با رسمیت یافتن مذهب شیعه در دوره ی صفوی (907 1135 ق) توجه و اهتمام شاهان صفوی به زیارت مقابر و ائمه(ع)، امام زادگان، و برخی از بزرگان تصوف (هم چون: شیخ صفی، شیخ زاهد و شیخ شهاب الدین اهری) افزایش یافت. در این نوشتار، بر اساس آگاهی های موجود، به سفرهای زیارتی در طول دوره ی صفوی، چگونگی انجام سفر و اعمالی که به جا می آوردند و اهداف سیاسی و اقتصادی احتمالی که در نظر داشتند اشاره شده است.
نکته ی دیگری که در این نوشتار مورد بررسی، قرار گرفته است روند انجام سفرهای زیارتی است که از آغاز حکومت صفوی تا دوره ی عباس اول، روز به روز، افزایش و پس از آن کاهش یافت.
واژه های کلیدی: صفویان، زیارت، ائمه علیهم السلام ، عتبات عالیات، مشهد، اردبیل، صوفیان.
مقدمه
در طول حکومت صفوی با توجه پادشاهان صفوی به مقابر و آرامگاه های ائمه علیه السلام ، امام زاده ها و بزرگان تصوف روبه رو هستیم. در نگرش نخست، این امر به لحاظ رسمیت تشیع و جنبه ی دین داری صفویان بدیهی می نماید، اما به جز ارادت و اعتقاد، شاید بتوان پیامد سیاسی و اقتصادی نیز در این عمل به ویژه در دوره عباس اول دید.
حکومت صفوی پس از رسمیت یافتن تشیع به خصوص بعد از مهاجرت و حضور عالمان دینی و ترویج و توسعه ی جایگاه رهبری دینی عالمان، در ساختار سیاسی خود ناخواسته در مواجهه با حفظ حدود و موقعیت نهاد سیاسی در برابر نهاد دینی قرار گرفت. در این شرایط، شاه صفوی هر چه بیشتر به شأن دینی خود تأکید کرد تا از این طریق چالش پنهان رهبری سیاسی با رهبری دینی عالمان را به سود خود پیش ببرد. در آغاز حکومت صفوی، جایگاه تصوفی فرزندان شیخ صفی الدین اردبیلی و به ویژه شاه اسماعیل، در مرتبه ای بود که بدون دغدغه، موقعیت قدرتمندی در اختیار داشت و با نگرشی تصوفی و به عنوان مؤسس حکومت شیعه مذهب صفوی و در خلأ سازمان روحانیت شیعه، از وجهه ی شیعی نایب امام غایب علیه السلام بهره مند گردید. در دوران پس از اسماعیل تا عباس اول نیز این وضع تداوم داشت. در این میان و در دوره ی طهماسب، مهاجرت عالمان عرب و پی ریزی گسترده ی مؤسسات مذهبی و آموزش رسمی دینی آغاز شده بود اما طبع دین دار و متواضع طهماسب در برابر عالمان دینی، به ویژه محقق کرکی، نشانی از بروز تنش در رابطه نهاد سیاسی و نهاد دینی باقی نگذاشت.
اما از دوره ی عباسی اول که حکومت صفوی به ساختار سنتی کشورداری ایرانی نایل شده بود و از سوی دیگر، روحانیت شیعه به جایگاه مستحکم سازمانی، اقتصادی و هدایت اعتقادی برآمده بود، احتمال بروز چالش در مشروعیت پادشاهی وجود داشت. سیاست تمرکزگرای عباس اول در کنار کلیه ی اقداماتی که تحت عنوان «اصلاحات» از آن یاد می شود، به ناچار می بایست به وجهه ی دینی شاه نیز توجه کند و فراتر از باور شخصی، به آن تظاهر نماید. بر این اساس، سفرهای زیارتی به عنوان یکی از اعمال مذهبی در این دوره به اوج می رسد. در بررسی سفرهای زیارتی شاهان در دوره ی صفوی، مقصد مشهد و زیارت آرامگاه امام رضا علیه السلام در اولویت قرار دارد. گذشته از محدودیت شاهان صفوی در زیارت عتبات عالیات در عراق، که عمدتا در قلمرو حکومت سنی مذهب عثمانی قرار داشت، باید به این نکته نیز توجه کرد که سیاست اقتصادی این دوران و تلاش برای محدودسازی خروج پول از کشور می توانست مدنظر باشد. شواهدی بر این امر وجود دارد که حکومت صفوی حساسیت قابل توجهی در این مورد داشت.
شاه صفوی به جز مشهد، به عتبات عالیات و زیارت آرامگاه حضرت علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مواقعی که ممکن بود، می رفت. علاوه بر این دو مقصد، به زیارت خانقاه و آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی و هم چنین شیخ شهاب الدین اهری، در شمال شرق تبریز، و نیز مقابر امام زادگان اشاره رفته است.
***
نخستین سفر نظامی زیارتی را شاه اسماعیل صفوی به عتبات عالیات و مشهد مقدس داشت. محمد خان شیبانی ازبک، در سال 913 قمری با حمله به خراسان و تصرف آنجا، حوزه ی تاخت و تاز خود را تا نواحی کرمان توسعه داد. شاه اسماعیل، با اعزام نمایندگانی، از او خواست که به منطقه ی خارج از قلمرو تیموریان سابق بازگردد. جالب این است که، این درگیری سیاسی نظامی به زودی چهره ی درگیری مذهبی به خود گرفت. فرمانروای ازبک با سبک سری به اطلاع شاه صفوی رساند که خیال سفر حج در سر دارد و از او خواست که زمینه ساز و میزبان وفاداری برای وی، به منظور عبور از قلمرو صفوی برای این سفر زیارتی باشد. اسماعیل نیز متقابلاً اعلام کرد که قصد زیارت مشهد مقدس و آرامگاه امام رضا علیه السلام را دارد. به هر حال، آنچه اتفاق افتاد شکست ازبکان و به جای آوردن زیارت امام رضا علیه السلام از سوی شاه صفوی بود که در مشهد «جبهه نیاز بر آن آستان ملائک آشیان سلطان خراسان نهاده، لوازم دعا و زیارت... [به جای آورد] و سادات و مجاوران آن عتبه کعبه مرتبه را به نوازشات ارجمند مخصوص گردانید و از روح مقدس آن سلطان سریر ولایت و امامت استمداد کرد».1
سفر نظامی زیارتی اسماعیل به عتبات عالیات، در سال 914 قمری و پس از تصرف منطقه ی عراق عرب صورت گرفت. در این مسافرت که با شکست باریک بیگ از امرای ترکمان که از ناتوانی سلطان مراد عثمانی سود جسته و بر امور مسلط شده بود همراه بود شاه اسماعیل سیدمحمد کمونه را که از سادات نجف بود به مرتبه عالی رساند. همو در مسجد جامع «خطبه اثنی عشر به القاب همایون» شاه اسماعیل خواند و معزز و محترم گردید:
«[شاه اسماعیل] روی نیاز و اخلاص به خاک پاک کربلا آورده به شرف زیارت مرقد منور ابی عبداللّه الحسین و شهدای دشت کربلا مشرف شده به زیب و زینت آن روضه بهشت احترام، و انعام مجاوران توجه تام مرعی داشتند و از آن جا احرام طواف روضه جنت شاه ولایت پناه... از حله به نجف اشرف رفتند و به آن سعادت عظمی فایز شده، دست دریا نوال به بذل و احسان خدمه ی آن آستان... گشادند و تولیت نجف اشرف با بعضی محال عراق عرب به سید محمد کمونه شفقت شده... به دارالسلام عود نموده به شرف زیارت مراقد متبرکه ائمه والانژاد ابی ابراهیم موسی الکاظم و محمد التقی الجواد علیه السلام مشرف گشتند و از آن جا عزم سامره نمودند؛ در آن اماکن شریفه رسم دعا و زیارت و انعام و احسان به تقدیم می رسانیدند.»2
طهماسب صفوی (984930) پادشاهی متعصب در امور مذهبی قلمداد شده است. او از سویی تقدم عالمان را در امور دینی رعایت می کرد و از سویی دیگر، در رواج هنجارها و رفتارهای متناسب با احکام شرع می کوشید. در این میان «توبه های» او معروف است. وی علی رغم حکومت طولانی اش، به ظاهر فرصت و قصد کم تری در انجام سفرهای زیارتی داشت و در مقایسه با عباس اول، در این مورد خبرهای اندکی از او رسیده است. دو سفر زیارتی او به مشهد در سال های 934 و 939 قمری به دنبال ضرورت لشکرکشی به آن منطقه و نبرد با ازبکان بود.
در سال 934 قمری عبیدخان ازبک به خراسان حمله و مردم آن دیار را دچار زحمت و سختی کرده بود. در جریان درگیری دو سپاه، طبق روایت محمد نطنزی، «تفرقی» در لشکر صفوی روی داد. در آن حالت بود که «شاه دین پناه» با تعداد معدودی از امیران بر بالای پشته ای راند و روی توجه به جانب مشهد مقدس کرده، «جبین ضراعت و ابتهال بر خاک پای نهاده، با رقّت قلب و زبان نیاز، از کریم کارساز استیصال مخالفان و استقلال غازیان و موافقان از حضرت شاه خراسان استشفاع نموده و بعد از زمانی دیر که آثار اجابت و شفاعت به ظهور رسید، سر از زمین برداشته به حاضران گفت که نوعی کنید که سپاه پراکنده ی ما مجتمع گردند که حضرت امام رضا علیه التحیة و الثناء سلطنت به ما داد.»3 و پس از این پیروزی به «شرف طواف» بارگاه امام رضا علیه السلام نایل شد و از او «استمداد همت» نمود.4 طهماسب در سال 939 قمری نیز، پس از یک سری لشکرکشی در مناطق شمال شرقی، به سمت خراسان رفت تا ازبکان را که آن خطّه را مورد تاخت و تاز قرار داده بودند عقب براند. ظاهرا این لشکرکشی با عقب نشینی و فرار ازبکان، بدون درگیری به پایان آمد و شاه فرصتی پیدا کرد که به زیارت مشهد مقدس برود.5
به جز آنچه آمد، خبر زیارت «امام زاده واجب التعظیم عبدالعظیم» در سال 953 قمری ذکر شده است که طهماسب از قزوین به قصد زیارت به ری رفت و از آنجا راهی تبریز شد.6 در این زمان شاه صفوی درگیر سرکشی برادرش القاص میرزا بود و در مسیر این حرکت نظامی، زیارت ری صورت گرفت.
سنت زیارت، به ویژه زیارت مشهد مقدس، تا این زمان در میان درباریان رواج یافته بود که به دنبال آن کمک به بارگاه و برقراری وقف مناسب صورت می گرفت. یکی از زنان دربار طهماسب در سفر به مشهد «پنجره طلا و قبه های مرصع... با دیگر اسباب و قنادیل» همراه برد و «جمیع سادات و علما و فضلای آن جا را رعایت ها» کرد و تمام اوقات، به «رعایت مساوات علما و فضلا و عجزه و رعایا مصروف داشته، هیچ کسی از تاجیک و ترک و خرد و بزرگ و ادانی و اقاصی و مطیع و عاصی نبود که از مراحم بی غایت و رعایت های بلانهایت» محروم شود. علاوه بر این، هر ساله «مبلغ های کلی، وقف بر حضرات عالیات چهارده معصوم صلوات اللّه علیهم فرمود» و مصرف آن را خاص «سادات فاطمی و اثنی عشری که سیورغال نداشته باشند» و بیوگان قرار داد. این بانوی خیّر صفوی «جواهر و نفایس» خودش را نیز نذر حضرت صاحب الزمان(عج) و هم چنین امام رضا علیه السلام کرد.7
طهماسب زیارت خانقاه و آرامگاه شیخ صفی الدین در اردبیل را نیز که معمول شاهان صفوی بود، به جای آورد. این زیارت نیز پس از اردوی نظامی صورت گرفت شاه صفوی به «طواف مرقد منور سلطان الاولیاء و مشایخ کرام صفویه که... . پادشاهان عالم معنی بوده اند» قیام می کند و ملاقاتی تازه با سادات شیخاوند که فرزندزادگان شیخ زاهد گیلانی بودند و وظیفه ی خدمت در آرامگاه بزرگان صفوی در اردبیل را داشتند صورت داد و به این ترتیب «سلسله پیر مریدی را به این خانواده رفیعه به تازه استحکام» می دهند.8
بیشترین سفرهای زیارتی به مشهد، در زمان عباس اول صورت می گیرد و معروف ترین آنها سفر سال 1010 قمری است که با پای پیاده انجام می شود. نخستین سفر عباس اول به مشهد در سال 996 997 قمری یعنی در آغاز پادشاهی اوست که علاوه بر «زیارت و طواف» مدتی «جهت تفحص حالات خراسان و قضای حاجت خراسانیان» در مشهد توقف کرد و اوقات خود را صرف «خدمت روضه مقدسه» نمود.9 در ورود شاه صفوی به مشهد «سادات رفیع الدرجات و خدام عالی مقام... و اکابر و اشراف و عموم اهالی و اصناف» به استقبال آمدند و «به سعادت سجده و شرف پای بوس مشرف گردیدند» و «پیشکش های لایق» تقدیم کردند و شاه نیز «نظر مرحمت بر ترضیه حال رعایا» انداخت و «عدالت پیشه فرمود».10
سفر سال 1007 قمری به دنبال یورش ازبکان به خراسان آغاز می شود؛ چنان که شاه صفوی که با «جهان جهان اخلاص و عالم عالم نیازمندی برهنه پای و گشاده پیشانی» به روضه ی مطهر رسیده، بعد از دعا و زیارت متوجه می شود که آستانه ی مقدسه «به غایت بی سامان» و «قنادیل طلا و نقره خالی» است.11 برای سروسامان دادن به امور، یوسف خان ولد اُغلان بداغ چگنی را «به منصب خدمت امام رضا علیه السلام ... به حکومت مشهد مقدس سرافراز ساختند و نسق آستانه نموده بیوتات از شربت خانه و مطبخ و غیره تعیین نمودند و ارباب مناصب از خادمان و فراشان و تحویل داران مقرر فرمودند» و غازی سلطان تربتی را «متولی آستانه امام هشتم» و میرمحمد جعفر و ملامحمد کاظم را «مدرس» تعیین کردند.12 در جریان همین سفر، اسکندر بیک منشی در توضیح «خادم باشیگری» روح اللّه بیک از سرداران صفوی، به این نکته اشاره می کند که این امر در «آن روضه ی مقدس به ذات اقدس همایون [عباس اول] اختصاص دارد.»13
در سفر سال 1008 که جهت «استطلاع احوال ماوراءالنهر و اوزبکیه» صورت گرفته بود، به مدت 65 روز به زیارت مشغول بودند.14
نصراللّه فلسفی در توجیه مسافرت های زیارتی متعدد عباس اول به مشهد می آورد که شاه عباس چون از کودکی در خراسان نشو و نما یافته و مقدمات فرمان روایی را در آن جا فراهم کرده و در شهر مشهد بر تخت سلطنت نشسته بود، خود را در پادشاهی مرهون امام هشتم علیه السلام می پنداشت و بدان حضرت ارادت و علاقه ی خاص نشان می داد.15 افزون براین، در آغاز سلطنت عباس اول، به لحاظ ناتوانی حکومت، کشور دچار آشوب و تهاجم خارجی بود. از سوی غرب، عثمانی و از شرق، ازبکان مناطقی را به تصرف درآورده بودند. عباس اول، پس از استقرار، در مسائل خارجی اولویت را به درگیری با ازبکان داد که توان نظامی کم تری نسبت به عثمانی داشتند؛ از این رو، برخی از سفرهای او به مشهد جنبه ی نظامی داشت.
سفر سال 1010 قمری صرفا جنبه ی زیارتی داشت و به دنبال نذری صورت گرفت که پیش از این نیت شده بود. وی روز پنج شنبه پانزدهم ماه جمادی الاول از کاخ سلطنتی نقش جهان اصفهان به راه افتاد. روز اول از شهر تا مسجد طوقچی که بیرون دروازه ی شهر بود رفت. در این سفر همراهان شاه آزاد بودند که پیاده یا سواره حرکت کنند و تنها سه نفر از همراهان تمام راه را پیاده پیمودند که آنها نیز، در تمام راه، مسافت هر منزل را با طنابی که پنجاه ذرع اصفهان و هشتاد ذرع شرعی بود، اندازه می گرفتند و هر فرسنگ شرعی را هزار و دویست ذرع حساب می کردند، تا معلوم شود که از اصفهان تا مشهد چند فرسنگ شرعی است؛ و ملاجلال الدین محمد یزدی، منجم مخصوص شاه، حساب آن را نگاه می داشت. شاه عباس هر روز در حدود شش فرسنگ راه می رفت. اردوی سلطنتی، با لوازم سفر، قسمتی پیش و قسمتی از دنبال وی می رفت. فاصله ی اصفهان تا مشهد از راه طبس، که به حساب ملا جلال منجم، نود و نه فرسنگ و هشتاد و یک طناب و بیست و پنج ذرع شرعی بود، در مدت بیست و هشت روز طی شد و شاه عباس اول روز چهاردهم جمادی الثانی آن سال به مشهد رسید. شاه ماه های رجب و شعبان و رمضان را در آن جا به طاعت و عبادت گذرانید. روزها به آستانه ی رضوی می رفت و مانند خدام به خدمت مشغول می شد. گاه به جاروکشی می پرداخت و گاه با مقراض سرشمع ها را می گرفت. در این مدت، تعمیرات اساسی انجام داد و بنابر نذری که داشت، دری گران بها برای آرامگاه ساخت.16 این سفر از سویی موجب توجه به آبادانی مشهد و افزایش نفوذ دینی و قدرت سیاسی حکومت صفوی در خراسان شد و از سوی دیگر بر توجه و علاقه ی شیعیان به زیارت مشهد افزود و، افزون بر این ها، جایگاه دینی شاه صفوی را ترفیع داد.
در سفر سال 1011 قمری که از راه بیابانک (کویر) صورت گرفت، با استقبال حاکم ترشیز همراه بود. دوازده روز به زیارت و طاعت و عبادت پرداختند و رخصت رفتن به جانب آذربایجان از امام رضا علیه السلام طلب کردند.17 در این سفر دو سه روز اوقات را صرف «نسق سرکار آستانه و انجاح ملتمسات سادات و خدام و ارباب وظایف» نمودند18 و خود به خدمت مشغول شدند و همراه شیخ بهاءالدین محمد عاملی، ته شمع ها را جمع می کردند.19
در سال 1016 قمری که عباس اول دوران ثبات و استقرار را پس از هرج و مرج اولیه ی حکومت می گذراند، از آن جا که «فتوحات خود را از پرتو حسن ارادت و صفای عقیدت و غلامی» آستان امام رضا علیه السلام می دانست، تصمیم به زیارت گرفت.20
شاه صفوی در این سفر مقرر کرد که هرکس همراه او باشد «مایحتاجش» در همه ی منازل حاضر باشد و از «اطعمه و اشربه و جو و کاه و زاد و راحله، و هر که را اسب می ماند عوض می دادند و اسب مانده اش می سپردند و در وقت مراجعت اسب های مانده توانا شده به صاحبان» می سپردند.21
در میان راه، پس از عبور از دامغان شاه دره ای را مناسب سکونت دید و دستور دادند «چاه جویی صاحب وقوف» را جهت حفر قنات آوردند و در بازگشت از سفر بود که آب مناسب کشت و زرع جاری شده بود. دهکده ای برپا شد و پنجاه غلام و کنیز هندی خریدند و به هم عقد کردند و مقرر داشتند که در قلعه بمانند و زراعت کنند و در ایام فراغت نیز در معدن مسی که در آن حوالی بود کار کنند و اجرت بگیرند. آنها را از مال و خراج معاف کرد و آن «محال» را وقف «زوار و مرددین» آن راه نمودند و ثوابش را نثار شاه طهماسب کردند. در آستانه ی مقدسه نیز در «رعایت و مراقبت کوچک و بزرگ، از خدمه و ساکنان... از علما و فضلا کوشیدند و آن جمع را با مقامات وافر و خلعت فاخر سرافراز و ممتاز ساختند». دو دروازه ی صحن آستانه را تغییر دادند و آب چشمه ای در نزدیکی حرم را خریدند و به آستانه جاری کردند.22
در سفر سال 1021 قمری شاه عباس به مدت 9 روز در مشهد ماند و در این مدت به «دعا و زیارت و خدمات روضه مطهر» پرداختند و «مطالب و مقاصد ارباب حاجات را توسط دیوانیان به انجاح مقرون» ساختند.23
در سال 1029 قمری نیز قصد زیارت کردند و تا حدود سمنان و دامغان هم رفتند، اما به دلیل «بعضی مصالح ملکی و تدابیر ملک داری» بازگشتند.24 این سفر به خاطر نذری بود که برای بهبودی از بیماری صورت می گرفت. ظاهرا انصراف از سفر پس از آگاهی از تحریکات عثمانی در غرب صورت گرفت و به گفته ی فلسفی نشان داد که عباس اول علاوه بر ارادت و اعتقاد، در مسافرت های زیارتی به جهات سیاسی نیز توجه داشت.25
در دوره ی عباس اول، عراق عرب و عتبات عالیات، طبق عهدنامه های صلح ایران و عثمانی، در قلمرو این کشور قرار داشت و از این رو، امکان سفر به این اماکن محدود بود.
در اخبار سال 1033 قمری از سفر به عتبات عالیات سخن زیادی رفته است. نوروز این سال را عباس اول در کربلا گذراند و به «شرف زیارت... مراقد منوره مطهره لب تشنگان بادیه کرب و بلا مشرف گشته» و «ضروریات مشاهد مقدسه از صندوق پوش های دیبا و زربفت و فرش های ملوّن زرتاری و غیر ذلک» را فراهم کرد و «جمیع خدمه روضات مقدسه و صلحا و اتقیا، بل کافه سکنه و مستحقّین آن خطه را ذکورا و اناثا به انعامات و تصدّقات مسرور و شادکام گردانیدند» و به «خاک بوسی» نجف نیز موفق گردیدند.26
شاه عباس، علاوه بر مشهد و عتبات، یک بار نیز به زیارت شاه عبدالعظیم رفت. در سال 997 قمری که خبر تصرف مشهد توسط عبدالمؤمن ازبک را دریافت کرد به سبب بیماری و کسالت و ناتوانی در اقدام نظامی، دچار پریشانی و ناراحتی شد. در این زمان که شاه در «طهران» بود به «قصبه شریفه طیبه عبدالعظیم» آمد و چند روز در آن آستان به دعا و زیارت مشغول شد.27
همان طور که درگیری های نظامی عباس اول با ازبکان در شمال شرق، موجب مراجعات مکرر او به خراسان و فراهم شدن فرصت زیارت آستانه ی رضویه شده بود، سفرهای نظامی او به شمال غرب و درگیری هایی که با عثمانی در این خطه داشت، موجب زیارت مقابر مشایخ صفوی در اردبیل شد. منظور این نیست که همه ی سفرهای زیارتی عباس اول صرفا به دنبال اهداف نظامی صورت می گرفت، بلکه تعداد قابل توجهی از زیارت های او هم زمان با فعالیت نظامی بود. اسکندر بیک منشی در این باره می نویسد:
«خاطر مبارک» شاه تا سال یک هزار قمری متوجه «دفع معاندان و استرداد بلاد خراسان بود و بدین علت امکان زیارت آرامگاه مشایخ صفوی در اردبیل را پیدا نکرده بود. علاوه بر این، حضور سپاهیان عثمانی در مناطق شمال غرب و «فترت آذربایجان»، از دیگر علل به تعویق افتادن این امر بود. به این ترتیب، در اسفند ماه سال هزار، برای اولین بار، فرصت زیارت اردبیل دست داد و شاه صفوی «سکنه آن عتبه علیه را به صلات و صدقات نوازش» کرده و از «ارواح مقدسه آن کاشفان دقایق ملکوتی استمداد همت کرد».28
در سال یک هزار و پنج نیز، پس از سیر و شکار در گیلان، به زیارت «دارالارشاد اردبیل رفت.29
در سال 1014 قمری در جریان محاصره ی قلعه گنجه به زیارت اردبیل آمد.30 در این سفر بود که عباس اول «دارالامان» بودن آستانه ی شیخ صفی را بار دیگر تأکید کرد. ملا جلال منجم، واقعه را چنین گزارش می کند:
قزوینی صحاف که در تسنن غلوّی داشت و «سخن های ناپسندیده» می گفت، توسط قورچی صفوی دستگیر شد و به اردوی شاهی آورده می شد که در میانه ی راه «کدخدایان» حدود شماسی او را از قید رها کردند و قورچی نیز کتک خورد. این جمع نافرمان را حضور شاه صفوی آوردند. آنها عذر این گستاخی را خواستند و یادآور شدند که اردبیل «چله خانه ی قطب العارفین و قدوة السالکین شاه صفی علیه الرحمه است و خانه ی امان است». عباس اول نیز از جرایم آن گذشت و حتی آنها را خلعت داد و حکم شد که:
چون از زمان پادشاه مغفور امیر تیمور، این محل دارالامان بوده، به دستور باشد و کسی را به کسی دستی نباشد، مگر کسی را که حق شرعی پیش کسی داشته باشد. آن هم به مدارا و مواسا احقاق حق کنند.31
در جریان این سفر، عباس اول به قریه ی کلخواران که مدفن سلطان جبرئیل، جد شیخ صفی، و یکی از قریه های وقف خانقاه و آرامگاه شیخ صفی بود رفت و امور آنجا را رفع و رجوع نمود. پس از آن به زیارت آرامگاه شیخ شهاب الدین اهری در شمال شرق تبریز روی آوردند.32 شیخ شهاب الدین (98 / 695 625) از بزرگان تصوف در سده ی هفتم هجری بود که پس از تحصیل علوم دینی در تبریز به مراتب عالیه ی تصوف رسید و خرقه از دست شیخ رکن الدین سجاسی پوشید و مأمور ارشاد مردم قراجه داغ گردید و در شهر اهر سکونت گزید. فرقه ی این طریقت تصوفی که به نام «شجره ی شهابیه ی وحدتیه» خوانده می شود، در یکی از طرایق انشعابی، به واسطه ی شیخ جمال الدین تبریزی به شیخ زاهد گیلانی و سپس شیخ صفی الدین اردبیلی می رسد؛ بنابراین، در سفرهای زیارتی شاهان صفوی به اردبیل، معمولاً مدفن شیخ شهاب الدین اهری و هم چنین شیخ زاهد گیلانی در لاهیجان نیز زیارت می شد.
در سال 1016 قمری شاه عباس پس از انتظام امور شیروان و داغستان، که معمولاً محل مناقشه ی ایران و عثمانی و هم چنین با حرکت های استقلال جویانه همراه بود، به اردبیل رفت و سپس راهی اهر و مدفن شیخ شهاب الدین شد. سه روز در آن جا ماند و فرمان به «نظم و نسق» آستانه ی او و آوردن آب و ساختن باغ و بیوتات لازم داد. شاه صفوی از اردبیل به قزوین و سپس قم رفت و سه روز نیز به زیارت آستانه ی حضرت معصومه مشغول بود.33
چهارمین سفر عباس اول به اردبیل در سال 1018 قمری اتفاق افتاد که از راه آذربایجان به آن جا آمد و مدت بیست و چهار روز توقف کرد و علاوه بر زیارت «قطب العارفین» شیخ صفی، به «نسق آستانه و غوررسی عجزه و مساکین» مشغول شد و سپس راهی لاهیجان و زیارت آرامگاه شیخ زاهد گردید و «نسق آب و آش» نمود.34
در سال 1020 قمری عباس اول زیارت هر سه مکان اردبیل، لاهیجان و اهر را به جای آورد. در جریان زیارت بقعه ی صفی الدین است که ملا جلال منجم از کرامات شاه صفوی سخن به میان می آورد، وقتی شاه مشغول بازدید از مطبخ خانه بود، چون به نزدیک دیگ بزرگ عرب (دیگ عرب قزقانی که آن را در سال 712، عربی از مکه آورده و وقف این مکان کرده بود) رسید درِ دیگ قریب یک وجب از دیگ برخاست و فرود آمد چنان که همه صدای آن را در مطبخ شنیدند. این اتفاق باعث سجده ی شکر شاه صفوی شد. در ادامه ی بازدید، عباس اول دست به هر قفلی می زد گشوده می شد. در این سفر، فرمان نواختن نقاره و سرنا و کرنا به شیوه ی سابق داده و چینی آلات زیادی وقف چینی خانه ی آنجا شد.35 زیارت مزار شیخ شهاب الدین اهری و سپس زیارت شیخ زاهد گیلانی برنامه ی دیگر این سفر بود. در مورد اخیر، شاه صفوی «تصدق بسیار فرمودند به شرط آن که به سنی ندهند» و فرصتی پیش آمد که «لعن» بسیار نسبت به اهل سنت شد.36
بر اساس آنچه در منابع آمده است، سه سفر سال های 1022، 1023 و 1026 قمری به اردبیل و اهر پایان بخش سفرهای زیارتی عباس اول به آرامگاه چهره های تصوفی و خاندان صفوی بود.37
از سفرهای زیارتی جانشینان عباس اول کم تر یاد شده است. به نظر می رسد با کاهش فعالیت های نظامی، انگیزه ی سفرهای زیارتی، به ویژه به مشهد و اردبیل کم شده باشد. از سوی دیگر، سستی و رخوتی که در پادشاهان صفوی، به ویژه شاه سلیمان و شاه سلطان حسین دیده می شود، سرگرمی های دربار و حرم سرا، جای تکاپوهای سیاسی و نظامی را می گیرد و میل و انگیزه ی سفرهای زیارتی را کم می کند.
از شاه صفی، جانشین عباس اول، سفر سال 1040 قمری به عتبات یاد شده است: «متوجه زیارت عتبات عالیات گردیده از آب شط عبور نمودند و در ساحل آن مکان دل گشا نزول اجلال واقع شد.»38 همو در سال 1045 قمری در قصبه ی اهر به طواف شیخ شهاب الدین اهری رفت و سپس به زیارت شیخ صفی الدین نایل گردید.39
عباس دوم، جانشین صفی در سال 1057 قمری به سفر مشهد آمد و از طرق در دو فرسخی آرامگاه امام رضا علیه السلام به پای پیاده طی مکان کرد. میرزا محمد طاهر وحید در این باره می گوید:
چو سوی طرق راه لشکر فتاد |
نمایان شد از شهر مشهد سواد |
درخشان شده قبه ی نور فام |
چو اندر شب قدر، ماه تمام |
به عزم زیارت شه کام جو |
پیاده سوی شهر بنهاد رو |
کجا حاجت اوهم و اشهب است |
در آن جا که بال ملک مرکب است |
پس از زیارت «عطیات کثیر البرکات به خدام» دادند و «چند روزی به جهت بعض اغراضات در بلده ی طیبه ی مشهد مقدس رحل اقامت انداخته، به عشرت مشغول شدند.»40 روشن نیست که منظور از «اغراض» چه مسائلی است، اما مشخص است که توجه و اهتمام عباس اول در به جای آوردن زیارت در اماکن مذهبی، در رفتار شاه صفی و عباس دوم دیده نمی شود. در حالی که عباس اول در مدت اقامت در مشهد به امور تعمیر و توسعه ی بارگاه می کوشید و یا هم چون خادمان به امور مربوطه عمل می کرد، شاه صفی در راه زیارت عتبات، که گزارش مبسوطی از آن در دست نیست، به ساحل دجله توجه دارد و عباس دوم نیز، «در مشهد به عشرت» می گذراند.
نتیجه
با توجه به آنچه آمد، اوج سفرهای زیارتی در زمان عباس اول بود. در این میان زیارت آرامگاه امام رضا علیه السلام و سپس بقعه ی شیخ صفی در اردبیل و، تا آن جا که شرایط سیاسی اجازه می داد، سفر به عتبات عالیات مورد توجه جدی آن پادشاه بود. از اسماعیل اول جز سفری که همراه با درگیری نظامی با ازبکان بود، موردی گزارش نشده است. طهماسب نیز، علی رغم تمایلات مذهبی شدید نتوانست هم چون عباس اول سفرهای زیارتی را به جای آورد. به نظر می رسد انجام این مسافرت ها از یک سو با فعالیت های نظامی و سیاسی در شمال شرق و شمال غرب ایران پیوند داشت و از سوی دیگر، به فرصت و فراغت شاهان صفوی باز می گشت که هر دو مورد در زمان عباس اول بیشتر بود. دوره ی اول حکومت صفوی پیش از عباس اول درگیری ها و نابسامانی های داخلی امکان و مجال زیادی برای فراغت توأم با اطمینان برای فرمانروایان صفوی فراهم نکرد. در دوره ی دوم و پس از حکومت عباس اول نیز، در مقطع صفی و عباس دوم، کم و بیش این مسافرت ها وجود داشت اما از دوره ی شاه سلیمان، ظاهرا از میزان آن کاسته شد. داوری منابع درباره ی این دو پادشاه صفوی معرف چهره هایی ناتوان و سست است که فارغ از شرایط اجتماعی، سیاسی و نظامی، کم تر فعالیت مهمی در بخش های مختلف از خود نشان دادند.
توجه عباس اول به سفرهای زیارتی، به ویژه مشهد، از یک سو سنت زیارت را در جامعه ی شیعه مذهب احیا و ترویج کرد و به وسیله ی ایجاد راه ها و کاروان سراها امکان مسافرت برای گروه های محدودی از مردم را که توان و فراغت لازم را داشتند فراهم ساخت و حتی موجب گرایش برخی چهره های سیاسی و نظامی به گوشه نشینی و خدمت در بارگاه امام رضا علیه السلام شد41 و، از سوی دیگر، موجب توسعه و تجهیز بارگاه امام رضا علیه السلام و به طور کلی، خراسان گردید. به جز عمران و آبادی آرامگاه که منابع از آن سخن به میان آورده اند، وقف اموال و دارایی ها و هم چنین آثار فرهنگی، چون کتاب، افزایش یافت.42 این توجهات، خراسان را از قلمروی مرزی که ثبات و ثروت در خوری نداشت رهانید. علاوه بر موضوع وقف مذهبی که در زمان سفرهای زیارتی بیشتر می شد، توجه به علما و سادات و هم چنین مستمندان و مساکین از مواردی بود که فرمان روایان صفوی در حین انجام سفر اهتمام زیادی به آن داشتند.
در پایان این بخش مناسب است به بازتاب اهمیت بارگاه امام رضا علیه السلام و زیارت آن مکان در اشعار محتشم کاشانی توجه شود که آن را برابر با سفر حج می داند:
اگر یکی مانع نباشد گویم این بیت الحرام |
نیست در حرمت سرمویی کم از بیت الحرام |
گر به قدر اجر بخشی دوستان را منزلت |
باشد از یک تن سراسر روضه دارالسلام43 |
***
آن که سایند از برای رخصت طوق درش |
سروران برخاک پای حاجبان او، جبین |
آن که بوسند از شرف تا دامن آخر زمان |
پاشاهان، آستان روبان او را آستین44 |
***
جان فدای مشهد پاکت که پنداری به آن |
کرده است آب و هوا از روضه خلد انتقال |
هم فضایش یار با نزهت ز فرط خرمی |
هم هوایش دال بر صحت زعین اعتدال45 |
***
سنگ رحمت در ترازوی شفاعت چون نهی |
آید از کاهی سبک تر، کوه عصیان همه |
کارم آن گه راست کن شاها، که از بار گناه |
پشت طاقت خم کند شاهین میزان همه |
بر قد آن مرقد پر نور خواهم جان فشاند |
ای فدای مرقدت جان من و جان همه |
هر که جان خویش در راه تو می سازد نثار |
تا ابد باقی به مهر توست با جانش چه کار46 |
پی نوشت ها:
1. اسکندر بیگ منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح دکتر رضوانی، ج 1، ص 57 59؛ ولی قلی بن داود قلی، قصص خاقانی، ص 41 42، قابل ذکر است که فرمان روایان تیموری سنی مذهب نیز زیارت آرامگاه امام رضا علیه السلام را به جای می آوردند. چنان که شاهرخ تیموری در اواسط سال 820 از هرات عازم زیارت مشهد شد. «شرایط زیارت به جای آورده، قندیلی از سه هزار مثقال به وزن طلا که به حسن رضا و ارادت ساخته و پرداخته بود فرمود که در سر مرقد مطهر آن آویختند و چهارباغ و سرایی در جانب شرقی روضه ی آن جانب طرح انداخته» شد. ر.ک: شرف خان بدلیسی، شرفنامه، تصحیح ولادیمیر زرنوف، ج 2، ص 81 82.
2. اسکندر بیگ منشی، همان، ج 1، ص 57 59.
3. محمود بن هدایت اللّه نطنزی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، به اهتمام احسان اشراقی، ص 13.
4. اسکندر بیگ منشی، همان، ص 88 89.
5. قاضی احمد غفاری قزوینی، تاریخ جهان آرا، تصحیح مجتبی مینوی، ص 287.
6. همان، ص 296.
7. قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، ج 1، ص 430 431.
8. ولی قلی بن داود قلی، قصص خاقانی، ص 73، محمود بن هدایت اللّه نطنزی، همان، ص 26 27.
9. اسکندر بیگ منشی، همان، ج 2، ص 627.
10. محمود بن هدایت اللّه نطنزی، همان، ص 313.
11. اسکندر بیگ منشی، همان، ص 911 912.
12. ملا جلال الدین منجم، تاریخ عباسی یا روزنامه ی ملا جلال، به کوشش سیف اللّه وحیدنیا، ص 171 185.
13. اسکندر بیگ منشی، همان، ص 962.
14. همان، ص 949 و ملا جلال الدین منجم، همان، ص 194. اشاره به سفر سال 1009 نیز شده که از راه سنا و ابیورد صورت گرفته است. ر.ک: اسکندر بیگ منشی، همان، ص 975، این سفر همان سفر معروف با پای پیاده نیز دانسته شده است. ر.ک: ولی قلی بن داود قلی، قصص خاقانی، ص 183 184.
15. نصراللّه فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج 3، ص 859.
16. ملا جلال الدین منجم، همان، ص 206 207، نصراللّه فلسفی، همان، ص 863 864 و اسکندر بیگ منشی، همان، ص 983 984.
17. ملا جلال الدین منجم، همان، ص 238 239.
18. اسکندر بیگ منشی، همان، ص 1017.
19. ملا جلال الدین منجم، همان، ص 232.
20. اسکندر بیگ منشی، همان، ص 1408 1409.
21. ملا جلال الدین منجم، همان، ص 326 327.
22. همان، ص 328.
23. اسکندر بیگ منشی، همان، ص 1408 1409.
24. همان، ج 3، ص 1578 1579.
25. نصراللّه فلسفی، همان، ص 865.
26. اسکندر بیگ منشی، همان، ج 3، ص 1679، به کوتاهی به سفر سال 1012 نیز اشاره شده است.
27. همان، ج 2، ص 645.
28. همان، ص 679 698 و محمود بن هدایت اللّه نطنزی، همان، ص 397.
29. همان، ج 2، ص 822.
30. همان، ص 1157.
31. ملا جلال الدین منجم، همان، ص 301.
32. اسکندر بیگ منشی، همان، ج 2، ص 1158.
33. همان، ص 1237 و 1244 1246 و ملا جلال الدین منجم، همان، ص 326.
34. ملا جلال الدین منجم، همان، ص 367 368.
35. همان، ص 423 424.
36. همان.
37. اسکندر بیگ منشی، همان، ص 1399 و 1435 و ج 3، ص 1520.
38. محمد معصوم خواجگی، خلاصة السیر، ص 106.
39. همان، ص 233 234.
40. ولی قلی بن داود قلی، همان، ص 325 326.
41. اسکندر بیگ منشی، همان، ص 962، 1158.
42. نصراللّه فلسفی، همان، ص 878 881، موارد متعددی از موقوفات به آرامگاه امام رضا علیه السلام را یادآور می شود.
43. محتشم کاشانی، هفت دیوان محتشم کاشانی، تصحیح نوایی و صدری، ج 1، ص 297.
44. همان، ص 318.
45. همان، ص 324.
46. همان، ص 321.
منابع:
بدلیسی، شرف خان، شرفنامه، تصحیح ولادیمیر زرنوف، ج 2 (تهران، انتشارات اساطیر، 1377).
خواجگی، محمد معصوم، خلاصة السیر (تهران، انتشارات علمی، 1368).
فلسفی، نصراللّه ، زندگانی شاه عباس اول، ج 3 (تهران، انتشارات علمی، 1369).
قزوینی، قاضی احمد غفاری، تاریخ جهان آرا، تصحیح مجتبی مینوی (تهران، حافظ، 1343).
قمی، قاضی احمد، خلاصة التواریخ، تصحیح احسان اشراقی (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1359)
کاشانی، محتشم، هفت دیوان محتشم کاشانی، تصحیح نوایی و صدری (تهران، میراث مکتوب، 1380 ش).
منجم، ملا جلال الدین، تاریخ عباسی یا روزنامه ی ملا جلال، به کوشش سیف اللّه وحیدنیا، (تهران، انتشارات وحید، 1366).
منشی، اسکندربیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح دکتر رضوانی، ج 1 (تهران، دنیای کتاب، 1377).
نطنزی، محمود بن هدایت اللّه ، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، به اهتمام احسان اشراقی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1373).
ولی قلی بن داود قلی، قصص خاقانی، تصحیح سید حسن سادات ناصری (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371 ش).
1 استادیار دانشگاه یزد.