فلسفه دین(بخش ۲۵)

از آخرین حدیثی که نقل کردیم، چنین نتیجه گرفتیم که نبایدناسازگاریهای زن و شوهر منتهی به طلاق و جدایی شود; چرا که تحمیل زنان بیوه بر جامعه -اعم از این که فرزند داشته باشندیا نداشته باشند- مضر است و اینان که در آزمون اول ازدواج شکست خورده اند، به هیچ وجه معلوم نیست که در آزمون یا آزمونهای بعدی کامیاب شوند، بلکه ناکامیابی آنها به احتمال قوی، معین ومشخ ...

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

مروری بر زندگی پیشوایان

از آخرین حدیثی که نقل کردیم، چنین نتیجه گرفتیم که نبایدناسازگاریهای زن و شوهر منتهی به طلاق و جدایی شود; چرا که تحمیل زنان بیوه بر جامعه -اعم از این که فرزند داشته باشندیا نداشته باشند- مضر است و اینان که در آزمون اول ازدواج شکست خورده اند، به هیچ وجه معلوم نیست که در آزمون یا آزمونهای بعدی کامیاب شوند، بلکه ناکامیابی آنها به احتمال قوی، معین ومشخص است. در عین حال، اینها هم می توانند نقطه های ضعف خود راپیدا کنند و عیوب خود را برطرف سازند و به زندگی عادی زناشوئی روی آورند و به هرحال، نباید محکوم به یک عمر بیوگی و انزوا وگوشه گیری باشند.

و اما زنانی که نه از راه طلاق، بلکه از راه مرگ شوهر، بیوه می شوند، حساب دیگری دارند. آنها شکست خوردگان آزمون ازدواج نیستند و چه بسا زنانی برجسته و ایده آل باشند و باید زمینه ازدواج مجدد آنها فراهم باشد. یعنی موانع را باید از بین برد.

تا اگر در وجود خود آنها مقتضی ازدواج موجود است، بتوانندازدواج کنند. هرچند که فراهم کردن مقتضی نیز در این مورد،کاری مطلوب و پسندیده است.

باید میان وضع مطلوب و وضع موجود فرق گذاشت. وضع مطلوب این است که در جامعه هیچ گونه بیوه ای نباشد. خواه بیوه طلاق و خواه بیوه حوادث طبیعی و غیر طبیعی. اما وضع موجود چیز دیگری است.

همواره زنان بیوه از هر دو قسم در جامعه ها بوده اند و هستند.

در برابر وضع موجود نباید بی تفاوت بود. نباید به خاطر این که وضع مطلوب فراهم نشده و شاید هرگز نشود، در صدد تعدیل وضع موجود برنیامد.

درست است که طبق روایتی که نقل شد، وضع مطلوب این است که ازدواج، با دوشیزگان باشد و زنان بیوه به عنوان زنانی که هم نفع دارند، هم ضرر و یا فقط ضرر دارند، مطرحند. اما وضع موجوداین است که هم دوشیزگان باید شوهر کنند و هم بیوه های جوان.

اعم از این که فرزند داشته باشند یا نداشته باشند.

اکنون با همین دید که همواره میان وضع موجود و وضع مطلوب فرق است، نگاهی داریم به زندگانی برخی از پیشوایان دینی.

نخست به زندگانی پیامبر اکرم(ص) نظر می افکنیم که برای همه انسانها به ویژه مسلمانها «اسوه حسنه » (1) و الگوئی نیکوست.

«زینب » دختر «جحش »، که عمه زاده پیامبر گرامی اسلام(ص) بود،با وساطت آن بزرگوار، به عقد همسری «زید بن حارثه » درآمد.

زید بن حارثه برده ای بود که پیامبر خدا او را آزاد کرده بود.

«زینب » از ازدواج با او امتناع داشت. ولی هنگامی احساس که کرد اراده خدا و پیامبر بر این ازدواج قرار گرفته، سر تسلیم فرود آورد; چرا که قرآن کریم فرمود:

(و ما کان لمومن و لا مومنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم...) (2) .

«هرگاه خدا و رسولش از جهت ولایتی که دارند، حکمی صادر کنند،هیچ زن و مرد مومنی را درکارهای مربوط به خودشان اختیارنیست ».

در حقیقت پیامبر اکرم(ص) از جانب خداوند بر مردم ولایت دارد ومی تواند در امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مردم دخالت کند وبرای آنها وظائفی مقرر دارد که خارج از دایره احکام فقهی وتشریعی است. در حقیقت، در جامعه اسلامی دو نوع حکم وجود دارد:

تشریعی یا فقهی و حکومتی.

احکام فقهی غیر قابل تغییر است. فقهاء احکام فقهی را از راه ادله اربعه استنباط می کنند و مقلدین باید بر طبق آنها عمل کنند. آنچه در کتابهای فقهی و رساله های عملیه، ثبت می شود،احکام فقهی است که در قلمرو عبادات و عقود و ایقاعات واحکام،وظائف شرعی مکلفین را بیان می کنند و مخالفت آنهایی که واجب یاحرامند، گناه کبیره و مستلزم عقاب است. مگر این که شخص توبه کند.

احکام حکومتی به سیاست و اداره جامعه مربوط است. احکامی که مطابق مصالح و مقتضیات زمان و مکان و شرائط و اوضاع و احوال خاص جامعه از سوی زمامدارانی که مشروعیت دارند، صادر می شود،واجب الاتباع و مخالفت با آنها از معاصی کبیره و صد البته که مستلزم عقاب دنیوی و کیفر الهی است. بدون تردید، اینجا هم درتوبه و بازگشت باز است. البته مجازاتهای دنیوی حساب دیگری دارد. برخی از آنها از سوی زمامداران عادل و فقیه قابل عفواست و برخی از آنها -شرعا- قابل عفو نیست.

مانند احکام صادره در مورد مرتدین به ارتداد فطری که توبه آنها از نظر کیفر دنیوی پذیرفته نیست و قابل عفو هم نیستند.

البته زنان و مردان مسلمان در اختیار همسر -به لحاظ احکام فقهی- آزادند. ولی اگر مقام ولایت امر مسلمین به زن یا مردی امر کند که با شخص معینی ازدواج کند، واجب است که اطاعت کند.

چرا که امر و نهی او به صلاح جامعه اسلامی و به مدیریت سیاسی اومربوط است و تخلف از آن، به معنای تضعیف حکومت و خدشه دار کردن مدیریت سیاسی و اجتماعی اوست.

به همین جهت است که در آیه دیگر می فرماید: (النبی اولی بالمومنین من انفسهم. ..) (3) . «پیامبر به مومنان از خودآنها اولویت دارد».

یعنی ولایت او بر مومنان، از ولایت مومنان بر خودشان مقدم است.

بنابراین، تصمیمات او بر تصمیمات ایشان مقدم است و اگر اوتصمیمی در مورد ایشان بگیرد و به صورت امر یا نهی ابراز کند،باید اطاعت کنند. هرچند با تصمیماتی که خود ایشان در مورد خودگرفته اند، مغایرت داشته باشد.

اینها همه مربوط می شود به مدیریت سیاسی جامعه اسلامی. نه تنهاتصمیمات پیامبر بر تصمیمات مومنین اولویت دارد، بلکه تصمیمات ائمه اطهار(علیهم السلام ) نیز چنین است.

در عصر طولانی غیبت امام معصوم(ع) نیز جامعه اسلامی بی نیاز ازمدیریت سیاسی نیست و بنابراین، این مقام به کسانی می رسد که درمیان امت اسلامی، اقرب به آنهایند.

اینان جز فقهای جامع الشرائط نمی توانند باشند. چرا که بابرخورداری از فقاهت کامل و بینش دقیق سیاسی و توانایی اداره جامعه اسلامی، می توانند ادامه دهنده راه آنان و احیاکننده سنت ایشان باشند. امام صادق(ع) فرمود:

«تزاوروا فان فی زیارتکم احیاء لقلوبکم و ذکرا لاحادیثنا واحادیثنا تعطف بعضکم علی بعض فان اخذتم بها رشدتم و نجوتم وان ترکتموها ضللتم و هلکتم فخذوا بها و انا بنجاتکم زعیم » (4) .

«یکدیگر را زیارت کنید. چرا که در زیارت شما احیای دلهای شماو یاد احادیث و آثار ماست.

احادیث و آثار ما شما را به یکدیگر نزدیک و متمایل می سازد.

اگر احادیث و آثار ما را اخذ کنید، رشد می کنید و نجات می یابیدو اگر آنها را ترک کنید، گمراه و هلاک می شوید و من عهده دارنجات و رستگاری شمایم ».

هرگاه مدیریت سیاسی و اجتماعی مسلمانان بر عهده کسانی باشد که نزدیک ترین افراد امت به ائمه اطهار(علیهم السلام ) و پیامبراکرم(ص) باشند، قطعا زمینه تحقق آن چه را امام(ع) بیان فرموده اند، فراهم می گردد. همان بزرگوار به اصحاب خود فرمود:

«اتقوا الله و کونوا اخوه برره متحابین فی الله متواصلین متراحمین تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا امرنا و احیوه » (5) .

«از خدا بپرهیزید و در راه خدا برادرانی نیکوکار و دوستانی باشید که به یکدیگر صله رحم کنید و یکدیگر را دیدار و ملاقات کنید و امر ما را مذاکره و احیا کنید».

در اخلاق شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام )

جبهه گیریها و جناحها و خط و ربطها همه باید منتهی به دین ومذهب شود، تا اسباب تفاهم و همدلی و همفکری فراهم آید.

اکنون که لزوم اولویت مدیریت سیاسی مسلمانان و ضرورت آن معلوم شد، برمی گردیم به اصل قضیه.

جالب این است که «زینب » و «زید» پس از مدتی از یکدیگر جداشدند. البته جدا شدن آنها از یکدیگر مطابق احکام فقهی بود، نه احکام حکومتی. یعنی پیامبر اکرم(ص) فرمانی درباره این که ازیکدیگر جدا شوند یا جدا نشوند، صادر نکرده بود.

فلسفه این که بر ازدواج آنها حکم حکومتی صادر شده بود،سنت شکنی بود.

دخترانی که از خانواده ها و طایفه های مهم عرب بودند، هرگز بابردگان و آزادشدگان ازدواج نمی کردند. لازم بود که این سنت شوم شکسته شود. آن هم با دخالت پیامبر اکرم(ص) و به وسیله دختری که عمه زاده آن بزرگوار و از خانواده ای محترم و از طایفه قریش و بنی هاشم بود.

اما بر استمرار این زناشویی فرمان حکومتی صادر نشده بود. اگرزن و شوهر با یکدیگر تفاهم و سازش نداشته باشند و نتوانند به توافق اخلاقی برسند، چاره ای جز جدایی نیست. توافق و تفاهم زن وشوهر را با فرمان نمی توان تامین کرد. بلکه به شرائط وزمینه هایی بستگی دارد که معلوم می شود در زندگی زینب و زیدوجود نداشت. البته پیامبر اکرم(ص) برای جلوگیری از طلاق، پند واندرز لازم را می داد.

با جدائی آنها از یکدیگر حکم حکومتی دیگری پدید آمد. زیدپسرخوانده پیامبر اکرم(ص) بود. در سنت عربی فرقی میان پسر وپسرخوانده نبود و کسی با همسر فرزندخواندهئخود ازدواج نمی کرد. این سنت هم باید شکسته شود. قرآن کریم فرموده است:

(... و ما جعل ادعیائکم ابنائکم...) (6) .«خداوندپسرخوانده های شما را پسران شما قرار نداده است ».

چه کسی باید برای سنت شکنی پیشگام شود؟ از همه بالاتر و برتر،خود پیامبر اکرم(ص) است. به همین جهت است که خداوند می فرماید:

(و اذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک و اتق الله و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس والله احق ان تخشیه فلما قضی زید منها وطرا زوجناکها لکی لایکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن و طرا و کان امر الله مفعولا) (7) .

«به یاد آور هنگامی را که به زید -که مورد انعام خدا و توقرار گرفته بود- می گفتی همسرت را نگاه دار و تقوی پیشه کن وچیزی را در دل خود پنهان می کردی که خداوند آشکار کننده آن بودو از مردم بیم داشتی و خداوند سزاوارتر است که از او بیمناک باشی. هنگامی که زید از همسر خود تمتع گرفت و طلاقش داد، او رابه عقد همسری تو درآوردیم، تا برای مومنان در مورد همسران مطلقه فرزندخوانده هایشان عسر و حرجی نباشد و فرمان خداوند،انجام شدنی است ». چند نکته در مورد آیه فوق در خور توجه است:

1 - انعام خدا و پیامبر به زید این بود که از بردگی آزاد شده و پیامبر اکرم(ص) دختر عمه خود را به عقد او درآورده بود.

2 - زید اصرار بر طلاق داشت و پیامبر اکرم(ص) سعی می کرد که باموعظه و نصیحت مانع طلاق شود.

3 - خداوند که فرمانش انجام شدنی است، از پیامبر خواسته بودکه با مطلقه زید ازدواج کند.

4 - پیامبر بیمناک بود که این ازدواج موجب بدبینی مردم و سستی ایمان آنها گردد.

5 - خداوند از او می خواهد که فقط از او بیمناک باشد، نه ازمردم.

6 - آن چه را پیامبر از ترس مردم در دل پنهان می کرد، خداوندمتعال آن را ظاهر کرد.

7 - برای این که از بدبینی مردم جلوگیری شود، خداوند این ازدواج را به خود نسبت داد و فرمود: (زوجناکها) ما زینب را به عقد تو درآوردیم.

8 - برای این که مومنین با فلسفه این ازدواج آشنا شوند،فرمود: (لکی لا یکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیائهم).

9 - زینب که هم در ازدواج اول و هم در ازدواج دوم، از صمیم قلب حکم حکومتی را پذیرا شده بود، بدون این که از ازدواج اول اظهار ناخشنودی کند، همواره به ازدواج دوم افتخار می کرد و به سایر زنهای پیامبر می گفت:

«زوجنی الله من النبی و انتن انما زوجکن اولیائکن » (8) .

«مرا خدا به عقد پیامبر درآورد و شما را پدرانتان به عقد اودرآوردند».

پیامبر برای ازدواج با زینب گوسفندی سر برید و ولیمه ای ازگوشت و نان ترتیب داد و از مومنین پذیرایی کرد. کاری که درعروسیهای دیگر انجام نداده بود (9) .

دیگر از زنان پیامبر اکرم(ص) «هند» بود که به «ام سلمه »معروف است. او پیش از آن که با پیامبر خدا ازدواج کند، همسر«عبدالله » بود و از او سه فرزند به نام «سلمه و عمرو وزینب » داشت. او بامرگ شوهر خود بیوه شد و پیامبر خدا او رابه عقد خود درآورد (10) .

«صفیه » دختر «حیی بن اخطب » از کلیمیان خیبر بود که شوهراولش مرده و شوهر دومش در جنگ خیبر به قتل رسید. پیامبراکرم(ص) او را از میان اسیران خیبر برگزید و آزادش کرد و اورا به عقد خود درآورد. او در میان زنان بنی قریظه مقام والایی داشت (11) .

«ام حبیبه » دختر «ابوسفیان » نیز از زنانی بود که با همسرش «عبدالله بن جحش » مهاجرت به حبشه کرد. عبدالله در حبشه مسیحی شد و چندان شراب خورد تا هلاک شد. ولی ام حبیبه پایداری کرد و بر دین مبین اسلام باقی ماند. پیامبر خدا(ص) نامه ای به نجاشی پادشاه حبشه نوشت و از او خواست که این زن بیوه را برای وی عقد کند.

نجاشی به وکالت پیامبر و «خالد بن سعید» به وکالت «ام حبیبه »، صیغه عقد را جاری کردند. نجاشی مبلغ چهارصددینار مهریه قرار داد و خودش آن را پرداخت (12) .

درباره حضرت «خدیجه » که پیامبر اکرم(ص) در سن بیست و پنج سالگی با او ازدواج کرده، نوشته اند که او نخست همسر «عتیق بن عایذ مخزومی » بود و از او دختری به دنیا آورد. آنگاه با«ابوهاله اسدی » ازدواج کرد و از او نیز «هند» را به دنیاآورد.

سپس با پیامبر اکرم(ص) ازدواج کرد. پیامبر اکرم(ص) فرزند شوهردوم خدیجه را هم تربیت کرد (13) .

تنها زنی که دوشیزه بود و پیامبر اکرم(ص) با اذن «ابوبکر»در هفت سالگی -یعنی دو سال قبل از هجرت، بعد از وفات حضرت خدیجه- با او ازدواج و در مدینه درحالی که سنش نه سال و هشت ماه بود، با او عروسی کرد، «عایشه » بود (14) .

ظاهرا «ماریه قبطیه » هم که پادشاه حبشه بعد از گرایش به اسلام به او هدیه کرد، دوشیزه بوده. تنها زنی که بعد از خدیجه از پیامبر صاحب فرزند شد، همو بود.

فرزندش ابراهیم نام داشت. برخی گفته اند: «مقوقس » در سال هفتم هجری ماریه و سیرین را که دو خواهر و کنیز بودند، به محضر پیامبر خدا فرستاد. حضرت، ماریه را برای خود نگاه داشت وسیرین را به «حسان بن وهب » بخشید (15) .

با این مطالعه ای که درباره زندگانی پیامبر اکرم(ص) و برخی ازهمسران آن بزرگوار داشتیم، معلوم شد که زنان بیوه -اعم ازمطلقه و غیر مطلقه و اعم از این که دارای فرزند باشندیانباشند- نباید تا آخر عمر محکوم به تجرد و انزوا باشند.

بازهم در این باره سخن می گوئیم.

پی نوشت:

1- (لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه...)(الاحزاب: 21).

2- الاحزاب: 36.

3- الاحزاب: 6.

4- الکافی: ج 2، ص 186، روایت 2.

5- همان، ص 175، روایت 1.

6- الاحزاب: 4.

7- الاحزاب: 37.

8- سفینه البحار: ج 1، ص 558 : زینب.

9- همان.

10- سفینه البحار: ج 1، ص 646(سلم).

11- همان: ج 2، ص 36 (صفا).

12- همان: ج 1، ص 206(حبیب).

13- همان: ج 2، ص 296، (عیش).

14- همان: ص 537(مراء).

15- همان: (مراء).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر