ماهان شبکه ایرانیان

اصول اسلامی حاکم بر دیپلماسی با کفار

این نوشتار، به بررسی روابط مسلمانان با کفار بر اساس ضوابط اسلامی می پردازد. دیپلماسی اسلامی بر اساس وحی، قواعدی را حاکم بر روابط مسلمانان و کفار می داند. برخی از این قواعد عبارتند از:

اشاره:

این نوشتار، به بررسی روابط مسلمانان با کفار بر اساس ضوابط اسلامی می پردازد. دیپلماسی اسلامی بر اساس وحی، قواعدی را حاکم بر روابط مسلمانان و کفار می داند. برخی از این قواعد عبارتند از:

قاعده نفی سبیل، قاعده شدت بر کفار، قاعده ذلت کفار، قاعده عدم دوستی با کفار، قاعده برخورد انسانی با کفار، قاعده استدلال بر کفار، قاعده استقلال و عدم تشبّه به کفار.

در این شماره، تعدادی از این قواعد بر اساس وحی الهی و علم امامان، مورد بحث قرار می گیرد و دنباله بحث در شماره های آینده، پی گیری خواهد شد.

مقدّمه:

به طور کلی، دین اسلام یک دین اجتماعی و فردی است که به جهات اجتماعی بودن بر اساس روابط انسان ها با هم، شکل گرفته است و در مورد روابط مسلمین با دیگران، به بیان نظر و ایده پرداخته است.

مسلمین، روابطی دارند که در بین خودشان است و رابطه مسلمین را با هم مشخص می کند که بر اساس رحمت، برادری، مهربانی، دلسوزی، ایثار، اتحاد و یکپارچگی شکل گرفته است. در مقابل آن، مسلمین روابطی خواه ناخواه با کفار خواهند داشت که در این تحقیق به بررسی آن می پردازیم.

در ابتدا ما باید تعریفی از «کافر»، مشخص کنیم تا به بیان دیپلماسی اسلام و کفر بپردازیم:

«کافر، یعنی کسی که منکر خداست، یا برای خدا شریک قرار می دهد یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیا محمد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله را قبول ندارد و یا در یکی از اینها شک دارد و نیز کسی که ضرورت دین، بعنی چیزی مثل نماز و روزه را که جز دین اسلام است، منکر شود(1)».

در حقوق اسلام، غیرمسلمانان انواعی دارند. برخی بت پرست و مشرک می باشند ولی برخی دیگر، اعتقاد به کتاب آسمانی (غیر از قرآن) دارند. برخی از کفار در جنگ با مسلمانان می باشند و برخی چنین نیستند و کفار حربی و ذمّی، فرق دارند(2).

با این تعریف، اهل کتاب نیز جزء کافران محسوب می شوند و به آنها «کافر کتابی» گفته می شود که البته احکام متفاوتی با کفار مشرک دارند. سران غرب و کشورهای غربی نیز، سران کفر و بلاد کفر محسوب می شوند و بنابراین در این تحقیق، واژگان غرب و کفر، از رابطه نزدیکی برخوردارند و گهگاه نیز جایگزین هم می شوند.

در این تحقیق، به بیان قواعدی که بر کفار، به طور عام و یا خاص، حاکم است، با استناد به آیات قرآن و احادیث و مسایل فقهی می پردازیم و نمونه های آن را در امروزِ مسلمین بررسی کرده و به بیان راه حل می پردازیم.

1. رفتار، طبق دستورات اسلام

در رفتار با کفار، مسلمانان، طبق دستورات صریح و محکمی که در آیات قرآن و روایات و احادیث آمده با کفار برخورد می کنند نه طبق خواهش های نفسانی و روش های انتقام جویانه و یا حتی اصول پذیرفته شده سیاسی در عصرما.

به طور خلاصه، مسلمین وظیفه دارند، همان گونه که در همه امور، ابتدا نظر اسلام را جویا شوند و سپس بر طبق آن عمل کنند؛ در دیپلماسی با کفار نیز باید همین کار را انجام دهند. هرچند برخلاف اصولی باشد که دیگران آن را پذیرفته اند.

موارد زیادی این بحث را تأیید می کنند که از آن جمله اند:

الف. محمد بن جمال الدین مکّی (شهید اول) در کتاب «لمعه» می گوید: «قَسَمی که احقاق حق از مدعی یا رافع دعوا می کند، غیر از اسم خداوند متعال به چیز دیگری جایز نیست، که فرقی هم نمی کند، قسم خورنده، کافر باشد یا مسلمان».

متأسفانه در دنیای امروز، روابط و دیپلماسی مسلمین با کفار، بر طبق دستورات دین مبین اسلام نیست و حتی دین، نقش تعیین کننده بر دیپلماسی با کفار را ندارد و آنچه شیوه عملکرد ما را مشخص می کند، اصول حاکم بر دیپلماسی جهانی است که مبتنی بر دموکراسی غربی و بر پایه تشنّج زدایی و دورویی و نفاق و ریا می باشد. در جهان امروز، اصولی وجود دارند که چگونگی رابطه با سایر کشورها را مشخص می کنند که این اصول نه تنها از اسلام سرچشمه نگرفته اند، بلکه منشأ آن، نظریات کفار و غرب بوده است که در ادامه بحث، مثال هایی از آن آورده خواهد شد.

شهید ثانی به این حرف او اشکال وارد کرده است که:

«اگر کافر، خدا را قبول ندارد و به خدا اعتقاد ندارد، چگونه قسم او معتبر است؛ در حالی که او وجود خداوند را منکر است. پس قسم خوردن به خدا برای او سختی ندارد». ولی در آخر اشکال می فرمایند: «ما، قسم کافر را به خدا می پذیریم به خاطر اینکه نصّ، بر آن وارد شده است، هرچند دلیل دیگری بر آن نداشته باشیم(3)».

ب. در سوره نساء نیز آمده است: «...و لا تقولوا لِمَنْ ألْقی الَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا تَبْتَغونَ عَرَضَ الحَیوةِ الدُّنْیا...(4)». «و به کسی که نزد شما اظهار اسلام کرده است، نگویید تو مؤمن نیستی، تا به این وسیله، متاع زندگی دنیا را بجویید».

در آیه فوق، اولاً قرآن چگونگی برخورد با کافران را تبیین کرده است و آن را به عهده خود مسلمانان واگذار نکرده است. ثانیا گفته شده است که هرکس نزد شما اظهار اسلام کرد، شما حق اینکه به او کافر بگویید ندارید؛ حتی اگر بدانید او این حرف را به زبان گفته و در دل قبول ندارد.

متأسفانه در دنیای امروز، روابط و دیپلماسی مسلمین با کفار، بر طبق دستورات دین مبین اسلام نیست و حتی دین، نقش تعیین کننده بر دیپلماسی با کفار را ندارد و آنچه شیوه عملکرد ما را مشخص می کند، اصول حاکم بر دیپلماسی جهانی است که مبتنی بر دموکراسی غربی و بر پایه تشنّج زدایی و دورویی و نفاق و ریا می باشد. در جهان امروز، اصولی وجود دارند که چگونگی رابطه با سایر کشورها را مشخص می کنند که این اصول نه تنها از اسلام سرچشمه نگرفته اند، بلکه منشأ آن، نظریات کفار و غرب بوده است که در ادامه بحث، مثال هایی از آن آورده خواهد شد.

قاعده نفی سبیل

یکی از مهم ترین مقاصد اسلامی، ایجاد استقلال در تمامی زمینه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی برای جامعه اسلامی است:

«...و لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی المُؤْمِنینَ سَبیلاً(5)».

«و خداوند هرگز برای کافران، راه تسلط نسبت به اهل ایمان، باز نکرده است».

فقهای بزرگ اسلامی با استفاده از آیه فوق و مدارک دیگر، یک قاعده کلّی به نام «قاعده نفی سبیل» استنباط کرده اند و مفهوم آن این است که هر معامله و رابطه ای که موجب شود غیرمسلمان بر مسلمان تسلّط یابد، باطل و حرام است. امام خمینی قدس سره در کتاب تحریرالوسیله، بر این اساس، بسیاری از روابط تجاری، سیاسی و... را با کشورهای استعمارگر رد می نمایند و می فرمایند:

«اگر در روابط تجاری و غیرتجاری، ترس تسلط سیاسی و غیرسیاسی اجانب بر اسلام و سرزمین های مسلمین باشد که موجب استعمار آنها و استعمار کشورهایشان شود، هرچند این استعمار معنوی باشد، بر تمامی مسلمانان واجب است از آن دوری کنند و این روابط، حرام است(6)».

در تفسیر آیه فوق نیز آمده است:

«یعنی کافران نه تنها از نظر منطق، بلکه از نظر سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی و خلاصه از هیچ نظر بر افراد باایمان، چیره نخواهند شد. و اگر امروز، پیروزی آنها را بر مسلمانان در میدان های مختلف با چشم خود می بینیم، به

«و خداوند هرگز برای کافران، راه تسلط نسبت به اهل ایمان، باز نکرده است».

خاطر آن است که بسیاری از مسلمانان، مؤمنان واقعی نیستند. نه خبری از اتحاد و اخوّت اسلامی در میان آنان است و نه علم و آگاهی لازم که اسلام، آن را از لحظه تولّد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند؛ و چون چنیند، طبعا چنانند(7)».

نکته دیگر اینکه هرچند این آیه به زبان امر نیست، ولی وظیفه مسلمین را به آنها گوش زد می کند. مسلمین باید در روابط خود با اجانب، این اصل را رعایت کنند و در راه اعتلای کلمه حق، تلاش کنند تا اسلام را از زیر سلطه کفار آزاد کنند. مثلاً در زمینه علم و تکنولوژی، چنان پیشرفت کنند که وابسته کفار نباشند، چراکه وابستگی، خود به خود موجب تسلط خواهد شد. هم چنین است در زمنیه اقتصادی و سیاسی و سایر زمینه ها.

علاّمه طباطبایی قدس سره در تفسیر آیه فوق می فرمایند:

«خطاب این آیه، متوجه مؤمنین است، هرچند که کفار و منافقین را در برمی گیرد و اما اینکه فرمود: و خدای متعال هرگز کفار را مافوق مؤمنین و مسلط بر آنها قرار نمی دهد، معنایش این است که حکم از امروز به نفع مؤمنین است و علیه کافرین و تا ابد نیز چنین خواهد بود و هرگز به عکس نمی شود و این خود، اعلامی است به منافقین که دیگر برای ابد از اینکه به هدف شوم خود برسند، مأیوس باشند و به حکم این آیه در همه دوره ها بالاخره فتح و پیروزی، با مسلمین است.

احتمال هم دارد که نفی سبیل، اعم از تسلط در دنیا باشد، یعنی اینکه کفار نه در دنیا مسلط بر مؤمنین می شوند و نه در آخرت و مؤمنین، به اذن خدا، دائما غالبند، البته مادامی که ملتزم به ایمان باشند. همچنانکه در جای دیگری، این وعده را صریحا داده و فرموده: «و لا تَهِنوا و لا تَحْزَنوا و أنْتُمُ الأعْلَوْنَ إنْ کُنْتُم مؤمِنینَ(8)». «اگر مؤمنید، سستی نکنید و غمگین نشوید که شما برترید(9)».

2. شدت عمل بر کفار

«محمّدٌ رَسولُ اللّهِ و الَّذینَ مَعَهُ أشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُبَیْنَهُمْ....(10)».

«محمد صلی الله علیه و آله ، پیامبر خداست و کسانی که با اویند، بر کافران، سخت گیر و با همدیگر مهربانند».

در ادامه این آیه، که آیه آخر سوره مبارکه فتح است، خداوند، ویژگی های یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و خصوصیات آنان و وعده الهی را نسبت به آنان بازگو می کند. اما در ابتدای این آیه به این اشاره شده است که محمد صلی الله علیه و آله و یارانش نسبت به کافران با شدت برخورد می کنند و در مقابل آنها از کرنش، نرمش و تواضع، خبری نیست. درست است که اسلام دین رأفت و محبت است، اما نسبت به مؤمنان و نه نسبت به کافران. چنانچه در ادامه، با جمله «رحماء بینهم»، بر این نکته، تأکید شده است که مؤمنین نسبت به هم در کمال مهربانی و رحمت هستند و جمله «اشدّاء علی الکفار» را مقیّد کرده به جمله «رحماء بینهم» تا توهّمی که ممکن بود بشود، دفع کرده باشد و دیگر کسی نپندارد که شدت و بی رحمی نسبت به کفار، موجب می شود که مسلمانان، به طور کلّی و حتی نسبت به خودشان هم، سنگدل شوند. این دو جمله مجموعا افاده می کند که سیره مؤمنین با کفار، شدّت و با مؤمنین، رحمت است(11).

هم چنین در تفسیر آیه 5 از سوره توبه، چنین آمده است:

«فإذا انسَلَخَ الأشْهُرُ الحُرُم فَاقْتُلُوا المُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدّْتُموهُم و خُذوهُم و احصروهم و اقعدوا لهم کلّ مَرْصَدٍ فإن تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة فَخَلُّوا سبیلَهم إنّ اللّهَ غفورٌ رحیمٌ».

«هنگامی که ماه های حرام پایان گرفت، مشرکان را هرکجا یافتید به قتل برسانید و آنها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمین گاه بر سر راه آنها بنشینید، هرگاه توبه کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است».

جمله «فَاقْتُلُوا المُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدّْتُموهُم» نشان دهنده برائت و بیزاری از مشرکین است و می خواهد احترام را از جان های آنها برداشته و خون هایشان را هدر سازد و بفرماید: «بعد از تمام شدن آن مدت، دیگر هیچ مانعی نیست از اینکه آنها را بکشید، نه حرمت حرم و نه احترام ماههای حرام، بلکه هر وقت و هرکجا آنان را دیدید، باید به قتلشان برسانید؛ البته در صورتی که کلمه «حیث»، هم عمومیّت زمانی را برساند و هم عمومیّت مکانی را که در این صورت، قتل مشرکان بر مسلمین واجب است. هرچند به آنان در حرم و حتی در ماههای حرام دست پیدا کنند.

تشریع این حکم برای این بوده است که مشرکان را در معرض فنا و انقراض قرار داده و به تدریج، صفحه زمین را از لوث وجودشان پاک کند و مردم را از خطرهای معاشرت و مخالطت با آنان نجات بدهد. بنابراین هر یک از جمله های: «فَاقْتُلُوا المُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدّْتُموهُم و خُذوهُم و احصروهم و اقعدوا لهم کلّ مرصد» بیان یک نوع از راه ها و وسایل نابودکردن افراد کفار و از بین بردن جمعیّت های ایشان است. اگر کسی به آنان دست یافت و توانست ایشان را بکشد، باید کشته شوند و اگر نشد، دستگیر کنند و اگر این هم نشد در همان جایگاه هایشان محاصره شوند و نتوانند بیرون بیایند و با مردم، آمیزش و مخالطه کنند و اگر معلوم نشد در کجا پنهان شده اند، در هرجا که احتمال می رود کمین بگذارند تا بدین وسیله دستگیرشان کنند و یا به قتلشان برسانند یا اسیرشان کنند(12).

همان گونه که در تفسیر آیه فوق دیدیم، شدت، نسبت به مشرکان، به حدی است که خون آنها هدر است. اما همان گونه که بعدا خواهیم آورد، می توان به آنها پناه داد و با آنها به گفتگو نشست تا دین شما را برگزینند.

ذلّت کفّار

ذلّت، نقطه مقابل عزّت است. ذلّت کفار، ملازم با عزّت اسلام است که این مسأله در آیاتی از قرآن مجید مطرح شده است:

«..و لِللّهِ العِزَّة و لِرَسولِهِ و لِلْمُؤْمِنینَ ولکنَّ المُنافِقینَ لا یَعْلَمونَ(13)».

«عزّت، برای خدا و رسولش و برای مؤمنین است ولی منافقان نمی دانند».

«فإنَّ العِزَّةَ للّهِ جمیعا(14)». «بدرستی که همه عزت ها نزد خداست و برای اوست».

«..فللّهِ العِزَّة جمیعا...(15)». «برای خداست همه عزّتها».

خداوند در مورد ذلت کفار، دستور می دهد که آنان، جزیه را با خواری به مسلمانان بپردازند:

«قاتلوا الّذینَ لا یُؤْمِنونَ بِاللّهِ و لا بِالیَوْمِ الآخر و لا یُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رسولُه و لا یَدِینُونَ دینَ الحقِّ مِنَ الّذین اوتوا الکِتاب حتّی یُعْطوا الجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ و هُم صاغِرونَ(16)».

«با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین، ایمان نمی آورند و آنچه را که خدا و پیامبرش حرام گردانیده اند حرام نمی دارند و متدیّن به دین حق نمی گردند، کارزار کنید تا با کمال خواری به دست خود، جزیه بپردازند».

علاّمه طباطبایی قدس سره در تفسیر آیه فوق می فرمایند: «منظور از ذلت ایشان، خضوعشان در برابر سنت اسلامی و تسلیمشان در برابر حکومت عادله جامعه اسلامی است. و مقصود، این است که مانند سایر جوامع نمی توانند در برابر جامعه اسلامی، صف آرایی و عرض اندام کنند و آزادانه در انتشار عقاید خرافی و هوی و هوس خود به فعالیّت بپردازند، عقاید و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشری خود را رواج دهند، بلکه باید با تقدیم دودستی جزیه، همواره خوار و زیردست باشند. پس آیه شریفه ظهور دارد در اینکه منظور از «صغار» ایشان، معنای مذکور است. کلمه «ید» به معنای دست آدمی است و به قدرت و نعمت نیز اطلاق می شود؛ حال اگر منظور از آن در آیه شریفه، معنای دوم باشد، قهرا معنای آیه چنین می شود: «تا آنکه جزیه را از ترس قدرت و سلطنت شما به شما بدهند، در حالی که ذلیل و زیردست شمایند و در برابر شما گردن فرازی نمی کنند». و اگر منظور از آن، معنای اول باشد معنای آیه این می شود: «تا آنکه جزیه را به دست خود بدهند»(17).

در تفسیر عاملی هم آمده است: «یَعْطوا الجزیة عن ید» که چند جور معنی می شود:

الف. جزیه بدهند با دست فرمان بری و اطاعت، چنانکه ما در فارسی می گوییم به دست خود می دهند که کنایه از کمال تسلیم است.

ب. جزیه را از دست خود بدهند نه از دست شخص دیگر که کنایه از نقد پرداختن و به کسی حواله نکردن است.

متأسفانه در جهان امروز، عزیزان جای ذلیلان را گرفته اند و ذلیلان جای عزیزان را و این وظیفه ماست که در راه عزّت اولیاء و ذلّت اعداء که یکی از اهداف امام زمان (عج) است قدم برداریم.

ج. از دست قدرت و تسلّط مؤمنین، تسلیم به پرداخت جزیه شوند که به این معنی، مقصود از «ید»، قدرت خواهد بود. یعنی از احسان و گذشت مسلمین، جزیه دهند و کشته نشوند و به این معنی «ید» به معنی نعمت است(18).

در مجمع البیان نیز آمده است: «حتی یعطوا الجزیة عن ید» یعنی شخصا جزیه را به دست خود بپردازند، بی آنکه نائبی برای این کار بگیرند. برخی گفته اند: «منظور، آن است که از روی قدرت و تسلطی که شما بر آنها دارید جزیه را بپردازند» و دیگری گفته است: «منظور از «ید» یعنی تسلطی که شما بر آنها دارید و منّتی را که با پذیرفتن جزیه بر سر آنها می گذارید. «و هم صاغرون»، یعنی در حال خواری و مغلوبیّت که آنها را به اجبار به جایگاه پرداخت جزیه ببرند و بدین ترتیب، جریه را بپردازند». از عکرمه نقل شده است: «یعنی آنها در حال ایستادن، جزیه بدهند و گیرنده آن در حال نشستن آن را دریافت کنند(19)».

با توجه به آنچه در تفسیر آیه فوق خواندیم، همه به اتفاق، معنی ذلّت کفار در برابر مؤمنین را از آیه فوق، نتیجه گرفته اند، ضمن اینکه در آیه، به طور مستقیم با دو کلمه «ید» و «صاغرون» به این معنی اشاره شده است.

البته این نکته کاملاً طبیعی است که کفار نسبت به مؤمنین ذلیلند، چراکه نقطه مقابل ذلّت، عرّت است که خداوند در آیات دیگری به این نکته که فقط خدا و پیامبر و مؤمنان عزیزند اشاره دارد. از جمله در آیه زیر:

«الّذینَ یَتَّخِذونَ الکافِرینَ أوْلِیاءَ مِنْ دونِ المُوْمِنینَ أیَبْتَغونَ عِنْدَهُمُ العِزَّةَ فإنَّ العِزَّةَ للّهَ جمیعا(20)». «آنان که کافران را به جای مؤمنان دوست خود انتخاب می کنند، آیا به راستی می خواهند آبرو و حیثیّتی برای خود کسب کنند؟! در حالی که تمام عزّت ها مخصوص خداست».

زیرا عزّت، همواره از علم و قدرت سرچشمه می گیرد و اینها که قدرت و علمشان ناچیز است، کاری از دستشان ساخته نیست که بتوانند منشأ عزّتی باشند. در این آیه، به همه مسلمانان، هشدار می دهد که عزّت خود را در همه شؤون زندگی، اعم از شؤون اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و مانند آن، در دوستی با دشمنان اسلام نجویند، زیرا هر روز که منافع آنها اقتضا کند فورا صمیمی ترین متحدان خود را رها کرده و به سراغ کار خویش می روند که گویی هرگز با هم آشنایی نداشته اند، چنانکه تاریخ معاصر، شاهد بسیار گویای این واقعیّت است(21).

در این جا سؤال این است که معنی اصلی ذلّت که باید مورد توجه قرار بگیرد چیست؟ اینکه کافران، ذلیلند و مؤمنان، عزیزند، بیانگر چیست؟ پاسخ بخش اول این است که کافران، حق تبلیغ دین خود را به صورت علنی در جامعه اسلامی ندارند و نباید در برابر جامعه مسلمین، صف آرایی کنند و آزادانه به تبلیغ دین خود به صورت علنی و انتشار عقاید خرافی و هوی و هوس خود به فعالیّت بپردازند و نباید دین آنها به صورت رسمی و نگاه پلورالیسمی، راه صحیح دیگری معرفی شود.

اما معنی دیگر آن، این می تواند باشد که نه تنها از نظر عقاید و تبلیغ دین و عقاید خود، بلکه در اعمال و رفتار خود بر ضدّ مسلمین کاری نکنند و نسبت به مؤمنین تمسخر، توهین و یا بی حرمتی نکنند.

معنی دیگری که می توان برای آن بیان کرد، این است که کفار نباید نزد ما عزیز باشند. به عبارتی: مؤمنین نباید آنها را در همه زمینه ها، اعم از فرهنگ و تمدّن و علم، برتر بدانند و آن، چیزی است که ما امروزه به آن غربزدگی و حل شدن در فرهنگ غرب می گوییم، که متأسفانه خیلی از مسلمین، امروز گرفتار آن شده اند.

متأسفانه در جهان امروز، عزیزان جای ذلیلان را گرفته اند و ذلیلان جای عزیزان را و این وظیفه ماست که در راه عزّت اولیاء و ذلّت اعداء که یکی از اهداف امام زمان (عج) است قدم برداریم.

 


1. امام خمینی قدس سره ، توضیح المسائل، ص 8، مسأله 106.

2. کفار حربی، به کفاری گفته می شود که با اسلام در جنگ می باشند و یا کفار غیراهل کتاب هستند.

3. الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدّمشقیّة، محمد بن جمال الدین مکّی (شهید اول)، ج 1، ص 375 و 376.

4. نساء، 93.

5. نساء، 141.

6. تحریرالوسیله، حضرت امام خمینی قدس سره ، ج 1، ص 486.

7. برگزیده تفسیر نمونه، حضرت آیة اللّه مکارم شیرازی، جلد اول، ص 467.

8. آل عمران، 139.

9. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی قدس سره ، ج 5، ص 190.

10. فتح، 29.

11. ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیه 29 سوره فتح.

12. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی قدس سره ، ج 9، ص 204.

13. منافقون، آیه 8.

14. نساء، 139.

15. فاطر، 10.

16. توبه، 29.

17. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی قدس سره ج 9، ص 322.

18. تفسیر عاملی، ج 4، ص 380.

19. ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج 11، ص 67.

20. نساء، 139.

21. برگزیده تفسیر نمونه، آیة اللّه مکارم شیرازی، ج 1، ص 465.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان