معارف قرآنی(۱۵)

وسوسه ها و اغواگری های شیطان الزام آور نیست و انسان هرگز مجبور به اطاعت از شیطان نمی باشد. و اگر کسانی از او اطاعت می کنند، این ناشی از ضعف ایمان آنها است. اما بندگان خوب و خالص خدا او را اجابت نمی کنند. به همین جهت مقام و مرتبه آنها بالا می رود.

تهدیدهای شیطان

وسوسه ها و اغواگری های شیطان الزام آور نیست و انسان هرگز مجبور به اطاعت از شیطان نمی باشد. و اگر کسانی از او اطاعت می کنند، این ناشی از ضعف ایمان آنها است. اما بندگان خوب و خالص خدا او را اجابت نمی کنند. به همین جهت مقام و مرتبه آنها بالا می رود.

«وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلمَلائآِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوآا إلاّ اِبْلیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السّاجِدینَ* قالَ ما مَنَعَکَ أَلاّ تَسْجُدَ اِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ* قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ اِنَّکَ مِنَ الصّاغِرینَ* قالَ أَنْظِرْنیآ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قالَ اِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ* قالَ فَبِمآ أَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ* ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمآئِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ* قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعینَ».

همانا شما را آفریدیم، آنگاه به شما شکل دادیم، آنگاه به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید، پس سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود. گفت: چه چیزی تو را بازداشت از اینکه سجده نکنی هنگامی که تو را فرمان دادم؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدی و او را از خاک آفریدی . گفت: پس، از آنجا فرود آی، تو را نرسد که در آن تکبّر ورزی، پس بیرون آی که تو از خواران هستی. گفت: مرا تا روزی که مبعوث می شوند مهلت بده. گفت: تو از مهلت داده شدگانی. گفت: پس به سبب آنکه مرا هلاک کردی، بر سر راه راست تو بر کمین آنها می نشینم. سپس از پیش رو و پشت سر و راست و چپشان سراغشان می روم و بسیاری از آنان را از سپاسگزاران نیابی. گفت: نکوهیده و خوار از آنجا بیرون شو، هرکس از آنها از تو پیروی کند، البته جهنم را ازهمه شما پر خواهم کرد.(سوره اعراف آیات 11 - 18)

این آیات مشتمل بر داستان خلقت آدم است و این داستان در هفت سوره از سوره های قرآنی تکرار شده و در هر کدام با عبارتهای ویژه ای آمده است. آن هفت سوره عبارتند از: بقره، اعراف، حجر، بنی اسرائیل، کهف، طه و ص . داستان به این صورت آغاز می شود که خداوند خطاب به مردم می فرماید: «همانا شما را آفریدیم و آنگاه به شما شکل و صورت دادیم.» هر چند که خطاب به موجودین از فرزندان آدم است ولی منظور، آغاز خلقت آدم است که او را از خاک آفرید و به او شکل بشری داد، و اینکه خطاب به موجودین می کند، از باب امتنان است؛ یعنی اینکه شما از نسل کسی هستید که به این صورت آفریده شد. این نوع خطابها در زبان عربی و در قرآن نظیر دارد و در آنها حوادثی که بر نسلهای گذشته اتفاق افتاده به نسل موجود نسبت داده می شود؛ چون نسل موجود هم ادامه همان نسلها است؛ مانند بعضی از خطابهای قرآن به یهود عصر پیامبر و ذکر حوادثی که برای نیاکان آنها اتفاق افتاده است؛ مثل: وَإِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ...«به یاد آورید که شما را از چنگال خاندان فرعون نجات دادیم».

به هرحال در این آیات پس از اشاره به اینکه آدم آفریده شد و به شکل بشری درآمد، می فرماید: «آنگاه به فرشتگان دستور دادیم که به او سجده کنند پس آنها سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود».

به طوری که در تفسیر آیات مربوطه به خلقت آدم در کتاب های تفسیر، به تفصیل بحث شده، منظور از سجده فرشتگان به آدم؛ تعظیم و تکریم و خضوع در برابر او بود و این به مفهوم عبادت نبود چون عبادت مخصوص خداست ولی تعظیم و خضوع مخصوص خداوند نیست، بلکه در برابر افراد شایسته مانند پدر و مادر و معلم و اولیای الهی، خضوع اشکالی ندارد و حتی مطلوب هم هست. سجده فرشتگان به آدم از نوع سجده حضرت یعقوب بر یوسف بود که منظور تعظیم و تکریم اوست. که خداوند درباره آن می فرماید:

وَ رَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلیَ الْعَرْشِ وَ خَرّوا لَهُ سُجَّدا....(یوسف/100)

«و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و به او سجده کردند».

بنابراین لزومی ندارد که سجده فرشتگان به آدم را چنین توجیه کنیم که او را قبله خود قرار دادند و آیات مزبور این توجیه را نمی پذیرد.

می توان گفت علت اینکه آغاز این آیات خطاب به موجودین از بنی آدم است، این باشد که سجده کردن فرشتگان به آدم، فقط به خاطر خود آدم نبود، بلکه این سجده برای نوع بشر بود که شامل مخاطبان هم می شود و آدم به عنوان مظهر نوع بشر، مسجود فرشتگان قرار گرفت و این به خاطر استعدادها وشایستگی هایی است که در وجود بشر نهفته است و او می تواند نامهای اشیا را یاد بگیرد و به آن علم و آگاهی برسد که فرشتگان به آن نمی رسند.

فرشتگان طبق دستور عمل کردند و به آدم سجده نمودند؛ ولی ابلیس یا همان شیطان، از اجرای این دستور سر بر تافت و به آدم سجده نکرد و این درحالی بود که او نیز مامور به سجده بود. هر چند ابلیس از فرشتگان نبود و از جنّ بود ولی در اثر عبادت، در صف فرشتگان قرار گرفته بود و خطاب الهی در مورد سجده به آدم شامل او هم می شد.

وقتی ابلیس از اجرای فرمان الهی سرپیچی کرد، خداوند به او فرمود: چه چیزی تو را از سجده کردن به آدم بازداشت؟ گفت: من از او برتر هستم؛ مرا از آتش، آدم را از خاک آفریده ای. ابلیس خود را برتر از آدم می دانست به این دلیل که اصل او از آتش است و اصل آدم از خاک. ابلیس از جنّ بود و خدا جنّ را از آتش آفرید:

«وَ خَلَقَ الجانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ»(رحمن/15)

«و جنّ را از زبانه ای از آتش آفرید».

اشتباه ابلیس در این بود که خیال می کرد برتری و فضیلت، مربوط به خمیرمایه هستی شخص است، درحالی که چنین نبود بلکه برتری، در داشتن شایستگی هاست.از آن گذشته، چه کسی گفته بود که آتش از خاک برتر است؟ خاک به خاطر داشتن مواد زندگی زا از آتش برتر و با برکت تر است.

پس از سرپیچی ابلیس از فرمان خدا و آوردن بهانه واهی بر نافرمانی خود، از جانب خداوند خطاب رسید که از آنجا فرود آی و تو را نسزد که در آنجا تکبّر کنی؛ پس بیرون آی که تو از خوار شدگان هستی. ابلیس در بهشت بود و با این خطاب از بهشت رانده شد و البته منظور از این بهشت، باغی بوده که به آن بهشت عدن گفته می شود و منظور از آن، بهشتی نیست که خداوند، صالحان را به آنجا خواهد برد. این هبوط از بهشت همراه با هبوط ابلیس از مقام و مرتبه خاص او بود و لذا می توانیم بگوییم که مرجع ضمیر «منها» و «فیها» وجه جامعی است که شامل بهشت و مقام و مرتبه ابلیس می شود و ابلیس از هر دوی اینها هبوط کرد.

ابلیس که خود را مطرود ورانده شده درگاه دید، گویا در برابر عبادتهای بسیاری که کرده بود، از خداوند خواست که تا روز قیامت به او مهلت بدهد و خدا درخواست او را اجابت نمود و به او مهلت داد. البته در این آیه گفته نشده که خدا تا به کی به ابلیس مهلت داد ولی در آیات دیگر آمده که در برابر درخواست ابلیس که از خدا تا روز قیامت مهلت خواسته بود، فرمود: تا روز معینی به تو مهلت داده می شود؛ یعنی مهلت ابلیس تا روز قیامت نیست، بلکه تا روز خاصی است که منظور از آن یا نفخ صور و یا زمان ظهور حضرت مهدی و یا زمان خاص دیگری است. خداوند در این باره می فرماید:

«قالَ فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»(حجر/38)

«گفت: تو از مهلت داده شدگانی تا روز وقت معین».

مهلتی که خداوند به ابلیس داده، علاوه بر اینکه پاداش عبادتهای او بود، برای امتحان بشر و ایجاد زمینه برای بروز و ظهور شایستگی های او نیز بود؛ چون وقتی انسان با دشمنی روبرو می شود خود را آماده کرده، از امکانات خویش بهره برداری می کند. وجود شیطان به عنوان دشمن انسان که همواره در کمین اوست و وسوسه هایی که می کند و انسان را به سوی گناه و معصیت می کشاند، زمینه مناسبی است که انسانهای با ایمان و افراد صالح از طریق مبارزه با او، ایمان وتقوای خود را به مرحله ظهور برسانند. بنابراین وجود شیطان اغواگر نه تنها برای انسان بد نیست، بلکه به نفع او هم هست.

شیطان که از سوی خدا رانده شد ولی تا روز معین مهلت یافت، خطاب به خداوند گفت: «به سبب آنکه تو مرا هلاک کردی، من بر سر راه مستقیم تو بر کمین فرزندان آدم می نشینم و از چهار طرف (جلو، پشت سر، راست و چپ) بر آنها می تازم و بسیاری از آنان را از سپاسگزاران نخواهی یافت.» یعنی با تمام وجود تلاش خواهم کرد که فرزندان آدم را از راه راست منحرف کنم و آنها را گمراه سازم و از عبادت خدا منصرف نمایم و آنها را به نافرمانی خدا وادار سازم و چنان خواهم کرد که خداوند، بسیاری از فرزندان آدم را کافر، گمراه و ناسپاس یابد.

دشمنی ابلیس با فرزندان آدم به سبب آن بود که وجود آدم باعث رانده شدن او شد و می خواست انتقام بگیرد. ولی همانگونه که گفتیم وجود شیطان و وسوسه ها و اغواگریهای او به سود بندگان خالص و خوب خداست و آنها با مبارزه با شیطان به مرتبه هایی می رسند که بدون آن نمی رسیدند. وسوسه های شیطان هرگز الزام آور نیست و انسان مجبور به اطاعت از شیطان نمی باشد و اگر کسانی از او اطاعت کردند، این ناشی از ضعف ایمان آنهاست و لذا کیفر خواهند دید.

پس از تهدیدی که ابلیس کرد، خطاب رسید که از بهشت و مقام و مرتبه خود بیرون آی در حالی که نکوهیده و خوار هستی. هرکس از فرزندان آدم از تو پیروی کند، به جهنم خواهد رفت و جهنم را از تو و پیروان تو پر خواهم کرد.

در بعضی از آیات آمده است که وقتی ابلیس و پیروان او به جهنم رفتند، میان آنها گفتگوهایی صورت خواهد گرفت و شیطان از آنها بیزاری خواهد جست و به آنها خواهد گفت که من بر شما تسلطی نداشتم و شما فریب مرا خوردید:

«و قالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِیَ الأَمْرُ اِنّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقَّ وَ وَعَدتُّکُمْ فَاَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لی عَلَیکُمْ مِن سُلطانٍ اِلاّ اَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا اَنْفُسَکُمْ وَ ما اَناَ بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما اَنْتُمْ بِمُصْرِخِیّ....»(ابراهیم/22)

و هنگامی که کارگزارده شد (قیامت به پا شد) شیطان[به گناهکاران] گوید: همانا خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده دادم و خلاف آن کردم و من بر شما تسلطی نداشتم جز اینکه شما را خواندم و شما مرا اجابت کردید؛ پس مرا مذمّت نکنید، بلکه خود را مذمّت کنید. من فریادرس شما نیستم و شما فریادرس من نیستید.

بنابراین شیطان فقط وسوسه می کند و انسان را به سوی خود می خواند و خواندن او جبرآور نیست و انسان می تواند و باید او را اجابت نکند همانگونه که افراد با ایمان و مخلصان از بندگان خدا او را اجابت نمی کنند و به همین سبب مقام و مرتبه آنها بالا می رود».

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر