اشاره: با توجه به اعلام سال 1379 به عنوان «سال امام علی،علیه السلام » بر آن شدیم که شماره های موعود امسال را به نام مبارک آن امام همام مزین کنیم و در هر شماره به یکی از ابعاد وجودی آن حضرت بپردازیم.
در مقاله حاضر به عنوان مطلع سخن در باب امیرالمؤمنین، علیه السلام، به موضوع «حدیث غدیر» و مفهوم «ولایت » در حدیث غدیر پرداخته شده و با بهره گیری از روایات اهل سنت نشان داده شده که کلمه «مولی » در حدیث غدیر درست به همان معنا که در آیه شریفه قرآن: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم » آمده است.
مساله خلافت و جانشینی پیامبر اسلام، صلی الله علیه وآله، از همان آغاز اسلام مطرح بوده است. در پی نزول آیه:
وانذر عشیرتک الاقربین (1)
خویشاوندان نزدیکت را انذار ده.
پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، در اجتماع بنی عبدالمطلب پس از اظهار و ابراز دعوت اسلام فرمود:
فایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم بعدی؟
کدامیک از شما در این «امر» مرا یاری می کند تا اینکه برادر و وصی من و پس از من جانشین من در میان شما باشد؟
و در این میان علی، علیه السلام، که کمسالترین آنان بود پاسخ داد:
انا یا نبی الله اکون وزیرک علیه.
ای پیامبر خدا، من در این «امر» وزیر و یاور تو خواهم بود.
پیامبر، صلی الله علیه وآله، نیز دست بر دوش آن حضرت نهاد و فرمود:
ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم...
این برادر من، وصی من و جانشین من در میان شماست... (2)
و یا نمونه دیگر، قبل از هجرت پیامبر، صلی الله علیه وآله، به مدینه و در دوران شدائد و سختیها و دشواریهای مکه هنگامی که ایشان دعوت اسلام را بر «بنی عامر» عرضه نمود آنان پرسیدند:
آیا اگر با تو بر «امر» تو بیعت کنیم، سپس خدا تو را بر مخالفینت پیروز گرداند; پس از تو این «امر» از آن ما خواهد بود؟(3)
و پیامبر، صلی الله علیه وآله، در پاسخ فرمودند:
الامر الی الله یضعه حیث یشاء. (4)
این «امر» به دست خداست; آن را در هر کجا که بخواهد قرار می دهد.
بنابراین مساله خلافت و ولایت «امر» مطلب پنهان و مغفولی نبوده است. هم پیامبر، صلی الله علیه وآله، به آن التفات داشته و آن را ابراز می نمودند و هم دیگران از این مطلب می پرسیدند و تاریخ اسلام موارد فراوانی را در بر دارد که پیامبر، صلی الله علیه وآله، به مناسبتهای گوناگون ابتدائا و یا در پاسخ دیگران، بصراحت و یا اشاره، موضوع و مصداق خلافت و ولایت را طرح می نمودند. (5)
واقعه روز غدیر خم
در این میان حدیث غدیر موقعیت و مقام ویژه و برجسته ای دارد، زیرا در دیگر موارد موضوع برای تمام مسلمانان و بصراحت در یک مجمع عمومی مطرح نشده بود; اما در این روز در اجتماع عمومی مسلمین با مقدمات خاصی که پیامبر، صلی الله علیه وآله، معمول داشتند و با صراحت هرچه تمامتر مساله ولایت مطرح گردید. و اما اینکه گفته شده است:
مسلمانان در تفسیر حادثه غدیر به اختلاف افتادند و دست کم دو تفسیر اساسی و مهم از این حادثه به دست دادند که همچنان تا امروز پابرجا مانده است و هیچ یک میدان را به نفع دیگری خالی نکرده است. روایات متقن تاریخی و متواترات به ما می گویند که پیامبر، صلی الله علیه وآله، در روز غدیر، علی، علیه السلام، را به مسلمانان معرفی کردند و گفتند که هرکس من مولای او هستم علی هم مولای اوست.
من کنت مولاه فهذا علی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
این حد از خطبه پیامبر، صلی الله علیه وآله، متواتر است و فریقین (شیعه و سنی) آن را نقل کرده اند. پاره ای از محدثان و مورخان شیعی خطبه بسیار بلندی از پیامبر، صلی الله علیه وآله، در روز غدیر نقل کرده اند که کاملا مضمون شیعی دارد و با اعتقاداتی که بعدها شیعیان بر آنها پافشاری کردند و به مدد آنها میان خود و دیگر فرق اسلامی تمایز افکندند، موافقت تام دارد.
باری در این روایت تا آن حد که گفتیم اختلاف چشمگیری پدید نیامده است. اختلاف از درایت آغاز شد. یعنی این پرسش مطرح شد که مدلول این کلمات پیامبر، صلی الله علیه وآله، در آن موقعیت که ادا شد چیست؟ «مولا» دقیقا چه معنا می دهد و ایشان علی، علیه السلام، را به چه امری نصب کرده اند و مسلمانان در قبال علی، علیه السلام، به چه کاری مکلف و موظف شدند؟ آیا همانطور که شیعیان بعدها مدعی شدند پیامبر در روز غدیر نظریه امامت را ابداع و مطرح کردند؟ و آیا مولا به همان معنا بود که در آیه شریفه قرآن آمده است که: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم ». (6)
آیا پیامبر شخص معینی به نام علی (و از طریق علی، فرزندان او) را به این منصب منصوب کردند و مسلمانان را در مقابل یک اصل اعتقادی تازه ای قرار دادند؟ با نزاعهای تاریخی و حل نشده شیعیان و اهل سنت در این خصوص آشناییم و حاجتی به اعادت ذکر آنها نیست. (7)
در اینجا نویسنده اساس اختلاف مسلمانان را دو گونه تفسیر از حادثه غدیر و اختلاف در درایت و فهم مدلول کلمات پیامبر، صلی الله علیه وآله، و معنای کلمه «مولی » معرفی می کند. دو گونه تفسیری که تاکنون نیز پابرجا مانده و هیچ یک میدان را به نفع دیگری خالی نکرده است و نزاعهای تاریخی و حل نشده شیعیان و اهل سنت است.
اما در اینجا این پرسش مطرح است که: آیا اختلاف نظری شیعیان و اهل سنت تنها ناشی از درایت حدیث غدیر است؟ و آیا تشیع (و نیز تسنن) تنها مبتنی بر تفسیری از حدیث غدیر است؟ یا این که ریشه های اختلاف نظری این دو به جاهای دیگر و حوادث تاریخی نیز برمی گردد؟
دیدیم که استناد شیعه برای وصایت و خلافت علی، علیه السلام، به همان آغاز دعوت اسلام بر می گردد و تنها مبتنی بر نقل و یا درایتی از حدیث غدیر نیست. به علاوه همانطور که خواهیم دید گذشته از درایت و تفسیر متفاوت، نقل و روایت (از خود اهل سنت) نیز در این باب کم نیست و در احادیث اهل سنت نقلهایی یافت می شود که ارتباط «ولایت » مذکور در حدیث غدیر را با آیه شریفه سوره احزاب می رساند.
گذشته از اینها آیا می توانیم در هر مبحث نظری و اعتقادی تنها به صرف اینکه نزاعهای تاریخی و حل نشده وجود دارد خود را از وارد شدن در آن بحث برهانیم و تکلیف و موضع خود را از دیدگاه اعتقادی و ایمانی روشن نسازیم؟ ملاک نزاعهای حل نشده چیست؟ و این نزاع برای چه کسانی حل نشده است؟ آیا همین امروز، همه انسانهای روی زمین به وجود خداوند بزرگ اعتقاد دارند و انسانی نیست که اعتقاد به وجود خدا نداشته باشد; یا اینکه خیر، همچنان انسانهایی یافت می شوند که به وجود خدا اعتقاد ندارند؟ مسلما هنوز کسانی هستند که به وجود خدا اعتقاد ندارند; اما آیا می توان به استناد این مطلب مبحث اعتقاد به وجود خدا را یک مبحث تاریخی و حل نشده بینگاریم؟! آیا نویسنده محترم در مقابل ادله و استدلال شیعیان در همان دو کتابی که یاد نموده پاسخ در خوری یافته است؟!
