قطع رابطه با خویشان ممنوع
قطع رحم و بریدن رابطه با خویشان نزدیک، مایه ویرانی شهرها، از هم پاشیدگی خانواده ها، فساد جامعه، افتادن ثروت به دست ستمکاران و از بین رفتن نسل بشر می گردد.
جوامع مادی و صنعتی، برخلاف تکنیک برتر خود که در خیلی از موارد و مراحل زندگی، موجبات راحتی انسان ها را فراهم آورده، اما از طرفی باعث از هم پاشیدگی عاطفه و روابط فامیلی، حتی پدر و مادر و فرزندان شده است. به ویژه جهان غرب که هر روز بدتر از دیروز، روابط و فرهنگ نیکی و احترام به نزدیکان را تضعیف و آن را با وسایل گوناگون مخصوصا وسایل ارتباط جمعی پیشرفته مانند اینترنت و ماهواره و مطبوعات خود -که باید در راه پیشرفت و تکامل همه جانبه انسان ها و جوامع بشری بکار گرفته شوند-، از بین می برد و فقط به فکر منافع مادی خود می باشد. اما در فرهنگ آسمانی و الهی ما مسلمانان، ضمن تأکید بر پیشرفت در علم و صنعت، به روابط انسانی نیز اکیدا سفارش شده است.
نکوهش قطع رابطه با خویشان در قرآن
اسلام که دین سازگار با طبیعت و سرشت انسانی است، در عین حال که بشر را به سوی پیشرفت و تکامل علمی و صنعتی سوق می دهد و اولین آیات خود را با خواندن و قلم شروع می کند، روی جنبه عواطف انسانی و روابط خوب و صمیمانه بشری تأکید کرده و آن را مایه سربلندی و عزّت خانواده و جامعه می داند چنانکه در شماره 6 سال جاری مجله به بعضی از آیات فراوان و احادیث بی شماری که در این زمینه وارد شده است، اشاره شد. قرآن مجید قطع رابطه با خویشان و نزدیکان را مایه سرافکندگی و بدبختی و سیه روزی دانسته و سرانجام بدی را برای قاطعان رحم و کسانی که از فامیل خود می برند، پیش بینی کرده و آن را یکی از اسباب مهم سیه روزی جوامع بشری دانسته و می فرماید:
«الّذین یَنْقُضونَ عَهْدَاللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ و یَقْطَعونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یّوصَلَ و یُفْسِدونَ فِی الارْضِ اؤلئکَ هُمُ الخاسِرونَ(1)».
«(فاسقان آنها هستند که) پیمان خدا را پس از آنکه محکم ساختند، می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع می نمایند و در جهان فساد می کنند اینها زیانکارانند».
از مضمون این آیه استفاده می شود که قطع رابطه با فامیل و نیکی نکردن به آنان از ویژگی های فاسقان می باشد؛ چراکه برای فاسقان اهمیتی ندارد که به نزدیکان خود کمک کنند، و اصلاً احسان به آنها در نظرشان بی معناست و ممکن است بگویند چرا ما زحمت بکشیم و آنها استفاده کنند. اما از اسرار و رموز کار خدا غافلند.
در آیات دیگری هم ضمن تأکید بر عواطف انسانی و ارتباط خوب با بستگان، از قطع رحم، شدیدا منع کرده و کسانی را که قطع رحم می کنند و پیوند خویشاوندی را بر هم می زنند، با تعبیرات مختلف، تهدید می کند. از جمله می فرماید:
«فَهَلْ عَسَیْتُم اِنْ تَوَلَّیْتُم أنْ تُفْسِدوا فِی الارضِ و تُقَطِّعوا أرْحامَکُم اولئکَ الّذین لَعَنهُمُ اللّه...(2)».
«... اگر (از این دستورها) روی گردان شوید، جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید؟!».
و در سوره رعد، آیه 25 با تعبیر «اولئک لَهُمُ اللَّعْنَة»: «آنها از رحمت خدا بدورند» آمده است. همچنین در پایان آیه 27 سوره بقره با تعبیر (اولئک هم الخاسرون) گفته شده است.
پس معلوم می شود که قرآن، قطع رحم و برهم زدن پیوند خویشی و فامیلی را یکی از نشانه های فاسقان می داند زیرا فاسقان نه تنها با دیگران، بلکه با بستگان خود نیز روراست نیستند و با دورویی با آنان رفتار نموده، گاهی به آنها خیانت هم می کنند.
عواقب قطع ارتباط خویشاوندی از دیدگاه احادیث
شاید علت اینکه اسلام نسبت به پیوند خویشاوندی و نیکی به نزدیکان، اینهمه پافشاری می کند این باشد که اصلاح و تقویت، پیشرفت و تکامل یک اجتماع بزرگ از همه جنبه های مادی و معنوی و اخلاقی از جامعه های کوچک که خانواده باشد، شروع می شود و با تکامل آنها جامعه بشری نیز اصلاح خواهد شد. لذا اسلام از این مسأله، بهره برداری کامل نموده و دستور به تقویت جامعه های کوچک که همان خویشان و نزدیکان انسان می باشد، داده است. چرا که مردم از کمک کردن و پیوند با آنان، روی گردان نیستند چون خونشان در رگ همدیگر بوده و از هم فاصله ندارند و اعضای یک خانواده اند. تا آن حد که کمک به فامیل را کمک به خود می دانند. لذا می شود گفت معنی حدیثی که می گوید: «صله رحم باعث آبادی شهرها و رونق اقتصاد و... می گردد» اشاره به همین معناست. بدیهی است در صورت قطع این ارتباط عاطفی و بی توجهی به این مسأله حساس و حیاتی در زندگی اجتماعی و خانوادگی، چه ضرر و زیانی متوجه خود شخص و جامعه بشری خواهد شد.
از جمله آثار بدی که از قطع ارتباط با فامیل، متوجه انسان و جامعه می شود این است که اموال و دارایی ها به دست اشرار می افتد. چنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:
«إذا قطعوا الارحام، جعلت الاموال فی ایدی الاشرار(3)».
:«اگر مردم صله ارحام و نیکی به بستگان را قطع نمایند، ثروت و دارایی آنها به دست افراد شرور و ستمکار می افتد».
در واقع وقتی افراد فامیل با هم رابطه خوبی ندارند، بر سر مسائلی از قبیل تقسیم ارث و... با یکدیگر به خصومت برخاسته و شکایت خود را نزد دیگران که شاید هیچ رابطه ای با آنان ندارند، می برند و در نتیجه ثروت آنان به صورت رشوه به دست ستمکاران می افتد و باز به خاطر دشمنی با یکدیگر و عدم همکاری و کمک نکردن به هم، اشخاص فاسد و فرصت طلب بر آنها مسلّط شده و اموالشان را به غارت می برند.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
«مِنَ الذُّنوبِ الّتی تعجّل الفناء قطیعه الرّحم(4)».
:«از گناهانی که باعث فنا و نیستی زودهنگام می شود، قطع ارتباط با نزدیکان است».
همچنین در حدیثی دیگر از امام صادق علیه السلام می خوانیم که می فرماید:
«اتّقوا الحالقة فانّها تمیت الرّجال. قلت و ما الحالقة؟ قال: قطیعه الرحم(5)».
شخصی می گوید خدمت امام صادق بودم که ایشان فرمودند: «از حالقه بترسید، چراکه باعث مرگ و انقراض مردم می شود» عرض کردم حالقه چیست؟ فرمودند: «قطع رحم».
گاهی افراد یک فامیل اگرچه فاسد باشند و بدکاره، احترام همدیگر را حفظ کرده و با هم مهربان و صمیمی هستند و به یکدیگر نیکی می نمایند و ارتباط خوبی با هم دارند؛ چه بسا خداوند نعمت خود را بر سر آنها می ریزد و روزی آنان را زیاد می کند؛ گاهی هم خانواده ای و فامیلی، هرچند پاک و متّقی هم باشند با هم رابطه خوبی ندارند و به همدیگر احترام و نیکی نمی کنند و لذا خداوند نعمت هایش را از آنان سلب می کند(6).
بدیهی است قطع رحم و رابطه عاطفی با بستگان نزدیک، موقعی بد و نکوهیده است که کدورت و اختلاف بر سر مسایل عادی زندگی باشد نه ارزش های دینی؛ که در این صورت نه تنها مذموم نیست، بلکه ممکن است در مواردی لازم هم بوده و جزء وظایف اسلامی و دینی باشد. که این خود، بحث جداگانه ای است.
کیفر قطع ارتباط با بستگان
بی رونقی زندگی، ویرانی شهرها و آبادی ها، تهدید نسل بشر، محرومیّت از لطف و رحمت حق تعالی، قساوت و سنگدلی انسان ها، نبود احساسات عاطفی و ضعف آنها، سلطه اشرار و ستمکاران، از هم پاشیدگی فامیل و خانواده ها و آثار دیگری که از عوارض قطع رحم می باشد، در آیات و روایات به عنوان کیفر این عمل زشت و ناپسند بیان شده است.
1. بقره، 27.
2. محمد، 22.
3. بحارالانوار، ج 74، ص 138، ح 108.
4. سفینة البحار، ماده رحم.
5. بحارالانوار، ج 74، ص 133، ح 102.
6. برگرفته از مضمون حدیثی در اصول کافی، ج 2، ص 348.