عبداللّه عباس روایت کرد از رسول صلی الله علیه و آله که گفت: چون خدای تعالی موسی را الواح داد او در الواح نگرید و گفت: بار خدایا! کرامتی دادی مرا که کس را ندادی پیش از من.
خدای تعالی گفت: «اِنیّ اصطَفَیتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِسالاتی وَ بِکَلامی فَخُذ ما اتَیتُکَ وَ کُن مِنَ الشّاکِرین» آنچه تو را دادم بستان و نگاه دار بِه جِدّ و محافظت و چنان ساز که بر دوستی محمد صلی الله علیه و آله با پیش من آیی.
موسی علیه السلام گفت: بار خدایا محمد کیست؟ گفت: احمد است، آنکه من نام او بر عرش خود نقش کرده ام پیش از آنکه آسمان و زمین آفریدم به دو هزار سال، او پیغامبر من است و صفیّ و حبیب من است و گزیده من از خلقان من و او را دوست تر دارم از جمله خلقان و جمله فرشتگان.
* * *
موسی علیه السلام گفت: بار خدایا چون محمد به نزدیک تر این منزلت دارد هیچ امت هستند از امت او فاضل تر؟ حق تعالی گفت: یا موسی! فضل امت او بر دیگر امتان چنان است که فضل من بر خلقانم.
موسی علیه السلام گفت: بار خدایا! کاشکی تا من ایشان را بدیدمی. گفت: یا موسی! تو ایشان را نبینی و اگر خواهی که آواز ایشان بشنوی من تو را بشنوانم. گفت: بار خدایا! خواهم. حق تعالی گفت: یا امت احمد! جواب دادند از اصلاب آبا و ارحام اُمّهات و گفتند: «لَبَّیک اللّهُمَّ لَبَّیک، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ» آنگه حق تعالی گفت: ای امّت محمد! «اِنَّ رَحْمَتی سَبَقَتْ غَضَبی». رحمت من سابق شد خشم مرا و عفو من عقاب مرا، بدادم شما را پیش از آن که از من خواستی و اجابت کردم پیش از آن که مرا بخواندی و بیامرزیدم شما را پیش از آن که در من عاصی شدی.
* * *
کعب گوید: می یابی در تورات که موسی گفت: بار خدایا! من ذکر جماعتی می یابم که ایشان حمد تو کنند و مراقبت آفتاب کنند برای اوقات نماز و چون بر کاری عزم کنند گویند: فُلان کار بکنیم. ان شاءاللّه
بار خدایا! ایشان را از امت من کن. حق تعالی گفت: ایشان امّت محمّدند.
کعب گوید: می یابی در تورات که موسی گفت: بار خدایا! من ذکر امّتی می یابم که ایشان صدقات و کفّارات بخورند و روا باشد ایشان را و امتان را صدقات و قربات خود بنهادندی تا آتش بسوختی، و موسی علیه السلام از صدقات بندگان و پرستاران خریدی و آزاد کردی و آنچه بماندی چاهی قعیر بکندی و در آن جا انداختی تا راجع نشود یا آن که داده بودندی و این امت مستجیب باشند و مستجاب باشند و شافع و مشفوع باشند. بار خدایا! ایشان را از امت من کن.
حق تعالی گفت: ایشان امّت محمّدند.
گفت: بار خدایا! در تورات صفت قومی می یابم که چون همّت کنند به طاعتی ایشان را هنوز ناکرده، یکی را یکی بنویسند. چون بکنند یکی را ده بنویسند تا به هفتصد. چون همّت کنند به سَیّئتی و نکنند چیزی برایشان ننویسند، چون بکنند، یکی را یکی بنویسند. بار خدایا! ایشان را از امّت من کن. گفت: ایشان امّت محمّدند.
گفت: بار خدایا! در تورات صفت قومی می یابم که ایشان امّت مرحومه باشند، ضعیفان باشند، کتاب به میراث برگیرند، بعضی از ایشان ظالمٌ لِنَفسه باشند و بهری مقتصد و بهری سابقٌ بالخیرات و جمله ایشان مرحوم باشند. ایشان را از امّت من کن. گفت: ایشان امّت محمّدند.
گفت: بار خدایا! در کتاب قومی را می یابم که مُصحف های ایشان دل هاشان باشد. لباس اهل بهشت پوشند، در نماز صف کشند، در مسجدها چون صف های فرشتگان. آواز ایشان در مساجد به تسبیح و تهلیل. از ایشان کس به دوزخ نرود که آن جا بماند همیشه. ایشان را از امّت من کن. گفت: ایشان امّت محمّدند.
چون موسی علیه السلام عجب ماند از چیزهایی که خدای نهاده بود، امت محمّد را گفت: بار خدایا! پس مرا از امت محمد کن. خدای تعالی این سه آیت داد او را: «قالَ یا موسی! اِنّی اصْطَفَیتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِسالتی و بِکَلامی...»