ماهان شبکه ایرانیان

مناظره قلمی با یکی از اعضای آمران به معروف

در قبرستان بقیع در کنار هر قبری که مورد توجه است، ماموری گمارده شده که از نزدیکی به قبر و تبرک به آن، جلوگیری کند و ماموران بقیع آنچنان عبوس و کم حرفند که به زحمت سلام انسان را پاسخ می دهند، مگر این که انسان مسلط به زبان عربی باشد. پس از یک رشته گفتگوهای معمولی، چهره آنها باز می گردد.

در قبرستان بقیع در کنار هر قبری که مورد توجه است، ماموری گمارده شده که از نزدیکی به قبر و تبرک به آن، جلوگیری کند و ماموران بقیع آنچنان عبوس و کم حرفند که به زحمت سلام انسان را پاسخ می دهند، مگر این که انسان مسلط به زبان عربی باشد. پس از یک رشته گفتگوهای معمولی، چهره آنها باز می گردد.

در سنوات گذشته هر موقع از این ماموران از نام صاحب قبر سؤال می کردند، می گفت: «الله یعلم » ولی در سال جاری علاوه بر این، اصل وجود قبر مورد نظر را زیر سؤال می بردند.

نگارنده پس از قرائت زیارت جامعه در کنار ائمه بقیع، به تدریج به زیارت سایر قبور پرداخته، در کنار قبر زوجات پیامبر مامور جوان بلندقامتی را مشاهده کردم که از نظر قیافه باز، و از نظر اخلاق با دیگران فرق داشت به او گفتم: من سؤالی دارم، آماده اید به آن پاسخ بگویید؟

در پاسخ گفت: تا چه سؤالی باشد، گفتم: دینی.

گفت: مانع ندارد، سؤالت را مطرح کن.

گفتم: شما از ورود زنان به قبرستان بقیع جلوگیری می کنید و این برخلاف سنت پیامبر صلی الله علیه وآله است زیرا:

1- پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله در نیمه شب به زیارت اهل بقیع آمد و در حق آنان استغفار کرد و طلب رحمت نمود همسرش پرسید من چگونه اهل بقیع را زیارت کنم؟ پیامبر کیفیت زیارت اهل بقیع را به او آموخت، اینک متن حدیث: مسلم در صحیح خود از عایشه چنین نقل می کند:

«ان النبی صلی الله علیه وآله قال لها: اتانی جبرئیل فقال: ان ربک یامرک ان تاتی اهل البقیع فتستغفر لهم قال: قلت: کیف اقول لهم یا رسول الله؟ قال: قولی: السلام علی اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین، و یرحم الله المستقدمین منا و المستاخرین و انا ان شاء الله بکم لاحقون » (1) .

«جبرئیل آمد و به من گفت: پروردگارت فرمان می دهد به سوی اهل بقیع بیایید و در حق آنان طلب آمرزش کنید» .

عایشه می گوید: من به رسول خداصلی الله علیه وآله گفتم: من چگونه آنان را زیارت کنم؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بگو درود بر اهالی این سرزمین از مؤمنان و مسلمانان. خدا گذشتگان و آیندگان را رحمت کند ما هم به خواست خدا به شما ملحق می شویم » .

با این آموزش پیامبر که مقدمه زیارت عایشه از قبرستان است، چرا شما از ورود زنان که قصد زیارت بقیع دارند، جلوگیری می کنید؟

2- پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله فرمود: «کنتم نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فانها تزهد فی الدنیا و تذکر الآخرة » (2) .

«من در گذشته شما را از زیارت قبور باز داشتم، اما الآن آنها را زیارت کنید زیرا مایه وارستگی از دنیا و یادآوری آخرت می شود» .

این روایت حاکی از آن است که پیامبر پس از نهی از زیارت، اذن عام به همه مسلمانان داد و در این مورد میان زن و مرد فرقی نگذاشت.

3- ترمذی در سنن خود نقل می کند هنگامی که عبدالرحمن بن ابی بکر برادر عایشه در نقطه ای به نام «حبشی » درگذشت، جنازه او را به مکه آورده و در آنجا به خاک سپردند، وقتی عایشه از مکه به مدینه آمد، به زیارت قبر برادرش رفت و دو بیت یاد شده در زیر را در رثای او خواند، و چنین گفت:

و کنا کندمانی جذیمة حقبة

من الدهر حتی قیل: لن یتصدعا

فلما تفرقنا کانی و مالکا

لطول اجتماع، لم نبت لیلة معا

«ثم قال: والله لو حضرتک ما دفنت الا حیث مت، و لو شهدتک ما زرتک » (3) .

«به خدا سوگند هرگاه به هنگام فوت در کنارت بودم در همان جایی که درگذشته بودی، به خاک می سپردم، و اگر چنین بود، به زیارت قبر تو نمی آمدم » .

با توجه به این دلائل روشن، چگونه شما زنان را از زیارت باز می دارید؟ او در وجود چنین احادیثی شک و تردید داشت.

مذاکره یک فرد معمم ایرانی با یک مامور آمر به معروف سبب اجتماع زائران گردید، من مصلحت دیدم که دامن سخن را کوتاه کنم - لذا - با او خداحافظی کردم.

فردای آن روز متون روایات را از کتاب خود به نام «الزیارة فی الکتاب والسنة » زیراکس گرفته و به هنگام زیارت مرقد زوجات پیامبرصلی الله علیه وآله، به او تحویل دادم او نیز با کمال احترام پذیرفت.

پاسخ آمر به معروف به استدلال ما

روز بعد به هنگام عبور از مرقد زوجات پیامبرصلی الله علیه وآله ایشان با چهره باز ورقه ای را به من تسلیم کرد که در آن به گمان خود به استدلالهای اینجانب چنین پاسخ گفته بود:

ما خلاصه نامه و سپس ترجمه آن را می آوریم:

«فضیلة الشیخ لقد راجعت صحیح مسلم بشرح النووی حدیث ام المؤمنین السیدة عائشة و فیه ان هذا الحدیث دلیل من جوز زیارة القبور للنساء، و لکن هناک قولین آخرین:

1- انها حرام.

2- انها مکروهة.

و لا دلالة فی الروایة علی جواز الزیارة للنساء و ذلک اذ لیس فیها ما یدل علی انها زارت البقیع فی تلک اللیلة بل صدر الحدیث یدل علی انها خرجت لاجل الاطلاع علی حال الرسول علیه الصلاة والسلام، و ما ذهب الیه و خرج لاجله.

و اما حدیث «کنت نهیتکم عن زیارة القبور الآن فزوروها» فهو مختص بالرجال بشهادة الضمیر المذکر فی قوله «نهیتکم » کما ذکره النووی فی شرحه.

و اما زیارة عائشة قبر اخیها فالظاهر ان عائشة (رض) انما قدمت مکة للحج فمرت علی قبر اخیها فی طریقها فوقفت علیه، و هذا لا باس به، انما الکلام فی قصدهن الخروج لزیارة القبور و لو قدر انها خرجت و قصدت زیارته، فهی قد قالت: «لو شهدتک لما زرتک » و هذا یدل علی انه من المستقر المعلوم عندها ان النساء لا یشرع لهن زیارة القبور و الا لم یکن فی قولها ذلک معنی.

و هناک ما یدل علی حرمة الزیارة للنساء:

1- ما اخرجه الترمذی عن ابی هریرة انه قال: ان رسول الله صلی الله علیه وآله لعن زوارات القبور (4) .

2- اخرج البخاری عن انس بن مالک انه قال: مر النبی صلی الله علیه وآله بامراة تبکی عند قبر، اتقی الله و اصبری.

قالت: الیک عنی، فانک لم تصب بمصیبتی، و لم تعرفه.

فقیل لها: انه النبی فاتت باب النبی فقال: لم اعرفک.

فقال صلی الله علیه وآله: انما الصبر عند الصدمة الاولی (5) .

3- اخرج ابن ماجه فی سننه عن علی قال: خرج رسول الله صلی الله علیه وآله فاذا نسوة جلوس.

فقال: ما یجلسکن؟ قلن: ننتظر الجنازة.

قال: هل تغسلن؟

قلن: لا. قال: هل تحملن؟ قلن : لا.

قال: هل تدلین فیمن یدلی؟ قلن: لا.

قال: فارجعی مازورات غیر ماجورات (6) .

و قد اورد الحافظ ابن حجر العسقلانی فی فتح الباری (7) کلام اهل العلم فی المسالة و ما استدل به کل منهم و لا یعاب علی ان الطرفین منهج «و لکل وجهة هو مولیها» .

والسلام

حاصل پاسخ او چنین است:

«اولا: آغاز خبر حاکی است عایشه به دنبال پیامبر آمد تا از قصد او آگاه شود و این که او کجا می رود و چطور برمی گردد، و هرگز در روایت چیزی که گواهی دهد که او وارد قبرستان شد و چنین زیارتی را خواند، وجود ندارد.

ثانیا: حدیث دوم که می گوید: «فزوروها» خطاب به مردان است نه زنان به گواه ضمیر مذکر در «نهیتکم فزوروها» .

ثالثا: عایشه در مسیر خود بر قبر برادش رسید، و ایستاد و هرگز از اول قصد زیارت قبور را نکرده بود و لذا در آخر سخن خود گفت: اگر من در حال مرگ در کنار تو بودم به زیارت تو نمی شتافتم. و این گواه بر این است که برای زنان زیارت قبر جایز نیست و گرنه چنین پوزشی از عایشه بی معنی خواهد بود.

گذشته از این سه روایت بر تحریم زیارت قبور نسبت به زنان وارد شده است:

1- روایت ابی هریره که پیامبرصلی الله علیه وآله زنان زائر قبور را لعن کرد.

2- بخاری از انس بن مالک نقل می کند، پیامبر زنی را دید که بر قبر عزیز خود گریه می کند، فرمود: تقوا را پیشه خود ساز و صبر نما، آن زن پیامبر را نشناخت، گفت: مرا رها کن به مصیبتی که من گرفتار شده ام تو گرفتار نشدی. وقتی به او گفتند او پیامبر است، قبر عزیز خود را ترک کرد و به خانه پیامبر آمد، معذرت خواست که من شما را نشناختم. پیامبر به او گفت: صبر در صدمه نخست مطلوب است.

ابن ماجه از علی بن ابی طالب علیه السلام نقل می کند: پیامبرصلی الله علیه وآله بیرون آمد. زنانی را نشسته مشاهده کرد، فرمود: برای چه نشسته اید؟ گفتند: منتظر جنازه هستیم.

فرمود: غسل خواهید داد؟

گفتند: نه.

فرمود: حمل خواهید کرد؟

گفتند: نه.

فرمود: آن را وارد قبر خواهید کرد؟

گفتند: نه.

فرمود: برگردید، گناه کارانید نه دارندگان پاداش.

همچنین ابن حجر عسقلانی در فتح الباری ادله طرفین را نقل کرده و هرکس در این مساله طریقی دارد و نمی توان ایراد گرفت و خداوند توجه دهنده او به آن طریق است (8) .

اینجانب پس از اخذ نامه او پاسخی به شرح زیر تنظیم کردم که متن و سپس ترجمه آن را از نظر شما می گذرانم:

بسمه تعالی

فضیلة الشیخ وفقه الله لمرضاته

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته لقد واقفت علی تعلیقکم علی کتاب الزیارة فی الکتاب و السنة و ازیدکم بیانا.

اما ما ذکرت من ان عائشة لم تدخل البقیع و لم تزره فلیس بمضر بالاستدلال فان اساس الاستدلال امر آخر و هو ان النبی صلی الله علیه وآله علمها کیفیة الزیارة عند ما قالت: کیف اقول یا رسول الله، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله قولی: السلام علی اهل الدیار. فعندئذ نسال:

ا: هل کانت زیارة القبور امرا مباحا للنساء و علمها النبی کیفیة الزیارة.

ب : او کانت زیارة القبور للنساء امرا محرما و مع ذلک علمها النبی صلی الله علیه وآله.

فعلی الاول یتم الاستدلال و علی الثانی یلزم لغویة التعلیم، و القول بانه علمها لتزور من بعید مهزلة فان الزیارة عبارة عن حضور الزائر لدی المزور فما معنی زیارة البقیع من بعید. مضافا الی ان الاثر البارز للزیارة اعنی تذکر الآخرة لا یترتب الا علی الزیارة عن کثب.

و اما قوله صلی الله علیه وآله: «کنت نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فانها تذکرکم الآخرة » فهو اولا یشمل الذکور و الاناث و کون الضمیر مذکرا لا یمنع عن الشمول لما ثبت فی محله من ان خطابات القرآن و السنة کخطابات اصحاب الکتب تعم جمیع المکلفین، الا اذا دل الدلیل علی اختصاص الخطاب بالمذکر، فقوله سبحانه:

«اقیموا الصلاة و آتو الزکاة »

«یا ایها الذین آمنوا»

«لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء»

«لا تشرکوا به شیئا»

الی عشرات الامثال، یعم الصنفین بلا ریب، و منه هذا الحدیث.

ثانیا: ان التعلیل فی الحدیث آیة الشمول لان قوله: «فانها تذکرکم الآخرة لا یقبل التخصیص، و قد قرر فی علم الاصول : ان العلة تعمم و العلة تخصص » و هل یصح فی منطق العقل الصریح، اختصاص ما یذکر الآخرة، بالرجال و حرمان النساء منه.

ثالثا: ما ذکرت فی امر عائشة من انها لم تخرج الی زیارة قبر اخیها و انما مرت علیه فی طریقها الی مکة مخالف ظاهر النص.

اخرج الترمذی عن عبدالله بن ابی ملیکة قال: توفی عبدالرحمن بن ابی بکر ب «حبشی » قال: فحمل الی مکة و دفن فیها «فلما قدمت عائشة اتت قبر عبدالرحمن بن ابی بکر» (9) . و المتبادر من العبارة انها لما قدمت مکة، ذهبت الی زیارة قبر عبدالرحمن بن ابی بکر لا انها مرت علیه عفوا فی طریقها الی مکة.

و رابعا: ان قول عائشة (رض) «و لو شهدتک لما زرتک » لا یکون دلیلا علی حرمة الزیارة فی غیر هذه الصورة فان معنی تلک الجملة انی لم اؤد حقک فی حال حیاتک فلذلک ازورک بعد موتک، علی انه لم یفصل احد من العلماء بین من شاهد المیت حال موته و من لم یشهد، فتحرم زیارته فی الاولی بعد موته و تجوز فی الآخرة.

مضافا الی ان روایة الصحابی او الصحابیة حجة، لا رایه و فکره و هی لم تسند التفصیل الی المعصوم.

و خامسا: ان السیدة فاطمة (رض) کانت تزور قبر عمها حمزة فی احد فی کل اسبوع و تصلی فی المسجد الموجود فی جنب القبر، و السیدة فاطمة (رض) مطهرة بنص الکتاب صحابیة جلیلة و هی سیدة نساء العالمین (10) .

و سادسا: لا یمکن الاحتجاج بقوله صلی الله علیه وآله: لعن رسول الله زوارات القبور» لان امره یدور بین کونه منسوخا بحدیث الرخصة (کنت نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها) او مخصصا له.

و ذلک لانه لو صدر قبل حدیث الرخصة، یکون الثانی ناسخا و الاول منسوخا، و المنسوخ لا یحتج به، و ان صدر بعد حدیث الرخصة یکون مخصصا له و قابلا للاحتجاج و مع الجهل بشانه، لا یحتج به.

و قد نقل الترمذی صاحب السنن، فی کتابه عن بعض اهل العلم ان هذا کان قبل ان یرخص النبی فی زیارة القبور فلما رخص، دخل فی رخصته الرجال والنساء.

و قال بعضهم: انما کره زیارة القبور للنساء، لقلة صبرهن و کثرة جزعهن.

و قال القرطبی: لم یلعن النبی صلی الله علیه وآله کل امراة تزور القبور، بل لعن المراة التی تزور القبور دوما، و الدلیل علی ذلک قوله صلی الله علیه وآله: زوارات القبور و کلمة «زوار» هی صیغة المبالغة، و تدل علی الکثرة والتکرار (11) .

و سابعا: ان حدیث المراة علی خلاف المقصود ادل لانها بعد ما رجعت الی باب النبی و اعتذرت بانها لم تعرف، خاطبها النبی بقوله: «انما الصبر عند الصدمة الاولی » و لو کانت بکائها و زیارتها القبر امرا محرما کان علی النبی صلی الله علیه وآله ان یصرح به و ینبه علی خطاها، مع انه صلی الله علیه وآله اوصاها بالصبر فی کلا اللقائین.

ثامنا: و اما الحدیث الاخیر فهو ضعیف سندا و دلالة.

اما السند ففیه دینار بن عمر الذی قال ابوحاتم فی حقه انه لیس بالمشهور، و قال الازدی: متروک، و قال الخلیل فی الارشاد: کذاب. و قال ابن حبان: یخطی ء (12) .

فهل یمکن ان یستدل بحدیث کذا.

و اما الدلالة فلان النبی صلی الله علیه وآله یذم النسوة اللواتی لم یکن لهن ای مسؤولیة فی تجهیز المیت، و انما جلسن للنظر والمشاهدة و الا فلو کان لهن مهمة معینة فتعکس القضیة، و یکن ماجورات لا مازورات و لذلک سالهن النبی عن وجه جلوسهن فلما علم حالهن ند بهن.

و یمکن حمل النهی فی الحدیث، علی النهی عن المشایعة فعندئذ یکون اجنبیا عن المقصود و هو زیارة القبور بوقار و سکینة.

و ختاما نلتفت نظرک الی نکتة و هی: ان الاسلام دین الفطرة، و الشریعة السهلة و السمحة، و قال صلوات الله علیه و آله:

«ان هذا الدین لمتین فاوغلوا فیه برفق » .

و علی ذلک نفترض ان امراة مؤمنة صالحة فقدت ابنها الرشید و دفنوه تحت رکام عن التراب و قلبها ملتهبة و انما تسکن قلبها اذا زارت قبر ولدها دون ان تقول شیئا یغضب الرب، و انما تسکب عیونها دموعا و عبرات، فهل یمکن للدین السهل السمح منعها عن زیارة قبر ولدها البار و کبس نفسها فی قلبها و جوانحها.

لقد حصحص الحق و بان باجلی مظاهره و تبین ان القول بالجواز هو القول الحق المتعین.

ارجو من الله سبحانه ان یحق الحق و یبطل الباطل و یجمع شمل المسلمین، و یرزقهم توحید الکلمة کما رزقهم کلمة التوحید. و المسلمون - مع تفرقهم فی الفروع والاحکام - تجمعهم مشترکات عدیدة.

و لنعم ما قال شاعر الاهرام:

انا لتجمعنا العقیدة امة

و یضمنا دین الهدی اتباعا

و یؤلف الاسلام بین قلوبنا

مهما ذهبنا فی الهوی اشیاعا

المدینة المنورة شهر جمادی الاولی من شهور عام 1421

زائر الحرم الشریف

به نام خداوند رحمان و رحیم

حضور شیخ دانشمند; خدا او را به آنچه که رضایش در آن است موفق گرداند.

درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد.

من از نظرات شما درباره احادیث کتاب «زیارت در کتاب و سنت » آگاه شدم، برای توضیح مقصودم، مطالبی را یادآور می شوم:

اولا: اینکه می گویید: «عایشه کیفیت زیارت را آموخت ولی وارد بقیع نشد و زیارت نکرد» ، ضرری به استدلال نمی زند زیرا محور استدلال ورود عایشه به قبرستان نیست، بلکه محور آن آموزش صیغه زیارت است و ما در این موقع در برابر دو سؤال قرار می گیریم:

1- درحالی که زیارت قبور برای زنان جایز بود، پیامبرصلی الله علیه وآله کیفیت زیارت را به او آموخت؟

2- درحالی که زیارت قبور برای زنان حرام بود پیامبرصلی الله علیه وآله کیفیت زیارت را به او آموخت؟

صورت نخست گواه بر مقصود ما است و این که زیارت قبور برای زنان جایز است.

صورت دوم مایه لغو بودن آموزش صیغه زیارت، و به یک معنی آموزش مقدمه حرام خواهد بود و ساحت پیامبرصلی الله علیه وآله از هر دو منزه است.

و ثانیا: می گویید: گفتار پیامبر

«کنت نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها»

خطاب به مردان است نه زنان به گواهی مذکر بودن ضمیر، ولی این نظر کاملا با گفتار علما و دانشمندان مخالف است زیرا همگی می گویند خطابهای خدا در قرآن و خطابهای پیامبر در سنت همگان را فرا می گیرد، هرچند به صورت صیغه مذکر باشد مگر این که دلیل قاطع بر اختصاص بر یک صنف باشد.

مثلا قرآن می فرماید:

«اقیموا الصلاة و آتو الزکاة »

«لا تشرکوا به شیئا»

«لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء»

و دهها خطاب نظیر آنها. این خطابات هرچند به صورت صیغه مذکر است، ولی زن و مرد را یکسان دربر می گیرد. و در حقیقت خطابهای وارد در این دو منبع، بسان خطابهای مؤلفان در کتابهای خود می باشد.

گذشته از این، چگونه می توان گفت حدیث یاد شده از آن مردان است نه زنان; درحالی که نتیجه زیارت قبور یادآوری آخرت است، آیا می توان گفت که زنان از این فضیلت محرومند؟

ثالثا: می گویید: عایشه بر سر راه خود به قبر عبدالرحمن فرود آمد و هرگز به زیارت قبر برادر نرفت. این نظر با تاریخ تطبیق نمی کند.

ترمذی صاحب سنن می گوید: «آنگاه که عبدالرحمن بن ابی بکر در «حبشی » درگذشت، جنازه او را به مکه آورده و در آنجا به خاک سپردند، وقتی عایشه وارد مکه شد، عازم قبر برادرش گشت و ظاهر این جمله، او پس از استقرار در مکه تصمیم گرفت که روزی به زیارت قبر برادرش برود.

رابعا: اینکه می گویید: زیارت قبور برای زنان در صورتی جایز است که در حال احتصار در کنار میت نبوده باشد، زیرا عایشه علت زیارت خود را چنین بیان کرد که اگر به هنگام فوت در کنارت بودم، به زیارتت نمی آمدم، نوعی تفسیر به رای است زیرا مقصود عایشه این است که من چون به هنگام مرگ، حق خواهری را نتوانستم ادا کنم، حالا آن را جبران می کنم، نه این که زیارت قبر برادر مشروط به این است که به هنگام مرگ در کنار برادرش نباشد، و یک چنین قولی از احدی از علماء نقل نشده است، فرض کنیم آنچه می گویید مقصود عایشه نیز باشد، ولی نظر او برای ما حجت نیست زیرا روایت صحابی و صحابیه برای مفتی حجت است نه نظر و فتوای او.

خامسا: دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه وآله فاطمه علیها السلام جمعه ها به زیارت قبر عمویش حمزه می رفت و در مسجدی که در کناب قبر او بود، دو رکعت نماز می گزارد و آن طاهره مطهره است که خطا و گناه به او راه ندارد (13) .

سادسا: با حدیث «لعن رسول الله زوارات القبور» نمی توان احتجاج کرد زیرا این حدیث با منسوخ است و یا مخصص ادله جواز زیارت است، زیرا هرگاه نهی از زیارت زنان قبلا وارد شده و دلیل رخصت (فزوروها) بعدا، طبعا حدیث نخست منسوخ بوده و باید بر وفق حدیث دوم عمل کرد. ولی اگر بر عکس باشد، حدیث منع از زیارت قبور برای زنان، مخصص عموم ترخیص بر زنان و مردان خواهد بود، و چون واقع امر برای ما روشن نیست از این جهت نمی توان به آن استدلال کرد.

ترمذی ناقل این حدیث می گوید: برخی از علما حدیث نهی را مربوط به دوران قبل از ترخیص می دانند، آنگاه که پیامبر زیارت را تجویز کرد، در این قسمت زنان و مردان یکسان گشته اند (14) .

حتی قرطبی حدیث منع را از آن زنانی دانسته که بیشترین وقت خود را در زیارت قبور بکار می برند و در نتیجه حق شوهر پایمال شده و به صورت نامطلوب بیرون می آید و اگر زیارت زنان پیراسته از این محذور باشد، زن و مرد در این قسمت یکسانند زیرا یادآوری آخرت که نتیجه زیارت است، زن و مرد در این قسمت یکسان می باشند.

سابعا: حدیث مربوط به زن که در کنار قبر عزیزش گریه می کرد، برخلاف مقصود شما گواهی می دهد زیرا پیامبر او را هم به هنگام گریه کردن در کنار قبر و هم هنگام عذرخواهی از پیامبرصلی الله علیه وآله در هر دو به تقوا و صبر سفارش کرد، و اگر عمل او یک عمل حرام بود، باید پیامبر صلی الله علیه وآله او را از این عمل نهی بفرماید.

ثامنا: آخرین حدیثی که نقل کردید، یعنی گفتگوی پیامبر صلی الله علیه وآله با زنان از نظر سند ضعیف است زیرا در سند آن دینار بن عمرو وارد شده که ابوحاتم می گوید: شناخته نیست، ازدی می گوید: او متروک است. خلیلی می گوید: او کذاب است. ابن حبان می گوید: گاهی خطا می کند. آیا با چنین حدیثی می توان استدلال کرد؟

گذشته از سند، مضمون آن نکوهش از کار زنان بی کار است که فقط برای تماشای جنازه آمدند بدون این که مسؤلیتی را به دوش داشته باشند. از این جهت چنین زنانی در صورتی که خروجشان بدون اجازه شوهر، و یا مایه تضییع حق شوهر باشد، گناهکار خواهند بود نه صاحبان پاداش. در این جا احتمال دیگری نیز هست و آن این که پیامبر زنان را از تشییع جنازه نهی می کند، در این صورت، این موضوع چه ارتباطی به زیارت قبور دارد که زن; گاه بیگاهی به قبرستان برود، و بر عزیز از دست رفته خود اشک بریزد، و یا در حق آنان دعا کند.

خلاصه، این حدیث از مورد بحث ما بیگانه است.

در پایان نظر شما را به یک نکته جلب می کنم و آن این که اسلام دین فطرت و دین سهل و سمح است و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمود:

آیین اسلام آیین استواری است و با آن به رفق و مدارا وارد شوید.

فرض کنید مادر مؤمنی فرزند رشید خود را از دست داده و جسد او را زیر خروارها خاک دفن کردند و قلب او سوزان است، تنها چیزی که می تواند تسلی خاطر او باشد، زیارت قبر فرزندش است. در این صورت جلوگیری مادر از یک چنین عملی عقلایی که در همه جهان رواج دارد، مایه فشار روحی مادر خواهد بود، آیا شریعت اسلام از چنین عملی نهی می کند آنگاه آن را سهل و آسان می شمارد؟ !

از آنچه که برای شما نوشتم حق آشکار و نمایان گردید و روشن شد که زیارت قبور برای زنان جایز است و متعین همین قول است.

از خدا می خواهم که حق را پایدار و باطل را نابود و مسلمانان را متحد و به آنان وحدت کلمه نصیب فرموده همچنان که کلمه توحید را نصیب ساخته است.

ما و شما در عین اختلاف در برخی از فروع و احکام، بسان گفتار شاعر اهرام هستیم که می گوید:

«عقیده; ماها را امت واحد قرار داده، و پیروی از دین هدایت ما را به هم پیوند داده است.

اسلام دلهای ما را به هم پیوند داده هرچند در یک رشته مسائل گروه گروه باشیم » .

از آنجا که طرف عصر عازم مکه بودم، نوشته خود را به وسیله یکی از روحانیون برای او فرستادم، وی از آن واسطه پرسیده بود که نویسنده نامه بار دیگر به بقیع می آید یا نه؟ او گفته بود خیر، چون عازم مکه است.

به امید این که بار دیگر به زیارت قبر مطهر پیامبر صلی الله علیه وآله و دیگر پیشوایان و عزیزان موفق شویم، آنگاه با ایشان از نزدیک ملاقات کنیم و خواستار پاسخ نوشته خود شویم.

و پس از بازگشت به ایران، رساله جداگانه ای پیرامون، حکم «زیارت زنان از قبور عزیزان » نوشته و منتظر فرصت هستم که رساله یادشده را به وی برسانم.

پی نوشت ها:

1) صحیح مسلم: ج 7، ص 44- النسائی السنن: ج 4، ص 91.

2) سنن ابن ماجه: ج 1، ص 114- سنن ترمذی: ج 3، ص 371.

3) سنن ترمذی: ج 3، ص 371، باب «ماجاء فی الرخصة من زیارة القبور» ، حدیث 1055.

4) سنن ترمذی: ج 3، ص 371 ، باب ماجاء فی کراهیة زیارة القبور للنساء من کتاب الجنائز، حدیث 1056.

5) صحیح بخاری: ج 2، ص 79، باب زیارة القبور.

6) سنن ابن ماجه: ج 1، ص 502، باب ما جاء فی اتباع النساء الجنائز من کتاب الجنائز، حدیث 1578.

7) فتح الباری: ج 3، ص 148، الباب 31، زیارة القبور.

8) فتح الباری: ج 3، ص 148، الباب 31، زیارة القبور، الحدیث 1283.

9) سنن الترمذی: ج 3، ص 371، باب ما جاء فی الرخصة فی زیارة القبور، الحدیث 1055.

10) مستدرک الحاکم: ج 1، ص 377- سنن البیهقی: ج 4، ص 78.

11) القرطبی.

12) سنن ابن ماجه: ج 1.

13) سنن بیهقی: ج 4، ص 78- مستدرک حاکم: ج 1، ص 377.

14) سنن ترمذی: ج 3، ص 371 ، باب ما جاء فی الرخصة فی زیارة القبور.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان