اخلاق و عرفان اسلامی / «جهل » در فرهنگ اسلامی

در ششمین بخش از سلسله درس های حضرت استاد، در شماره های گذشته، فرازهایی از سخنان امام صادق علیه السلام را در وصیت به عبدالله بن جندب ملاحظه نمودید. در این شماره، هفتمین بخش از این سلسله دروس را به محضر اهل عرفان تقدیم می داریم:

اشاره

در ششمین بخش از سلسله درس های حضرت استاد، در شماره های گذشته، فرازهایی از سخنان امام صادق علیه السلام را در وصیت به عبدالله بن جندب ملاحظه نمودید. در این شماره، هفتمین بخش از این سلسله دروس را به محضر اهل عرفان تقدیم می داریم:

«یاابن جندب، قدیما عمر الجهل و قوی اساسه و ذلک لاتخاذهم دین الله لعبا حتی لقد کان المتقرب منهم الی الله بعلمه یرید سواه اولئک هم الظالمون.»

«جهل » در فرهنگ اسلامی

امام صادق علیه السلام دراین فراز از سخن خود می فرمایند: از دیرباز، بنیان جهل و نادانی قوی گردیده، بازارزش رونق گرفته، پایه هایش محکم شده و ریشه دوانده است. امام علیه السلام در ادامه فرمایش خود، یکی از عوامل رونق دهنده بازار جهل و تحکیم آن را این می داند که دین خدا را به بازی گرفته اند، آن چنان که حتی کسانی که علم خود را وسیله تقرب به خدا قرار داده اند نیز مقصد و نیتشان خدایی نیست و دنبال غیر او هستند. سپس حضرت آنان را ستمگران و ستم پیشگان معرفی می کند.

برای تبیین این فراز از روایت مزبور، نیاز به توضیح چند نکته است:

اولا، منظور حضرت از این که می فرمایند: «از دیرباز اساس جهل محکم شده، بازارش رونق گرفته و رواج یافته است »، چیست؟ ثانیا «جهل » به معنای ندانستن یک سلسله مفاهیم یا روابط بین پدیده های طبیعی است. اسباب و مسببات جهان چه ربطی به دین دارد؟ هر قومی از گذشته تاکنون برای شناخت مسائل عالم زحمت کشیده اند، درس خوانده اند، آزمایش کرده اند و به همان مقدار جهلشان را برطرف کرده اند و به علم دست یافته اند تا آن جا که در هر رشته، از هندسه و ریاضی و مکانیک و دیگر علوم متخصصانی تربیت نموده اند. پس این سخن که «جهل از قدیم رواج پیدا کرده است، آن هم به دلیل این که دین خدا را به بازی گرفته اند» یعنی چه؟

منظور حضرت صادق علیه السلام از «جهل » در این روایت، جهلی نیست که در مقابل معلومات مادی به کار می بریم. از نظر انبیا و اولیاعلیهم السلام، معلوماتی که سعادت انسان مرهون یادگیری آن هاست این گونه معلومات مادی نیست. دانش هایی را که هر کس باید برای نیل به سعادت بیاموزد، در هر شرایطی از زندگی اجتماعی که قرار دارد و در هر زمانی زندگی می کند، مربوط به اعتقادات و اصول دین است; شناخت خدا، سرنوشت انسان، جهان آخرت، راه صحیح زندگی و مانند آن که به وسیله انبیاعلیهم السلام تبیین می شود. علمی که بشر بدان نیازمند است و اگر نداشته باشد جاهل است این گونه علم هاست، حتی اگر در سایر زمینه ها فیلسوف دهر باشد. کسی که نداند سرنوشت زندگی اش چه می شود، پس از مرگ به چه عالمی می رود و چه سرنوشتی در انتظار اوست جاهل است، اگرچه سفینه های فضاپیما بسازد. «جهل » در فرهنگ انبیا و اولیاعلیهم السلام و قرآن به این مفهوم است. این معنا با آنچه در بین ما متداول است فرق می کند.

امام صادق علیهم السلام پس از این که این دسته از جاهلان را معرفی می کند، می فرماید: آن ها بیش ترشان مؤمن نیستند. درباره سرگذشت اقوام پیامبران گذشته علیهم السلام هم که قرآن سخن می گوید، می فرماید: ایمان نیاوردند، بجز اندکی از ایشان; مانند قوم حضرت هود، صالح، نوح علیه السلام و دیگران.

عامل اصلی رواج جهل در بین مردم

این که چرا مردم این قدر در جهل فرو رفته اند و از علوم و معارفی که خدای متعال به وسیله انبیاعلیهم السلام در اختیارشان گذاشته استفاده نکرده اند، دلایل گوناگونی دارد; یکی از دلایل آن، که ما نیز از آن غفلت داریم، این است که اصولا رواج جهل موجب می شود زورمداران بر مردم مسلط شوند و نگذارند انبیاعلیهم السلام دعوت خود را گسترش دهند. همیشه مستکبران و زراندوزانی که اموال خود را; ف از راه حرام به دست آورده اند، نمی خواسته اند دعوت انبیاعلیهم السلام عمومیت پیدا کند; زیرا باید از زورگویی ها و زراندوزی هایشان دست برمی داشته اند. اما اینان می خواسته اند بر مردم حکومت کنند.

از دیگر عواملی که موجب رواج جهل در جامعه و دست نیافتن مردم به معارف الهی می شود که به وسیله انبیاعلیهم السلام نازل آن شده است که کسانی که - به اصطلاح - دیندار هستند و خود را حامل این علوم و معارف و پیرو پیامبران علیهم السلام و حتی متولی دین می دانند، خودشان دین را جدی نمی گیرند، بلکه آن را وسیله ای برای سرگرمی، امرار معاش و دیگر اغراض دنیوی قرار می دهند. وقتی خود متدینان و متولیان دین، آن را جدی نگیرند، آیا می توان توقع داشت که حرف آن ها در دیگران اثر کند؟ مردم به این ها نگاه می کنند، همان راهی را می روند که آن ها رفته اند، همان کاری را یاد می گیرند که آن انجام می دهند، هرچند بازی با دین خدا باشد. این یکی از عواملی است که مانع رواج دین در جامعه می شود، بلکه حتی موجب مسلط شدن جهل بر مردم و محرومیت آن ها از معارف و حقایقی می شود که انبیاعلیهم السلام در اختیارشان می گذارند.

آن گونه که تاریخ نشان می دهد و متون دینی نیز مؤید آن است، عامل اصلی انحرافات مردم «جهل » بوده است. در این تردیدی نیست; چون اصل فطرت مردم بر دین و خداپرستی نهاده شده است و آن ها به طور ناخودآگاه آن را درک می کنند و از این رو، در پیشگاه آفریدگار جهان کرنش می نمایند. شاید در قرآن، نتوان موردی را پیدا کرد که دلالت کند بر این که برخی از انسان ها هیچ دینی نداشته اند; همه جا سخن از این است که کسانی بوده اند که بت یا ماه یا خورشید می پرستیده اند. اما موردی را نمی توان یافت حاکی از این که عده ای هم بوده اند که هیچ پرستشی نداشته اند.

در تحقیقات تاریخی و دیرینه شناسی هم هر قدر تعمق می شود، مواردی به چشم می خورد که بر وجود ادیان و پرستش اقوام دلالت دارد. این بدان دلیل است که فطرت مردم بر پرستش آفریدگارشان بنا شده است، اما در اثر عواملی گوناگون، به جهل کشیده می شوند; مثلا، ادعا می کنند خدا دخترانی دارد، که همان فرشتگان هستند، بت ها عامل شفاعت ما نزد خدایند و... خداوند در اشاره به این عقیده خرافی، از قول آن ها می فرماید: «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی » (زمر:3); آن ها را عبادت نمی کنیم، مگر برای این که ما را به خدا نزدیک کنند.

یا مثلا، «وثنیین »، که بعدها مسیحیان عقیده به «تثلیت » را از آن ها اخذ کردند، به چند خدایی اعتقاد داشتند. به همین دلیل، مسیحیان می گویند: حضرت عیسی علیه السلام - نعوذ بالله - پسر خداست یا می گویند: ما پسران خدا هستیم، پدرمان هم در آسمان هاست.

این تعبیرات ناشی از جهل است. این گونه عقاید خرافی در بسیاری از ادیان و مذاهب وجود داشته، از گذشته ترویج می شده، کسانی هم بوده اند که از جهل مردم سوء استفاده می کرده اند و خودشان را به عنوان واسطه میان خلق و خالق معرفی می نموده اند; مثلا، از مردم پولی می گرفته اند تا آن ها را با خالق یا مسیح علیه السلام ارتباط دهند یا گناهانشان را ببخشند. هنوز هم کمابیش در بین مردم از این گونه جهالت ها وجود دارد و برخی از آن ها به نفع خود بهره می برند.

انبیاعلیهم السلام آمدند تا جهل مردم را برطرف سازند، تحریفات ادیان گذشته را اصلاح نمایند و اختلافات را حل کنند. قرآن کریم یکی از اهدافت بعثت پیامبران علیهم السلام را اصلاح انحرافات و تحریفاتی می داند که در دین پدید آمده است; «لیبین لهم الذی یختلفون فیه.» (نحل:39) اما در تفسیر کلام پیامبران علیهم السلام هم اختلاف نظر پیش می آید و در نتیجه، عده ای مبتلا به جهالت می گردند. «تابو» به همین نحو به وجود آمده; یعنی در اثر جهلی که مردم در زمینه دین و ارتباط با خدا داشته اند.

اما دلیل این که چرا جهل از جامعه ریشه کن نشده آن است که همیشه عده ای به این جهالت ها دامن زده اند، علی رغم این که عده ای در اصلاح افکار مردم و زدودن جهالت از آن ها می کوشیده اند. این جهالت ها در مردم ریشه دوانده، ریشه اش هم محکم شده است. از جمله عواملی که موجب رواج جهل در جوامع بوده رفتار دینداران است. وقتی مردم دیدند کسانی که خود را متدین معرفی می کنند، پیر و انبیاعلیهم السلام می دانند و برای دین، خود را سینه چاک می شمارند، خودشان دین را جدی نمی گیرند، دچار جهالت می شوند.

در سفری که چندی پیش به امریکای لاتین داشتم، یکی از کشیش ها صریحا می گفت: «مردم این منطقه به حرف ما اسقف ها و کشیش ها اعتنایی نمی کنند، حرف های ما را باور ندارند.» بعد به طور خصوصی به من گفت: «نه تنها مردم حرف های ما را باور ندارند، بلکه خودمان هم این حرف ها را باور نداریم.»

از نظر آن ها، دین وسیله ای برای زندگی کردن است، به این دلیل، اگر به دروغ بودن آن هم معتقد نباشند، آن را جدی نمی گیرند، در حد آداب و رسومی است که از قبل آن، ارتزاق می کنند. وقتی دین جدی گرفته نمی شود، به صورت بازیچه ای در دست آن ها درمی آید و برای آن که سفره زندگیشان رنگین شود سعی در تبلیغ آن می کنند و آن را به صورتی برای مردم تفسیر می کنند که خوششان بیاید، تا به آن ها اقبال نشان دهند. گاهی هم این کار خود را این گونه توجیه می کنند که برای آن که مردم از دین دور نشوند، ما مجبوریم آن را این طور تبلیغ کنیم. امروزه کلیساها کمابیش همین کارها را می کنند. بسیاری از اعمال بود که قبلا حرام بود و با آن مبارزه می کردند، اما وقتی دیدند نمی توانند در مقابل مردم مقاومت کنند، عقب نشینی کردند و آن ها را حلال شمردند. نه به دلیل این که دلیل جدیدی پیدا کرده اند، بلکه به دلیل آن که می گویند اگر این کار را نکنیم، همین مقدار اعتقادی را هم که مردم نسبت به مسیحیت دارند از دست می دهند و آن را انکار می کنند. یا فوو مثلا، روزه گرفتن به طور کلی، از دین مسیحیت طرد شده است. در پیامی که پاپ در عید پاک گذشته به مسیحیان داد، صریحا از مردم خواست: حال که روزه غذا نمی گیرند، یک روز «روزه تلویزیون » بگیرند - یعنی: یک روز تلویزیون تماشا نکنند - که البته هیچ کس هم به حرف او گوش نداد.

به این صورت، در مسیحیت، یکی پس از دیگری احکام دینی لغو می شود. این کار سابقه تاریخی هم دارد. «اصحاب سبت »، که قرآن از آن ها نام می برد، یکی از اقوام بنی اسرائیل بودند که دین خدا را به بازی گرفتند; آن ها از صید ماهی در روز شنبه نهی شده بودند. اما برای آن که هم در ظاهر، دستور خدا را اطاعت کرده باشند، هم منفعت اقتصادیشان را به دست آورند، کنار دریا حوضچه هایی درست کردند. روزهای شنبه، که به صید نمی رفتند، در حوضچه ها را باز می کردند، ماهی ها که وارد می شد، در آن ها را می بستند و روز یکشنبه آن ها را صید می کردند. خداوند به دلیل این کارشان، آن ها را عذاب کرد; به شکل بوزینه مسخ شدند; چون دین خدا را به بازی گرفته بودند; «قلنا لهم کونوا قردة خاسئین.» (اعراف: 166) یا مثلا، برخی دیگر که «ربا» را به صورتی دلخواه تعریف می کردند.

بنابراین، این قبیل کارها از گذشته سابقه داشته، از طرف دیندارها هم این کارها انجام می شده، نه از طرف بی دین ها که اصل این مسائل را منکر می شده اند. آن ها با دین خدا بازی می کرده اند یا در عمل، آن را جدی نمی گرفته اند; چنان که گویی احکام شرعی مثل بعضی آداب و رسوم عرفی است که اگر رعایت نکنند در سرنوشتشان اثری ندارد; مثلا، همان طور که در عرف، به صورت تعارف و بازی لفظی، به همدیگر می گویند: «قربانت، تصدقت، نوکرتم و...»، اما حاضر نیستند حتی کمی موی خود را برای دیگری فدا کنند، احکام شرع را هم در مورد نماز و روزه و دیگر مسائل شرعی به همین صورت می دانند. دین را جدی نمی گیرند، همین هم موجب بدبختی خودشان و مانع آشنایی دیگران با حقایق دین می شود.

وقتی مردم ببینند دین در جامعه ای رواج دارد و آثار خوبی بر جای می گذارد، به آن علاقه مند می شوند، اما وقتی می بینند کسانی که دم از دین می زنند، خودشان اهل عمل نیستند، حرفشان در دیگران اثر نمی کند. امام صادق علیه السلام در وصیت خود، خطاب به شیعیان، نسبت به این مساله تاکید کرده اند; به کسانی که ادعا می کنند پیرو ایشان هستند، مذهب ایشان را ترویج می کنند، راه ایشان را صحیح می دانند و به ایشان عشق می ورزند.

وظیفه ما در مقابل دین خدا

امروز ما مخاطب این سخن امام صادق علیه السلام هستیم. باید دین خدا را جدی بگیریم; هم عقاید مربوط به دین را، هم ارزش های اخلاقی و هم دستورات عملی آن را. با احکام خدا بازی نکنیم. مواظب باشیم، هم خودمان نسبت به آن ها در عمل، بی اعتنایی نکنیم و هم در تفسیر و توضیح آن ها درست رفتار نماییم، وگرنه مسؤول جهل و کفر دیگران خواهیم بود.

می گویند: از یکی از علمای یزد پرسیده بودند که چرا این قدر گریه می کنید؟ فرموده بود: «می ترسم در قیامت، به من بگویند: مسؤول مسلمان نشدن یهودیان یزد تو هستی; اگر رفتارت درست بود، اگر به وظیفه ات عمل می کردی، یهودی ها از تو می آموختند و مسلمان می شدند.» این سخنان از کسانی که اهل محاسبه و مراقبه هستند بعید نیست. به همین دلیل، امام صادق علیه السلام ما را مسؤول جهل مردم معرفی می کند: «یاابن جندب، قدیما عمرالجهل »; ای پسر جندب، از گذشته، بنیان جهل آباد شده «و قوی اساسه » و پایه اش محکم گردیده است، چرا؟ «و ذلک لاتخاذهم دین الله لعبا»; و این به آن دلیل که دین خدا را به بازی گرفته اند.

فرق «لعب » با کار جدی در این است که در کارهای جدی، انسان می داند که حقایقی وجود دارد و با واقعیاتی نفس الامری سر و کار دارد; مثلا، غذا که می خورد، می داند گرسنگی واقعا وجود دارد; غذایی هم هست، می خورد تا سیر شود. اما در کارهای لعب یا گفت وگوهای غیر جدی، واقعا نمی گوید: «قربانت، تصدقت و...»

بر همین اساس، رفتارهای انسان از دو بخش تشکیل می شود: رفتارهای جدی و واقعی که به لوازم آن مستلزم است و رفتارهای غیر جدی و لعب که کاری را جدی نمی گیرد; مانند سرگرمی ها یا تعارفات معمول.

کسانی که دین خدا را بازی به حساب می آورند، اعمال عبادی مردم - همانند مسجد رفتن آن ها را هم مثل آداب و رسوم و تعارفات معمول، غیر جدی به حساب می آورند، عمل به دستورات و احکام دین را هم بازی می دانند و آن ها را به دلخواه مردم تفسیر می کنند تا مردم از آن ها خرسند شوند، مشتری بیش تری پیدا کنند. دیگر مردم هم وقتی به این ها نگاه می کنند، نمی توانند دین را جدی بگیرند: «حتی لقد کان المتقرب منهم الی الله بعلمه یرید سواه »; تا آن جا که کسانی که می خواستند با علمشان (علوم دینی، نه علومی مثل فیزیک و شیمی) به خدا تقرب پیدا کنند، غیر او را قصد کرده اند. «اولئک هم الظالمون »; آنان همان کسانی اند که (بر بشریت) ظلم کرده اند، (همان گونه که بر خودشان نیز ظلم نموده اند.) ادامه دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر