سلوک شرعی تبعیت تام و تمام از تعالیم شرع است و تمسک به معصوم به منزله فصل آخر آن است . به این معنی باید سالک راه خدا به دستورات منصوص در قرآن و حدیث اکتفا نماید و در همه احوال وامور، از تبعیت غیر معصوم بپرهیزد که سعادت دنیا و آخرت در این است و بس . دراین مقام به نقل احادیثی تبرک می جوئیم که می توانند اصول برنامه سلوک خالص شرعی باشند .
بالاترین هدیه
از مرحوم صدوق نقل شده است که: جبرئیل به خدمت رسول خدا (ص) عرضه داشت ای رسول خدا خداوند متعال مرا با هدیه ای نزد تو فرستاده که پیش از این به هیچ کس چنین هدیه ای عطا نفرموده است . پیامبر پرسید: آن هدیه چیست؟ عرض کرد: صبر و بردباری و بازهم از آن بهتر . پیامبر فرمود: آن دیگر چیست؟ چبرئیل: قناعت و از آن هم بهتر . پیامبر: از آن بهتر چیست؟ جبرئیل: رضا به آنچه خدا داده و باز از این بهتر . پیامبر: آن کدام است؟ جبرئیل: زهد و از آن هم بهتر . پیامبر: دیگر بهتر از آن چیست؟ جبرئیل: اخلاص و باز از آن بهتر . پیامبر: بهتر از آن چیست؟ جبرئیل: یقین و باز هم از آن بهتر . پیامبر: بهتر از یقین چیست؟ جبرئیل: توکل بر خداوند عزوجل که نردبان این معنویت است . پیامبر: توکل چیست؟ فقال: «العلم باءن المخلوق لا یضر و لا ینفع و استعمال الیاءس من الخلق و اذا کان العبد کذلک لم یعمل لاحد سوی الله و لن یرج و لم یجف سوی الله و لم یطمع فی اءحد سوی الله و هذا هو التوکل » . «آن که آدمی بداند که از سوی مخلوق سود و زیانی به او نمی رسد و از غیر خدا ماءیوس باشد . در چنین حال است که بنده خدا، جز به خاطر خداوند خود، کاری نخواهد کرد و به هیچ کس جز او چشم امید نخواهد داشت و از هیچ چیز جز خداوند متعال خائف و ترسان نخواهد بود و طمع از غیر منقطع خواهد ساخت . آری این است معنی و حقیقت توکل به خدا» . پیامبر فرمود: ای جبرئیل معنی صبر چیست: جبرئیل: «یصبر فی الضراء کما یصبر فی السراء و فی الفاقه کما یصبر فی الغناء و فی البلاء کما یصبر فی العافیه فلا یشکوا خالقه عندالمخلوق مما یصبه » . «صبر و بردباری خواه در مشکلات و یا در حالت آسایش، خواه به هنگام فقر و یا در حالت بی نیازی خواه به وقت بلایا در خوشیها و عافیتها و نیز صبر آن است که شخص شکایت خالق خویش را نزد مخلوق نگوید و از پیشامدها شکوه نکند» . پیامبر فرمود: ای جبرئیل تفسیر قناعت چیست؟ جبرئیل گفت: «یقنع مما یصیب من الدنیا و یقنع بالقلیل و یشکر الیسیر» . «قناعت آن است که شخص به بهره خویش از دنیا خشنود باشد و به کم قانع شود و سپاس ولی نعمت خویش به جای آورد» . پیامبر فرمود: ای جبرئیل رضا چه معنی دارد؟ جبرئیل گفت: «الراضی لا یسخط علی سیده اصاب من الدنیا او لم یصبه و لا یرضی لنفسه بالیسیر من العمل » . «حالت رضا در بنده آن است که بر مولای خویش به هیچ وجه خشمگین نشود خواه از دنیا بهره ای داشته باشد یا نداشته باشد و هرگز به عمل کم برای خود راضی نباشد» . پیامبر فرمود: یا جبرئیل فما تفسیر الزهد؟ ای جبرئیل تفسیر «زهد» چیست؟ جبرئیل: «الزاهد یحب من یحب خالقه و یبغض من یبغض خالقه و یتخرج من حلال الدنیا و لا یلتفتها الی حرامها فان فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب و یرحم جمیع المسلمین کما یرحم نفسه و یتخرج من الکلام کما یتخرج من المیته التی قد اشتد الجوع و یتخرج من حطام الدنیا و زینتها کما یتجنب النار ان یغشیها و کان اجله بین عینیه » . «زاهد کسی است که دوستان خدای را دوست و دشمنان او را دشمن دارد از حلال دنیا دوری کند و به حرام آن هرگز توجه نکند زیرا که در حلال دنیا حساب است و در حرامش عقاب و شکنجه . او همانگونه که نسبت به خویشتن مهربان است، به همه مسلمانان مهر می ورزد و از سخن گفتن به همان قدر اکتفا می کند که گرسنه ای از خوردن گوشت مرده ای ناگزیر است و از حطام دنیا و زینتهای آن چنان می گریزد که گوئی از آتش سوزنده در گریز است، مرگ همواره در برابر چشم اوست و از یاد آن لحظه ای غافل نمی شود» . پیامبر (ص) فرمود: ای جبرئیل تفسیر اخلاص چیست؟ جبرئیل: «المخلص الذی لا یساءل الناس شیئا حتی یجد و اذا وجد یرضی و اذا بقی عنه شیئا اعطی فان لم یساءل المخلوق فقد قر الله عزوجل بالعبودیه فاذا وجد فرضی فهو عن الله راض و الله تبارک و تعالی عنه راض و اذا اعطی الله عزوجل فهو علی ثقه بربه عزوجل » . «بنده مخلص کسی است که از دیگران چیزی نخواهد تا خود به آن برسد و چون به آن دست یافت، راضی و خشنود باشد و اگر زیادتی ماند به دیگران بخشد . آن بنده که حاجت از خلق نخواهد در حقیقت به بندگی خود نسبت به حضرت احدیت جل و علا اقرار و اذعان کرده است و آن کس که از قسمت خود راضی و خشنود است در حقیقت از خدای خود راضی و خشنود است و خداوند نیز از چنین بنده ای راضی خواهد بود و هر آن کس از مال خود در راه رضای خداوند به دیگران می بخشد در حقیقت نسبت به پروردگار خود کمال اعتماد و اطمینان را ابراز داشته است » . پیامبر (ص) فرمود: ای جبرئیل حقیقت یقین چیست؟ جبرئیل: «المومن یعمل لله کاءنه یراه فان لم یکن یری الله فان الله یراه و ان یعلم یقینا ان ما اصابه لم یکن لتخطبه و ان ما اخطاءه لم یکن لیصیبه و هذا کله اغصان التوکل و مدرجه الزهد» (1) . «هر بنده مومن چنان برای خود عمل می کند که گوئی پروردگار را با چشم خود می بیند، و می داند که اگر او قادر به دیدن خداوند نیست، بی شک خدای او را می بیند . این چنین بنده ای را قطع و یقین است که هرچه به وی رسیده است، باید که به او می رسید و آنچه به او نرسیده است، باید که به او نمی رسید . ای پیامبر توکل بر خدا و مدارج زهد و پارسائی اینهاست » . در این حدیث شریف هفت مرحله ازمراحل سیر و سلوک شرعی و مدارج زهد و پارسائی بیان شده است: 1 - صبر و بردباری 2 - قناعت 3 - رضا 4 - زهد 5 - اخلاص 6 - یقین 7 - توکل .
جوانی که روح یقین را لمس کرده بود
در اصول کافی روایت شده است که امام صادق (ع) فرمود: روزی رسول خدا (ص) پس از ادای نماز صبح در مسجد نگاهش به جوانی افتاد رنگ پریده که چشمانش در کاسه سرش فرو رفته و بدنش نحیف و لاغر شده بود درحالی که از خود بیخود بود و تعادل خود را نمی توانست حفظ کند . رسول خدا (ص) به او فرمود: «کیف اصبحت؟» «حالت چگونه است؟» گفت: اصبحت یا رسول الله موقنا ای رسول خدا درحال یقین به سر می برم . پیامبر اکرم (ص) از گفته او در شگفت شد و فرمود: «ان لکل یقین حقیقه فما حقیقه یقینک؟» هر یقینی را حقیقتی است، حقیقت یقین تو چیست؟ عرض کرد: «ان یقینی یا رسول الله هو الذی احزننی و اسهر لیلی و اظماء هواجری فعزفت نفسی عن الدنیا و مافیها حتی کانی انظر الی عرش ربی و قد نصب للحساب و حشر الخلائق لذلک و اءنا فیهم » . «ای رسول خدا همین یقین من است که مرا اندوهگین ساخته و بیداری شب و تشنگی روزهای گرمم بخشیده و از دنیا و آنچه در دنیا هست، بی رغبت گشته ام تا آنجا که گوئی عرش پروردگار را می بینم که برای رسیدن به حساب مردم نصب شده است و مردم برای حساب گرد آمده اند گوئی اهل بهشت را در بهشت متنعم و اهل دوزخ را در دوزخ معذب می بینم، گوئی هم اکنون با این گوشها آواز حرکت آتش جهنم را می شنوم » . رسول خدا (ص) به اصحاب خود فرمود: «هذا عبد نورالله قلبه بالایمان » . «این شخص بنده ای است خداوند قلب او را به نور ایمان منور گردانیده است » . آنگاه به جوان فرمود: بر این حال که داری ثابت باش . جوان گفت: «ادع الله لی یا رسول الله ان ارزق الشهاده معک » . «ای رسول خدا دعا کن خداوند در رکاب تو، مرا شهادت روزی فرماید» . رسول خدا برای او دعا فرمود . مدتی نگذشت که در جنگی همراه پیامبر شرکت کرد و به شهادت رسید (2) . نظیر این جریان درباره «حارثه بن مالک بن النعمان انصاری » نیز نقل شده است آنجا که رسول خدا (ص) از او حالش را پرسید، گفت: یا رسول الله مومن حقا ای رسول خدا مومن حقیقی ام، پیامبر فرمود: هر چیزی را حقیقتی است، حقیقت گفتار تو چیست؟ عرض کرد: ای رسول خدا: «عزفت نفسی عن الدنیا فاسهرت لیلی و اظماءت هواجری و کانی انظر الی عرش ربی و قد وضع للحساب و کاءنی انظر الی اهل الجنه یتزاورون فی الجنه و کاءنی اسمع عواء اءهل النار فی النار» . «به دنیا بی رغبت شده ام، شب را (برای عبادت) بیدارم و روزهای گرم را (در اثر روزه) تشنگی می کشم و گویا عرش پروردگارم را می نگرم که برای حساب گسترده گشته و اهل بهشت را می بینم که درمیان بهشت یکدیگر را ملاقات می کنند و گویا ناله اهل دوزخ را در میان دوزخ می شنوم » . رسول خدا (ص) فرمود: «عبد نورالله قلبه، ابصرت فاءثبت » «بنده ای است که خدا دلش را نورانی کرده است . بصیرت یافتی، ثابت باش » . عرض کرد: ای رسول خدا از خدا بخواه که شهادت در رکابت را به من روزی کند . پیامبر فرمود: خدایا به حارثه شهادت روزی کن . طولی نکشید که غزوه ای پیش آمد حارثه در آن غزوه به شهادت رسید (3) .
سفارش امام صادق (ع) به سالکان راه حق
مرحوم مجلسی می گوید: به خط شیخ ما بهاءالدین عاملی (ره) چیزی را یافتم که متن آن چنین است: شیخ شمس الدین محمد بن مکی (شهید اول) گفت: نقل می کنم از خط شیخ احمد فراهانی - رحمت خدا بر او باد - از عنوان بصری - وی پیر مردی بود که از عمرش 94 سال می گذشت - او گفت: حال من این طور بود که به نزد مالک بن انس رفت و آمد می کردم و چون امام صادق (ع) به مدینه آمد پیش او نیز رفتم و مایل بودم همان طوری که از مالک تحصیل علم کرده ام از او نیز تحصیل علم نمایم . پس روزی آن حضرت به من فرمود: «انی رجل مطلوب و مع ذلک لی اوراد فی کل ساعه من اناءاللیل و النهار، فلا تشغلنی عن وردی و خذ من مالک و اختلف الیه کما کنت تختلف الیه » . «من مردی هستم مورد طلب دستگاه حکومت (یعنی آزاد نیستم و جاسوسان حکومت دائما منزل مرا زیر نظر دارند) و علاوه بر این، من در هر ساعت از ساعات شبانه روز اوراد و اذکاری دارم که به آنها مشغولم، تو مرا از ورد و ذکرم باز مدار! باز علومت را از مالک بگیر و پیش او رفت و آمد کن » . عنوان بصری می گوید: من از این جریان محزون شدم و محضر او را ترک کردم و با خود گفتم: اگر در من خیری می دید مرا این چنین از خود نمی راند و از علوم خویش بی بهره نمی ساخت . پس از آن به مسجد پیامبر رفتم و سلام دادم . فردای آن روز به سوی روضه پیامبر برگشتم و در آنجا دو رکعت نماز خواندم و عرض کردم: ای خدا! ای خدا! من از تو می خواهم تا قلب جعفر را بر من مهربان کنی واز علمش آن قدر نصیب من گردانی تا بتوانم به وسیله آن راه مستقیم هدایت را باز شناسم . باری با حال اندوه به خانه ام بازگشتم و دیگر به دیدار مالک بن انس هم نرفتم به جهت آن که دلم از محبت جعفر اشراب گردیده بود . مدتی انزوا گزیدم و جز برای ادای نماز از منزل خارج نشدم تا آنجا که صبرم تمام شد در این حال که سینه ام گرفته بود و حوصله ام به پایان رسیده بود کفشهای خود را پوشیدم و ردای خود را بر دوش افکندم قصد زیارت جعفر را کردم و این هنگامی بود که نماز عصر را بجا آورده بودم . چون به در خانه آن حضرت رسیدم، اجازه دخول خواستم، خدمتکاری بیرون آمد و گفت: چه می خواهی؟ گفتم: می خواستم سلامی به خدمت «شریف » عرض کنم . خدمتکار گفت: حضرت در محل عبادت خود مشغول است من همانجا منتظر ماندم، طولی نکشید که خدمتکار باز آمد و گفت: داخل شو بر برکت خداوندی (که به تو عنایت کند) . من داخل شدم و سلام کردم . جوابم داد و دستور فرمود: بنشینم و مرا دعای خیر فرمود . من نشستم و حضرت پس از مدتی سر بلند کرد و فرمود: کنیه ات چیست؟ عرض کردم: ابوعبدالله . فرمود: خداوند کنیه ات را ثابت بدارد و تو را موفق گرداند، ای ابوعبدالله! حاجتت چیست؟ من در این لحظه با خود گفتم: اگر برای من از این دیدار غیر از همین دعای حضرت هیچ چیز دیگری نباشد، برای من همین بسیار است . آنگاه سر مبارکشان را بلند کرده پرسیدند: چه می خواهی؟ عرض کردم از خداوند مساءلت نمودم تا دلت را بر من نرم کند و از علمت به من روزی فرماید و امیدوارم که خداوند از زبان تو پاسخم دهد و حاجتم را روا سازد . آنگاه امام فرمود: «یا اءباعبدالله! لیس العلم بالتعلم، انما هو نور یقع فی قلب من یریدالله تبارک و تعالی ان یهدیه . فان اءردت العلم فاطلب اولا فی نفسک حقیقه العبودیه واطلب العلم باستعماله و استفهم الله یفهمک » ! . «ای ابوعبدالله علم به آموختن نیست، علم نوری است به قلب هرکس که خدا بخواهد، هدایتش فرماید، می تاباند . اکنون تو نیز اگر علم می خواهی باید در اولین مرحله در نزد خودت حقیقت عبودیت را بطلبی و به واسطه عمل کردن به علم طالب آن باشی و از خداوند مساءلت نمائی تا به تو درک و فهم عنایت فرماید» . عنوان بصری می گوید: گفتم: ای شریف! فرمود: بگو: ای ابوعبدالله! گفتم: ای اباعبدالله: ما حقیقه العبودیه؟! حقیقت عبودیت چیست؟ فرمود: «ثلاثه اشیاء: ان لا یری العبد لنفسه فیما خوله الله ملکا لان العبد لا یکون لهم ملک یرون المال مال الله یضعونه حیث امرهم الله به و لا یدبر العبد لنفسه تدبیرا و جمله اشتغاله فیما امره تعالی به و نهاه عنه . فاذا لم یر العبد لنفسه فیما خوله الله تعالی ملکا هان علیه الانفاق فیما اءمره الله تعالی اءن ینفق فیه و اذا فوض العبد تدبیر نفسه علی مدبره هان علیه مصائب الدنیا و اذا اشتغل العبد بما اءمره الله تعالی و نهاه لا یتفرغ منهما الی المراء و المباهاه مع الناس . «فاذا اکرم الله العبد بهذه الثلاثه هان علیه الدنیا و ابلیس والخلق و لا یطلب الدنیا تکاثرا و تفاخرا و لا یطلب ما عندالناس عزا و علوا و لا یدع ایامه باطلا . فهذا اول درجه التقی . قال الله تبارک و تعالی (تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا والعاقبه للمتقین)» (4) . «سه چیز است: اول آن که بنده خدا نباید خویش را مالک چیزی بداند که خدا به وی مرحمت کرده است زیرا بنده دارای ملک نمی باشد و همه را از آن خدا می داند و در راهی که او فرموده است، مصرف می کند . دوم این که بنده خدانباید برای خود تدبیر کند . سوم آن که کارش منحصرا اجرای فرامین حق و اجتناب از منهیات و محرمات باشد . پس اگر بنده ای خویش را مالک مالی که خدا به او مرحمت کرده نشناسد، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالی بدان امر کرده است بر او آسان می شود زیرا که همه چیز را مال و مملوک خدای خود می داند و از سوی دیگر اگر تدبیر امور خویش را به خدا و اگذارد تحمل مصائب و سختیهای دنیا بر او آسان می گردد و اگر کار و مشغله اش انجام اوامر و پرهیز از معاصی و مناهی باشد، دیگر فرصت آلوده شدن به مجادله و مباهات و فخر فروشی برای او باقی نمی ماند . پس اگر خداوند بنده خود را به این سه امر گرامی بدارد، دنیا و ابلیس و خلق نزد او کوچک و حقیر می شوند و دنیا وسیله فخرفروشی و زیاده طلبی او نخواهد شد و عزت نفس و بلندی طبع دیگر به او اجازه نمی دهد که به مال و منال دیگران چشم داشته باشد و عمر خویش را به بطالت و بیهودگی تلف نخواهد کرد . البته آنچه گفته شد تازه نخستین مرتبه تقوی و پرهیزگاری است که خداوند متعال فرمود: آن خانه آخرت (وسعادت جهان دیگر) را تنها به کسانی واخواهیم گذاشت که نخواهند خویشتن را در روی زمین بالاتر و برتر از دیگران بپندارند و آنها که قصد تباهی و فساد نکنند و سرانجام نیکو از آن پرهیزگاران است . عنوان بصری می گوید: عرض کردم ای اباعبدالله مرا نصیحت کن . فرمود: «اوصیک بتسعه اءشیاء فانها وصیتی لمریدی الطریق الی الله تعالی و الله اءساءل ان یوفقک لاستعماله ثلاثه منها فی ریاضه النفس و ثلاثه منها فی الحلم و ثلاثه منها فی العلم . فاحفظها و ایاک و التهاون بها!» . «من تو را به نه چیز سفارش می کنم و خود سفارش است بر همه آنهائی که بخواهند سالک راه حق باشند و از خداوند مساءلت می کنم که تو را در به کار گرفتن این نصایح موفق گرداند . اینک بدان که سه نصیحت از این نه نصیحت راجع به ریاضت نفس است و سه تا از آنها مربوط به حلم و بردباری و سه تای دیگر درباره علم و دانش است پس ای عنوان آنها را به خاطرت بسپار و مبادا در عمل به آنها از تو سستی و کاهلی دیده شود» . عنوان گفت: من دلم و اندیشه ام را فارغ و خالی نمودم تا آنچه را که حضرت می فرماید، بگیرم و اخذ کنم و بدان عمل نمایم . فقال: «اما اللواتی فی الریاضه: فایاک ان تاءکل ما لا تشتهیه فانه یورث الحماقه و البله و لا تاءکل الا عندالجوع و اذا اکلت فکل حلالا و سم الله و اذکر حدیث الرسول ما ملا آدمی دعاه شرا من بطنه، فان کان و لابد فثلث بطعامه و ثلث لشرابه و ثلث لنفسه » . فرمود: «آنچه در مورد ریاضت نفس به تو سفارش می کنم این است که از خوردن بدون اشتها بپرهیزی که این کار موجب حماقت و نادانی می گردد، فقط به هنگام گرسنگی دست به طعام دراز کن . سعی کن غذائی که می خوری حلال باشد و از حرام آن جدا بپرهیز و وقت غذا خوردن از یاد خدا غافل مباش و پیوسته گفتار پیامبر خدا را به یاد داشته باش که فرموده است: «هیچ وقت آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است » . و آنگاه که غذا خوردن ضرورت دارد باید که به قدر ثلث گنجایش معده خود غذا بخوری و ثلث دیگر آن برای نوشیدن و ثلث آخر را برای تنفس خود باقی گذاری » . «و اما اللواتی فی الحلم: فمن قال لک: ان قلت واحده سمعت عشرا، فقل ان قلت عشرا لم تسمع واحده . و من شتمک فقل له: ان کنت صادقا فیما تقول فاءساءل الله ان یغفر لی و ان کنت کاذبا فیما تقول فالله اساءل ان یغفر لک . و من وعدک بالحنی فعده بالنصیحه والدعاء» . «و اما آن سه چیزی که مربوط به حلم و بردباری است، سفارش من به تو این است که از مجازات و مقابله به مثل خودداری کنی . مثلا اگر کسی بگوید در پاسخ یک دشنام ده دشنامت خواهم گفت، بگو از من در برابر هر ده دشنام یک دشنام نیز نخواهی شنید و اگر کسی ناسزایت گفت، در جوابش بگو: اگر به این ناسزا سزاوار هستم، از خدا می خواهم که مرا ببخشاید و اگر به آن گفته سزاوار نیستم، پس از خداوند برای تو طلب آمرزش می کنم . اگر کسی تو را بیم دهد که به تو فحش خواهم داد و ناسزا خواهم گفت تو او را وعده خیر خواهی بده و درباره او دعای خیر کن » . «و اما اللواتی فی العلم: فاساءل العلماء ما جهلت . و ایاک ان تساءلهم تفتنا و تجربه و ایاک ان تعمل براءیک شیئا و خذ بالاحتیاط فی جمیع ما تجد الیه سبیلا و اءهرب من الفتیا هربک من الاسد و لا تجعل رقبتک للناس جسرا» . «اما سفارش من راجع به علم و دانش، این است که سعی کن آنچه نمی دانی از علما بپرس و مبادا به قصد سرزنش و یا آزمایش از کسی چیزی بپرسی و مبادا از روی راءی خودت به کاری دست زنی و پیوسته جانب احتیاط را به قدر امکان مراعات کن از قتوی دادن بر حذر باش همان طور که از شیر درنده فرار می کنی و هرگز گردن خود را پل عبور برای مردم قرار مده » . «قم عنی یا اباعبدالله فقد نصحت لک و لا تفسد علی وردی فانی امرء ضنین بنفسی و السلام علی من اتبع الهدی » (5) . «همین که سخن امام به اینجا رسید، خطاب به عنوان فرمود: ای اباعبدالله آنچه درنصیحت تو لازم بود، بگویم، گفتم . دیگر برخیز و روا مدار وقت من ضایع و تباه گردد ورد و ذکر مرا بر من فاسد مکن زیرا من مردی هستم که روی گذشت عمر و ساعات زندگی حساب دارم و نگرانم از آن که مقداری از آن بیهوده تلف شود، درود خداوند بر کسی باد که از هدایت پیروی می کند» . این روایت که باید در شرح و تفصیل آن کتابها نوشته شود، بسیار مهم است وحاوی مطالب و دستورات جامعی در بیان کیفیت معاشرت و خلوت و کیفیت و مقدار غذا و کیفیت تحصیل علم، و کیفیت حلم و مقدار شکیبائی و بردباری و تحمل شداید در برابر گفتار هرزه گویان و بالاخره مقام عبودیت و تسلیم و رضا و وصول به اعلی درجه عرفان و قله توحید است که امام صادق (ع) آن را به تمام سالکان راه حق توصیه فرموده است و دستور کامل و جامعی برای سالکان شرعی است . از ین حدیث بسیار ژرف معلوم می شود امام صادق (ع) در هر ساعت از ساعات شبانه روز طبق برنامه به عبادت و اذکار و اورادی مداومت داشت و نمی خواست کسی اوقات او را ضایع کند . با توجه دقیق به مطالبی که در این حدیث مبارک وارد شده می توان به دقائق عرفان اسلامی و سیر و سلوک شرعی پی برد . امام چون از سالک نوآموز درمرحله نخست احساس اخلاص نکرد او را نپذیرفت و از او پرهیز نمود و با این عمل آتش اشتیاق او را تیزتر کرد به طوری که از رفتن به پیش مالک خودداری نمود و احساس کرد هرچه تاکنون پیموده بیراهه بوده از مقصد اصلی دور افتاده است و این بی مهری امام باعث تنبه و بیداری او گردید و از غفلت به خصوصی که یک عمر دامنگیرش شده بود، بیدار شد واین بیداری و به خود آمدن همه چیز را بهم زد واساس همه آنچه را که قبلا بود، درهم ریخت و بنیاد وهم و خیال رامتزلزل نمود و از خداوند خواست قلب امام را نسبت به او متمایل سازد تا به وسیله او به سوی صراط مستقیم هدایت شود . امام دراین روایت اول حقیقت عبودیت و بندگی را بیان داشته و برای آن سه پایه ذکر کرده است که حقیقت عبودیت و بندگی و نخستین مرتبه تقوی و پرهیزگاری با آنها محقق می شود: 1 - بنده خدا نباید خود را مالک چیزی بداند که خداوند به وی داده است . 2 - بنده خدا نباید برای خود مصلحت اندیشی و تدبیر کند زیرا تدبیر همه امور در دست اوست . 3 - تمام سعی و تلاش او منحصرا اجرای فرامین حق واجتناب از محرمات باشد .
سفارش نه گانه امام صادق (ع) به سالک راه حق:
الف: کیفیت و مقدار غذا
1 - باید از خوردن غذای بدون اشتها اجتناب کند . 2 - غذائی که می خورد، باید حلال باشد . 3 - به هنگام خوردن غذا از یاد خدا غافل نباشد .
ب: کیفیت حلم و مقدار شکیبائی
4 - از مجازات و مقابله به مثل خودداری کند . 5 - در صورت برخورد با افراد جاهل با مسالمت و بزرگواری از او بگذرد . 6 - اگر کسی تهدید کرد درباره او دعای خیر نماید .
ج: کیفیت تحصیل علم
7 - آنچه نمی داند از علما به قصد یاد گرفتن بپرسد نه به قصد سرزنش و یا آزمایش . 8 - نباید صرفا به راءی و اندیشه خود عمل کند پیوسته جانب احتیاط رامراعات کند . 9 - از دادن فتوی بپرهیزد مبادا گردن خود را پل قرار دهد .
پی نوشت ها:
1 - صدوق، معانی الاخبار، ص 260 - بحارالانوار، ج 77 ، ص 20 .
2 - اصول کافی: ج 3، ص 89 و 90 .
3 - اصول کافی: ج 3، ص 89 و 90 .
4 - قصص: 83 .
5 - بحارالانوار: ج 1، ص 224 - 226 ، طبع جدید، کتاب العلم باب آداب طلب العلم واحکامه، حدیث 17 .