چکیده
فعالیتهای زندگی وکار و تلاش شبانه روزی، آن گاه از عالیترین نتیجه و بیشترین بتزدهی برخوردار خواهد بود که مبتنی بر شناخت استعدادها و امکانات بالقوه و بالفعل شخصی و در راستای رفع نیازهای عمومی بوده و بر واقع بینی استوار باشد. از این رو تلاش برای شناخت خود و استعدادها و ویژگیها دو امتیازات درونی و آشنایی با محیط و نیاز های ان و نیز کوششی برای ارتقاع سطح علمی و بینش مذهبی و آگاهی نسبت به وظایف انسانی و تکالیف دینی را میتوان از مهمترین وظایف دوران جوانی برشمرد. تاکید فراوان اولیای گرامی اسلام بر پرورش عقل و رشد علمی نیز حکایت از اهمیّت فوق العاده پرداختن به تعلیم تربیت در دوران جوانی دارد از دست دادن این فرصت گران بها نه تنها باعث خسران و محرومیت از فیض الهی میشود که برای به دست یابی به سعادت ابدی و رشد معنوی انسان قرار داده شده بلکه سوال و مواخذه یا خروی را به دنبال خواهد داشت.
کلید واژه: جوان، قرآن، فرصت، زمان، آینده
مقدمه
دوران جوانی، دوران بهره برداری از زمان و فرصت طلائی است. جوان اگر از این نعمت با ارزش که خداوند در اختیار او قرار داده است استفاده نکند، پس از چه زمان و فرصتی میخواهد بهره برداری نماید. اگر از فرصتهای جوانی استفاده نشود، جز آه و افسوس در زمان میانسالی و پیری چیز دیگری عاید او نخواهد شد. جوان نسبت به افراد میانسال و انسانهای سالخورده، دغدغه های کمتری دارد، فکرش آزادتر است. اگر جوان با مسئولیتهایی که هنوز در جامعه و یا خانواده بر دوش او نیامده و آزادانه در رفت و آمد است، از فرصتهایش استفاده نکند، آیا در بعد از سن جوانی که انواع مسئولیتهای فردی و خانوادگی و اجتماعی بر عهدهاش میآید، خواهد توانست آن فرصتهای طلائی را بدست آورد؟ هرگز! به هیچ وجه آن فراغت بال و شور و حال جوانی بازگشتنی نیست. جوان باید بداند که تا دیر نشده است، از این فرصت و نعمت ذی قیمت الهی کمال بهره را ببرد و دوران جوانی را غنیمت بشمارد و اجازه ندهد لحظه ای از آنات جوانیاش هدر رفته و ضایع گردد؛ خلاصه این گونه نباشد که بعد از چند صباحی، افسوس روزهای هدر رفته جوانی را بخورد که این ندامت و پشیمانی هیچ سودی نخواهد داشت.
ارزش سرمایه عمر:
مطالبی که در این مبحث مطرح میگردد از زبان شیوای استاد مطهری (ره) بیان میگردد. استاد وصیتی را که رسول خدا (ص) در مورد ارزش عمر به اباذر غفاری فرمودند، نقل میکند که حضرت فرمودند: «ای اباذر، از آن بپرهیز که خیالات و آرزوهایت سبب شود که کار امروزت را به فردا موکول کنی، زیرا تو متعلق به امروز هستی و نه برای روزهای نیامده، پس اوقاتت را غنیمت بشمار، در آن جا که کار مفید و لازم و خداپسندی میخواهی انجام دهی، تأخیر نیانداز. ای اباذر، به عمرت بیشتر بخل بورز تا به ثروتت».(1) این سخنان در زمینه غنیمت شمردن عمر و استفاده کردن از فرصتهای زندگی است. جای بسی تأسف است که در نظر بسیاری از مردم چیزی از وقت و زمان و این رشته طولانی ارزان که نامش «عمر» است، بی قیمتتر و بی ارزشتر وجود ندارد. «علامه حلّی» یکی از ستارگان درخشان علوم اسلامی است و گذشته از اینکه یک فقیه درجه اول است، در سایر رشته های علوم اسلامی تألیفات دارد. ایشان سالها در خدمت حکیم و ریاضی دان بزرگ «خواجه نصیرالدین طوسی» شاگردی کرده است. ایشان درباره استاد خود میگوید: من در مدت ملازمت خدمت استاد، حتی یک عمل کوچک که استحباب شرعی داشته باشد، ندیدم که انجام ندهد؛ یعنی چنان وقت خود را تنظیم کرده بود که هر کاری را در موقع خود انجام میدادند. اگر احیاناً تفریحی داشت، به گونه ای بود که بجا و لازم باشد. (2)
موفقیت جوان:
یکی از شرایط موفقیت جوان و به طور کلی هر انسانی، درک قیمت و ارزش وقت میباشد. اگر جوانی ثروت هنگفتی از پدر به ارث ببرد و دیوانه وار آن را هدر دهد، همگان از کار چنین جوانی تأسف میخورند. همه ما کم و بیش با همچون افرادی برخورد کردهایم و بسیار متأثر شدهایم، لکن خود ما نسبت به سرمایه بزرگتر و با ارزشتر یعنی «عمر» همان معامله ای را میکنیم که آن جوان نسبت به مال خود انجام میدهد و هیچ گونه تأسف نمیخوریم. این خود نشانه این است که ارزش ثروت را میدانیم، اما ارزش وقت و عمر را درک نمیکنیم. همه این مطالب دلیل این است که به معنای کلام پیامبر (ص) توجه نداریم که میفرمایند: «حرمت عمر و زمان بالاتر از حرمت مال است. اگر مال کسی را تلف کنیم میتوانیم از مال خود جبران کنیم، ولی آیا اگر وقت دیگران را تلف کنیم، میتوانیم مقداری از عمر خود را به او بدهیم؟ (3) امیرالمومنین (ع) میفرمایند: » ببینید به چه سرعتی روزها در ماهها و ماهها در سالها و سالها در عمر میگذرد. این سالها و ماهها و هفتهها و روزها، قطعاتی است که از عمر ما جدا میشود و معدوم میگردد و قابل وصل و برگشت نیست. (4) ای جوان، حال که خدا این نعمت ذی قیمت را به تو عنایت کرده و در بهبوهه جوانی و شور و نشاط و قدرت و توانایی قرار داری، شتاب کن و دقائق عمرت را غنیمت شمار، بمانند طلایی که در حفظ آن تلاش میکنی؛ به عمر و جوانیت رحم کن و تا دیر نشده کارهای امروزت را انجام بده و به فردا موکول نکن، چرا که بعد از دوره جوانی، حس و حال و انگیزه این دوره را نخواهی داشت. به گونه ای رفتار کن تا در آخر عمر از جوانی و عمرت راضی بوده باشی. خداوند متعال در قرآن کریم حال مردمان تفریط کار و عمر ضایع کن را بعد از مرگ چنین تعریف مینماید: «آنها با التماس میگویند: خدایا ما را به دنیا برگردان تا با عمل صالح، گذشته از دست رفته را جبران کنیم؛ جواب میرسد: دیگر این راه برگشت ندارد».(5) آری، آن گاه که مرگ سراغ یکی از آنان بیاید، در آن حال به درگاه خدا استغاثه میکند و ندای «یا رب» سر میدهد و به فرشتگان میگوید: مرا به دنیا بازگردانید؛ اگر باز گردم شاید در ثروتی که از خود بجای نهادهام، کاری شایسته کنم، از جوانیم که سپری شده؛ فرصتهای به جای مانده را قدر بدانم و اصلاح مافات کنم؛ ندا آید: چنین نیست، درخواست بازگشت بی اثر است؛ فقط یک سخن میگویی، در حالی که اگر باز گردی نیز این گونه نخواهی بود. (6) همچنین قرآن کریم در رابطه با پند گرفتن از عمری که به جوان عطا شده، میفرماید: «وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَلِحًا غَیرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَل أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَ جَاءَکُمُ النَّذِیر فَذُوقُواْ فَمَا لِلظَّلِمِینَ مِن نَّصِیر».(7) و از درون آتش فریاد میزنند: ای پروردگار ما! ما را بیرون بیاور تا کارهایی شایسته انجام دهیم، غیر از آنچه میکردیم؛ جواب داده میشود، آیا آن قدر شما را عمر و فرصت ندادیم که پند بگیرید؟ و از بیم دهندگان بیم گیرید؟ پس بچشید که ستمگران را یاوری نیست. جوانان باید بدانند یکی از شرایط موفقیت، موعظه پذیری است؛ در فرصت کوتاهی که جوان دارد و هزاران آرزو، باید به قول قرآن سخنان را بشنود و بهترینها را انتخاب نماید. (8)
اثرپذیری سریع جوان در جلسات موعظه:
امیرالمومنین (ع) به عنوان پدری دلسوز در نامه ای به پسرش امام مجتبی (ع)، مواعظی نموده و او را از روزگار آگاه میسازد؛ علاوه بر این او را به غنیمت شمردن فرصتهای کوتاه عمر تشویق مینماید و میفرماید: «پسرم! هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت و توانایی رو به کاستی رفت به نوشتن وصیت برای تو شتاب کردم و ارزشهای اخلاقی و مواعظ انسانی را برای تو برشمردم؛ پیش از آن که اجل فرا رسد و از درونم آن را به تو منتقل نکرده باشم و پیش از آنکه خواهشها و دگرگونیهای دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش موعظه و اطاعت از نصایح بر تو مشکل گردد؛ زیرا قلب جوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. پس در تربیت و رشد تو شتاب کردم، قبل از آن که دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد تا به استقبال کارهایی بروی که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشیدهاند و تو را از تلاش و یافتن بی نیاز ساختهاند و آنچه از تجربیات آنها نصیب ما شد به تو هم رسیده و برخی از تجربیاتی که بر ما پنهان مانده بود، برای شما روشن گردد. (9)
همان طور که از فرمایشات علی (ع) مشخص است، تاریخ پر است از عبرتها و مواعظ؛ جوانی که میخواهد پیروز میدان عمل گردد، باید موعظه پذیر باشد. امام حسین (ع) در رابطه با عبرت گرفتن از گذشتگان میفرمایند: » ای فرزند آدم! اندیشه کن و بگو: کجایند پادشاهان جهان و صاحبان دنیا که آن را آباد کردند و نهرها کندند و درختان کاشتند و شهرها بنا کردند و بعد با ناخرسندی از آنها جدا شدند. (10)
آری، دیری نمیپاید که جوانی رو به فرسودگی و نشاط رو به افسردگی میرود و انسان تازه میفهمد در چه خواب عمیق و غفلت زودگذری بوده است. جوان باید فرصتها را به عمل تبدیل نماید و نباید به کم قانع گردد. امام حسین (ع) در روایتی میفرمایند: «زیر یکی از دیوارهای شهری لوحی پیدا شد که در آن چنین نوشته شده بود: تعجب میکنم برای کسی که به مردن یقین دارد چگونه خوشحال است و در شگفتم از کسی که سرنوشت را قبول دارد چگونه اندوهگین میشود، و عجب دارم از کسی که دنیا را آزمایش کرده، باز چگونه به آن اطمینان میکند».(11) از این روایت شریف، روحیه پندپذیری و تواضع و عبرت گیری برای نسل جوان را درس میگیریم، فرصتها روزی تمام میشود، هرچه هم زیاد باشند، تمام شدنی هستند. در همین رابطه امام خمینی (ره) در نامه ای به پسرشان میفرماید: «پسرم، اکنون که با تو که جوان هستی صحبت میکنم. باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسانتر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریعتر میتواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزونتر از جوانان است. روح جوان لطیف و انعطاف پذیر است و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است، در جوان نیست. جوان میتواند به آسانی خود را از شرّ نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع میشوند، پیران نمیشوند. جوانان متوجه باشند و گول وسوسه های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. قدر فرصتهای جوانی و نسیمهای الهی در جوانی را بدانند و بسیار غنیمت بشمارند. کدام جوان میتواند اطمینان پیدا کند که به پیری میرسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ (12) پس ای جوان، تا دیر نشده این دوران و این نعمت را قدر بدان و آن گونه که شایسته است از آن بهره مند شو و نگذار لحظه ای بیهوده تلف شود و تو در آن لحظه غافل باشی. امام علی (ع) میفرمایند: » إضاعهُ الفُرصهِ غُصّهٌ؛ تلف کردن فرصت موجب اندوه و پشیمانی است. (13) نیز فرمودند: «مِن الخُرقِ المُعالجهُ قَبلَ الإمکانِ و الأنساهُ بعدَ الفُرصه؛ شتاب کردن درکاری قبل از توانایی و بردباری بعد از بدست آوردن فرصت (در جوانی)، هر دو از نادانی است» (14) بنابراین باید گفت فرصتها همچون ابر زودگذر است. چنان که امام علی (ع) میفرمایند: «فرصت مانند ابر گذرنده میگذرد؛ پس فرصتهای نیکو را غنیمت شمرید».(15) و نیز حضرت در مناجات شعبانیه میفرمایند: «اِلهِی وَ قَدْ أَََََفْنَیْتُ عُمْرِی فِی شِرّةِ الْسَّهوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبابِی فِی سَکرةِ الْتَباعُدِ مِنْک؛ معبودا، عمرم را در بدمنشی فراموشی تو، گذراندم و جوانیام را در مستی دوری کردن از تو کهنه کردم».(16) این فراز از مناجات نشان میدهد، غفلت و نسیان در کمین جوان است که اگر مهار نشود فرصت تبدیل به غصه میشود و پس از آن اندوه و پشیمانی سودی نخواهد بخشید. فلذا، چون مدت و زمان دوره جوانی بسیار محدود و کوتاه است، به اندازه یک چشم به هم زدن، بر جوان سزاوار است تا این فرصت را غنیمت شمارد. پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «کُنْ عَلی عُمْرِکَ أَشحُّ مِنْکَ عَلی دِرْهَمِکَ وَ دِینارِکَ؛ به عمر خود بخیلتر باش تا به درهم و دینارت».(17) همچنین در روایتی دیگر میفرمایند: «مدت زندگانی محدود است و هیچ کس از عمری که برایش مقدر شده هرگز فراتر نمیرود؛ پس پیش از آن که عمر به سر آید، بشتاب» (18)
عوامل موفقیت در فرصتها:
از بهترین ویژگیهای و خصائص دوران جوانی، فرصتهای عالی و استثنائی آن است. سئوالی که مطرح میگردد این است که جوان چگونه میتواند به نحو احسن از این فرصتها استفاده کند؛ به عبارت دیگر عوامل موفقیت یک جوان در فرصتهای جوانی چیست؟ این بحث از این لحاظ مورد اهمیت است که با معرفت پیدا کردن به این عوامل، جوان از لحظات و آنات جوانی و فرصتهایی که هدیه خدا به جوان است، شناخت پیدا میکند با جدیت و با حرص و طمع به عمر خود، از فرصتهایش استفاده نماید.
1: موعظه پذیری: اولین عامل در اغتنام از فرصتها موعظه پذیری است. موعظه به دو قسم تقسیم میشود، یکی موعظه درونی که در روایات «واعظ من نفسه» تعبیر شده و یکی موعظه بیرونی که اهل موعظه در جلسات وعظ و اخلاق متذکر میشوند. جوان باید برای حفظ جوانی و نگهداری فرصتها و غنیمت شمردن اوقات خود واعظ درونی داشته باشند. تعبیر قرآن از واعظ درونی، نفس لوامه و در علم اخلاق، وجدان اخلاقی است. در قرآن میخوانیم: «و لا أُقسمُ بِالنَّفسِ اللّوامه».(19) امام موسی کاظم (ع) در رابطه با مسئله واعظ درونی میفرمایند: «مَنْ لَوْ یَکُنْ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ تَمَکَّنَ مِنهُ عَدُوّهُ؛ هر که اندرز دهنده درونی نداشته باشد، دشمن (نفس اماره) را بر خود مسلط کرده است».(20) و شاعر در این رابطه این گونه میسراید: (21)
هر کس که نصیحت نکند جانش را
بر باد دهد هستـی ایمانش را
سلطان وجود خود کنـد دشمـن را
پیوسته بگیـرد او گریبانش را
در اهمیت وجود واعظ درونی برای جوانی همین بس که اگر جوان واعظ درونی نداشته باشد، دیگر اندرزهای بیرونی نیز فایده نخواهد داشت. امام باقر (ع) در این رابطه میفرماید: «کسی که خداوند برای او واعظی درونی قرار ندهد، موعظه های مردم هرگز در او سودمند نمیافتد».(22) همچنین امام زین العابدین (ع) در حدیثی میفرمایند: «ای فرزند آدم! تا زمانی که واعظـی از درون داری و به حسابـرسی اعمال خـود اهتمام میورزی و ترس از خدا و کیفر الهی جامه زیرین تو باشد و پرهیز بالاپوشت، پیوسته در خیر و صلاح خواهی بود».(23) جوانی که برای نگهداری و حفاظت فرصتهای جوانیاش وعظ پذیر باشد، خداوند نگهبان و نگهدار او میشود. امام علی (ع) میفرمایند: «مَن کانَ لَه فی نَفسه واعظٌ کانَ عَلیهِ مِنَ اللهِ حافِظٌ؛ هر که واعظی درونی داشته باشد، او را از جانب خداوند نگهبانی است».(24) فلذا، اگر جوانان خواهان سعادتمندی و کمال هستند و میخواهند هر چه بهتر از دوران طلائی جوانی و فرصتهای مغتنم این دوره بهره مند شوند، باید گوش خود را به پند و اندرزها و نصایح بزرگان باز کنند و با کمال تواضع و فروتنی پذیرای سخنان حق باشند. امام صادق (ع) میفرمایند: «انسان سعادتمند اندرز به تقوا را آویزه گوش خود میکند، هر چند مخاطب آن اندرز کس دیگری باشد».(25) فلذا، این پندپذیری موجب میشود به فرصتهای جوانیاش طمع بورزد و لحظه ای را هدر ندهد و هراسان مراقب فرصتهایش باشد؛ و در آخر ذکر این نکته ضروری است که برای جوان بهترین اندرز و موعظه کتاب خداست؛ انس و یاد قرآن راه را برای جوان روشن میسازد. امام صادق (ع) میفرمایند: «راستترین سخن و رساترین پند و بهترین داستان، کتاب خداست».(26) و امام علی (ع) در این رابطه میفرماید: «خداوند سبحان هیچ کس را به چیزی چون این قرآن اندرز نداده است».(27)
2: عبرت گرفتن: دومین عامل در موفقیت و استفاده هر چه بهتر از فرصتهای جوانی «عبرت گرفتن» است. عبرت پذیری، نفس آدمی را کنترل و رفتار او را سنجیده میکند. فرصت را دیگر به راحتی از دست نمیدهد. جوانی که گذشته دیگران را ملاحظه کرده و در مورد آن تفکر کند آن را مایه عبرت خود قرار دهد، دیگر هیچ گاه از راه راست منحرف نخواهد شد. چرا اباذر، اباذر شد؛ او که از یاران مخلص پیامبر (ص) و امام علی (ع) بود. او از جوانیش استفاده کامل برده بود و فرصتهایش را از دست نمیداد. امام صادق (ع) درباره او میفرماید: «کانَ أَکثَرَ عِبادِه أَبِی ذُو رَحمَهُ اللهِ الْتَفَکّرِ وَ الْإِعْتِبار؛ بیشترین عبادت ابوذر تفکر کردن و عبرت گرفتن بود».(28) قرآن کریم نیز قصص انبیاء را مایه عبرت معرفی مینماید و میفرماید: «لَقَدْ کاَنَ فیِ قَصَصِهِمْ عِبرَْةٌ لّأُِوْلیِ الْأَلْبَاب».(29) و یا دگرگونی شب و روز را عامل عبرت برای اهل بصیرت میداند؛ آن جا که میفرماید: «یُقَلِّبُ اللَّهُ الَّیْلَ وَ النَّهَار إِنَّ فیِ ذَالِکَ لَعِبرَْةً لّأُِوْلیِ الْأَبْصَار». (30) عبرت مایه اندیشه و فهم است. عبرت گرفتن جوان، سدی در مقابل غفلتهای اوست. امیرالمؤمنین این چنین میفرماید: «عبرت گرفتن هشدار دهنده ای صادق است، کسی که بیاندیشد، عبرت گیرد و کسی که عبرت گیرد از گناهان و عوامل مهلک، کناره گیرد و کسی که کناره گیرد، سالم ماند».(31) عبرت گرفتن مایه هدایت در صراط مستقیم است. امام علی (ع) میفرمایند: «اَلْإِعْتِبارَ یَقُودُ اِلی الْرِشاد؛ عبرت گرفتن به راه راست میکشاند».(32)
عوامل عبرت آموز:
اولین عامل عبرت برای اغتنام فرصتهای جوانی، دگرگونیهای دنیاست. علی (ع) فرمودند: «فِی تَصارِیفَ الْدُنیا إِعْتِبارَ؛ در پیشامدها و دگرگونیهای دنیا، درس عبرت است».(33) آری، دنیایی که به هیچ کس وفا نکرد و جوانی هر جوانی را گرفت، فرصتها را نیز میگیرد؛ بنابراین دنیا عاملی است ذی قیمت برای عبرت گرفتن از آن.
دومین عامل عبرت آموز، عمر تلف شده است. امام علی (ع) میفرمایند: «لَوْاِعْتَبَرتَ به ما أَضْعتَ مِنْ ماضِی عُمْرُکَ لَحَفَظْتَ ما بَقِی؛ اگر از عمر گذشته خود که تلف کرده ای عبرت گیری، بی گمان باقی مانده عمرت را پاس میداری».(34) همان گونه که از کلام امام مشخص است، عبرت از فرصتهای ضایع شده، عمر بر باد رفته مایه عبرت است؛ جوانی که مدتی از عمر با ارزش خود را به دلیل غفلت از دست داده است، برای جبران مافات سعی و تلاش مضاعفی نیاز دارد.
سومین عامل عبرت آموز، پند از ابلیس است. امام علی (ع) میفرمایند: «فَاعْتَبِرُوا به ما کانَ مِنْ فِعْلِ اللهُ بِإِبلِیسَ إِذا أَحْبَطَ عَمَلَهُ الْطَوَیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِید؛ از رفتار خدا با ابلیس پند بگیرید، آن گاه که عمل طولانی مدت و کوشش توان فرسایش را بر باد داد».(35) جوان نبایست به داشتن فرصتها و نعمتهایی که خداوند در این زمان به او عطا نموده، مغرور گردد؛ چرا که هر لحظه امکان سقوط به وسیله وسوسه های شیطان وجود دارد.
چهارمین عامل عبرت آموز، عذاب الهی است. امام علی (ع) میفرمایند: «فَاعْتَبِرُوا به ما أَصابُ الْأُمَمِ الْمُتَکَبِّرِینَ مِنْ قَبْلِکُم مِنْ بَأسِ اللهَ وٌصُولاتِه وَ وَقائِعهِ وَ مِثلاتِه؛ از عذاب خدا و بلا و کیفرهای او که بر سر مردمان طغیانگر قبل از شما آمده است، پند بگیرید».(36) جوان باید بداند کفران نعمت جوانی و استفاده نکردن از فرصتهای سعادت ساز جوانی مستوجب قهر الهی و روی گردانی الطاف کریمانه حضرت حق میگردد. قدردانی نعمت جوانی، استفاده کردن از دوران جوانی و تمام عمر به نحو احسن است. امام سجاد (ع) در فرمایشی مصیبت زده را سه کس معرفی نموده و میفرمایند: «بینوا آدمی! هر روز سه مصیبت به او وارد میشود و حتی از یکی از آنها عبرت نمیگیرد که اگر پند میگرفت، سختیها و کار دنیا بر او آسان میشد:»
مصیبت نخست، روزی است که از عمر او کم میشود، درصورتی که اگر از مال او چیزی کم گردد، اندوهگین میشود، حال آنکه مال جایگزین دارد، اما عمر از دست رفته، جبران نمیشود.
مصیبت دوم این است که روزیش را به طور کامل دریافت میکند، که اگر از راه حلال باشد، باید حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد، کیفر میبیند.
و مصیبت سوم از اینها بزرگتر است. عرض شد، آن چیست؟ فرمود: هیچ روزی را به شب نمیرساند، مگر این که یک منزل به آخرت نزدیک شده است، اما نمیداند به سوی بهشت یا به سوی آتش. (37)
ثمره عبرت گرفتن:
هر عملی، عکس العملی دارد؛ عبرت گرفتن جوان، به سود خود اوست. نتایج مهمی از سرگذشت و عاقبت دیگران برای جوانان وجود دارد. جوان میتواند بدون صرف هیچ گونه هزینه ای از تجربیات دیگران بهره مند شود. عبرت گرفتن از سرنوشت دیگران این فرصت را به جوان میدهد تا بتواند مسیر سعادت و یا مسیر شقاوت را پیدا نماید. امام علی (ع) میفرمایند: «دَوامُ الْإِعْتِبارِ یُؤَدِّی اِلی الْإِسْتِبْصارِ وَ یُثْمَرُ الْإِزْدِجارِ؛ عبرت گرفتن مداوم، به بصیرت مداوم میانجامد و مصونیت از گناه و خطا به ارمغان میآورد».(38)
ج: مراقبت از اعمال: عامل سوم موفقیت در فرصیت ها، مراقبت از اعمال و فرصتهاست. جوان باید بداند علاوه بر این که باید مراقب لحظات و فرصتهای جوانیش باشد تا از خطا و اشتباه مصون باشد، مراقبانی دارد که سخت او را زیر نظر دارند و هر حرکت و فعلی در منظر آنهاست. حال جوانی که بداند و یقین داشته باشد که گفتار و کردار او ثبت و ضبط میشود، فرصتها را مغتنم شمرده و سعی میکند کوچکترین خطا و لغزشی نداشته باشد؛ چرا که میداند همه اعمالش مورد حسابرسی قرار خواهد گرفت. در روایتی معروف آمده است: هنگامی که روز قیامت فرا رسد، انسان قدمی بر نمیدارد تا این که درباره چهر چیز از او سئوال میشود: از عمرش که در چه چیز آن را صرف کرده است؛ از جوانیش که در چه راهی گذرانده است؛ از داراییاش که از کجا به دست آورده و در کجا خرج کرده است و نیز از دوستی اهل بیت (ع) سئوال میشود. (39) از عمر و جوانی سئوال میشود که آیا از این نعمت الهی که به تو داده شد استفاده کردی و یا این که هدر دادی؟ جوانیت را به بطالت و پوچی گذراندی و یا این که آن را غنیمت شمردی؟ «مراقبه» یکی از راههایی است که میتوان بوسیله آن از هدر دادن عمر و جوانی جلوگیری نمود. در روایات اسلامی و سخنان بزرگان دین به مسئله مراقبه و محاسبه اهمیت ویژه ای شده است. امام کاظم (ع) میفرمایند: «کسی که در هر روز از نفس خود حساب نکشد از ما نیست، کسی که محاسبه نفس میکند اگر عمل نیکی به جای آورده است، از خداوند طلب زیادتی آن را بکند و اگر کردار بدی از او سرزده از خداوند طلب مغفرت کند و به سوی او توبه آورد».(40) مراقبان بیرونی انسان، خدا و فرشتگان و اعضا و جوارح میباشد. در آیات قرآن کریم آمده است: «إنّ اللهَ کانَ علیکُم رَقیباً؛ همانا خداوند مراقب شماست».(41) و یا در آیه دیگری آمده: «مایَلفظُ مِن قَولٍ إلا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتیدٌ؛ آدمی هیچ سخنی نمیگوید مگر آن که در کنار او مراقبی آماده است».(42) امیرالمؤمنین (ع) در این رابطه میفرمایند: «بدانید ای بندگان خدا، دیده بانانی از وجود شما و جاسوسانی از اعضای بدن شما و نگهبانان صادقی بر شما گماشته شدهاند که اعمال شما و شماره نفسهایتان را ثبت میکنند. نه سیاهی شب تار اعمال شما را از دید آنها پوشیده میدارد و نه دروازه محکم و بسته، شما را از آنها مخفی میکند».(43)
جوابی را برای خدا آماده ساز:
ابوحمزه ثمالی میگوید: امام سجاد (ع) فرمودند: ای فرزند آدم، راستی که تو پیوسته در خیر و خوبی خواهی بود و جوانیت را استفاده خواهی کرد تا زمانی که چهار عمل انجام دهی:
1. واعظ و پند دهنده ای از درون خود داشته باشی.
2. سعی و کوشش در محاسبه نفس خود کنی.
3. خوف و ترسی از خداوند را زیرپوش (لباس) خود کنی.
4. خوف و اندوه را روپوش خود قرار دهی.
ای فرزند آدم، تو خواهی مرد و برانگیخته خواهی شد و در پیشگاه خداوند خواهی ایستاد؛ پس جوابی را برای خداوند آماده ساز. (44) بنابراین، محاسبه و مراقبه و رسیدگی هر روز به اعمال و رفتار موجب استفاده کردن هر چه بهتر از فرصتهای جوانی است؛ امام صادق (ع) در این مورد میفرمایند (45) «پس شما پیش از اینکه مورد حسابرسی واقع شوید از نفسهایتان حساب بکشید، زیرا قیامت پنجاه توقف گاه دارد که مقدار هر یک از آنها، هزار سال است؛ سپس حضرت این آیه شریفه را تلاوت فرمود: » ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فیِ یَوْمٍ کاَنَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّون؛ در روزی که مقدار آن برابر با هزار سال از سالهایی است که شما در دنیا می شمارید. (46)
زیرکترین زیرکان:
امام حسن عسکری (ع) در تفسیر خود از پدران بزرگوارش و آنان از امیرمؤمنان و ایشان از رسول اکرم (ص) روایت فرمود که: «زیرکترین زیرکان کسی است که نفس خود را به پای حساب کشد و برای بعد از مرگ خویش کار کند؛ مردی عرض کرد یا امیرالمؤمنین چگونه از نفس حساب کشیم؟ فرمودند: هرگاه صبح میکند و وارد شب میشود به نفس خود مراجعه کند و بگوید: ای نفس من! این روزی بود که از تو گذشت و دیگر هرگز باز نمیگردد و خداوند از تو درباره این روز میپرسد که چگونه آن را گذراندی و چه کاری درباره آن انجام دادی؟ آیا خدا را یاد کردی؟ آیا در این روز نیازهای مؤمنی را برآورده نمودی؟ آیا از مؤمنی اندوهش را برطرف ساختی؟ ... در این روز چه کردی؟ پس هر آنچه از خود میداند به یاد آورد. پس اگر به یاد آورد که خیری از او صادر شده، خداوند را سپاس گوید و اگر به یاد آورد گناهی یا کوتاهی از او سر زده است، از خداوند طلب مغفرت کند و تصمیم بگیرد که دیگر به آن اشتباه باز نگردد. (47) بنابراین، محاسبه نفس، جوان را تشویق به گرامی دانستن فرصتها و نعمتهای زندگی میکند، میکوشد شب هنگام به محاسبه اعمال و رفتارش در روز پرداخته و روز دیگر به جبران فرصتهای از دست رفته و دیگر دچار خطا و عصیان نگردد و اغتنام ایام جوانی بپردازد.»
تشویق به مراقبت:
امام صادق (ع) در روایتی میفرمایند: «هر که دو روزش برابر باشد، مغبون است و هر که فردایش بدتر از امروزش باشد، فریب خورده است و هر کاستیهای خود را بررسی نکند، پیوسته در کاستی ماند و هر که کاستیاش ادامه یابد، مرگ برایش بهتر است».(48) نیز امام موسی کاظم (ع) میفرمایند: «مَنِ اْسْتَوَی یَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ؛ هر که دو روزش برابر شد، ضرر کرده است».(49) و شاعر این گونه حدیث را به شعر درآورده است (50)
آبـی که به جا ماند، مکـررّ گردد
یعنی که به رنگ و طعم دیگرگردد
درزندگی خویش ضررخواهدکرد
هـر کس که دو روز او برابر گـردد.
امیرمؤمنان علی (ع) درباره کنترل فرصتهای خوب که منجر به بدی نگردد، میفرماید: «بر خردمند است که بدیهای دینی و فکری و اخلاقی و تربیتی خود را شمارش کند، و آنها را در سینه خویش یا به صورت نوشته، گرد آورد و در زدودن آنها بکوشد». (51) به تأکید و سفارش بزرگان دین و اولیای الهی، برای این که جوانان و عموم مردم فرصتهای زندگیشان را بهتر استفاده کنند و مراقب لحظات و وقتهای عمرشان باشند، اوقات روزشان را به چهار زمان تقسیم نمایند. پیامبر (ص) میفرمایند: «در صحف ابراهیم خلیل آمده است: خردمند مادام که خردش از او گرفته نشود، باید ساعاتی را برای خود در نظر گیرد:»
1. زمانی برای مناجات با پروردگارش
2. زمانی برای حساب کشیدن از خویش
3. زمانی برای اندیشیدن در نعمتهای الهی
4. و زمانی برای بهره مند ساختن نفس خود از حلال؛ زیرا این زمان کمکی است به آن سه زمان دیگر و مایه آسودگی و رفع خستگی دلها. (52) فلذا، جوان اگر خود را در محضر خدای متعال حس کند، فرصتهایش را به راحتی از دست نمیدهد و وقت خود را صرف کارهای بیهوده نکرده و جهت تکامل خود تلاش میکند. در روایتی رسول خدا (ص) میفرمایند: «بنده ای مؤمن نمیشود، مگر این که از نفس خود حساب کشد، آن هم حساب کشیدنی که به مراتب سختتر و دقیقتر از حسابی است که شریک از شریک خود میکشد».(53)
د: دوری از آرزوهای بزرگ: عامل چهارم موفقیت «دوری از آرزوهای بزرگ» است.
شهید مطهری در کتاب «حکمتها و اندرزها» مینویسد: یکی از چیزهایی که مذموم و ناشایست است، درازی آرزوست که در زبان دین «طول أمل» نامیده میشود. طول أمل همین روحیه تضییع فرصتها و هدر دادن وقتهاست با امید اینکه در آینده طولانی جبران میکنم، همان آینده ای که کسی نمیتواند اطمینان داشته باشد در ساعت بعد و لحظه بعد چه بر سرش میآید. امیر مؤمنان علی (ع) در فرمایشی گهربار میفرمایند: «از آن کسان مباش که سعادت آخرت را میخواهد، اما بدون رنج و عمل، توبه را به تاخیر میاندازد و به واسطه طول أمل همیشه به خود تلقین میکند که هنوز دیر نشده، زمان درازی است و وقت زیاد». نسل جوان باید روحیه «هنوز دیر نشده» و «هنوز وقت دراز است» و امثال اینها را از خود دور کند. رسول خدا خطاب به اباذر میفرمایند: «ای اباذر، مبادا به خاطر آرزوهای دراز و فکر این که هنوز دیر نشده است و هنوز وقت باقی است، در کاری که باید بکنی، تاخیر اندازی. تو مرد زمان حالی و متعلق به زمان حال، تو از زمان ماضی جدا شده ای و به زمان مستقبل و آینده هنوز نرسیده ای، فکر کن و مواظب باش که زمان حال را به خوبی دریابی. (54)»
دو مانع مهم در استفاده از فرصت جوانی:
مرحوم استاد فلسفی دو عامل از عوامل مهم در استفاده کردن از فرصت جوانی را بررسی کرده و مینویسد: متأسفانه در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، به علت تربیتهای نادرست و به سبب فساد اخلاق اجتماعی، بسیاری از جوانان از صراط مستقیم منحرف شده و عملاً به مقررات اخلاقی و انسانی پشت کردهاند و فرصتهای گران بهای جوانی را به نادانی و بوالهوسی از دست میدهند. حقیقت این است که فرصت جوانی نیز مانند سایر فرصتها، موانع و مشکلاتی بر سر راه دارد که در اینجا به دو مانع مهم اشاره میشود:
الف: افسوس بر گذشته و نگرانی از آینده: اضطراب و نگرانی از آینده و تأثر و افسوس بر گذشته از جمله موانعی است که اگر در روح کسی نفوذ کند، عزم و تصمیمش را در هم شکند و او را مرعوب میسازد. برخی از جوانان وقتی به خاطر مسامحه از عهده کاری بر نمیآیند، مثلاً در امتحان قبول نمیشوند، به علت افسوس بر گذشته و نگرانی از آینده دچار اضطراب فکر و تشویش خاطر میشوند. این افکار خطرناک چنان به روح حساس جوان فشار میآورند که نشاط درس خواندن را از کف میدهد. درمان این بیماری روحی، تنها با محاسبه های صحیح و آرام کردن ضمیر میسّر است. جوانان باید این مطلب را برای خود حل کنند که گذشته ما هرچه بود، گذشت و دیگر بر نمیگردد و افسوس گذشته فایده ای ندارد. درباره آینده باید متوجه باشند که آینده هر کس وابسته به وضع اوست و اگر امروز وظایفشان را خوب انجام دهند، به آینده درخشانی خواهند رسید. علی (ع) میفرمایند: «حسرت گذشتهها را در دل خود بیدار نکن، زیرا تو را از آمادگی پیروزیهایی که در پیش داری، باز میدارد».(55) حضرت در کلامی دیگر میفرمایند: «غصه فردای نیامده را بر امروز موجودت تحمیل مکن و بار روز حاضرت را بی جهت سنگین منما».(56) بنابراین اغتنام فرصت یعنی توجه آدمی به شرایط موجود و بهره برداری صحیح از آنها به نفع سعادت دنیوی و اخروی.
ب: غرق شدن در تخیلات: عامل دیگر که عمدتاً در سنین جوانی موجب از دست رفتن فرصتها میشود، تمایلات موهوم و تخیلات غیر واقعی است. اشخاص سالخورده به خاطر تجاربی که آموختهاند، اگر به آینده خوب و بد خود فکر کنند، برنامه های نسبتاً واقعی و امکان پذیر خواهندداشت، ولی جوانان بر اساس بیم و امید و عشق و آرزو برای آینده خود دورنمای موهومی میسازند. گاهی به آرزوها و کامیابیهای فردای خود فکر کرده و در ضمیر خود بهشت دل آفرینی میآفرینند و به آن دل میبندند و گاهی به ناکامی میاندیشند و از بدبختیهای خود جهنم سوزانی میآفرینند و دچار یأس و نا امیدی میشوند. اثر این تخیلات موهوم، غفلت از حقیقت زندگی و از دست دادن فرصت موجودی است که سرشار از شرایط مساعد است. البته این میل طبیعی جوانان به خیال پردازی، اثر مفیدی هم در توسعه ذهن و شکفته شدن نیروی خلاقیت دارد؛ این حالت روانی حس ابداع و ابتکار را زنده میکند و آنان را برای نوسازی مجهّز مینماید، به شرط آن که از حد خود تجاوز نکند و تحت مراقبت صحیح قرار گیرد. (57)
یک سئوال، یک پاسخ:
اهداف بزرگ و انتخابهای بلند با آرزوهای بزرگ و طولانی به دست میآید؛ مگر آرزوهای دراز و طولانی به انسان شوق و انگیزه نمیدهد تا به سوی هدف حرکت نماید؟ اصلاً هر چه آرزو بزرگتر، سعی و تلاش و غنیمت شمردن فرصتهای جوانی هم بیشتر میسر خواهد شد. پس چرا این قدر در قرآن و روایات ائمه اطهار (ع) داشتن آرزوهای طولانی مذمت شده است؟ برای پاسخ به این سئوال ما نیز از کلام خدا و اهل بیت (ع) استفاده می نمائیم؛ ولی قبل از ورود به مبحث توضیح این مطلب ضروری است که وقتی گفته میشود آرزوهای طولانی مخلّ فرصتها و ضایع کننده اوقات جوانی است، به این معناست که خیال میکنیم این قدر وقت و فرصت خواهیم داشت که هر کاستی و نقصی را جبران کنیم و به آرزوهای طولانی دل بستهایم و تصور میکنیم با این فرصت کم دوران جوانی به امیال طولانی خواهیم رسید. البته آرزوهای طولانی دو نوع است: گاهی آرزوهای طولانی، دنیوی است که جریان پیشرفت و تکامل انسان را متوقف میسازد و به خیال رسیدن به مادیات انسان را فریب میدهد. به عبارت دیگر، امیال طولانی دنیوی باعث میشود تا فرصتهای ناب جوانی که باید صرف امور با ارزش و مهم شود، صرف امور فانی دنیوی گردد. گاه آرزوهای طولانی، میل به آخرت و قیامت پیدا میکند و جوان فرصتهای فعلی خود را برای آینده ای نه چندان دور ذخیره و آماده سازد. چنین جوانی نه این که آرزوی دنیوی و مادی نداشته باشد، بلکه با وجود داشتن چنین امیالی، تمام سعی و تلاش و توان خود را صرف رسیدن به اهداف و آرزوهای واقعی و معنوی مینماید. خلاصه این که همّ و غمّش را در امیال مادی و دنیوی خلاصه نمیکند. اکنون به پاسخ پرسش مذکور میپردازیم: خداوند متعال در سوره مبارکه حجر به پیامبر اکرم (ص) دستور میدهد چون کافران مقام خود را تا حدّ حیوانیت پایین آوردهاند، رهایشان کن تا بخورند و بهره مند شوند و به امیال و آرزوهایشان مشغول باشند؛ زود است که خواهند دانست. خداوند میفرماید: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَ یَتَمَتَّعُواْ وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَل فَسَوْفَ یَعْلَمُون».(58) در آیه شریفه خداوند متعال در مقام مذمت آرزو کردنهای طولانی است. امیال طولانی مانع استفاده از فرصتهای خوب و طلایی عمر مخصوصاً دوران جوانی است. در روایات ائمه (ع) نیز احادیث فراوانی در باب پرهیز از آرزوهای پوچ به چشم میخورد، از جمله: امام علی (ع) میفرمایند: «اَلْأَمَلُ کَالْسَرَابِ یُغَیِّرُ مَنْ رَآهُ وَ یُخَلِّفُ مَنْ رَجآه؛ آرزو چون سراب است که بیننده را میفریبد و امیدوار را مأیوس میسازد».(59) و نیز فرمودند: «اَلْأَمَلُ سُلْطانَ الْشَیاطِینَ عَلی قُلُوبِ الْغافِلِینْ؛ آرزو مایه چیرگی شیطانها بر دل بی خبران است».(60) در این دو روایت حضرت آرزو را فریبنده و از حیله های شیطان بر انسانها میداند. آرزوهای باطل از جانب شیطان جز هدر دادن نعمتها و عمر و جوانی چیز دیگری به همراه ندارد. گاه آرزوها به گناه و معصیت منجر میشود که این دو پله از سقوط است: یکی به خاطر گناه و معصیت و دیگری آرزو کردن و تمایل به انجام گناه، که خود نیز معصیت است. امام علی (ع) در توصیف آرزو میفرماید: «آرزو دل را به فراموشی میکشاند، وعده دروغ میدهد، غفلت و بی خبری بسیار به بار میآورد و دریغ و حسرت به جای میگذارد».(61) و در کلامی دیگر میفرماید: «آرزو عقل را میبرد، وعده پوچ میدهد، به بی خبری ترغیب میکند؛ پس آرزو را دروغ بشمارید که آرزو فریبنده است و آرزومند فریب خورده و گنهکار».(62) ممکن است کسی بگوید که آرزو و امید محرک انسان است؛ ولی نه هر آرزویی. امیال طولانی، جوان را از امور مهمتر باز میدارد و از فرصتها کمال بهره را نمیبرد. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که حضرت سه قطعه چوب برداشتند، یکی را در مقابل خود در زمین فرو بردند و دیگری را در کنار خود و سومی را دورتر؛ آنگاه فرمودند: آیا میدانید اینها چیست؟ گفتند: خدا و پیامبرش بهتر میدانند؛ حضرت فرمودند: این انسان است، این اجل و آن دیگری آرزوست که فرزند آدم به دنبالش میرود، اما مرگ از راه میرسد و او به آرزویش نمیرسد. (63) آرزوهای پوچ و طولانی موجب میشود فرصتها به هدر رود و واقعیات زندگی از جمله مرگ و قبر و قیامت دور به نظر آید. بالعکس، کسی که یاد مرگ و قیامت همیشه در ذهن و خاطرش باشد، دیگر آرزوی طولانی نخواهد داشت. امیرالمؤمنین علی (ع) در این رابطه میفرمایند: «لَوْ رَأَی الْعَبْدَ أَجَلُهُ وَ سُرْعَتَهُ إِلَیْهُ أَبْغَضُ الْأَمَلُ؛ اگر انسان اجل و شتاب آن را به سوی خود ببیند، آرزو را دشمن میدارد».(64) امام کاظم (ع) میفرمایند: «لَوْ ظُهِرَتِ الْآجالُ، إِفْتَضَحَتِ الْآمالُ؛ اگر مدت عمر هر کس معلوم شود، آرزوها رسوا و بر باد شوند». (65)
نتایج آرزوهای دراز:
در انتهای این بحث نتایج امیال دراز را از لسان امیرمؤمنان (ع) بیان میکنیم. امیرالمومنین علی (ع) طولانی بودن آرزو را موجب نقصان و کوتاهی عملکرد انسان میدانند. حضرت میفرمایند: «مَنِ اتَّسَعَ أَمَلُهُ قَصُرَ عَمَلِهِ؛ هر که آرزویش دور و دراز شود، عملش کم و کوتاه گردد».(66) کوتاهی در عمل یعنی از فرصتها به خوبی استفاده نکردن و هدر دادن؛ و بدترین زمان هدر دادن و تضییع فرصتها در جوانی است. فلذا، اگر انسان در جوانی از فرصتهای ناب بهره مند نگردد، علاوه بر این که در عمل کمبود دارد، از آخرت هم جا مانده و باید پاسخگوی تضییع فرصتها و هدر دادن دوران جوانی خود باشد. امام علی (ع) در کلامی دیگر میفرمایند: «أَمَّا طُولَ الْأَمَلِ فَیَنْسِی الْآخِرَة؛ اما آرزوی دراز، آخرت را از یاد میبرد». (67) در کتاب شریف اصول کافی روایت است که خداوند خطاب به موسی کلیم فرمود: «ای موسی، در دنیا آرزوی دراز مکن که قلبت سخت میشود و انسان سخت دل از من به دور است».(68)
آرزوی کوتاه:
پیامبر اکرم (ص) به ابن مسعود فرمودند: «آرزویت را کوتاه گردان و چون صبح شد، بگو: من روز را به شب نخواهم رساند و چون شب درآمد، بگو: من صبح زنده نخواهم بود؛ و بر جدا شدن از دنیا مصمّم شو و دیدار خدا را دوست بدار».(69) در این روایت، انسان به کوتاه کردن آرزوها و آمادگی برای آخرت تشویق گردیده است؛ لازمه آمادگی برای قبر و قیامت، زاد و توشه است. امام علی (ع) نیز در روایتی میفرمایند: «هر که یقین کند که از دوستان جدا خواهد شد و در دل خاک خواهد خفت و حساب و کتابی در پیش دارد و به آنچه پیش فرستاده، نیازمند است، سزاوار است که رشته آرزو را کوتاه و دامنه عمل را دراز گرداند». (70)
امام باقر (ع) میفرمایند: «با کوتاه کردن آرزو از دنیا برای آخرتت توشه برگیر».(71)
و یاد مرگ: عامل پنجم موفقیت در فرصتها «یاد مرگ» است.
شاید بعضی از جوانان این گونه تصور کنند که یاد مرگ و قیامت، امیدهای جوانی را از بین میبرد، ترس و هراس در دلمان میآورد و شور و نشاط جوانی را از ما میگیرد. در واقع این جوانان مرگ را ترسناک و وحشت آور میپندارند و با این توهم آن را بزرگ کردهاند. درست است که مرگ امر بزرگ و خطیری است، لکن مرگ پلی است به سوی بهشت برای نیکوکاران. امام صادق (ع) در پاسخ به این پرسش که آیا مؤمن از جان کندن و مرگ خود ناراحت میشود؛ فرمودند: «نه، به خدا زمانی که فرشته مرگ برای گرفتن جان مؤمن میآید، او بی تابی میکند؛ اما عزرائیل به او میگوید: ای دوست خدا، بی تابی مکن، سوگند به آن که محمد (ص) را برانگیخت من از پدر مهربانی که بر بالینت بیاید با تو خوش رفتارتر و مهربانترم، چشمت را باز کن و بنگر. حضرت فرمود: رسول خدا و امیر مؤمنان و فاطمه زهرا و حسن و حسین و امامان از نسل آنها (علیهم السلام) در برابرش نمایان میشوند و به او گفته میشود: این رسول خدا و... رفیقان و همراهان تو هستند ... در این هنگام چیزی برای او خوشتر از این نیست که جان از بدنش جدا شود و به منادی بپیوندد».(72) اگر جوان بداند مرگ در کمین اوست و لحظه لحظه به او نزدیک میشود، کمال مراعات را در استفاده از فرصتها مینماید. یاد مرگ کنترل کننده انسان و محافظ او در برابر لغزشها و خطاهاست. یاد مرگ علاوه بر این که نمیگذارد فرصتها و اوقات جوانی از کف برود، انگیزه انجام بسیاری از کارهای ناتمام را در فرد به وجود میآورد؛ به صورتی که جوان با یاد مرگ حرص میزند هر چه زودتر از این فرصتها برای آخرت استفاده کند. رسول خدا (ص) درباره یاد مرگ میفرمایند: «مرگ را فراوان یاد کنید، زیرا هیچ بنده ای آن را بسیار یاد نکرد، مگر این که خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت». (73) بنابراین، کسی که دلش با یاد مرگ زنده شود، دل زنده به یاد خدا، دائم هم گام به سوی خداست؛ عمر را برای خدا سپری میکند و لحظه ای فرصتها را ضایع نخواهد کرد. روایت از رسول خداست که خطاب به اصحاب فرمودند: «ویران کننده خوشیها را زیاد یاد کنید؛ عرض شد: یا رسول الله (ص) ویران کننده خوشیها چیست؟ حضرت فرمودند: مرگ؛ زیرکترین مومنان کسی است که مرگ را بیشتر یاد کند و برای آن آماده تر باشد».(74) بنابراین طبق این روایت، جوان مؤمن زیرک، جوانی است که واقعیت مرگ همیشه در نظرش باشد و هیچ گاه آن را از یاد نبرد. چنین جوانی میداند که هر عملی که انجام دهد، بعد از مرگ وارد مرحله ای میشود که باید جوابگوی آن باشد؛ اگر آن عمل مورد رضای خداوند متعال بوده باشد، دیگر هم و غمی نخواهد داشت. فلذا، یاد مرگ و قیامت برای چنین جوانی عامل بازدارنده از انجام گناه و معصیت خواهد بود.
یقین به مرگ، محافظ فرصتها:
نسل جوان باید بداند که مرگ حقیقتی انکارناپذیر است و دیر یا زود به سراغ هر انسانی، خواه کودک، خواه جوان و خواه پیر و سالخورده باشد، خواهد آمد. از جمله آیاتی که یقین به وجود مرگ و قیامت را زیاد میکند آیه: «کل نَفْسٍ ذَائقَةُ المَْوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَمَة فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیَوةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُور» است. (75) خداوند متعال میفرماید: هر جانداری چشنده طعم مرگ است و همانا روز رستاخیز پاداشهایتان به طور کامل به شما داده میشود جوانی که بداند مرگ حتمی الوقوع است، و یقین کند که روزی به سراغ او هم خواهد آمد، آنگاه دیگر دست به هر کاری نمیزند، وقت خود را صرف هر کاری نمیکند؛ سعی میکند هر روزش با روز دیگرش فرق کند؛ و هم و غمش رسیدن به کمال و سعادت خواهد بود. در همین راستا روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده است که حاکی از عمق واقعیت مرگ است که انسانها چگونه با مرگ رفتار میکنند، در صورتی که مرگ حق است. حضرت فرمودند: «هیچ ایمان توأم با یقینی ندیدم که برای این انسان به شک شبیه تر باشد؛ او هر روز مردگان را به سوی گورستان تشییع میکند و به گور میسپارد، ولی با این حال باز به دنیای فریبنده روی میآورد و از شهوت و گناهان دست نمیکشد. اگر این بینوا فرزند آدم را نه گناهی بود که مرتکب شود و نه حساب و کتابی در کارش بود به جز همین مرگ که اجتماع او را پراکنده و جمعش را متفرق و فرزندانش را یتیم میکند، بی گمان سزاوار بود که از دنیای پر رنج و خستگی حذر کند».(76) یکی از علائم مؤمن، غنیمت شمردن فرصتها و استفاده از جوانی است؛ چون میداند عمرش نعمتی است که خداوند به او عطا کرده و او نیز راضی به تضییع آن نیست.
اثرات یاد مرگ از لسان اهل بیت (ع) :
روایات فراوانی در باب مرگ و اهمیت و اثرات آن از ائمه اطهار (ع) وارد شده است. حضرت امام جعفر صادق (ع) در روایتی اثرات یاد و انس با مرگ را این گونه بیان میفرمایند: «یاد مرگ خواهشهای نفسانی را می میراند و رویشگاه های غفلت و نسیان را ریشه کن میکند؛ دل را با وعده های خدا نیرو میبخشد و طبع را نازک میسازد و دنیا را در نظر انسان کوچک میکند».(77) یاد مرگ اثرات فراوانی دارد؛ به طوری که نه تنها جوان را به استفاده کامل از فرصتهای عمر تشویق میکند، بلکه او را از ارتکاب معاصی باز داشته و به انجام اعمال شایسته ترغیب مینماید. پیامبر (ص) فرمودند: «کسی که چشم به راه مرگ باشد، در کارهای نیک بکوشد».(78) بنابراین، یاد مرگ انسان را از خواب غفلت بیدار میکند و مانع دلبستگی به دنیا و زخارف دنیا میگردد؛ به گونه ای که دنیا را در نظر انسان، پست و حقیر نشان میدهد. مطالبی که بیان گردید، اهمّ عواملی بود که جوان با رعایت آنها، میتواند از فرصت طلائی جوانی و امتیازهایی که در این دوران وجود دارد، به احسن وجه بهره ببرد. در آخر به 5 عامل دیگر به صورت فهرست وار اشاره می نمائیم:
1. تلقین کردن؛ جوان با گفتن این جمله خطاب به خودش که من میتوانم از تک تک لحظاتم استفاده کنم، موفق میشود.
2. نظم داشتن؛ جوان با نظم پیدا کردن از بسیاری از فرصتهایش استفاده مینماید.
3. عاقبت اندیشی؛ جوان با دوراندیشی و فکر به آینده، قدر و ارزش فرصتهای حاضر را میداند و مصمّم به استفاده از فرصتها میافتد.
4. نگاه به جوانان بالادست که اوج گرفتهاند و توانسته اند از جوانیشان بهره کافی را ببرند، جوان را به سوی خوبیها سوق خواهد داد.
5. نگاه به جوانان پایین دست، که اگر من نیز از فرصتهای جوانیم درست استفاده نکنم، دچار گرفتاریهای جوانان شکست خورده میشوم. شاید بتوان این مطلب را نیز اضافه کرد که خواندن شرح حال انسانهای موفق و بزرگ، در هر زمینه ای موجب تحرک و اشتیاق جوان برای استفاده از فرصتها دانست.
نتیجه گیری
یکی از وظایف جوانان به فکر بودن و آینده نگری است. سرعت در عمل و کوتاهی نکردن و به فردا موکول نکردن و با زحمت پیگیر امور بودن از دیگر وظایف جوانان است؛ همان گونه که قرآن تصویر اینگونه افراد را بیان میکند که در جهنم فریاد میکشند: پروردگارا ما را بیرون آور تا عملی صالح غیر از آنچه میکردیم به جا آوریم، به آنها گفته میشود: آیا شما را آن قدر عمر ندادیم که هر که پند پذیر بود متذکر میشد و برای ستمگران هرگز یاوری نیست. (29) جوانان در قبال نعمت جوانی شان که خداوند روز قیامت از نعمتهایش سؤال میپرسد: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ».(80) باید جوابگو باشند و به فرموده امیر المومنین (ع) : «ارزش چهار چیز را جز چهار گروه نمیدانند؛ ارزش جوانی را جز پیران، ارزش آرامش را جز گرفتاران، ارزش سلامت را جز بیماران، و ارزش زندگی را جز مردگان نمیشناسند.»(81)
پینوشتها:
1. جهاد با نفس، باب اغتنام الفرصه ص 335.
2. کتاب حکمتها و اندرزهای، ص 158.
3.منتخب میزان الحکمه، ص 406، ح 4595
4. منتخب میزان الحکمه، ص 407، بخش «عمر».
5. «حَتیَّ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَب ارْجِعُونِ؛ لَعَلی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کلاََّ إِنَّهَا کلَِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلیَ یَوْمِ یُبْعَثُون»؛ مؤمنون، آیات 99 و 100.
6. ترجمه قرآن بر اساس المیزان، ص 348
7. فاطر، آیه 37.
8. «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَئهُمُ اللَّه وَ أُوْلَئکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب»؛ زمر، آیه 18.
9.نهج البلاغه، نامه 31، ص 373.
10.ارشاد القلوب، ج 1، ص 29.
11.عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 48
12.نامه اخلاقی و عرفانی امام خمینی به پسرشان، صحیفه نور، ج 16، ص 211.
13.جهاد با نفس، باب اغتنام الفرصه، ص 336.
14. همان، ص 336.
15. «اَلْفُرصَة تَمُرُّ مَرَّ الْسَحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرْصَ الخَیْر»؛ جهاد با نفس، ص 334.
16.مفاتیح الجنان، ص 324
17.مکارم الأخلاق، ص 364 .
18.اعلام الدین، ص 12
19.قیامه، آیه 30
20.نزهه الناظر/124، ورّام بن مالکی اشتری
21.شاعر: صفابخش خدادل.
22.مَن لم یَجعلَ اللهُ لَه مِن نَفسِه واعظاً فَإنَّ مَواعِظَ النّاسِ لَن تُغنِیَ عَنه شَیئاً؛ تحف العقول، ابن شعبه، 294.
23.تحف العقول حرانی/ ص 280.
24. بحار الأنوار، مجلسی، محمدباقر، ج 78، ص 67، ح 11.
25. «السعید یتّعظ بمواعظه التقوی و إن کان یراد بالموعظة غیره»؛ کافی، ج 6، ص 151.
26. «أصدق القول و أبلغ الموعظة و أحسن القصص، کتاب الله»؛ امال، ص 89.
27. «إنّ الله سبحانه لم یعظ أحداً به مثل هذا القرآن»؛ نهج البلاغه، خطبه 176، ص 333.
28. جهاد با نفس، باب «استحباب التفکر»، ص 56، ح 57.
29. یوسف، آیه 111.
30. نور، آیه 44.
31. بحارالأنوار، ج 78، ص 92، ح 101.
32.همان.
33. غررالحکم، 7589.
34. همان، 6453.
35. نهج البلاغه، خطبه 192، ص 381.
36.همان، ص 377.
37.بحار الأنوار، ج 78، ص 160، ح 20.
38.غررالحکم، 515. ص 287
39.تحف العقول، ص 39؛ تنبیه الخواطر، ج 2، ص 75.
40.کافی، ج 2، ص 453، ح 2؛ جهاد با نفس، ص 348 (باب وجوب محاسبه).
41.نساء، آیه 1.
42.ق، آیه 18.
43.نهج البلاغه، خطبه 157، ص 293.
44.جهاد با نفس، ص 348، ح 859، باب وجوب محاسبه.
45.جهاد با نفس، ص 348، ح 857.
46.سجده، آیه 5.
47.جهاد با نفس، ص 352، ح 864.
48.بحار الأنوار، ج 78، ح 58، ص 85.
49.اصول کافی، ج 4، ح 191، ص 102.
50.شاعر: خدابخش صفادل.
51.بحار الأنوار، ج 78، ص 277، ح 113.
52.خصال، شیخ صدوق، 525/ص 13.
53.جهاد با نفس، حر عاملی، ص 352، ح 866(باب وجوب محاسبه).
54.حکمتها و اندرزها، مطهری، مرتضی، ص 60.
55.غرر الحکم، ص 289.
56.همان، ص 82.
57.خلاصه کتاب جوان، تلخیص دکتر سوزنچی، ص 40.
58.غررالحکم،1828، ص 154
59.همان، 1896.ص 164
60.همان، ص 165
61.بحار الانوار، ج 78، ص 35
62.همان، ج 77، ص 293
63.تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، ج 1، ص 272
64.بحار الانوار، ج 73، ص 95
65.اعلام الدین، دیلمی، ص 305
66.بحار الأنوار، ج 77، ص 421، ح 40.
67.کافی، ج 2، ص 336
68.همان، ج 2، ص 329
69.بحار الانوار، ج 77، ص 101
70.همان، ج 73، ص 163
71.تحف العقول، ص 286
72.اصول کافی، ج 3، ص 127
73.کنزل العمال، ص 233
74.بحارالأنوارج 82، ص 167، ح 3.
75.آل عمران، آیه 185.
76.بحار الأنوار، ج 6، ص 137، ح 40.
77.همان، ج 6، ص 133، ح 32.
78.همان، ج 77، ص 171، ح 7.
79.فاطر، آیه 37
80.التکاثر، آیه 8
81.خصال، ج 1 باب، چهارگانه. ص 129
فهرست منابع:
1. قرآن کریم
2. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ناشر: تشیّع، چ 3، 1386.
3. طاهرزاده، اصغر، جوان و انتخاب بزرگ، انتشارات المیزان، چ 9، 1388.
4. میبدی، رشیدالدین، کنز الأنوار تلخیص کشف الأسرار، به کوشش محمدکاظم بصیری، انتشارات الهادی، 1380.
5. مطهری، مرتضی، حکمتها و اندرزها، انتشارات صدرا، چاپ فجر، چ 17، 1383.
6. حرعاملی، محمد بن الحسن، جهاد با نفس، کتاب جهاد وسائل الشیعه، مترجم: علی افراسیابی، انتشارات نهاوندی، چ 3، 1382.
7. گفتارهای مرحوم فلسفی، خلاصه کتاب جوان، تلخیص حسین سوزنچی، نشربین الملل،1386
8. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، انتشارات اسوه، چ 7، 1385.
9. محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چ 1383.
10. ابن شعبه حرّانی، ابو محمد، تحف العقول، شریف رضی، قم. انتشارات الهدی، چ 3، 1383
11. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، مکتبه الإسلامیه، تهران. انتشارات اشراق، چ 2، 1382
12. مالکی اشتری، ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، فقیه، قم. انتشارات پیام آزادی، چ 4، 1385
13. دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین، دار إحیاء التراث العربی، بیروت. انتشارات دار العلم، چ 2، 1385
14. صدوق، ابن بابویه، خصال، جامعه مدرسین، قم. انتشارات مهر صادق، چ 3، 1385
15. متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، الرساله، بیروت. انتشارات نور الهدی، چ 4، 1382
16. ابن ابی جمهور، محمدبن علی بن ابراهیم، عوالی اللئالی، انتشارات سیدالشهداء قم، چ 2، 1386
17. محدث عبدالواحد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، نشر موسسه امام عصر، چ 1، 1381
18. طوسی، ابوجعفر محمد بن الحسن، الأمالی، دارالثقافه، قم. انتشارات آرام دل، چ 3، 1388
19.فقه الرضا، کنگره جهانی امام رضا، موسسه آل البیت قم. انتشارات پیام آزادی، چ 2، 1386
20.ابو محمد احمدبن داوود الدینوری، ارشاد القلوب، ناشر احیاءالکتب العربیه قاهره. چ 1، 1380
21.مصباح الشریعه امام جعفر صادق، چاپ سنگی. چ 2، 1382
22. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، چاپ عترت، ناشر:انتشارات چاف، چ 1، 1379
23. محدث نوری، مستدرک الوسایل، نشر مؤسسه آل البیت نشر اول بیروت. چ 3، سال 1384