همانطور که بیان شد طرح مساله وصایت و خلافت پیامبر، صلی الله علیه وآله، مربوط به نخستین دعوت علنی و عمومی حضرت است و ولایت «امر» پس از پیامبر، صلی الله علیه وآله، حتی قبل از هجرت مورد توجه و پرسش بوده است. اما در اینجا چند پرسش مطرح است که پاسخ به آنها می تواند به ما در درک بهتر مفهوم حدیث غدیر کمک کند.
اول، آیا «مولی » به همان معنا است که در آیه شریفه سوره احزاب آمده است که:
النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم.
پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
و آیا ولایت در خطبه غدیر به معنای همان ولایتی است که در این آیه شریفه بیان شده است؟ (8)
در این باره می توانیم به گزارشهای تاریخی از طریق برادران اهل سنت مراجعه کنیم:
در نقلهای گوناگون حدیث غدیر از طریق اهل سنت، پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، به آیه شریفه استناد نموده اند از جمله:
1. طبرانی (از محدثان و راویان اهل سنت) و غیر او به سندی که اجماع به صحت آن دارند از «زید بن ارقم » نقل نموده است که گفت:
رسول خدا، صلی الله علیه وآله، در غدیر خم زیر درختان سخنرانی نمود، پس گفت:
ای مردم، خدا مولای من است و من مولای مؤمنین ام و من بر مؤمنین از خودشان اولی هستم پس هر که من مولای اویم این شخص (یعنی علی) مولای اوست... (9)
2. امام احمد از حدیث زید بن ارقم روایت نموده است که گفت:
با رسول خدا، صلی الله علیه وآله، در سرزمینی که به آن «وادی خم » گفته می شد فرود آمدیم پس امر به نماز فرمود و در آن گرمای سخت نماز گزارد. برای رسول خدا پارچه ای به درختی افکندند تا سایه گردد پس فرمود: «آیا نمی دانید، آیا گواهی نمی دهید که من به هر مومنی از خود او اولی هستم؟» گفتند: «آری ». فرمود: «پس هر که من مولای اویم علی مولای اوست. خدایا، دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد.» (10)
3. امام احمد از حدیث «براء بن عازب » از دو طریق نقل نموده است که گفت:
با رسول خدا، صلی الله علیه وآله، بودیم پس در «غدیرخم » فرود آمدیم ندای نماز جماعت داده شد و برای رسول خدا، صلی الله علیه وآله، در زیر دو درخت جایی فراهم شد پس نماز ظهر گذارد و دست علی را گرفت و فرمود: «آیا نمی دانید من اولی به مؤمنین از خودشان هستم؟» گفتند: «آری ». سپس دست علی را گرفت و فرمود: «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا، دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد».
پس از آن عمر، علی را ملاقات نمود و به او گفت: بر تو پسر ابی طالب گوارا باشد. مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی.(11)
4. امیرمؤمنان علی، علیه السلام، در ایام خلافت خود مردم را در «رحبه » (یکی از محلات کوفه) جمع نمود و فرمود:
هر مرد مسلمانی را که فرمایش رسول خدا، صلی الله علیه وآله، را در روز غدیر خم شنیده است به خدا قسم می دهم که برخیزد و به آنچه شنیده گواهی دهد. و برای گواهی برنخیزد، مگر کسی که با چشمان خود دیده و با گوشهای خود شنیده است.
پس سی صحابی رسول خدا که دوازده نفر آنان از جنگجویان و مجاهدان «بدر» بودند برخاستند و گواهی دادند که رسول خدا، صلی الله علیه وآله، دست علی، علیه السلام، را گرفت و به مردم فرمود:
آیا می دانید که من اولی به مؤمنین از خوشان هستم؟ گفتند: «آری ». فرمود: هر که من مولای اویم، این (علی) مولای اوست. خدایا، دوست بدار آنکه او را دوست دارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن دارد... (12)
5. امام احمد از حدیث زید بن ارقم از «ابوطفیل » نقل نمود که گفت:
علی مردم را در رحبه جمع نمود و آنان را به خدا سوگند داد که هر مرد مسلمان گفتار رسول خدا، صلی الله علیه وآله، در روز غدیر خم را شنیده است برخیزد. سی نفر برخاستند. و ابونعیم گفت مردم زیادی برخاستند و گواهی دادند که زمانی که پیامبر، صلی الله علیه وآله، دست او را گرفت به مردم فرمود: «آیا می دانید من اولی به مؤمنین از خودشان هستم؟» گفتند: «آری، یا رسول خدا» فرمود: «هر که من مولای اویم این (علی) مولای اوست. خدایا دوست بدار آنکه او را وست بدارد و دشمن دار هر که او را دشمن دارد.»
ابوطفیل گفت خارج شدم و در من تردیدی بود که چرا دیگران به این حدیث عمل نکردند پس زید بن ارقم را ملاقات نمودم و ماجرا را برای او نقل نمودم و زید گفت: انکار نکن من خود از رسول خدا، صلی الله علیه وآله، شنیدم که این چنین می فرمود. (13)
6. امام احمد در «مسند» خود از عبدالرحمن بن ابی لیلی نقل نمود که گفت:
علی را در رحبه دیدم که مردم را به خدا سوگند می داد... (به همان مضمون احادیث قبل) و از جمله دوازده نفر از مجاهدان جنگ بدر برخاستند گویی که هم اکنون آنان را می بینم پس گفتند: «گواهی می دهیم که شنیدیم رسول خدا، صلی الله علیه وآله، روز غدیر خم می فرمود: «آیا اولی به مؤمنین از خودشان نیستم و آیا زنان من مادران آنان نیستند؟» گفتیم: «بلی ای رسول خدا» فرمود: «پس هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا، دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد». (14)
در نقلهای دیگر نیز به گونه ای دیگر به آیه شریفه استناد شده است.
7. حاکم از زیدبن ارقم از دو طریق که به شرط شیخین (بخاری و مسلم) صحیح است نقل نمود که گفت:
زمانی که رسول خدا، از حجة الوداع باز می گشت در غدیر خم فرود آمد ...پس گفت: «خدای، عزوجل، مولای من است و من مولای هر مؤمنی هستم ». سپس دست علی را گرفت و فرمود: «هر که من مولای اویم این (علی) ولی اوست. خدایا، دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد». (15)
8. نسائی از زیدبن ارقم نقل نمود که گفت:
هنگامی که پیامبر، از حجة الوداع باز می گشت، در غدیر خم فرود آمد... سپس گفت: «خدا مولای من است و من ولی هر مؤمنی هستم ». سپس دست علی را گرفت و فرمود: «هر که من ولی اویم این (علی) ولی اوست. خدایا دوست بدار هر که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد».
ابوطفیل (راوی حدیث از زیدبن ارقم) گفت:
به زید گفتم: «خودت از رسول خدا، صلی الله علیه وآله، شنیدی؟» گفت: «هیچ کس در زیر آن درختان نبود مگر اینکه با چشمانش دید و با گوشهایش شنید». (16)
9. نسائی از عایشه دختر سعد نقل نمود که گفت:
شنیدم پدرم می گفت: «شنیدم از رسول خدا، صلی الله علیه وآله، در روز جحفه که دست علی را گرفت و سخنرانی نمود. پس حمد و ثنای خدا بجای آورد، سپس گفت: «ای مردم من ولی شما هستم؟» گفتند: «راست گفتی ای رسول خدا» سپس دست علی را بلند نمود، و فرمود: «این (علی) ولی من است و دین مرا ادا می کند و من دوستدار کسی هستم که او را دوست دارد و دشمن کسی هستم که او را دشمن دارد». (17)
10. نسائی از سعد نقل نمود که گفت:
با رسول خدا بودیم، چون به غدیر خم رسید، ایستاد تا مردم بیایند. سپس آنان را که پیش از او بودند باز گرداند و آنان که عقب مانده بودند ملحق شدند، پس چون مردم جمع شدند، گفت: «ای مردم چه کسی ولی شماست؟» گفتند: «خدا و رسول او». سپس دست علی را گرفت و او را بر پا داشت، و فرمود: «هر که خدا و رسول خدا ولی اوست این (علی) ولی اوست. خدایا، دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد». (18)
دوم، منظور از «ولی » در روایت غدیر چیست؟
به استناد نقلهای مذکور از اهل سنت «ولی »به همان معنایی است که برای پیامبر، صلی الله علیه وآله، در آیه شریفه سوره احزاب بیان شده است در نتیجه معنای حدیث غدیر اینگونه خواهد بود که علی، علیه السلام، در مرتبه بعد از نبی، صلی الله علیه وآله، «اولی بالمؤمنین من انفسهم » خواهد بود.
قرائن دیگری نیز وجود دارد که دلالت بر این معنای خاص از ولایت می کند از جمله:
1. فرمایش پیامبر که:
و هو ولیکم بعدی. (19)
علی پس از من ولی شماست.
و اگر ولایت به معنایی غیر از «اولی بالمؤمنین من انفسهم » باشد که اولا فرقی بین علی و غیر او در این جهت نیست و ثانیا چنین ولایت عامی برای علی، علیه السلام، در زمان پیامبر، صلی الله علیه وآله، هم ثابت است و ثانیا اصلا ولایت عام مؤمنین بر یکدیگر نیاز به مجتمع نمودن مردم و خطبه و خطابه ندارد و به نص آیه قرآن برای همه مؤمنین ثابت است.
2. روایتی که احمد بن حنبل نقل کرده و در آن گفتگوی رسول گرامی اسلام، صلی الله علیه وآله، و «بریده » چنین کایت شده است:
پیامبر، صلی الله علیه وآله، فرمود: «ای بریده آیا من بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟» گفت: «آری، ای پیامبر خدا». فرمود: «هر کس من مولای اویم، پس علی مولای اوست ». (20)
ملاحظه می شود که در این روایت نیز پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، پس از آنکه از بریده در مورد مضمون آیه محل بحث و ولایت خود بر مؤمنان اقرار می گیرد، تصریح می کند که هر کس من مولای اویم (به همان معنای مورد نظر آیه) علی، علیه السلام، هم مولای اوست.
سوم، آیا گذشته از حدیث غدیر و یا روایات و احادیث دیگر در بین فریقین از راه دیگری می توان به «ولایت » به همان معنایی که در آیه شریفه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم » آمده است برای وجود مقدس حضرت امیر پی برد یا نه؟
با تامل و دقت در آیات قرآن کریم درمی یابیم که چنین ولایتی برای حضرت ثابت است; زیرا در آیه مباهله می فرماید:
فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین. (21)
از آن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس که درباره او [عیسی] با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را. آنگاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا بر دروغگویان بفرستیم.
در لغت عرب «نفس » (که مفرد «انفس » مذکور در آیه است) به معنای «خود» است مانند آیه شریفه:
یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم. (22)
ای کسانیکه ایمان آورده اید مراقب خودتان باشید.
از نظر تاریخی نیز مسلم است که پیامبر، صلی الله علیه وآله، در روز مباهله همراه با حسنین، علیهماالسلام، و فاطمه زهرا، علیهاالسلام، و حضرت امیر، علیه السلام، آنهم با ترتیبی خاص حاضر شدند. فخر رازی قضیه مباهله را اینگونه نقل نموده است:
رسول خدا، صلی الله علیه وآله، با کسائی ندوخته از موی سیاه که بر دوش او بود خارج شد در حالی که حسین را در آغوش گرفته بود و دست حسن را در دست داشت و فاطمه، علیهاالسلام، پشت سر او می آمد و علی، علیه السلام، پشت سر فاطمه، علیهاالسلام، و رسول خدا، صلی الله علیه وآله، می گفت: هنگامی که دعا کردم آمین گویید... و روایت شد که رسول خدا، صلی الله علیه وآله، چون در آن لباس ندوخته سیاه خارج شد حسن، علیه السلام، آمد. پس رسول خدا، صلی الله علیه وآله، او را داخل لباس نمود و سپس حسین، علیه السلام، آمد. پس او را داخل لباس نمود، سپس فاطمه، علیهاالسلام، آمد، سپس علی، علیه السلام، آمد. سپس رسول خدا، صلی الله علیه وآله، فرمود: بدرستی که خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند. (23)
بنابراین به نص قرآن کریم و تطبیق پیامبر، صلی الله علیه وآله، علی، علیه السلام، «خود» پیامبر است مگر در اموری که اختصاصی نبی مکرم اسلام، صلی الله علیه وآله، باشد، مانند نبوت تشریعی و خاتمیت و یا بعضی احکام شرعی مانند نکاح و یا نماز; در غیر اینگونه اختصاصات، علی، علیه السلام، حکم پیامبر، صلی الله علیه وآله، را دارد و از آنجایی که برای پیامبر، صلی الله علیه وآله، ولایت مخصوصی به نص آیه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم » ثابت است همین ولایت برای حضرت علی، علیه السلام، نیز ثابت می باشد. (24)
در این نوشتار ملاحظه فرمودید که:
1. به استناد نقلهایی از حدیث غدیر از طریق اهل سنت، پیامبر قبل از بیان جمله مشهور: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه » به ولایت خاص خود (مستند به آیه شریفه سوره احزاب) استناد نمودند، بنابراین ولی در حدیث غدیر همان معنایی را دارد که آیه سوره احزاب بیان نموده است.
2. علاوه بر نقل و روایت با تامل عقلی و درایت در حدیث غدیر و نحوه خاص و مقدمات و تشریفاتی که پیامبر، صلی الله علیه وآله، برای بیان «من کنت مولاه فهذا علی مولاه » انجام داده اند درمی یابیم که منظور از این ولایت یک امر عادی و متعارف مانند اینکه علی داماد پیامبر است یا پسر عموی ایشان می باشد یا اینکه مانند دیگر مؤمنان ولایت ایمانی دارد نمی باشد و نوع خاصی از ولایت مقصود است که برای دیگر مؤمنان ثابت نیست و برای اظهار آن به تصریح و تنصیص پیامبر، صلی الله علیه وآله، نیاز است.
3. علاوه بر حدیث غدیر در دیگر احادیثی که از طریق اهل سنت نقل شده است به «علی، علیه السلام » «ولی » اطلاق شده است با توجه به اینکه مضمون این احادیث این است که «هو ولی کل مؤمن ومؤمنة من بعدی » معلوم می شود که این «ولایت »، ولایت متعارف مؤمنان بر یکدیگر نیست و ولایت خاصی است; از همان گونه ولایتی که پیامبر، صلی الله علیه وآله، دارند و این ولایت در طول ولایت پیامبر، صلی الله علیه وآله، و در مرتبه ای پس از ولایت نبی، صلی الله علیه وآله، واقع شده است.
4. گذشته از نقلهای متعدد حدیث غدیر از طریق برادران اهل سنت با تامل و دقت در آیه مباهله که پیامبر، صلی الله علیه وآله، با عمل خود آن را بر علی، علیه السلام، تطبیق نمودند درمی یابیم که علی، علیه السلام، در غیر اختصاصات پیامبر، صلی الله علیه وآله، (مانند نبوت تشریعی) حکم خود آن حضرت را دارد.
بنابراین هر آنچه برای پیامبر، صلی الله علیه وآله، ثابت باشد برای علی، علیه السلام، نیز ثابت است (البته در غیر احکام اختصاصی پیامبر، صلی الله علیه وآله) و از آنجایی که ولایت مخصوصی به نص آیه سوره احزاب برای پیامبر، صلی الله علیه وآله، ثابت است این ولایت برای علی، علیه السلام، نیز ثابت است.
پی نوشتها:
1. سوره شعراء (26)، آیه 214.
2. ر. ک: یعقوب، المحامی، احمدحسین، نظریه عدالة الصحابة و المرجعیة السیاسیة فی الاسلام، مؤسسه انصاریان للطباعة و النشر،1417ه-1996م، ص 224، قم، ایران، الطبعة الثالثة. نویسنده روایت را از منابع تاریخی و تفسیری چون: تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر طبری)، لباب التاویل فی معانی التنزیل (از علی بن محمد بن ابراهیم بغدادی)، معالم التنزیل، تفسیر بغوی، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر) السیرة النبویة (از ابن کثیر)، دلائل بیهقی، کامل ابن اثیر، سیرة حلبیة، شرح ابن ابی الحدید، کنزالعمال، تاریخ دمشق (از ابن عساکر)، مستدرک حاکم، مسند احمد حنبل، خصائص نسائی و... نقل نموده است و نیز ر.ک: المراجعات، مراجعه شماره 20.
3. ثم قال له: ارایت ان نحن بایعناک علی امرک ثم اظهرک الله علی من خالفک ایکون لنا الامر من بعدک؟
4. ر. ک: ابن جریر الطبری، جعفر بن محمد (224 - 310 ق)، تاریخ الطبری، ج 1، ص 556. دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة الثانیة، 1408 ق. و نیز: ابن هشام، السیرة النبویة، انتشارات ایران، زمستان 63، ج 2، ص 66; در ادامه این گفتگو و دعوت بنی عامر نیز پاسخ گفت: آیا خود را در برابر عرب فدای تو سازیم. پس آنگاه که خدا تو را پیروز گرداند «امر» از آن غیر ما باشد. ما حاجتی به «امر» تو نداریم. و از بیعت و همراهی با پیامبر ابا نمودند. «فقال له: افتهدف نحورنا للعرب دونک فاذا اظهرک الله کان الامر لغیرنا لا حاجة لنا بامرک فابوا علیه ».
برای دیدن نمونه های کاربرد واژه «امر» در تاریخ اسلام و صدرالاسلام از جمله ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ هشتم 1361، ص 49.
5. برای این موارد از جمله ر.ک: یعقوب، المحامی احمد حسین، همان و نیز العاملی، شرف الدین، المراجعات.
6. سوره احزاب (33)، آیه 6.
7. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، انتشارات صراط، تهران، بهار 78، ص 244.
8. این نوشتار درصدد بررسی همین قسمت از مقاله «ولایت باطنی و ولایت سیاسی » است گذشته از موارد نقد دیگری که مقاله مذکور دارد حداقل دو مطلب مهم و محوری آن در آینده مورد بحث واقع می شود:
اول - آیا انتخاب در سقیفه دموکراتیک بوده آست؟ (ر.ک: بسط تجربه نبوی، ص 273)دوم - حقیقت ولایت و امامت کدام است؟ آیا امامت مفهومی سیاسی است یا یک مفهوم عرفانی و معنوی و یا چیز دیگر؟ (ر.ک: بسط تجربه نبوی، ص 275).
9. اخرج الطبرانی و غیره بسند مجمع علی صحته عن زید بن ارقم قال: خطب رسول الله، صلی الله علیه وآله، بغدیر خم تحت شجرات. ثم قال: یا ایها الناس ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا مولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فهذا مولاه یعنی علیا...
10. و اخرج الامام احمد من حدیث زید بن ارقم قال: نزلنا مع رسول الله، صلی الله علیه وآله، بوادی یقال له وادی خم فامر بالصلاة فصلاها بهجیر قال خطبنا، و ظل لرسول الله، صلی الله علیه وآله، بثوب علی شجرة سمرة من الشمس فقال: صلی الله علیه وآله: الستم تعلمون او لستم تشهدون انی اولی بکل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلی. قال، صلی الله علیه وآله: فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
11. و اخرج الامام احمد من حدیث البراء بن عازب من طریقین قال: کنا مع رسول الله، صلی الله علیه وآله، فنزلنا بغدیر خم فنودی فینا الصلاة جامعة و کسح لرسول الله، صلی الله علیه وآله، تحت شجرتین فصلی الظهر و اخذ، صلی الله علیه وآله، بید علی فقال: الستم تعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: بلی. قال: الستم تعلمون انی اولی بکل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلی. قال فاخذ بید علی فقال، صلی الله علیه وآله: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
12. ما قام به امیرالمؤمنین ایام خلافته اذ جمع الناس فی الرحبة فقال: انشد الله کل امرء مسلم سمع رسول الله، صلی الله علیه وآله، یقول یوم غدیر خم ما قال الا قام فشهد بما سمع، و لا یقم الا من رآه بعینیه و سمعه باذنیه، فقام ثلاثون صحابیا فیهم اثنا عشر بدریا فشهدوا انه اخذه بیده، فقال، صلی الله علیه وآله، للناس: اتعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: نعم. قال، صلی الله علیه وآله: من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
13. ما اخرجه الامام احمد... فقال، صلی الله علیه وآله، للناس اتعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: نعم یا رسول الله. قال: من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
14. اخرج الامام احمد... سمعنا رسول الله، صلی الله علیه وآله، یقول یوم غدیر خم: الست اولی بالمؤمنین من انفسهم و ازواجی امهاتهم؟ فقلنا: بلی یا رسول الله. قال: فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
15. اخرج الحاکم فی مناقب علی من مستدرکه عن زید بن ارقم من طریقین صححهما علی شرط الشیخین قال: لما رجع رسول الله، صلی الله علیه وآله، من حجة الوداع و نزل غدیر خم... ثم قال: ان الله عزوجل مولای و انا مولی کل مؤمن ثم اخذ بید علی فقال من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
16. و اخرج النسائی عن زید بن ارقم قال: ... ثم قال، صلی الله علیه وآله: ان الله مولای وانا ولی کل مؤمن. (پیامبر، صلی الله علیه وآله، در این نقل به آن ولایت خاصی که خدا بر او و او بر مؤمنین دارد استناد نموده است نه به ولایت عام مؤمنین بر یکدیگر). ثم اخذ بید علی فقال: من کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
17. و اخرج النسائی عن عائشة بنت سعد قالت سمعت ابی یقول سمعت رسول الله، صلی الله علیه وآله، یوم الجحفة فاخذ بید علی و خطب فحمد الله و اثنی علیه ثم قال: ایها الناس انی ولیکم. قالوا: صدقت یا رسول الله ثم رفع ید علی فقال هذا ولیی و یؤدی عنی دینی و انا موالی من والاه و معادی من عاداه.
18. و عن سعد ایضا قال کنا مع رسول الله فلما بلغ غدیر خم وقف للناس ثم رد من تبعه و لحق من تخلف فلما اجتمع الناس الیه قال: ایها الناس من ولیکم؟ قالوا: الله و رسوله. ثم اخذ بید علی فاقامه ثم قال: من کان الله و رسوله ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. این چند حدیث از دو مراجعه 54 و56 کتاب شریف «المراجعات » استفاده شده است. و مطمئنا با رجوع به دیگر نقلهای اهل سنت موارد دیگر که در آنها پیامبر، صلی الله علیه وآله، استناد به آیه شریف نموده است، بیشتر خواهد بود.
19. ر.ک: مراجعه 36 از کتاب شریف «المراجعات » در این مراجعه دسته ای از روایت را از منابع مختلف اهل سنت و با نقلهای متفاوت با همان مضونی که در متن نقل شده آورده است.
20. ما اخرجه الامام احمد... فقال، صلی الله علیه وآله: یا بریدة الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قلت: بلی یا رسول الله. قال: من کنت مولاة فعلی مولاه.
واخرجه الحاکم فی مستدرکه وصححه علی شرط مسلم و اخرجه الذهبی فی تلخیصه مسلما بصحته علی شرط مسلم ر. ک: مراجعه 38 از «المراجعات ». "
21. سوره آل عمران (3)، آیه 61.
22. سوره مائده (5)، آیه 105.
23. فخر رازی، التفسیر الکبیر، بی جا، بی تا، ج 8، ص 85: «و کان رسول الله، صلی الله علیه وآله، خرج و علیه مرط من شعر اسود و کان قد احتضن الحسین و اخذ بید الحسن و فاطمة تمشی خلفه و علی، رضی الله عنه، خلفها و هو یقول: اذ دعوت فامنوا ... و روی انه، علیه السلام، لما خرج فی المرط الاسود فجاء الحسن، رضی الله عنه، فادخله ثم جاء الحسین، رضی الله عنه، فادخله ثم فاطمة ثم علی، رضی الله عنهما، ثم قال: انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. و اعلم ان هذه الروایة کالمتفق علی صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث ».
و نیز ر.ک: زمخشری، جارالله، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بی جا، بی تا، ج 1، ص 368.
24. مشابه این استدلال را فخر رازی در ذیل المسالة الخامسة از دانشمندی به نام محمودبن الحسن الحمصی در ری که استاد شیعیان اثنی عشری بوده است نقل می نماید با این بیان که آیه دلالت بر افضلیت وجود مبارک مولی بر صحابه و انبیاء سلف می نماید و سپس فخر رازی در پاسخ به اجماع متوسل می شود که به اجماع مسلمین مولی از از انبیاء سلف افضل نیست.
یعنی: 1- اصل استدلال و شمول آن را پذیرفته است.
2- افضلیت حضرت نسبت به صحابه را پذیرفته است.
3- تنها قیدی که در استدلال زده در شمول استدلال به افضلیت انبیاء سلف است. آنهم با تمسک به اجماع مسلمین. می دانیم که علاوه بر مباحثی که درباره حجیت اجماع وجود دارد. از اصل چنین اجماعی در کار نیست.
4- اصل استدلال از نظر فخر رازی صحیح است و قابل انکار نیست.