«شخصیت» و «تاریخ» خلیفة بن خیاط

مجلات >تاریخ اسلام>شماره ۱۱

رشد و تکامل تاریخ نگاری در گستره فرهنگ و تمدن اسلامی مرهون کوشش مورخان بسیاری است؛ یکی از این مورخان خلیفة بن خیاط عُصفری صاحب دو کتاب تاریخ و طبقات است که در میان پژوهشگران و دانشجویان تاریخ اسلام چندان شناخته شده نیست. وی در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم قمری در بصره می زیسته و یکی از پیشگامان تاریخ نگاری به شیوه سالشمار و نیز طبقات نگاری می باشد. در نوشتار حاضر زندگی و کتابِ تاریخ وی به اختصار بررسی شده است.

واژه های کلیدی: خلیفة بن خیاط، تاریخ نگاری در اسلام، تاریخ خلیفة بن خیاط، شیوه سال شمار، شیوه حدیثی خبری.

شرح حال خلیفه

ابوعمرو خلیفة بن خیاط بن ابی هُبیرة(1) خلیفة بن خیاط شیبانی عُصْفُری بصری(2) معروف به «شَبَّاب»(3) از مورخان و محدثان و نسب شناسان برجسته نیمه اول قرن سوم قمری (د 240ق) است. از زندگی شخصی وی اطلاع چندانی در دست نیست، احتمالاً در حدود سال 160ق در بصره متولد شد.(4) آنچه در کتب رجال و تراجم در مورد وی آمده از ذکر نسب و سال وفات و تعداد شیوخ و شاگردان وی فراتر نمی رود.

وی در بصره به تحصیل علم پرداخت و احتمالاً بر خلاف رسمِ آن زمان برای تحصیلِ علم مسافرت نکرد، زیرا هیچ یک از منابع حتی خطیب بغدادی به سفر وی برای کسب علم اشاره نکرده اند.(5)

بصره در قرن دوم و سوم قمری یکی از مهمترین مراکز فرهنگ اسلامی عربی به ویژه در زمینه های لغت و ادب و حدیث و تاریخ بود. خلیفه از خانواده ای اهل علم برخاسته بود. جد وی ابوهُبیره (د 160ق) از رجال ثقه حدیث نزد بخاری و ابن ابی حاتم رازی بود، حتی ابن سعد نیز در طبقات خویش از وی روایتی نقل کرده است.(6) پدر خلیفه نیز در حدیث حجت بود.

دوره زندگی وی همزمان با اوج حرکت فرقه معتزله در دوران خلافت مأمون و معتصم بود و بنا به روایت وُکَیعْ(7)، خلیفة بن خیاط نیز همانند دیگر علمای حدیث از مخالفان معتزله بود و حتی یک بار در دفاع از قاضی احمد بن ریاح (قاضی بصره) به مخالفت علنی با معتزله پرداخت(8)؛ وی همانند استادش یزید بن زریع دارای گرایشات عثمانی بود.(9)

در تاریخ وفات وی اختلاف است، بیشتر منابع سال 240ق را ذکر کرده اند. ابن خلکان آورده است «وی در رمضان سال 230ق فوت کرده است، سال 246ق نیز ذکر شده است».(10) طول عمر وی بنا به گفته ذهبی هشتاد سال بوده است.(11)

مشایخ خلیفه

در علوم قرآن و قراءات: ابوعمرو بن علاء(12) از مشهورترین قُرّا؛ در حدیث: یزید بن زُریع(13)، محمّد بن جعفر غُنْدَر(14)، سفیان بن عُیَیْنَه(15)، ابوداود طَیالِسی(16) و عبدالرحمن بن مهدی(17) از بزرگ ترین محدثان قرن دوم؛ در تاریخ: علی بن محمّد مدائنی(18) و ابوعُبَیْدَة مَعْمَر بن مُثَنّی(19) از برجسته ترین اخباریان عصر وی؛ در انساب: هشام کلبی(20) و ابوالیقظان سُحیم بن حَفص(21) مشهور به «نَسّابه» از مشهورترین نسب شناسان و بسیاری دیگر.(22)

تألیفات خلیفه

ابن ندیم پنج کتاب برای وی برشمرده است: کتاب الطبقات؛ کتاب التاریخ؛ طبقات القُرّاء؛ تاریخ الزَّمنی و العُرْجان و المَرْضی و العُمْیان؛ اجزاء القرآن و اعشاره و اسباعه و آیاته.(23) اسماعیل پاشا بغدادی، علاوه بر پنج کتاب فوق، کتاب المسند فی الحدیث را به وی نسبت داده است.(24) از شش کتاب خلیفه تنها دو کتاب طبقات و تاریخ به دست ما رسیده که چندین بار به چاپ رسیده است.

جایگاه خلیفه نزد علمای حدیث و تاریخ

اکثر علمای حدیث و تاریخ، خلیفه را فردی درست و ثقه معرفی کرده اند و تنها ابن ابی حاتم رازی و علی بن مدینی از وی به نیکی یاد نکرده اند.(25) علما و نویسندگان از وی با تعابیری چون «الامام الحافظ»(26)، «احد ائمة التاریخ»(27)، «محدث نسابة اخباری علامة»(28) و «مثقفاً عالماً بایام الناس و انسابهم»(29) یاد کرده اند. برای وثاقت وی دو دلیل ذکر کرده اند؛ اول در پیش گرفتن روش محدثان در گزارش تاریخ (ٍ ادامه مقاله) و دیگر بصری بودن وی. بصری ها به سبب داشتن تمایلات عثمانی نزد علمای رجال و حدیث ثقه می باشند.(30) بخاری در صحیح هفت حدیث از وی نقل کرده است. علاوه بر وی کسانی چون بَقی بن مَخْلَد، حَرْب الکرمانی، عبدالله بن عبدالرحمن دارمی، احمد بن حنبل و بسیاری دیگر از وی حدیث روایت کرده اند.(31)

معرفی تاریخ خلیفة بن خیاط

خلیفه کتاب خویش را با تعریف کلمه تاریخ آغاز می کند، وی نیز همانند بسیاری از مورخان کهن، تاریخ را به معنای سال و به طور عمده به معنای تقویم اعم از سال تولد و درگذشت و سال رخ دادنِ حوادث و مانند اینها به کار می برد. وی در مقدمه کتاب در تعریف تاریخ می نویسد «این کتاب تاریخ است و مردم امر حج و روزه خویش و نیز عِدّه زنان و زمان دیون خود را با تاریخ تعیین می کنند» و به آیه 189 بقره و 12 اِسراء و 5 یونس استناد می کند.(32)

خلیفه معتقد است مردم پیوسته واقعه ای مهم را برای تاریخ گذاری انتخاب می کرده اند، وقایعی چون هبوط آدم(ع) از بهشت، بعثت حضرت نوح(ع)، طوفان نوح(ع)، در آتش شدن ابراهیم(ع) و بنیان کعبه. وی به نقل از ابوعُبیده مَعْمَر بن مُثنی می گوید ایرانیان پیوسته تاریخ کارهایشان را می شناسند و مبدأ تاریخ نزد آنان پادشاهی یَزْدجِرْد بن شهریار می باشد.(33) وی در ادامه از مبدأهای تاریخی مختلفی چون بنیان کعبه، مرگ کعب بن لُؤی و حمله ابرهه، که اعراب پس از هر حادثه برای مدتی آن را حفظ می کردند، سخن به میان می آورد. بعد، از پیدایش تاریخ قمری به دستور عمر بن خطاب بر اساس هجرت حضرت رسول(ص) از مکه به مدینه سخن گفته است. وی معتقد است ابتدا صحابه در مورد این که از سال تولد، بعثت، هجرت یا وفات حضرت رسول(ص) کدام یک را مبدأ قرار دهند اختلاف کردند تا این که به امر عمر بن خطاب هجرت را که جدا کننده دارالشرک از دارالایمان و حق از باطل بود مبدأ تاریخ نهادند.(34)

خلیفه بحث تاریخی خویش را از تولد پیامبر آغاز می کند و بدون ذکر رویدادهای دوران مکی، تا سال 232ق یعنی هشت سال قبل از وفاتش ادامه می دهد. نکته در خور توجه این که خلیفه بر خلاف بسیاری از مورخان دیگر چون دینوری (د. 282ق)، یعقوبی (د. 284ق) و طبری (د. 310ق) که کتاب خویش را با داستان آفرینش، تاریخ انبیا و اقوام و پادشاهان پیش از اسلام شروع می کنند اثر خویش را با ذکر تولد و وفات حضرت رسول(ص) شروع می نماید و با این که خود عالم به انساب قبایل عرب و ایام عرب می باشد هیچ ذکری از آنها به میان نمی آورد. در واقع چارچوب تاریخ نزد خلیفه به تاریخ اسلام محدود می باشد. این نکته از آن جا استنباط می شود که وی حتی به وقایع دوران مکی نمی پردازد و آغاز تاریخ را ورود حضرت رسول(ص) به مدینه می داند.(35) شاید علت نیاوردن تاریخ دوران مکی ناشی از همان نگاه اسلامی وی به تاریخ باشد چون وی از مکه با نام «ارض شرک» و از هجرت با عنوان «فارق حق از باطل» یاد می کند.

