ماهان شبکه ایرانیان

پیامبر در آینه رؤیاهای معصومین

دیدن رؤیا، یکی از اسرار نهفته الهی در انسان است . بر اساس پژوهش ها، همه حتی نوزادان، خواب می بینند .

دیدن رؤیا، یکی از اسرار نهفته الهی در انسان است . بر اساس پژوهش ها، همه حتی نوزادان، خواب می بینند .

انبیا نیز خواب می دیدند . و قرآن مجید نیز در آیاتی به رؤیاهای پیامبران اشاره کرده است . درباره ی خواب حضرت ابراهیم می گوید:

«هنگامی که او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم; نظر تو چیست؟ گفت: پدرم! هر چه دستور داری اجراکن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت . هنگامی که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! آن رؤیا را تحقق بخشیدی (و به ماموریت خود عمل کردی). ما این گونه نیکوکاران را جزا می دهیم ; این مسلما همان امتحان الهی است، ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم، و نام نیک او را در امت های بعد باقی نهادیم » . (1)

نیز از رؤیاهای حضرت یوسف، در دوران کودکی اش که دیده بود یازده ستاره وخورشید و ماه برایش سجده می کنند چنین پرده برداشته:

«به خاطر بیاور هنگامی را که یوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده می کنند» . (2)

قرآن مجید یکی از رؤیاهای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را برای ما چنین نقل می کند:

«و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود .» (3)

در روایات بین خواب انبیا و معصومین علیهم السلام و مردم عادی فرق گذاشته شده و گفته شده است: انبیا خواب و بیداری ندارند، چرا که قلب آن ها هرگز نمی خوابد . امام رضاعلیه السلام می فرماید: «ان نومنا و یقظتنا واحدة; خواب و بیداری ما یکسان است .» (4) لذا آنچه را که در عالم رؤیا می بینند همانند آن است که در بیداری دیده اند .

بدین جهت حضرت ابراهیم علیه السلام آنچه را در خواب دیده بود با اسماعیل در میان می گذارد، او هم که می دانست خواب پیامبران حجت است و به سان یک دستور الهی در بیداری است، در پاسخ گفت: پدر جان! به ماموریت خود جامه عمل بپوشان و من در برابر این فرمان شکیبا هستم .

و حضرت یعقوب که واقعیت ها را به خوبی می دانست به فرزندش حضرت یوسف، پس از دیدن خواب، فرمود: «خواب خود را برای برادرانت بازگو نکن که برای تو نقشه [خطرناکی] می کشند، چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است » . (5)

همچنین برای معصومین علیهم السلام خواب های زیادی نقل شده است که برخی از آن ها مربوط به دیدن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است و گاهی در این خواب ها پیام هایی بوده است که معصومین علیهم السلام طبق همان دستور، عمل می کردند اگر چه مضمون آن رؤیا و یا پیام را برای دیگران نقل نمی کردند و آن را به صورت راز نزد خود نگه می داشتند .

از مجموع آن خواب ها نکات مهمی به دست می آید:

1 . امکان دیدن رسول الله در خواب

از تعدد خواب های معصومین و از این که با کمال قاطعیت فرموده اند: پیامبر را در خواب دیده ایم، استفاده می کنیم که اگر دیدن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در خواب امکان نداشت، غیر ممکن بود آن ها چنین سخنی را برای دیگران بیان کنند .

و با عنایت به برخی روایات و خواب برخی از یاران بسیار او خوب و با اخلاص پیامبر و اهل بیت علیهم السلام معلوم می شود که مؤمنان نیز بر اثر آن رابطه روحی و معنوی که با انبیا و اوصیای الهی دارند گاهی آن ها را در خواب می بینند، که در روایات از وجود چنین خواب هایی خبر داده شده است . امام صادق علیه السلام در تایید این خواب ها فرموده: «پدرم از جدم از پدرش از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «من رآنی فی منامه فقد رآنی، فان الشیطان لا یتمثل فی صورتی و لا فی صورة احد من اوصیائی و لا فی صورة احد من شیعتهم ; هر که مرا در خواب ببیند به یقین مرا دیده است، زیرا شیطان نه به صورت من و نه به صورت یکی از اوصیای من و نه به صورت یکی از پیروان آنان ظاهر می شود» . (6)

علامه مجلسی در شرح و تفسیر این حدیث، می فرماید: و این خبر دلالت دارد که هرگز شیطان به صورت پیامبر و امامان معصوم بلکه حتی در صورت و شکل آن ها ظاهر نمی گردد . سپس اضافه می کند که: شاید مراد از شیعیان، همان شیعیان و پیروان خالص آن ها همانند سلمان و ابوذر و ... باشد . (7)

و برخی دیگر در تفسیر و تاویل این حدیث، اظهار داشته اند که: دیدن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در هر حال باطل نبوده و جزو خواب های آشفته و اضغاث احلام نمی باشد . (8)

شیخ صدوق رحمه الله می نویسد: در اخبار صحیحه از ائمه ما روایت شده که: هر فردی پیامبر یا یکی از امامان را در خواب ببیند که وارد شهر یا روستایی شده است، ورود آن ها امنیت آن شهر و روستا را از آنچه که از آن می ترسند، درپی خواهد داشت، و همچنین به آرزوهایشان خواهند رسید . (9)

دستوری برای دیدن رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در خواب

امام صادق علیه السلام می فرماید: هر که دوست دارد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب ببیند پس از نماز عشاء: 1 - غسل کند . 2 - چهار رکعت نماز بخواند همراه چهارصد مرتبه آیة الکرسی . 3 - هزار مرتبه بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد . 4 - با پیراهن تمیز و پاک به بستر خواب برود . 5 - دست راست خود را زیر گونه راست بگذارد . 6 - صد مرتبه بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوة الا بالله . 7 - صد مرتبه بگوید: ماشاءالله، که پیامبر اکرم را در خواب خواهد دید . (10)

2 . پیشگویی مرگ قریب الوقوع

و از خواب های معصومین به دست می آید حضرت فاطمه و امام علی و امام حسین علیهم السلام رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیدند که از مرگ و شهادت بسیار نزدیک آنان پرده برداشتند .

3 . دستور پیامبر به امام علی علیه السلام

و در خوابی که امیرمؤمنان علیه السلام دید و از امت اظهار شکایت کرد، پیامبربه او فرمود: علی جان! آن ها را نفرین کن . که حضرت به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آن هایی را که باعث رنجش خاطر و اذیت وی شده بودند نفرین کرده، که آثار این نفرین بعدها با مسلط شدن افراد نالایق و ستمگر به خوبی ظاهر گشت .

4 . اخبار پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم

علی علیه السلام از زبان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم استجابت دعای خویش را برای دیگران چنین بازگو کرد: پیامبر در خواب به من فرمود: دعای تو مستجاب شده و پس از سه شب به سوی ما می آیی .

5 . انجام فرمان رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم

امام حسین علیه السلام نیز یکی از دلایل خروج خود از مدینه و مکه و سفر به سوی عراق را، انجام ماموریتی عنوان کرد که از سوی پیامبر به او داده شده است .

آری اگر چه امام حسین علیه السلام آن ماموریت را که در خواب به او گفته شده، کتمان کرد و به عبدالله بن جعفر که برای بازگشت امام حسین از بین راه تلاش می کرد، فرمود: «انی رایت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فی منامی و امرنی بامر لابد ان انتهی الیه ; پیامبرخداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیدم، مرا دستوری داد که در حال انجام آن ماموریت هستم .» عبدالله پرسید: آن خواب چیست؟

حضرت فرمود: «تاکنون آن را برای کسی نگفته ام و از این پس هم برای کسی نخواهم گفت تا خدای را ملاقات کنم .» (11)

پیامبر اکرم در خواب معصومین

از جمله رؤیاهای معصومین علیهم السلام که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را دیده اند، رؤیاهایی است که از پنج معصوم علیهم السلام روایت شده است . آنان در چند نوبت پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیده اند، برخی رؤیاهای بازگو شده بدین قرار است:

حضرت فاطمه، امام علی، امام حسین، و حضرت موسی بن جعفر و حضرت امام رضاعلیهم السلام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیده اند .

الف - رؤیاهای فاطمه علیها السلام

روزهایی که فاطمه به سوگ پدر نشسته و از فراق حضرت سخت گریان بود شاید بارها به خواب دختر مظلومه اش آمده بود ولی جز حدیثی که از امام صادق علیه السلام نقل شده ظاهرا خواب دیگری از فاطمه نقل نشده است .

طبری در دلائل الامامة از امام صادق روایت کرده: پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فاطمه علیها السلام در یک خواب طولانی پدر خود را در خواب دید و او را به ملحق شدن بشارت داد و هم چنین منزل دخترش را در بهشت به او نشان داد . وقتی که فاطمه علیهما السلام از خواب بیدار شد به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: هر گاه از دنیا رفتم احدی را برای حضور در کفن و دفن جز ام سلمه و ام ایمن و فضه و از مردان جز دو فرزندم و عباس و سلمان و عمار و مقداد و ابوذر و حذیفه خبر نکن . . . (12)

ب - رؤیاهای امام علی علیه السلام

امیر مؤمنان علیه السلام نیز چند مرتبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دید که در هر مرتبه، مطالبی را از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل فرموده است .

از جمله این که علامه مجلسی به نقل از کنزالفوائد آورده است که: ... روزی حضرت علی علیه السلام در سجده آن قدر گریست که صدای ناله و گریه اش شدت یافت . گفتیم: ای امیرمؤمنان! گریه تو ما را ناراحت کرد و به شدت ما را در اندوه فرو برد، چرا که تاکنون ندیده بودیم چنین کنی . فرمود: خدای را در سجده می خواندم و در همان حال خواب چشمم را ربود، رؤیایی دیدم که مرا به دلهره انداخت . دیدم که رسول الله ایستاده است و می فرماید: ای اباالحسن! غیبت تو به درازا کشیده است و من نیز مشتاق دیدار تو هستم و خدایم وعده هایی را که درباره ی تو به من داده بود، وفا نمود . عرض کردم: یا رسول الله! چه وعده هایی درباره ی من به تو داده است؟

فرمود: به من وعده داده است که تو و همسرت و دو فرزند و ذریه ات را در بالاترین درجات در علیین قرار دهد .

عرض کردم: پدرم به فدایت باد یا رسول الله، سرنوشت شیعیان ما چه خواهد شد؟ فرمود: شیعیان ما از ما هستند و کاخ های آنان در کنار کاخ ها و قصرهای ما می باشد . عرض کردم: ای رسول خدا! برای شیعیان ما در دنیا چه می باشد؟

فرمود: امنیت و عافیت . عرض کردم: در حال مرگ و احتضار چه می باشد؟ فرمود: در آن هنگام هر یک حکمران نفس خویش می باشد، و به ملک الموت دستور داده می شود تا از او پیروی کند .

عرض کردم: آیا برای این معنی، حدی وجود دارد؟

فرمود: آری هر یک از شیعیان، ما را بیشتر دوست داشته باشند در موقع جان دادن، جانش به گونه ای بیرون می رود همانند هر یک از شما که در روز گرم تابستان آب سرد را می نوشید . . . (13)

امیرمؤمنان علیه السلام در ماه رمضان

علی علیه السلام در شبی از شب های ماه رمضان لحظاتی خوابید اما چیزی نگذشت که هراسان از خواب بیدار شده و در حالی که صورت خود را با پیراهنش خشک می کرد، از جای برخاست و چنین گفت: خدایا! دیدارمان را با ذات اقدست مبارک گردان . و پیوسته جمله ی «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم » را تکرار می کرد . سپس به نماز ایستاد تا این که پاسی از شب گذشت و پس از تعقیب، بار دیگر خواب چشمانش را ربود، این بار نیز هراسان از خواب بیدار شد .

ام کلثوم گفت: همان وقت فرزندان خود را جمع کرده و به آنان فرمود: مرا در این ماه از دست خواهید داد، زیرا که امشب خوابی دیدم که وحشت زده از خواب بیدار شدم . گفتند: آن خواب چیست؟

فرمود: در همین حال، رسول خدا را در خواب دیدم که به من می گفت: ای اباالحسن! به زودی به نزد ما خواهی آمد; در وقتی که آن شقی به سوی تو آمده و محاسنت را از خون سرت رنگین خواهد کرد . به خدا سوگند که من مشتاق دیدار تو هستم و تو در دهه ی آخر از ماه رمضان در نزد ما می باشی . پس بشتاب به سوی ما، چرا که آنچه در نزد ما هست برای تو بهتر و ماندگارتر است .

وقتی که این سخنان را از علی علیه السلام شنیدند: صدای ضجه و ناله آنان بالا گرفت لذا حضرت آن ها را سوگند داد تا آرام گیرند . (14)

ابوصالح حنفی می گوید: از علی علیه السلام شنیدم که می گفت: پیامبر را در خواب دیدم و از آنچه که از امتش دیده بودم به او شکایت کرده و گریستم . پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: علی جان! گریه نکن و نگاه کن . وقتی نگاه کردم دو نفر در بند کشیده را دیدم که با سنگ به سر آن دو زده می شد . (15)

همچنین روایت شده که آن حضرت به ام کلثوم فرمود: دخترم! چنین می بینم که روزهای بسیار کمی در کنار شما خواهم بود . ام کلثوم گفت: چگونه، ای پدر جان؟

حضرت فرمود: پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیدم که گرد و غبار را از صورتم پاک می کند و می گوید: علی جان! دیگر

چیزی بر تو نیست زیرا، آنچه که می باید انجام دهی، انجام داده ای . (16)

و در روایت دیگر آمده است که آن حضرت به دخترش فرمود: دخترم! چنین نکن که رسول الله را می بینم که با دست خود به من اشاره می کند که: علی جان! به سوی ما بیا . زیرا آنچه که در نزد ما هست برای تو بهتر می باشد . (17)

گزارشی دیگر از واپسین روزهای زندگی:

مرحوم شیخ عباس قمی می نویسد: چون شب بیست و یکم شد، فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و ایشان را وداع کرد و فرمود: خدا جایگزین من است بر شما، او بس است مرا و نیکو وکیلی است . و ایشان را به نیکی کردن وصیت فرمود و در آن شب اثر زهر بر بدن مبارکش بسیارظاهر شده بود، هر چقدر خوردنی و آشامیدنی آوردند تناول نکرد و لب های مبارکش به ذکر خدا حرکت می کرد . عرق مانند مروارید از پیشانی اش می ریخت و به دست مبارک خود پاک می کرد و می فرمود: از رسول خدا شنیدم که چون وفات مؤمن نزدیک می شود، پیشانی او عرق می کند و ناله ی او کم می شود . پس کوچک و بزرگ فرزندان خود را طلبید و فرمود: خدا خلیفه ی من است بر شما، شما را به خدا می سپارم . پس همه به گریه افتادند . حضرت امام حسن علیه السلام گفت: ای پدر! چنین سخن می گویی که گویا از خود ناامید شده ای؟ فرمود: ای فرزند گرامی! یک شب پیش از این واقعه، جدت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیدم و از آزارهای این امت به او شکایت کردم; فرمود: [علی جان] آن ها را نفرین کن . پس گفتم: خداوندا! عوض من بدان را بر ایشان مسلط کن و عوض ایشان بهتر از آن ها را مرا روزی گردان . پس حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خدا دعای تو را مستجاب کرد و بعد از سه شب، تو را به نزد من خواهد آورد . و اکنون سه شب گذشته است . (18)

ج - رؤیاهای امام حسین علیه السلام

براساس روایات ابی عبدالله علیه السلام در سه جا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دید، یکی در کنار تربت پاک و مطهرش و دومین مورد آن در عصر تاسوعا و روز عاشورا بود .

ابن اعثم کوفی می نویسد: بعد از جریان ملاقات با ولید (والی مدینه)، حضرت امام حسین علیه السلام سه شب پی در پی به سوی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می رفت و در شب سوم، پس از برگزاری چند رکعت نماز گفت: خدایا! این قبر پیامبر توست و من فرزند دختر پیامبر می باشم و تو از این پیشامدی که برایم شده، آگاهی . خدایا! من معروف را دوست می دارم و از منکر بیزارم . یا ذوالجلال و الاکرام! از تو می خواهم که به حق این قبر و آن که در آن می باشد، آنچه را مورد رضایت خود و پیامبر و مؤمنان ست برایم اختیار کن .

و در کنار قبر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم همچنان گریه می کرد تا این که در نزدیکی های صبح سر خود را بر روی قبر گذارده، لحظاتی خواب چشمانش را ربود . که در همان حال پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دید به همراه گروهی از فرشتگان - که در طرف راست و چپ و پیشاپیش و پشت سرش بودند - به سویش آمده و فرزند خود را در آغوش گرفته و به سینه چسباند و میان دو چشم [فرزندش] را بوسید و فرمود: حبیب من ای حسین! گویا تو را در همین روزها می بینم که به خون خود آغشته می شوی و در سرزمین «کربلا» در بین گروهی از امتم کشته خواهی شد . و تو در آن وقت تشنه ای و هیچ کس سیرابت نمی کند . این در حالی است که آنان امید به شفاعت من دارند ... وای بر آنان! خداوند شفاعتم را نصیبشان نکند ... حبیب من حسین! بدان که پدر و مادر و برادرت بر من وارد شده اند و اینک مشتاق دیدار تو هستند ; و برای تو در بهشت درجاتی است که به آن ها نمی رسی مگر به شهادت و کشته شدن در راه خدا .

پس امام حسین علیه السلام به جد بزرگوار خود نگاه می کرد و سخن او را گوش می داد و می گفت: یا جداه، نیازی به برگشتن به این دنیا ندارم، پس مرا به همراه خود ببر و داخل قبر کن .

پیامبر در پاسخ فرمود: حسین جان! باید به این دنیا بازگردی تا شهادت در راه خدا روزی تو گردد و به آنچه که خداوند برای تو از ثواب عظیم نوشته است، دست یابی . بدان که تو و پدر و برادر و عمو و عموی پدرت در روز قیامت در یک گروه محشور شده و با هم داخل بهشت خواهید شد .

پس امام حسین علیه السلام هراسان و ترسان از خواب بیدار گشته و خواب خود را براهل بیتش و همچنین بر فرزندان عبدالمطلب بازگو کرد، و در آن روز هیچ گروهی در شرق و غرب محزون تر از اهل بیت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و گریان تر از آن ها یافت نشد . (19)

رؤیای امام در روز عاشورا

به هنگام سحر، امام حسین علیه السلام اندکی خوابید و چون بیدار شد، فرمود: یاران من! می دانید هم اکنون در خواب چه دیدم؟

اصحاب گفتند: یابن رسول الله، چه دیدی؟ فرمود: سگانی را دیدم که به من حمله می کردند تا مرا پاره پاره کنند و در میان آن ها سگی سفید و سیاه را دیدم که نسبت به من از دیگر سگان وحشی تر و خون آشام تر بود! گمان می کنم آن که مرا خواهد کشت مردی ابرص می باشد! و در دنباله این خواب، جدم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را دیدم که تعدادی از اصحابش همراه او بودند و به من فرمود: «فرزندم! تو شهید آل محمدی و اهل آسمان ها و کروبیان عالم بالا از مژده آمدنت شادی می کنند و امشب به هنگام افطارنزد من خواهی بود . شتاب کن و کار را به تاخیر مینداز! این فرشته ای است که از آسمان فرود آمده است تا خون تو را گرفته و در شیشه ی سبز رنگی قرار دهد» . یاران من! این خواب گویای آن است که اجل نزدیک و بی تردید، هنگام رحیل و کوچ از این جهان فانی فرا رسیده است . (20)

د - رؤیای امام موسی بن جعفرعلیهما السلام

در روزهایی که امام موسی بن جعفرعلیهما السلام در زندان هارون به سر می برد، شبی هارون در خواب دید که مرد سیاه چهره ای به او حمله ور شده و روی سینه اش نشسته و گلویش را می فشرد و می گوید: موسی بن جعفر را از روی ظلم و ستم به زندان فرستاده ای ... و در آن جا هارون قول داد که فورا حضرت را از زندان آزاد کند . از این روی به دنبال فضل بن ربیع فرستاده و دستور داد تا حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام را از زندان آزاد کند . فضل به خدمت امام آمده، ضمن آزاد کردن حضرت، به او گفت: ای فرزند رسول خدا، مرا خبر ده که چه چیز باعث شده که این اندازه نزد هارون مقام پیدا کنی؟ حضرت فرمود: شب چهارشنبه جدم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیدم و به من فرمود: یا موسی، انت محبوس مظلوم; تو زندانی ستم دیده ای . عرض کردم: آری ای رسول خدا، من زندانی مظلوم هستم . پس سه مرتبه جمله را تکرار و آن گاه فرمود: «وان ادری لعله فتنة لکم و متاع الی حین » ; (21) و من نمی دانم شاید این آزمایش برای شماست و مایه بهره گیری تا مدتی [معین ]. صبح که می کنی روزه دار باش و دو روز دیگر را که پنج شنبه و جمعه باشد، روزه بگیر و در وقت افطار 12 رکعت نماز بخوان و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و 12 مرتبه سوره «قل هوالله احد» بخوان . و هنگامی که چهار رکعت از آن ها را خواندی به سجده برو و بگو: «یا سابق الغوت و یا سامع کل صوت، یا محیی العظام و هی رمیم بعد الموت اسالک باسمک العظیم الاعظم ان تصلی علی محمد عبدک و رسولک و علی اهل بیته الطاهرین و ان تعجل لی الفرج مما انا فیه .» چون چنین کردم و به دستور پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم عمل کردم، وسیله آزادی ام فراهم شد . (22)

ه - رؤیای امام رضاعلیه السلام

شیخ صدوق رحمه الله به سند خود از امام جوادعلیه السلام روایت کرده است که فرمود: وقتی مامون امام رضاعلیه السلام را به عنوان ولی عهد خود قرار داد، مدتی باران نیامد، برخی از اطرفیان مامون و دشمنان و کینه توزان گفتند: ببینید از زمانی که علی بن موسی علیه السلام به نزد ما آمده و ولی عهد ما شده، خداوند باران را هم بر ما حبس کرد . وقتی این خبر به گوش مامون رسید بسیار نگران شد و به امام گفت: می بینی که باران بر ما حبس شده است، چه خوب بود دعا می کردی که باران بیاید، امام فرمود: آری . مامون گفت: در چه زمانی دعا خواهی کرد؟

امام فرمود: روز دوشنبه، چرا که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به همراه امیرمؤمنان علی علیه السلام دیشب به خوابم آمده . و به من فرمودند: فرزندم! تا روز دوشنبه صبر کن و آن گاه برای طلب باران به صحراه بیرون شو، که خداوند برای آنان باران خواهد فرستاد و آنان را نیز خبر کن به این که خداوند به تو می نمایاند آنچه را که از حالشان نمی دانند و خبر ندارند تا آگاهی شان به فضل و مقام تو در نزد خداوند، بیشتر شود . . . (23)

رؤیای دیگر از امام رضاعلیه السلام

سهل بن ذبیان گوید: روزی پیش از آن که کسی بر امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام وارد شود، به محضرش رسیدم .

حضرت تا مرا دید، فرمود: ای ابن ذبیان! خوش آمدی . الآن پیک ما قصد داشت به دنبالت بیاید تا به نزد ما بیایی . عرض کردم: برای چه ای فرزند رسول خدا؟

فرمود: به جهت خوابی که دیشب دیده ام و مرا پریشان کرد و خواب را از چشمم ربوده و به بیداریم کشانید .

عرض کردم: ان شاءالله خیر باشد . فرمود: ای ابن ذبیان! در خواب می دیدم گویا برایم پلکانی نصب شده که صد پله دارد، پس من از نردبان بالا رفته و به آخرین پله آن رسیدم . عرض کردم: ای مولای من! من تو را به طول عمر تبریک می گویم; امید است که به تعداد پله های نردبان، یکصد سال عمر کنی . امام فرمود: هر چه را خدا اراده کند همان خواهد بود .

سپس فرمود: ای ابن ذبیان! وقتی که به بالای نردبان رسیدم، دیدم گویا وارد گنبد سبزی شدم که درونش از ظاهر پیدا بود . همچنین جدم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم که در آن جا نشسته بود و در طرف راست و چپش دو جوان خوش سیما قرار داشتند که نور از صورتشان تلالؤ می کرد . و بانویی بسیار با هیبت را در کنارش و همچنین مرد با هیبتی را در مقابلش نشسته دیدم و شخص دیگری را ایستاده دیدم که این قصیده را می خواند: «لام عمر و باللوی مربع » . (24) وقتی که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مرا دید، فرمود: فرزندم، خوش آمدی . ای علی بن موسی الرضا، بر پدرت علی سلام کن . پس بر او سلام کردم، سپس فرمود: بر مادرت فاطمه سلام کن . باز سلام کردم، فرمود: بر دو پدرت امام حسن و امام حسین سلام کن . و من نیز چنین کردم و در آخر فرمود: بر شاعر و مادح ما در دار دنیا، «سید اسماعیل حمیری » هم سلام کن . پس بر او نیز سلام کردم و در محضرش نشستم .

پیامبر به سید اسماعیل نگاه کرد و فرمود: برگرد به آنچه که می خواندی .

حمیری شروع کرد و قصیده خود را از اول خواند . پیامبر گریست و هنگامی که حمیری به این جا رسید: «و وجهه کالشمس اذ تطلع ; صورت او همانند خورشید است هر گاه بیرون می آید» که پیامبر و فاطمه و همراهان همه گریه کردند . و وقتی که به این جا رسید: «قالوا له لو شئت اعلمتنا الی من الغایة و المفزع » ، به او گفتند: اگر دوست داری ما را آگاه کن که پس از تو چه کسی مقصد و پناه است .

پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم دو دستش را بالا گرفته فرمود: خدایا، تو بر من و آن ها شاهدی که من آن ها را آگاه ساختم که مقصد و مفزع و پناه، علی بن ابی طالب علیه السلام است . و سپس با دو دستش به علی علیه السلام اشاره کرد .

امام فرمود: و هنگامی که سید حمیری از خواندن قصیده خود فارغ شد، حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: «ای علی بن موسی الرضا، این قصیده را حفظ کن و به شیعیان ما دستور ده تا آن را حفظ کنند و آن ها را خبر کن که هر کسی این اشعار را حفظ کند و در خواندنش مداومت بنماید، من از سوی پروردگار بهشت را برای او ضامن هستم » .

امام رضاعلیه السلام فرمود: پیوسته آن اشعار را برای من تکرار می کرد تا آن را حفظ کردم . (25)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان