ماهان شبکه ایرانیان

مثل های زیبای قرآن (۲۴)

حال گروه کافران، همچون حال نابینا و کر، و حال مؤمنان، همانند حال افراد بینا و شنوا است . در حقیقت مؤمن، در پرتو دل آگاهی بسان انسان بینا و شنوا و فرد کافر در اثر دل مردگی بسان نابینا و کر می باشد .

مثل نوزدهم:

آیا مؤمن و منکر برابرند؟!

حال گروه کافران، همچون حال نابینا و کر، و حال مؤمنان، همانند حال افراد بینا و شنوا است . در حقیقت مؤمن، در پرتو دل آگاهی بسان انسان بینا و شنوا و فرد کافر در اثر دل مردگی بسان نابینا و کر می باشد .

«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الی ربهم اولئک اصحاب الجنة هم فیها خالدون » .

«آنان که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند و در برابر خداوند تسلیم و خاضع گشته اند آنان بهشتیانند و در آنجا جاودان خواهند بود» .

«مثل الفریقین کالاعمی و الاصم و البصیر و السمیع هل یستویان مثلا افلا تذکرون » (1) .

«حال این دو گروه [مؤمن و منکر] حال نابینا و کر و بینا و شنواست، آیا این دو همانند و همسانند؟ چرا یادآور نمی شوید؟» .

لغات آیه

«اخبات » در لغت عرب به معنی خضوع و خشوع است و گاهی نیز در معنی اطمینان به کار می رود . و در آیه مورد بحث معنی نخست مناسبتر است .

سه واقعیت مرتبط به هم:

آیه نخست، سه واقعیت مرتبط به هم را یادآور شده که هر یک، بعدی را به دنبال می آورد:

1 . ایمان، 2 . عمل صالح، 3 . تسلیم در برابر حق .

ایمان به یک حقیقت، ایجاب می کند که انسان بر طبق آن حرکت کند . فردی که می داند در سیم لختی نیروی برق جریان دارد، و دست زدن همان و مرگ هم همان، مسلما از تماس با آن خودداری می کند، و سرانجام در برابر این حقیقت خضوع می کند و هرگز به این فکر نمی افتد که در برابر آن سرسختی نشان دهد .

گروه مؤمن، که به خدای دانا و توانا ایمان دارند و می دانند که وی برای بررسی اعمال آنان روز معاد را فراهم کرده و محاسبه های دقیق، کار آنان را رسیدگی می کنند، گرد علم زشت نمی گردند و پیوسته مبدا عمل صالح می شوند; زیرا در آن جهان میوه آن را می چینند و سرانجام در مقابل خدا و آموزگاران و دستورات وی سر تسلیم فرود می آورند .

این گروه چشم باز و گوش شنوایی دارند، امیر مؤمنان، در ستایش پرهیزکاران چنین می فرماید:

«غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم، ... فهم والجنة کمن قد راها فهم فیها منعمون، و هم و النار کمن قد راها فهم فیها معذبون » (2) .

«پرهیزکاران، دیدگان خود را از هر حرامی پوشیده و گوشهای خود را بر دانشهای سودمند باز می کنند ... تو گویی آنان بهشت را می بینند که در آنجا در نعمتند و گویا دوزخ را مشاهده می کنند، که در آنجا معذبند» .

در مقابل این گروه، گروهی کافرند که به خدا کفر ورزیده و در نتیجه فاقد عمل صالح بوده و از تسلیم در برابر اوامر و نواهی الهی سرباز می زنند . و در نتیجه آنان نسبت به حقایق نابینا و ناشنوا هستند .

اکنون سؤال می شود: آیا دو گروه زیر یکسانند:

1 . گروهی که ایمان به خدا داشته و عمل صالح انجام داده و در مقابل خالق، خاضع و خاشعند، و با چشم و گوش باز به حقایق جهان می نگرند و نداهای الهی را می شنوند .

2 . گروهی که منکر خدا بوده و فاقد عمل صالح و خضوع در برابر خدا می باشند و در نتیجه، چشم بسته و گوش بسته و از حقایق علوی ناآگاهند، تو گویی نسبت به آنها نابینا و کرند .

پاسخ: هرگز این دو گروه یکسان نمی باشند .

حقیقت تمثیل

مشبه در این آیه، کافر و مؤمنند، و مشبه به، دو گروه نابینا و ناشنوا و بینا و شنواست، و در حقیقت، مؤمن به خاطر دل آگاهی بسان انسان بینا و شنواست . کافر به خاطر دل مردگی بسان نابینا و کر می باشد .