شیوه تدوین مطالب تاریخی نزد خلیفه جامعِ دو شیوه سالشمارانه و حدیثی خبری است، یعنی تاریخ وقایع وتراجم احوال و سیره و مغازی و فتوح (البته بسیار فشرده و مختصر) را ذیل سال و به روش روایی (ذکر روایات مختلف درباره حوادث و اخبار تاریخی با درج سلسله اسناد به طور کامل یا ناقص) می آورد. در واقع کتاب وی یکی از قدیمی ترین کتب موجود تاریخی به شیوه سالشمارانه است.

اهمیت این کتاب در آن است که حاوی قدیمی ترین شرح وقایع عمده اسلامی است که به ما رسیده، زیرا کتب پیش از آن یا تک نگاری هایی بیش نبود یا چون سیره ابن اسحاق و طبقات ابن سعد علی رغم داشتنِ مطالب بسیاری در مورد تاریخ اسلام تنها به قسمتی از آن می پرداختند، در ضمن از لحاظ سبک نویسندگی نیز حائز اهمیت است،(36) چنان که روش وی در کتابتِ تاریخ جامع بین روش علمای حدیث و اخباریان می باشد. وی در بسیاری جاها به روش اول متمایل است و این تمایل از آن جا آشکار می شود که وی بر ذکر اسانید روایات و تراجم و طبقات رجال و وفیات آنها بسیار تکیه می کند، علاوه بر این وی بر مورخین مدینه و راویان آنها بیشتر اعتماد دارد.

در مورد سبک نویسندگی وی دو نکته در خور ذکر است؛ یکی این که وی در ذکر اسانید روایات هر قدر به زمان خویش نزدیک می شود تساهل بیشتری نشان می دهد یعنی در هنگام کتابت سیره نبوی و اخبار خلفای راشدین سند روایت را به طور کامل ذکر می کند، ولی از آغاز دولت اموی به تدریج در ذکر اسانید اهتمام نمی ورزد و در روایت تاریخ دولت عباسی تقریباً در اکثر مواقع از ذکر اسانید طفره می رود. نکته دیگر تأمل و احتیاط در پذیرش روایات به ویژه روایاتی است که درباره وقایع مهم تاریخ اسلام آمده است. در واقع خلیفه همانند جستجوگری جدی در پی یافتن روایات و اطلاعات صحیحی است که حاوی ذکر تاریخ (روز، ماه و سال) واقعه می باشند، مانند تاریخ زمان تولد حضرت رسول(ص) و مدت اقامت وی در مکه، و تاریخ دقیق برخی از غزوات حضرت رسول(ص) و سرایا و این که اولین سریه در چه تاریخی رخ نموده و فرمانده اش که بوده است. همچنین وی در صدد است که تاریخ دقیق بعضی از فتوحات اسلامی و وفیات خلفا و کارگزاران آنها را عرضه کند.

خلیفه در سیره به طور عمده بر ابن اسحاق تکیه دارد و اخبار را مستقیماً یا با یک واسطه از طریق بکر بن سلیمان یا وَهْب بن جَریر بن حازم از وی نقل می کند. وی علاوه بر این از کتاب تاریخ الخلفاء ابن اسحاق نیز بهره برده و روایات متعددی درباره دوره خلفای راشدین از وی نقل کرده است. بیش از صد بار نام ابن اسحاق در کتاب تاریخ خلیفه آمده است.(37) البته وی اکثر روایات ابن اسحاق را به صورت مختصر و فشرده ذکر می کند و از تشریح وقایع می پرهیزد.(38)

راوی یا نویسنده دیگری که خلیفه از او بهره برده است وَهْب بن جَریر بن خازم اَزْدی (د. 206ق) است. خلیفه در موضوعِ جنگ جمل و وقایع ردَّه و اخبار خوارج بصره، مواردی از او نقل کرده است.(39)

ابوالحسن علی بن محمد مدائنی (د. 225ق) اخباریِ نامدار عراقی، یکی دیگر از منابع خلیفه است.(40) در بخش فتوحات و اخبار خلفای راشدین، پنجاه درصد نقل ها از مدائنی و به احتمال از کتاب جمل و کتاب صفین و کتاب خوارج اوست.(41) شاید به همین علت است که کلود کاهن معتقد است که کتاب تاریخ خلیفه از آنِ مدائنی است.(42) اما این نظر قطعاً صحیح نیست، زیرا اگر چه خلیفه از مدائنی روایات بسیاری نقل کرده است، ولی همان گونه که گفته شد بیشتر روایات مربوط به سیره از ابن اسحاق نقل شده است و تنها تا وقایع سال 131ق از مدائنی روایت می کند.

از دیگر کسانی که خلیفه از آنها روایت کرده و محتمل است که وی از مکتوبات آنها با اجازه یا شفاهاً روایاتی را نقل کرده باشد عبارت اند از: ابوعبیده معمر بن مُثنی(43) (د. 209ق)، ابویقظان نَسّابه(44) (د. 190ق)، هشام کلبی(45) (د. 204ق) و ابو مَعْشَر سِنْدی(46) (د. بعد از سال 170ق).

خلیفه تاریخ دوران مدنی را اگر چه مختصر و کوتاه در ذیل هر سال نقل کرده است اما علی رغم این ایجاز، وی تقریباً به تمام سرایا و غزوات اشاره می کند. وی در ذکر این سرایا و غزوات و نیز اکثر حوادثی که در کتاب خویش می آورد بیشتر به اشخاص حاضر در واقعه و تعداد کشته شدگان بر اساس قبیله می پردازد و به عبارت دیگر روایت واقعه حول اشخاص حاضر در آن می چرخد. دقت او در رعایت ترتیب حوادث و ذکر اسامی یکایک افراد حاضر در آن ها کتاب تاریخ وی را ممتاز کرده است. برای نمونه وی اسامی شهدای غزوات بدر(47) و احد(48) و خیبر(49) را ذیل نام قبیله آنها با دقتی کم نظیر در مقایسه با منابع موجود ذکر می کند.

از ویژگی های عمده کتاب، ارائه آگاهی هایی درباره والیان و صاحب منصبان حکومتی و امیران حج و قُضات و کاتبان و مسئولان دیوان های مختلف چون شرطه و رسائل و خراج و جند در هر سال و در هر شهر است. به طور مثال بعد از ذکر وفات حضرت رسول(ص) اسامی جانشینان وی در مدینه به هنگام لشکرکشی ها و رسولان و عاملان صدقه و کاتبان و حاجب و صاحب نفقات و خازن و خادم و مؤذن و نگهبان وی را با ذکر تعداد دفعات می آورد.

با توجه به موارد بالا این کتاب برای تحقیق در زمینه تشکیلات اداری و مالی اسلام در قرون اول و دوم، سند بسیار معتبری است و اطلاعات بسیار جالبی در اختیار پژوهشگر قرار می دهد. نکته در خور توجه این که خیاط از ذکر حوادثِ اختلاف برانگیزی چون واقعه غدیر خم و سقیفه بنی ساعده صرف نظر کرده است. البته وی در مقابل هیچکدام از وقایع موضع گیری نمی کند و در روایت هر واقعه به نام آن واقعه و افراد دخیل در آن و روز واقعه و مکان آن و در نهایت به تعداد کشته شدگان و نتیجه آن بسنده می کند.

یکی دیگر از ویژگی های کتاب، یاد از سال ها و نیز روزهای هفته است که در قیاس با منابع دیگر قابل توجه است.(50) یاد از فهرست کشته شدگان یمامه(51) و جمل(52) و حَرَّه(53) کاملاً تازگی دارد. وی به حوادث داخلی دنیای اسلام کمتر پرداخته و در عوض درباره فتوحات اخبار بیشتری آورده است. از جمله حوادث مهمی که وی علی رغم شیوه خویش به بحث و شرح در مورد آنها پرداخته می توان به وقایعی چون قتل عثمان(54) و جنگ میان حضرت علی(ع) و معاویه(55) و واقعه حَرَّه(56) و شورش های خوارج(57) اشاره کرد.

مؤلف به دوره خلافت امویان در دمشق و به مسائل مربوط به سیاست خارجی اسلامی و به خصوص گسترش امپراطوری اسلام توجه خاص(58) داشته است و تاریخ خلافت عباسی را تا پایان خلافت هارون الرشید به همان سبک و روش دوران خلفای راشدین و اموی می نویسد، یعنی در ذیل هر سال به ذکر اسامی امیر حج و وفیات و وقایع مهم می پردازد و پس از ذکر فوت خلیفه، اسامی عمال و قاضیان وی را ذیل نام ولایات و اسامی صاحبان دیوان ها را ذیل نام هر دیوان می آورد،(59) ولی حوادث دوران امین و مأمون و معتصم و واثق را که معاصر وی بوده اند و محتمل است خود شاهد بسیاری از آنها بوده و اطلاعات دست اولی راجع به آنها در اختیار داشته است بسیار مختصر و فشرده بیان می کند(60) و تقریباً به ذکر نام امیر حج و وَفیات هر سال اکتفا می کند. کتاب با ذکر نام امیر حج سال 232ق یعنی سال پایانی عصر اول عباسی خاتمه می یابد.

این کتاب علی رغم حجمی اندک دوره ای دویست ساله از تاریخ اسلام را در بر می گیرد و تقریباً همه حوادث مهم قرن اول و دوم قمری را می آورد. نویسنده آمار و ارقام و فهرست های بسیاری در اختیار پژوهشگر قرار می دهد که می تواند راهگشای برخی از مشکلات و مجهولات باشد.

جایگاه تاریخ خلیفه

نکته پایانی در مورد این کتاب، بررسی جایگاه تاریخ خلیفه در بین مورخان معاصر او و پس از اوست. در بین علمای تاریخ از کتاب وی چندان استقبالی نشده است. مورخان معاصر وی همچون یعقوبی و طبری و همچنین مورخان متأخر از وی، همچون ابن اثیر و ابن کثیر چیزی از آن برداشت نکرده اند.(61) طبری تنها یک بار آن هم در ذکر حوادث سال 141ق زمانِ خلافت منصور عباسی از وی روایت کرده است.(62) حال چرا این کتاب که حاوی اطلاعات گرانبهایی راجع به مسائل اداری و ضبط تاریخ و زمان های حوادث تاریخی دوران اموی و عباسی است مورد غفلت قرار گرفته، مشخص نیست. شاید این مورخان کتاب را در اختیار نداشته اند و لیکن همان گونه که گذشت ابن ندیم که در قرن چهارم می زیسته در الفهرست ضمن چهار کتاب دیگر او از این کتاب نیز نام می برد. با این همه ازدی (د. 334ق) مؤلف تاریخ موصل در جاهای گوناگون از این کتاب استفاده کرده است. به طور مثال وی در حوادث سال های 126 و 129 و 131ق از خلیفه روایت می کند.(63)

چاپ های مختلف تاریخ خلیفه

از کتاب تاریخ خلیفة بن خیاط به روایت بَقیّ بن مَخْلَد قُرطبی(64) (د. 276ق) سه طبع مصحح و منقّح انتشار یافته است. بار اول آن را سهیل زکّار در سال 1967 میلادی بر اساس نسخه ای واحد که در سال 477ق به دست احمد الاشعری کتابت شده است(65) در دمشق به چاپ رساند. این تصحیح شامل مقدمه ای مختصر در مورد شرح حال خلیفه و روش وی در نگارش تاریخ، متن کتاب و فهارس متعددی (شامل فهرست اعلام، اقوام، قبایل و جماعات، اماکن، بلدان و بقاع) می باشد. بار دوم به کوشش اکرم ضیاء العُمری در 1967 میلادی در نجف منتشر شده است (متأسفانه کوشش های نگارنده برای دستیابی به این چاپ بی نتیجه ماند).

سومین چاپ که احتمالاً می توان گفت بهترین چاپ و تصحیح تاریخ خلیفة بن خیاط است به کوشش دو استاد دانشگاه لبنان (مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز) در 1995 میلادی در بیروت انتشار یافته است. مصححان با استفاده از منابع دست اول تاریخ اسلام نظیر سیره ابن هشام، تاریخ طبری، البدایه و النهایه، الکامل و بسیاری منابع تاریخی و حدیثی و جغرافیایی دیگر بر آن حواشی بسیاری نگاشته اند. آنها بسیاری از اعلام اشخاص و اماکن جغرافیایی را که در متن کتاب ذکر شده است با استفاده از منابع تاریخی و جغرافیایی معرفی کرده اند. در پایان کتاب نیز فهارسی چون الأحادیث و الآثار، اعلام، قبایل، اماکن و موضوعات آورده اند.

در مجموع می توان گفت از آن جا که این سه چاپ، تنها بر اساس نسخه ای واحد که از این کتاب باقی مانده به طبع رسیده است در متن کتاب چندان با هم تفاوتی ندارند، ولی در خصوص موارد دیگر، مقدمه سهیل زکار هم از لحاظ حجم و هم از لحاظ محتوا از مقدمه چاپ دو استاد لبنانی بسیار ارزنده تر است، اگر چه حواشی و فهارس چاپ سوم مفصل تر و راهگشای بسیاری از مشکلات متن کتاب می باشد.

پی نوشت ها:

1. ابن ندیم، الفهرست، به کوشش رضا تجدد، ص 288؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، ج 2، ص 243؛ ابومحمد رازی، الجرح و التعدیل، ج 3، ص 378؛ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج 3، ص 160؛ شمس الدین محمد ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج 11، ص 472؛ سهیل زکّار، مقدمه طبقات خلیفة بن خیاط، ج 1، ص آ و ب.

2. عُصْفُری منسوب به عُصفُر که با آن لباس را سرخ می کنند (شیره گل مُعَصْفِر که در رنگرزی به کار می رود) رک: ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 2، ص 244؛ اسماعیل پاشا بغدادی، هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنّفین، ج 1، ص 350.

3. در این که شبّاب به چه معناست اختلاف وجود دارد «ابن خلکان، همان، ج 2، ص 244».

4. ذهبی، همان، ج 11، ص 473.

5. مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، مقدمه تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 5؛ سهیل زکّار، مقدّمه طبقات خلیفة بن خیاط، ص آ.

6. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 244.

7. ابوبکرمحمدبن خلف بن حیان بن صدقه وُکَیْع، معروف به وُکَیع قاضی در آداب برجستگی و تقدم داشته و در پاره ای نقاط قضاوت کرده بود و پیش از اینها نزد ابوعمر محمدبن یوسف بن یعقوب قاضی کتابت می کرد و این کتاب ها از اوست: کتاب اخبار القضاة و تاریخهم و احکامهم، کتاب الشریف، کتاب الانواء و بسیاری دیگر «ابن ندیم، همان، ص 127».

8. محمد بن خلف بن حیان وکیع، اخبار القضاة، ج 2، ص 175.

9. فوّاز، همان، ص 6.

10. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 244.

11. محمد ذهبی، همان، ج 11، ص 473.

12. ابوعمرو بن علاء، نام او زبّان فرزند علاء بن عمار مازنی و از اهالی بصره است و بنا به عقیده بعضی از علمای رجال، وی اصلاً ایرانی بوده است. او و پدرش از ترس حجاج به حجاز فرار کردند. قرائت را در مکه و مدینه فرا گرفت. او در کوفه و بصره نیز از افراد زیادی قرائت آموخت به طوری که در میان قاریان هفت گانه از نظر تخصص کسی بدو نمی رسد. وی در سال 68ق متولد گردید و در سال 154ق در گذشت «سید ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 132».

13. یزید بن زُرَیع، ابومعاویه بصری عشی از محدثان بصری است. ابن سعد او را در طبقه ششم اهل بصره می آورد و می گوید «کان ثقة حجة کثیر الحدیث». وی در بصره در سال 182ق درگذشت. وی دارای گرایش های عثمانی بود «زرکلی، الاعلام، ج 8، ص 182».

14. محمد بن جعفر غُنْدَر، محمد بن جعفر بن دُرّان الهذلی، ابوعبداللّه، معروف به غُنْدَر، محدث و عابد بصری. حدود هفتاد سال زیست. وی صحیح ترین مردم در کتابت حدیث بود «زرکلی، الاعلام، ج 6، ص 69».

15. سفیان بن عُیَیْنَه، در 107ق (725.م) در کوفه زاده شد و در مکه رشد یافت. محدث و مفسر و فقیهی بزرگ بود. در 196ق (811.م) در مکه در گذشت «فؤاد سزگین، تاریخ نگارش های عربی، ترجمه و تدوین و آماده سازی مؤسسه نشر فهرستگان، ص 139.

16. ابوداود طَیالسی، ابوداود سلیمان بن داود بن الجارود الطَیالسی (ت 133ق/755م در بصره، د. 4203ق/818م). از سفیان ثوری، شعبه و دیگران روایت کرده و احمد بن حنبل، علی بن مَدینی و دیگران نیز از او روایت کرده اند. وی به حافظه نیکوی خود می بالید و به این که می تواند بدون بهره جستن از مآخذ مکتوب املا کند، ولی همین امر سبب پاره ای خطاها شده است «فؤاد سزگین، همان، ص 141».

17. عبدالرحمن بن مهدی بن حسان العنبری البصری اللؤلؤی از ائمه حفاظ و داناترین کس به حدیث در عصر خود بود. او را در حدیث تصنیفاتی است. وی به سال 135ق متولد شد و در 198ق درگذشت. «زرکلی، همان، ج 3، ص 339».

18. علی بن محمّد مَدائنی، ابوالحسن علی بن محمّد بن عبداللّه بن ابی سیف، اخباریِ نامدار عراقی به سال 135ق در بصره دیده به جهان گشود. ابن ندیم در الفهرست 239 کتاب از تألیفات او را ذکر کرده است. در تاریخ وفات وی اختلاف است، سال های 235 و 215 و 225 ذکر شده است. خدمت عمده ای که مدائنی به علم تاریخ کرده است نظم بخشی و تدوین متوازن و منسجم اطلاعاتِ تاریخی موجود عصر خود است «صادق آئینه وند، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج 1، ص 477 479».

19. ابوعُبَیدَه مَعْمَربن مُثَنّی تَیْمی، وی معلومات خویش را از راویان بَدَوی مربد در بصره به دست می آورد، از همین رو توانست روایاتِ قبیله ای و محلی و خانوادگی اعراب شمال را یک جا گرد آورد. جاحظ و ابوالفرج اصفهانی و ابن ندیم هر یک به تبحّر او در علوم جاهلی و اسلامی گواهی داده اند. آثار او را بیش از 103 کتاب نوشته اند. با این که ابوعبیده گرایش شعوبی دارد، ولی هم مورّخان و هم لُغویان به او اعتماد کرده اند. در تاریخ طبری بیش از پنجاه مورد از او یاد شده است. مرگش را سال 211ق ذکر کرده اند «صادق آئینه وند، همان، ج 1، ص 512 514».

20. هشام کلبی، ابومُنْذر هشام بن محمّد بن سائب کلبی در کوفه دیده به جهان گشود. تاریخ قدیم را از پدرش به ارث برد و در انساب نیز از کتاب پدرش سود گرفت. گفته اند همچون پدرش از کتیبه ها و نوشته های کنیسه ها و دیرهای حیره برای اطلاع از تاریخ لخمیان استفاده کرد. امام صادق(ع) او را مقرّب می داشت و به محضر خویش می پذیرفت و از دانش خود بهره مند می فرمود. تألیفات او را بیش از 142 کتاب ذکر کرده اند. در سال 204ق درگذشت «صادق آئینه وند، همان، ص 483 485».

21. ابویَقْظان سُحَیْم یا عامر بن حَفْص از بزرگان تاریخ و از آشنایان به تاریخ جاهلیّت است. گفته اند او اولین کسی است که در انساب از انساب قبیله ای، دست به تألیف در انسابِ عام زده است. ابن قتیبه در المعارف و طبری در تاریخ از او نقل کرده اند. مرگش به سال 190ق اتفاق افتاده است «آئینه وند، همان، ص 488».

22. اکرم ضیاء العُمَری، مقدمه طبقات خلیفة بن خیاط، ص 13.

23. ابن ندیم، همان، ص 288.

24. بغدادی، همان، ج 1، ص 350.

25. ابومحمد رازی، الجرح و التعدیل، ج 3، ص 387؛ سهیل زکّار، همان، ص ج و د.

26. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 243؛ شمس الدین محمد ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 2، ص 436.

27. عماد الدین اسماعیل بن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج 1، ص 322.

28. محمد ذهبی، همان، ج 2، ص 436.

29. عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، تقدیم و تعلیق عبداللّه عمر البارودی، ج 4، ص 202.

30. رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 122.

31. محمد ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج 11، ص 472؛ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج 3، ص 160.

32. خلیفة بن خیاط عصفری، همان، تحقیق مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، ص 13.

33. خلیفة بن خیاط عصفری، همان، تحقیق فواز، ص 13.

34. خلیفة بن خیاط عصفری، همان، تحقیق فوّاز، ص 14، 15؛ در صحّت این خبر تردید کرده اند «رک: سید جعفر مرتضی عاملی ج 3، ص 35 40».

35. عبدالجبار ناجی، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص 179.

36. S. Zakar, »Ibn Khayyat al-usfuri«, in EI2, New edition, V.3, Leiden, E.J. Brill, 1971, P. 838.

37. عبدالجبار ناجی، همان، ص 191؛ خلیفة بن خیاط، همان، ص 15 تا 316.

38. برای نمونه رک: همان، همان، ص 15 19 و 25 و بسیاری جاهای دیگر.

39. همان، ص 61 و 112 و 135 و 136.

40. نک: همان، ص 16 تا 260.

41. عبدالجبار ناجی، همان، ص 192.

42. کلود کاهن، درآمدی بر تاریخ اسلام در قرون وسطی، ترجمه اسداللّه علوی، ص 165.

43. ابن خیاط، همان، ص 13 و 45 46 و 57 و 60 و 62 و 90 و 94 و بسیاری جاهای دیگر.

44. ابن خیاط، همان، ص 53 و 64 و 93 94 و 97 و 105 و 109 110 و بسیاری جاهای دیگر.

45. ابن خیاط، همان، ص 16 و 67 و 70 و 92 و 98 و 126 و 164 و 171 و بسیاری جاهای دیگر.

46. ابن خیاط، همان، ص 51 و 57 و 58 60 و 104.

47. ابن خیاط، همان، ص 22 و 23.

48. ابن خیاط، همان، ص 28 31.

49. ابن خیاط، همان، ص 38 39.

50. ابن خیاط، همان، ص 18 20 و 22 و بسیاری جاهای دیگر.

51. ابن خیاط، همان، ص 58 60.

52. ابن خیاط، همان، ص 113 114.

53. ابن خیاط، همان، ص 150 155.

54. ابن خیاط، همان، ص 98 105.

55. ابن خیاط، همان، ص 115 118.

56. ابن خیاط، همان، ص 147 155.

57. ابن خیاط، همان، ص 159 و 171 174 و 177 181.

58. ابن خیاط، همان، ص 66 73 و بسیاری جاهای دیگر.

59. برای نمونه به اسامی کارگزاران عمر بن خطاب در صفحه 87 89 و کارگزاران عثمان در صفحه 106 107 و کارگزاران حضرت علی(ع) در صفحه 120 122 و کارگزاران عبدالملک بن مروان در صفحه 185 190 کتاب ابن خیاط مراجعه شود.

60. ابن خیاط، همان، ص 308 319.

61. ناجی، همان، ص 197.

62. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 7، ص 510.

63. ناجی، همان، ص 201 و 202.

64. ابوعبدالرحمن بَقیّ بن مَخْلَد بن یزید القُرطبی در 201ق در اندلس متولد شد. سفرهایی علمی به مصر و شام و حجاز و بغداد داشت که یک بار چهارده سال و بار دوم بیست سال به درازا کشید. از احمد بن حنبل، ابوبکر بن ابی شَیْبه و دیگران روایت کرده است. او چندین کتاب تألیف کرد و از آثار مشهور دیگر نسخه برداشت و با خود به زادگاهش اندلس برد. او را به علت وثاقت و آگاهی های گسترده اش بسیار ستوده اند. از این گذشته گویند وی نخستین محدثی است که در یک مُسْنَد روایات را بر حسب نام های صحابه تنظیم کرده است و موارد را بر حسب دیدگاه های فقهی در باب ها آورده است. تفسیر مفقود شده او به عقیده ابن حزم بهترین تفسیر در نوع خود بوده است «فؤاد سزگین، همان، ج 1، ص 224».

65. رَباط، اوقاف 199 (168 گ، 477ق) مشخصات این نسخه بنا به نوشته سزگین می باشد «تاریخ نگارش های عربی، ج 1، ص 159».

منابع:

آئینه وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377ش).

ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین احمد، تهذیب التهذیب (حیدرآباد دکن، بی نا، 1325 1327ق).

ابن خلکان، شمس الدین احمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، (بیروت، دار صادر، 1968م).

ابن خیاط عصفری، خلیفه، تاریخ، به کوشش مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1995م).

، تاریخ، تحقیق سهیل زکّار (دمشق، مطابع وزارة الثقافة و السیاحة و الارشاد القومی، 1967م).

، طبقات، تحقیق سهیل زکّار (دمشق، مطابع وزارة الثقافة و السیاحة و الارشاد القومی، 1966م).

ابن کثیر دمشقی، عماد الدین اسماعیل، البدایة و النهایة (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا).

ابن ندیم، اسحاق بن محمد، الفهرست، به کوشش رضا تجدد (تهران، چاپ افست مروی، 1973م).

بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنفین (بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا).

جعفریان، رسول، منابع تاریخ اسلام (قم، انصاریان، 1376ش).

خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن (قم، دارالثقلین، 1418ق).

ذهبی، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلاء (بیروت، مؤسسه الرسالة، 1410ق/1990م).

رازی، ابومحمد ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا).

سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش های عربی، ترجمه و تدوین و آماده سازی مؤسسه نشر فهرستگان، (تهران، به اهتمام خانه کتاب، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380ش).

سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، تقدیم و تعلیق عبداللّه عمر البارودی (بیروت، دارالجنان، 1408ق/1988م).

طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم (بیروت، دارمعارف، 1967م).

عاملی، جعفر مرتضی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الإسلام، الطبعة الثانیة (قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة الجماعة المدرسین، 1409ق).

کاهن، کلود، درآمدی بر تاریخ اسلام در قرون وسطی، ترجمه اسداللّه علوی (مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، 1370ش).

وکیع، محمدبن خلف بن حیان، اخبار القضاة (مصر، مطبعة السعاده، 1366ق/1947م).

ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة (بغداد، بی نا، 1990م).

- Zakar, S, »Ibn Khayyat al-usfuri«, in EI2, New edition, V.3, Leiden, E.J. Brill, 1971.

 


* کارشناس ارشد تاریخ و تمدن ملل اسلامی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر