گزارشی از رفتار پیامبر(ص) با حضرت فاطمه(س)
مقدمه:
حضرت فاطمه زهرا(س) بانوی یگانه و الگوی انسانیت، در مکتب تربیتی اسلام و در محضر پیامبر اکرم(ص) پرورش یافت؛ سپس قله های ایمان، پارسایی، آگاهی، اخلاق و فضایل انسانی را درنوردید و به اوج کمالات معنوی و مقامات عالیه الهی رسید.
آن بانوی فرزانه، به یک معنا نزدیک ترین فرد به پیامبر خدا بود و میان آن دو رابطه ای ویژه و بی نظیر بر محور ایمان و دوستی و دشمنی الهی وجود داشت که قلم و بیان، از بیان آن ناتوان است. پیش از پرداختن به چگونگی رفتار پیامبر گرامی اسلام با دختر گرانقدرش فاطمه زهرا(س) و بیان علت و انگیزه آن، طرح چند نکته مقدماتی، مناسب است:
اوّل: تفاوت ارزش ها
ارزش ها و فضیلت ها در فرهنگ ها و جوامع گوناگون بشری، متفاوت است. برخی، ارزش انسان را در ثروت و مال، و بعضی دیگر در برتری نژادی و قومی می دانند و ... .
دین مقدس اسلام روی تمامی ارزش های کاذب و پنداری، خط بطلان کشیده و ارزش واقعی انسان را در داشتن ایمان، پارسایی، صفات و ارزش های والای انسانی دانسته است.
قرآن کریم می فرماید: «اِنَّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم؛ گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.»
دوم: ناهمگونی محبت
انگیزه و چراییِ محبت و دوستی اولیای الهی و مقربان درگاه خداوند نسبت به دیگران حتی فرزندان و نزدیکان، با محبت و علاقه انسان های عادی و معمولی متفاوت است.
محبت اولیای الهی با انگیزه های نفسانی و شهوانی و عاطفی صرف نیست، بلکه محبت و ارادت شان خالص برای خداست. از این رو محبت غیر خدا را در دل راه نمی دهند و اگر به غیر خدا هم عشق می ورزند، خاستگاه آن، محبت به خداوند است.
سوم: دوستی در راه خدا
پیامبر اسلام، رسول خدا و شخصیت الهیِ بی نظیری است که گفتار، رفتار و تمامی برخوردهای آن بزرگوار، الهام گرفته از خداوند است. دارای مقام عصمت بوده، معیار حق و باطل، میزان درستی و نادرستی اندیشه ها، گفتارها و عملکردهاست. داوری ایشان براساس عدالت و حق است، و رفتار او جز بر پایه واقع نگری و واقع بینی استوار نمی باشد.
از این رو نباید سخنان حکیمانه و والای پیامبر در باره بانوی نمونه اسلام و یا رفتارها و برخوردهای بی نظیر و پر رمز و راز با او را برخاسته از عواطف و احساسات پدری پنداشت، چرا که حضرت دختران دیگری به جز فاطمه(س) داشت که بزرگ تر از ایشان بودند و آنها را نیز دوست می داشت و به آنها محبت می کرد، اما با هیچ یک از آنها چنین رفتار سراسر از مهر و احترام و پرعاطفه را نداشت.
نیز نباید سخنان و رفتار حضرت در باره دخت گرامی اش را تعریف و تمجیدهای ساختگی و پر از زیاده گویی و مبالغه آمیز دانست، چرا که پیامبر، شخصیت والا و وارسته ای است که خداوند به صداقت و راست گفتاری اش گواهی می دهد: «و ما یَنْطِقُ عن الهوی اِن هو الاّ وحی یوحی؛ و از روی هوا و هوس سخن نمی گوید. آنچه که می گوید، جز وحی که بر او نازل شده، نیست.»
چهارم: کمالات و شخصیت دخت پیامبر
روایاتی که در باره جایگاه والا و ارزشمند و ویژگی ها، نیز محبت و رابطه صمیمانه پیامبر با دخترش فاطمه(س) وارد شده است، هم در منابع مورد قبول و اعتماد شیعه به فراوانی وجود دارد و هم در کتاب های روایی معروف و مورد اطمینان و صحیح اهل سنّت، که نشانگر این نکته است که با وجود تمامی تبلیغات مسموم و فریبکارانه بر ضد خاندان پیامبر(ص) و به راه انداختن جوّ سانسور و حذف و جلوگیری از انتشار و پخش روایات مربوط به مدح اهل بیت، نیز سرکوب شدید دوستداران و اندیشوران این خاندان، باز روایات زیادی در بیان جایگاه والا و باعظمت دخت گرانقدر پیامبر، نیز رفتار ملاطفت آمیز و دوستی خاص آن حضرت با حضرت زهرا در منابع روایی اهل سنّت وارد شده، به کتاب های معتبر و صحیح آنها راه یافته است.
