نزدیکی فکری و ایدئولوژیک گروه ها و احزاب افراطی موجب همسویی آنها در موضع گیریهای خصمانه و فاشیستی علیه گروه های غیرخودی می شود. خصومت یهودیان و هندوهای افراطی بر ضد اسلام و نفوذ آنها در دولتهای اسراییل و هند، زمینه ساز برقراری روابط نزدیک تر میان دولتهای دو کشور شده است. متن ذیل، با رویکردی انتقادی ضمن برشمردن جنایات دولت اسراییل نسبت به مردم مظلوم فلسطین، برای دعوت از نخست وزیر اسراییل را جهت دیدار از این کشور را به شدت مورد انتقاد قرار داده است.
بدون تردید، شنیدن خبر دعوت دولت هند از آریل شارون نخست وزیر اسراییل برای انجام یک دیدار رسمی از این کشور، تکان دهنده است. در ضیافت شام سالانه یک سازمان یهودی افراطی، کمیته یهودیان امریکا (AJC) که در 8 ماه مه سال 2003 در شهر نیویورک برگزار شد، آقای براجش میشرا(2) مشاور امنیت ملی هند با ایراد سخنرانی در این جمع، برای نخستین بار این واقعیت را آشکار کرد.
گسترش روابط بهتر با مردم اسراییل یک مساله است و چشم پوشی از جنایات فجیع آریل شارون و آنچه را که حزب فاشیستی لیکود به رهبری او مرتکب شده، مساله ای دیگر. دولت هند با دعوت از شارون برای دیدار از این کشور، مرتکب گناهی نابخشودنی شده است؛ چرا که با این دعوت، هند افتخار میزبانی یک جنایتکار جنگی را دارد که به خاطر بدنامی و سوابق زشت خود به شدت مورد نفرت بخش اعظمی از جامعه جهانی می باشد. در واقع، به خاطر خشم و نفرت شدیدی که چنین دیدارهایی در پی دارد، شارون نمی تواند به بسیاری از کشورها حتی کشورهای اروپایی سفر کند. بدون شک دولت هند از سوابق مجرمانه شارون و حزب رسوا و بدنام لیکود به رهبری او، بی اطلاع نیست؛ از این رو، انگیزه هایی که ورای دعوت شارون به هند وجود دارد، بسیار مشکوک به نظر می رسد.
براجش میشرا طی سخنرانی خود در مراسم ضیافت سالانه کمیته یهودیان امریکا به درستی مدعی شد که هند «از معدود کشورهای دنیا است که سابقه دشمنی با یهودیان را ندارد.» با این حال، میشرا به راحتی افزودن این نکته را فراموش کرد که هند از جمله کشورهایی است که از آغازین روزهای شکل گیری نهضت ملی به رهبری مهاتما گاندی، همواره مواضعی ضد صهیونیستی داشته است. در اصل، پس از به دست گرفتن زمام امور توسط ائتلافی به رهبری حزب بهاراتیا جاناتا (BJP) است که دولت هند به شکل فزآینده ای مواضع خود را به نفع صهیونیستها تغییر داده است.
میشرا همچنین افزوده است: «هند، امریکا و اسراییل دارای برخی تشابهات اساسی هستند. ما همگی کشورهایی دمکرات هستیم که نسبت به کثرت گرایی، تسامح و تساهل و نیز فراهم ساختن فرصتهای برابر دارای دیدگاهی مشترک هستیم.» از کی تا حالا اسراییل حامی و طرفدار «دیدگاهی موافق با کثرت گرایی، تسامح و تساهل و فراهم ساختن فرصتهای برابر» شده است؟! آیا این موضوع که اخراج خشونت آمیز بیشتر مردم فلسطین از زمینهایی که به اسراییل تخصیص یافته بود، براساس برنامه تقسیم بندی اراضی سازمان ملل در سال 1947، واقعیت ندارد؟ آیا این مطلب که سرزمین فلسطین به ویژه از سال 1967، در اشغال وحشیانه اسراییل به سر می برد، واقعیت ندارد؟ اینکه بیش از نیمی از جمعیت 8 میلیونی فلسطین ناگزیر است، همچون آوارگان در داخل و خارج از فلسطین زندگی کند واقعیت ندارد؟ آیا این مساله که کمیته (CEIRPP) سازمان ملل کمیته ای متشکل از 25 عضو سازمان ملل از جمله هند در پیگیری حقوق غیرقابل انکار مردم فلسطین، بارها نسبت به رفتار سبعانه نیروهای دفاعی رژیم اشغالگر اسراییل (IDF)ابراز نگرانی کرده است، واقعیت ندارد؟ پس با کدام ملاک و معیار میشرا ادعا می کند که دولت اسراییل طرفدار کثرت گرایی، تسامح و برابری فرصتها است؟
واضح است، ادعای وی مبنی بر داشتن دیدگاه مشترک با کشور مذکور، متکی به برداشت عوامانه ای از تاریخ توسط سانگ پاریوار(3) گروه خودخوانده ای از مجموعه سازمانهای افراطی «هندو» است.(4) آنها معتقدند: «همانگونه که هندوهای هند برای حفظ بقای خود و سرزمین آبا و اجدادیشان می جنگند، به همان ترتیب نیز یهودیان اسراییل با تهدیدات مشابهی نسبت به ملیت و سرزمینشان مواجه اند که براساس حق مشخص تاریخی و مذهبی، متعلق به آنها می باشد. به طور مشخص هندوها و یهودیان هر دو با یک خطر مواجه اند: اسلام... میل به تاکید مجدد بر آنچه که حق قانونی آنها نسبت به سرزمین، فرهنگ و مذهبشان است، در قلوب مشترک اسراییلیها و هندیها بیدار شده است. نتایج به طور کامل مشخص می باشد، حزب یهودی لیکود با آرای اسراییلیها به قدرت رسید و حزب سیاسی بی جی پی (BJP) که نماینده اندیشه ظهور مجدد هندوییسم است، با کسب آرا، وارد عرصه قدرت گردید... با در نظر داشتن تجربیات، آرا و شرایط مشترکی که موجب پیوند هندوها و اسراییلیها شده است، کم و بیش زمان آن فرا رسیده تا روابط دولتی میان دو کشور مستحکم تر شود.» کوتاه آمدن در برابر چنین فشارهایی نه تنها چهره دولت هند بلکه موجودیت جمهوری دمکراتیک و سکولار هند را لکه دار می کند. همچنین، دیدار شارون از هند موجب ایجاد نگرانی کامل در کل منطقه جنوب آسیا شده و فاجعه ای برای صلح و دمکراسی در شبه قاره هند خواهد بود.
از این رو، جای هیچ شکی نیست که قرابت و نزدیکی ایدئولوژیکی حزب فاشیستی بی جی پی (BJP) با حزب لیکود، باعث مضاعف شدن تلاشها جهت استحکام «روابط دولتی» میان این دو شده است. همزمان با ظهور حزب تازه تاسیس بی جی پی از دل حزب سابق بهاراتیا جان سانگ،(5) حزب لیکود (وحدت) نیز از درون حزب سابق تنوآت هاهروت(6) متولد شد. رهبری حزب آزادی بر عهده مناخیم بگین بود که بعدها این رهبری را با ریاست حزب لیکود تداوم بخشید. حزب لیکود نخستین بار در سال 1977 با نخست وزیر مناخیم بگین به قدرت رسید. شاید دانستن این نکته جالب توجه باشد که 30 سال پیش بسیاری از مشاهیر و روشنفکران یهودی الاصل امریکایی از جمله دانشمند برجسته، آلبرت انیشتن در سال 1948 به دیدار بگین از امریکا اعتراض کردند؛ چرا که به نقش بگین در کشتار دیریاسین واقف بودند. این سفر به منظور جذب کمکهای مالی صورت گرفت. آنها در نامه اعتراض آمیز خود که در مجله نیویورک تایمز به چاپ رسید، در گفت وگویی ساده با مردم، از شهروندان امریکا خواستند تا از حمایت مالی بگین و یا جنبش سیاسی فاشیستی که او رهبری آن را برعهده دارد، خودداری کنند. متن نامه به شرح ذیل است:
«از جمله آزاردهنده ترین پدیده های سیاسی عصر ما، ظهور «حزب آزادی» در کشور نوپای اسراییل است. این حزب سیاسی در روشها، سازمان، فلسفه سیاسی و جذابیت اجتماعی شباهت بسیاری به احزاب فاشیستی و نازی دارد. این حزب، بدون عضوگیری شکل گرفت و دنباله روی سازمان قوم پرست، تروریست و دست راستی ایرگون زوای لئومی(7) سابق در فلسطین است... پیش از آنکه با اهدای کمکهای مالی، ضایعه جبران ناپذیری ایجاد شود... مردم امریکا باید از سوابق و مقاصد آقای بگین و جنبش تحت رهبری او مطلع شوند... امروز، آنها از آزادی، دمکراسی و ضدیت با امپریالیسم صحبت می کنند، در حالی که تا به حال آشکارا مبلّغ دکترین دولت فاشیستی هستند... مثال تکان دهنده این مورد، رفتار آنها در روستای عرب نشین دیریاسین بود... براساس گزارش نیویورک تایمز، در 9 آوریل گروه های تروریستی به این روستای ساکت و آرام حمله کردند و بیشتر ساکنین آن، شامل 240 مرد، زن و کودک را قتل عام کردند و تنها چند تن از آنها را زنده باقی گذاشته تا به عنوان اسیر در خیابانهای اورشلیم به نمایش درآورند. در پی این اقدام، کلیّت جامعه یهود دچار هراس شد و آژانس یهود با ارسال تلگرامی برای ملک عبدالله پادشاه اردن از این اقدام عذرخواهی کرد؛ اما تروریستها بدون اینکه دچار کمترین شرمساریی شوند، مغرور از این قتل عام، این موضوع را در سطحی گسترده تبلیغ کردند و از خبرنگاران خارجی دعوت کردند تا با حضور در این کشور، از کشته های پشته شده و ویرانیهای دیریاسین دیدن کنند. حادثه دیریاسین، مبین ماهیت حزب آزادی [لیکود [است. امضاکنندگان ذیل به این وسیله در نامه سرگشاده ای درباره فجایع تکان دهنده ای که بگین و حزب تحت رهبری او مرتکب شده است، اعلام موضع کرده و از تمامی کسانی که نسبت به این مساله، احساس نگرانی می کنند، می خواهیم که از تجلی و ظهور اخیر فاشیسم حمایت نکنند.»
همانگونه که گفته شد، این، همان حزب فاشیست آزادی است که دوباره در قالب حزب لیکود ظهور کرده، همان حزبی که در چند سال گذشته بر اسراییل حکومت می کند. دست کم سه تن از اعضای این حزب که به نخست وزیری اسراییل رسیده اند مناخیم بگین، اسحاق شامیر (کسی که در 17 سپتامبر 1948، توطئه قتل کنت برندوت، میانجیگر سازمان ملل در امور فلسطین را طراحی کرد) و آریل شارون دستانشان تا مرفق به خون آلوده است. این مساله مورد بحث و جدل بوده که شارون در سن 25 سالگی، در شامگاه 14 و 15 اکتبر 1953 به طور مستقیم در قتل عام 69 تن از غیرنظامیان فلسطینی ساکن روستای قیبیه(8) واقع در کرانه باختری دست داشته است. شارون با یک واحد نظامی ارتش اسراییل که تحت فرماندهی او بود، در این جنایت خونین نقش داشت. در سال 1982 وی در مقام وزیر دفاع اسراییل، طراح حمله به لبنان بود. گزارشهای مختلفی حاکی از نتیجه اقدامات سبعانه او در لبنان است. براساس اطلاعات گردآوری شده از سوی کتابخانه کنگره امریکا:
«در ششم ژوئن 1982 یعنی زمانی که نخستین بار، ارتش اسراییل از خطوط مرزی لبنان عبور کرد تا شانزدهم سپتامبر هنگامی که محاصره غرب بیروت کامل شد، این شهر مشقات و مصایب زیادی را متحمل گردید. فعالیتهای عادی اقتصادی متوقف شد. کارخانه های ایجاد شده در حاشیه جنوبی این شهر تخریب و ارتباط بزرگراه ها قطع گردید، خانه ها با پرتاب راکت و خمپاره ویران شدند. نزدیک به 40هزار خانه حدود یک چهارم مناطق مسکونی بیروت تخریب گردید. 85 درصد تمامی مدارس جنوب شهر، آسیب دیده و یا تخریب شدند.»
همچنین این گزارش می افزاید: «در پی ارزیابی و برآورد هزینه های جنگ، اسراییل اعلام کرد که 344 نفر از سربازان ارتش این کشور کشته و 2000 نفر از آنها زخمی شدند. براساس تخمین لبنانیها که طبق اطلاعات صلیب سرخ بین الملل، پلیس و منابع بیمارستانی محاسبه گردید 17825 نفر از لبنانیها کشته و بیش از 30هزار نفر زخمی شدند» اما این، همه مطلب نیست. «در غروب 16 سپتامبر سال 1982، نیروهای ارتش اسراییل با محاصره اردوگاه های آوارگان فلسطینی صبرا و شتیلا، حدود 300 400 شبه نظامی مسیحی را به این اردوگاه ها اعزام کردند تا باقیمانده نیروهای فلسطینی را تار و مار کنند. بیشتر آنها شبه نظامیان فالانژ تحت فرماندهی الیاس حُبیقه از دوستان نزدیک و سابق بشیر جُمیّل بودند، هرچند در این عملیات شبه نظامیان مورد حمایت اسراییل نیز حضور داشتند. ارتش اسراییل به سربازانش دستور داده بود که از ورود به اردوگاه ها خودداری کنند؛ اما افسران ارتش اسراییل با حضور بر بام یک ساختمان شش طبقه که به منطقه عملیاتی اشراف داشت، بر اجرای عملیات نظارت داشتند.» براساس گزارش کمیسیون کاهان که از سوی دولت اسراییل به منظور بررسی سیر وقایع تشکیل شده بود ارتش اسراییل از طریق شبکه رادیویی به مشاوره با فالانژیستها می پرداخت و با شلیک گلوله های منوّر توسط خمپاره ها و بالگردها به روشن کردن منطقه برای انجام علمیات کمک می کرد. طی دو روز عملیات، شبه نظامیان مسیحی حدود 700 800 مرد، زن و کودک فلسطینی را قتل عام کردند، گرچه منابع فلسطینی ادعا می کردند که آمار کشته ها بیش از 3500 نفر است.
به خاطر نقش نفرت انگیز شارون در کشتار صبرا و شتیلا، تلاشهایی صورت گرفت تا در یکی از دادگاه های حقوقی بلژیک او را به عنوان یک جنایتکار جنگی محاکمه کنند. در 18 ژوئن 2001، بیست و سه نفر از بازماندگان قتل عام صبرا و شتیلا با طرح شکایتی علیه آریل شارون وزیر دفاع پیشین و نخست وزیر فعلی اسراییل او را به ارتکاب جنایات جنگی متهم کردند، جنایت بر ضد بشریت و نسل کشی ای که در قتل عام 16 سپتامبر 1982 مرتکب شده بود. اتهام دیگر، متوجه آموس یارون سرتیپ وقت و فرمانده یگان ویژه ارتش اسراییل مستقر در بیروت در فاصله 200 متری اردوگاه های صبرا و شتیلا و مدیر کل و سرپرست فعلی وزارت دفاع اسراییل الیاس حُبیقه و دیگر رهبران شبه نظامی فالانژ لبنان است. بازماندگان کشتار صبرا و شتیلا به استناد قوانین سالهای 1993 و 1999 بلژیک که متضمن رعایت اصول جهانی دادرسی به جنایات جنگی و جنایت ضد بشری طبق حقوق جنایی بلژیک است، بر ضد این اقدامات شکایت کردند. حتی رسانه بی بی سی (BBC) انگلیس نیز برنامه مستندی را با عنوان «متهم» در مورد شارون تهیه کرد که حاکی از همدستی و مشارکت او در کشتار صبرا و شتیلا بود.
طبق اظهارات فعالانی که در تلاش هستند تا شارون را به اتهام ارتکاب چنین جنایاتی به دادگاه بکشانند: «بی شک شخصیت اصلی در این فاجعه، ژنرال آریل شارون است، نفر بعدی وزیر دفاع اسراییل می باشد که خود مسوول انجام این عملیات در لبنان بوده و شخصی است که به هنگام وقوع این جنایات در بیروت حضور داشته است...» اطلاعات موثق حاکی است، هرچند آقای شارون ترجیح داده که همدستان محلی اش در لبنان مرتکب این جنایت شوند؛ اما ممکن است این عملیات را با هدف مرعوب کردن کل جمعیت فلسطینی ساکن در لبنان به منظور ترک این کشور و یا عقب نشینی به مناطق شمالی، طراحی کرده باشد... در مورد شبه نظامیان فالانژ نیز باید آنها را به عنوان نیروهای فرعی و مباشران بالفعلِ تحت امر نیروهای نظامی اشغالگر جنوب لبنان و بیروت در زمان وقوع جنایت، در نظر داشت. این شبه نظامیان از سوی اسراییل مسلح شده و آموزش دیده بودند. رهبران آنها نمی توانستند در مخالفت با خواست نیروی اشغالگر (اسراییل) اقدامی انجام دهند و عملیات نظامی آنها با تدبیر و هماهنگی رهبران نظامی اسراییل صورت می گرفت.
جای بسی تاسف است که در اثر فشارهای بی امان دولت امریکا، دولت بلژیک در حال حاضر پذیرفته است، قوانین کشور را به نحوی تغییر دهد که دیگر نتوان شارون و همدستان توطئه گرش را به اتهام ارتکاب جنایات جنگی در بلژیک محاکمه کرد؛ اما برخلاف این وقفه، به نظر نمی رسد که بازماندگان جنایات صبرا و شتیلا دست از تلاشهای خود برای محاکمه شارون بردارند؛ هرچند، نباید از این نکته غافل شد که در واقع، شارون به واسطه نقشی که در این کشتار داشته، از سوی کمیسیون تحقیق و تفحص خود اسراییلیها به ریاست اسحاق کاهانه رییس وقت دیوان عالی اسراییل به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و در سال 1983 برای استعفا از سمت خود به عنوان وزیر دفاع تحت فشار بود. با این وجود، اوضاع در اسراییل به گونه ای بود که با گذشت مدت زمان کوتاهی، شارون برای بازگشت مجدد به عرصه قدرت، مشکل چندانی پیش رو نداشت.
همچنین به واسطه اَعمال نفرت انگیز دولت اسراییل، وضعیت این دولت در سازمان ملل برای اطلاق دولت «مطرود» در هاله ای از ابهام قرار داشت. بنابر اعتراف کمیته یهودیان امریکا: «... از پاییز 1996 به بعد جهان وارد مرحله جدید و متاسفانه آشنایی شده که یادآور وضعیت سازمان ملل در دهه های 1970 و 1980 است... در این دنیای بیکران و از هم گسیخته در نظر اعضای مجمع عمومی و سازمان ملل هیچ کشوری به اندازه اسراییل در معرض سنگدلی، حساسیت و وسواس قرار نگرفته است. هیچ کشوری مخاطب این تعداد قطعنامه انتقادی نبوده و در دستور کار کمیته های زیر نظر دبیر کل قرار نگرفته است.» هفت سال بعد کمیته یهودیان امریکا اظهار داشت: «اسراییل به خاطر رفتارها و برخوردهای خاصی که در سازمان ملل داشته، به شیوه های مختلف منزوی شده؛ به طوری که این کشور را در جایگاه یک دولت مطرود قرار داده است.»
بنابر اظهارات یکی دیگر از همرهان و موافقان صهیونیست: «تنها می توان بر روی امریکا حساب کرد که به سرعت و صراحت اعلام نماید که شرایط و موقعیت اسراییل را درک کرده و از حقوق اسراییل برای بازیابی مجدد خود دفاع خواهد کرد. در عوض، اروپاییها دور خود می چرخند و با تلاشی که به هیچ وجه قانع کننده نیست، همدردی خود را با قربانیان اسراییلی نشان می دهند؛ اما نمی توانند نفرت عمیق خود را نسبت به دولت شارون و بیزاری عمومی شان را در مورد پاسخهای نظامی اسراییل در مورد مسایلی که از نظر آنها موضوعاتی سیاسی تلقی می شود، پنهان کنند.» همین گزارش در ادامه، می افزاید: «به عنوان مثال، کمیسیون حقوق بشر مستقر در ژنو با صرف 35 درصد از وقت خود در جلسات شش هفته ای امسال، اسراییل را مورد حملات شدید خود قرار داد. این کمیسیون به تصویب کمتر از 8 قطعنامه ضد اسراییلی رضایت نداد و این در حالی بود که به هیچ یک از سایر مناطق بحران خیز، بیش از یک قطعنامه اختصاص نیافت.»
اسراییل صهیونیست، مورد نفرت جهانی است و دلیل دقیق این بیزاری، اشغال خشونت آمیز فلسطین و رفتار غیرانسانی این رژیم با مردم فلسطین در 55 سال گذشته است. این موضوع باعث بدنامی بیش از پیش آریل شارون می شود. شارون از سال 1942 که به عضویت هاگاناه(9) شاخه تروریستی جنبش صهیونیست درآمد، تاکنون از هیچ فرصتی برای ریختن خون مردم فلسطین فروگذار نکرده است. گذر زمان، تنها موجب افزایش قساوت و سنگدلی وی شده است. بنابراین، نقش فعلی او به عنوان نخست وزیر به همان اندازه هولناک است. کشتار فلسطینیها در آوریل 2002 در اردوگاه آوارگان واقع در کرانه باختری شهر جنین نیز مثال دیگری از ددمنشی نیروهای ارتش اسراییل به فرماندهی شارون می باشد. حال، در این برهه از زمان، دولت هند افتخار دیدار از این کشور را به رهبر خون آشام حزب لیکود داده است. این تصمیم نابخردانه دولت هند، توهین آشکار به مردم آگاه و بیدار هند می باشد.
اگر دولت هند در این شرایط بلافاصله دعوت خود را پس نگیرد، این موضوع صدمه جبران ناپذیری بر حیثیت ملت هند وارد خواهد کرد. هرگونه اهمال از سوی دولت هند در این راستا، تنها به منزله آن است که دولت، آگاهانه تصمیم گرفته تا چشمانش را بر روی جنایات وحشتناکی ببندد که شارون و باند فاشیست وی نسبت به مردم بیچاره فلسطین که زیر یوغ اشغال اسراییل هستند، مرتکب می شوند. چنین تصمیمی به این معنا می باشد که دولت هند در پی بی اعتبار کردن تمام سیاستهای اصولی ای است که سرلوحه کار دولتهای پیشین این کشور بوده و با شور و حرارت از آرمان عدالتخواهانه مردم فلسطین حمایت می کردند.
براساس گزارشهای دریافتی، سفر آریل شارون برای دیدار از هند، برای روزهای 9 تا 11 سپتامبر 2003 برنامه ریزی شده است؛ با این حال، دولت هند اعلام کرده که تاریخ این دیدار هنوز قطعی نشده است. در صورتی که تاریخ این دیدار هیچگاه قطعی و نهایی نشود، دولت هند از شرمساری دعوت یک جنایتکار جنگی مبرا خواهد شد. چنان که افکار عمومی به اندازه کافی دولت هند را برای پایبندی به مواضع اصولی پیشین تحت فشار قرار ندهند، در آن صورت، لابی طرفدار صهیونیستها نیز از تحمیل خواسته های خود دست بر نخواهد داشت.
منبع: Counter Punch
پی نوشتها:
1- ND Jayaprakash
2- Brajesh Mishra
3- Sangh Parivar
4 مجله نیویورک تایمز در دوم ژوئن 2001، در بخش نیویورکِ خود در گزارشی با عنوان: «دو متحد بی شباهت به یکدیگر در تنفر از مسلمانان به موضع مشترکی دست یافتند. (صفحه A13)»، نوشت یک گروه افراطی هندو با عنوان هندوهای جزیره کویینز لانگ Hindu unity org (Queens - long Island Hindus) که سخن گفتن از جانب پیروانشان را حق مسلم خود می دانند، به هواداران مرحوم خاخام مایر دیوید کاهانه (Meir David Kahane) در شهر بروکلین ملحق شده اند (Kahane . org). دو گروه توافق کردند که همزمان با یاری رساندن به یکدیگر جهت تقویت سایتهای انزجارآمیز خود، منابع و راهبردهای خود را در راستای اهداف مشترک به کار گیرند. (نگاه کنید به «آیا به واقع اسلام معضلی برای یهودیان و هندوها است؟» (اَمریت جیت سبنگ (Amritjit singh)
5- Bharathia Jan Sangh
6- Tnuat Haherut (آزادی)
7- Irgun Zvai Leumi
8- Qibiya
9- Haganah