اگر با ادله و شواهد قطعیه باثبات رسید که زن خیانتکار است و بامردان بیگانه رابطه نامشروع دارد مرد با مشکل بسیار دشوارى روبرومى شود.از یک طرف حیثیت و آبرویش در معرض خطر قرار دارد ازطرف دیگر تحمل چنین ننگى دشوار است.مرد در بن بست سختى گیرکرده که نجات از آن کار بسیار خطرناک و دشواریست.
در اینجا مرد چند راه در پیش دارد:
راه اول-براى حفظ آبرو و بقاى خانواده اش دندان بر سر جگرنهاده موضوع خیانت همسرش را نادیده بگیرد و با وضع موجود تا آخرعمر بسازد.البته این راه درستى نیست.زیرا هیچ مرد غیرتمندى نمى تواندشاهد خیانتهاى همسرش باشد و وجود اطفال نامشروع را تحمل کند.
غیرت براى مرد یکى از صفات پسندیده است و مرد بى غیرت نزد خدا ومردم خوار و فرومایه و بى آبروست.
واقعا چه زندگى کثیف و ننگ آورى دارند نامردانى که بدین خوى بد آلوده اند؟!
نه تنها مرد نیستند بلکه از حیوانات هم پست ترند. پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
بوى بهشت از پانصد سال راه استشمام مى شود لیکن دو دسته مردم از بوى بهشت محرومند: عاق والدین و دیوث.عرض شد:یا رسول الله دیوث کیست؟فرمود:مردى که میداند همسرش زناکار است (و در مقابل خیانت او سکوت مى کند) (1) .
راه دوم-همسر خودش یا مرد خیانت پیشه را به قتل برساند.
البته بدین طریق مى تواند انتقام بگیرد و به طور موقت تشفى قلب حاصل کند.لیکن کار بسیار خطرناکى است و عاقبت خوشى ندارد.زیرا کمتراتفاق مى افتد که موضوع قتل براى همیشه مخفى بماند.بالاخره قاتل شناخته و مورد تعقیب قرار خواهد گرفت.در دادگاه هم موضوع خیانت همسرش را به این آسانیها نمى تواند به ثبوت برساند.بدین جهت احتمال تبرئه شدنش بسیار ضعیف است.یا محکوم به اعدام مى شود یا اینکه اقلامدت درازى را باید در زندان بسر برد.زندگى او از هم مى پاشد.اطفالش بدبخت و بى سرپرست مى شوند.بنابراین، عقلایى نیست که انسان تحت تاثیر احساسات خام قرار بگیرد و براى تشفى نفس و ارضاى حس کینه توزى دست به چنین اقدامات خطرناکى بزند و جان خودش را درمعرض خطر قرار بدهد.
مرد باید عاقل و بردبار و عاقبت اندیش باشد.آنقدر قدرت نفس داشته باشد که دست به اقدامات جنون آمیز نزند تا اینکه چاره واقعى را پیداکند.
مردانى که به یک چنین بلیه زندگى گرفتارند باید قبل از هر گونه اقدام خطرناک،عواقب آن را بخوبى بسنجند و به آمار مردانى که همسرخویش یا مرد خیانت پیشه را به قتل رسانده اند، و در صفحات مجلات وروزنامه ها هر روز منعکس مى شوند،مراجعه کند و نتیجه کارشان را ببیند وآنگاه تصمیم بگیرد.
راه سوم-خودکشى کند تا خیانتهاى همسرش را نبیند و از این زندگى ننگین نجات پیدا کند، البته این راه هم عقلایى نیست.زیرا از یک طرف مرتکب قتل نفس شده که از لحاظ شرع یکى از گناهان بزرگى است که خداوند متعال وعده دوزخ بدان داده است.
از طرف دیگر،خودش را نابود و از زندگى محروم نموده است.
این چه کار غیر عقلایى است که انسان براى انتقام از دیگران خودش را به هلاکت دنیوى و اخروى بیندازد؟!و همسرش را براى ارتکاب خیانت آزادى بیشترى بدهد؟شاید بدترین راهها همین راه باشد.
راه چهارم-در صورتى که خیانت همسرش به طور یقین به اثبات رسید و دید به هیچ قسمى حاضر نیست از کارهاى غیر مشروعش دست بردارد بهترین و بى خطرترین و عقلایى ترین راه اینست که او را طلاق بدهد و از شر او نجات پیدا کند.
درست است که در اثر طلاق زندگى او از هم مى پاشد و خسارتهاى زیادى هم خواهد دید و تحمل اینکار دشوار است مخصوصا اگر بچه دارباشد لیکن به هر حال چاره اى جز این وجود ندارد.بهترین راه اینست که همسرش را طلاق بدهد و فرزندانش را تحویل بگیرد.زیرا صلاح نیست فرزندان بیگناهش را در اختیار یک زن فاسد قرار دهد.
البته نگهدارى از بچه ها دشوار است لیکن باید مرد مطمئن باشد که چون براى رضاى خدا این طریق را انتخاب نموده خدا هم یاریش مى کند وبزودى یک زن پاکدامن و عفیف نصیبش مى گردد و طولى نخواهد کشیدکه زندگى او در یک مسیر عادى و آبرومند قرار خواهد گرفت.
پینوشتها:
1-بحار ج 62 ص 129
منبع:امینی، ابراهیم؛ (1367؟)، آئین همسرداری یا اخلاق خانواده، تهران: اسلامی، چاپ پانزدهم.