خداوند اراده کرده است که با وجود همه دشمنی ها، لجاجت ها و روحیه انتقام گیری، نام و بزرگی این خانه را ارج دهد. خدا به پیامبر گفته است: «و رفعنا لک ذکرک؛ نام و آوازه تو را بلند کردیم.»
* * *
میان عاشق و معشوق رمزی است
بدون تردید حضرت فاطمه زهرا(س) از جایگاه والایی نزد پیامبر(ص) برخوردار بود و رفتار حضرت با آن بانوی بزرگوار، به دور از برخوردهای عادی می باشد و نمی توان برای منزلت و قرب ایشان نزد رسول خدا، مرزی مشخص کرد.
حضرت عمیق ترین احساسات پدرانه خویش را تقدیم دخترش می کرد. در منبر و محراب، نماز و دعا و مناجات، مکه و مدینه، داخل شهر و خارج آن، در هر کوی و برزن، در برابر آشنا و غریبه و در هر محفل و مجلسی، دخت گرامی اش را مورد تجلیل و احترام بسیار قرار می داد. رابطه میان آن دو، گرم و صمیمانه و سرشار از مهر و احترام دوسویه و برخاسته از شناخت و آگاهی و بسیار بالاتر از علاقه ها و انگیزه های طبیعی بود. پیوند عمیق قلبی، عاطفی، انسانی و ریشه دار در ژرفای جان و روح آنان رسوخ کرده بود.
چراییِ محبت پیامبر(ص)
چرا پیامبر تا این مقدار نسبت به دخترش مهر و محبت و عشق می ورزید؟ در محتوای احادیث، به چنین فرمایش هایی برمی خوریم: فاطمه بهشت من است؛ جواز بهشت من است؛ کوثر نورافشان؛ زهره فروزان؛ نور دیده و نشاط بخش قلب من است و ... .
علت رفتارها و گفتارها
ویژگی ها و کمالاتی در حضرت زهرا جلوه و ظهور کرد که زمینه های بروز چنین رفتارها و سخنانی را از پیامبر فراهم ساخت.
راز محبوبیت گسترده ایشان را باید در ایمان، تقوا، کمالات و گستردگی ابعاد وجودی او یافت. آن بانوی گرامی، نمونه کامل و جامع انسان خدایی و ملکوتی بود. پیامبر اسلام فرمود:
«لم یکمل من النّساء إلاّ مریم و آسیة و خدیجة و فاطمة؛ از زنان فقط مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه به عنوان زنان کامل می باشند.»
پیامبر(ص) به دخترش به عنوان بانویی که سرشار از کمال، ادب، ارزش های والای الهی، انسانی و اخلاقی است، می نگریست. کسی که از چشمه سار او، فضایل و کرامت ها و نیکی ها سرازیر بود.
امام خمینی(ره) در باره شخصیت والا و کامل آن بانوی بزرگوار می فرماید:
«تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است، در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده بود. یک زن معمولی نبوده است. یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان. او زن معمولی نیست. او موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است ... زنی که تمام خاصّه [و ویژگی]های انبیا در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود. زنی که اگر مرد بود، به جای رسول اللّه بود ... معنویات، جلوه های ملکوتی، جلوه های الهی، جلوه های جبروتی، جلوه های ملکی و ناسوتی همه در این موجود مجتمع است.»
ویژگی های والا و الهی در وجود حضرت زهرا(س) بود که توانست گستره ای از قلب باصفا و پهناور محمد(ص) (برترین و والاترین سفیر و فرستاده الهی و هدایتگر جهانیان) را در قلمرو و مهر و عشق خویش قرار دهد، نیز مقام والا و ارزشمند و جایگاه ویژه ای را نزد آن محبوب الهی به خود اختصاص دهد.
ویژگی ها و امتیازات
در این بخش، به بیان مهم ترین برجستگی های شخصیت حضرت زهرا می پردازیم:
1. نطفه بهشتی:
براساس روایاتی که اهل سنت و شیعه بر آن تأکید دارند، نطفه فاطمه زهرا(س) از میوه بهشتی بسته شد.
زمانی که پیامبر(ص) در شب معراج از بهشت عبور می کرد، جبرئیل از میوه درخت طوبی به حضرت داد. هنگامی که پیامبر به زمین بازگشت، نطفه فاطمه زهرا از آن میوه بهشتی بسته شد.
بدین ترتیب، آفرینش حضرت زهرا با خلقت دیگر انسان ها متفاوت است.
2. امانت الهی:
در دیدگاه پیامبر، فاطمه(س) امانت گرانبهای خدا و رسول است که باید او را به بهترین و نیکوترین روش حفظ کرد.
پیامبر به علی(ع) فرمود:
«یا اباالحسن! ودیعة اللّه و ودیعة رسوله محمد عندک، فاحْفَظِ اللّه و احفظنی فیها؛
ای اباالحسن، دخترم، امانت خدا و پیامبر او محمد است که نزد تو می گذارم، پس حرمت خدا و پیامبرش را در مورد این امانت پاس دار.»
3. ایمان کامل:
سراسر وجود فاطمه(س) را ایمان و اعتقاد به خداوند و روز جزا فرا گرفته بود. پیامبر فرمود:
«انّ ابنتی فاطمة ملأ اللّه قلبها ایمانا و یقینا؛
دخترم فاطمه، کسی است که خداوند قلب او را از ایمان و یقین لبریز ساخته است.»
این نور ایمان و اعتقاد، در اثر عبادت ها و مناجات های خالصانه با خدا حاصل شد، به گونه ای که خداوند بر این حالت او، به فرشتگان خود فخر و مباهات می کند. پیامبر در باره تهجّد و شب زنده داری دخترش می فرماید: فاطمه حوریه آدمی نسب است. هر گاه در محراب مقابل پروردگارش می ایستد، نورش برای فرشتگان آسمان می درخشد، چنان که نور ستارگان برای اهل زمین، و خدا به فرشتگان می گوید: ای فرشتگان من! به بنده ام فاطمه بنگرید که چگونه در مقابل من ایستاده و اعضای بدنش از ترس من می لرزد! چگونه قلبش متوجه من است. شما را شاهد می گیرم که او و پیروانش را از آتش ایمن کردم ... آنگاه همان طور که مریم را صدا زد، او را صدا می زند و می گوید: ای فاطمه، خدا تو را برگزیده و تطهیر کرده و بر زنان جهان برتری بخشیده است.
4. برترین زنان جهان:
با توجه به ویژگی ها و ابعاد وجودی شخصیت حضرت زهرا و آراستگی ایشان به ملکات فاضله و علم و ایمان و تقوا، آن بزرگوار به عنوان والاترین و برترین زنان جهان معرفی شده است، به گونه ای که کسی یارای همسان شدن با آن بانوی گرامی را ندارد.
پیامبر خطاب به دخترش فرمود: «انّکِ سیدة نساء العالمین! قالت: یا ابه، فأین مریم؟ قال: تلک سیدة نساء عالمها و أنتِ سیدة نساء عالمکِ اما و اللّه ِ لقد زوّجتکِ سیدا فی الدّنیا و الآخرة؛
تو بهترین زنان جهان هستی. فاطمه گفت: ای پدر، پس جایگاه مریم کجاست؟ پیامبر فرمود: او سرور زنان عصر خویش است و تو سرور زنان تمامی جهان هستی. دخترم! به خدا سوگند! تو را به همسری کسی در آوردم که سالار و سَرور دنیا و آخرت است.»
نیز در بزرگداشت دخترش به علی(ع) فرمود:
«یا علی! هذه سیدة نساء اهل الجنّة من الاولین و الآخرین، هذه و اللّه ِ مریم الکبری؛ ای علی! این بانوی تمامی زنان بهشت است و به خدا سوگند مریم بزرگ تر اوست.»
هنگامی که پیامبر در بیماری وفاتش، بی تابی و ناراحتی دخترش را دید فرمود:
«یا فاطمة! اَلا ترضَیْنَ اَن تکونی سیدة نساء العالمین و نساء هذه الامة و سیدة نساء المؤمنین؛ ای فاطمه! آیا خشنود نیستی از اینکه برترین بانوی جهان و برترین بانوی این امت و برترین بانو در میان مؤمنان باشی؟»
بدین ترتیب فاطمه زهرا برترین و والاترین زن، میان تمامی زنان جهان معرفی شده است و این افتخاری بس بزرگ برای ایشان به شمار می رود.
5. حوریه ای در سیمای انسان:
بانوی بزرگوار اسلام، با دوران کوتاه عمر خویش، چنان مسیر کمال و کسب فضایل الهی، انسانی، اخلاقی و نیز جلوه های معنوی و روحانی را سیر کرد، که حوریه ای در چهره انسان، معرفی شده است.
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«فاطمة حوراءٌ انسیة فکلّما اشتقتُ الی رائحة الجنّة شممت رائحة ابنتی فاطمة؛ فاطمه، حوریه ای در چهره انسان است. هر گاه مشتاق بوی بهشت می شوم، بوی فاطمه را استشمام می کنم.»
همچنین فرمود:
«ابنتی فاطمة حوراءٌ آدمیة؛ دخترم فاطمه، حوریه ای است در سیمای آدمیان.»
با توجه به ویژگی های بر شمرده، علت و انگیزه رفتار خاص پیامبر با دخترش روشن می گردد. در اینجا مواردی از رفتار و برخورد ایشان با ریحانه خود را مطرح می کنیم:
أ) عشق و محبت ویژه:
بدون تردید و به دور از هر گونه گزاف گویی، پیامبر اسلام، نسبت به دختر گرانقدرش، عشق و علاقه بی حدی نشان می داد. گویا پیامبر در این باره وظیفه ای از سوی خداوند بر عهده داشت تا مردم زمان خویش را به این مهم توجه دهد. قرآن کریم، محبت و دوستی اهل بیت را در برابر مزد رسالت، لازم شمرده است:
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الاّ المودّة فی القربی؛ بگو: به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی در باره خویشاوندانم.»
مودّت عبارت از محبت و دوستی شدید و علاقه ای است که قلب و سراسر وجود انسان را فرا گرفته باشد.
زمخشری در کشاف می گوید: وقتی این آیه نازل شد، پرسیدند: خویشان تو که مودّت شان بر ما واجب شده کیانند؟ حضرت فرمود: علی، فاطمه، حسن و حسین.
در دنباله برخی از شیوه هایی که پیامبر در محبت نسبت به دخترش ابراز می کرد، بیان می گردد:
* همواره دخترش را می بوسید و می بویید. عایشه نقل می کند:
«زمانی که فاطمه بر پیامبر وارد می شد، رسول خدا دست او را می گرفت، پس او را می بوسید و در جای خود می نشاند.»
روزی عایشه بر این کار اشکال گرفت که چرا این همه دخترت را می بوسی؟ پیامبر فرمود: هر زمان، فاطمه را می بوسم، بوی بهشت برین را از او استشمام می کنم.
آری، فاطمه بهشت پیامبر بود و هر گاه شور و شوق بهشت در دل او پدیدار می شد، گلوی فاطمه را می بوسید:
«اذا اشتقتُ الی الجنّة قبّلتُ نحر فاطمة.»
بارها بر دهان دخترش بوسه زد: «کان کثیرا ما یقبّلها فی فمها».
* یکی از روش های گرامیداشت و احترام پیامبر در حقّ دخترش، دیدارها و سلام های پیاپی بود. پس از فرود آمدن آیه تطهیر، پیامبر تا چند ماه، هنگام بیرون رفتن از منزل برای برپایی نمازها، ابتدا به سوی خانه دخترش می رفت و می فرمود: «سلام بر شما ای اهل بیت.»
* انس و علاقه و اشتیاق پیامبر به فاطمه(س) به گونه ای بود که هیچ گاه تحمل جدایی و دوری ریحانه اش را نداشت. هنگامی که قصد سفر داشت، آخرین دیدارش را با دخترش قرار می داد و هنگام بازگشت از سفر، اولین دیدار با ایشان بود.
پس از ازدواج فاطمه(س) با علی(ع) نیز پیامبر توان دوری و جدایی دخترش حتی برای مدت کم را نداشت.
ب) پاره تن پیامبر:
فاطمه، پاره ای از وجود پیامبر بود. این سخنی است که بارها از زبان رسول خدا گفته شد: «فاطمة بضعة منّی.»
این ارتباط و پیوستگی موجب شد که شادی فاطمه، بسان خوشحالی پیامبر باشد و اندوه و خشم ایشان موجب ناراحتی و ناخشنودی آن بزرگوار گردد:
«انّما فاطمة بضعة منّی یُؤذینی ما اذاها؛ فاطمه پاره وجود من است، مرا آزرده می کند هر آنچه که او را آزار دهد.»
همچنین: «انّما فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها و ینصبنی ما انصبها؛ فاطمه پاره وجود من است. مرا آزرده می کند هر آنچه که او را آزار دهد.»
تمامی رفتار و گفتار و منش حضرت زهرا برای خدا بود و به جز رضایت خداوند و رسول، اقدامی انجام نداد و هر تلاش و فعالیتی که داشت، برای خداوند و به منظور کسب خشنودی بود. اگر نسبت به برخی، کینه و دشمنی داشت و اظهار مخالفت می کرد و از گروهی خشمناک و غضبناک می شد، آن هم برای خدا و در راه او بود.
پیامبر گرامی در کلام نورانی دیگر، دخترش فاطمه را چنین معرفی می نماید:
«مَن عرف هذه فقد عرفها و مَن لم یعرفها بضعة منّی و روحی الّتی بین جنبی فمن اذاها فقد اذانی؛ هر کس این بانو را می شناسد، که شناخت اما هر کس او را نشناخته، بداند که او پاره تن من و روح و قلب من است، از این رو هر کس او را آزار دهد، مرا آزار داده است.»
این همه تأکید و سفارش در معرفی فاطمه زهرا(س) به چه منظور انجام شد؟ چرا پیامبر تا این میزان در صدد معرفی چهره دخت بزرگوارش به مردم برآمد؟
ج) خطاب به پدر، نه رسول اللّه !:
گروهی از مردم مدینه، پیامبر را مانند افراد دیگر خطاب می کردند که گاهی موجب جسارت و بی احترامی به پیامبر بود اما سپس همگان موظف شدند پیامبر را با خطاب «یا رسول اللّه » و یا «یا أیّها النّبی» صدا نمایند.
هنگامی که آیه «لا تجعلوا دعاء الرّسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا؛ صدا کردن پیامبر را میان خود، مانند صدا کردن بعضی توسط خودتان قرار ندهید» نازل شد، خداوند هشدار داد که پیامبرش را با عنوان و ادبِ مورد نظر خدا و هماهنگ با رسالت صدا زنند، نه با اسم تنها.
فاطمه(س) ـ که نمونه ادب کامل و پیشتاز در عمل به قرآن بود ـ می گوید:
پس از فرود آمدن این آیه، دیگر جرئت نکردم پدرم را با عنوان «پدرجان» صدا کنم و هنگامی که خدمتش می رسیدم، حضرت را با خطاب «یا رسول اللّه » صدا می کردم. یک بار نزد پدر، این خطاب را یک یا دو یا سه بار تکرار کردم. پدرم ناراحت شد و از من روی برگرداند اما سپس رو به من کرد و فرمود:
«ای فاطمه! این فرمان در باره تو و خاندان و نسل تو نازل نشده است. تو از من هستی و من از تو. این آیه در مورد جفاکاران و تندخویانِ بی ادب قریش نازل شده است. مرا پدر صدا بزن، که این گونه صدای تو، قلب مرا زنده و شاداب می سازد و خدای را خشنود.»
د) طهارت و پاکی:
روزی پیامبر(ص) وارد خانه دخترش شد و ایشان و همسرش علی(ع) و نیز دو فرزندش حسن(ع) و حسین(ع) را نزد خویش گرد آورد.
هنگامی که آن چهار اختر تابناکِ عصمت و طهارت را کنار خود و زیر «کساء» قرار داد، فرشته وحی فرود آمد و این آیه را برای آنها هدیه آورد:
«انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا؛ به درستی که خداوند می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»
با آمدن این موهبت و ارمغان ویژه الهی، حقیقت نورانی و سیمای الهی و چهره های ملکوتی آن گوهرهای ناب و پاک، از جمله بانوی فضیلت و کرامت و تقوا آشکارتر شد، و روشن گردید که پاک ترین، ارزشمندترین و شریف ترین موجودات هستی، این پنج منبع نور و سرچشمه های هدایت هستند.
پس از فرود آمدن آیه، پیامبر اکرم، بارها در مناسبت های مختلف، این واقعیت را تصریح کرد که آیه تطهیر تنها در باره دخت گرامی اش(س) و همسرش علی(ع) و دو فرزندش حسن(ع) و حسین(ع) و خودِ پیامبر(ص) نازل شده است.
پس از نزول آیه، پیامبر در حالی که خاندانش را گرد آورده بود و دست بر شانه امیر مؤمنان و فاطمه(ع) داشت، رو به آسمان کرد و عرضه داشت:
«الّلهم هؤلاء اهل بیتی و خاصّتی فاذهبْ عنهم الرّجس و طهّرکم تطهیرا؛ بارخدایا! اینان خاندان من هستند، پس پلیدی و ناپاکی را از آنان دور ساز و آنان را پاک و پاکیزه گردان.»
به جز مورد بالا، پیامبر(ص) برای بیشتر آشکار ساختن اینکه آیه در حق چه کسانی نازل شده است، تا پایان عمر، هر روز به هنگام طلوع فجر و سپیده سحر، در حالی که برای برپایی نماز به مسجد می رفت، در برابر خانه فاطمه زهرا می ایستاد و با صدای بلند به گونه ای که دیگران بشنوند، می فرمود: «الصّلاة، الصّلاة، اهل البیت، انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا».
برخی این عمل حکیمانه و جالب پیامبر را به مدت شش ماه ناظر بوده و گزارش کرده اند؛ بعضی هشت تا نُه ماه، و بعضی که ساکن مدینه بودند، همیشه این صحنه را نظاره می کردند تا رحلت حضرت.
تکرار این مسئله به مدت شش یا هشت یا نُه ماه به طور پیوسته در کنار خانه «فاطمه» بدین منظور صورت گرفت که کاملاً موضوع را مشخص و استوار نماید تا برای مردم عصر پیامبر(ص) و همچنین پس از آن در زمان های مختلف، کمترین تردید و انکاری باقی نماند که آیه فقط در حق و شأن اهل بیت نازل شده است، بخصوص اینکه تنها خانه ای که درِ ورودی آن در مسجد پیامبر باز می شد ـ پس از آنکه رسول خدا فرمان بستن درِ خانه های دیگران به سوی مسجد را صادر کرد ـ خانه «فاطمه» بود و به طور طبیعی گروهی از مردم به هنگام رفتن برای برپایی نماز جماعت، این سخن را از پیامبر می شنیدند.
ه··· ) ازدواج مبارک:
برنامه ازدواج فاطمه و برخورد پیامبر با این قضیه، از موضوعات مهم در زندگی حضرت بوده، دربردارنده نکات جالب توجه و درس آموز است.
زمانی که دختر گرامی پیامبر در آستانه ازدواج قرار گرفت، افراد مختلفی از بزرگان و شخصیت ها و چهره های سرشناس و نیز گروهی از ثروتمندان و زراندوزان مدینه از ایشان خواستگاری کردند و با ملاک های جاهلیت (که موقعیت اجتماعی و اقتصادی شوهر و ثروت زیاد و مهریه سنگین را علت برتری و افتخار می دانستند) به خدمت پیامبر می رسیدند و از ایشان درخواست می کردند افتخار پیوند با خاندان رسالت را به آنها بدهد.
پیامبر به همه آنها جواب ردّ می داد و در برابر خواسته آنها، این جمله را می فرمود: «أمرها إلی ربّها؛ امر ازدواج فاطمه با پروردگار اوست، نه پدرش».
گاهی نیز می فرمود: «انّی انتظر بها القضاء؛ در این مورد در انتظار فرمان خدا هستم.» پیامبر در باره انتخاب همسر برای دخترش، مأموریتی الهی بر دوش داشت، چنان که فرمود:
«أتانی ملکٌ فقال: یا محمد، إنّ اللّه یقرأ علیک السّلام و یقول لک: إنّی قد زوّجتُ ابنتک مِنْ علیّ بن ابی طالب فی الملأ الاعلی، فزوّجْها منه فی الارض؛
فرشته ای از سوی خدا نزد من آمد و گفت: ای محمد! خداوند بر تو درود می فرستد و می گوید: من دخترت فاطمه را در آسمان ها به همسری علی بن ابی طالب در آوردم، تو در زمین او را به ازدواج وی در آور.»
از سوی دیگر پیامبر ملاک هایی را در انتخاب همسر دخترش در نظر داشت، که کسی جز علی بن ابی طالب از آن ملاک ها و ویژگی ها برخوردار نبود، در حالی که حضرت از مال و ثروت دنیایی بهره ای نداشت اما در وجود و قلبش، ایمان و پاکی و ارزش های اسلامی موج می زد.
امام صادق(ع) می فرماید:
«لو لا انّ اللّه تبارک و تعالی خلق امیرالمؤمنین(ع) لفاطمة ما کان لها کفوٌ علی ظهر الارض مِنْ آدمَ و مِنْ دونه؛ اگر خدا امیرالمؤمنین را برای فاطمه خلق نکرده بود، برای او روی زمین، از آدم گرفته تا دیگران، همتایی وجود نداشت.»
هنگامی که علی(ع) با چهره ای پر از مهر و صفا و با قلبی پر از ایمان و صداقت به خواستگاری فاطمه(س) به محضر پیامبر(ص)، شرفیاب شد، صورت مبارکش از شرم، گلگون شده بود و نتوانست مطلبی اظهار کند.
پیامبر(ص) با مشاهده او شاد و خندان شد و فرمود: علی! برای چه نزد من آمده ای؟
علی(ع) به خاطر ابُهت شخصیت پیامبر(ص) نتوانست خواسته خود را مطرح کند و نکرد.
پیامبر که از قصد علی(ع) باخبر بود، فرمود: گویا به خواستگاری فاطمه آمده ای؟ عرض کرد: آری برای همین منظور آمده ام.
پیامبر فرمود: ای علی! پیش از تو مردان دیگری نیز به خواستگاری فاطمه آمدند. هر گاه با فاطمه این مطالب را در میان می نهادم، روی خوش نشان نمی داد. اکنون بگذار تا این سخن را نیز با او در میان بگذارم.
گرچه ازدواج حضرت زهرا با علی(ع)، آسمانی و الهی است، اما شخصیت فاطمه(س) از سویی و احترام و آزادی زنان در انتخاب همسر از سوی دیگر، ایجاب می کند که پیامبر بدون گفتگو با دخترش اقدام به این کار نکند. از این رو دخترش را در جریان قرار داد و حق انتخاب را برای او محفوظ داشت تا در باره همسرش، آزادانه و خردمندانه تصمیم گیری نماید.
هنگامی که پیامبر(ص) فضایل و ویژگی های علی(ع) را برای دخترش بیان کرد، فرمود: می خواهم تو را به همسری بهترین خلق خدا در آورم، نظر تو چیست؟ فاطمه که غرق در شرم و حیا بود، سر به زیر انداخت و سکوت کرد و مطلبی اظهار ننمود.
پس از آشکار شدن نشان رضایت و خشنودی به این ارتباط و ازدواج پیامبر این جمله را فرمود: «اللّه اکبر! سکوتها اقرارها؛ خداوند بزرگ تر است. سکوت فاطمه دلیل بر قبول او است.»
در پی این ماجرا، فاطمه به شرحی که در تاریخ آمده، به همسری امیر مؤمنان در آمد و روانه خانه شوهر شد.
اما مهر و محبت و عطوفت پیامبر نسبت به دخترش تا حدی بود که تحمل دوری او را ندارد، از این رو به سرعت در بامداد شب عروسی به دیدار ریحانه خویش شتافت. پیامبر در بامداد شب عروسی فاطمه با ظرفی از شیر به خانه دخترش رفت، شیر را به او داد و فرمود: بنوش! پدرت به قربانت!
جمله «فداها ابوها» بارها از سوی پیامبر تکرار شد، از جمله هنگامی که فاطمه پرده خانه اش را به همراه دستبندهای فرزندانش نزد پیامبر فرستاد تا در راه خدا انفاق کند.
و) تقسیم کار:
پس از ازدواج حضرت زهرا با حضرت علی(ع)، آن دو بزرگوار در باره کارهای خانه، از رسول خدا(ص)، درخواست راهنمایی کردند. حضرت وظیفه هر یک را بیان نمود.
امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) نقل می کند:
تقاضی علیٌّ و فاطمةُ إلی رسول اللّه (ص) فی الخدمة، فقضی علی فاطمة بخدمة ما دون الباب و قضی علی علیٍّ بما خَلْفَه. فقالتْ فاطمة: فلا یعلم ما داخَلَنی من السُّرور إلاّ اللّه بإکفائی رسول اللّه ِ تحمُّل رقاب الرّجال؛
علی و فاطمه در مورد کارهای خانه درخواست نظر کردند. حضرت(ص) کارهای داخل خانه را به عهده فاطمه گذاشت و کار بیرون را بر عهده علی. پس از آن فاطمه فرمود: خدا می داند چقدر از اینکه رسول خدا بارِ روبه رو شدن با مردان را از من برداشت خوشحال شدم.
حضرت زهرا تمامی تلاش و همت خویش را در فراهم ساختن محیط طاعت و بندگی خود، شوهر و فرزندانش به کار بست و در تقسیم کاری (که پیامبر برای آن دو بزرگوار کرده بود) به خوبی انجام وظیفه کرد.
انس بن مالک می گوید: بلال برای نماز صبح، تأخیر کرد و از آن باز ماند. پیامبر از او پرسید: چه چیز مانع آمدنت شد؟ عرض کرد: به فاطمه(ع) برخوردم که درحال دستاس کردن بود و پسربچه اش گریه می کرد. به او گفتم: اگر بخواهی به جای شما عهده دار دستاس کردن می شوم و شما عهده دار بچه داری، یا اگر بخواهی، من بچه را نگه می دارم و شما آسیاب کن. فاطمه فرمود: «من از تو به پسرم مهربان تر و مناسب ترم.» این کار، مرا از نماز اوّل وقت باز داشت. پیامبر فرمود: پس تو به فاطمه(ع) مهربانی کرد، خداوند تو را رحمت کند.
ز) پرداخت حق فاطمه:
پیامبران همچون افراد دیگر در صورت داشتن مال و ثروت، برای فرزندان و نزدیکان خود ارث به جای می گذارند. پیامبر اسلام از این قانون مستثنا نبود، از این رو هنگامی که وحی الهی بر پیامبر نازل شد که «و ات ذاالقربی حقّه؛ حق خویشاوندان را بده» حضرت دخت گرامی اش را طلبید و فدک را به دخترش هدیه کرد.
فدک، منطقه آباد و سرسبز، در خارج از شهر مدینه قرار داشت که در سال هفتم هجرت بدون درگیری و خونریزی، توسط یهودیان به حضرت هدیه شد و خداوند آن را به عنوان غنیمت به پیامبرش بخشید.
ابوسعید خدری، یکی از یاران پیامبر نقل می کند: هنگامی که آیه «و ات ذا القربی حقّه» نازل شد، پیامبر دختر گرانقدرش را طلبید و فرمود: «از این پس فدک از آنِ تو است.»
ح) درس زندگی:
با آنکه فاطمه زهرا، کامل و وارسته و الگویی برای تمامی انسان هاست اما پیامبر در مناسبت هایی که پیش می آمد، از تذکر و موعظه دخت خویش دریغ نمی کرد.
روزی پیامبر وارد خانه دخترش شد، در حالی که آن بزرگوار به کارهای روزانه مشغول بود و وظایف و مسئولیت خویش را در نقش همسری و مادری و اداره امور خانه ایفا می کرد:
از سویی فرزندش را شیر می داد و از سوی دیگر با دست خویش، آسیاب را می چرخاند، به گونه ای که آثار فشار کار و خستگی در چهره او نمایان بود.
در این حال اشک در چشمان پیامبر حلقه زد و جمله ای درس آموز و زندگی ساز به دخترش و تمامی زنان جهان فرمود:
«یا بنتاه! تعجَّلی مرارة الدّنیا بحلاوة الاخرة ...؛ ای دخترم، تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن، چرا که خداوند بر من نازل کرده است: آنقدر پروردگارت به تو می بخشد که راضی شوی.»
فاطمه گفت: پدرجان! من خدا را بر نعمت های بیکران و بزرگش ستایش می کنم و او را به خاطر مواهب و بخشش های بی شمارش سپاس می گزارم.
ط) تذکری با سکوت:
گرچه حضرت فاطمه، همواره تلاش می کرد تا زندگی ساده و بی آلایش و به دور از تجملات داشته باشد، ولی نقل شده یک بار پیامبر در بازگشت از سفر ـ همانند سفرهای دیگر ـ به دیدار دخترش رفت. پس از ورود به خانه اش، پرده ای زیبا و جدید را دید که دخترش به اطاق خویش آویزان کرده بود. نیز دو فرزندش حسن و حسین را دید که مادرشان برای هر کدام دستبندی خریده بود.
پیامبر، پس از دیداری کوتاه از خانه فاطمه، بی آنکه ناراحتی خویش را از این دگرگونی ابراز کند، به خانه اش رفت اما دخت فهمیده و آگاه او، از نگاه و برخورد حکیمانه پدر، ناخشنودی ایشان را دریافت. از این رو بی درنگ فرزندانش را فرا خواند و با قانع ساختن آنان، دستبند را از دست شان باز کرد و پرده را نیز پایین آورد و آنها را برای پدر فرستاد و درخواست کرد در راه خدا به مصرف محرومان و نیازمندان برساند.
پیامبر بر او درود فرستاد و فرمود: «پدرش به قربانش باد! خاندان محمد را با دنیا و زر و زیور فناپذیر آن چه کار؟ آنان برای سرای جاودانه آخرت آفریده شده اند و دنیا برای آنان و به خاطر آنها خلق شده است.»
جریان دیگر را «اسماء» یکی از تربیت یافتگان مکتب حضرت زهرا نقل می کند: روزی در حضور ایشان بودم که پیامبر از راه رسید و پس از استقبال از سوی دختر ارجمندش در کنار او نشست. در آن روزها علی(ع) با دسترنج خویش و با قناعت در زندگی ساده و بی آلایش خود، گردنبندی از طلا برای فاطمه تهیه کرده بود که آن را بر سینه داشت.
پیامبر با توجه به مشکلات و تنگناهای معیشتی مردم، از دیدن گردنبند اهدایی خوشحال شد اما در ضمن فرمود: فاطمه جان! مبادا سخنان مردم که با بیانی گرم و پرشور، تو را به عنوان «دختر پیامبر» و یا جزء خاندان او ستایش می کنند، آفت غرور را به سوی تو بیاورد و آنگاه با از یاد بردن موقعیت والای معنوی و جایگاه رفیع خویش، به دور از درد و رنج مردم، زرق و برق و پوشش خودکامگان در نظرتان پسندیده و زیبا جلوه نماید.
پیامبر این جمله را به اشاره و به صورت کلی بیان فرمود اما در حقیقت به دخترش هشدار داد، سپس خداحافظی کرد و رفت.
اسماء ادامه می دهد: پس از رفتن پیامبر دیدم فاطمه، گردنبند زیبا را که به خاطر هدیه دهنده اش بسیار دوست می داشت، از گردنش در آورد و پس از چندی آن را به بهترین شیوه و در بهترین راه انفاق کرد و برده ای را در راه خدا آزاد ساخت.
جریان به گوش پیامبر رسید و موجب شادمانی حضرت شد و پس از دعای بسیار در حق دخترش فرمود: پدرش فدایش باد که در اندیشه و عملکرد آن گونه است که خدا می خواهد و می پسندد.
ی) همواره با پیامبر:
پیامبر، همچنان که تا پایان عمر، همراه و در کنار دخترش فاطمه بود، در بهشت نیز با او خواهد بود.
او اولین کسی است که در بهشت بر پیامبر وارد می شود.
پیامبر فرمود: «انت یا علیّ معی فی قصری فی الجنّة مع فاطمة ابنتی، ثم تلا: «اخوانا علی سررٍ متقابلین؛ علی، تو و دخترم فاطمه، در بهشت در قصرم همنشین من خواهید بود.» آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «بندگان خاص خدا و بهشت نشینان در اوج دوستی و مهر و برادری بر تخت های بهشتی روبه روی هم می نشینند.»
نیز فرمود: «أنا و فاطمة و علی و الحسن و الحسین فی مکان واحد یوم القیامة؛ در روز قیامت، من و فاطمه و علی و حسن و حسین در یک جا خواهیم بود.»