اشاره
تاکنون سه بخش از سلسله درس های اخلاقی استاد مصباح - دام عزه - در تبیین وصایای امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب را به شما اهل معرفت تقدیم داشته ایم. در بخش قبل، نکاتی در باب محاسبه نفس در زمینه خلوص نیت، اجتناب از کارهای لغو و مشتبه، وسعت نظر اولیای خدا در عبادت و شدت علاقه آنان به خدا ذکر شد. اینک در چهارمین بخش از این سلسله دروس، با هم درمایه های استاد را بر گوش جان می نشانیم:
«یا عبدالله،... طوبی لعبد لم یغبط الخاطئین علی ما اوتوا من نعیم الدنیا و زهرتها، طوبی لعبد طلب الآخرة و سعی لها، طوبی لمن لم تلهه الامانی الکاذبة. (1) »
اگر در مواعظ پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دقت کنیم، خواهیم دید که یکی از مسائل محوری و مهمی که زیاد بر آن تکیه شده و درباره آن مطالب گوناگونی مؤکدا بیان گردیده مساله «توجه به آخرت » و «پرهیز از دل باختگی در برابر دنیا» است. همه این تعالیم از قرآن گرفته شده است; زیرا مواعظ آن ها و سخنانشان تابع بیان قرآن کریم و تعلیم و تربیت الهی است. آنان تربیت یافتگان بدون واسطه خدا هستند و قرآن در واقع، عدل آن هاست. به عبارت دیگر، آن ها خودشان قرآن مجسم اند. اگر در زندگی آنان خوب دقت کنیم مصادیق قرآن را یک به یک می یابیم. در کلمات آن ها هم که خوب توجه کنیم، می بینیم برگرفته از قرآن و منطبق بر آن است. خود آن ها هم بر این نکته تاکید کرده اند که آنچه را ما می گوییم از قرآن است و امتیاز ما بر سایر خلق در این است که از کلام خداوند چیزهایی را می فهمیم که دیگران یا آن ها را نمی فهمند یا کم تر می فهمند.
قرآن کریم بر این مطلب تاکید بسیار دارد که زندگی دنیا کم ارزش وناپایدار است، در حالی که آخرت برتر و پایدارتر; زندگی دنیا موجب فریب انسان و بازدارنده او از کمالات است; و ... تا آن جاکه حتی دل بستگی به زندگی دنیوی در ردیف کفر قرار داده شده است: «و ویل للکافرین من عذاب شدید الذین یستجبون الحیاة الدنیا علی الآخرة »(ابراهیم:2و3) طبق این بیان، کافران کسانی اند که زندگی دنیارابرآخرت ترجیح می دهند;وقتی امردایرشود بین خواسته های دنیوی و آنچه برای آخرت آنان کارساز است، دنیا و لذت های زودگذرش را بر سعادت دایمی و ابدی آخرت ترجیح می دهند.
در روایت مزبور، امام صادق علیه السلام به شیوه بیانی قرآن کریم به عبدالله بن جندب می فرماید: «خوشا به حال کسی که نسبت به کافران حسرت نخورد برای آنچه از نعمت های دنیا و زیورهای آن به ایشان داده شده است! خوشا به حال کسی که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آن که آرزوهای دروغین فریبش نداد!»
این روایت امام صادق علیه السلام همانند خطاب خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در قرآن است که می فرماید: «لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجامنهم زهرة الحیاة الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی »(طه:131); ای پیامبر، هرگز به متاع ناچیزی که به آنان در جلوه حیات دنیوی دادیم چشم آرزو مگشا و رزق خدای تو برتر و پاینده تر است. البته باید توجه داشت که این گونه خطاب های قرآنی در ظاهر، به شخص پیامبرصلی الله علیه وآله است، اما همان گونه که از ائمه اطهارعلیهم السلام روایت شده، این ها از باب «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره » و به قول خودمان، «به در می گویند تا دیوار بشنود» است.
گاهی انسان چون چشمش باز است، برای دیدن اطراف یا برای رفع حاجت بهره هایی را که دیگران در زندگی دارند می بیند، اما این نگاه گذراست، ولی گاهی انسان به چیزی خیره می شود و تحت تاثیر واقع می گردد. در آیه مزبور، خداوند می فرماید: چشم هایت رابه نعمت هایی که به دیگران داده ایم ندوز، به این چیزها خیره نشو. این ها زر و زیور دنیا و بهره هایی است که به گروهی از مردم داده ایم تا آن ها را بیازماییم.
به طورطبیعی،همه مردم دراستفاده از زندگی دنیا و نعمت های آن مساوی نیستند. همیشه به صوت تکوینی، چنین اختلافی وجود داشته و تا ابد هم وجود خواهد داشت. این موضوع دلایل گوناگونی دارد. اما در هر حال، وقتی نگاه انسان به نعمت هایی بیفتد که دیگران در اختیار دارند، ممکن است تحت تاثیر واقع شودکه مثلا، دیگران چه خانه هایی، چه ماشین هایی، چه باغ هایی و... دارند،اما خودش در خانه ای محقر اجاره نشین است، ماشینی ندارد، باغی ندارد و ده ها مشکل دیگر سر راه اوست. وقتی به این گونه نعمت ها و ظواهر زندگی خیره می شود هوس در او ایجاد می گردد. وقتی هوس ها تشدید شد به دنبال این می رود که خودش هم به آن ها دست رسی پیدا کند. ابتدا با خود می گوید: از راه حلال آن ها را به دست می آورم. اما وقتی می بیند از راه حلال ممکن نیست به سراغ مشتبهات می رود و کلاه شرعی سر خودش می گذارد. بعد که می بیند با آن ها هم کارش به جایی نمی رسد مجبور می شود برای رسیدن به خواسته هایش از در حرام وارد شود; مثلا، برای رسیدن به زندگی بهتر، تا می تواند قرض می کند، برای پرداخت آن ها تا جای که ممکن است چک و سفته می دهد، برای این که آبرویش نریزد قرض ربوی می کند یا خلف وعده می نماید و... در نتیجه، به حرام مسلم آلوده می گردد. این مسیری است که افراد زیادی آن را پیموده اند; کسانی که چه بسا دستشان از همه چیز خالی بوده، امادر نتیجه همین هوس ها به ثروت های بادآورده دست پیدا کرده اند.
اگر انسان بخواهد به چنین گناهانی و چنان عواقب زشتی مبتلا نگردد، باید از ابتدا جلوی این سرچشمه گناه را سد کند; به ظاهر دنیا و مکنت دیگران خیره نشود، بلکه به صورت گذرا به این مسائل بنگرد. درست است که این ها زیور و زینت زندگی دنیوی است، ولی چشم دوختن به آن ها سبب محروم ماندن از زندگی بهتر و پایدار اخروی می گردد.
حکمت نابرابری انسان ها در برخورداری از ظواهر دنیا
خداوند در آیه مزبور، خطاب به پیامبرش صلی الله علیه وآله درباره این که چرا به برخی از مردم نعمت های بیش تری داده دو نکته بیان می فرماید:
اول آن که افزونی نعمت برخی از مردم نشانه دوستی بیش تر خدا با آن ها نیست، بلکه نشانه آزمایش خداوند از آن هاست. خداوند در آیه دیگری، در اشاره به این موضوع می فرماید: «انما اموالکم و اولادکم فتنة »(انفال:28); اموال و فرزندان شما فقط مایه آزمایش شمایند. و در جای دیگری می فرماید: «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة »(انبیا: 35); و شما را به بدی و خوبی می آزماییم. «فتنه » در اصل، به معنای آزمایش است. اموالی هم که خدا به ما عنایت کرده به همین دلیل «فتنه » خوانده شده است تا معلوم شود که آیا در به دست آوردن و مصرف آن، احکام شرعی را رعایت می کنیم یا نه. بنابراین، آنچه وسیله آزمایش است ارزش چشم دوختن و خیره شدن ندارد. بله، اگر این اصالت داشت و ذاتا مطلوب بود، جا داشت فکرمان را روی آن متمرکز کنیم، اما چون وسیله آزمایش است و باید پس از انجام آزمایش رها شود، ارزش تعلق خاطرو پر کردن اندیشه را ندارد; مثل یک برگ کاغذ است که در جلسه امتحان به دانش آموز می دهند تا پاسخ سؤالاتش را روی آن بنویسد. بنابراین، درست نیست در فکر این باشد که کاغذ زیبایی است یا نه، باید به اصل امتحان بیندیشد تا خوب از عهده آن برآید.
دوم مقایسه این نعمت ها با نعمت های اخروی است. تعبیری که قرآن در این مورد به کار می برد یکی از تعابیر کمیاب است: «و رزق ربک خیر و ابقی.» این مطلب وقتی خوب وضوح می یابد که توجه کنیم به این که قرآن و تعالیم اسلامی، خداوند را روزی دهنده می شناسد: «ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین.»(ذاریات:58)، همه نعمت های دنیا هم برای انسان در واقع روزی خداونداست.درعین حال می فرماید: به این نعمت ها که در واقع،وسیله آزمایش است چشم ندوز. رزق خداچیز دیگری است; همان است که به خداوند متعال انتساب تشریفی دارد و درباره شهدا می فرماید: «عند ربهم یرزقون. »(آل عمران: 135) چنین رزقی است که ارزش دارد انسان به دنبال آن باشد و بدان اهتمام ورزد.
شرف رزق خداوند بر ارزاق دنیوی
این نکته را باید توجه داشت که از یک نظر، همه رزق ها رزق خداست، اما آنچه تشریفا منسوب به اوست از ارزش والایی برخوردار است; مثل این که خودش کعبه را «بیتی »(بقره: 135) معرفی می کند، در حالی که همه بیوت متعلق به اوست. چنین اضافه ای را «اضافه تشریفی » می گویند; یعنی، به دلیل شرافتی که برخی چیزها دارند، خداوند آن ها را به خودش منتسب می کند. نمونه دیگر این مطلب در عبارت «نفخت فیه من روحی » (حجر:29) است. هر جنبنده ای که روحی دارد روحش از آن خداست،اماخداوند تنها روح انسان را روح خودش نامیده است.
بنابراین، اولا، نعمت های دنیوی، همه وسیله آزمایش انسان است. ثانیا، هیچ کدام از آن ها را نمی توان رزق الهی دانست; رزق خدایی، که مورد نظر اوست، آن است که در آخرت نصیب بندگان خاصش می کند.
با همین مضمون، دو آیه دیگر هم در قرآن داریم: خداوند می فرماید: «و لا تعجبک اموالهم و لا اولادهم انما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیوة الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون »(توبه: 55); مبادا از (کثرت) اموال و اولاد آن ها به شگفت آیی; خدا می خواهد آن ها را در زندگی دنیا بدان ها عذاب کند و در حالی که کافرند جان آنان را بستاند. آیه دیگر هم که آیه 85 سوره توبه است همین مضامین را دارد. این آیات درباره منافقان نازل شده است.
خداوند در این آیات کلمه «اعجاب » را به کار برده است. «اعجاب » مفهومی عمیق تر از این دارد که انسان از چیزی خوشش بیاید، بلکه هرگاه چیزی انسان را تحت تاثیر قرار دهد و او را منفعل کند، می گوییم او را به اعجاب واداشته است. خداوند به پیامبرش صلی الله علیه وآله می فرماید: کثرت اموال و اولاد آن ها تو را دچار دل مشغولی نکند. آن ها طعم زندگی و شیرینی آن را نخواهند چشید. وقتی هم این ها را از دست می دهند. در ماتم فقدان آن ها خواهند سوخت. اولین دردسر و زحمت افراد مال دوست در جمع کردن مال است، سپس در نگه داری آن. به همین دلیل، شیرینی زندگی را درک نمی کنند. هنگام مردن هم وقتی می بینند تمام آنچه را جمع کرده بودند و با زحمت از آن محافظت نموده بودند از دست می دهند، خدا می داند که چقدر نگران می شوند! اموالی را که با یک عمر زحمت، ظلم و ستم، حق کشی، و تجاوز به حقوق دیگران، فراهم کرده بودند، همه را یک جا از دست می دهند. آنگاه در حالی از دنیا می روند که کافرند. برای تعبیر مردن چنین کسانی، خداوند نمی فرماید: یموتون، بلکه می فرماید: «تزهق انفسهم » یعنی: جانشان درمی آید و بدترین ناراحتی ها را متحمل می شوند.این همان نتیجه سوء آزمایش است که در هنگام مرگ ظاهر می شود. خداوند این تعابیر را به کار می برد تا انسان را از دل بستن و خیره شدن به زر و زیور دنیا بر حذر بدارد.
این که چراخداوندکشش وتمایل به سمت این گونه ظواهردنیا را دردل انسان قرارداده بحث دیگری است. امااین گونه آیات وروایات درصدد تحذیرمردم از چشم دوختن به مظاهر مادی زندگی است.
غبطه ممدوح نسبت به مال دنیا
باید توجه داشت که نعمت های دنیا مخصوص کفار نیست، برخی بزرگان و اولیای خدا هم نعمت های زیادی در اختیار داشته اند; مثلا، حضرت سلیمان علیه السلام به قدری از نعمت های خداوند بهرمند بود که قرآن درباره اش «ملکا لا ینبعی لاحد من بعده »(ص: 35) را ذکر فرموده است. در احوال آن حضرت آمده که جن و انس و حتی وحوش و طیور هم در اختیارش بودند. بنابراین، چنین نیست که هرکسی نعمتی دارد، حتما آدم بدی است و این نعمت ها مایه عذاب او خواهد شد، بلکه این گونه نعمت ها اسباب آزمایش اند; برخی از آن سربلند بیرون می آیند و برخی سرشکسته. کسانی که خدا را فراموش نکنند و از آن برای آخرتشان بهره برگیرند سربلندان اند و کسانی که در جمع کردن این اموال و استفاده از آن ها موازین شرع را رعایت نکنند سرشکستگان اند. بنابراین، حتی عیبی ندارد که انسان از خدا بخواهد از اموال دنیایی در اختیار او قرار دهد تا در راه آخرت خودازآن استفاده کند. پس نعمت هایی که در دست مؤمنان است، اگر موجب غبطه خوردن هم بشود در این که آن ها را در راه خدا صرف می کنند اشکالی ندارد; مانند اموالی که در دست حضرت خدیجه علیهاالسلام بود و آن ها را در راه نشر و احیای اسلام صرف کرد.
آنچه خطرناک می باشد این است که به آنچه در اختیار کافران است یا در اموالی که در اختیار کسانی است که از آن برای آخرت خود استفاده نمی کنند حسرت بخوریم. خداوند در قرآن، برای ما مثال می زندتا ببینیم کسانی که از مال و کنت خود برای آخرتشان استفاده نکردند سرانجامشان چه شد:
قارون کسی بود که به قدری از گنج های فراوان در اختیارش قرار داده شده بود که عده ای پهلوان نیرومند باید فقط کلیدهای گنج هایش را حمل می کردند: «آتیناه من الکنور ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبة اولی القوة.»(قصص:76) او تمام دارایی اش را در برابر قومش به نمایش گذاشت. عده ای از پیروان حضرت موسی علیه السلام با خود گفتند: ای کاش، ما هم از این نعمت ها بهره ای داشتیم. کار خلافی نکردند مرتکب حرامی نشدند، فقط وقتی این همه جواهرات و دارایی را دیدند به هوس افتادند; «یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظ عظیم.»(قصص:79)
وقتی قارون از اطاعت حضرت موسی علیه السلام سرپیچی کرد و با عذاب خداوند، خودش و تمام دارایی اش در زمین فرو رفت، آن ها که آرزو می کردند که دارایی او را داشته باشند، به خود آمدند و گفتند: عجب اشتباهی کرده بودیم، اگر ما هم اموالی مثل او داشتیم امروز به همین وضع مبتلا می گشتیم; گویی خدا بر هر که بخواهد رزقش را گشاده می گرداند و گویی خدا کافران را سعادتمند نمی کند; «و اصبح الذین تمنوا مکانه بالامس یقولون ویکان الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر لولا ان من الله علینا لخسف بنا ویکانه لا یفلح الکافرون.»(قصص: 82)
این گونه داستان ها را قرآن مجید برای این نقل می کند که ما تامل کنیم و بفهمیم نعمت هایی را که خدا در اختیار دیگران قرار می دهد چنان ارزش ندارد که بخواهیم به آن ها خیره شویم و دل ببندیم. بله، اگر انسان از راه صحیح مالی به دست آورد و در راه خدا هم مصرف کند خوب است. اما خود مال ارزش دل بستن ندارد، بلکه صرفا یک وسیله آزمایش است، یک برگ امتحان است. ارزش آن بستگی به این دارد که در آن چه پاسخی بنویسیم. پس «خوشا به حال بنده ای که نسبت به گنه کاران غبطه نخورد برای آنچه از نعمت ها و زیورهای دنیا به ایشان داده شده است! خوشا به حال بنده ای که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آن که آرزوهای دروغین و آرزوهای غیر واقعی فریبش نداد!» ادامه دارد.
پی نوشت ها
1- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 78، ص 279 / ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 301