انقلاب اسلامی ایران پس از پیروزی به یادماندنی خویش در بهمن ماه سال 57 تا به امروز، بسان موجودی زنده دوره های متفاوت و متناوبی از تحولات را پشت سر گذاشته است. پیش رو داشتن نمودار روشنی از سیر این تحولات و دانستن کم و کیف های اصلی و اساسی آن نه تنها برای محققین تاریخ و علوم سیاسی، بلکه برای تمام کسانی که به نحوی خود را نیازمند ارتقاء سطح بینش و تحلیل سیاسی اجتماعی خویش می دانند ضروری است. مقاله ای که پیش رو دارید با زمینه ای پدیدارشناسانه انقلاب اسلامی ایران و تحولات سیاسی اجتماعی آزاد در طی یک دوران ده ساله پس از خاتمه جنگ تحمیلی مورد ارزیابی قرار داده و به ترسیم نموداری از این تحولات پرداخته است.
پذیرش صلح، نحوه حضور جمهوری اسلامی ایران را در نظام بین الملل تغییر داد و هویت تازه ای از آن ارائه کرد. تلاش برای ارائه الگوی تازه با تاکید بر بازسازی خرابی ها تحت عنوان «سازندگی» و تقویت «فرهنگ بسیجی» و نهادینه کردن آن در جامعه به عنوان روش و منشی کارآمد در حل مشکلات و تعالی بخش به جامعه است. از همین جا می توان به رویکرد دشمنان آن پرداخت: تاکید بر تحریم اقتصادی برای جلوگیری از سازندگی و گشایش جبهه جدید فرهنگی برای تخریب پایه های ایمانی ملت، که در ایران با عنوان «تهاجم فرهنگی» شناخته می شود.
پذیرش صلح با قبول قطعنامه 598 سازمان ملل متحد از سوی ایران در واقع نشان دهنده یک چرخش اساسی در دیدگاه های جمهوری اسلامی ایران نسبت به مسائل جهانی است. به عبارت دیگر قبول صلح تنها بیانگر خاتمه جنگ نبود بلکه انعکاس دهنده تغییر رویه جمهوری اسلامی ایران نیز بود؛ اما انقلاب همان انقلاب بود و مخالفان اصلی آن همان.
بنابراین می توان نتیجه گرفت آنچه تغییر کرده بود نحوه رویارویی بوده است. فرهنگ اسلامی در کنار هویت ملی ایرانیان در دفاع مقدس عملا دستاوردهای بسیاری برای ملت ایران داشت. هر چند که این جنگ نیز همانند هر جنگ دیگری خسارت های فراوان بر جای گذاشته بود. نکته مهم آن بود که روحیه مقاومت و پایداری به خوبی شکل گرفته و دشمنان فرصت های بسیاری را از دست داده بودند. لذاست که می بینیم پس از پایان جنگ تحمیلی چالش ها همچنان ادامه دارد و فقط در نحوه صف آرایی و تمرکز آن دگرگونی هایی حاصل و جبهه های جدیدی گشوده شده است؛ جبهه های اقتصادی و فرهنگی.
نگاهی دقیق به سال 1367 که در تیرماه آن ایران قطعنامه 598 را پذیرفت، همچون آیینه ای تحولات دهه بعد (1377 1367) را نشان می دهد.
وجود خرابی ها و نیاز به بازسازی از ملموس ترین مسائل مطرح بعد از جنگ تحمیلی است. نیازهایی که نه تنها برخاسته از خسارات ناشی از جنگ بود، بلکه خواسته هایی به حق را نیز شامل می شد که مربوط به خواست های اوایل دوران انقلاب می شد.
در واقع خواست ایجاد تغییرات در مسائلی که محمدرضا شاه و نظام سیاسی گذشته حاضر به انجام آنها نشده بودند. بارزترین وجه تقاضاها، تاکید بر مسائل اقتصادی بود.
«در طول جنگ منطقه ای حدود 96 هزار کیلومتر مربع ویران شد. در این منطقه، 32 درصد ساختمان ها، 30 درصد ماشین آلات صنعتی، 36 درصد مواد و کالاها خسارت دیده اند. خسارت قطعی ایران، 65 بیلیارد و 353 میلیارد و 749 میلیون ریال است.»(1) اما این بازسازی و سازندگی نیاز به چارچوب و جهت بخشی در راستای اهداف انقلاب اسلامی داشت. از این رو امام خمینی(ره) طی پیامی در تاریخ 11/7/1367 به موارد مهمی در این خصوص اشاره و جهت سازندگی را بار دیگر یادآوری کرده و بر آن تاکید کردند. مهمترین نکات این پیام عبارتند از:
«امکاناتی که در بازسازی و سازندگی توجه به آن ضروری است:
1 بر دست اندرکاران است که ذوق و استعداد و توان خود را هر چه بهتر در رسیدن به امور معنوی و مادی و ارزشی و فرهنگی این یادگاران هدایت و نور به کار گیرند و از خدمت بی شائبه و بی منت به آنان دریغ نکنند. هر چه انقلاب اسلامی ایران دارد از برکت مجاهدت شهدا و ایثارگران است.
2 با قبول و اجرای صلح، کسی تصور نکند که ما از تقویت بنیه دفاعی و نظامی کشور و توسعه و گسترش صنایع تسلیحاتی بی نیاز شده ایم؛ بلکه توسعه و تکامل صنایع مربوط به قدرت دفاعی کشور از اهداف اصولی و اولیه بازسازی است و ما با توجه به ماهیت انقلابمان در هر زمان و هر ساعت احتمال تجاوز را مجددا از سوی ابرقدرت ها و نوکرانشان باید جدی بگیریم.
3 توجه به بازسازی مراکز صنعتی نباید کوچکترین خللی به ضرورت رسیدن به امر خودکفایی کشاورزی وارد آورد؛ بلکه اولویت و تقدم این امر باید محفوظ بماند و مسوولین بیشتر از گذشته خود را مکلف به اجرای آن سازند و در امر احیای اراضی و مهار آب و ایجاد سدها و تشویق کشاورزان و دامداران و استفاده هر چه بیشتر از نعمت های بیکران الهی در طبیعت تلاش نمایند، که مطمئنا خودکفایی در کشاورزی مقدمه ای است برای استقلال و خودکفایی در زمینه های دیگر.
4 مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی، توسعه مراکز علمی و تحقیقاتی و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق به درآمده و نشان دادند که می توانند کشور را روی پای خود نگه دارند. ان شاء الله این استعدادها در پیچ و خم کوچه های اداره خسته وناتوان نشود.
5 برنامه ریزی در جهت رفاه متناسب با وضع عامه مردم توام با حفظ شعائر و ارزش های کامل اسلامی و پرهیز از تنگ نظری ها و افراط گرایی ها و نیز مبارزه با فرهنگ مصرفی که بزرگترین آفت یک انقلاب است و تشویق به تولیدات داخلی و برنامه ریزی در جهت توسعه صادرات و گسترش مبادی صدور کالا و خروج از تکیه به صادرات نفت و نیز آزادی صادرات و واردات و به طور کل تجارت براساس قانون و با نظارت دولت در نوع و قیمت.
6 رعایت اصول ایمنی و حفاظتی مراکز و صنایع و ایجاد پناهگاه های جمعی برای مردم و کارگران که اختصاص به زمان جنگ ندارد، بلکه طریقه احتیاط در هر شرایط است.
7 استفاده از نیروی عظیم مردمی در بازسازی و سازندگی و بهادادن به مومنین انقلاب خصوصا جبهه رفته ها و توسعه حضور مردم در کشاورزی و صنعت و تجارت و بازسازی شهرهای تخریب شده و شکستن طلسم انحصار در تجارت داخل و خارج به افراد خاص متمکن و مرفه و بسط آن به توده های مردم و جامعه.
8 حفظ و نگهداری ترکیب یک یا چند شهر خراب شده در جنگ به منظور ترسیم علنی تجاوز دشمنان علیه انقلاب و کشورمان و نشان دادن قدرت دفاع و مقاومت قهرمانانه ملت، که آیندگان فقط به اسناد و نوشته ها بسنده نکنند. البته این با رضایت کامل صاحبان املاک و با ایجاد شهرهای مجاور باید انجام شود.
9 تاکید بر حفظ ارزش ها و شوون اخلاقی و اجتماعی و نیز سالم سازی اجتماعی.»(2)
جامعه ایران که پس از انقلاب فرصت نکرده بود در ثبات و آرامش به حل و فصل مشکلات خود بپردازد و با وجود حضوری جدی در جنگ تحمیلی، هنوز تجربه ای در این خصوص نداشت و اتفاقا بخش عظیمی از مشکلات در اثر اهمیت دفاع مقدس در حاشیه مانده بودند، پس از پذیرش صلح فرصت طرح آنها ایجاد شد و همچون طوماری که به تدریج باز می شود، تحولات آتی کشور از 67 تا 77 و حتی تا امروز را تحت الشعاع قرار داده است. تلاش های جدی در عرصه نظر و عمل با فراز و نشیب های فراوان والبته تا حد زیادی غیرقابل اجتناب برای طرح مسائل و ارائه راه حل همچنان ادامه دارد.
تاکید بر سازندگی خصوصا در زمینه های اقتصادی چنان بارز بود که دو دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی که پس از جنگ تحمیلی را در برمی گیرد، با عنوان «دوران سازندگی» شناخته شد. در زمینه های عمرانی و تاسیسات زیربنایی فعالیت های فراوانی صورت گرفت. قوت انجام این کارها توسط رئیس جمهور به علت تغییراتی که در سال 68 در قانون اساسی ایجاد شده بود، دو چندان شد.
تجربه یک دهه حکمرانی و رویارویی با واقعیات سیاسی، مسوولان نظام جمهوری اسلامی را بر آن داشت تا اصلاحاتی در قانون اساسی به وجود آورند. امام در فرمانی به رییس جمهور وقت مقام رهبری کنونی نوشتند:
«از آنجا که پس از کسب ده سال تجربه عینی و عملی از اداره کشور اکثر مسوولین و دست اندرکاران و کارشناسان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بر این عقیده اند که قانون اساسی با این که دارای نقاط قوت بسیار خوب و جاودانه است، دارای نقایص و اشکالاتی است که در تدوین و تصویب آن به علت جو ملتهب ابتدای پیروزی انقلاب و عدم شناخت دقیق معضلات اجرایی جامعه کمتر به آن توجه شده است، ولی خوشبختانه مساله تقسیم قانون اساسی پس از یکی دو سال مورد بحث محافل گوناگون بوده است و رفع نقایص آن یک ضرورت اجتناب ناپذیر جامعه اسلامی و انقلاب ماست و چه بسا تاخیر در آن موجب بروز آفات و عواقب تلخی برای کشور و انقلاب گردد و من نیز بنا بر احساس تکلیف شرعی و ملی خود از مدت ها قبل در فکر حل آن بوده ام که جنگ و مسائل دیگر مانع از انجام آن می گردید.
محدوده مسائل مورد بحث:
1 رهبری
2 تمرکز در مدیریت قوه مجریه
3 تمرکز در مدیریت قوه قضائیه
4 تمرکز در مدیریت صدا و سیما به صورتی که قوای سه گانه در آن نظارت داشته باشد.
5 تعداد نمایندگان مجلس شورای اسلامی
6 مجمع تشخیص مصلحت برای حل معضلات نظام و مشورت رهبری به صورتی که قدرتی در عرض قوای دیگر نباشد.
7 راه بازنگری به قانون اساسی
8 تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی»(3)
از مهمترین نتایج این بازنگری حذف مقام نخست وزیری و محول نمودن وظایف و اختیارات آن به رئیس جمهوری است.
توام نمودن اقتصاد و اخلاق و سیاست در عمل بسیار دشوار نمود و فعالیت های «دوران سازندگی» در زمان ریاست جمهوری آقای رفسنجانی تا حد زیادی در زمینه های اقتصادی خلاصه شد و انتقادهای فراوانی را به سبب در حاشیه ماندن دو مقوله دیگر در پی آورد، که نتیجه آن پویش جدید ملت ایران در انتخابات دوم خرداد 1376 بود. به دنبال آن، بار دیگر فرهنگ، اخلاق و سیاست در شعارهایی چون جامعه مدنی (مدینة النبی) و توسعه سیاسی تبلور یافت و راه برای انتخاباتی پر شور و جدی هموار شد. در واقع این حرکت ها بیانگر اختلافات هستند و این از بدیهیات جوامع بشری است. چرا که پدیده «اختلاف» ذاتی زندگی جمعی است و منافع، ارزش ها و خواسته های همگان در یک سو و به یک اندازه نیست؛ لذا مدیریت و هدایت اختلافات می تواند به شکوفایی استعدادهای نهفته و تقویت قوای ملی مدد رساند و در غیر این صورت به تباهی اجتماعی و سیاسی بینجامد.
پس از جنگ تحمیلی را می توان دوران اختلاف ها دانست. این اختلاف ها همانا پاسخ های مختلف به سوال های مشترکی چون هویت ملی، امنیت ملی و منافع ملی است و این که چگونه آنها را تقویت و تامین نماییم. طبیعتا راه حل های متفاوت، صف بندی های سیاسی را به همراه می آورد و در همین خصوص فعالیت های سیاسی گروه ها و احزاب شکل می گیرد.
وضعیت داخلی به طور خلاصه آبستن پرسش ها و پاسخ های مربوط به ساختن یک جامعه اسلامی بود. چگونگی و چرایی درباره ایرانی که باید ساخته شود و این که گام های بعدی چگونه باید باشد، بازنگری قانون اساسی و منشور برادری و مسائلی چون تعیین محورهای مهم در امر سازندگی کشور، همه حکایت از بسیج منابع ایران در راستای ارتقای توان و کوشش برای سازندگی این کشور پهناور داشتند. علاوه بر این در پهنه سیاست خارجی نیز امام خمینی با شناختی که از وضعیت نظام بین المللی داشتند، اقدام به ارسال پیامی در تاریخ 11/10/1367 برای میخائیل گورباچف کردند. بخشی از این پیام به شرح ذیل است:
«مشکل اصلی کشور شما مساله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدا هستی و آفرینش است.
جناب آقای گورباچف! برای همه روشن است که از این به بعد کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جست وجو کرد، چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست. زیرا مکتبی است مادی و با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد در جامعه بشری در غرب و شرق است به در آورد.»(4)
به این ترتیب دشمنان انقلاب دریافتند که فعالیت های ملت ایران ادامه دارد و جوهره همبستگی آنها یعنی علاقه قلبی به دین اسلام همچنان می جوشد. چنان که رهبر انقلاب نیز در پایان پیام خود به گورباچف اعلام کرده بود ضرورت توجه به دین اسلام «نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما که به جهت ارزش های والا و جهانشمول اسلام است که می تواند وسیله راحتی و نجات همه ملت ها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید.»(5)
لذا در کنار فشارها و تحریم های اقتصادی، فعالیت هایی ضدنهضت فرهنگی برآمده از انقلاب اسلامی آغاز شد و در دستور کار دشمنان انقلاب قرار گرفت.
امام هنوز در قید حیات بودند که تهاجم فرهنگی به صورت هدایت شده آغاز شد. شاخص این حرکت ها نگارش کتاب آیات شیطانی بود که عکس العمل مقتدرانه امام خمینی را به دنبال داشت. امام در تاریخ 25/11/1367 مطابق 14/فوریه/1989 اعلام داشتند:
بسمه تعالی
انالله و انا الیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم، مولف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرات نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله. ضمنا اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد، ولی خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
و سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی 25/11/1367(6)
گویی جهانی خواب بود و گمان نمی کرد که فتوای امام خمینی تا این حد نافذ باشد. لذا پس از سردرگمی اولیه اقدام به دفاع از سلمان رشدی، نویسنده کتاب مذکور کردند که بررسی آن اقدامات نیاز به فرصتی دیگر دارد.
مدتی بعد امام در تحلیل این موضوع در تاریخ 3/12/1367 فرمودند:
«مساله کتاب آیات شیطانی کاری حساب شده برای زدن ریشه دین و دینداری و در راس آن اسلام و روحانیت است. یقینا اگر جهانخواران می توانستند، ریشه و نام روحانیت را سوزاندند. ولی خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و ان شاءالله از این پس نیز خواهد بود. به شرط آن که حیله و مکر و فریب جهانخواران را بشناسیم... راستی به چه علت است که در پی اعلام حکم شرعی و اسلامی مورد اتفاق همه علما در مورد یک مزدور بیگانه این قدر جهانخواران برافروخته شدند و سران کفر و بازار مشترک و امثال آنان به تکاپو و تلاش مذبوحانه افتاده اند؟ غیر از این نیست که سران استکبار از قدرت برخورد علمی مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئه های شوم آنان به هراس افتاده اند و اسلام امروز مسلمانان را یک مکتب بالنده و متحرک و پر حماسه می دانند و از این که فضای شرارت آنان محدود شده است و مزدبگیران آنان چون گذشته با اطمینان نمی توانند علیه مقدسات قلم فرسایی کنند مضطرب شده اند.
من قبلا نیز گفته ام همه توطئه های جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعا به سمتی حرکت نماییم که ان شاءالله تمام رگه های وابستگی کشورمان از چنین دنیای متوحشی قطع شود.
استکبار غرب شاید تصور کرده از این که اسم بازار مشترک و حصر اقتصادی را به میان بیاورد ما در جا می زنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرفنظر می نماییم خیلی جالب و شگفت انگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین، وقتی یک نویسنده مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را جریحه دار می کند و عده ای در رابطه با آن شهید می شوند، برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دمکراسی و تمدن است؛ اما وقتی بحث اجرای حکم و عدالت به میان می آید، توجه رافت و انسان دوستی سرمی دهند. ما کینه دنیای غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکته ها به دست می آوریم. قضیه آنان قضیه دفاع از یک فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضداسلامی و ضدارزشی است که بنگاه های صهیونیستی و انگلیس و امریکا به راه انداخته اند و با حمایت و عجله، خود را روبه روی همه جهان اسلام قرار داده اند. البته باید ببینیم که بعضی دولت ها و حکومت های اسلامی چگونه با این فاجعه بزرگ برخورد می کنند. این که دیگر مساله عرب و عجم و فارس و ایران نیست، بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاکنون و از امروز تا همیشه تاریخ است. نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهای خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد...
امروز بیشتر از هر زمانی کینه و دشمنی استکبار علیه اسلام ناب محمدی بر ملا شده است. بسیج عمومی آنان در دفاع از یک خودفروخته و نویسنده مزدور گویای این واقعیت است و شاید آنان این همه فضاحت و بی آبرویی شان را به خاطر رسیدن به هدف شوم خود پیش بینی نکرده بودند که امروز با سرافکندگی و خواری از کرده خود پشیمان و با ذلت مراجعه می کنند.»(7)
خلاصه این که گویا امام بود و جهانی، و این اسوه سازش ناپذیر و مقاوم تا پایان عمر، استوار به راه و اهداف خویش باقی می ماند. امام در روز شنبه 13/خرداد/1368 رحلت کرد و غمی جانکاه بر ملت ایران مستولی شد. اما از سوی دیگر زمان آزمون نظریه «پایان انقلاب اسلامی پس از امام خمینی(ره)» فرا رسیده بود. از نظر عده ای، امام رهبری کاریزماتیک بوده ولی جانشین کاریزماتیک ندارد و با فوت ایشان، انقلاب اسلامی هم به پایان خواهد رسید؛ اما واقعیت آن است که این نظریه هر چقدر هم زیبا و جذاب به نظر رسد، نمی تواند مانع از سیر حوادث و رخدادها شود.
آنچه در عمل اتفاق افتاد. انتخاب جایگزینی مناسب و به موقع برای مقام رهبری بود. نهاد مجلس خبرگان رهبری تمهیدی دوراندیشانه به شمار می رود که برای چنین مواقع حساسی در نظر گرفته شده است. انتخابی کارشناسانه و به دور از التهابات عمومی جامعه که در اثر از دست دادن رهبر خویش خودبه خود مانع از گزینش صحیح می شود. در واقع مساله مهم جایگزینی که در نظام های سیاسی برآمده از انقلاب، از معضلات عمده محسوب می شود در ایران به صورتی کارشناسانه به موقع و مسالمت آمیز انجام شد. فرد منتخب حضرت آیت الله خامنه ای بودند؛ شاگرد وفادار امام که با کوله باری از تجربیات گرانبها، سنگینی این بار مسوولیت را بر دوش خود احساس می کردند. ایشان در پیام مهمی در سالگرد رحلت امام یعنی در 13/خرداد/1369 فرمودند:
«ما صریحا به همه ملت های جهان اعلام می کنیم که تفکر «خاتمه یافتن دوران امام خمینی» که دشمن با صد زبان سعی در القای آن دارد، خدعه و نیرنگی استکباری بیش نیست و علیرغم تلاش های امریکا و همکارانش امام خمینی در میان ملت خود و جامعه خود حاضر است و دوران امام خمینی ادامه دارد و خواهد داشت. راه او راه ما، هدف او، هدف ما و رهنمود او مشعل فروزنده ماست.»(8)
به این ترتیب تدارک تهاجم فرهنگی با جدیت بیشتری دنبال شد و مخالفان خارجی اقدام به تقویت و تشویق همفکران خود در داخل و خارج نمودند.
«دیوید کیو» مامور سازمان سیا(CIA) و رابط این سازمان با برخی گروه ها و عناصر ضدانقلاب می گوید:
«مهمترین حرکت برای براندازی جمهوری اسلامی، تغییر فرهنگ جامعه فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم.»(9)
حضرت آیت الله خامنه ای در تحلیلی در این زمینه گفته اند که:
«در مواجهه قدرت های مسلط عالم با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، مساله، مساله اسلام خالص و پیراسته از تحریف های ایادی خود استکبار جهانی است. به عبارت دیگر هم برای ما و هم برای دشمن ما مساله اسلام است و مواجهه ما با استکبار به خاطر اسلام است.»(10)
ایشان از زمان برگزیده شدن به مقام رهبری به کرات به توضیح و تبیین تهاجم فرهنگی پرداخته اند که نمونه ای از آن را برای ایضاح مطلب که در واقع از از نگاه بالاترین مقام رسمی جمهوری اسلامی ایران است می آوریم:
«این نکته را بگویم که تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است. تبادل فرهنگی لازم است. هیچ ملتی بی نیاز نیست از این که در همه زمینه ها از جمله در زمینه مسائل فرهنگی یعنی آن مجموعه مسائلی که به آنها نام فرهنگ داده می شود از ملت های دیگر بیاموزد. همیشه تاریخ هم همین بوده است. ملت ها در رفت و آمدهایشان، آداب زندگی، خلقیات، علم، لباس پوشیدن، آداب معاشرت، زبان، معارف و دین را از یکدیگر فراگرفته اند. این مهمترین تبادل های ملت ها با هم بوده است. این از تبادل اقتصادی و کالا مهمتر بوده است.
بسیار اتفاق افتاده که این تبادل فرهنگی به تغییر مذهب یک کشور انجامیده است. مثلا در شرق آسیا یعنی در منطقه شرقی منطقه اسلامی، کشورهای اندونزی و مالزی و حتی قسمت های مهمی از شبه قاره بیشترین چیزی که اسلام را به کشورها برد، دعوت مبلغین نبود؛ رفت و آمد آحاد ملت ایران بود. تجار و سیاحان ایرانی راه افتادند، رفتند و آمدند. شما می بینید که در سایه این رفت وآمدها، ملت بزرگی که شاید امروز بزرگترین ملت اسلامی در آسیاست یعنی اندونزی مسلمان شده اند. این اسلام را اول بار، نه مبلغین دینی برای آنها بردند، نه شمشیر و جنگ، اسلام را آنجا برد. همین رفت وآمدها اسلام را برد و خود ملت ما در طول زمان از ملت های دیگر خیلی چیزها آموخته است. این یک روند ضروری برای تروتازه ماندن معارف و حیات فرهنگی در سرتاسر عالم است. این، تبادل فرهنگی است و خوب است.
تهاجم فرهنگی این است که یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی، برای مقاصد سیاسی خودشان، برای اسیر کردن یک ملت، به بنیان های فرهنگی آن ملت هجوم می برند. آنها چیزهای تازه ای را به زور و به قصد جایگزین کردن آنها با فرهنگ و باورهای ملی وارد این کشور و این ملت می کنند؛ اسم این، تهاجم است. هدف در تبادل فرهنگی، باورکردن فرهنگ ملی و کامل کردن آن است. ولی هدف در تهاجم فرهنگی، ریشه کن کردن فرهنگ ملی و از بین بردن آن است.
در تبادل فرهنگی، آن ملتی که از ملت های دیگر چیزی می گیرد، می گردد و چیزهای مطبوع و دلنشین و خوب و مورد علاقه را می گیرد. فرض بفرمایید دانش را از آنها تعلیم می گیرد. فرض کنید ملت ایران به اروپا می رود، می بیند که آنها ملتی سختکوش و دارای روح خطرکردن هستند. اگر این را از آنها یاد بگیرد، خیلی خوب است. به منطقه اقتصادی شرق آسیا می رود، می بیند که آنها مردمی دارای وجدان کار، علاقه مند و مشتاق کار هستند؛ این را از آنها یاد بگیرد، خیلی خوب است. به فلان کشور می رود، می بیند آنها ملتی وقت شناس، دارای نظم وانضباط، دارای محبت بین افراد ملت، حس ادب و حس احترام هستند؛ از آنها یاد بگیرد، اینها چیزهای خوبی است.
در تبادل فرهنگی، قضیه این گونه است. آن ملت فراگیرنده می گردد نقاط درست و چیزهایی را که فرهنگ او را کامل می کند، از آنها تعلیم می گیرد. درست مثل انسانی که ضعیف است و دنبال غذا و دوای مناسب می گردد آن را می خورد و مصرف می کند تا کامل و سالم بشود و نقصش از بین برود.»(11)
حال همین وضعیت تهاجم فرهنگی را در تحلیل یک اندیشمند ایرانی مقیم امریکا می آوریم. پروفسور حمید مولانا بر این نظر است که:
«جریان غرب گرایی یا غربزدگی در ایران بین قشرهای مختلف (به طور کلی) و در میان گروه به اصطلاح روشنفکر (به طور خاص)، چهار مرحله را طی کرده است و مرحله پنجم آن باید بنیاد مبارزه با تهاجم فرهنگی قرار گیرد.
این مراحل به صورت نسبی عبارتند از:
1 دوره فریفتگی که از اواخر قرن نوزدهم تا آغاز حکومت پهلوی شدت یافت. در این سال ها، گروهی در ایران، تحت زیرساخت نوگرایی، فریفته آمال و الگوهای اروپایی شدند.
2 دوره شیفتگی که از حکومت پهلوی تا آغاز جنبش های مجدد اسلامی ادامه پیدا کرد. در این دوره، قشر کوچکی از مردم ایران و گروه قابل توجهی از روشنفکران، شیفته راه های غرب در اروپا و امریکا شدند و دیوانه وار به تقلید کورکورانه از الگوهای غربی پرداختند.
3 دوره ندامت که از آغاز جنبش های اسلامی تا پیروزی انقلاب اسلامی را در برمی گیرد. در این دوره، عده قابل ملاحظه ای از فریفتگان و شیفتگان به نتیجه کارهای خود می اندیشیدند و همراه دیگر طبقات اجتماعی به دوره بعدی یا دوره استقامت روی آوردند.
4 دوره استقامت که از پیروزی انقلاب اسلامی شروع شد و تا امروز ادامه دارد. این دوره بسیار مهم و حساس است.
5 دوره نظارت که اگر دوره استقامت به طور موفقیت آمیزی سپری شود، توان ورود به آن وجود خواهد داشت. در این دوره است که با تحکیم زیرساخت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود، خواهیم توانست با توانایی و اعتماد به نفس کامل و اقتدار توحیدی، به تحولات غرب نظارت داشته باشیم و در نتیجه این نظارت به اهدافی که برای خود تعیین کرده ایم دست یابیم و به این ترتیب سهم تاریخی فرهنگی خود را کسب کنیم.(12)
اکنون مشکلات دوره مقاومت به خوبی در جامعه ایران احساس می شود و دشمن از تحکیم باورهای ایمانی و قرآنی در خیل عظیم جوانان بسیار نگران است. جوانانی که از گذشته نه چندان دور خود الگوبرداری می کنند و این پذیرش داوطلبانه و اختیاری به جهت عمق صداقت و فداکاری و ایثار رزمندگان اسلام به نحوی غیررسمی و نامرئی به نوجوانان ایرانی منتقل می شود و مورد تحسین اینان قرار می گیرد.
نمونه مناسب این سخن آقای جواد فروغی است. او متولد سال 1358 است که تحصیلات خود را در رشته مهندسی کامپیوتر ادامه داده است. او در زمان تحصیل در کلاس سوم دبیرستان در پاسخ به این سوال که به عقیده بسیاری از افراد، شما به عنوان یکی از الگوهای قرآنی پس از انقلاب در میان نوجوانان مطرح بوده اید و تحول قرآنی در بین این قشر آینده ساز به وجود آورده اید. نظر خودتان در این مورد چیست، می گوید:
خیر بنده کسی نیستم که تحولی به وجود آورده باشم و کاری نکردم. هر چه هست قرآن است و نور قرآن. الگوی همه ما همان نوجوان 13 ساله، شهید حسین فهمیده است که به قرآن عمل کرد و جهاد نمود. اگر نور قرآن از کسی تجلی نکند، چگونه مطرح است؟ پس هر چه هست قرآن است و نور قرآن.
فروغی و فروغی ها در مقابل یک حرف از کلام خدا صفرند و هیچ ارزشی ندارند. هر چه هست کلام حق تعالی است. عزت خداوندی در انس با قرآن و عمل به آن است.(13)
باید گفت که عرصه عمل غیر از نظر است و دشواری هایی رخ می نمایند که سبب شکوفایی انسان و به فعلیت رسیدن قوای ناشناخته او می شوند. در کنار سختی ها و تلخی های ناشی از تجربه استقلال و آزادی در قالب نظام جمهوری اسلامی و گذراندن دوران سخت و سرنوشت ساز جنگ، شیرینی به یادماندنی در سال 1369 در حافظه ملت به ثبت رسید و آن بازگشت اسیران ایرانی بود که به «آزادگان» لقب گرفتند. اولین سری آزادگان با کوله باری از رنج و درد و غربت، در تاریخ 27/مرداد/1369 به آغوش وطن بازگشتند. طراوت حضور آنها، نشاط دوران دفاع مقدس را بازآفرینی کرد، لیکن مشکلات و مسائل بیش از آن بودند که در اثر حوادثی از این دست به فراموشی سپرده شوند.
تلاش ها و البته درگیری های فکری و سیاسی جدی در طرح موضوع و ارائه راه حل، جامعه ایران را به سستی برد که اواخر دهه دوم یعنی سال 1376 حضور پرشور و جدی مردم بار دیگر توانست نظر جهانیان را به ایران نه تنها جلب نماید بلکه حیرت آنها را برانگیزد. در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد این سال، ملت ایران مشارکتی چشم گیر را به نمایش گذاشت و با شرکت 88 درصد از واجدین شرایط رای دادن، نشان داد که توجه به سرنوشت و جرات اظهار رای ونظر که دستاورد انقلاب اسلامی برای مردم ایران بود، همچنان پس از گذشت دو دهه سخت و پرتلاش، موج توفنده انقلاب اسلامی را که اینک در قالب نظام جمهوری اسلامی استقرار یافته و برای نهادینه شدن گام برمی دارد، به پیش می برد.
دانستن این موضوع آنگاه جالب تر و حساس تر می شود که یادآوری کنیم دشمنان نظام جمهوری اسلامی تلاش های فراوانی برای تحریف جریان انتخابات به نفع خود انجام دادند؛ اما این بار نیز معلوم شد که تیری را به امید اصابت به هدف در تاریکی رها کرده اند و البته مایوس و ناامید و حیرت زده نظاره گر حماسه مردم ایران بودند.
آقای سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور منتخب پس از قرائت سوگندنامه طی سخنانی گفت: «مردم ارزنده ترین و مهمترین سرمایه نظام ما هستند و حضور همیشگی آنان در همه صحنه های اداره کشور ضرورتی گریزناپذیر است. مردم خالق حماسه های پیروزی اند و تاریخ معاصر از جنبش های ضداستعماری تا انقلاب مشروطیت که امروز سالگرد پیروزی آن است و آن را گرامی می داریم و تا انقلاب بزرگ اسلامی و دفاع مقدس، گواه بر این مدعاست و همین ایمان و اراده آنان است که ناممکن های بسیاری را ممکن ساخته است.
من به عزم و اراده اسلامی و ملی همگان در این فصل نوین تاریخی امیدوارم و شور و نشاط و همت همه زنان و مردان به خصوص جوانان و نوجوانان برومند کشور امید مرا دو چندان می کند. امیدوارم که لطف خداوند، هم پیمانی همگانی و هماهنگی همه مسوولان، نهادها و مراکز اجرایی، قانون گذاری و قضایی کشور مرا در انجام این مسوولیت های سنگین و عمل به این سوگندهای بزرگ مدد رساند.»(14)
پی نوشت ها:
1 شورای نویسندگان و شورای تولید به اهتمام قاسم کریمی، تاریخ انقلاب برای کودکان و نوجوانان (کتاب 15)، نشر تاریخ و فرهنگ، چاپ اول، 1379، ص 64.
2 روزنامه کیهان، 12/7/67.
3 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اداره کل قوانین و مقررات کشور نهاد ریاست جمهوری، چاپ پنجم، 1375، صص 12 11.
4 تاریخ انقلاب برای کودکان و نوجوانان (کتاب 13)، همان، ص 75.
5 همان.
6 سیدعطاءالله، مهاجرانی، نقد توطئه آیات شیطانی، انتشارات اطلاعات، چاپ دهم، 1376، صص 118117.
7 آیات شیطانی، موسسه فرهنگی قدر ولایت، چاپ سوم، 1378، صص 73 70.
8 راه امام راه ما، موسسه تنظم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ سوم، 1373، ص 52.
9 مسعود، خرم، هویت، موسسه فرهنگی انتشارتی حیان، چاپ اول، 1376، ص 18.
10 انقلاب اسلامی و تهاجم فرهنگی، گروه تحقیقات و معارف اسلامی جبهه فرهنگی شهید آوینی، 1378، ص 16.
11 آیت الله، سیدعلی خامنه ای (مقام معظم رهبری)، «تهاجم فرهنگی»، فصلنامه پژوهش شماره 2و 3، پاییز و زمستان 1375، صص 1311.
12 حمید مولانا، «موج های جدید در تهاجم فرهنگی»، فصلنامه پژوهش شماره 2و 3، پاییز و زمستان 1375، صص 48 47.
13 جعفر صدری، راهیان نور (خاطرات قرآنی از جواد فروغی)، موسسه انتشارات نبوی، چاپ سوم، 1377، ص 23.
14 علی محمدپور، کریم جلیل نژادممقانی، دوم خرداد حماسه به یاد ماندنی، نظر رسانش، چاپ اول، 1378، ص 286.