مثل بیستم

«له دعوة الحق و الذین یدعون من دونه لا یستجیبون لهم بشی ء الا کباسط کفیه الی الماء لیبلغ فاه و ما هو ببالغه و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال » .

«دعوت حق از آن اوست [و باید او را خواند]، و کسانی که غیر از خدا را می خوانند، به دعوت آنان پاسخ نمی گویند . آنان همچون کسی هستند که دستهای خود را به سوی آب می گشایند تا آب به دهانشان برسد و هرگز نخواهد رسید و درخواست کافران جز گمراهی چیزی نیست » .

انسان ذاتا یک موجود محتاج و نیازمند است، در حالی که به کارهای شگفت انگیزی دست می زند و انسان را به کره ماه می فرستد و در صدد تسخیر کرات دیگر است، اما فقر و حاجت و نیاز، سراسر وجود او را فراگرفته و با به هم خوردن شرایط زندگی دچار سختیها و بدبختیها می شود و در این هنگام به دنبال فریادرسی می رود که او را یاری دهد و گره کار او را بگشاید .

در اینجا مردم بر دو گونه اند:

1 . گروه مؤمن که به خالق جهان اعتقاد راسخ دارند و او را دانا و توانا می دانند، به او پناه برده و او را می خوانند . قرآن این نوع دعوت را «دعوة الحق » می خواند .

2 . گروهی دیگر، از دعوت و خواندن خدا، سر باز زده، به مخلوق پناه می برند و بتها و معبودهای دروغین را فریادرس خود می دانند و آنها را می خوانند .

دعوت این گروه دعوت بیهوده ای است; زیرا معبودهای دروغین توانایی پاسخگویی را ندارند، و اگر دعوت نخست «دعوة الحق » است، دعوت دوم، «دعوة الباطل » است، زیرا موجود پست و ناتوان را که از خود نمی تواند دفاع کند، به یاری می طلبند . قرآن دعوت این گروه را چنین بیان می کند:

«و الذین یدعون من دونه لا یستجیبون لهم بشی ء» .

«آنان که جز خدا را برای فریادرسی می خوانند بدانند که [معبودهای باطل آنان]، توانایی پاسخگویی دعوت آنها را ندارند» .

آنگاه قرآن بر این دعوت باطل تمثیل و تشبیهی دارد که توضیح آن چنین است:

فرض کنید انسانی بر لب چاهی به عمق بیست متری نشسته است، و پیوسته دست به درون چاه دراز کرده، آب می طلبد تا به دهان او برسد و در نتیجه تشنگی خود را برطرف کند، آیا چنین فردی به مقصد و خواسته خود می رسد؟ به طور مسلم نه! همچنین است کسانی که برای رفع نیازها و درخواستهای خود، بتهای بیجان را می خوانند تا به خواسته های آنان جامه عمل بپوشانند، این گروه هرگز به مقصد نمی رسند .

بنابراین مشبه کسی است که بر کنار چاه عمیقی نشسته و می خواهد از دورن چاه، آب برگیرد و مشبه به بت پرستانی هستند که از بتها حاجت می طلبند . وجه شبه در هر دو، ناکامی هر دو طرف است .

زمخشری در کشاف، تمثیل را به گونه ای دیگر بیان می کند، او می گوید: مشبه انسانی است که در کنار چاه نشسته و از آب می طلبد که به دهان او برسد . و مشبه به بت پرستی است که از بت فاقد شعور حاجت می طلبد (3) .

و در هرحال، نتیجه یکی است و آن این که درخواست از بتان و معبودان دروغین بسان نشستن بر کنار چاه است که با درازکردن دست می خواهد آب بیاشامد (تفسیر نخست) . یا بسان درخواست از آب چاه است که خود را به دهان انسان تشنه برساند (تفسیر دوم) .

قرآن در ذیل آیه، دعوت کافران را که با پرستش بتها انجام می گرفت، ضلالت می خواند و می گوید: «و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال » و خواندن کافران جز ضلالت نیست، زیرا ضلالت این است که انسان، از راه بیرون رود و راهی را طی کند که هرگز به مقصد نمی رسد، و درخواست بت پرستان از بتها به جای درخواست حاجت از خدا، نوعی ضلالت و انحراف از راه مستقیم است . هدف از دعاخواندن، ایجاد توجه در طرفی است که به درخواست انسان، پاسخ بگوید، خدایان دروغین، یا فاقد توجهند (اگر سنگ و گل باشند) و یا ناتوان از استجابتند (اگر موجود عاقلی مانند جن و ملک باشند) و چه ضلالتی روشن تر از این! .

پی نوشت:

1) هود، 23 و 24 .

2) نهج البلاغه، خطبه همام، شماره 193 .

3) کشاف، ج 2، ص 162 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان