار بندگان شایسته اش قرار می دهد! چنین کسانی که راه را به خوبی شناخته اند و به خوبی آن را پیموده اند، در آخرت، هیچ مشکلی ندارند و هر چه بخواهند در اختیارشان قرار می گیرد حتی بیش از آنچه تصور می کنند و به عقلشان می رسد. معمولا انسان باید تصوری از چیزی داشته باشد تا آن را بخواهد. اما خداوند آن قدر نعمت می دهد که تصورش را هم نمی کنند; «فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین.» (زخرف: 71) در جایی هم می فرماید: «لهم ما یشاؤون فیها و لدنیا مزید» (ق: 35); هر چه بخواهند می دهیم، بیش تر هم می دهیم.

اما در دنیا، خیرات و نعمت ها کمابیش با یکدیگر تزاحم دارد. نعمت ها هرچند حلال و مشروع هم باشد، انسان به قدر محدودمی توانداز آن ها استفاده کند، چه در خوردنی ها باشد، چه در نوشیدنی ها، چه در پوشیدنی ها یا دیگر نعمت ها. دنیا همه چیزش محدود است و به قدر محدود باید از آن ها استفاده کرد. اگر از حد خودش بگذرد نتیجه معکوس می دهد; مثلا، اگر انسان پرخوری کند، مریض می شود. خداوند هم وقتی می خواهد در این دنیا به کسی چیزی بدهد به مقدار محدود می دهد، وقتی هم نعمت های مادی و معنوی او با یکدیگر تزاحم پیدا می کند، نعمتی را که برایشان اصل است به آن ها می دهد.

به همین دلیل است که گاهی بندگان شایسته در این دنیا مبتلا به گرفتاری هایی می شوند. این طبیعت دنیاست که به دلیل این تزاحمات، گرفتاری ها ایجاد می شود. اصلا زندگی دنیا بدون سختی ممکن نیست. اما قرار بر این است که بندگان شایسته خدا هر چه خواستند، خداوند در این دنیا هم به آن ها بدهد، مگر مصلحتی قوی تر در کار باشد و نعمتی با دیگری تزاحم پیدا کند. بندگان خدا چیزهایی را می خواهند، اما این خواست گاهی موجب محرومیت آن ها از چیزهای دیگر می شود. در چنین مواقعی، خداوند به آن ها چیزی می دهد که به صلاحشان باشد. البته بندگان شایسته خدا هم کارشان را به خدا واگذار می کنند و معمولا مطابق خواسته دلشان از خدا چیزی نمی خواهند، می گویند: خدایا، هر چه را برای ما بهتر است نصیبمان کن. خداوند هم چنین اراده می کند که به عنوان مثال، برای محفوظ ماندن آن ها از گرما، ابری بفرستد تا بر سرشان سایه بیندازد یا اگر از باران روز ناراحت می شوند، شب برایشان باران بفرستد. ولی واست خداوند چنین است که اگر این نعمت ها با یکدیگر تزاحم پیدا کرد، آن را که برایشان بهتر است عطا کند; حتی گاهی از دنیایشان کم می گذارد و بر نعمت های اخرویشان می افزاید و درجاتشان را بالا می برد.

پس با دلایل عقلی و برهانی، می توان اثبات کرد که اگر کسانی راه صحیح را بشناسند و آن را درست بپیمایند، هر چه را برایشان خیر باشد خدا به آن ها می دهد، حتی اگر به این صورت باشد که در روز گرم تابستان، ابری بر سرشان سایه بیندازد یا اگر مریض شدند شفا پیدا کنند، مگر این که خداوند خیرشان را در غیر از این دیده باشد. در هر صورت، قرار بر این است که هیچ ناراحتی نبینند.

سعادتمند واقعی کیست؟

این ها چه کسانی اند؟ آیا کسانی که مقصد را شناخته اند، راه رسیدن به آن را هم در میان تمام مسائل فردی و اجتماعی و دیگر جنبه های زندگیشان به خوبی شناخته اند و توفیق عمل داشته اند یهودی اند یا نصرانی یا بودایی یا غیر آن؟

بر اساس عقیده ما، راه صحیح «اسلام » است و هر کس مسلمان باشد سعادت آخرت را به خوبی شناخته است. گم شده حقیقی انسان نزد خدا و در عالم ابدی است. پس مطلوب مسلمان «خدا» است. برای رسیدن به او نیز تنها راه «اجرای دستورات اسلام » است. بنابراین، ممکن نیست کسی مسلمان باشد، اما ضروریات اسلام را نداند. پس هر کس مقصد را شناخته، راه را هم کمابیش یافته است. چنین شخصی مستحق دریافت نعمت های بی منتهای خدا در دنیا و آخرت است.

تفاوت بهره افراد از «سعادت »

اما مسلمانان فرقه های گوناگونی دارند. همیشه هم کسانی بوده اند که می خواسته اند راه صحیح را بشناسند، تحقیق هم کرده اند، ولی موفق نشده اند، به خصوص در دوران ائمه اطهارعلیهم السلام کسانی بودند که در گوشه و کنار زندگی می کردند; می خواستند اسلام را دقیقا بشناسند، ولی شرایط اجتماعی آن دوران و حکومت های جابرانه مانع این کار بود. این دسته افراد به اندازه ای که شناخت پیدا کرده اند، مسؤولیت دارند و باید به همان مقدار عمل کنند. طبعا استحقاق دریافت همه گونه عنایتی را هم ندارند; چون تمام راه را نپیموده اند; در چیزهایی که نشناخته اند کمالاتی وجود داشته که آن ها به دلیل عمل نکردن، به آن ها دست نیافته اند، هرچند تقصیری در زمینه شناخت نداشته اند. خداوند هم در همین حد پاداش آن ها را خواهد داد: «انا لانضیع اجر من احسن عملا.» (کهف: 30) آن ها تقصیر نداشته اند; در شناخت، قصور داشته اند و به آنچه فهمیده اند عمل کرده اند. خداوند هم به همان اندازه پاداششان می دهد.

اما کسانی که مقصد را شناخته اند، با تلاش و کوشش خود نیز در مسیر صحیح گام نهاده اند و برای طی طریق، مشمول توفیق الهی شده اند - یعنی: شیعه اهل بیت علیهم السلام هستند - دیگر هیچ مشکلی ندارند، مگر در زمینه عمل; باید در عمل بکوشند چون هدف و راه را درست شناخته اند. البته این ها هم از لحاظ معرفت، مراتبی دارند. چنین نیست که هر که شیعه شد، تمام دستورات اهل بیت علیهم السلام را در همه ابعادش بشناسد، مراتب علم و معرفت افراد با یکدیگر فرق می کند و ممکن است بعضی ها به شناخت کامل تمام جزئیات نرسیده باشند و بالتبع، از درک آثارش نیز محروم خواهند شد. هر که به شناخت کامل تر رسیده باشد، از آثار بیش تری برخوردار خواهد شد.

فرض ما بر این است که ما شیعیان از لحاظ شناخت کمبودی نداریم، اسلام را از شیوه اهل بیت علیهم السلام با همه ابعادش شناخته ایم. پس اگر به درستی عمل کنیم، خداوند در دنیا و آخرت، ما را غرق در نعمت خواهد کرد و چرا چنین نکند؟ مگر خدا می خواهد نعمت هایش را برای چه کسی ذخیره کند؟ مگر بخل دارد؟ آیا اگر به بعضی ها بدهد، نعمت هایش تمام می شود؟ در آخرت تزاحم و تعارضی نیست، هر چه را به یکی داده به دیگری هم می تواند بدهد; «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون.» (یس: 82) محدودیت از ویژگی های دنیاست و در آخرت وجود ندارد. در این جا هم هر کس راه شناخت را درست پیمود، هر چه را بخواهد خدا به او عطا می کند، مگر آن که مصلحت نباشد; به گونه ای که حتی اگر به خودش هم گفته شود که اگر فلان چیز به تو داده شود از چیز دیگری محروم می شوی، قبول نمی کند و می گوید همان که خدا خواسته بهتر است.

پس کسانی که مقصد را درست تشخیص داده اند، راه را هم درست رفته اند و تمام توانشان را نیز برای رسیدن به آن به کار گرفته اند - همان کسانی که در دنیا و آخرت، غرق در نعمت های خدا خواهند شد - مسلمانانی هستند که شیوه اهل بیت علیهم السلام را درست نشناخته اند و آن را در تمام ابعاد زندگیشان پیش رو قرار داده اند. بر این اساس، امام صادق علیه السلام می فرماید: ای پسر جندب، اگر شیعیان ما (کسانی که مقصد زندگیشان ; یعنی: خدا و قیامت را رست شناخته اند و سعادت حقیقی را وجهه همت خود گردانده اند) استقامت به خرج دهند (و از مسیری که انتخاب کرده اند منحرف نشوند) خداوند آنان را غرق در نعمت های خود می کند.

«استقامت »; شرط دست یابی به سعادت

در توضیح «استقامت »، بجاست بدانیم که در چند جای قرآن، به پیامبرصلی الله علیه وآله امر به استقامت شده است; یکی در سوره هود که از آن حضرت نقل است که فرمود: «شیبتنی سورة هود لمکان هذه الآیة: "فاستقم کما امرت و من تاب معک"»; سوره هود مرا پیر کرد; به سبب وجود این آیه: پس استقامت بورز تو و هر که با تو توبه کرده است، همان گونه که فرمان داده شده ای. حضرت امام رحمه الله در سخنان خود، زیاد بر این حدیث تاکید می کردند. به واقع، آنچه انسان را پیر می کند و کمرشکن است «استقامت » است. به همین منظور، خداوند به استقامت ورزندگان در آیه دیگری بشارت می دهد: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الا تخافوا ولاتحزنوا وابشروا بالجنة التی کنتم توعدون » (فصلت: 30); آنان که گفتند: پروردگار ما الله است، سپس استقامت ورزیدند (و پایداری کردند)، فرشتگان بر آنان فرود آیند که نترسید و غمگین نباشید و بشارت ما بر شما به بهشتی که وعده داده شده اید.

بنابراین، صرف ایمان به خدا و پذیرش دین حق و مذهب اهل بیت علیهم السلام کافی نیست، بلکه باید در این راه پایداری کنیم و استقامت به خرج دهیم; باید مراقب باشیم تا لحظه ای منحرف نشویم. اگر کسی این گونه باشد، خداوند از هیچ خیری در حق او فروگذار نمی کند. چنین کسی مستجاب الدعوه است; هر چه از خدا بخواهد به او عطا می کند و اصلا جز آنچه مرضی خداست انجام نمی دهد; ملائکه هم با او مصافحه می کنند و دست می دهند. البته کسانی که به درجات بالاتر و کامل تری رسیده باشند ملائکه را هم می بینند و مصافحه شان را درک می کنند.

دیدن ملائکه مختص به پیامبران علیهم السلام نیست. ائمه اطهارعلیهم السلام پیامبر نبودند، ولی ملائکه را مشاهده می کردند یا حضرت مریم علیهم السلام نه امام بود و نه پیامبر، اما ملک را مشاهده کرد و گفت: «اعوذ بالرحمان منک ان کنت تقیا» (مریم: 18) و حضرت عیسی علیه السلام را ملک به او مرحمت کرد; «قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا.» (مریم:1)

هماهنگی مصلحت الهی با بهره مندی مؤمنان از نعمت های دنیا

باید توجه داشته باشیم که آنچه به عنوان نمونه از امتیازات شیعیان و مؤمنان واقعی در این روایت نقل شده قاعده کلی و همیشگی نیست، بلکه اقتضائاتی است که امام صادق علیه السلام برخی از آن ها را در خصوص آنان ذکر کرده اند; یعنی: چنین کسانی این گونه اقتضایی در وجودشان هست که خداوند مثلا، در گرمای هوا ابری بفرستد تا بر سر شان سایه بیندازد یا ملائکه با آن ها مصافحه کنند. اما باید توجه داشت که اگر خداوند برای بعضی از بندگان مؤمنش این کارها را نکرده به دلیل مصالحی بالاتر است; یعنی: این اقتضا برای آنان وجود دارد که روزهایشان آفتابی باشد و اگر قرار باشد بارانی ببارد، در شب برایشان بفرستد و...، اما ممکن است به دلیل برخی مصالح والاتر، این امتیازات را به آن ها ندهد.

از جمله امتیازاتی که خداوند به چنین بندگانی عطا می کند این است که «لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم »; آنان روزی خود را، هم از بالای سر و هم از زیرپایشان دریافت می کنند. شاید این تعبیر کنایی بوده و منظور این باشد که نعمت از هر طرف به سوی آنان سرازیر می شود. به این مضمون، در قرآن هم می فرماید: «ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض » (اعراف:96); اگر اهل زمین ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند (شناخت و استقامت)، از آسمان و زمین بر آن ها درهای برکات را می گشودیم. مصداق کامل چنین کسانی شیعیان خالص اهل بیت علیهم السلام هستند که هیچ چیز از خدا نمی خواهند، مگر این که دعایشان را مستجاب می گرداند; «لما سالوا الله شیئا الا اعطاهم.» ادامه دارد.

پی نوشت ها

1- محمدباقرمجلسی،بحارالانوار،ج 78، ص 279

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان